واضح آرشیو وب فارسی:مهر: حجت الاسلام پیروزمند تبیین کرد؛
سه دسته تقسیم بندی علوم/ چگونگی تحول در علوم انسانی
شناسهٔ خبر: 3775041 - چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۷
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها
.jwplayer{ display: inline-block; } جلسه سوم ارائه حجت الاسلام پیروزمند در درس گفتگوی «علم دینی» برگزار شد. به گزارش خبرگزاری مهر، جلسه سوم ارائه حجت الاسلام پیروزمند در درس گفتگوی «علم دینی» برگزار شد. آنچه در ادامه مطالعه می کنید گزارشی از این جلسه می باشد. «ان الملائکه جنانتها ...» ملائکه بالهایش را برای کسی که دنبال علم باشد پهن میکند. دو مرحله را پشت سر گذاشتیم: ضرورت و جریانشناسی. این جلسه از مبادی خارج میشویم و وارد مبانی میشویم. علم را می توان در یک دایره، با سه دسته شامل علوم انسانی اسلامی- علوم اسلامی – سایر علوم تقسیم بندی کرد. و همچنین دایره سه تایی عالم نیز متشکل از عالم- جامعه علمی- جامعه جهانی می باشد. تحول در علوم انسانی ۱. عوامل درونی بومی، تهذیبی ( آیت الله مصباح سال های اخیر بیشتر متفطن شدهاند اما در موسسه ایشان بوی را نمایی میآید.)، مبناگر (معرفتشناسی – فلسفه مضاف (دکتر باقری تا حدودی))، تاسیسی بخشی (دکتر باقری)، تاسیسی فراگیر. (نظر ما است) ۲. عوامل واسطهای فلسفه و منطق، فقه و اصول، عرفان و اخلاق و... ۳. عوامل بیرونی اسلامی شدن بی معناست به علاوه اینکه تاثیری در علوم انسانی اسلامی ندارد. اسلامی شدن معنا دار است به علاوه اینکه تاثیری در علوم انسانی دارد ( آیت الله جوادی آملی – دکتر گلشنی) جریان فردیدی (دکتر داوری): علم محصول مدرنیته است و مدرنیته مربوط به دوران جهالت است و باید تغییر بدهیم. حال چگونه تغییر بدهیم؟ این که علم غربی است و باید اسلامی شود را می آیند اما وقتی می پرسیم علم را چگونه اسلامی کنیم. با تغییر روش نمیتوان آن را تغییر دارد. علم بستر تاریخی دارد. علم با بخشنامه عوض نمیشود. حالا کی اتفاق می افتد معلوم نیست. ما در فضای مدرنیته هستیم و از این فضا نمیتوان خارج شد. اگر شمای فرهنگستان هم حرف روش میزنی شما هم در دام مدرنیته افتادی. اگر آن حوالت تاریخی اتفاق بیفتد معلوم نیست این رویه ها وجود داشته باشد. آن ها تحول را در عالم و جامعه علمی نمی بینند بلکه در جامعه جهانی میبینند. ما نظریهها نداریم بلکه نظام نظریهها داریم. حتی طبقهبندی کتابها تحت نظر یک فهم از دین است. اینکه آیا دین ذیل جامعهشناسی تعریف میشود یا جامعهشناسی ذیل دین آدم سکولار میگوید علم روش خود را دارد و در بهرهبرداری دین اثر دارد. اما اگر پذیرفتیم اسلامی شدن علوم را حتی نگاه حداقلی به آن باعث می شود که دین را به عنوان بالادستی پذیرفتیم. اما میزان تاثیرگذاری آن چقدر است میشود حرف های بالا، که نظریات مختلفی وجود دارد. دین شناسی منظور اینجا اسلام است. منطقی را در دینشناسی ارائه میدهیم که معتقدیم در سایر پدیده ها هم کاربرد دارد اما ما فعلا به سایر پدیدهها نمی پردازیم. ۱.خاستگاه – مبدأ پیدایش- ماهیت – جوهره ۲. غایت – آثار – پیآمدها- نتایج ۳.قلمرو- گستره به این نمیپردازم که چرا این نگاه، نگاه جامعی به دین است. فعلا به خاستگاه میپردازیم: خاستگاه اسلام: جریان توحید (ولایت خدای متعال). سه مسیر توحید، ولایت، شریعت. اثبات عقلی هم دارد اما فعلا به آیات قرآن می پردازیم. اولاً دین فقط شریعت نیست ( شریعت، باید نباید است)- دین فقط دستورالعمل نیست. مهمترین دعوت انبیاء مخصوصا پیامبر اسلام، دعوت به توحید است. در آیات قرآن هم همین وجود دارد. سوره اعراف آیه ۵۹: «لقد ارستا نوحا الی قومه ....و قال یاقومی انعبدوالله» مشابه همین برای هود و.... هم هست و لذا منحصر در حضرت نوح نیست. آیهالکرسی هم به همین موضوع اشاره دارد. آیات پایانی سوره حشر آیات دلنشینی است خدای متعال با معرفی خودش دارد به ما کمک میکند تا او را بشناسیم لذا توحید هدف نهایی سلوک است. سوره فاطر آیه ۱۵: «انتم الفقراء الی الله والله هو الغنی الحمید». درک فقر محض باید بکنیم. نتیجه تسلیم شدن است. در آنچه فقیرم تسلیم شوم. در چه فقیرم؟ در همه چیز فقیرم. تسلیم یعنی ولایت او را بر خودم میپذیرم ولایت خدای متعال بر نظام خلقت: جمادات- نبادات-حیوانات-انسان غیر معصوم- انسان معصوم – عوالم دیگر هم هست فعلا کاری نداریم. چون شریعت برای ملائکه نیست. ولایت خدا – ولایت معصوم. «ولایت الله ولایتنا است» حدیث سلسله الذهب هم از این زاویه می توتن نگاه کرد. حالا ولایت یعنی چه؟ یعنی سرپرستی. ولایت، مجرای سرپرستی ومعصومین هستند. شریعت نمود دین است اما خود اصالت ندارد بلکه اصل تسلیم بودن است. آیات شریفه: ما برای بازی نیافریدیم. الذاریات ۵۶: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». مقصد عالم رجوع به خدا است. یعنی توحید یعنی لقاء الهی. کی برسد؟ نظام خلقت برسد. ممکن است به بعضی از آیات برسیم مثل «لقد ارسلنا .... لیقوم الناس بالقسط» اما این ها اهداف میانهای هستند. بعضی لیعبدون را به لیعرفون گرفتند که به نظرم درست نیست. عرفان نیاز است اما این آیه تا هدف غایی را بگوید. اکنون به قلمروها میپردازیم: ۱.قلمور زمانی مکانی: آیا دین در زمان و مکان خاصی است؟ پاسخ در کلام آمده. همهی موحدین می گویند که اسلام دین خاتم است. ۲.قلمرو محتوایی: مضامین دین از جنس باورها (اعتقادات) ، ارزشها (حسد، اخلاص، احسان، محبت)، رفتارها (احکام) است. ۳.قلمرو موضوعی: سرپرستی انسان. آیا سرپرستی جامعه را هم شامل میشود؟ جامعه چیزی است که محصولات آن ایجاد، بقاء و جابجایی محصول ارادهی جمع است. سرپرستی تاریخ چطور؟ آیا تاریخ را هم میتوان سرپرستی کرد؟ ما برای امام معصوم شأن ولایت تاریخ قائلیم. اما برای ولی فقیه قائل نیستیم. دلیل قرآنی که امر و نهی خدای متعال فقط متوجه افراد نیست. «و لو اهل القری امنوا و التقوا... لفتحنا برکات...» دین تکالیف اجتماعی هم دارد تا جامعه را بسازد شیعه، تکلیف تاریخی هم دارد. یک سوالی که مطرح می باشد این است آیا می شود اندیشه و ارزشی را پیدا کرد که با جریان توحید در عالم در ارتباط نباشد؟ و اینکه ۱. آن ها که می گویند دین حداکثری نیست، چه دلیلی دارند؟ ۲.این دفاعی که از دین از معرفت می کنید؟ کدام معرفت است؟ اعتبار معرفت دینی کجاست؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]