محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845629308
سخنان سبز – قسمت اول
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سخنان سبز – قسمت اول این مقاله گزیدهای از رهنمودهای مقام معظم رهبری به زوجهای جوان است که هنگام خواندن صیغه عقد برای آنان، بیان فرموده اند تا آنها نیز با بهرهگیری و عمل به آن در جاده سبز خوشبختی گام بردارند.کلمه طیبه یا نهاد پاک خانواده، کلمهای طیبه است. کلمه طیبه هم خاصیتش این است که وقتی یک جایی به وجود آمد، مرتب از خود برکت و نیکی میتراود و به پیرامون خودش نفوذ میدهد. کلمه طیبه همان چیزهایی است که خدای متعال آن را با همان اساس صحیح به بشر اهدا کرده. اینها همه کلمه طیبه است؛ چه معنویات و چه مادیات. سلول اصلی پیکره اجتماع همچنان که بدن انسان از سلولها تشکیل شده که نابودی و فساد و بیماری سلولها به طور قهری و طبیعی، معنایش بیماری بدن است و اگر توسعه پیدا کند، به جاهای خطرناکی برای کل بدن انسان منتهی میشود، همین طور جامعه هم از سلولهایی تشکیل شده، که این سلولها خانوادهاند. هر خانوادهای یکی از سلولهای پیکره اجتماع و بدنه اجتماع است. وقتی اینها سالم بودند، وقتی اینها رفتار درست داشتند، بدنه جامعه، یعنی آن پیکره جامعه سالم خواهد بود. خانواده سالم، جامعه سالم اگر در جامعهای خانواده مستحکم شد و زن و شوهر حقوق یکدیگر را رعایت کردند و با هم اخلاق خوش داشته و سازگاری نمودند و با همکاری هم مشکلات را برطرف نموده و فرزندان را تربیت کردند، جامعهای که این طور خانوادهها را داشته باشد. به صلاح خواهد رسید و نجات پیدا خواهد کرد و اگر مصلحی در جامعه باشد، میتواند این طور جوامع را اصلاح نماید. اگر خانوادهای نبود، بزرگترین مصلحین هم بیایند، نمیتوانند جامعه را اصلاح کنند. هر کشوری که در آن بنیان خانواده مستحکم باشد، بسیاری از مشکلات آن کشور، به خصوص مشکلات اخلاقی و معنوی آن به برکت خانواده سالم و مستحکم برطرف میشود، یا اصلاً به وجود نمیآید. این پیوند ازدواج و زناشویی، یکی از نعمات بزرگ الهی و یکی از اسرار آفرینش است و یکی از موجبات بقا و ماندگاری و صحت و صلاح جوامع است. تشکیل خانواده اگر به شکل سالمی صورت بگیرد و اخلاق حاکم بر زوجین، صحیح و منطقی و منطبق با اصول شرع، با آنچه خداوند معین فرموده باشد، این پایه اصلاح جامعه است و پایه سعادت همه افراد جامعه است. تشکیل بنای خانواده، یک نیاز اجتماعی است. اگر چنانچه در یک جامعهای، خانوادهها درست بودند، سالم بودند، استحکام داشتند، تزلزل نداشتند، حدود و ثغور خانواده محفوظ بود، این جامعه میتواند به خوبی اصلاح شود. افرادش میتوانند رشد فکری پیدا کنند و از لحاظ روحی کاملاً سالم باشند، میتوانند انسانهایی بدون عقده باشند. جامعه بیخانواده، خاستگاه مشکلات روانی جامعه بی خانواده جامعه آشفتهای است، جامعه نامطمئنی است. جامعهای است که در آن مواریث فرهنگی و فکری و عقاید نسلها به یکدیگر آسان منتقل نمیشود. جامعهای که در آن تربیت انسان به راحتی و روانی صورت نمیگیرد. اگر جامعهای خانواده نداشته باشد یا خانواده در آن متزلزل باشد، انسان در بهترین پرورشگاههای خود پرورش پیدا نخواهد کرد. خانواده که نبود، نوجوان نیست. کودک نیست، انسان نیست، مرد و زن صالح نیست، اخلاق نیست، انتقال تجربیات مثبت و خوب و با ارزشِ نسل گذشته به نسل بعد نیست. خانواده که نبود، مرکز تولید ایمان و دین باوری دیگر نیست. جوامعی که در آن خانواده سست و بی بنیاد است یا خانواده اصلاً تشکیل نمیشود یا کم تشکیل میشود، یا اگر تشکیل شد، متزلزل است و در معرض نابودی و فناست. در این جوامع مشکلات روانی و عصبی بیشتر از آن جوامعی است که در آنها خانوادههایی مستقر هستند و زن و مرد به یک نقطه و کانونی متصلند. نسلهای بیحفاظ خانواده، بنیاد بسیار مهم و حائز اهمیتی است. فایده خانواده در تربیت نسل بشر و ایجاد انسانهای سالم از لحاظ معنوی و فکری و روانی یک فایده منحصر به فردی است. هیچ چیز جای خانواده را نمیگیرد... وقتی نظام خانواده وجود داشته باشد، این میلیاردها انسان، هر کدامشان دو موکّل و دو پرستار ویژه دارند که هیچ چیز جای آن دو پرستار را نمیگیرد.خانواده یک محیط امنی است که در آن، چه فرزندان و چه خود پدر و مادر میتوانند روح و فکر و ذهن خود را در این محیط امن و قابل اعتماد، سالم نگه دارند و رشد بدهند. وقتی خانواده سست شد، نسلهایی که همین طور پشت سرهم میآیند، بی حفاظاند. انسان برای تربیت است، انسان برای هدایت و تعالی و کمال است. این نمیشود، مگر در یک محیط امن؛ محیطی که در آن عقده به وجود نیاید، انسان اشباع بشود، در آن تعلیمات هر نسلی به نسل بعد منعکس بشود و از کودکی یک انسان تحت تعلیم صحیح، روان، طبیعی و فطریِ دو معلم که نسبت به او از همه انسانهای عالم مهربانترند، یعنی پدر و مادر، قرار بگیرد. اگر خانوادهای در جامعه نباشد، همه تربیتهای بشری و همه نیازهای روحی انسانها ناکام خواهد ماند؛ زیرا طبیعت و ساخت بشری این گونه است که جز در آغوش خانواده و در محیط خانواده و در آغوش پدر و مادر آن تربیت سالم و کامل و بی عیب و بی عقده و آن بالندگی لازم روحی پیدا نخواهد شد. انسان زمانی از لحاظ روحی و عاطفی، صحیح و سالم و کامل بار خواهد آمد که در خانواده بار بیاید و در خانواده تربیت شود. اگر محیط زندگی آرام و مناسبی در خانواده حکمفرما باشد، میتوان خاطرجمع شد که فرزندان از لحاظ ساختار عاطفی و روانی سالم هستند. در خانواده، سه دسته انسان اصلاح میشوند، یکی مردها که پدران این خانواده هستند، یکی زنها که مادران این خانوادهاند و دیگر کودکان که نسل بعدی این جامعه هستند. مختصّات خانواده خوب خانواده خوب یعنی، زن و شوهری که با هم مهربان باشند، با وفا و صمیمی باشند و به یکدیگر محبّت و عشق بورزند، رعایت همدیگر را بکنند، مصالح همدیگر را گرامی و مهم بدارند، اینها در درجه اول است. بعد، اولادی که در آن خانواده به وجود میآید، نسبت به او احساس مسؤولیت کنند. بخواهند او را از لحاظ مادی و معنوی سالم بزرگ کنند. بخواهند از لحاظ مادی و معنوی او را به سلامت برسانند. چیزهایی به او یاد بدهند، به چیزهایی او را وادار کنند، از چیزهایی او را بازدارند و صفات خوبی را در او تزریق کنند. یک چنین خانوادهای اساس همه اصلاحات واقعی در یک کشور است. چون انسانها در چنین خانوادهای خوب تربیت میشوند، با صفات خوب، بزرگ میشوند. با شجاعت، با استقلال عقل، با فکر، با احساس مسؤولیت، با احساس محبّت، با جرئت، جرئت تصمیمگیری، با خیرخواهی ـ نه بدخواهی ـ با نجابت؛ وقتی مردم جامعهای این خصوصیات را داشته باشد، یعنی خیرخواه و نجیب و شجاع و عاقل و متفکر باشند و قدرت اقدام داشته باشند، این جامعه دیگر روی بدبختی را نخواهد دید. خانواده سالم، انتقال فرهنگانتقال فرهنگها و تمدنها و حفظ اصول و عناصر اصلی یک تمدن و یک فرهنگ در یک جامعه و انتقالش به نسلهای پی در پی، به برکت خانواده انجام میگیرد. اساس ازدواج و مهمترین مصلحت ازدواج، عبارت است از: تشکیل خانواده. علت هم این است که اگر خانواده سالمی در یک جامعهای وجود داشته باشد، آن جامعه سالم خواهد شد و مواریث فرهنگی خودش را به صورت صحیح منتقل خواهد کرد. در آن جامعه تربیت کودکان به بهترین وجه صورت میپذیرد. لذاست که در آن کشورها و جوامعی که خانواده دچار اختلال میشود، معمولاً اختلالات فرهنگی ـ اخلاقی به وجود میآید. اگر نسلها بخواهند فرآوردههای ذهنی و فکری خود را به نسلهای بعدی منتقل کنند و جامعه از گذشته خودش بخواهد سود ببرد، این فقط با خانواده ممکن است. در محیط خانواده است که اول بار، همه هویّت و شخصیّت یک انسان براساس فرهنگ آن جامعه شکل میگیرد و این پدر و مادرند که به طور غیر مستقیم و بدون اینکه تحمیلی باشد، بدون اینکه خود آنها تصنعی به کار ببرند، به طور طبیعی محتوای ذهن و فکر و عمل و معلومات و اعتقادات و مقدسات و... را به نسل بعدی منتقل میکنند. خانواده سالم، آرامش افراد نگرش اسلام به خانواده، نگرشی درست، نگرشی اصیل و یک نگاه همراه با اهتمام است که خانواده اصل قرار داده شده و به هم زدن بنیان خانواده یا آشفته نمودن آن جزء بدترین کارهاست.خانواده در اسلام یعنی محل سکونت دو انسان، محل آرامش روانی دو انسان، محل انس دو انسان با یکدیگر، محل تکامل یک نفر به وسیله یک نفر دیگر، آن جایی که انسان در آن صفا مییابد، راحتی روانی مییابد، این محیط خانواده است. کانون خانواده در اسلام این قدر اهمیت دارد. اسلام در بیان قرآن، در چند جا، این آفرینش زن و مرد و همزیستی اینها و در نهایت، زوجیّت آنها را برای آرامش و سکن برای زن و مرد شناخته است.در قرآن، آیه «وَ جَعَلَ مِنها زَوجَهَا لِیَسْکُنَ إلَیها»2 آمده است. دو جا در قرآن، تعبیر سکن ـ تا آن جایی که یادم هست ـ وجود دارد.3 خدای متعال، زوج آدمی را از جنس او قرار داد، زوج زن را، زوج مرد را از جنس خود او قرار داده، «لیسکن الیها» تا اینکه آدمی بتواند ـ چه مرد و چه زن ـ در کنار شوهر یا همسر، احساس آرامش کند. این آرامش، سکونت و نجات از تلاطمهای روحی و اضطرابهای زندگی است. میدان زندگی، میدان مبارزه است و انسان در او دائماً در معرض نوعی اضطراب است؛ این بسیار چیز مهمی است. اگر این آرامش و سکونت به نحو صحیحی تحقق پیدا کند، زندگی سعادتمندانه میشود؛ زن خوشبخت میشود، مرد خوشبخت میشود، بچههایی که در این خانه متولد میشوند و پرورش مییابند، بدون عقده رشد خواهند یافت و خوشبخت خواهند شد. یعنی از این جهت، زمینه برای خوشبختی همه اینها فراهم است.مفهوم خوشبختیخوشبختی عبارت است از: آرامش، احساس سعادت و احساس امنیت. جشن و اسراف و زیادهروی، کسی را خوشبخت نمیکند. مهریه و جهیزیه هم کسی را خوشبخت نمیکند. پای بندی به روشِ شرع است که انسان را خوشبخت و سعادتمند میکند.همدیگر را بهشتی کنید!ازدواج و اختیار همسر، گاهی در سرنوشت انسان مؤثر است. خیلی از زنها هستند که شوهرانشان را بهشتی میکنند. خیلی از مردها هم هستند که زنهایشان را بهشتی میکنند. عکس آن هم هست. اگر زن و شوهر، این کانون خانوادگی را قدر بدانند و برای آن اهمیت قائل باشند، زندگی امن و آسوده خواهد شد و کمال بشری برای زن و شوهر در سایه ازدواج خوب ممکن خواهد شد.گاهی هست که مرد در فعالیتهای زندگی سر دو راهی میرسد. انتخاب باید بکند یا دنیا را و یا راه صحیح و امانت و صداقت را، یکی از این دو تا را باید انتخاب کند. این جاست که زن میتواند او را به راه اول یا به راه دوم بکشاند. متقابلاً، طرف عکس آن هم هست. شوهرها هم در مورد همسرانشان میتوانند این طور تأثیرات را داشته باشند. سعی کنید با هم این طور باشید. هر دو کوشش کنید که یکدیگر را متدین، در راه خدا، در راه اسلام، در راه حقیقت، در راه امانت و صداقت، نگهدارید و مانع از انحراف و لغزش شوید.در دوران بسیار دشوار سالهای مبارزات و همچنین سالهای انقلاب، خیلی از زنها شوهران خود را با صبر و همکاریشان بهشتی کردند. مردها رفتند به جبهههای گوناگون و خطرات را متحمل شدند. این زنها در خانهها لرزیدند و دچار تنهایی و غربت گشتند، اما زبان به شکوه باز نکردند، شوهران خود را تشویق هم کردند. اینها شوهران خود را بهشتی کردند و الا میتوانستند طوری عمل کنند که شوهرانشان از رفتن به جبهه و از ورود به میدان مبارزه، و از ادامه مبارزه پشیمان شوند. میتوانستند این طور عمل کنند، ولی نکردند. بیصبری نشان ندادند. شوهرانی هم بودند که همسرانشان را بهشتی کردند. هدایت آنها، همکاری آنها، دستگیری و کمک آنها موجب شد که این زنها بتوانند در راه خدا حرکت کنند. عکس آن را هم داشتهایم. زنهایی بودهاند که شوهران خود را اهل جهنم کردهاند و مردهایی هم بودهاند که زنهای خود را جهنمی کردهاند. میتوانید با هم همکاری کنید، همدیگر را اهل بهشت کنید، همدیگر را سعادتمند کنید، همدیگر را در راه تحصیل علم، تحصیل کمال، پرهیزکاری، تقوا و ساده زیستی کمک کنید.همدیگر را خوشبخت کنید!خیلی از زنها هستند که شوهر خودشان را بهشتی میکنند. خیلی از مردها هستند که همسر خود را حقیقتاً سعادتمند میکنند. موارد عکس این هم هست. ممکن است مردهای خوبی باشند، زنهایشان آنها را اهل جهنم کنند و زنهای خوبی باشند که مردهایشان آنها را اهل جهنم کنند. اگر چنانچه زن و مرد هر دو توجه داشته باشند، با توصیههای خوب، با همکاریهای خوب، با مطرح کردن دین و اخلاق در محیط خانه ـ آن هم بیشتر از مطرح کردن زبانی، مطرح کردن عملی ـ این طور یکدیگر را کمک میکنند. آن وقت زندگی کامل و حقیقتاً وافی و شافی خواهد شد.انسان با راهنمایی و دلسوزی و تذکر بجا، با مانع شدن از زیاده رویها و بعضی از کج رفتاریهای همسرش، میتواند او را اهل بهشت کند. البته عکس آن هم هست. با افزونطلبیها، با توقعات و با روشهای غلطی که وجود دارد، میتواند همسر خود را جهنمی کند... .تواصوا بالحق و تواصوا بالصبرهمدلی و همکاری کردن، معنایش این است که همدیگر را در راه خدا حفظ کنید. تواصی به صبر و تواصی به حق کنید. اگر خانمِ خانه میبیند شوهرش دارد دچار یک انحرافی میشود، فرضاً در یک معامله نامشروعی دارد قرار میگیرد، توی یک جریان غلطی دارد میافتد، توی پول درآوردنهای نادرست دارد میافتد، توی رفیق بازیهای ناسالم دارد میافتد، اول کسی که باید او را حفظ کند، اوست. اگر متقابلاً مرد این احساسها را به نوع دیگری از زنش کرد، اولین کسی که باید زن را حفظ کند، شوهر اوست. البته حفظ کردن هم، با محبت کردن و با زبان خوش و با منطق صحیح و با برخورد مدبرانه و حکیمانه حاصل میشود، نه با بد اخلاقی و قهر و این چیزها. یعنی هر دو مراقب باشند تا آن دیگری را در راه خدا حفظ کنند.با هم همکاری کنید، به هم کمک کنید، خصوصاً در امر دین. اگر میبینید طرف شما، شوهر یا زن شما کاهل نماز است، به نماز کم اهمیت میدهد، به راستگویی کم اهمیت میدهد، به مال مردم کم اهمیت میدهد، به شغل دولتی کم اهمیت میدهد، او را بیدار کنید، به او بگویید، به او بفهمانید و کمک کنید که خودش را اصلاح کند یا اگر میبینید که در امر محرم و نامحرم، در امر پاکی و نجسی، در امر حلال و حرام آدم بی اعتنا و بی مبالاتی است، به او توجه بدهید، او را آگاه کنید، کمک کنید که خوب شود. اگر دروغگو، و غیبت کن است، به او تفهیم کنید، نه این که دعوا کنید، نه این که اوقات تلخی کنید، نه این که مثل یک منتقد بداخلاق بنشینید یک کناری هی نق بزنید.مثل یک پرستار، نه آقا بالاسرزن و شوهر باید همدیگر را در راه صحیح و صراط مستقیم الهی حمایت کنند. اگر هر کدام از اینها مشاهده میکنند یک عمل خیر و یک کار شایستهای از همسرانشان سر میزند، آن را تشویق کنند و اگر بر عکس، احساس کردند که خطایی، یک انحرافی ـ خدای نخواسته ـ وجود دارد، سعی در اصلاح آن بکنند، یکدیگر را در راه خدا کمک و تشویق کنند.زن و شوهر باید سعی کنند که یکدیگر را اصلاح کنند. نه مثل یک آقا بالاسر که مرتب به دیگری نیش بزند؛ نه! مثل یک پرستار، یک مادر و پدر دلسوز. وجه مشترک زوجین در زندگی باید عبارت باشد از: توجه به خدا و اطاعت دستورات الهی و عمل به فرامین خدا. زن و شوهر باید همدیگر را در این جهت حفظ کنند. اگر زن میبیند که شوهر او بی اعتنا به مسائل دینی است، او را با حکمت و اخلاق خوش و ظرافت و زیرکی زنانه، وادار به آمدن در راه خدا کند. مرد هم اگر میبیند زنش بیاعتناست، او هم باید همین تکلیف را انجام دهد. این از کارهای اساسی در زندگی است.مراقبت اخلاقیمهمترین کمک به همسر، این است که سعی کنید همدیگر را دیندار نگهدارید. مراقب باشید همسرتان خطای دینی نکند. این مواظبت هم به معنای پاسبانی و دیده بانی نیست. این مراقبت، مراقبت اخلاقی است، مراقبت مهربانانه و مراقبت پرستارانه است. اگر چنانچه خطایی از همسرتان دیدید، آن را باید با شیوه بسیار لطیف و عاقلانهای در او از بین ببرید و برطرف کنید. یا با تذکر و یا با بعضی از مراعاتها نسبت به هم مسؤولیت دارید.زن اگر میبیند شوهرش در معاملاتِ بد افتاده، در رفیق بازیهای بد و معاشرتهای بد افتاده، یا مرد اگر میبیند زنش افتاده در بعضی تجمل پرستیهای غلط یا ولنگاریهای غلط، نباید بگوید: حالا او خودش است. شما هر کدام نسبت به هم وظیفه دارید. باید همت خود را متمرکز کنید. زن و مرد میتوانند بر روی هم اثر بگذارند.شكرِ عملى، مهم استشكر، فقط گفتن «الهى شكر» و سجده شكر كردن نيست. شكر نعمت اين است كه انسان نعمت را بشناسد. بداند كه اين نعمت را خدا به او داده و استفاده از آن نعمت و رفتار با آن نعمت را (آن گونه) كه خدا مىپسندد، انجام دهد. اين معناى شكر نعمت است. اگر چنانچه «شكراً لِله» بگوييد اما دلتان با مفاهيمى كه گفتم آشنا نباشد، اين شكر نيست...ازدواج هم يك نعمت خدادادى است. خداى متعال اين همسرِ خوب را براى شما فراهم كرده است، پس بايد به شايستگى، شكر اين نعمت را به جا آوريد.اسرار زندگى را محكم نگه داريدزن و شوهر بايد راز هم را حفظ كنند، زن نبايد راز شوهرش را پيش كسى بازگو كند. مرد هم مثلاً نرود پيش رفقايش در باشگاه يا مثلاً فلان مهمانى و... راز همسرش را بازگو كند. حواستان جمع باشد، اسرار هم را محكم نگاه داريد تا زندگى انشاءالله شيرين و مستحكم شود.غمخوار هم باشيدكمك واقعى اين است كه دو نفر غمها را از دل هم برطرف كنند. هر كسى در دوره زندگىاش، گرفتارى و مشكل و غمى پيدا مىكند و ممكن است دچار ابهام و ترديد بشود. آن ديگرى در چنين موقعيتى، بايد به كمك همسرش بشتابد و به او كمك كند. غم را از دل او بردارد. او را راهنمايى كند و اشتباه و خطاى او را برطرف نمايد.سادهزيستى و ميانهروى زندگى را ساده برداريد، البته ما خيلى هم اهل زهد و تقوا نيستيم. خيال نكنيد. آن سادگى كه ما مىگوييم، آن سادگى زُهّاد و عبّاد و اينها نيست. سادگى به نسبت اين كارهايى است كه مردمِ امروز مىكنند و الا نه، سادگى ما را اگر چنانچه آن مردان خدا بيايند نگاه كنند شايد هزار تا ايراد هم به آنچه كه ما سادگى مىدانيم بگيرند.زندگىتان را بر پايه اسراف قرار ندهيد، زندگى را ساده قرار دهيد. زندگى را آن طورى كه خداى متعال مىپسندد قرار دهيد و از طيبات الهى بهرهمند شويد بر حسب اعتدال و عدالت. هم اعتدال و ميانهروى و هم عدالت. يعنى ملاحظه انصاف را بكنيد، ببينيد ديگران چطورىاند. خيلى بين خودتان و ديگران فاصله درست نكنيد.يكى از موجبات سعادت خانوادهها و اشخاص، اين است كه تقيدات زايد و تجملات زيادى و پرداختن بيش از اندازه لازم به امور مادى، از زندگىها دور شود. لااقل بخش اصلىِ زندگى محسوب نشود؛ يك چيز حاشيهاى، يك كنار باشد. زندگى را از اول بايد ساده برداشت و محيط زندگى را بايد محيط قابل تحملى كرد.ساده زندگى كردن منافاتى با رفاه هم ندارد. آسايش هم كه اصلاً در سايه ساده زندگى كردن است.مسابقه بدون برندهاسير تجملات و تشريفات و چشم و همچشمىها نشويد. خودتان را در دام مسابقه مادى در امر زندگى نيندازيد. هيچ كس در اين مسابقه، خوشبخت و كامياب نمىشود. اين ظواهرِ زرق و برقدارِ زندگى شخصى، اينها هيچ كدام انسان را نه خوشبخت مىكند، نه دلشاد و راضى مىكند.اصلاً انسان هرچه گيرش مىآيد، باز چيز بيشترى را مىخواهد. در حسرت يك چيز بهترى است. در شرع مقدس هست: العفاف و الكفاف؛ به همان زندگى كه بشود گذراند و انسان محتاج كسى نباشد و در عسرت نباشد. اين جور پيش ببريد.زندگى تشريفاتى، زندگى تجملاتى، زندگى اشرافمنشى، زندگى پرخرج و زندگى مصرفى، انسانها را بدبخت مىكند. اين خوب نيست. زندگى بايد با كفاف و راحت بگذرد نه پُر خرج و مُسرفانه. اين دو تا را بعضىها چرا با هم اشتباه مىكنند؟ با كفاف يعنى محتاج كسى نباشند و بتوانند زندگىشان را اداره كنند، بدون احتياج به هيچ كس. دلخوشى هم بايد داشته باشند و الا زندگى با درآمدِ زياد و مخارج زياد و تشريفات كه خوب نيست. اينها اصلاً راحتى نمىآورد، دلخوشى نمىآورد.اول زندگى را ساده برداريد، هرچه مىتوانيد در اين جهت سعى كنيد. البته، اعتقاد نداريم كه افراد بايستى بر عيال خودشان، بر نزديكان خودشان سختگيرىهاى تنگنظرانه بكنند. اين عقيده را نداريم، اما عقيده داريم كه همه از روى عقيده و ايمان و عشق و دل خودشان به يك حدى قانع باشند.زندگى را ساده بگيريد، خودتان را اسير تشريفات نكنيد. اگر از اول وارد مسابقه تشريفات شديد، ديگر رها شدن از آن سخت است. حالا هم جمهورى اسلامى است. اگر كسى بخواهد ساده زندگى كند مىتواند. يك روزى بود كه نمىشد، سخت بود. اگرچه بعضى به دست خودشان (زندگى را) مشكل مىكنند. در لباسشان، در مسكنشان، در تجملاتشان، همه را بر خودشان سخت مىكنند.قناعت براى همه مفيد استبه شما عرض مىكنم: ما شما را دعوت نمىكنيم به زُهد سلمان و ابوذر. بين امثال من و شما، با سلمان و ابوذر، فاصله خيلى زياد است. ما هرگز ـ نه من و نه شما ـ طاقت آن چيزها را و آن علوّ و عروج و آن والايى را نداريم كه بخواهيم خودمان را به آن چيزها برسانيم. يا مثلاً فرض كنيد كه آرزوى آن را حتّى در دلمان بياوريم. اما من اين را عرض مىكنم كه اگر بين ما و آنها، زندگى ما و زندگى آنها، هزار درجه فاصله است، مىشود اين هزار درجه را، ده درجه، بيست درجه، صد درجه كم كرد. خودمان را به زندگى آنها نزديك كنيم.قناعت كنيد، از قناعت خجالت نكشيد. بعضىها خيال مىكنند كه قناعت مال آدمهاى تهىدست و فقير است و اگر آدم (وضع مالى خوبى) داشت، ديگر لازم نيست قناعت كند. نه، قناعت يعنى در حد لازم، در حد كفايت، انسان توقف كند.توقعات مادىِ زياد و بالا، موجب تنگى معيشت و موجب ناراحتى خود انسان مىشود. اگر انسان توقع خودش را از زندگى توقع كمى قرار دهد، اين مايه سعادت خواهد بود. نه فقط براى آخرت انسان خوب است. كه براى دنياى انسان هم خوب است.سعىتان را بگذاريد بر زندگى ساده و به دور از اشرافىگرى، بر زندگىاى كه منطبق باشد بر زندگى متوسط مردم. نمىگويم پايينترين مردم؛ (مىگويم) متوسط مردم. نگاه نكنيد به مسابقه مادىگرى. مسابقه هست. چنانكه در راه بهشت خدا مسابقه هست، در راه بهشت خيالى دنيا هم مسابقه هست. براى تجملاتش، براى مقام و قدرتش، براى اسم درآوردن و معروف شدنش، مسابقه هست. اين مسابقه، مسابقه ناسالمى است... هر كدام كه بخواهيد به اين مسابقه وارد شويد آن ديگرى مانع شود و به عنوان يك ناصح، عمل كند.در همه مراحل بايستى ميانهروى و قناعت و گرايش به روش متواضعانه و فقيرانه را فراموش نكرد كه اين نظر اسلام است.از مراسم عروسى آغاز كنيددر همه امور زندگىتان سادگى را رعايت كنيد. اولش هم از همين مراسم ازدواج است، از اينجا شروع مىشود. اگر ساده برگزار كرديد، قدم بعدىاش هم مىشود ساده و الا شما كه رفتيد آن مجلس كذايىِ مثل اعيان و اشرافهاى زمان طاغوت را درست كرديد، بعد ديگر نمىتوانيد برويد توى خانه كوچكى مثلاً با وسايل مختصرى زندگى كنيد. اين جور نمىشود ديگر. چون خراب شده و از دست رفته است. از اول، زندگى را پايهاش را بر اساس سادگى و سادهزيستى بگذاريد تا زندگى بر خودتان، بر كسانتان و بر مردم جامعه انشاءالله آسان شود.حالِ پدر و مادر را رعايت كنيدمتأسفانه اين پرداختن به تشريفاتِ ازدواج و مهريههاى گران و جهيزيههاى سنگين و مجالس آنچنانى خيلى اخلاقها را فاسد كرده است. شما دخترها و پسرها كه عروس و داماد مىشويد، پيشقدم شويد. بگوييد ما اين جورى نمىخواهيم، به اين زيادى نمىخواهيم. وقتى جامعه مشكل دارد وقتى در جامعه فقير هست بايد انسان ملاحظه كند.ما به دخترها و پسرها سفارش مىكنيم اصرار نكنيد. زياده نخواهيد. پدر و مادرها را زير فشار قرار ندهيد تا در رودربايستى بمانند... اين چيزها را بريزيد دور. اصل، يك حادثه انسانى است. آن چيست؟ زناشويى، انسانىترين كارهاى دنياست. اين را مادى و پولى نكنيد، آلودهاش نكنيد.اگر دختر و پسر اهل قناعت و سادهزيستى باشند، بزرگترها هم مجبور مىشوند از آنها تبعيت كنند.حجاب و عفافاسلام كه راجع به حجاب حرف مىزند، آيات قرآن كه راجع به حجاب حرف مىزند، راجع به حدود زن و مرد با يكديگر دستور دارد، اين به خاطر خود مردم است، به خاطر همين خانوادههاست. همين دخترهاى جوان كه شوهرشان را مىخواهند از دست ندهند، اين پسرهاى جوان كه زن محبوبشان را مىخواهند از دست ندهند، اين بدون حجاب و بدون رعايت نمىشود، آياتِ قرآن اين طور حكمتآميز و عميق است.اين محرم و نامحرمها، اين حجاب و حفظ زن، اين «قُل لِلْمؤمنين يَغُضُّوا مِن أبصارِهم وَ يَحفَظُوا فُرُوجَهُم... وَ قُلْ لِلْمُؤمِناتِ يَغضُضنَ مِن أبصارِهِنَّ وَ يَحفَظنَ فُروجَهُنَّ»4، چشمهايتان را به هر منظرهاى باز نكنيد، به هر چيزى نگاه نكنيد تا به هر طرفى كشانده نشويد. اين براى چيست؟ اين براى اين است كه اين زن و شوهر به هم مهربان و وفادار بمانند. آن مردى و آن زنى كه در جوامع فاسد دنيا به هر جا رسيدند، به هر گذرگاهى كه رفتند، هر طور دلشان خواست سوء استفاده كردند و اختلاط پيدا شد، ديگر براى آنها محيط خانوادگى چه قدر اهميت پيدا خواهد كرد؟ هيچ. اسمش را هم گذاشتهاند آزادى كه اگر اين آزادى باشد، بزرگترين بليههاى بشر محسوب مىشود. آن مردى كه هر طور دلش بخواهد به هر طرف متمايل باشد به طرف زنها، عنانى ندارد، حفاظى ندارد و آن زنى كه با حيا و عفاف و حجاب انسانى آراسته نيست، حفاظى ندارد، چنين زن و مردى براى زن خودشان، براى شوهر خودشان احترامى و اهميتى قائل نيستند. در اسلام، زن و مرد در مقابل هم مسئول هستند و به هم علاقهمندند. به هم محتاج و وابستهاند. يك سلسله عظيم و طولانى كه از احكام ناشى مىشود از چيست؟ از اينكه مىخواهند خانواده محكم بماند و اين زن و شوهر به هم خيانت نكنند و با هم باشند.هدف زندگیزندگی یک کاروان طولانی است که منازل و مراحلی دارد؛ هدف والایی نیز دارد. هدف انسان در زندگی باید این باشد که از وجود خود و موجودات پیرامونش برای تکامل معنوی و نفسانی استفاده نماید. اصلاً ما برای این به دنیا آمدهایم. ما در حالی وارد دنیا میشویم که از خود اختیاری نداریم. کودکیم و تحت تأثیر هستیم، اما تدریجاً عقل ما رشد میکند و قدرت اختیار و انتخاب پیدا میکنیم. این جا آن جایی است که لازم است انسان درست بیندیشد و درست انتخاب کند و بر اساس این انتخاب حرکت کند و به جلو برود.اگر انسان این فرصت را مغتنم بشمرد و از این چند صباحی که در این دنیا هست، خوب استفاده کند و بتواند خودش را به کمال برساند، آن روزی که از دنیا خارج میشود، مثل کسی است که از زندان خارج شده و از این جا زندگی حقیقی آغاز میشود.ازدواج، یک ارزش اسلامیمطلب اصلی و اول، این است که این ازدواجی که خدای متعال سنت قرار داده و آفرینش هم آن را اقتضا میکند، یکی از نعمتها و اسرار الهی و یکی از پدیدههای اجتنابناپذیر زندگی بشری است.میشد که خداوند در قوانین آسمانی، این موضوع را لازم، واجب و حتمی و یا مجاز کند و مردم را رها کند تا یکی یکی بروند و با هم ازدواج کنند، اما این کار را نکرده است. بلکه ازدواج را یک ارزش قرار داده، یعنی کسی که ازدواج نمیکند، خود را از این ارزش محروم نموده است.خداوند از زن و مرد تنها خوشش نمیآیدخدای متعال از زن و مردِ تنها خوشش نمیآید، مخصوصاً آنهایی که جوانند و بار اولشان است. مخصوص جوانها هم نیست. خدای متعال از زندگی مشترک و مزدوج خوشش میآید.آدمِ تنها، مرد تنها و زن تنها که همه عمر را به تنهایی میگذرانند، از دید اسلام یک چیز مطلوبی نیست. مثل یک موجود بیگانه است در مجموعه پیکره انسانی. اسلام این طور خواسته که خانواده، سلول حقیقی مجموعه پیکره جامعه باشد، نه فرد تنها.سنت پیامبر: ازدواج به موقع روایت معروفی داریم که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودهاند: نکاح سنت من است. البته این سنتِ آفرینش است، سنت میان انسانها و همه اقوام و ادیان است. پس چرا فرمودهاند: سنت من؟ چه اختصاصی وجود دارد؟ شاید از این جهت باشد که اسلام بر این امر تأکید بیشتری ورزیده و این تأکید در ادیان الهی دیگر کمتر است. شما ملاحظه میکنید، این تأکیدی که اسلام بر ازدواج کرده، در این مکاتب اجتماعی و فلسفههای رایج اجتماعی و سیاستهای معمولی دنیا، وجود ندارد. اسلام اصرار دارد که پسرها و دخترها در همان سنینی که برای ازدواج آمادهاند، ازدواج نمایند.نکاح، علاوه بر یک تقاضای طبیعی، یک سنت دینی و اسلامی نیز هست. بنابراین خیلی آسان است که کسی از طریق این اقدام وعمل که طبیعت و نیاز او آن را ایجاب میکند، ثواب هم ببرد؛ چون سنت است و به قصد ادای سنت پیامبر و اطاعت امر ایشان به این کار اقدام نماید.ازدواج یک سنت طبیعی و الهی است. این را پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) به سنت خودشان تعبیر میکنند. معنایش این است که در اسلام بر روی این مسأله تأکید ویژهای شده؛ چرا؟ به خاطر اهمیت این مسأله، به خاطر تأثیر عمیق تشکیل خانواده در تربیت انسان، در رشد فضایل، در ساخت و ساز انسان سالم از لحاظ عاطفی، رفتاری، روحی و تربیتهای بعدی.ازدواج در حال شور و شوقپیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) اصرار داشتند جوانها زود ازدواج کنند ـ چه دخترها و چه پسرها ـ البته با میل خودشان و با اختیار خودشان؛ نه این که دیگران برایشان تصمیم بگیرند. ما هم باید در جامعه خودمان این را رواج دهیم. جوانها در سنین مناسب، وقتی از دوران جوانی خارج نشدهاند، در همان حال گرمی و شور و شوق، باید ازدواج کنند. این برخلاف برداشت و تلقّی خیلی از افراد است که خیال میکنند ازدواجهای دوران جوانی، ازدواجهای زودرس است و ماندگار نیست. درست برعکس است. اینگونه ازدواجها اگر درست صورت بگیرد، ازدواجهای بسیار ماندگار و خوبی هم خواهد بود و زن و شوهر در چنین خانوادهای کاملاً با هم صمیمی خواهند بود.ازدواج در آغازِ احساس نیازاسلام اصرار دارد بر این که این پدیده در اوان خود، هر چه زودتر، از آغاز احساس نیاز انجام گیرد. این هم از اختصاصات اسلام است. هر چه زودتر بهتر، زود که میگوییم، یعنی از همان وقتی که دختر و پسر احساس نیاز میکنند به داشتن همسر. هر چه این کار زودتر انجام بگیرد، بهتر است. علت چیست؟ علت این است که اولاً برکات و خیراتی که در امر ازدواج وجود دارد، در وقت خود و زودتر از این که زمان بگذرد و عمر تلف بشود، برای انسان حاصل خواهد شد. ثانیاً جلوی طغیانهای جنسی را میگیرد. لذا میفرماید: «من تزوج احرز نصف دینه». طبق این روایت معلوم میشود که نصف تهدیدی که انسان درباره دین خود میبیند، از طرف طغیانهای جنسی است که خیلی رقم بالایی است.برکات و فواید ازدواجفرصت ازدواج و آرام گرفتن در یک مجموعه خانواده، یکی از فرصتهای مهم زندگی است. برای زن و مرد ـ هر دو ـ این یک وسیله آرامش و آسایش روحی و وسیله دلگرم شدن به تداوم فعالیت زندگی است. وسیله تسلی، وسیله پیدا کردن یک غمخوارِ نزدیک که برای انسان در طول زندگی لازم است. قطع نظر از نیازهای طبیعی انسان که نیازهای غریزی و جنسی میباشد، مسأله تولید نسل و داشتن فرزند هم خود از دلخوشیهای بزرگ زندگی است.پس میبینید از هر دو طرف که انسان نگاه میکند، ازدواج یک امر مبارک و یک پدیده بسیار مفید است. البته مهمترین فایده ازدواج، همان تشکیل خانواده است و بقیه مسائل، فرعی و درجه دو و یا پشتوانه این مسأله است؛ مثلِ تولید نسل یا ارضای غرایز بشری، اینها همه درجه دو است، درجه اول همان تشکیل خانواده است.بنای نسل بشری؛ به ازدواج است. قوام عالم به ازدواج است. انتقال تمدنها و فرهنگها به ازدواج است. بقای استقلال جوامع ـ چه از لحاظ سیاسی و چه از جهات دیگر ـ به ازدواج است. برکات فراوانی بر ازدواج وارد است.شرایط کمالیِ ازدواجدر شرع آمده که پیوند ازدواج را محکم نگهدارید. بعد هم شرایط زیادی برای ازدواج در همه زمینهها معین کرده است. در زمینه اخلاق و رفتار گفته: وقتی زن گرفتید، وقتی شوهر کردید، باید اخلاقتان را خوب کنید، باید همکاری کنید، باید گذشت کنید، باید محبت کنید، باید او را دوست بدارید و باید به او وفاداری کنید. اینها همهاش احکام شرع است، اینها همهاش دستورات است.و البته از لحاظ شرایط مادی سهلترین است. آن چه که در ازدواج مهم است، رعایتهای بشری و انسانی است. رعایتهای اخلاقی است که دختر و پسر باید با همدیگر تا آخر عمرشان رعایت کنند و رعایت اصلی حفظ این پیوند است.شرع مقدس اسلام در روابط اجتماعی، این امر انسانی را امضا کرده، اما شرایطی برای آن قرار داده است. یکی از این شروط این است که این امر انسانی از حالت رابطه انسانی به یک معامله تجاری و بده ـ بستان مالی تبدیل نشود. این را شرع مقدس دوست نمیدارد. البته این شرایط شرایط کمالند؛ نه صحت، اما واقعاً شرطند.تقسیم کارهاوقتی دو نفر در کنار هم قرار میگیرند و همسر میشوند، بعضی از وظایف وجود دارد که بین اینها مشترک است. مانند کشیدن بارهای خانواده، همکاریهای گوناگونی که در راهبردن خانواده مؤثر است. اینها باید با هم همکاری کنند. این کارها بین زن و مرد مشترک است. حداکثر این است که تقسیم کار شود. گاهی تقسیم کار هم نمیکنند اما بهتر این است که تقسیم کار هم بشود. بخشی از کارها را زن انجام میدهد، بخشی را مرد انجام میدهد. مثل همه همکاریهایی که وجود دارد؛ مثل همه همسنگریها. در محیط خانواده، زن و شوهر با هم همکاری کنند. اگر شوهر مشکلی یا مضیقهای دارد، زن با او بسازد، اگر زن، داخل خانه یا در محیط کار یا هر جور که هست، دشواری دارد، شوهر باید به او کمک کند. خود را در سرنوشت همسر باید شریک بدانند، هر دوی آنها این را برای خاطر خدا انجام دهند.به هم روحیه بدهیدهمکاری و کمک، گاهی به این نیست که وارد حجم کار یکدیگر بشوند. نه، بلکه یکدیگر را روحاً تدارک کنند. مردها معمولاً با مسائل مشکلتری در جامعه برخورد دارند، زنها میتوانند به آنها روحیه بدهند. میتوانند خستگی آنها را از تنشان بیرون کنند. به آنها تبسم کنند و به آنها دلخوشی دهند. اگر چنانچه خانمها هم، کاری بیرون از خانه دارند، مرد کمک کند و او را تقویت نماید.مراد از همکاری، همکاریِ روحی است. اینکه زن ضرورتهای مرد را درک کند، فشار اخلاقی روی او وارد نیاورد، کاری نکند که او در امر زندگی مستأصل شود و خدای نکرده به راههای نادرست متوسل بشود. او را به ایستادگی و مقاوت در میدانهای زندگی تشویق کند و تحریص نماید. اگر چنان چه کار او مستلزم این است که یک مقداری به وضع خانوادگی، رسیدگی کافی نداشته باشد، این را به رخ او نکشد، اینها مهم است. اینها وظیفههایی است از طرف زن. از طرف مرد هم وظیفه است که ضرورتهای زن را درک کند، احساسات او را بفهمد و نسبت به حال او غافل نباشد.زمینهسازی برای موفقیتپسر اگر میبیند دختر در راه انجام تکالیف اسلامیِ خودش، قدم خیری میخواهد بردارد، وسایل را برایش فراهم بکند و مانع تراشی نکند. بعضی دخترها هستند میخواهند، فرض کنید؛ ادامه تحصیل بدهند، درس دین بخوانند، با قرآن آشنا شوند، کارهای خیر کنند و در بعضی از امور خیریه شرکت داشته باشند؛ شوهرانشان گاهی نسبت به اینها بداخلاقی میکنند که ما حوصله این کارها را نداریم! ما زن گرفتهایم که زندگی کنیم. نمیگذارند این دختر به کار خیر برسد. به عکس، بعضی از مردها میخواهند صدقات جاریه بدهند، میخواهند شرکت در مسائل گوناگون داشته باشند، زن مانع میشود.شرط مهم فعالیت اجتماعی خانمها بعضی از ما میپرسند: شما موافقید زنها بروند کار کنند؟ ما میگوییم: البته، ما با بیکاری خانمها مخالفیم؛ زن باید کار کند. البته کار دو جور است: یکی کارِ داخل خانه و یکی کار بیرون خانه، هر دو کار است؛ اگر کسی استعداد دارد در کارهای مربوط به بیرون منزل، باید انجام بدهد، خیلی هم خوب است. منتها یک شرط دارد، باید جوری باشد که این اشتغال ـ حتی در داخل خانه ـ به پیوند زن و شوهر لطمهای نزند. بعضی از خانمها هستند که خودشان را از صبح تا شب میکُشند، بعد که مرد به خانه میآید، حوصله یک لبخند زدن به او را هم ندارند. این، بد است. کارِ خانه را باید کرد اما نه آنقدری که این کار به انهدام خانواده منتهی بشود.زن اگر خواست برود کار کند، اشکالی ندارد، اسلام هم مانع نیست. اما این وظیفه او نیست، بر او واجب و لازم نیست. چیزی که بر او واجب است، عبارت است از حفظ فضای حیاتی برای مجموع خانواده.تشویق یکدیگر در میدان مسابقه خیراتدر همه احوال و اوضاع رعایت همدیگر را بکنید، به هم کمک کنید، عون و بازوی همدیگر باشید، به خصوص در راه خدا و در راه انجام وظیفه. اگر پسر در راه خداست، دختر به او کمک کند و اگر دختر در راه انجام وظیفه و در راه خداست، پسر به او کمک کند. هر کدام مجاهدت میکنند، آن دیگری به او کمک کند.اگر پسر در کارِ علم و در کار تلاش و مجاهدت در ارگانهای جمهوری اسلامی است، آن خانم با او همکاری کند که بتواند کارش را راحت انجام بدهد. مردها به زنهایشان فرصت بدهند تا زنها هم بتوانند در این میدانهای مسابقه معنویت وارد شوند. اگر میخواهند تحصیل علم کنند، بتوانند. اگر هم میخواهند در کارهای اجتماعی وارد شوند، بتوانند.زن و شوهر کوشش کنند یکدیگر را به راه خدا هدایت کنند. یکدیگر را در راه مستقیم نگه دارند و حفظ کنند. این «تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبر»5 را که خاصیت مسلمانی است و مهمترین خصوصیت ایمان است، مد نظر داشته باشند.هر دو به یکدیگر نسبت به دیندار بودنشان و رعایت تقوا کمک کنند. یعنی مرد کمک کند که زنش بتواند دیندار باشد و رعایت تقوا را بکند. زن هم کمک کند که مرد بتواند دیندار باشد و بتواند پاکدامن بماند و بتواند با تقوا حرکت کند. منظور از کمک فقط شستن ظرف و... نیست، البته اینها هم کمک است ولی منظور، بیشتر، کمک روحی است. کمک معنوی و فکری است. در راه اسلام یکدیگر را ثابت قدم بدارند، همدیگر را توصیه به تقوا و صبر، و توصیه به دینداری، عفاف، قناعت، ساده زیستی و... کنند. با هم همکاری کنند تا بتوانند انشاءالله به بهترین وجهی بگذرانند.غمخواری، کمک واقعیکمک واقعی به دیگری، این است که دو نفر غمها را از دل هم برطرف کنند. هر کسی در زندگیاش گرفتاری پیدا میکند، غمی پیدا میکند، مشکلی پیدا میکند، ابهامی پیدا میکند، تردیدی پیدا میکند. هر کدام از دو نفر، در چنین موقعیتی باید به کمک همسرش بشتابد و به او کمک کند. غم را از دل او بردارد، او را راهنمایی کند. اشتباه او را برطرف کند. اگر میبیند خطایی دارد از او سر میزند جلوی او را بگیرد.اهمیت فراوان مدیریتِ کدبانووظایف داخل خانه زنان، نه اهمیتش کمتر از وظایف بیرونی است و نه این که زحمتش کمتر است. شاید زحمتش بیشتر هم باشد. او هم برای اینکه این محیط را اداره کند، به تلاش و کوشش احتیاج دارد. چون مدیر داخل خانه زنان هستند. آن کسی که اداره میکند، کدبانو، یعنی آن کسی که محیط خانواده تحت اشراف اوست. تحت نظارت و تدبیر و مدیریت اوست. خیلی کار پر زحمتی است. خیلی کار ظریفی است. فقط هم ظرافتِ زنانه از عهده انجام این کار بر میآید. هیچ مردی امکان ندارد بتواند این ظرافتها را رعایت کند. زن توی خانه بیکار نیست. یک عدهای خیال میکنند زن در خانه بیکار است. نخیر، زن توی خانه، بیشترین و سختترین و ظریفترین کارها را انجام میدهد.برخی فکر میکنند اگر زنی مثلاً کارش عبارت شد از همان کارِ خانه، این اهانت به زن است؛ نه! هیچ اهانت نیست. بلکه مهمترین کار برای زن این است که زندگی را سرِ پا نگهدارد.بچهداری، هنر بزرگ بعضی از کارهای خانه خیلی سخت است. بچهداری از آن کارهای سخت است. شما هر کاری را در نظر بگیرید که خیلی دشوار باشد، در مقابل بچه داری در واقع آسان است. بچه داری، هنر خیلی بزرگی است. مردها یک روز هم نمیتوانند این کار را انجام دهند. زنها با دقت، با حوصله و با ظرافت، این کارِ بزرگ را انجام میدهند. خدای متعال، در غریزه آنها این توان را قرار داده است. بچهداری کار سختی است که انسان را فرسوده میکند و واقعاً از پا میاندازد.جمعِ بین کار و زندگی جوانانی که مشغول کاری در راه خدا هستند، با گرفتن همسر، با ازدواج، نباید کارشان را متوقف کنند.ما به مردها همیشه سفارش میکنیم وقتی کار دارند، اشتغال دارند، از خانه و زندگی قهر نکنند. بعضیها صبح اول وقت میروند بیرون تا ساعت ده شب. نه! ما معمولاً به کسانی که برایشان ممکن است سفارش میکنیم حتی ظهرها را بروند با زن و بچهشان باشند. در محیطِ خانوادگی، غذایشان را بخورند، یک ساعتی با هم باشند، بعد بیایند دنبال کارشان، باز حتماً در زمان مناسب، اول شب بروند بچهها را ببینند، ملاقات خانوادگیِ حقیقی داشته باشند.زن، قویتر از مرد است! این آقایان که میبینید ماشاءالله یال و کوپالی دارند، اینها همهاش ظاهر است، جسم قوی است، اما از لحاظ پیچیدگیِ ذهنی و در زمینههای احساسی و عاطفی، زن قویتر از مرد است، قدرت تحملش زیاد است، راهها را بلد است... طبیعت زن این است. اغلبِ زنها، البته ممکن است بعضی از زنها هم اینطور نباشند، بهتر میتوانند در این مصافِ دوستانه بر عواملِ سردی، فایق بیایند. با یک مقدار کوتاه آمدن، با یک مقدار خوش اخلاقی کردن، با ابزارهایی که هست این کار را بکنند. مرد را بکشانند به آن جایی که باید قرار بگیرد، تا انشاءالله زندگی شیرینتر شود.پي نوشت : 1ـ اشاره به آیه کریمه: «ضَرَبَ اللّهُ مَثلاً کَلِمةً طیبةً کَشَجَرةٍ طَیبةٍ...» ابراهیم/ 24. 2ـ اعراف/ 189.3ـ «وَ مِن آیاتِهِ أنْ خَلَقَ لَکُم مِن أنفسِکُم أزواجاً لِتَسکُنُوا إلَیها...» روم/ 21. 4ـ نور/ 30.5ـ والعصر /3.منابع: ماهنامه شمیم یاس، شماره 23ماهنامه شمیم یاس، شماره 25ماهنامه شمیم یاس، شماره 26ماهنامه شمیم یاس، شماره 27ماهنامه شمیم یاس، شماره 28ماهنامه شمیم یاس، شماره 32ماهنامه شمیم یاس، شماره 33ماهنامه شمیم یاس، شماره 34ماهنامه شمیم یاس، شماره 35ماهنامه شمیم یاس، شماره 36
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1360]
صفحات پیشنهادی
سخنان سبز – قسمت اول
سخنان سبز – قسمت اول این مقاله گزیدهای از رهنمودهای مقام معظم رهبری به زوجهای جوان است که هنگام خواندن صیغه عقد برای آنان، بیان فرموده اند تا آنها نیز با بهرهگیری و ...
سخنان سبز – قسمت اول این مقاله گزیدهای از رهنمودهای مقام معظم رهبری به زوجهای جوان است که هنگام خواندن صیغه عقد برای آنان، بیان فرموده اند تا آنها نیز با بهرهگیری و ...
سخنان سبز – قسمت دوم و پایانی
سخنان سبز – قسمت دوم و پایانی در قسمت اول این مقاله به برخی از رهنمودهای مقام معظم رهبری به زوجهای جوان که هنگام خواندن صیغه عقد برای آنان، بیان فرموده اند اشاره ...
سخنان سبز – قسمت دوم و پایانی در قسمت اول این مقاله به برخی از رهنمودهای مقام معظم رهبری به زوجهای جوان که هنگام خواندن صیغه عقد برای آنان، بیان فرموده اند اشاره ...
اخلاق جنسی یعنی چه ؟قسمت اول
سخنان سبز – قسمت دوم و پایانی در قسمت اول این مقاله به برخی از رهنمودهای مقام معظم ... ترازوی آنها هم اتفاقاً برابر است؛ یعنی وقتی جنس لطیف و زیبا و عامل آرامش و ...
سخنان سبز – قسمت دوم و پایانی در قسمت اول این مقاله به برخی از رهنمودهای مقام معظم ... ترازوی آنها هم اتفاقاً برابر است؛ یعنی وقتی جنس لطیف و زیبا و عامل آرامش و ...
گزارش از جشن قرآنی مدرسه ی اندیشه سبز(قسمت اول)
پس از آن جناب آقای رسولی و مدیریت مدرسه سخنرانی کردند. گزارش از جشن قرآنی مدرسه ی اندیشه سبز(قسمت اول) یکی از مشخصه های بارز و در خور توجه این جشن حضور ...
پس از آن جناب آقای رسولی و مدیریت مدرسه سخنرانی کردند. گزارش از جشن قرآنی مدرسه ی اندیشه سبز(قسمت اول) یکی از مشخصه های بارز و در خور توجه این جشن حضور ...
بحران اخلاقی آمریکا (قسمت اول)
بحران اخلاقی آمریکا (قسمت اول)-بحران اخلاقی آمریکا (قسمت اول)نویسنده: آدام بورسوا (1)چکیده: بحران اخلاقی از جمله معظلات اساسی ... سخنان سبز – قسمت دوم و پایانی.
بحران اخلاقی آمریکا (قسمت اول)-بحران اخلاقی آمریکا (قسمت اول)نویسنده: آدام بورسوا (1)چکیده: بحران اخلاقی از جمله معظلات اساسی ... سخنان سبز – قسمت دوم و پایانی.
خشونت علیه زنان (قسمت اول)
خشونت علیه زنان (قسمت اول)-خشونت علیه زنان (قسمت اول)سازمان بهداشت جهانی در اولین مطالعه خود درباره خشونت علیه زنان نتیجه ... سخنان سبز – قسمت دوم و پایانی ...
خشونت علیه زنان (قسمت اول)-خشونت علیه زنان (قسمت اول)سازمان بهداشت جهانی در اولین مطالعه خود درباره خشونت علیه زنان نتیجه ... سخنان سبز – قسمت دوم و پایانی ...
نقد كتاب: مسلماني در جستجوي ناكجا آباد (قسمت اول)
نقد كتاب: مسلماني در جستجوي ناكجا آباد (قسمت اول) ... چاپ دهها كتاب، ايراد صدها ساعت سخنراني، برگزاري مراسمهاي يادبود و درج تعداد ..... بيترديد اين برداشت كاملاً صحيح است و شريعتي در پاسخهاي خود چيزي جز رفع اتهامات وارده و سپس چراغ سبز نشان ...
نقد كتاب: مسلماني در جستجوي ناكجا آباد (قسمت اول) ... چاپ دهها كتاب، ايراد صدها ساعت سخنراني، برگزاري مراسمهاي يادبود و درج تعداد ..... بيترديد اين برداشت كاملاً صحيح است و شريعتي در پاسخهاي خود چيزي جز رفع اتهامات وارده و سپس چراغ سبز نشان ...
چهره زن در شعر انقلاب (قسمت اول)
چهره زن در شعر انقلاب (قسمت اول)-چهره زن در شعر انقلاب (قسمت اول) نويسنده: محبوبه ... مطرح است و كمتر از جنبههاى گوناگون وجود و نقش او در اجتماع سخن گفته شده است. .... و خواست او باشد، درسر راهش سبز نشده و همچنانكه بسيار نبوغهايى كه شرايط رشدى ...
چهره زن در شعر انقلاب (قسمت اول)-چهره زن در شعر انقلاب (قسمت اول) نويسنده: محبوبه ... مطرح است و كمتر از جنبههاى گوناگون وجود و نقش او در اجتماع سخن گفته شده است. .... و خواست او باشد، درسر راهش سبز نشده و همچنانكه بسيار نبوغهايى كه شرايط رشدى ...
دعا در ماني [قسمت اول]
دعا در ماني [قسمت اول] « شاد كردن قلبى با يك عمل، بهتر از هزاران سر است كه به نيايش خم ... اشكى مىشود كه بر سجاده سبز دعايش مىريزد و از آن يگانه لطيف، راه نجات را مىطلبد. ... ما از داشتن آن به خود مىباليم و هر يكشنبه آنجا جمع مىشويم تا به سخنان مدير ...
دعا در ماني [قسمت اول] « شاد كردن قلبى با يك عمل، بهتر از هزاران سر است كه به نيايش خم ... اشكى مىشود كه بر سجاده سبز دعايش مىريزد و از آن يگانه لطيف، راه نجات را مىطلبد. ... ما از داشتن آن به خود مىباليم و هر يكشنبه آنجا جمع مىشويم تا به سخنان مدير ...
دستاوردهاي حكومت امام مهدي عليه السلام (قسمت اول)
دستاوردهاي حكومت امام مهدي عليه السلام (قسمت اول)-دستاوردهاي حكومت امام مهدي عليه السلام ... جهان از عدالت و دادگري شمرده شده است كه در بخش اهداف حكومت درباره آن سخن گفتيم. ... امام صادق(عليه السلام) در وصف روزگار سبز مهدوي فرمود: «]در آن ايام[ خداوند وحدت و ...
دستاوردهاي حكومت امام مهدي عليه السلام (قسمت اول)-دستاوردهاي حكومت امام مهدي عليه السلام ... جهان از عدالت و دادگري شمرده شده است كه در بخش اهداف حكومت درباره آن سخن گفتيم. ... امام صادق(عليه السلام) در وصف روزگار سبز مهدوي فرمود: «]در آن ايام[ خداوند وحدت و ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها