تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820989534




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اخلاق از ديدگاه امام خميني(رحمت الله علیه )


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اخلاق از ديدگاه امام خميني(رحمت الله علیه )
اخلاق از ديدگاه امام خميني(رحمت الله علیه ) نويسنده:على محمدى تودشکي- محقق ومدرس دانشگاه دانش و بينش دو مشخصه عمده حيات انسانى و وجه تمايز آن با ساير نمودهاى حيات در پهنه گيتى هستند. با اين حال، اگر اين دو عنصر ارجمند به ساحت عمل راه نيابند و بر اخلاق و منش و رفتار انسانى اثر نگذارند، حرمت و کرامت انسانى شکل نخواهد گرفت و آدمى چون ظرفى گلين خواهد بود که در آن جواهراتى چند نهاده‌اند، بى آنکه ظرف کمترين ارزش افزوده يافته باشد.انسان آنگاه انسان است و به کرامت انسانى دست مى‌يابد که خاک وجودش با زلال دانش و بينش در هم آميزد و صنعى نوين در قالب اخلاق و منش متعالى از آن تولد يابد، بنابراين اخلاق، عصاره همه ارزش‌هاى ذاتى و اکتسابى انسان و چکيده تعاليم آسمانى پيامبران است. دانش در اين ميدان با همه ارجمندى که دارد تنها يک ابزار و ضرورت است و بينش و ايمان يک گذرگاه است و اخلاق و عمل مقصد و نتيجه نهايى آن.از اين‌رو قرآن هرچند ايمان و علم را مايه ارزش شمرده است، اما نگاه نهايى و ارزشى انسان را به ساحت عمل مربوط دانسته است:(يرفع الله الذين آمنوا منکم و الذين اوتوا العلم درجات و الله بما تعلمون خبير)‌ “مجادله،11”خداوند اهل ايمان و برخورداران از دانش را از ميان شما انسان‌ها براساس درجات و مراتب، رفعت مى‌بخشد و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد، آگاه است. از اين آيه و 182 آيه ديگر قرآن استفاده مى‌شود که علم و ايمان، دانش و بينش به منزله دو عدد هستند که در يکديگر ضرب مى‌شوند و حاصل ضرب آنها اخلاق و عمل است. پس رابطه متقابلى ميان حاصل ضرب و اعداد در هم ضرب شده وجود دارد. چنان‌که همين رابطه ميان عمل اخلاقى در مقابل هر عمل سهوى و عمل جبرى و ايمان و عمل آدمى مشهود است:(ثم جعلناکم خلائف فى الارض من بعدهم لننظر کيف تعلمون)‌”يونس،14"پس شما را جانشين نسل‌هاى پيشين در روى زمين قرار داديم تا بنگريم که چگونه عمل مى‌کنيد.نام امام خميني(ره) امروز براى بسيارى از انسانها آشناست و هر کدام او را از زاويه نگاه و آگاهى و دلبستگى‌هاى خود مى‌شناسند. اهل سياست و حکومت و مديريت او را به‌عنوان يک رجل سياسى و اهل فقه و فلسفه و عرفان او را به‌عنوان يک فقيه، فيلسوف و معلم و عرفان نظرى مى‌شناسند و کاوشگران علوم تربيتى و رهروان عرفان عملى و شيفتگان اخلاق و منش انسانى او را به‌عنوان انسانى نمونه و خودساخته و ذوب شده در اخلاق الهى معرفى مى‌کنند و او به راستى اين همه بود و از اين جامعيت بهره داشت، اما آنچه به او جذابيت و محبوبيت بخشيده بود و او را تا اوج يک قهرمان در قلب يک ملت بالا برده بود، اخلاق و منش متعالى او بود. چنان‌که انبيا چنين بودند و خداوند در توصيف پيامبر خاتم او را به اخلاق، بردبارى و دلسوزى و کرامتش ستوده است:‌ (و انک لعلى خلق عظيم) “قلم، 4”همانا تو از اخلاق و منشى بس عظيم برخورداري.(و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک) “آل عمران، 159”و به راستى اگر تو خشن و سخت‌دل بودي، از پيرامون تو پراکنده مى‌شدند.بديهى است که نرم‌دلى و مهربانى يکى از خصلت‌هاى نيک وارجمند انسانى است، ولى جاى تامل دارد که چرا خداوند از ميان همه کرامت‌هاى پيامبر اکرم، اين صفت را به‌عنوان صفت جذابيت آفرين ياد کرده است؟شايد بتوان در پاسخ گفت که محبت به انسان‌ها، عشق به آنها، صبورى در برابر آنها و تحمل خشونت و ناسپاسى آنها تنها براى کسى حاصل مى‌شود که در ساير زمينه‌ها نيز ساخته شده و متعادل ومتعالى باشد، چرا که هر خصلت نکوهيده مى‌تواند سرانجام به سنگدلى و تجاوز و نابردبارى بينجامد.به هرحال امام خميني(ره) به‌عنوان يکى از وارثان خط انبيا و اولياى الهي، چهره‌اى است که بايد بخش عظيمى از موفقيت‌هاى او را در شخصيت عملى و اخلاق او جستجو کرد. البته به اين نکته اشاره شد که عمل و اخلاق شايسته، در سطوح عالى و در گستره مسائل انبوه اجتماعى حاصلضرب علم و ايمان است؛ هرچند در سطوح آغازين ريشه در فطرت و سرشت انسان دارد. اين است که امام خميني(ره) خود نيز به آثار علمى اخلاقى خود عنايت بيشترى داشت تا ساير آثار علمى خويش و در وصيت خود سفارش کرده است که از ضايع شدن آثار خطى ايشان جلوگيرى شود بويژه کتاب‌هاى اخلاقى که به رشته تحرير درآمده است.(1)آثار اخلاقى امام به دو بخش آثار نظرى و آثار عملى قابل تقسيم است. آثار نظرى امام مطالبى است که ايشان با عنوان مباحث عرفانى يا نکته‌ها و توجيه‌هاى اخلاقى در کتاب‌ها و سخنان خود بيان داشته است و آثار عملى ايشان منش‌ها و روش‌هايى است که در زندگى اجتماعى و سياسى به کار بسته و ما از آنها برداشت اخلاقى داريم.حجم هر کدام از اين دو مقوله به حدى است که پرداختن به هر يک نويسنده اين مقاله را از پرداختن به ديگرى باز مى‌دارد. از اين‌رو ما تنها به مقوله نخست آن هم نه با ادعاى استقصا خواهيم پرداخت.مسلک‌هاى اخلاقى و شيوه اخلاقى امام خميني(ره)نگاه تحليلى به مقوله اخلاق نشان مى‌دهد که اگرچه مفهوم اجمالى که از اين واژه به ذهن مى‌آيد، مشترک و نزديک به هم است، اما در بسيارى از مباحث نظرى آن مانند ريشه‌هاى فطرى يا اعتبارى اخلاق، اطلاق يا نسبيت اخلاق، مسلک‌ها و روش‌هاى اخلاقى و اختلاف نظر وجود دارد. از آن ميان ما به منظور شناخت مسلک اخلاقى امام ناگزير هستيم نگاهى هرچند اجمالى به مسلک‌هاى اخلاقى داشته باشيم.1- اخلاق زيستى و همسازى اجتماعيساده‌ترين و بسيط‌ترين نگاه به مقوله اخلاق، نگاه زيستى و همسازى اجتماعى به آن است، با اين توضيح که انسان در جامعه متولد مى‌شود و ناگزير است که در ميان جامعه به نيازهاى خود پاسخ گويد، اما نيازها و منافع انسان‌ها با يکديگر ناسازى دارد. آرمان‌ها و خواسته‌هاى انسان گسترده است و منابع تامين آن محدود. با اين شرايط اگر انسان بخواهد بى‌هيچ ضابطه و قانونى عمل کند و رفتارى را از خود بروز دهد، بزودى با واکنش‌هاى شديد مواجه شده منافع خود را از دست مى‌دهد و آرامش و رفاه و برخوردارى او به اضطراب و محروميت و سختى تبديل مى‌شود، بنابراين انسان براى دستيابى به لذت زندگى و برخوردارى از رفاه و آسايش، ناگزير بايد رفتاراجتماعى خود را به گونه‌اى سامان دهد که تامين‌کننده لذت و رفاه او باشد و اين ساماندهى و ضوابط و روش‌هاى آن (اخلاق) ناميده مى‌شود. در اين نگاه، خصلت‌هايى چون خوشرويي، نرم‌خويي، خوش‌زباني، آرامش، خوش‌بيني، اميدوارى و از خصلت‌هاى مثبت به شمار مى‌آيند، اما با ساير نگاه‌ها و مسلک‌ها که ياد خواهيم کرد تفاوت‌هايى دارند:الف: اخلاق زيستى و معاشرتي، تنها به تنظيم ظاهرى روابط اجتماعى انسان‌ها نظر دارد و به چيزى با عنوان (نيت) و (باور)‌نمى‌انديشد.ب: در اخلاق زيستي، انگيزه اصلى از توجه به اخلاق و رعايت آن، منافع فردى و دنيوى است و فراتر از منافع فردى و دنيوى افقى ديده نمى‌شود.ج: پشتوانه اخلاق زيستي، احساس‌هاى عاطفي، مصلحت‌هاى شخصي، عادت‌ها و رسوم ملى است. د: در اين نگرش اخلاق، امرى اعتبارى و صورى است و در شرايط گوناگون تعريف‌ها و نمودهاى متفاوت و گاه متضاد دارد. چرا که براى تنظيم روابط اجتماعى بايد سنت‌ها و نگاه‌هاى جمعى ملاک قرار گيرد و اين سنت‌ها مى‌تواند در جامعه‌هاى گوناگون ناهمگون و ناهمسو باشد.2- اخلاق عقلى و فلسفيدر اين نگرش، عقل محور اصلى تشخيص خير و کمال است و آنچه را عقل خير و کمال تشخيص دهد، بايد مورد عمل قرار گيرد. در مسلک فلسفى و عقلي، علت ناهنجارى‌هاى اخلاقي، جهالت و کم‌خردى است و براى مبارزه با فساد اخلاقي، بايد به رشد دانش و تعقل همت گمارد. فيلسوفان معتقدند که:(چون نيکوکارى بسته به تشخيص نيک و بد، يعنى دانايى است، بالاخره فضيلت به‌طور مطلق جز دانش و حکمت چيزى نيست اما اين دانش چون در مورد ترس و بى‌باکى يعنى علم به اينکه از چه بايد ترسيد و از چه نبايد ترسيد ملحوظ شود، (شجاعت) است و چون در رعايت مقتضيات نفسانى به کار رود (عفت) خوانده مى‌شود و هرگاه علم به قواعدى که حاکم بر روابط مردم بر يکديگر مى‌باشد منظور گردد (عدالت) است و اگر وظايف انسان نسبت به خالق در نظر گرفته شود، ديندارى و خداپرستى است و اين فضايل پنج‌گانه يعنى حکمت، شجاعت، عفت، عدالت و خداپرستي، اصول اول اخلاق سقراطى بوده است.(2)3 -اخلاق عرفانى و سير و سلوکياين مسلک با پيراستن دل از آلودگى‌ها و آراستن آن به زيور (محاسن اخلاق) از راه رياضت و مجاهدت مى‌کوشد تا حقيقت را در آن متجلى گرداند. در اين مسلک، حرکت قلبى و عملى مورد نياز است نه حرکت فلسفى و عقلي. در نگاه عرفان انسان با تزکيه نفس، راه تعالى مى‌پويد و از معبر قلب به قرب الهى مى‌رسد و درد خداجويى و عشق به کمال مطلق را تازيانه سلوک مى‌شناسد.مسلک عرفانى خط سير حرکت را در دو قوس نزول و صعود مى‌بيند که در قوس نزول انسان از بيرون سير مى‌کند و در قوس صعود که شامل حرکت اخلاقى است شوقى از درون مى‌جوشد که به معرفت افاضى و علم لدنى چشم دوخته است و علوم رسمى را در جهت رسيدن به مقام قرب الهى کارساز نمى‌داند. عارفان به رسيدن فرا مى‌خوانند و فيلسوفان به دانستن دعوت مى‌کنند. شيوه اخلاقى امام(ره)امام از آن جهت که فيلسوفى عارف است در هر دو ميدان دستى قوى داشته است. به هرحال اخلاق عرفانى را هم دريافته و هم مورد توجه قرار داده است. با اين تفاوت که اگر عارفان در مباحث عرفانى به مخاطبان اصطلاح‌شناس و داراى سطح خاصى از سير و سلوک توجه داشته‌اند و همواره در قالب عبارات و تعابير و اصطلاحات فنى سخن گفته‌اند و راه نموده‌اند، امام هم در آن سطح حرکت کرده و هم اخلاقى عرفانى اجتماعى به مخاطبان عام ارائه داشته است و اين همان ويژگى است که مسلک اخلاقى امام را بيش از ساير مسلک‌ها به روش قرآنى نزديک کرده است. چرا که قرآن (هدى للناس) است و پيامبراکرم(ص) به‌عنوان حامل هدايت قرآنى و تزکيه ربانى فرستاده شده به سوى توده‌هاى مردم است: (وما ارسلناک الا کافه للناس بشيرا و نذيرا) “سبا،28”البته اين معنى با بهره‌مندى ويژه خاصان و نخبگان طريق سلوک و معرفت منافات ندارد چرا که (انما يتذکر اولوا الالباب) و (انما يخشى الله من عباده العلما) مطالعه و تامل در آثار و رفتار امام نشان مى‌دهد که وى بيش از آنکه از مسلک‌هاى فلسفى و عرفانى خاصى متاثر باشد، روحش از آبشخور رهنمودهاى قرآن و عترت سيراب شده است و بهترين دليل آن، جامعيت، فراگيرى و تعادل رفتارى اوست؛ جامعيت و تعادلى که در روشهاى ابداعى بشر شاهد آن نيستيم. امام(ره) بر روش عرفانى سير و سلوک و تزکيه و اخلاق صحه گذاشته و با اين حال جريان‌هاى ساختگى رياضت‌هاى صوفى‌گرانه و باطنى‌گرى را نفى کرده است. امام (ره)طريقت را جز از راه شريعت و متعامل با آن نمى‌شناسد و کسانى را که نام (اهل الله) بر خويش نهاده و از ظاهر و باطن شريعت بى‌خبرند، مشتى قلندر و خودبين دانسته است.(3)اين است که وقتى به تجزيه و تحليل و نقد کتاب‌هاى اخلاق مى‌پردازد، از افراط و تفريط‌هايى که جامعيت نگاه قرآن و عترت را وانهاده‌اند، انتقاد مى‌کند و مى‌نويسد: (حتى علماى اخلاق هم که تدوين اين کتب کردند، يا به طريق علمى فلسفى بحث و تفتيش کردند، مثل کتاب شريف (طهاره الاعراق) محقق بزرگ ابن‌مسکويه و کتاب شريف (اخلاق ناصري)تاليف حکيم متاله و فيلسوف متبحر افضل المتاخرين نصير المله و الدين (قدس الله نفسه الزکيه) و بسيارى از قسمت‌هاى کتاب (احياء العلوم) غزالى و اين نحو تاليف علمى را در تصفيه اخلاق و تهذيب باطن تاثير بسزا نيست،اگر نگوييم اصلا و راسا نيست و يا از قبيل تاريخ اخلاق است که صرف وقت در آن انسان را از مقصد اصلى باز مى‌دارد. کتاب احياءالعلوم که تمام فضلا او را به مدح و ثنا ياد کرده و مى‌کنند و او را بداء و ختم علم اخلاق مى‌پندارند، به نظر نويسنده در اخلاق و قلع ماده فساد و تهذيب باطن کمک نمى‌کند، بلکه اکثر ابحاث اختراعيه و زيادى شعب علميه و غيرعلميه آن و نقل‌هاى بى‌فايده راست و دروغ آن، انسان را از مقصد اصلى باز مى‌دارد و از تهذيب و تطهير اخلاق عقب مى‌اندازد.پي نوشتها: 1 -خميني، روح‌الله، وعده ديدار، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، تهران، 782 -فروغي، محمدعلي، سير حکمت در اروپا، انتشارات زوار، تهران، 18-3 خميني، روح‌الله شرح حديث جنود عقل و جهل، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، تهران، 70منبع: رسالت/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن