تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):عدالت نيكو است اما از دولتمردان نيكوتر، سخاوت نيكو است اما از ثروتمندان نيكوتر؛...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846245201




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سیرة روحانیت اصیل، افسانه نبود و نیست- بخش دوم مؤسسی که خادم هم نداشت


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سیرة روحانیت اصیل، افسانه نبود و نیست- بخش دوم
مؤسسی که خادم هم نداشت
هر کس به دانشی که کسب کرده، عمل کند، حق تعالی علمی را به او عطا میکند که نمی‌دانسته است.

خبرگزاری فارس: مؤسسی که خادم هم نداشت



  فروش پنکه برای طلاب و گرفتن بادبزن به دست آیت‌الله سیدعبدالله شیرازی چه آن زمانی که در نجف بهسر میبُرد و چه سالیانی که در جوار آستان ثامن‌الحجج(ع) رحل اقامت افکنده بود، از حد اعلای زهد ربرخوردار بود، تا آنجا که هیچ وقت لباسی برتر از کسوت معمولی طلاب حوزه بر تن نمیکرد و در هیچ شرایطی اجازه نداد اتاق مسکونی‌اش را حتی با قالی ماشینی مفروش نمایند. در ایام سکونت در جوار بارگاه امیر مؤمنان(ع) از وسایل سرد کننده چون کولر و نیز یخچال و نظایرش استفاده نمیکرد. هنگامی که فرد خیّری پنکهای رومیزی به عنوان هدیه برایشان آورد، آن عالم ربّانی فرمود: این وسیله خنک‌کننده برقی را بفروشید و پولش را صرف امور طلّاب کنید، و خود از همان بادبزنهای سنتی استفاده میکرد. مکّرر میفرمود: میل دارم در شرایطی از این دنیای فانی کوچ کنم که مالک چیزی در آن نباشم و حتی علاقه ملکی هم نداشته باشم، بر این اساس منزل مسکونی خود را به عنوان حسینیه وقف حضرت اباعبدالله(ع) نمود. مرحوم سیدعبدالله شیرازی از ساده‌ترین غذاها استفاده میکرد و هیچگاه اجازه نمیداد چند نوع غذا در سفره گذاشته شود. آن فقید سعید اغلب از مقدار کمی آبگوشت و یا دوغ استفاده میکرد. در ماه مبارک رمضان در نجف اشرف متعارف بود بر سر سفرة افطار، اغذیه متنوعی گذاشته شود، در یکی از همین شبها که در منزلشان علاوه بر خوراک اصلی، حلوا و فرنی هم گذاشته بودند، ایشان فرمود: تا این خوردنیهای اضافی را برندارید افطار نمیکنم. 34 سخن گفتن شجاعانه با شاه به واسطه قناعت یکی از حکمای معاصر، میرزا ابوالحسن جلوة زوارهای است که در مدرسه دارالشفای تهران ساده و بی‌تکلّف زندگی میکرد. به رغم آن که مدرّس حکمت بود و صدها فاضل و دانشور در محضرش تربیت شدند، از مال دنیا چیزی برای خود نیندوخت. زهد و قناعت نیازهای او را تقلیل داده و با کاستن از خواستنها، خویشتن را از اسارت امور دنیوی رهانیده بود. وی با عزت نفس و مناعت طبع زندگی میکرد و تحریراً و تقریراً از کسی تقاضایی ننمود، با احراز این فضیلت سبکبار زیست و در پرتو این خصلت از مواهب معنوی برخوردار گردیده بود و با وجود آن که برخی رجال دولتی در درس او شرکت میکردند و حاضر بودند در عالیترین وضع، برایش امکانات رفاهی و تسهیلات لازم را فراهم سازند از هیچ کدام اضافه مرسوم، مقرّری و انعام قبول نمیکرد و به احدی برای تأمین معاش خود زحمت نمیداد. خودش میگوید: از دولت قناعت خوش زیستم به عز ای وای اگر نبودی این گون هنر مرا و در شعر دیگری سروده است: مرا چه احتیاج به اینان چون قانعم به ظروف سفالین و در بیتی از یک غزل گفته است: من درین دریای بیپایان دنیا رستگی را از قناعت کشتی و از خامشی لنگر گرفتم آب حیوان قناعت جستم از ظلمات خلوت این روش تعلیم من از خضر پیغمبر گرفتم35 به همین دلیل اعتمادالسلطنه او را صاحب زهد و تقوا دانسته و افزوده است: او راست همتی عالی و طبعی متعالی، هیچگاه در خیالش تحصیل مالی نگذشته و به مصداق القنیع منیع، پای مناعت در دامن قناعت کشیده و تمنّا از آشنا و بیگانه نکرده است.36 مهدی بامداد اعتراف میکند: به قدر کفایت معیشت آبرومندانه، استغنای طبع و با عزت نفس زندگی مرتب، تمیز و آقامنش داشت. 37 جلوه با چنین رفتاری که در وجود خویش شکوفا ساخته بود، در برابر ستمگران و خلافکاران موضعگیری توام با شهامت و شجاعت داشت. روزی به ناصرالدین شاه گفت: وقتی از مدرسه بیرون آمدم، دیدم نظامیان جلوی مردم را میگیرند و میگویند بروید، دور شوید. به یکی از آنان گفتم: اینان اهالی این مرز و بومند، کجا بروند و چرا دور شوند؟ در جوابم گفت: شاه دارد میآید. به آن نظامی گفتم: از قول من به شاه بگویید او باید کسی باشد که به مردم بگویند بیایید و نزدیک شوید. شاه چه میکند که مردم باید از او دور شوند؟!38 ملامحمدحسن نائینی از مدرسین مدرسه نیم‌آورد اصفهان نیز از کسانی است که در بدایت امر به شبانی برای برخی اهالی نائین روزگار میگذرانید، بعدها که به اصفهان آمد و مدرّس گردید، مدت شصت سال در یکی از حجرات فوقانی مدرسه نیمآورد به‌سر بُرد، بضاعت او مکرر به تقویم اهل بصیرت رسید: لباساً و اثاثاً زاید بر دو قران نمیارزید، راه امرار معاش او منحصر بود که سالی ده بیست روز وقت درو گندم به روستاهای اطراف میرفت و خوشه‌چینی میکرد، در این بیست روز محصولاتی را که جمعآوری میکرد، برای یک سالش کفایت میکرد. شبانه روز دو سه سیر آن را نیمکوب میکرد و با آب و نمک در دیزی گِلی میپخت و میخورد، همیشه متشکر و متذکر بود، در زمستان و تابستان روانداز نداشت، شبها چراغ دلش روشن و منزلش تاریک، یک ورق کتاب نداشت. 39   ایستادگی با خوردن یک وعده غذا سیدجمال الدین اسدآبادی که در بیداری جهان اسلام و مبارزه با استبداد و استکبار از طلایه‌داران علمای نستوه و مجاهد به شمار میرود، برای ادای وظیفه دل به مال و منال نباخت، در سراسر روز به یک وعده غذا ساخت، به دلیل وارستگی و قناعت هر لحظه برای تبعید و گرفتاریهای احتمالی آماده بود، قدرتمندانی که او را آواره میکردند در واقع خودشان را به مشقت میافکندند، زیرجامه‌های ساده سیّد بر تنش بود، کتابهایش در سینهاش و افکارش در مغزش و دردهای بزرگ در دلش و گویند در ابتدا جامه‌دانی داشت ولی بعدها این مختصر اسباب سفر را کنار گذاشت. 40 رویارویی در پرتو ساده‌زیستی عالم مجاهد، حاج شیخ محمدتقی بافقی که در برابر منکرات رضاخان، مقاومت کرد و به همین دلیل محبوس و تبعید و شکنجه گردید، در مدت هفتاد سال عمر سراسر مفید و با برکت جز لباس کرباس، قدک اصفهان و یزد جامه دیگری بر تن نکرد و در منزلش ظرفی جز از جنس مس و سفالین پیدا نمیشد و از کالاها و خوراکیهایی که از خارج می‌آمد استفاده نمیکرد.41 قرض و نگرانی از پاسخگویی در قیامت زندگی مرحوم محدّث قمی به لحاظ استفاده از امکانات رفاهی و خوراکیها از حد زندگی یک طلبه عادی هم پایینتر بود، لباس قبای کرباس او بسیار تمیز بود و زمستان و تابستان را با آن میگذرانید، هیچگاه در فکر لباس و تجملات نبود، فرش خانهاش گلیم بود، از سهم امام استفاده نمیکرد و میگفت اهلیّت ندارم از آن استفاده کنم، از نظر خوراکی و تناول غذا هم بسیار با ملاحظه و محتاط بود. به تنگی نفس و اختلالهای ریوی مبتلا بود و باید از برخی غذاها پرهیز میکرد ولی به این محدودیتها اهمیتی نمیداد و از هر غذا، مقداری که تهیهاش برایش میسّر بود استفاده میکرد. دو نفری که در بمبئی ساکن بودند، میگویند هر ماه حاضرند مبلغی به ایشان تقدیم کنند تا در رفاه باشند، حاج شیخ عباس از پذیرفتن این پول خودداری میکند. فرزند به پدر میگوید: من هم دیگر از کسبة بازار برای مخارج روزانه قرض نمیکنم! محدث قمی میگوید: همین مقدار هم که الان برای گذران زندگی هزینه میکنم نمیدانم فردای قیامت جواب امام زمان (ع) و خدا را چگونه بدهم: نظر آنان که نکردند بدین مشتی خاک الحق انصاف توان داد که صاحب نظرند42 بی‌پروایی در برخورد با ظالم، با سبکبالی شهید آیت‌الله مدرس از شخصیتهای علمی و سیاسی معاصر است که در سنگر مجلس، به مقابله با استبداد پهلوی اول پرداخت و دلیرانه از مبارزه با زیاده‌خواهان، خوانین و حاکمان خودسر، مضایقه نکرد و در ستیز با استعمار انگلستان در صف مقدّم علمای عصر خود قرار داشت و با پیگیری وی، قرارداد وثوق الدوله با بریتانیا که سند سلطه این کشور بر ایران بود، لغو گردید. او از سنین کودکی و نوجوانی برای انتخاب یک زندگی ساده و قانع توسط پدرش سیداسماعیل طباطبایی زوارهای، تربیت شده بود. خودش میگوید: پدرم از ما میخواست که اجداد پاکمان را سرمشق قرار دهیم، به ما میگفت صبر و بردباری را از رسول اکرم(ص)، شجاعت و قناعت را از علی(ع) و تسلیم نشدن در برابر ستم را از سالار شهیدان امام حسین(ع) بیاموزیم. از همان سنین طفولیت، پدرم به ما یاد میداد که خود را به غذای کم و چشیدن طعم تلخ گرسنگی عادت دهیم، لباس خود را تمیز نگه داریم و خودمان را برای جامه نو به زحمت نیندازیم، او مدام میگفت در خوردن و خوابیدن زیادهروی نکنیم؛ چون انسان قانع هیچگاه تسلیم زورگویان نمیشود و در برابر زر و زیور دنیا وسوسه نمیگردد.43 در جای دیگر میگوید: اگر نسبت به بسیاری از امور سیاسی آزادانه اظهار عقیده میکنم و هر حرفی را که حق است بدون پروا از این و آن بر زبان می‌آورم، برای آن است که چیزی ندارم از دست بدهم و از کسی هم تقاضایی ندارم، اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقعات را کم نمایید، آزاد میشوید. این آزادگی روح مدرس حکایت از قناعت و سادهزیستی و زهد او دارد: در نجف روزهای جمعه کار میکردم و درآمد آن را نان میخریدم و تکه‌های نان خشک را روی صفحه کتابم میگذاشتم و ضمن مطالعه میخوردم، تهیه غذا آسان بود و گستردن و جمع کردن سفره و تدارک مخلّفات آن را نداشت، خود را از همه بستگیها آزاد کردم. او به رغم تواناییهای علمی و فکری، از کار کردن ابا نمیکرد: برای تهیه مخارج روزانه، ایام تعطیلات هفته به دهات اطراف اصفهان میرفتم، لباس طلبگی را عوض میکردم و مشغول عملگی و بنایی میشدم تا مخارج زندگی و تحصیلات را در هفته بعد بهدست آورم. حتی هنگامی که در مدرسه سپهسالار تهران، مُدرس پرآوازهای بود، به تلاش یدی خود اهتمام داشت. یکی از شاگردانش میگوید: مدرس روزهای پنجشنبه و جمعه در مدرسه نبود و ما فکر میکردیم به روستاهای موقوفه برای بررسی اوضاع وقفی آنها می‌رود، اتفاقاً یکی از دوستانم که در شهریار بود از من دعوت کرد تا به دیار او بروم، پذیرفتم و رفتم. او ضمن صحبت با من، گفت: سیدی است که گاهی هفته‌ای یک روز به آبادی ما می‌آید، سر قنات میرود و با مقنیها کار میکند. یک روز عصر از آن دیار بیرون رفتیم و بر حسب اتفاق از کنار قنات عبور کردیم، مقنیها مشغول کار بودند، شهید مدرس هم بالای چاه مشغول چرخه‌کشی بود، نزدیک نشدم و سخنی هم نگفتم، روز شنبه در مدرسه گفتم: آقا! شخصی شبیه شما را در جایی دیدم... پاسخ داد: اولاً کار کردن عیب نمیباشد، درثانی پولی که از این راه میگیرم از هر پولی پاکتر است. مگر نشنیدهای که جدّم امیر مؤمنان(ع) فرمود: نزد من کشیدن سنگ از کوه از منّتکشی از این مردمان زمان بهتر است. هنگامی که مدرس نماینده مجلس شورای ملی بود، اتاق پذیرایی فضایی به ابعاد چهار متر در شش متر بود که حدود سه چهارم آن با زیلو فرش گردیده و بقیه فاقد هرگونه فرشی بود. رختخوابی را که به آن تکیه میداد با چادرشبی کهنه پیچیده و در بالای اتاق قرار داده بود. منقلی از گل(کلک) در میان اتاق نهاده و در اطراف آن چند فنجان و نعلبکی گِلی لعابی و یک قوری لعابی دیده میشد. هر کس میخواست با مدرس ملاقات کند اعم از وزیر، وکیل، حاکم و بقال سر گذر و افراد عادی، به این اتاق وارد میگردید. اگر مراجعه‌کننده فقیرتر و از مردم معمولی بود، مدرس بیشتر حالشان را مراعات میکرد و در مورد افراد سرشناس، تعارفات را کمتر معمول میداشت. گاهی به شاهزادهای چون نصرت‌الدوله فیروز با آن نفوذ سیاسی میگفت: شاهزاده برای خودشان یک چای بریزند. لباس، پیراهن، قبا و عمامه و جوراب مدرس ساده بافت و دوخت وطن بود و به استعمال لباسهای محلی و تولید داخلی التزام عملی داشت. خوراکش اغلب نان و ماست، گاهی سبزی و مختصری هم در مواقعی آبگوشت کم چربی بود. 44 مؤسسی که خادم هم نداشت مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، که در حوزه علمیه قم تحولات اساسی به وجود آورد و زعیم و مرجع تقلید شیعیان بود و بسیاری از فقها و مراجع تقلید معاصر تربیت شده او هستند، در قناعت و ساده‌زیستی، نمونه بود. ایشان از پیرایه‌های دنیا دوری میکرد، در تابستان لباس کرباس و در زمستان برک می‌پوشید، مقید بود از لوازم وطنی و تولید ملی استفاده کند. در شبانه روز دو وعده غذا، هنگام صبح و شام میخورد و خوراکی ساده داشت، گاهی آبگوشتی که مخلّفات اندکی داشت، در خانهاش درست میشد و او با خانوادهاش از آن میخورد. غذایش اغلب نان و دوغ بود. هیچگاه از سهم امام برای تأمین معاش خود استفاده نکرد. حتی خانهای که در آن ساکن بود، به خودش تعلق نداشت. یک بار تاجری عبای نازک گران بهای تابستانی به عنوان هدیه به ایشان تقدیم کرد، آیت‌الله حائری مشاهده کرد این عبا با آن وضع مناسب شأن او نخواهد بود، از طرف دیگر نخواست آن هدیه را رد کند و بازرگان مذکور را رنجیده خاطر نماید. پس به تاجر گفت: با بهای این عبا چند طاقه عبای معمولی میتوان خرید؟ تاجر گفت: شانزده طاقه. مرحوم حائری فرمود: من این عبا را از شما قبول کرده‌ام و دوباره به شما میدهم که ببرید و در ازایش شانزده طاقه عبای ارزان قیمت برایم بیاورید. تاجر آن عبا را برد و بعد از ساعتی16  طاقه عبای عادی آورد و آیت‌الله حائری یکی از آنها را برای خودش برداشت و بقیه را بین طلاب تقسیم کرد. یک بار بانویی اهل قم یک قواره کرباس برای این بزرگوار آورد تا با آن قبایی درست کند؛ ولی شیخ از آن استفاده نکرد و چون رحلت نمود از همان کرباس، کفنی برایش فراهم کردند. اموال و وجوهاتِ فراوانی که از سوی مردم برای ایشان می‌آوردند، هرگز برای رفاه و آسایش او و خانواده‌اش مصرف نمیگردید. در آستانه رحلت، مقداری از آن پولها را که باقی مانده بود، در حضور علمای برجسته آن زمان تقسیم کرد، در حالی که اهل و عیالش در نهایت تنگدستی به سر میبردند. 45 برگرداندن نامة ناندار متفکر شهید، آیت‌الله مطهری درباره عالم وارسته میرزا عسکری شهیدی مشهدی معروف به آقابزرگ حکیم نوشته است: آن مرحوم به وارستگی، صراحت لهجه و آزادمنشی مشهور بود، با اینکه در نهایت فقر میزیست از کسی چیزی نمیگرفت. یکی از علمای تهران که با وی سابقه دوستی داشت، بعد از اطلاع از فقرش، در مرکز با مقامات بالا تماس گرفت و ابلاغ مقرری قابل توجهی برای او صادر گردید، آن ابلاغ همراه نامة آن عالم تهرانی به آقابزرگ تحویل داده شد، آن مرحوم با مشاهده محتوای آن نامه و ابلاغ ضمن ناراحتی فراوان از عمل دوست تهرانیاش، در پشت پاکت نوشت «ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم» و پاکت را با محتوایش پس فرستاد. 46 امکانات اندک، برکات فراوان از علل مهم گرایش مردم به امور دیانت و درستی و راستی؛ فروتنی، قناعت، زهد و سادهزیستی معصومین(ع) و بعد از آن، علما بوده است، پرهیز از اشرافیگری، تنعم‌طلبی و تجملات و توجه به یک زندگی عادی بدون پیرایه‌های تکلف‌آمیز از اموری است که امام خمینی(ره) مدام بر آن تأکید داشت. مستر همفر، جاسوس انگلیس در سرزمینهای اسلامی، مینویسد: از اموری که میتوان توسط آنها مردم را از علمای دین جدا کرد، تأسیس مدارسی برای اطفال توسط کارمندان وزارت مستعمرات است، در این مراکز آموزشی باید بچه‌ها را ضد شخصیت‌های مسلمان تربیت کرد و به آنان تلقین نمود که این علما سرگرم لذتها و عیش و نوشند و سرمایه ملت را صرف خوشگذرانی میکنند. 47 امام خمینی(ره) در رهنمودهایی فرموده‌اند: ملّت انتظار دارند شما روحانی و مؤدّب به آداب اسلامی باشید و از زرق و برق زندگی و جلوههای ساختگی آن بپرهیزید، چه بسا اموری که برای عامه مردم مباح است، [ولی] برای شما جایز نیست و ممکن است حرام باشد، باید بیش از پیش پارسا شویم و از حطام دنیوی روی بگردانیم، شما آقایان باید خود را برای حفظ امانت الهی مجهز کنید، امین شوید، دنیا را در نظر خود تنزل دهید. 48 رهبری با خوراکی چون فقیران ساده‌زیستی امام خمینی(ره) زبانزد همه بود. ایشان از تشریفات رنج میبرد، جامه‌های عادی بر تن میکرد و از غذاهای رنگارنگ پرهیز مینمود، در نجف خوراکش نان و پنیر و گاهی هم مغز گردو بود، میکوشید در شرایط مشابه افراد محروم و کم بضاعت زندگی کند. امام در زندگی بسیار مرتب، نظیف و پاکیزه بود ولی در استفاده از امکانات نهایت صرفه‌جویی را به کار میبرد. هوای نجف گاهی از شدت گرما به حدود 50 درجه سانتیگراد بالای صفر میرسید، عدهای از اطرافیان، به ایشان پیشنهاد کردند شما هم چون مردم نجف برای گریز از این گرما به کوفه بروید، امام در جواب فرمودند: چگونه من از آب و هوای مساعد کوفه استفاده کنم در حالی که عدهای از برادران ما، در ایران، در زندان به سر میبرند؟! شخصی به محضر امام آمد و گفت: عبای کهنه‌ای دارم، به من کمک کنید. امام عبای خود را به وی نشان داد و گفت: نگاه کن! اینجایش پاره است و من هم عبای فرسودهای دارم. یکی از یاران امام نقل کرده است: امام به کربلا تشریف بُرده بودند، برای کاری به اندرون خانه ایشان (در نجف) رفتم، کنجکاو گردیدم که ببینم چه چیزهایی در یخچال ایشان نگهداری میشود، وقتی درِ آن را گشودم، دیدم فقط یک کاسه پنیر و پارهای هندوانه در یخچال ایشان قرار داشت. یکی از اروپائیان نوشته است: در پیچ یکی از کوچه‌های تنگ نجف، مسکن آیت‌الله خمینی قرار دارد، این خانه همچون منزل فقیرترین افراد نجف است. یکی از متفکران گفته بود: امروز (در آستانه پیروزی انقلاب) دو دست لباس امام خمینی و دو نعلین ایشان و غذای سادهای که از یک کف دست نان و کمی ماست، سیبزمینی و چند عدد خرما، در شبانه روز تجاوز نمیکند، بنیاد یک حکومت دیکتاتوری را فرو میریزد. بعد از انقلاب هم زندگی امام به لحاظ ساده‌زیستی، قناعت و ورع، عوض نشد. در خیابان دربند تهران ساختمان سه طبقهای اجاره گردید؛ در طبقه همکف پاسداران استقرار داشتند، در دومین طبقه خانوادهاش ساکن بودند و ملاقاتها و دیدارها هم در طبقه سوم صورت میگرفت، امام فرمود: باید از اینجا بروم، این منزل مناسب ما نمی‌باشد. اشکال این خانه از نظر امام، نماکاری بیرونی آن با سنگ بود تا اینکه خانه واقع در جماران برایشان در نظر گرفته شد. محل جدید اقامت امام نیز چنان ساده و بیپیرایه بود که خبرنگاران خارجی را شگفت‌زده کرد، تازه آنان نمیدانستند که اینجا خانه اجارهای است و در ملک امام نمیباشد. 49 رهبری با فرشی چون فقیران مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنهای هم زندگی بی‌آلایش و عاری از هرگونه تکلّفی دارد. حاج سیداحمد خمینی(ره) گفته بود: لازم میدانم گواهی دهم که زندگی شخصی مقام معظم رهبری بسیار ساده است، من از وضع داخل منزل ایشان مطلعم، در خانه آن رهبری عالیقدر بیش از یک نوع غذا بر سر سفره دیده نمیشود، خانواده ایشان بر روی فرش موکت زندگی میکنند، روزی به منزل ایشان رفتم، فرش مندرسی آن جا بود، آنچنان زبر بود که ناگزیر به موکت پناه بردم. شخصیتهای علمی معاصر که از نزدیک با مقام معظم رهبری ارتباط داشته‌اند، گفته‌اند ایشان را زاهد حقیقی و راغب به آخرت شناختهایم و در زندگی خصوصی آن بزرگوار چنان سادگی و وارستگی حکمفرماست که گاهی برای اقشار مردم قابل قبول نمی‌باشد. حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی گفته بود: برای عقد دخترم به منزل آقا رفتیم، دیدم فرش قالی خانه آقا نخنما گردیده است. 50 فیلسوفی که با مردم فاصله نداشت حکیم عارف و فیلسوف متفکر شیعی، ملاصدرا که بنیانگذار حکمت متعالیه است و بسیاری از حکما و علمای معاصرش و فیلسوفان و عارفان قرون بعد از وی افتخار دارند آثارش را تدریس میکنند، شرح میدهند و در آنها حاشیه مینویسند، بارها تأکید میکرد چون بسیاری از گناهان بر اثر پرخوری و شکم‌پروری به وجود می‌آید، باید در خوراکیها امساک کرد و همواره این شعر سعدی را میخواند: اندرون از طعام خالی دار تا در آن نور معرفت بینی خود ملاصدرا در پرهیز از خوردن غذای زیاد، سرمشق دیگران بود و در شبانه‌روز یک وعده غذا میخورد و خوراکش همچون طعام مورد استفاده طلبه‌ها بود. در فصل تابستان به صرف مقداری میوه یا پالوده که آن زمان در شیراز متعارف بود، اکتفا میکرد. با اینکه صدرالمتالهین از بزرگترین علمای عصر خویش به شمار میرفت، زندگی بسیار ساده‌ای داشت، بین خود و عامه مردم از نظر زندگی و استفاده از امکانات فاصلهای به وجود نمی‌آورد، خانهاش نه دربان داشت و نه محرّر و هر کس وارد منزلش میگردید، مستقیم به حضور آن دانشمند میرسید و هرچه میخواست میپرسید و جواب میشنید، دارای خلقی پسندیده بود و کسی او را در حال خشم ندید و هیچگاه عنان شکیبایی را از دست نداد. حتی موقعی که او را کافر خواندند و خواهان قتلش گردیدند و ناگزیرش نمودند از اصفهان برود و در قریه کهک در خانهای ساده و روستایی اقامت گزیند، همچنان صبور و بردبار بود.51 فیلسوفی که به نان و دوغ ساخت فیلسوف عالیقدر، حاج ملا هادی سبزواری از حکمای عصر قاجار در سبزوار خانهای از خشت و گل داشت که سقف آن از تیرهای چوبی ناتراشیده بود و دیوارها حتی از اندود کاهگل هم عاری بود. به گفته صنیع‌الدوله خوراک ایشان مقداری نان و دوغ بود که آن را هم سیر نمیخوردند. در اتاق ملاصدرا قطعهای نمد گسترده شده بود که سفرهاش را روی آن قرار میداد، از حاجی پرسیدند چرا به این زندگی محقر ساخته و نان و دوغ یا نان و سرکه میخورد، گفت: همین نمدها را که کف اتاقهایم انداخته‌ام باید بگذارم و بروم و کسانی هستند که مستحق میباشند و من به آنان کمک میکنم و به همین دلیل بیش از اینها به من نمیرسد.(58) به قول پروین اعتصامی: جان را بلند دار که این است برتری پستی نه از زمین و بلندی نه از سماست آن را که دیبة هند و علم در بر است فرش سرای او چه غم ارزان که بوریاست با دانش است فخر، نه با ثروت و عقار تنها هنر، تفاوت انسان چارپاست وقتی ناصرالدین شاه به دیدار مرحوم سبزواری رفت، به وی گفت: از شما خواهش دارم به من خدمتی محوّل فرمایید که آن را انجام دهم. حاجی اظهار غنا و بینیازی کرد، شاه گفت: شنیدهام زمین زراعتی دارید، خواهش میکنم مالیات آن را ندهید، ملا هادی سبزواری قبول نکرد و گفت: مالیات دولتی در هر ناحیهای میزان معینی دارد و اساس آن بر هم نمیخورد، اگر من از آن معاف گردم، مستوفیات و ماموران، مبلغ آن را به رعیّت و دیگران سرشکن کرده و امکان دارد آن قسمت به فلان بیوه زن و یتیمی تحمیل گردد و شما راضی نشوید که معافیت مالیاتی من سبب این فاجعه گردد. شاه گفت:آقا! ناهار بیاورید که ما هم در خدمت شما غذایی بخوریم. پس حاجی بدون آن که از جای خود حرکت کند خادم را برای تدارک خوراکی فرا خواند. خادم در دم یک طبق چوبینه با مقداری نمک و دوغ، چند دانه قاشق و تعدادی قرص نان نزد آن دو گذاشت و رفت. ملّا هادی سبزواری قرص نانها را با کمال ادب بوسید و بر روی پیشانی قرار داد و از ته دل خدا را شکر کرد، سپس آنها را ریز ریز کرده و در میان دوغ ریخت و یک قاشق پیش شاه گذاشت و گفت: شاها بخور که نان حلال است و زراعت و جفتکاری آن دسترنج خودم میباشد. شاه می گوید وقتی یک قاشق از نان و دوغ خوردم، دیدم که ادامه این وضع از عهده‌ام خارج است. زمانی ناصرالدین شاه قاجار دستور داد مبلغی پول برای حاجی بفرستند. پیشاپیش غلامی آمد و خبر داد که دارند هدیه شاه را می‌آورند، حاجی به شاگردانش گفت: اجازه ندهید پول را داخل خانه بیاورند، خودتان ببرید در مدرسه قسمت کنید. لباس مرحوم حاجی سبزواری، مدت چند سال یک عبای مازندرانی بود و یک قبای قدک سبز رنگ که به قدری آن را شسته بودند که آرنج‌هایش پاره شده بود و چندین وصله داشت. یک روز از قنات عمیدآباد داشتند و یک شبانه روز از قنات قصبه و باغی که در بیرون پشت ارک سبزوار واقع است، از دو قنات مذکور سی خروار غلّه و دوبار پنبه عاید می‌گردید، قسمتی از این درآمد را با کمال قناعت صرف معاش خود می‌فرمود و مابقی را به فقرا انفاق میکرد، هر سال در دهه آخر صفر روضه‌خوانی میکردند و در این مراسم نان و آبگوشتی به فقرای معلول و عاجز میخورانید و نفری یک قران به آنان مبذول می‌داشتند. خمس و زکات سال خود را هر سال به دست سادات و ارباب استحقاق می‌رسانید. 52   پی نوشت ها: 34. دفتر مدرسة امام امیرالمؤمنین )ع)، چهرهای پرفروغ، ص 256-257. 35. غلامرضا گلی‌زواره، میرزا ابوالحسن جلوه حکیم فروتن، ص 149-150. 36. گروهی از نویسندگان، نامه دانشوران ناصری، جزء سوم، ص 31 و 32. 37. شرح حال رجال ایران، ج اول، ص 40. 38. سخنرانی آیت‌الله علامه حسن‌زاده آملی در مراسم بزرگداشت حکیم جلوه، مندرج در کتاب گشن جلوه، ص 16. 39. عبدالحجة بلاغی، تاریخ نائین، ص 38؛ آسیای هفت‌سنگ، باستانی پاییزی، ص 75. 40. محمدرضا حکیمی، بیدارگران اقالیم قبله، ص 27-28. 41. محمد شریف‌رازی، مجاهد شهید شیخ محمدتقی بافقی، ص 154. 42. علی دوانی، حاج شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت، ص 42-45. 43. غلامرضا گلی‌زواره، شهید مدرس ماه مجلس، ص 23. 44. همان، ص 63-64. 45. محمد محمدی اشتهاردی، خورشید حوزه‌های علمیه، ص 171؛ سخنرانی آیت‌الله مظاهری در سوم رمضان سال 1368 ش در مصلای قدس شهر قم. 46. شهید مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 615. 47. خاطرات سیاسی و تاریخی مستر همفر در کشورهای اسلامی، ص 145. 48. جهاد اکبر (ضمیمه کتاب ولایت فقیه)، ص 220-222، ص 205 و 187. 49. محمدرضا حکیمی، تفسیر آفتاب، ص 409-410؛ رضا مختاری، سیمای فرزانگان، غلامرضا گلیزواره، فرازهای فروزان، ص 143-146؛ غلامرضا گلی‌زواره، ساحت خورشید، ص 207 و 212. 50. مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، زندگی‌نامه مقام معظم رهبری، ص 249؛ سیدنعمت‌الله حسینی، مردان علم در میدان عمل، ج 5، ص 187؛ روزنامه جمهوری اسلامی،13/11/1373. 51. هانری کربن و دیگران، ملاصدرا، فیلسوف و متفکر بزرگ اسلامی، ص 187 و 331. 52. اسرار الحکم، حاج ملاهادی، به کوشش ح.م فرزاد، ص 26-27؛ منوچهر صدوقی مُها، تاریخ حکما و عرفای متأخرین صدرالمتألهین، ص 111 و 112؛ مدرس تبریزی، ریحانةالادب، ج 2، ص 157؛ باستانی پاریزی، حماسه کویر، ص 146.   غلامرضا گلی‌زواره. فصلنامه فرهنگ پویا 27-26 ادامه دارد...

http://fna.ir/BV94TB





94/09/27 - 00:25





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن