تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شب و روز بر هر كس بگذرد، او را ادب مى‏كند، فرسوده‏اش مى‏نمايد و به مرگ نزديكش مى‏س...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820442303




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آثار حديثي امام خميني(رحمت الله علیه)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آثار حديثي امام خميني(رحمت الله علیه)
آثار حديثي امام خميني(رحمت الله علیه) نويسنده:ناصرالدين انصاري قمي امام خميني، نادره مردي بود كه از پس قرون و اعصار متمادي پا به عرصه وجود نهاد تا اسلام را در متن جامعه عينيت بخشد و حكومتي بر پايه فقاهت بنيان نهد و آواي توحيد را در بلنداي عالم مادي طنين‌افكن سازد.او خورشيدي فروزان بود كه پس از سالها رخوت و سستي و خواب‌آلودگي و بي‌خبري امّتهاي اسلامي، طلوع كرد و نور وجودش را بر آنان تاباند و با نفس مسيحايي خويش بر ايشان دميد و آنان را به حركت واداشت و در عصر بي‌خدايي و دين‌فراموشي و درجهان مادّي، توانست حكومتي ديني بر مبناي قسط و عدل و فقاهت شيعي بنياد نمايد.وي، فقيهي جامع معقول و منقول و عالمي عابد و متعبّد و مردي خودساخته بود كه توفيق يافت علاوه بر تربيت نفوس مستعدّه و پرورش صدها عالم فرهيخته ـ كه در نيم‌قرن اخير چراغ فروزان هدايت جوامع اسلامي بوده‌اند ـ ، دهها كتاب در تبيين و توضيح علوم اسلامي: فقه، اصول، تفسير، حديث، عرفان، اخلاق، شعر و ادب، كلام و عقايد از خويش به يادگار گذارد، كتابهايي كه تا عصرها و نسلهاي آينده سرمنشأ صلاح و اصلاح امّتهاي اسلامي خواهند بود.امام، علاوه بر آنكه فقيهي اصولي و عارف و مفسّر قرآن بود، در حديث نيز دستي توانا داشت و آثاري ارزنده در اين فنّ شريف از خويش به يادگار نهاد، كه عبارتند از:1ـ اربعين حديث2ـ شرح حديث جنود عقل و جهل3ـ شرح حديث رأس‌الجالوت4ـ حاشيه بر «فوائد الرضوية»5 ـ شرح دعاي سحر6ـ بدائع‌الدرر في قاعدة نفي الضرراين مقاله، عهده‌دار معرفي اجمالي اين آثار خواهد بود.* * *الف ـ اربعين حديثچهل، يكي از اعداد مقدّس و متبرك در فرهنگ اسلامي به شمار مي‌رود. مطابق نصوص قرآني و روايي بسيار، برخي وقايع با عدد چهل ارتباط مستقيم و تنگاتنگ دارند. پيامبر اكرم در چهل سالگي مبعوث به رسالت شد و ميقات موسي(ع) با خدايش، چهل شب به طول انجاميد و بني‌اسرائيل ـ به سبب نافرماني خداوند متعال ـ چهل سال در بيابان «تيه» سرگردان ماندند. يونس چهل روز در شكم ماهي ماند و آدم به هنگام هبوط، از فراق بهشت چهل سال گريست تا خداوند توبه‌اش را پذيرفت و مانند آن (هر كس چهل روز براي خدا كارهايش را با اخلاص انجام دهد، چشمه‌هاي حكمت از قلبش به زبانش جاري خواهد شد) در احاديث شيعه و سنّي، ارزش فراوان براي عدد چهل، بيان شده است كه اينك درصدد بيان آنها نيستيم. از جمله اين احاديث، حديث مستفيض و مشهور «من حفظ علي امّتي اربعين حديثاً ينتفعون بها بعثه الله يوم القيامة فقيها عالما» است. بر مبناي اين حديث شريف، عالمان و محدثان فراوان ـ از شيعه و سنّي ـ به نگارش «اربعينيات» در طول اعصار و قرون پرداخته‌اند كه ثمره آن دهها كتاب «چهل‌حديث» در زمينه‌هاي گوناگون: اخلاقي، فقهي، فضائل و مناقب اميرالمؤمنين ـ عليه‌السلام ـ و ديگر موضوعات است.از معروفترين اربعين‌هاي حديث در ميان اهل سنت، اربعين نووي، اربعين سلّمي، اربعين جامي و اربعين قشيري است. و اربعين شيخ بهايي، اربعين قاضي سعيد قمي، اربعين شيخ منتجب‌الدين رازي، اربعين علامه مجلسي و اربعين شهيد اول در كتابهاي حديثي اماميه از شهرت به سزايي برخوردار است.اربعين حديث حضرت امام خميني نيز مجموعه‌اي دل‌انگيز و گرانسنگ و آكنده از فوايد گوناگون تفسيري، حديثي، فلسفي، اخلاقي، اعتقادي و عرفاني است، كه در 38 سالگي امام (محرم‌الحرام 1358 ق) به رشته تحرير درآمده است. مؤلف بزرگوار نخست متن آنرا در مدرسه فيضيه و پس از آنكه مأمورين شهرباني رضاخان از ادامه تدريس آن در فيضيه جلوگيري كردند در مدرسه ملاصادق براي دهها نفر از شاگردان فرزانه و بازاريان متدين القا فرمود و پس از آن دست به تحرير و نگارش آن زد. اين كتاب، در يورش مأموران ساواك به منزل امام خميني (در 1383 ق) به يغما رفت و ساليان بسيار از آن خبري نبود. تا اينكه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، نسخه‌اي از آن ـ كه به مرحوم آيت‌الله آخوند معصومي همداني (م 1398 ق) تعلق داشت و در كتابخانه غرب ـ همدان ـ موجود بود به دست آمد و بارها به چاپ رسيد.«33 حديث از روايات اين كتاب مربوط به اخلاق اسلامي (مهلكات و منجيات) و 7 حديث آخر در باب اعتقادات و كلام است. روش معظم‌له در توضيح احاديث چنان است كه ابتدا متن حديث را با سند كامل نقل كرده و معنا مي‌نمايد. پس از آن كلمات اصلي حديث ـ و گاه غالب تعبيرات و كلمات آن ـ را شرح مي‌كند و به توضيح واژه‌هاي حديث از كتابهاي معتبر لغت (مانند: صحاح جوهري، قاموس فيروزآبادي و مصباح المنير فيّومي) و در برخي موارد به ذكر نكته‌هاي نحوي حديث مي‌پردازد و در معناي حديث، نكاتي را كه در تفسير روايت مؤثر است يادآوري مي‌نمايد و سپس به شرح متن روي مي‌آورد و در چند فصل و گاه «مقام» و «تنبيه» و «تتمه» شرح حديث را تمام مي‌كند.فهرست احاديثهمانگونه كه گفتيم، 33 حديث از مجموعه احاديث اين كتاب اخلاقي است. آنها عبارتند از:جهاد با نفس، ريا، عجب، كبر، حسد، حبّ دنيا، غضب، تعصّب، نفاق، هواي نفس و طول آرزو، فطرت، تفكر، توكل، خوف و رجاء امتحان مؤمن، صبر، توبه، ذكر خدا، غيبت، اخلاص، شكر، كراهت از مرگ، اقسام طالبان علم، اقسام علم، شك و وسواس، فضيلت علم، عبادت و حضور قلب، لقاءالله، وصاياي پيامبر به اميرالمؤمنين عليه‌السلام، اقسام قلوب، عدم معرفت حقيقي خداوند متعال و پيامبر و امام ـ عليهم‌السلام ـ ، يقين (و حرص و رضا)، ولايت اهلبيت و اعمال. احاديث اعتقادي و كلامي اين مجموعه شريف عبارت است از:مقام مؤمن در نزد خداوند، معرفت اسماء حق تعالي (و مسئله جبر و تفويض)، صفات حق، معرفت خدا و رسول و اولي‌الامر، آفرينش آدم بر صورت خداوند، خير و شر (و جبر و اختيار)، و تنها حديث تفسيري كتاب، حديث چهلم (تفسير سوره توحيد و آيات نخستين سوره حديد) است.اسناد احاديثروايات اين كتاب، همه از كافي شريف ـ تأليف: ثقة‌الاسلام ابوجعفر محمدبن يعقوب بن اسحق كليني رازي (م 1329 ق) ـ نقل شده است.مؤلف در آغاز، برخي از مشايخ روايي خويش را به اين ترتيب معرفي مي‌نمايد:1ـ آيت‌الله علامه شيخ ابوالمجد محمدرضا اصفهاني (م 1362 ق) صاحب «وقاية الاذهان»2ـ آيت‌الله علامه حاج شيخ عباس محدث قمي (1290 ـ 1359 ق) صاحب «مفاتيح‌الجنان»3ـ علامه بزرگوار حاج سيد محسن امين عاملي (1282 ـ 1371 ق) صاحب «اعيان الشيعة»4ـ آيت‌الله سيد ابوالقاسم دهكردي اصفهاني ( ـ 1353 ق) صاحب «الوسيلة الي السير و السلوك»و اخيراً نيز اجازه‌اي از مرحوم آيت‌الله مرعشي نجفي به حضرت امام به دست آمده است.معظم‌له از طريق مشايخ خويش، از محدث نوري، از شيخ انصاري، از حاج ملااحمد نراقي،از سيدمهدي طباطبايي بحرالعلوم، از استاد الكلّ وحيد بهبهاني، از پدرش ملا محمد اكمل، از علامه كبير ملامحمد باقر مجلسي، از پدرش ملا محمدتقي مجلسي، از شيخ بهايي، از پدرش شيخ حسين بن عبدالصمد حارثي عاملي، از شهيد ثاني شيخ زين‌الدين عاملي، از شيخ علي بن عبدالعالي ميسي عاملي، از شيخ شمس‌الدين محمد بن مؤذن جزيني عاملي، از شيخ ضياءالدين علي عاملي، از پدرش شهيد اول شمس‌الدين محمدبن مكي عاملي، از فخرالمحققين حلّي، از پدرش علامه حلّي، از دايي‌‌اش: محقق حلّي، از سيد شمس‌الدين فخار بن معد موسوي حلّي، از شاذان بن جبريل قمي، از ابوجعفر طبري، از ابوعلي حسن طوسي، از پدرش شيخ طوسي، از شيخ مفيد ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان، از شيخ صدوق ابوجعفر محمد بن علي بن بابويه قمي، از ابوالقاسم جعفربن محمد بن قولويه قمي، از ثقة الاسلام كليني روايات را به سند متصل مرحوم كليني نقل نموده است.مؤلف محترم، گاه احاديثي را با ذكر سند، و گاه بدون ذكر سند در مطاوي شرح حديث بيان مي‌نمايد (ص 87) و در جاي جاي كتابش، مطالب را آكنده از آيات قرآني و اخبار و احاديث كرده و از هيچ نكته‌اي فروگذار ننموده است.اينك به ذكر نكاتي از كتاب مي‌پردازيم:1ـ مؤلف، پس از نقل حديث، آنرا ترجمه تحت‌اللفظي نموده و از هرگونه تصرف در متن ترجمه خودداري مي‌ورزد.2ـ سپس به شرح اسناد حديث مي‌پردازد. (ص 649)3ـ آنگاه به شرح لغات حديث پرداخته است. (ص 300)4ـ پس از آن به توضيح اصطلاحات علوم مي‌پردازد. (ص 621)5ـ مؤلف بزرگوار از توضيح نكات صرف و نحو و علوم بلاغت غفلت نورزيده و آنها را در جاي خود، به گونه شايسته و بايسته بيان نموده است. (ص 236، 322)6ـ بهره‌گيري از آيات قرآن در توضيح مطالب حديث، در جاي‌جاي كتاب مشهود است (ببينيد: فهرست آيات در پايان كتاب)7ـ مؤلف دانشمند، افزون بر شرح چهل حديث، به ترجمه و توضيح صدها روايت ديگر در مطاوي شرح پرداخته و بر غناي مطالب افزوده است. او در سراسر كتابش، حديثي را رد نكرده و ضعف مضمون برخي از آنها را به خوبي توجيه كرده است. (ص 115) وي، گاه به جمع روايات متناقض و رفع تعارض بين آنها (ص 192) و گاه به اختلاف نسخه‌ها و اختيار اصح آنها مي‌پردازد. (ص 540)8ـ مؤلف، در بيشتر جاها به موعظه نفس و ارشاد ديگران برخاسته و با آهي كه از سوز دل و صميم قلبش برمي‌خيزد، ديگران را بيدار مي‌كند و هشيار مي‌سازد و آنان را از خطرات وساوس شيطاني و تمايلات نفساني مي‌آگاهاند و راه درمان بيماري نفس را مي‌نماياند و آدمي را از خطراتي كه در پيش روي زندگي اوست، برحذر مي‌دارد. (ص 8 و 20 و 22)9ـ امام بزرگوار، در توضيح مطالب به دهها نكته عرفاني و فلسفي اشاره كرده و نتيجه‌گيري نموده است (ص 5 و 185 و 206)10ـ حضرت امام، به ديدگاههاي مختلف علما در شرح واژه‌ها اشاره كرده و احياناً به نقد آن و اختيار قول حق مي‌پردازد (ص 62 و 344)اين كتاب براي شانزدهمين بار در سال 1376 ش از سوي مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (همراه با مقدمه، فهارس متعدد، پاورقيهاي مفيد و اعرابگذاري و ترجمه عبارات و روايات متن) در 800 صفحه به چاپ رسيده است. نيز اين كتاب نفيس به عربي، اردو و انگليسي ترجمه شده و به چاپ رسيده است.حسن ختام اين بخش را دعايي از حضرت امام در اين كتاب شريف، قرار مي‌دهم:«بار خدايا كه قلوب اولياء را به نور محبت منور فرمودي و لسان عشاق را از ما و من فرو بستي و دست فروماندگان خودخواه را از دامن كبريايي كوتاه كردي، ما را از اين مستي و غرور دنيا، هشيار فرما و از خواب سنگين طبيعت بيدار و حجابهاي غليظ و پرده‌هاي ضخيم خودپسندي و خودپرستي را به اشارتي پاره كن و ما را به محفل پاكان درگاه و مجلس عُرس مخلصان خداخواه بار ده و اين ديو سيرتي و درشت‌گويي و خود‌آرايي و كج‌نمايي را از ما بركنار فرما و حركات و سكنات و افعال و اعمال و اول و آخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت مقرون فرما» (ص 660)ب ـ شرح حديث جنود عقل و جهلاين كتاب، شرح حديثي معروف از امام صادق ـ عليه‌السلام ـ است، كه حضرت 75 سپاه براي عقل و جهل برشمرده و مرحوم ثقة‌الاسلام كليني آن را در اوائل اصول كافي (كتاب العقل والجهل، باب 1، حديث 14) به سند خويش، روايت نموده است.مؤلف بزرگوار، اين كتاب را در دوم ماه مبارك رمضان 1363 ق، در 43 سالگي خويش به پايان برده است:«به اتمام رسيد اين جلد در روز دوم شهر رمضان‌المبارك هزار و سيصد و شصت و سه ـ قمري ـ در قصبه محلات، در ايامي كه به واسطه گرماي هوا از قم به آنجا مسافرت كرده بودم». (ص 429)مؤلف در اين نوشتار ـ كه كامل نبوده و تتمه‌اش را به مجلدي ديگر وانهاده (و پس از آن به كارهاي فقهي و اصولي روي آورده است) ـ 25 سپاه عقل و جهل را توضيح داده و به خوبي از عهده برآمده است. امام در اين كتاب، به آثار عرفاني ديگر خويش ارجاع مي‌دهد و از آنها مطلب نقل مي‌كند، كه عبارتند از: مصباح‌الهداية الي الخلافة و الولاية (ص 28)، اربعين حديث (ص 15، 123، 166، 173، 250 و 334) و آداب الصلاة (ص 51، 413)مؤلف، بنا بر نوشتن كتابي اخلاقي به روشي نونهاده و از سبك ديگر كتابهاي اخلاقي پيروي نكرده است. او مي‌نويسد: «...مقصد قرآن و حديث، تصفيه عقول و تزكيه نفوس است براي حاصل شدن مقصد اعلاي توحيد. و غالباً شرّاح احاديث شريفه و مفسّرين قرآن كريم، اين نكته را كه اصل اصول است مورد نظر قرار ندادند و سرسري از آن گذشته‌اند و جهاتي را كه مقصود از نزول قرآن و صدور احاديث به هيچوجه نبوده ـ از قبيل جهات ادبي و فلسفي و تاريخي و امثال آن ـ مورد بحث و تدقيق و محض و تحقيق قرار داده‌اند...اينك من راه نوشتن كتاب اخلاق را باز كردم كه اگر عالمي نويسنده و قادر بر تقرير و تحرير پيدا شد اين طرز بنويسد... و معلوم است اشكال نمودن سهل ولي حل كردن آن مشكل است و ما از خداي متعال توفيق مي‌طلبيم كه قلب سخت ما را نرمي دهد و اخلاص را نصيب فرمايد كه شايد از اين نوشته نالايق دلي به دست آيد. (ص 7 ـ 14)او در آغاز مطلب، از كتابهاي رايج اخلاقي مانند: طهارة الاعراق ابن مسكويه و احياء غزالي انتقاد مي‌كند و مي‌نويسد: كتاب اخلاقي بايد مانند دارو باشد نه نسخه، و درباره احياء علوم‌الدين مي‌گويد:كتاب احياء العلوم ـ كه تمام فضلا او را به مدح و ثنا ياد مي‌كنند و او را بدء و ختم علم اخلاق مي‌پندارند ـ به نظر نويسنده در اصلاح اخلاق و قلع ماده فساد و تهذيب باطن، كمكي نمي‌كند بلكه كثرت ايجاث اختراعيه و زيادي شعب علميه و غيرعلميه آن و نقل‌هاي بي‌فايده راست و دروغ آن، انسان را از مقصد اصلي بازمي‌دارد و از تهذيب و تطهير اخلاق عقب مي‌اندازد... نويسنده را عقيده آن است كه مهم در علم اخلاق و شرح احاديث مربوطه به آن يا تفسير آيات شريفه راجع به آن، آنست كه نويسنده آن با ابشار و تنذير و موعظت و نصيحت و تذكر دادن و يادآوري كردن، هر يك از مقاصد خود را در نفوس جايگزين كند. به عبارت ديگر، كتاب اخلاق موعظه كتبيه بايد باشد و خود معالجه كند دردها و عيب‌ها را، نه آنكه راه علاج نشان مي‌دهد. ريشه‌هاي اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، يك نفر را به مقصد نزديك نكند و يك قلب ظلماني را نور ندهد و يك خلق فاسد را اصلاح ننمايد.كتاب اخلاق آن است كه به مطالعه آن، نفس قاسي نرم و غيرمهذب و ظلماني نوراني شود و آن، به آن است كه عالم در ضمن راهنمايي، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج باشد و كتاب، خود دواي درد باشد نه نسخه دوانما.طبيب روحاني بايد كلامش حكم دوا داشته باشد نه حكم نسخه. (ص 12 ـ 14)مؤلف بزرگوار، علاوه بر مواعظ و نصايح كافي و شافي ـ كه در سراسر كتابش به چشم مي‌خورد (و نمونه‌هايي از آن را نشان خواهيم داد) ـ گاه اشاره‌اي به دستورالعمل براي رهپويان وادي هدايت نموده است:... اكثر آيات شريفه آخر سوره حشر را از قول خداي متعالي (يا ايها الذين آمنوا اتقواالله) ـ كه آيه 18 است تا آخر سوره ـ كه مشتمل بر تذكر و محاسبه نفس و محتوي به مراتب توحيد و اسماء و صفات است، در يك وقت فراغت نفس از واردات دنيايي، مثل آخر شب يا بين‌الطلوعين با حضور قلب بخواند و در آنها تفكر كند، اميد است انشاءالله ـ نتايج حسنه ببرد... و اگر در شب و روز چند دقيقه‌اي به حبّ اقبال قلب و توجه آن ـ يعني به مقداري كه قلب حاضر است ـ نفس را محاسبه كند در تحصيل نور ايمان و از آن مطالبه نور ايمان كند و آثار ايمان را از آن جستجو كند خيلي زودتر به نتيجه مي‌رسد انشاءالله (ص 106 ـ 107)و در جاي ديگر، مي‌نويسد:چون آفات معاشرت بسيار است، و انسان نمي‌تواند نوعاً خود را از آن حفظ كند مشايخ اهل رياضت، اعتزال را ترجيح دهند بر عشرت. و حق آن است كه انسان در اوائل امر كه اشتغال به تعلم و استفاده دارد بايد معاشرت با دانشمندان و فضلا كند ولي با شرايط عشرت و مطالعه در احوال و اخلاق معاشرين... در سير ملكوتي بايد انسان كوشش كند تا هادي طريق پيدا كند و چون هادي پيدا كرد، بايد تسليم او شود و در سير و سلوك دنبال او رود و قدم را جاي قدم او گذارد و ما چون نبي اكرم ـ صلي‌الله عليه و آله و سّلم ـ را هادي طريق يافتيم و او را واصل به تمام معارف مي‌دانيم، بايد در سير ملكوتي تبعيت او كنيم بي چون و چرا... (ص 403)امام در جاي جاي كتابش، به موعظه دلهاي سخت و قلوب قاسيه پرداخته و تازيانه سلوك را بر اعماق جان و روان آدمي نواخته است:اي انسان بيچاره! چه حسرتي خواهي داشت آن روزي كه پرده طبيعت از چشم برداشته شود و معاينه كني كه آنچه در عالم قدم زدي و كوشش كردي، در راه بيچارگي و شقاوت و بدبختي خودت بوده و راه چاره و طريق جبران نيز مسدود شده و دستت از همه‌جا كوتاه. نه راه فرار از سلطنت قاهره الهيه و نه راه جبران نقايص گذشته و عذرخواهي از معاصي.اي عزيز! اكنون تا حجاب‌هاي غليظ طبيعت، نور فطرت را به كلي زائل نكرده و كدورت‌هاي معاصي صفاي باطني قلب را به كلي نبرده و دستت از دار دنيا كوتاه نشده، دامن همّتي به كمر زن و دري از سعادت به روي خود باز كن. و بدان كه اگر قدمي در راه سعادت زدي و اقدامي نمودي و با حق‌تعالي مجده، از سر آشتي بيرون آمدي و عذر ماسبق خواستي، درهايي از سعادت به رويت باز شود و از عالم غيب از تو دستگيريها شود و حجاب‌هاي طبيعت، يك‌يك پاره شود... (ص 286)برخي از خصوصيات اين كتاب شريف، عبارت است از:1ـ مؤلف بزرگوار، در اين كتاب براي تبيين و توضيح مقاصد خويش، بسيار از احاديث ائمه‌اطهار ـ عليهم‌السلام ـ بهره مي‌برد و كمتر از كتابهاي رايج عرفاني و اخلاقي نقل مي‌كند.2ـ امام راحل، در اين اثر از عالمان شيعي و كتابهاي ايشان، نهايت تجليل را به عمل مي‌آورد. (ص 154 و 267)3ـ امام، گاهي از مباني علمي ويژه خود در اين اثر بهره مي‌برد. (ص 23 و 28 و 41)4ـ مؤلف بزرگوار، دسيسه‌هاي شيطان و مكايد او را به خوبي نمايانده و آدمي را از حبّ دنياو نفس اماره برحذر داشته و راه علاج و درمان اين مرض را نشان داده است.5ـ امام در اين كتاب، به شرح 25 صفت موفق شده، كه عبارتند از:خير و شر، ايمان و كفر، تصديق و جحود، رجاء و قنوط، عدل و جور، رضا و سخط، شكر و كفران، طمع و يأس، توكل و حرص، رأفت و قسوت، علم وجهل، فهم وحمق، عفت و هتك، زهد و رغبت، رفق و خرق، رهبت و جرأت، تواضع و كبر، تأنّي و تسرّع، حلم و سفه، صمت و هذر، استسلام و استكبار، تسليم و شك، صبر و جزع، صفح و انتقام. اين كتاب در 500 صفحه از سوي مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني در سال 1377 ش به چاپ رسيده است.3ـ شرح حديث رأس‌الجالوترأس‌الجالوت، يكي از بزرگان و رؤساي يهود در زمان علي بن موسي‌الرضا عليه‌السلام بود، كه با حضرت گفتگوهايي نمود و سرانجام به شرف اسلام نائل آمد.اين احتجاجات در كتابهاي حديثي و كلامي شيخ صدوق (مانند: عيون‌الاخبار و توحيد/ 417) و احتجاج طبرسي و بحارالانوار گرد آمده و آكنده از فرائد و فوائد است، كه همين باعث نگارش شرحها و ترجمه‌هاي گوناگون از اين حديث شريف شده است.امام خميني، نيز يكي از شارحان اين حديث است. به گفته صاحب كتاب «آينه دانشوران»، حضرت امام، دو شرح مستقبل بر اين حديث در سال 1348 ق نگاشته است، كه تاكنون مخطوط مانده و به چاپ نرسيده است. اميد است نسخه خطي اين كتاب به دست آيد و هر چه زودتر به زيور چاپ آراسته گردد.4ـ التعليقة علي الفوائدالرضويةفوائد الرضوية، نام شرحي است كه حكيم كوچك مرحوم قاضي سعيد قمي (1049 ـ 1103 ق) بر حديث رأس‌الجالوت نگاشته است. وي كه از سرآمدان فلسفه و اخلاق شيعي، و از تلامذه بنام و برجسته فيض كاشاني، ملا عبدالرزاق لاهيجي و ملارجبعلي تبريزي به شمار مي‌رفت، و از آبشخور زلال دانش اين بزرگان ـ به ويژه در حديث و فلسفه و عرفان ـ به خوبي سيراب شده و به حق وارث مكتب فكري اين فلاسفه بزرگ اسلامي بود، اين كتابش را همانند ديگر آثارش آكنده از فوائد فلسفي و دقائق عرفاني و اخلاقي نموده، كه محتاج به شرح و توضيح و بيان است.از اين رو، امام‌ ـ كه از ديرباز به مكتب فكري قاضي سعيد علاقه و گرايش داشت و از مباني فلسفي وي در آثار ديگرش بهره برده بود (مصباح‌الهداية، ترجمه فارسي، ص 43) و او را با القابي بزرگ و تعابيري والا مي‌ستود (مصباح‌الهداية، ص 38، 47، 151، 196) ـ به شرح لطائف و بسط دقائق اين كتاب دست يازيد و بر آن تعليقه‌اي گرانسنگ نگاشت. اين تعليقه‌ها بيشتر صبغه كلامي، حديثي، فلسفي و عرفاني دارد و گاه به شرح مستقيم حديث شريف مي‌پردازد (ص 52 و 58) و گاه تعليقه ايشان بيش از شرح مؤلّف بوده (ص 47، 60، 85، 90) و گاه برخي از مطالب روشن و آشكار را گذرا شرح نموده است. (ص 79 و 143)مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، اين كتاب را در 192 صفحه، 36 ص (مقدمه)، 130 ص (متن و تعليقه)، 30 ص (فهارس) وزيري به چاپ رسانيده است.5ـ شرح دعاء السحراين كتاب، شرح دعاي معروف سحر ـ كه با جمله «اللهم اني اسئلك من بهائك بأبهاه و كلّ بهائك بهيّ» شروع مي‌شود ـ كه از حضرت امام محمدباقر ـ عليه‌السلام ـ روايت شده است، مي‌باشد.اين كتاب، نخستين تأليف حضرت امام است كه در 27 سالگي (1347 ق) به رشته تحرير درآورده و در آن اشارات متعدد به نظرات استادش مرحوم آيت‌الله شاه‌آبادي نموده است.و نيز از اسرارالصلاة (ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي)، شرح اسماء الحسني (حاج ملاهادي سبزواري)، قبسات (ميرداماد)، اسفار (حكيم صدرالمتألّهين)، و كتابهاي فيض كاشاني، فتوحات مكيه (ابن عربي) و شرح فصوص (قيصري) مطالبي را نقل كرده و به نقد و توضيح آنها كوشيده است.امام راحل، در اين كتاب با استفاده از آيات، روايات و اشعار بسيار، به توضيح و تفسير مطالب ژرف و بلند عرفاني موجود در اين دعا پرداخته و حق مطلب را، ادا كرده است.برخي از مطالب اين كتاب، عبارت است از:فرق بين دو صفت: بهاء و جمال (ص 21)، بيان اوصاف جماليه و جلاليه (27 و 28)، عظمت الهي و بيان تعدد عوالم و وسعت نظامات (ص 34 و 35)، حقيقت نور (38)، رحمت و رحمانيت و رحيميت (ص 43)، حقيقت كلام الهي (ص 56)، ذكر تسويلات شيطاني (ص 61)، تجلي اسمائي و صفاتي (ص 73)، شرح اسم اعظم به حسب مقامات سه‌گانه (ص 75 ـ 77) و حقيقت اسم اعظم (78 ـ 87)، معاني عزيز و عزت الهي (93 ـ 95)، قدرت و استطالت (109 و 113)، علم خدا و نفوذ آن در اشياء (117 ـ 121)، بحث خير و شر (ص 133)، سلطنت، فاخريت، علو و فيض الهي (ص 137 ـ 143)، آيات الهي و اينكه انسان كامل، بزرگترين آيات خدا است (ص 147) ـ و همين بحث در ص 54 ـ 57 نيز تكرار شده است.امام، در اين كتاب به احاديث اصول كافي و بحارالانوار عنايت فراوان داشته و به شيوه محدّثين، آنها را با سلسله سند نقل نموده است. (ص 78)مؤلف بزرگوار، در برخي موارد به ذكر موعظه و تربيت نفوس مي‌پردازد. از جمله مي‌نويسد:اي بيچاره مسكين! در راه خدايت كوشش كن و دلت را ـ از پليديها ـ پاك كن و قلبت را از قلمرو شيطان خارج كن. و بالا برو و كتاب خدايت ـ قرآن ـ را بخوان و آن را با ترتيل و تأمّل و تفكر مطالعه كن و بر ظاهر آن اكتفا مكن.مبادا خيال كني كتاب آسماني تنها همين ظاهر است و بس. به درستي كه توقف در صورت ظاهر آن و به باطن آن راه نيافتن، هلاكت و نابودي و ريشة تمام ناداني‌ها و اساس انكار نبوّت انبياء و ولايت اولياء است. همانا نخستين كسي كه نزد ظاهر ايستاد و قلبش از درك باطن كور شد، شيطان لعين بود، كه نگاه به ظاهر آدم ـ عليه السلام ـ كرد و امر بر او مشتبه شد و گفت: انا خير منه، خلقتني من نار و خلقته من طين... و از اين خطا و اشتباه و نظر به ظاهر و بستن ابواب باطن، انكار مردم نسبت به نبوت انبيا و پيامبران است، به ملاحظه اينكه آنان هم مي‌خوردند و مي‌آشاميدند... (ص 59 ـ 60)«بدا به حال بنده‌اي كه ادعاي عبوديت و بندگي كند و خدايش را به اسماء و صفاتش ـ كه آسمان ارواح و زمين اشباح بدان قائم شده است ـ بخواند و حاجتش شهوات نفساني و رذائل حيواني و رياست باطله و بسط يد در بلاد و چيرگي بر عباد باشد.تو را ز كنگره عــرش مـي‌زنند صفير                         ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده استخوشا به حال آن بنده‌اي كه خدا را براي خدا عبادت كند و اخلاص در عبادت داشته باشد و نگاه به كسي جز خدا نكند و مشتري شهوات دنيوي يا مقامات اخروي نباشد.غلام همّت آنم كه زير چرخ كبود                               ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است». (ص 12)اين كتاب، در 243 ص، 154 صفحه (متن)، 25 ص (پاورقيها)، 63 ص (فهارس) توسط مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني در سال 1374 ش/ 1416 ق به زيور چاپ آراسته شده است.6ـ بدائع‌الدرر في قاعدة نفي الضررقاعده لاضرر ـ كه مبتني بر حديث مشهور و متواتر «لاضرر و لاضرار» است و بنا بر نظر مشهور فقها كه نفي حكم ضرري را مقصود از آن گرفته‌اند ـ داراي آثار فراوان در ابواب متعدد فقه است. اين قاعده در بسياري از كتابهاي مشهور اصول فقه، همچون: فرائدالاصول و كفاية‌الاصول و فوائد‌الاصول ـ در پايان بخش «برائت» ـ مورد بررسي قرار گرفته و بسياري از اصوليان نيز، كتابهاي مستقل درباره آن نگاشته‌اند. يكي از اين كتابها، نوشتار حضرت امام است كه به گونه مستقل، در سال 1368 ق نوشته شده است. امام، نخست به ذكر روايات «لاضرر» به نقل از كافي و وسائل و مستدرك و كتابهاي فقهي و لغوي، در ضمن قضايا و احكام متعدد، با اختلاف در اسناد و الفاظ آن مي‌پردازد و چيرگي خويش بر حديث و فقه و رجال و لغت را به خوبي مي‌نماياند (ص 27‌ـ 40) سپس، در فصل دوم به بررسي اشكالاتي كه در روايات «منع فضول ماء» و «شفعه» بر اين حديث وارد شده است، پرداخته و ادله شريعت اصفهاني بر عدم ورود «لاضرر» در اين روايات را بيان و ردّ مي‌كند و در فصل سوم، عدم ورود لاضرر را در ذيل اين دو روايت با دليلي مخصوص پذيرفته است. آنگاه در فصل چهارم به بررسي ورود دو كلمه «في‌الاسلام» و «علي مؤمن» در ذيل حديث پرداخته و احاديث معتبر را خالي از كلمه «في‌الاسلام» مي‌داند، اما كلمه «علي مؤمن» را در ذيل روايت عبدالله بن مسكان مي‌پذيرد. در فصل پنجم به ذكر معني مفردات حديث پرداخته و با استفاده از كتابهاي لغت و استفاده از آيات قرآن به توضيح معني «ضرار» و يكسان بودن يا نبودن معني آن با «ضرر» مي‌پردازد و به توضيح مرحوم آخوند خراساني و ميرزاي نائيني ايراد گرفته و مبناي خويش را اثبات مي‌كند.فصل ششم به مفاد جمله تركيبيه «لاضرر و لاضرار» و ديدگاه اصوليون و نقد و بررسي گفتار ايشان مي‌پردازد (ص 73 ـ 86) و در فصل هفتم، تمام نظرات شيخ انصاري را بيان مي‌كند و هيچكدام را ـ به جز احتمال سوم ـ نمي‌پذيرد (ص 86 ـ 95) و در فصل هشتم، احتمال سوم را كه مبني و مختار مرحوم شريعت اصفهاني هم هست بررسي مي‌كند و آنرا ارجح‌الاقوال برمي شمارد ـ كه نفي در حديث، به معني نهي است ـ . (ص 105 ـ 140) ايشان مي‌نويسد:بدان! حديث نفي ضرر و ضرار، از مسند احمد بن حنبل به روايت عبادة بن صامت در ضمن داوري‌هاي پيامبر اكرم ـ صلي‌الله عليه و آله ـ به لفظ «و قضي ان لاضرر و لاضرار» نقل شده است و روشن است كه لفظ: قضي، حكم، امر ظاهر در آن است كه مقضّي به از احكام حكومتي رسول‌الله ـ از حيث سلطان و يا قاضي بودن حضرت ـ است و از قبيل تبليغ احكام الهي به بندگانش نمي‌باشد. پس حمل نهي بر نهي الهي خلاف ظاهر است. (ص 113 ـ 114)پايان بخش كتاب، تنبيهات چهارگانه: دفع اشكالات بر قاعده، حكومت قاعده بر ادله احكام اوليه، در وجوب يا عدم وجوب، تحمل ضرر و دفع ضرر از غير، جايي كه تصرف در ملك انسان منجر به ضرر ديگران شود. آيا اين تصرف جايز است؟ و در صورت تعارض دو ضرر، چه بايد كرد؟، است. (ص 123 ـ 140)فهارس متعدد (آيات، روايات، اعلام، اشعار، كتابها، اماكن، جماعات و قبائل، لغات، وقايع، مصادر و موضوعات) در انتهاي كتاب آمده است. اين كتاب در 175 صفحه وزيري، به سال 1415 ق به چاپ رسيده است.منبع: فصلنامه حضور
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 675]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن