واضح آرشیو وب فارسی:مهر: در گفتگو با دکتر ابوالحسن غفاری عنوان شد؛
مساله تحول در علوم انسانی امری جدی و اجتناب ناپذیر است
شناسهٔ خبر: 3778338 - یکشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۲
دین و اندیشه > اندیشکده ها
.jwplayer{ display: inline-block; } غفاری، مدیر گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت:وقتی ما از بومی سازی در علوم انسانی سخن می گوییم مقصودمان معنای جغرافیایی آن نیست بلکه مقصود اسلامی کردن آن است. به گزارش خبرگزاری مهر، مساله تحول در علوم انسانی موضوعی است که بارها از سوی مقام معظم رهبری مورد توجه و تاکید قرار گرفته است و ایشان همواره در سخنان خود به این موضوع اشاره داشته اند از جمله در دیدار با اساتید دانشگاه ها عنوان کردند: در حوزه علوم انسانی عقبیم. معظم له تحقق تحول علوم انسانی را نیازمند جوششی از درون و حمایتی از بیرون عنوان کردند. بر آن شدیم تا با توجه به جایگاه علوم انسانی و ضرورت تحول آن و همچنین مطالبات مقام معظم رهبری، گفت وگویی با حجت الاسلام ابوالحسن غفاری، مدیر گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی داشته باشیم ؛ وی از جمله دغدغه مندان عرصه تحول در حوزه علوم انسانی است. مشروح این گفت وگو در ادامه می آید: *امروز سخن از تحول علوم انسانی به میان می آید و اینکه باید نسبت به آنچه که به عنوان علوم انسانی می شناسیم تجدیدنظر کرده و اقدام به بومی سازی کنیم، ضرورت این تحول از دیدگاه شما چیست؟ ایجاد تحول در علوم انسانی ضرورتی انکار ناپذیر است. این ضرورت از دو زاویه قابل توجه است: نخست این که انقلاب اسلامی صرفا یک انقلاب سیاسی نیست بلکه رسالتی فراتر از یک حرکت یا جنبش سیاسی را دنبال می کند و آن ایجاد و تاسیس تمدن اسلامی است، وقتی سخن از تمدن به میان می آید یعنی باید تمدن نظام های گوناگون از جمله نظام اجتماعی متناسب با آرمان های انقلاب شکل گیرد و این مساله به سرانجام خود نمی تواند برسد مگر اینکه اصول و مبانی تمدن مشخص و معین شده و به خوبی فهم شود و بر اساس آن اصول و مبانی شاخصه های تمدن اسلامی اصطیاد شده و سپس به سمت ایجاد علوم مختلف که هر کدام عهده دار تبیین و عملیاتی کردن یافته ها می باشند حرکت کرد. ما این اصول و مبانی و حتی راه کارهای عملی ایجاد تمدن اسلامی را در کتاب و سنت داریم اما سمت و سوی معرفت و علم در دوره جدید متاسفانه طوری شکل گرفت مسلمانان داشته های خود را فراموش کرده و به غذای حاضری که دیگران تهیه کردند روی آورده و به آنچه که دیگران مطابق با فرهنگ و خواسته های خودشان لازم بود چشم دوختیم و آنچه را که خود داشتیم زبیگانه تمنا کردیم. نگاه مختصر به آنچه که در دوره فارابی و ابن سینا بود نشان میدهد که مسلمین در تولید علم جلوتر از غرب بودند اما این روند در اثر اختلافات و مباحث ایدئولوژیکی افراطی و سستی هایی که بر جامع اسلامی حاکم شد از شتاب افتاد ولی یافته های مسلمانان در رشته های گوناگون علوم انسانی مانند فلسفه، نجوم، موسیقی، ریاضیات، پزشکی و … موتور محرکی برای غربیان شد و در دوره جدید و رنسانس موجی از تحول و در نتیجه تاسیس علوم و معارف جدید در غرب شکل گرفت. شدت و قدرت این پیشرفت شرق را در موضع انفعال قرار داد و نوعی عقده حقارت را در میان آنها شکل داد که نتیجه آن جز پیروی از یافته های غرب و تسلیم در برابر آن و تدریس آن یافته ها در مراکز علمی شان چیزی دیگر نبود و یافته های غرب بمثابه کالای ضروری مورد اقبال قرار گرفت. اما نکته دومی که ضرورت تحول در علوم انسانی را ایجاب میکند تحولی است که بدنبال انقلاب اسلامی در نوع نگاه به انسان و در واقع به انسانشناسی انقلاب اسلامی برمی گردد، تحولی جدید با پیام و ادعاهای جدید. نگاه انقلاب اسلامی به انسان و جهان و محیط طیست در دوره مدرن نگاهی جدید با ساختار و محتوایی نو است که بر اساس فطرت آدمی و منطبق با فطرت اوست. از این دو جهت مساله تحول در علوم انسانی امری جدی و اجتناب ناپذیر است و اساسی ترین رسالت انقلاب اسلامی توجه به این مساله و بومی سازی آن است البته باید توجه کرد که وقتی ما از بومی سازی در علوم انسانی سخن می گوییم مقصود ما از بومی کردن علوم معنای جغرافیایی آن نیست بلکه مقصود از آن، اعم از جغرافیا و در واقع به معنای اسلامی کردن آن است به این معنی که از متن کتاب و سنت در تولید علم بهره گرفته شود و جغرافیای این مساله به وسعت خود دین است که فراهم آورنده سعادت دینی و دنیوی بشر بوده و برای تحقق این امر برنامه و راه کار دارد. این ضرورت بسیار مهم و لازم است به شرطی که اولا ایجاد تحول در حد شعار نبوده و جدی گرفته شود، ثانیا این امر به دست اهلش سپرده شده و متفکران را درگیر کند، ثالثا در ایجاد تحول و در نتیجه تولید علوم انسانی از شتابزدگی و عجله اجتناب شود زیرا علم و معرفت فرایند تدریجی است که سالها و قرنها زمان می برد رابعا توجه شود که تحول و تولید علوم انسانی اسلامی به این معنی نیست که ما در تقابل صدرصد با دیگر متفکران باشیم ای بسا بسیاری از یافته های متفکران دیگر ملل در ایجاد علوم انسانی راهگشا باشد منتهی متخصص دلسوز میخواهد که سره را از ناسره تمییز دهد. *بسیاری از پژوهشگران بر این اعتقادند که اکنون منابع کافی و بروز در دست پژوهشگران قرار ندارد. از نظر شما تا چه اندازه این بروز بودن و اطلاع از جدیدترین آثار سایر پژوهشگران در کشورهای دیگر می تواند به جهش علمی کشور کمک کند؟ این مساله که منابع کافی در دسترس پژوهشگران وجود ندارد تا با مطالعه همه جانبه به هر موضوع پرداخته شود سخنی است که به جای خود به جا و درست است و من با آن مخالفتی ندارم ولی به عقیده بنده مشکلی مهمتر از این وجود دارد و آن عدم توانایی لازم و کافی تعدادی از پژوهشگران حوزه علوم انسانی از پژوهش هایی است که دیگران انجام داده اند. پژوهشگرانی را می شناسم که در این حوزه ها ورود کرده اند و تعدادشان نیز کم نیست ولی توانایی استفاده و بهره برداری از متون غیر فارسی را نداشته و یا در حد ضعیف دارند و این مساله چیزی کم نیست و نباید از کنار آن به سادگی عبور کرد باید توانایی افرادی را که داعیه ایجاد تحول در علوم انسانی را دارند بالابرد تا بتوانند بدون استفاده از ترجمه ها و با مراجعه مستقیم به متن اصلی کار پژوهش را پیش ببرند، البته در بخش اول یعنی کمبود منابع باید اضافه کرد که کتابخانه ها و مراکز خاصی برای این کار لازم است تا دسترسی به منابع به ویژه منابع قدیم و نسخه ها آسان شود چیزی که متاسفانه در کشور ما با مشکل مواجه است هزاران نسخه خطی در کتابخانه ها وجود دارد اما دسترسی به این نسخه ها بسیار دشوار است. ناگفته پیداست که منابع مالی که تامین کننده این هدف باشد باید به بهترین وجه تامین و در اختیار محققان باشد. *اساس فلسفۀ تأسیس انجمن های علمی دانشگاهی و مجلات علمی پژوهشی کمک به سامان گرفتن و تجمیع رویکردهای مشترک و مشابه از دانشگاههای مختلف حول یک مکتب یا روند نظری متفاوت است، آیا در این زمینه موفق بوده ایم؟ به نظر بنده انجمن های علمی و مجلات به مثابه اتاق فکرند که تعامل آنها در حوزه علوم انسانی از یک سو مواد خام مناسبی را می تواند در اختیار پژوهشگران قرار داده و از سوی دیگر ایجاد پرسش و مساله کند، تا مساله تحول در علوم انسانی دغدغه اصلی ما نشود راه به جایی نخواهیم برد لذا در این باره باید دانشگاه ها و مراکز علمی کشور درگیر شوند ولی متاسفانه انجمن های علمی و مجلات پژوهشی در این باره نتوانستنه اند جریان سازی کرده و نهضت علمی به راه بیاندازند به دلیل اینکه جزیره ای عمل می کنند. در واقع ما یک جریان به هم پیوسته و مرتبط به هم با محوریت تحول در علوم انسانی به مثابه جریان قدرتمند و درگیر نداریم و تا این جریان راه نیفتد با تلاش های جزیره ای و جزیی در این باره مواجه خواهیم بود. بنابراین نیازمند یک جریان سازی دقیق در این زمینه هستیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 159]