تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص):برترین ایمان آن است که معتقد باشی هر کجا هستی خداوند با توست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805620811




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ضرورت مطالعه امور انسانی در بستر خاص‎بودگی ناشی از امر روزمره


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: غلامرضاکاشی در نشست «قدرت و زندگی روزمره» مطرح کرد:
ضرورت مطالعه امور انسانی در بستر خاص‎بودگی ناشی از امر روزمره

غلامرضا کاشی


شناسهٔ خبر: 3603603 - چهارشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۳
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها

کاشی، مدرس علوم سیاسی دانشگاه گفت: مطالعه امور انسانی در بستر خاص‎بودگی ناشی از امر روزمره یک ضرورت است و اگر اساسا در این مساله انقطاع ذاتی وجود داشته باشد راه به جایی نمی‎بریم. به گزارش خبرنگار مهر؛ هشتمین نشست از سلسله سمینارهای آشنایی با ایده‎های بین‎رشته‎ای در علوم انسانی با محوریت علوم سیاسی و مطالعات فرهنگی با عنوان «قدرت و زندگی روزمره» با سخنرانی «محمدجواد غلامرضاکاشی» در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست به ضرورت توجه به الگوی میان‎رشته‎ای در مطالعات سیاسی پرداخته شد. فهم مقوله میان‎رشته‎ای در نسبت با امر روزمره محمدجواد غلامرضاکاشی در ابتدا به توضیح مفهوم «قدرت و زندگی روزمره» پرداخت و گفت: بحث از اولین روایت از میان‎رشته‎ای بحث قدیمی است و از ابتدایی که علوم انسانی بنیان نهاده شد، به نوعی این فهم اول از مقوله میان‎رشته‎ای وجود داشت. وقتی می‎خواهیم یکی از امور انسانی را مطالعه کنیم شاخه‎های مختلف علوم انسانی را دعوت می‎کنیم تا هر یک از آن‎ها از زاویه خود به مساله نظر کنند. به طور مثال یک اتفاق سیاسی نظیر انتخابات یا موضوعی خانوادگی مثل طلاق و یا هر مساله اجتماعی و فرهنگی دیگر را می‎توان در میان گذاشت و از اندیشمندان هر رشته‎ای بخواهیم تا از زاویه خود به موضوع نگاه کنند. هر یک از زاویه‎ای مساله ما را باز می‎کنند و چیزی را برای ما می‎آورند که رشته دیگر نمی‎آورد. آنگاه وقتی این آورده‎های حاصل از رشته‎های گوناگون را کنار هم می‎گذاریم، گفته می‎شود درکی میان‎رشته‎ای از پدیده مورد نظر پیدا کردیم. این مفهوم از میان‎رشته‎ای موضوعی جدید نیست. وی در ادامه به دومین روایت از مفهوم میان‎رشته‎ای پرداخت و افزود: روایت دومی که بیشتر مدنظر من است بحث را پیچیده می‎کند. و برای فهم نگاه دوم نیاز است تا دو مقدمه بیان شود. مقدمه اول، بحث فلسفی و قدیم «جز و کل» است. فرض فلسفه‎های قدیم این بود که نیازی نداریم تا به جزییات امور توجه کنیم بلکه باید به کلیات امور نگاه کنیم. و هنگامی که به کلیات امور که پایه و اساس هستند توجه کنیم تکلیف این جزییات مشاهده‎پذیر نیز روشن می‎شود. به طور مثال وقتی می‎خواهیم در مورد انسان نظر دهیم توجه کردن به حسن و حسین و علی خیلی راه‎گشا نیست، حتی ممکن است تزاحم نیز داشته باشد. باید چشم از این امور جزیی و فردی پوشید تا بتوانیم به کلیات امور چشم بگشاییم. در نتیجه در این زمان است که یک درک کلیت یافته از انسان پیدا می‎کنیم. کاشی ادامه داد: ممکن است پرسیده شود درک کلی انسان چه ارتباطی به حسن و حسین و علی دارد که ما می‎بینیم؟ تنها می‎خواهم بگویم به کدام پاسخ در زمینه نسبت بین جز و کل متکی هستم و در مساله میان‎رشته‎ای این نکته مهم است؛ پاسخ بنده پاسخ ویتگنشتاینی است.این اندیشمند یک بار تصادف کرد و پلیس کروکی دقیقی از صحنه تصادف کشید. زمانی که در دادگاه قرار بود تعیین تکلیف شود ویتگنشتاین خیره به کروکی شده بود. و سپس گفت، پلیس بسیار دقیق و جزیی صحنه را کشیده است. و بعد از خودش پرسید، آیا می‎توان با همین دقت نقشه‎ای کلی از جهان ارائه کرد؟ پاسخش ممتنع بود. و در نهایت نتیجه گرفت یا درک کلیت یافته از جهان داریم بنابراین چشم ما به امور جزیی کور است. یا چشم به جزییات امور داریم و نسبت به امور کلی چشم ما کور است. در نتیجه نمی‎توانیم دو زاویه دید متفاوت را با یکدیگر جمع کنیم. این استاد دانشگاه علامه در توضیح ممتنع بودن این دو زاویه دید وارد مقدمه دوم شد و گفت: این مساله بعدا در حوزه علوم انسانی شکاف ایجاد کرد و این مقدمه دوم است. در حوزه علوم انسانی بحثی داریم که آیا اساسا علوم انسانی شبیه علوم طبیعی است؟ یعنی آیا می‎توانیم همان‎طور که در علوم طبیعی قوانین کلی تعمیم‎پذیر داریم در علوم انسانی نیز داشته باشیم؟ که شکاف از اینجا آغاز شد و عده‎ای گفتند بله می‎شود، و اگر نشود علمی وجود ندارد (و درست نیز می‎گفتند زیرا قاعده علم همین است). و پاسخ دیگر نیز در جهت مخالف این نظر بود، و گفته  می‎شود علوم انسانی جوهرا با علوم طبیعی متفاوت است. علوم انسانی منفرد، تاریخی و خاص هستند در نتیجه تابع هیچ قاعده عمومیت‎پذیری نمی‎شوند. اگر این استدلال بیاید به نوعی کُمِیت علم لنگ می‎شود. البته ماکس وبر خواست بین این دو پیوندی برقرار کن  کاشی در ادامه توضیح این دو مقدمه به چرایی آن پرداخت و گفت: میان‎رشته‎ای به معنای دومی که مدنظر من است اساسا وقتی معنادار می‎شود که از درک کلیت یافته و جهان‎شمول علم  فرود بیایید و بخواهید علوم انسانی را جزیی، منفرد و خاص مدنظر قرار دهید. اینجا همان نقطه‎ای است که دانشمند از برج عاج فهم کلی امور انسانی، به متن زندگی سقوط می‎کند. امور  خاص تاریخی و منفرد یعنی همان زندگی روزمره. انسان‎های واقعی و عینی همه در متن زندگی روزمره حیات و موجودیت دارند. در نتیجه آنجا باید به سراغ آن‎ها رفت.   این استاد علوم سیاسی در ادامه به ویژگی‎ها و قواعد زندگی روزمره پرداخت و گفت: زندگی روزمره شاکله‎ای دارد که اساسا علوم تعمیم‎بخش کلیت‎ساز با مرگ این شاکله شکل می‎گیرند. تمام فرض امور علوم کلیت‎ساز بر این مبناست که این ادراک طبیعی که از امور داریم منتشرِ در زندگی روزمره است. اما سخن اندیشمندان به طور مثال در باب انقلاب‎ها فراتر از این ادراک طبیعی امورِ منتشرِ در زندگی روزمره است. و سوژه‎هایی که انقلاب کردند حیرت‎زده نمی‎فهمند چگونه این توضیح‎ها ساخته شده است اما آن را درست می‎پندارند. وقتی کلیت‎سازی و تعمیم‎های کلی را تولید می‎کنید معمولا هر چه بخواهید قواعد کلیت یافته و دقیق دهید بیشتر باید به یک عامل مرکزی تقلیل دهید. به طور نمونه من از نگاه چپ نگاه اکونومیکی داشته باشم و سپس تمام عرصه و تحولات اجتماعی را حول و حوش این پارامتر مرکزی توضیح دهم. و حساب خود را دقیقا جدا کنم از کسی که اکونومیک نمی‎بیند به طور مثال فرهنگی یا روان‎شناختی می‎بیند. این است که دانش‎های کلان شکل می‎گیرند، دقیق و صریح می‎شوند و حساب خود را از یکدیگر کاملا جدا می‎کنند. این مساله‎ای است که در دیسیپلین‎های علوم و دپارتمان‎های دانشگاهی افتاده و می‎افتد. و البته مفید نیز هست و تا حدی واقعیت را توضیح می‎دهد این پژوهشگر علوم سیاسی در ادامه به نقطه‎ای که این نگاه کلیت یافته دانش دچار بحران می‎شود اشاره کرد و تصریح داد: نقطه‎ای که می‎خواهد پیش‎بینی کند؛ پرسیده می‎شود، حال که کلید انقلاب‎ها در دست شماست و می‎دانید کدام متغیرها و چگونه بر هم تاثیر بگذارند که فلان اتفاق بیفتد، پیش‎بینی کنید اولین جا و مستعدترین نقطه که در جهان امروز برای انقلاب آماده است، کجاست؟ مارکس پاسخ داد و گفت؛ با توجه به این قواعد و ارتباطات دقیق اولین جایی که انقلاب می‎شود، انگلستان است. و در انگلستان هیچ زمان انقلاب نشد. و جایی که برای انقلاب در انتها قرار دارد، روسیه است. و اتفاقا اولین جایی که انقلاب شد در روسیه بود.البته چنین اتفاقاتی در جامعه ایران نیز رخ می‎دهد. به طور نمونه در انتخابات می‎بینید جامعه‎شناسان و کارشناسان سیاسی و فرهنگ‎دانان چیزی می‎گویند و مردم عوام چیزی دیگر. و سپس می‎بینید مردم عوام درست‎تر فهمیده‎اند. تعجب می‎کنید که چگونه است شما در آن قواعد کامل عمومیت یافته نتوانستید درست بفهمید اما گمانه‎های مردم درست درآمد. نمی‎گویم همیشه اما گاهی‎اوقات پیش می‎آید. حتی اگر یک بار هم پیش بیاید این دانش‎ها باید بپرسند، چرا. استاد دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه به نمود داشتن این خطاها در علوم پرداخت و گفت: اساسا این مساله در علوم پیش آمد. گویا آن‎ها جاهایی به طور سیستماتیک خطا می‎کنند. ما باید وارد متن زندگی روزمره شویم. آن علوم نه تنها با زندگی روزمره نسبتی ندارند بلکه زندگی روزمره را تصفیه می‎کنند و شاکله آن را می‎شکنند. از درون آن قانون و قاعده در می‎آورند که می‎توانند تحلیل و پیش‎بینی داشته باشند. اما اگر شما نخواهید با این قواعد عمل کنید و وارد زندگی روزمره شوید باید بگویم زندگی روزمره پیچیدگی دارد که یک دانشمند دقیق و عمیق دچار سردرگمی می‎شود.در حوزه زندگی روزمره واقع قضیه این است که شما با پارامترهایی که دانش‎های دقیق با آن مواجه هستند، مواجه نیستید؛ تنها با اقتصاد، دین، سیاست و جامعه مواجه نیستید با خرافه، افسانه، هوس، عصبانیت مردم نیز مواجه هستید. آن‎ها به نحو پیچیده‎ای در هم تلاقی کردند. در متن زندگی روزمره آشوبی است. بنابراین در متن زندگی روزمره که شما با کنش انسان‎های واقعی مواجه هستید این هرج و مرج و آشوب با آن پاکیزگی و ساختارهای دقیق ریاضی‎گونه علوم سازگار نیست. بنابراین این دفعه این (امور زندگی روزمره) است که آن‎ها را می‎شکند. کاشی در ادامه به ویژگی‎های زندگی روزمره اشاره کرد و گفت: گوهر زندگی روزمره این است که پرکتیکال است. یعنی شما با انسان‎های واقعی که اهداف خاص عینی دارند، در ارتباط هستید، دنیای درهم پیچیده پرکتیکال که با منظومه‎های پر از استعداد امور حادثی و حادث‎شونده است. و منظور من از میان‎رشته‎ای معنای دوم است. تفاوت معنی دوم با معنای اول اینجاست که شاکله علوم شکسته می‎شود. و دیگر مرجعیت ندارند و تنها شاید ابزارهای کلی مفهومی به دست شما بدهند اما به هیچ وجه کفایت نمی‎کند. بنابراین مقصود من از میان‎رشته‎ای چنین وضعی است، و پرتاب و وارد شدن در متن زندگی روزمره به این معنا همان طور که در ابتدا آمد، شاکله علوم را می‎شکند. و علوم با حفظ هویت خود وارد بازی نمی‎شوند بلکه در هم تداخل می‎کنند و گاهی‎اوقات با یک ناعلم‎هایی نیز پیوند می‎خورند. وجه تمایز علوم سیاسی و استعداد ویژه آن در فهم میان‎رشته‎ای در ادامه غلامرضاکاشی به بخش دوم بحث خود پرداخت و با این سوال که چرا علوم سیاسی در حوزه میان‎رشته‎ای وضعیتی ویژه و ممتاز دارد، پاسخ داد: در دنیا در حوزه علوم سیاسی قلمرو میان‌‎رشته‎ای بیشتر گسترش پیدا کرده است. یا در اکثر پژوهش‎های میان‎رشته‎ای، علوم سیاسی یکی از رگ‎های اصلی آن است. علوم سیاسی تنها رشته علوم انسانی است که تبدیل به علم نشد. به طور مثال جامعه‎شناسی یک علم مدون است؛ این همه تئوری، پارادایم و مکاتب مختلف دراین حوزه وجود دارد، و در بسیاری از رشته‎های علوم انسانی هست. اما سودای تبدیل کردن سیاست به علم در امریکا، دو الی سه دهه بیشتر عمر نکرد. به یک معنا علوم سیاسی قدیمی‎ترین علم است از زمان ارسطو، و به یک معنا، جدیدترین رشته علوم انسانی است. جامعه‎شناسی و دیگر رشته‎ها همه از قرن ۱۸ و ۱۹ آمدند و علوم سیاسی اواخر قرن ۱۹ تازه شکل گرفت. این سودا دو  و سه دهه تداوم پیدا کرد که یک علوم سیاسی منقح داشته باشیم، و امور سیاسی را همان‎طور که جامعه‎شناسان با چارچوب موجه تحلیل و پیش‎بینی می‎کنند، انجام دهند اما نتوانستند. و به ندرت پیش آمد که یک علوم سیاسی‎دانی بتواند اموری را پیش‎بینی کند. این محقق دانشگاهی در ادامه با این سوال «حال باید پرسید چه چیزی در امر سیاسی وجود دارد که بیش از سایر علوم در مقابل تئوری‎های کلان علوم جهان‎شمول مقاومت می‎کند» بحث خود را ادمه داد و گفت: سیاست با تصمیم سر و کار دارد. و همیشه تصمیم نسبت به عواملی که در آن موثر است کاستی یا زیادتی دارد. در نتیجه تصمیم را نمی‎توان به عوامل تصمیم تقلیل داد.بنابراین علوم سیاسی در کنار جامعه‎شناس یا روان‎شناس یا هر علوم دیگر می‎نشیند و در نهایت می‎گوید؛ تمام عوامل بررسی شد اما سوژه‎های کنشگر نسبت به تمام عوامل، استقلال نسبی دارند، آن‎ها تصمیم می‎گیرند و تا حدی این تصمیم با این عوامل قابل توضیح است.پس امور انسانی تا حدی قابل کلیت‎سازی و قاعده‎سازی است اما امر سیاسی یعنی همان «تصمیم خودانگیخته». البته شاخصه آن فرد نیست ممکن است گروه اجتماعی یا مردم باشند. تا جایی که تصمیم به عوامل اقتصادی، اجتماعی و روان‎شناسی ارتباط دارد علوم دیگر می‎توانند به مطالعه بپردازند؛ جامعه‎شناسی سیاسی و روان‎شناسی سیاسی همین کار را می‎کند. اما آنجایی که تصمیم افراد و گروه‎های اجتماعی بیشینه‎ و افزونی نسبت به عوامل موثر دارد امر سیاسی حادث می‎شود.در نتیجه در قلمرو سیاست، ما با تصمیم‎های خودانگیخته غیرقابل تقلیل به عوامل موثر بر آن‎ها، سر و کار داریم که پیشینی نیست و پسینی است. اینجا همان جایی است که به  نحو رادیکال شما وارد متن زندگی روزمره می‎شوید؛ یا وجه سیاسی زندگی روزمره را مطالعه می‎کنید. استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی در پایان این بخش از صحبت‎های خود گفت: پس ما با یک دوگانه مواجه شدیم دوگانه ویتگنشتاینی. یا ما با جزییات و تَکینه بودن امور سر و کار داریم، بنابراین چشم‎مان به کلیات عالم کور است یا با کلیات امور سر و کار داریم که در این صورت چشم‎مان به جزییات امور کور است. و می‎دانیم این دو قابل جمع نیستند اما بین آن‎ها سنتزی وجود ندارد. وضعیت علوم سیاسی و کاستی‎های آن در ایران محمدجواد غلامرضاکاشی در فصل سوم بحث خود گفت: واقعیت این است که در ایران نه آن علوم سیاسی به آن معنا به وجود آمد که ما دچار بحران شویم و نه این سمت، آن که به نظر من یک نوع انحطاط است. واقعیت قضیه این است که ما پیرامونی‎ها یک نیاز مضاعف داریم برای اینکه مقولات اجتماعی و فرهنگی خود را در بستر زندگی روزمره ببینیم.مارکس و وبر آنجاهایی که گفتند و شنیدند و تئوری ساختند منفصل از بستر تجربه عینی خود نبوده‎اند. به نوعی تجربه‎های جهان‎زیست خود را تئورایز کردند. بنابراین انقطاع تام با دنیای خودشان نداشت. به طور مثال پیش از سخنان کارل مارکس در آن زمان، در خیابان‎های آلمان و فرانسه جنبش‎های همبستگی و کارگری ‎وجود داشت و او این واقعیت را در آن صورت تئوریزه کرد. این پژوهشگر علم سیاسی ادامه داد: حال وقتی ما این تئوری‎ها را اخذ می‎کنیم و می‎خواهیم با آن‎ها مسائل خود را توضیح دهیم، به گمان من به جایی نخواهیم رسد. این تئوری‎ها در همان خاستگاه خود متهم به این هستند که اخلاق و آینده را بی‎معنا می‎کنند. بنابراین این تئوری‎ها در دانشگاه‎های ما از همان ابتدا مرده به دنیا می‎آیند. از نگاه بنده رفتن به سمت مطالعه امور انسانی در بستر خاص‎بودگی ناشی از امر روزمره یک ضرورت است. و اگر اساسا در این مساله انقطاع ذاتی وجود داشته باشد راه به جایی نمی‎بریم.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن