تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):پيامبر خدا هنگام نشستن، بيشتر رو به قبله مى نشست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826719203




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تجليات قرآنى در شعر شاعران


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تجليات قرآنى در شعر شاعران
تجليات قرآنى در شعر شاعران نويسنده: هادى رستگار مقدم تجلّى قرآن در شعر شاعران بر چند گونه است: 1. تجلّى واژگانى در اين شيوه شاعر از پاره اى از واژه ها و تركيب هاى واژگانى قرآنى وام مى گيرد و بر شيوايى و فصاحت و بلاغت و بلندى معناى شعر خود مى افزايد, واژگانى را از قرآن مى گيرد كه ريشه قرآنى داشته باشند, حال مستقيم و يا غيرمستقيم كه مى تواند از شعر شاعران ديگر گرفته باشد. تجلّى واژگانى خود به دو شيوه تجلّى واژگانى مستقيم و تجلّى واژگانى مترجم, تقسيم مى شود.الف. تجلّى واژگانى مستقيمدر اين شيوه, واژه يا تركيبى قرآنى با همان تركيب و ساختار عربى خويش, بى هيچ دگرگونى يا با اندك تفاوتى در شعر راه مى يابد, مانند اين بيت:نوشته اند بر ايوان جنة المأوى    كه هر كه عشوه دنيا خريد واى بر او  (حافظ)كه تركيب جنة المأوى تركيبى است قرآنى و برگرفته از آيه شريفه: (ولقد رءآه نزلة أخرى. عند سدرة المنتهى. عندها جنة المأوى) (نجم/13 ـ 15).ب. تجلّى واژگانى مترجمدر اين شيوه شاعر از گردانيده شده و يا پارسى شده تركيب قرآنى استفاده نموده از آن در شعر خود بهره مى گيرد, مثلاً:آن شب قدرى كه گويند اهل خلوت امشب است    يا رب اين تأثير از سوى كدامين كوكب استكه واژه شب قدر در حقيقت پارسى شده واژه ليلة القدر است كه در قرآن آمده است.2. تجلّى اقتباسى در اين شيوه, شاعر, عبارت قرآنى يا عبارت روايى و يا بيت معروفى از ديگر شاعران در شعر خود مى آورد, بدان سبب كه معلوم باشد قصد اقتباس است نه سرقت. بايد توجه داشت كه اگر نص آيه يا حديث يا بيت آورده شود آن را (درج) گويند, مانند اين بيت معروف رضى الدين نيشابورى كه اقتباس از آيه 139 سوره اعراف است :چو رسى به طور سينا (ارنى) مگو و بگذر    كه نيرزد اين تمنّا به جواب (لن ترانى)3. تجلى تضمينى در اين شيوه شاعر, آيتى از قرآن و يا حديثى يا مصراعى يا بيتى از شعر در سروده خود مى آورد مانند:چه خوش گفت فردوسى پاكزاد     كه رحمت بر آن تربت پاك بادميازار مورى كه دانه كش است     كه جان دارد و جان شيرين خوش است (سعدى)و يا:بسم الله الرحمن الرحيم      هست كليد در گنج حكيم (نظامى/ مخزن الاسرار)4. تجلى حلّ يا تحليل در اين شيوه, شاعر براى آذين بندى سخن خويش از آيه و يا حديثى بهره مى جويد و به ناچار بيش از پيش ساختار آن را در هم مى ريزد و طرحى دگر مى اندازد كه اين شيوه بيشتر در اشعار مولوى به چشم مى خورد, مانند:گفت موتوا كلكم من قبل أن     يأتى الموت تموتوا بالفتنكه گزارشى است بس در هم ريخته از حديث مشهور (موتوا قبل أن تموتوا).5. تجلى گزارشى (ترجمه ـ تفسير) در اين شيوه, شاعر, مضمون آيه يا حديثى را به صورت ترجمه و يا تفسير به زبان پارسى بيان مى كند, مانند:قيمت هر كس به قدر علم اوست   اين چنين گفتا اميرالمؤمنين (ناصر خسرو)كه ترجمه اين حديث اميرمؤمنان على(علیه السلام) است: (قيمة كلّ امرء ما يعلم) .و يا اين بيت:آدمى مخفى است در زير زبان    اين زبان پرده است بر درگاه جان (مولوى)كه ترجمه سخن مولاى متقيان على (علیه السلام) است كه فرمود: (المرء مخبوء تحت لسانه).در تجلى گزارشى نيز تفسير و تفصيل يك يا چند آيه در يك غزل يا قصيده يا چند بيت آورده مى شود و نمونه هاى آن فراوان است.6. تجلّى تلميحى در اين شيوه, شاعر پارسى گوى, سخن خويش را بر پايه نكته اى قرآنى يا روايى بنا مى نهد, اما آن را به عمد با اشاره و نشانه اى همراه مى سازد تا خواننده اهل معرفت را به آنچه خود نظر داشته, رهنمون گرداند.مانند:جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه    چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند (حافظ)اين بيت اشاره اى به روايت پيامبر اسلام(صلی الله علیه واله) دارد كه آن حضرت فرمود: (انّ امّتى ستفترق بعدى على ثلاثة و سبعين فرقة, فرقة منها ناجيه و اثنتان و سبعون فى النار).7. تجلى تأويلى در اين شيوه, شاعر يك آيه يا روايت را مدّ نظر داشته و به تأويل و تفسير آن مى پردازد, مانند حديثى كه مى فرمايد: (حبّ الوطن من الايمان). در اين حديث وطن را تأويل به وطن آن سويى و ملكوتى انسان كرده اند, مانند اين ابيات مرحوم شيخ بهايى در نان و حلوا:قم توجه شطر اقليم النعيم      واذكر الاوطان و العهد القديمگنج علم ما ظهر مع ما بطن    گفت از ايمان بود حبّ الوطناين وطن مصر و عراق و شام نيست    اين وطن شهرى است كان را نام نيستزآن كه از دنياست اين اوطان تمام     مدح دنيا كى كند خير الأنامحبّ دنيا هست رأس هر خطا      از خطا كى مى شود ايمان عطااينك پس از اين مقدمه و تعريف انواع تجلى قرآن در شعر, سرى به ديوان حضرت امام خمينى(ره) خواهيم داشت و انواع تجلّى قرآن را در شعر ايشان همراه با نمونه هايى خواهيم آورد.* غزلياتهمه در عيد به صحرا و گلستان بروند    من سرمست ز ميخانه كنم رو به خداآيه شريفه (فجعلهم جذاذاً الا كبيراً لهم لعلّهم اليه يرجعون) (انبىء/58) به صورت تفسيرى در اين بيت تجلى نموده است. در تاريخ آمده است كه ابراهيم(ع) آن گاه كه قوم او براى انجام مراسم عيد به صحرا رفته بودند به بتخانه رفت و همه بتها را جز بت بزرگ شكست و تبر خود را بر دوش بت بزرگ نهاد.عاشق روى توام اى گُل بى مثل و مثال       بخدا غير تو هرگز هوسى نيست مرادر اين بيت, آيه شريفه (ليس كمثله شيئ) (شورى/11) به نحو واژگانى مترجم تجلى نموده است.پرده از روى بينداز به جان تو قسم      غير ديدار رُخت ملتمسى نيست مرادر اين بيت آيه شريفه (و لمّا جاء موسى لميقاتنا و كلّمه ربّه قال ربّ أرنى أنظر اليك قال لن ترانى) (اعراف/143) به صورت تلميحى تجلّى نموده است.همه جا منزل عشق است كه يارم همه جاست   كور دل آن كه نيــابد به جهان جــاى تو رادر اين بيت آيه شريفه (فأينما تولّوا فثمّ وجه الله) (بقره/115) به صورت تلميحى تجلّى كرده و تفسيرى از آن آيه شريفه ارائه شده است.سرزلفت به كنارى زن و رخسارگشا     تا جهان محو شود, خرقه كشد سوى فنااين بيت را مى توان تجلّى تلميحى اين آيه شمرد: (فلمّا تجلّى ربه للجبل جعله دكّاً و خرّ موسى صعقاً) (اعراف/143)رسم آيا به وصال تو كه در جان منى؟      هجر روى تو كه در جان منى نيست روادر اين بيت دو آيه: (و نحن اقرب اليه من حبل الوريد) (ق/16) و (و هو معكم اينما كنتم) (حديد/4) تجلّى تلميحى دارند كه در اين آيه شريفه معيّت حق تعالى به انسان ها معيّت قيّوميّه تلقّى مى شود يعنى لحظه اى نيست كه از انسان ها به دور باشد.جز عشق تو هيچ نيست اندر دل ما        عشق تو سرشته گشته اندر گل مااين بيت با تجلى تلميحى آيه شريفه: (فاذا سوّيته و نفخت فيه من روحى) (حجر/29) ظهور دارد كه حق تبارك و تعالى اندر گِل بشر از روح خودش كه از عالم امر است دميده است و انسان ها را جان بخشيده است.گر نوح ز غرق سوى ساحل ره يافت     اين غرق شدن همى بود ساحل مادر اين بيت نيز اشاره اى به داستان نوح و نشستن در كشتى و نجات از طوفان است كه در آيات چندى از قرآن آمده است.اى جلوه ات جمال ده هر چه خوبرو    اى غمزه ات هلاك كن هر چه شيخ و شاباين بيت را شايد بتوان تجلى گزارشى تفسيرى از آيه نور دانست: (الله نور السموات و الأرض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح… )هر كجا پا بنهى حسن وى آنجا پيداست     هر كجا سر بنهى سجده گه آن زيباستاين بيت تجلى تلميحى از اين آيه است: (ولله المشرق و المغرب فأينما تولّوا فثمّ وجه الله إن ّالله واسع عليم) (بقره/115).جمله خوبان برِ حسن تو سجود آورند      اين چه رنجى است كه گنجينه پير و برنا استاين بيت تجلى تلميحى از آيه 34 بقره است: (و إذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابليس أبى و استكبر و كان من الكافرين).واى اگر پرده ز اسرار بيفتد روزى    فاش گردد كه چه در خرقه اين مهجور استاين بيت تجلّى تلميحى است از آيه شريفه: (يوم تبلى السرائر) (طارق/9)با مدعى بگو كه تو و جّنت النعيم       ديدار يار حاصل سرّ نهان ماستاين بيت تجلّى اقتباسى يا تجلى واژگانى مستقيم با همان تركيب قرآنى از آيه شريفه: (و لو أنّ اهل الكتاب آمنوا و اتّقوا لكفّرنا عنهم سيّئاتهم و لأدخلناهم جنّات النعيم) (مائده/65) است.ما عاشقان ز قلّه كوه هدايتيم     روح الامين به سدره پى جست وجوى ماستگلشن كنيد ميكده را اى قلندران    طير بهشت مى زده در گفت وگوى ماستبا مطربان بگو كه طرب را فزون كنند   دست گداى صومعه بالا به سوى ماستاين ابيات تجلّى تفسيرى از داستان معراج است كه در اول سوره اسراء بدان اشاره شده است, و در بيت اول نيز تجلّى اقتباسى از آيات شريفه (نزل به الروح الأمين. على قلبك) (شعراء/193 و 194) و (و لقد رآه نزلة اخرى. عند سدرة المنتهى. عندها جنة المأوى. اذ يغشى السدرة ما يغشى. مازاغ البصر و ما طغى) (نجم/13 ـ 17) مى باشد.هر كسى از گنهش پوزش و بخشش طلبد     دوست در طاعت من غافر و توّاب من استاين بيت تجلى گزارش مترجم از آيه (واستغفره انّه كان توّاباً) (نصر/3) است.عارفان رخ تو جمله ظلومند و جهول       اين ظلومى و جهولى سرو سوداى من استدر اين بيت تجلّى اقتباسى از اين آيه است: (انّا عرضنا الأمانة على السموات و الأرض و الجبال فأبين أن يحملنها و أشفقن منها و حملها الإنسان انّه كان ظلوماً جهولاً) (احزاب/72).عالم و جاهل و زاهد همه شيداى تواند     اين نه تنها رقم سرّ سويداى من استاين بيت تجلّى تلميحى است از آيه (سبّح لله ما فى السموات و الأرض) (حديد/1)من چه گويم كه جهان نيست بجز پرتو عشق   ذوالجلال است كه بر دهر و زمان حاكم اوستاين بيت تجلى اقتباسى است از آيه: (و يبقى وجه ربّك ذوالجلال و الاكرام) (رحمن/27)من به يك دانه به دام تو به خود افتادم     چه گمان بود كه در ملك جهان دامم نيستاين بيت تجلى گزارشى تفسيرى از داستان آدم و حوّا است كه هنگامى كه از درخت ممنوعه تناول كردند به خود آمدند و عريان بودن خودشان را مشاهده كردند.گر سليمان بر غم مور ضعيفى رحمت آرد   در بر صاحبدلان والاى و سرافراز گردداين بيت تجلى تفسيرى از داستان حضرت سليمان است كه هنگام لشگركشى به سبا از وادى مورچگان عبور مى كرد:(حتى اذا أتوا على واد النمل قالت نملة يا ايها النمل ادخوا مساكنكم لايحطمنّكم سليمان و جنوده و هم لايشعرون) (نمل/17 ـ 18)ياد روى تو غم هر دو جهان از دل برد     صبح اميد, همه ظلمت شب باطل كرداين بيت شايد تجلّى تأويلى از آيه شريفه: (أليس الصبح بقريب) (هود/81) باشد كه از آن تعبير شده به صبح اميدوارى, صبح پيروزى و صبحى كه شب ديجور را زدود, و صبحى كه حضرت لوط پيامبر و اهلش به جز همسر كافرش كه همراه با قوم لوط شبانگاه به هلاكت رسيدند, نجات يافتند.آتشى را كه ز عشقش به دل و جانم زد    جانم از خويش گذر كرد و خليل آسا شددر اين بيت تجلى گزارشى تفسيرى از داستان حضرت ابراهيم(علیه السلام) است راجع به شكستن بت ها كه به سوزاندن حضرت ابراهيم انجاميد و فرمان خداوند متعال كه فرمود: (يا نار كونى برداً و سلاماً على ابراهيم) (انبياء/69) او را از آتش خشم بت پرستان نجات داد.معجز عشق ندانى تو زليخا داند      كه برش يوسف محبوب چنان زيبا شددر اين بيت تجلى گزارشى تفسيرى از داستان حضرت يوسف و زليخاست كه زليخا آن چنان شيفته او شد كه مورد اعتراض ديگر زنان قرار گرفت و در سوره يوسف به تفصيل آمده است.گر تو آدم زاده هستى علّم الأسما چه شد    قاب قوسينت كجا رفته است أو أدنى چه شداين بيت تجلّى اقتباسى از آيات شريفه قرآن كريم است كه فرمود: (و اذ قال ربّك للملائكة انّى جاعل فى الأرض خليفة قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدّماء و نحن نسبّح بحمدك و نقدّس لك قال انّى أعلم ما لاتعلمون. و علّم آدم الأسماء كلّها…) (بقره/30 ـ 33) و آيه شريفه: (فكان قاب قوسين أو أدنى) (نجم/9)مرشد از دعوت به سوى خويشتن بردار دست    لا الـهت را شنيـدستـم ولى الاّ چـه شـداين بيت تجلّى اقتباسى از آيات شريفه اى همچون: (الله لا اله الاّ هو) (بقره/255) مى باشد.دنباله صبح ليلة القدر  خور با رخ آشكار آمداين بيت هم تجلى اقتباسى و هم تجلى گزارش تفسيرى ازسوره قدر است كه آيه اول آن (انا انزلناه فى ليلة القدر) و پايان آن (سلام هى حتى مطلع الفجر) مى باشد.او بود و كسى نبود با او يكتا و غريب وار آمداين بيت تجلى گزارشى تفسيرى از سوره مباركه اخلاص (قل هو الله أحد) مى باشد.گلزار ز عيش لاله باران  شد سلطان زمين و آسمان آمداين بيت تجلى تلميحى از اين آيه شريفه است (و لله ملك السموات و الأرض) (آل عمران/189)يوسفى بايد كه در دام زليخا دل نبازد     ور نه خورشيد و كواكب در برش مفتون نداندمصراع اول اين بيت, تجلى گزارشى تفسيرى است از آيه شريفه (و راودته التى هو فى بيتها عن نفسه و غلّقت الأبواب و قالت هيت لك قال معاذ الله إنّه ربى أحسن مثواى إنّه لايفلح الظالمون. و لقد همّت به و همّ بها لولا أن رآى برهان ربّه كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء انّه من عبادنا المخلصين) (يوسف/23 و 24)آن كه بشكست همه قيد, ظلوم است و جهول   و آن كه از خويش و همه كون و مكان غافل بودمصراع اول اين بيت نيز تجلى تلميحى از آيه امانت است كه پيش از اين ياد شد.طلوع صبح سعادت فرا رسد كه شبش     يگانه يار به خلوت بداد اذن وروداين بيت تجلى تلميحى است از آيه شريفه: (تنزّل الملائكة و الروح فيها بإذن ربّهم من كلّ أمر. سلام هى حتّى مطلع الفجر) (قدر/4 ـ 5)موسى اگر نديد به شاخ شجر رخش      بى شك درخت معرفتش را ثمر نبوداين بيت تجلى تلميحى و گزارشى تفسيرى از داستان حضرت موسى (ع) است هنگامى كه آتش را از دور ديد و رفت تا خبرى از آن بياورد. قرآن در اين زمينه مى فرمايد: (انّى آنست ناراً لعلّى آتيكم منها بخبر أو جذوة من النار لعلّكم تصطلون. فلما أتيها نودى من شاطىء الواد الأيمن فى البقعة المباركة من الشجرة أن يا موسى إنّى أنا الله ربّ العالمين) (قصص/29 ـ 30)بلقيس وار گر در عشقش نمى زديم      ما را به بارگاه سليمان گذر نبوداين بيت تجلّى گزارشى تفسيرى از آيات شريفه سوره نمل و داستان حضرت سليمان (ع) است كه در آيه هاى 38 تا 44 اين سوره آمده است.خواست شيطان بد كند با من ولى احسان نمود   از بهشتم بـرد بيـرون بسته جانــان نمـوداين بيت نيز تجلّى تلميحى از داستان خلقت حضرت آدم و حوّاست كه خداوند متعال آن دو را از خوردن ميوه شجره منع فرمود, اما شيطان بر آنان غالب آمد و آن دو نيز دچار وسوسه هاى شيطانى شدند و از آن ميوه ها تناول كردند و خداوند از بهشت شان بيرون برد. در اين بيت امام(ره) مى فرمايد: اين عمل شيطان باعث شد كه آدم و آدميان خود را به خداوند متعال وابسته تر بينند و با او بيشتر راز و نياز كنند. اين داستان در چند سوره از قرآن وارد شده است.غمزه ات در جان عاشق برفروزد آتشى  آن چنـان كـز جلوه اى بـا موسى عمـران نموداين بيت تجلّى تلميحى از آيات 29 ـ 35 سوره قصص داستان حضرت موسى(ع) است كه فرموده: (فلمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله آنس من جانب الطور ناراً )ابن سينا را بگو در طور سينا ره نيافت     آن كه را برهـان حيران سـاز تو حيران نموداين بيت تجلّى واژگانى مترجم است از آيه شريفه: (وشجرة تخرج من طور سيناء) (مؤمنون/20)از اقامتگه هستى به سفر خواهم رفت    به سـوى نيستيم رخت كشــان خواهى ديـداين بيت تجلى گزارش تفسيرى از آيه شريفه: (كلّ نفس ذائقة الموت) (آل عمران/185) است.قدسيان را نرسد تا كه به ما فخر كنند      قصه علّم الأسمــا به زبـان است هنوزاين بيت تجلى گزارشى تفسيرى و نيز تجلى اقتباسى است ازخلقت آدم و اراده حق تعالى از خلقت آدم كه ملائكه زبان حال به اعتراض گشودند و گفتند: (أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء) (بقره/30) و حق تعالى پاسخ فرمود: (إنّى أعلم ما لاتعلمون)… و (علّم آدم الأسماء كلّها ثمّ عرضهم على الملائكة فقال أنبئونى بأسماء هؤلاء إن كنتم صادقين) و ملائكه گفتند: (سبحانك لاعلم لنا إلاّ ما علّمتنا إنّك أنت العليم الحكيم) (بقره/31 ـ 32)هر طرف رو كنم تويى قبله    قبله, قبله نما نمى خواهماين بيت تجلى گزارشى تفسيرى از آيه شريفه: (فأينما تولّوا فثمّ وجه الله) (بقره/115) است.در آتش عشق تو خليلا نه خزيديم    در مسلخ عشّاق تو فرزانه و فرديمدر اين بيت تجلى گزارشى تفسيرى از داستان حضرت ابراهيم و به آتش افكندن آن حضرت در آتش برافروخته نمروديان مى باشد كه ذكرش در سوره مباركه انبياء آمده است.تو خطا كارى و حق آگاه است حيله گر زهد نمايى بس كناين بيت تجلّى گزارشى تفسيرى از اين آيه است: (وانّ ربّك ليعلم ماتكنّ صدورهم و ما يعلنون) (نحل/74) و نيز آيه: (انّ الله عليم بذات الصدور) (مائده/7).حق غنيّ است, برو پيش غنى نزد مخلوق, گدايى بس كناين بيت تجلى تلميحى است از آيه شريفه: (واعلموا انّ الله غنيّ حميد) (بقره/267).زد خليل عالم چون شمس و قمر را به كنار  جلـوه دوست نبــاشـد چو مـن و آفـل مـناين بيت تجلى گزارشى تفسيرى و يا تلميحى است از آيه شريفه: (فلمّا رأى القمر بازغاً قال هذا ربّى فلمّا أفل قال لئن لم يهدنى ربى لأكوننّ من القوم الضالّين. فلمّا رأى الشمس بازغة قال هذا ربّى هذا أكبر فلمّا أفلت قال يا قوم انّى برىء ممّا تشركون) (انعام/ 77 ـ 78)طور سينا را بگو ايام صعق آخر رسيد     موسى حق در پى فرعون باطل آمدهدر اين بيت واژه هاى طور سينا, صعق, موسى, تجلى واژگانى مترجم دارند, اما تجلى گزارش تفسيرى نيز در اين بيت مشاهده مى شود, آيه (ولكن انظر الى الجبل فان استقرّ مكانه فسوف ترانى فلمّا تجلّى ربّه للجبل جعله دكّاً و خرّ موسى صعقاً… )(اعراف/143) دلالت تفسيرى بر اين بيت دارد.زاده اسماء را با جنة المأوى چه كارى   در چم فردوس مى مـاندم اگر شيطان نبودىاين بيت تجلّى تأويلى است از آيه: (و علّم آدم الأسماء كلّها) كه تأويل به زاده اسماء شده است و واژه جنة المأوى تجلّى واژگانى مستقيم يا اقتباسى از آيه شريفه (عندها جنّة المأوى) (نجم/15) است, و نيز در مصراع دوم اين بيت, تجلّى گزارشى تفسيرى از آيه (ولاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين) (بقره/35) به چشم مى خورد.يوسفا از چاه بيرون آى تا شاهى نمايى     گر چه از اين چـاه بيرون آمدن آسـان نبودىاين بيت تجلّى گزارشى تفسيرى از داستان حضرت يوسف است كه برادران بر اثر حسادت بر يوسف او را در چاه انداختند و به تقدير الهى سرانجام عزيز مصر شد, و اين تجلّى تأويلى نيز دارد كه مقصود از (يوسف) روح پاك و پاكيزه بشر است و (چاه) در اينجا زندان تن است يعنى تعلقات مادى.رسد جانم به فوق قاب قوسين    كه خورشيد شب تارم تو باشىاين بيت تجلى واژگانى مستقيم است از آيه شريفه: (فكان قاب قوسين أو ادنى) (نجم/ 9)* رباعياتطى شد شب هجر (قدر) و مطلع فجر نشدیــارا دل مـرده تشنـه پـــاسخ تـو استاين بيت تجلى واژگانى مترجم است از آيه شريفه: (سلام هى حتى مطلع الفجر) (قدر/5)فردا كه به صحنه مجازات روم گويند كه هنگام ندامت بگذشتاين بيت تجلى گزارشى تفسيرى است از آيه شريفه (آلآن و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين) (يونس/91)تا جلوه او جبال را دكّ نكند تا صعق تو را ز خويش مندكّ نكندپيوسته خطاب لن ترانى شنوى فانى شو تا خود از تو منفكّ نكنداين ابيات تجلى واژگانى مستقيم و مترجم و نيز اقتباسى است ازاين آيه شريفه: (و لمّا جاء موسى لميقاتنا و كلّمه ربّه قال ربّ أرنى أنظر اليك قال لن ترانى و لكن انظر الى الجبل فإن استقرّ مكانه فسوف ترانى فلمّا تجلّى ربّه للجبل جعله دكّاً و خرّ موسى صعقاً… ) (اعراف/143).ذرات جهان ثناى حق مى گويند تسبيح كنان لقاى او مى جويندما كور دلان, خامششان پنداريم با ذكر فصيح راه او مى پوينداين ابيات تجلى گزارشى تفسيرى از اين آيه است: (تسبّح له السموات السبع و الأرض و من فيهنّ و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده و لكن لاتفقهون تسبيحهم إنّه كان حليماً غفوراً) (اسراء/44).جز فيض وجود او نباشد هرگز جز عكس نمود او نباشد هرگزمرگ است اگر هستى ديگر بينى بودى جز بود او نباشد هرگزاين ابيات تجلّى گزارش تفسيرى و نيز تجلّى تأويلى از آيات شريفه: (فأينما تولّوا فثمّ وجه الله)(بقره/115) و نيز (الله نور السموات و الأرض)(نور/35) است, زيرا نور موجب ديده شدن اجسام مى باشد و نيز با نور است كه عكس همه اجسام در چشم ايجاد مى شود.اى ياد تو روح بخش جان درويش اى مهر جمال تو دواى دل ريشاين بيت تجلى گزارشى تفسيرى است از آيه شريفه: (ألا بذكر الله تطمئنّ القلوب) (رعد/28)او نور زمين و آسمان ها باشد قرآن گويد, چنان نشان كى يابىاين بيت تجلّى تلميحى است از آيه: (الله نور السموات و الأرض… )(نور/35)هيهات كه تا اسير ديو نفسى از راه (دنى) سوى (تدلّى) گذرىاين بيت تجلى اقتباسى است از آيه شريفه: (ثمّ دنى فتدلّى) (نجم/8)دكّ كن جبل خودى خود چون موسى تا جلوه كند جمال او بى أرنىاين بيت تجلّى اقتباسى است از آيه شريفه: (فلمّا تجلّى ربّه للجبل جعله دكّاً و خرّ موسى صعقاً…) (اعراف/143) * قصايدلم يلدم بسته لب و گرنه بگفتم  دخت خدايند اين دو نور مطهّراين بيت تجلّى اقتباسى و تفسيرى است ازسوره مباركه توحيد (لم يلد و لم يولد)امرش قضا حكمش قدر حبّش جنان بغضش سقرخــاك رهش زيبد اگر بر طره سـايد حور عيندر اين بيت تجلى واژگانى مستقيم و مترجم از آيه هاى چندى ديده مى شود مانند آيه شريفه: (و اذا قضى امراً فانّما يقول له كن فيكون) (بقره/117) و همچنين آيه شريفه: (و ان من شيئ الاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم) (حجر/21) و آيه هاى: (سأصليه سقر. و مأادراك ما سقر. لاتبقى و لاتذر) (مدثر/ 26 ـ 28) و نيز آيه شريفه: (و كذلك زوّجناهم بحور عين) (دخان/54)گو بيا بشنو به گوش دل نداى (انظرونى)اى كه گشتى بى خود از خوف خطاب (لن ترانى)اين بيت تجلّى اقتباسى و تجلى گزارشى تفسيرى است از آيه شريفه: (قال ربّ أرنى أنظر اليك قال لن ترانى) (اعراف/143)* مسمّطنورش از (كن) كرد بر پا هشت گردون مقرنسنطق من هر جا چو شمشير است و در وصف شه اخرسواژه (كن) در اين بيت تجلّى واژگانى مستقيم از آيه (ان يقول له كن فيكون) است.* ترجيع بنداى موسى صعق ديده در عشق از جلوه طور لامكانىدراين بيت تجلى اقتباسى از واژگان قرآن كريم به چشم مى خورد, آيه شريفه (فلمّا تجلّى ربّه للجبل جعله دكّاً و خرّ موسى صعقاً) (اعراف/143) , و آيه شريفه: (فلمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله آنس من جانب الطور ناراً) (قصص/29) تجلّى دراين بيت دارند.اى اصل شجر ظهورى از تو در پرتو سرّ سرمدانىاين بيت نيز تجلّى گزارشى تفسيرى است از آيه شريفه: (فلمّا أتيها نودى من شاطئ الواد الأيمن فى البقعة المباركة من الشجرة أن يا موسى إنّى أنا الله ربّ العالمين) (قصص/30)اى دور نماى پور آزر ناديده افول حق ز منظراين بيت تجلّى تفسيرى و نيز اقتباسى است از آيه شريفه: (و اذ قال ابراهيم لأبيه آزر…) (انعام/74)* قطعات و اشعار پراكندهدعوى ايّاك نعبد يك دروغى بيش نيستمن كه در جــان و سرم بــاشد هـواى بندگىاين بيت تجلّى اقتباسى است از آيه شريفه: (ايّاك نعبد و ايّاك نستعين) (حمد/4)با عشق رخت خليل را نارى نيست جوياى تو با فرشته اش كارى نيستاين بيت تجلّى تفسيرى است از داستان حضرت ابراهيم(ع) كه چون عشق به حق تعالى داشت, آتش درمقابل آتش عشق او ناچيز بود.در غم دورى رويش همه در تاب و تبند همه ذرّات جهان در پى او در طلبنداين بيت نيز شايد تجلّى تفسيرى باشد از آيه شريفه: (ثمّ استوى الى السماء و هى دخان فقال لها و للأرض ائتيا طوعاً او كرهاً قالتا أتينا طائعين) (فصلت/11) كه آسمان و زمين در پى كمال حقند آن هم از روى اختيار.همچنين در بسيارى از اشعار امام, آيات فراوانى تجلّى واژگانى مستقيم يا مترجم داشته اند. و واژه هايى مانند حور, قصور, صفا, فتح, مصباح, نور, فردوس, صنم, جن, ملك, آدم, آفاق, انفس, طور, جنّت و سقر در موادى به كار رفته اند, چنان كه در بسيارى از اشعار امام به داستان موسى, نوح و آدم عليهم السلام اشارت رفته است.منبع:پژوهش هاى قرآنىتصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 448]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن