واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: اخلاق جنسی ( 1 ) اخلاق جنسی قسمتی از اخلاق به معنی عام است . شامل آن عده از عادات و ملكات و روشهای بشری است كه با غريزه جنسی بستگی دارد . حياء زن از مرد ، غيرت ناموسی مرد ، عفاف و وفاداری زن نسبت به شوهر ، ستر عورت ، ستر بدن زن از غير محارم ، منع زنا ، منع تمتع نظری و لمسی از غير همسر قانونی ، منع ازدواج با محارم ، منع نزديكی با زن در ايام عادت ، منع نشر صور قبيحه ، تقدس يا پليدی تجرد جزء اخلاق و عادات جنسی بشمار میروند . اخلاق جنسی به حكم قوت و قدرت فوق العاده غريزه كه اين قسمت از اخلاق بشری وابسته به آن است ، همواره مهمترين بخشهای اخلاق به شمار میرفته است . ويل دورانت میگويد : " سر و سامان بخشيدن به روابط جنسی هميشه مهمترين وظيفه اخلاقی به شمار میرفته است ، زيرا غريزه توليد مثل ، نه تنها در حين ازدواج بلكه قبل و بعد آن نيز مشكلاتی فراهم میآورد . و در نتيجه شدت وحدت همين غريزه و نافرمان بودن آن نسبت به قانون و انحرافاتی كه از جاده طبيعی پيدا میكند ، بی نظمی و اغتشاش در سازمانهای اجتماعی توليد میشد " ( 1 ) . نخستين بحث علمی و فلسفی كه در اينجا به ميان میآيد اين است كه سرچشمه اين اخلاق چيست ؟ چطور شد كه مثلا خصيصه حيا و عفت در زن پيدا شد ؟ چرا مرد در مورد زن خود غيرت میورزد ؟ آيا اين غيرت همان حسادت معمولی است كه بشر آنرا در همه جا محكوم كرد و استثناء در اين يك مورد آنرا پسنديده میداند ؟ يا چيز ديگر است ؟ اگر همان حسادت است علت استثناء چيست ؟ و اگر چيز ديگر است چگونه میتوان آنرا توضيح داد ؟ همچنين منشأ زشت شمردن كشف عورت ، فحشاء ، ازدواج با محارم و غيره چيست ؟ آيا سرچشمه اينها خود فطرت و طبيعت است ؟ آيا فطرت و طبيعت برای اينكه به هدفهای خود نائل آيد و به زندگی بشر كه طبعا اجتماعی است نظام بدهد اين احساسات و عواطف را در بشر نهاده است ؟ يا علل ديگری در كار بوده و در طول تاريخ در روحيه بشر اثر كرده تا تدريجا جزء ضمير اخلاقی بشر قرار گرفته است . اگر سرچشمه اين اخلاق ، طبيعت و فطرت است چرا اقوام ابتدائی و اقوام وحشی زمان حاضر كه هنوز مانند اقوام ابتدائی زندگی میكنند ، اين خصائص را ، لااقل به شكلی كه انسان متمدن دارد ، ندارند ؟ و به هر حال اصل و منشأ هر چه باشد و گذشته بشريت به هر نحو بوده است ، امروز چه بايد كرد ؟ بشر در زمينه اخلاق جنسی چه راهی را بايست پيش بگيرد كه به سرمنزل سعادت نائل آيد ؟ آيا اخلاق جنسی قديم را بايد حفظ كرد ويا بايد آنرا در هم ريخت و اخلاق نوين جايگزين آن ساخت . ويل دورانت ، با اينكه ريشه اخلاق را نه طبيعت ، بلكه پيش آمدهائی كه احيانا تلخ و ناگوار و ظالمانه بوده است میداند ! مدعی است كه اين اخلاق هر چند معايبی دارد اما چون مظهر انتخاب اصلح در مسير تكامل است بهتر اين است حفظ شود . وی درباره احترام بكارت و مسئله حيا و احساس شرم میگويد : " عادات و سنن قديمی اجتماع ، نماينده انتخاب طبيعی است كه انسان در طی قرون متوالی پس از گذشتن از اشتباهات بيشمار كرده ، و به همين جهت بايد گفت با وجود آنكه احترام بكارت و احساس شرم ، از امور نسبی هستند و با وضع ازدواج از راه خريداری زن ارتباط دارند و سبب بيماريهای عصبی میشوند ، پارهای فوائد اجتماعی دارند و برای مساعدت در بقای جنسی يكی از عوامل بشمار میروند ( 1 ) . فرويد و اتباع وی عقيده ديگری دارند ، مدعی هستند كه اخلاق كهن را در امور جنسی بايد واژگون كرد و اخلاق جديدی را جايگزين آن نمود . به عقيده فرويد و اتباع وی ، اخلاق جنسی كهن بر اساس محدوديت و ممنوعيت است و آنچه ناراحتی بر سر بشر آمده است از ممنوعيتها و محروميتها و ترسها و وحشتهای ناشی از اين ممنوعيتها كه در ضمير باطن بشر جايگزين گشته آمده است . برتراند راسل نيز در اخلاق نوينی كه پيشنهاد میكند همين مطلب را اساس قرار میدهد . او به عقيده خود در زمينه اخلاق جنسی از منطقی دفاع میكند كه در آن احساساتی از قبيل احساس شرم ، احساس عفاف و تقوا ، غيرت ( حسادت از نظر او ) و هيچ گونه احساس ديگری از اين گونه كه وی و امثال او آنها را " تابو " میخوانند وجود نداشته باشد . معانی و مفاهيمی از قبيل : زشتی ، بدی ، رسوائی در آن راه نيابد ، فقط متكی به عقل و تفكر بوده باشد ، محدوديت جنسی را فقط آنقدر میپذيرد كه در مورد ممنوعيتهای غذائی قابل پذيرش است . وی در كتاب " جهانی كه من میشناسم " در فصل مربوط به اخلاق تابو در پاسخ پرسشی كه از وی میشود به اينكه : " آيا هيچ گونه پند و اندرزی برای كسانی كه بخواهند درباره امور جنسی خط مشی درست و عاقلانهای در پيش گيرند داريد ؟ " میگويد : " . . . بالاخره لازم است كه مسئله اخلاق جنسی را هم مانند ساير مسائل مورد بررسی قرار دهيم . اگر از انجام عملی زيانی متوجه ديگران نشود دليلی نداريم كه ارتكاب آنرا محكوم كنيم . . . " اشكال در پاسخ پرسش ديگر به اينكه : " بنا به عقيده شما بايد هتك عصمت را محكوم ساخت ولی شما اعمال منافی عفت معمولی را چنانچه خسارتی بار نياورد محكوم نمیكنيد ؟ " میگويد : " بله همين طور است ، ازاله عصمت ( بكارت ) يك تجاوز جسمی در ميان افراد است ، اما اگر با مسائل اعمال منافی عفت مواجه شديم آنوقت بايد موقعيت را در نظر گرفت و ملاحظه كرد در چنين موقعيت حساس دلائلی برای ابراز مخالفت وجود دارد يا نه ؟ " ( 1 ) ما فعلا وارد اين بحث نمیشويم كه آيا احساساتی از قبيل حيا و غيره كه امروز اخلاق جنسی ناميده میشوند ريشه فطری و طبيعی دارد يا ندارد ، زيرا اين بحث دامنه درازی دارد همين قدر میگوئيم اين توهم پيش نيايد كه واقعا علوم به آنجا رسيده كه ريشه اين مسائل را به دست آورده است آنچه در اين زمينهها گفته شده جز يك عده فرضها ، و تخمينها نيست ، و خود فرض كنندهها به هيچ وجه وحدت نظر ندارند . مثلا فرويد منشأ پيدايش احساس حيا را چيزی میداند ، راسل چيز ديگر ، ويل دورانت چيز ديگر ، كه ما برای پرهيز از اطاله از ذكر آنها خودداری میكنيم علت اصلی تمايل اين افراد به غير طبيعی بودن اين احساسات عدم موفقيت برای توجيه صحيح اين احساسات است . ما فرض میكنيم اين احساسات هيچ گونه وسيله طبيعی ندارد ، و میخواهيم مانند هر امر قراردادی ديگر بر مبنای مصالح فرد و اجتماع و سعادت بشريت برای اينها تصميم بگيريم ، ببينيم منطق و تعقل به ما چه میگويد ؟ آيا منطق و تعقل ايجاب میكند برای باز يافتن كامل سلامت روان و برای رسيدن اجتماع به حد اكثر مسرت و سعادت تمام قيود و حدود و ممنوعيتهای اجتماعی را بشكنيم يا خير ؟ مقتضای منطق و تعقل اين است كه با سنن و خرافاتی مبتنی بر پليدی علاقه جنسی مبارزه كنيم و در عين حال موجبات طغيان و عصيان و ناراحتی غريزه را به نام آزادی و پرورش آزادانه فراهم نكنيم . طرفداران اخلاق جنسی نوين نظرات خود را بر سه اصل مبتنی كردهاند : 1 - آزادی هر كسی تا آنجا كه مخل به آزادی ديگران نباشد بايد محفوظ بماند . 2 - سعادت بشر در گرو پرورش تمام استعدادهائی است كه در وجود وی نهاده شده است ، خودپرستی و بيماريهای ناشی از آن مربوط به آشفتگی غرائز است . آشفتگی غرائز از آنجا ناشی میشود كه ميان غرائز تبعيض شود ، بعضی ارضاء و اشباع و بعضی ديگر همچنان ارضاء نشده باقی بمانند . عليهذا برای اينكه انسان به سعادت زندگی نائل آيد بايد تمام استعدادهای او را متساويا پرورش و توسعه داد . 3 - رغبت بشر به يك چيز در اثر اقناع و اشباع كاهش میيابد و در اثر امساك و منع ، فزونی میگيرد برای اينكه بشر را از توجه دائم به امور جنسی و عوارض ناشی از آن منصرف كنيم يگانه راه صحيح آن است كه هر گونه قيد و ممنوعيتی را از جلو پايش برداريم و به او آزادی بدهيم . شرارتها و كينهها و انتقامها همه ناشی از اخلاق خشن جنسی است . اينها است اصولی كه اخلاق نوين جنسی را بر آنها نهادهاند و ما بايد انشاءالله م واد پيشنهادی اين مكتب نوين را با بحث و تحقيق كافی در اصول سه گانه فوق مورد بررسی قرار دهيم . پاورقی : ( 1 ) تاريخ تمدن جلد اول صفحه . 74 استاد شهيد آيت الله مطهري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 710]