تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815445006




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسى عوامل تأثیرگذار بر معرفت دینى - بخش اول عوامل درونی و بیرونی موثر بر فهم دینی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بررسى عوامل تأثیرگذار بر معرفت دینى - بخش اول
عوامل درونی و بیرونی موثر بر فهم دینی
مقصود از عوامل تأثیرگذار بر معرفت دینى در این نوشتار، عواملى است که در تولید معرفت دینى، تعمیق آن و شکل دهى به آن و حفظ و ثبات یا تحول و تغییر معرفت دینى انسان مؤثر است.

خبرگزاری فارس: عوامل درونی و بیرونی موثر بر فهم دینی



  چکیده یکى از مباحث مهم که در قلمرو معرفت دینى قابل بررسى است، عوامل تأثیرگذار بر معرفت دینى مى باشد. این عوامل در تولید معرفت دینى، حفظ و ثبات آن، تغییر و تحول آن و تعمیق و رسوخ آن در نفس مؤثر هستند. هدف این مقاله، طرح نظریات علّامه طباطبائى در زمینه عوامل تأثیرگذار بر معرفت دینى است. بر این اساس، در این نوشتار با تمرکز بر تفسیر المیزان درصددیم نظریات علّامه را در این زمینه شناسایى کنیم. این عوامل را مى توان در قالب دو گروه عوامل درونى و عوامل برونى طبقه بندى کرد. عوامل درونى شامل پیش دانسته هاى ذهنى، عوامل قلبى، عوامل جسمانى و عملى مى باشد و عوامل برونى، به دو دسته عوامل اجتماعى و عوامل دینى قابل تقسیم است. کلیدواژه ها: علّامه طباطبائى، عوامل تأثیرگذار، معرفت دینى، تفسیر المیزان. مقدّمه یکى از سؤالات مهم در معرفت شناسى این است که آیا در زمینه کسب معرفت یا تحول و ثبات آن، فقط ذهن انسان درگیر فعالیت است یا اینکه علاوه بر ذهن، امورى دیگر نیز دخیل هستند و بر فرایند ایجاد معرفت و تحول و ثبات آن در انسان تأثیرگذار هستند؟ تفسیر شریف المیزان فى تفسیر القرآن نگاشته علّامه طباطبائى یکى از آثار مهم در زمینه معرفت دینى است که جوانب مختلف فهم و معرفت دینى را مورد بحث قرار داده است و در زمینه عوامل تأثیرگذار بر معرفت دینى نیز مباحث عمیقى در آن مطرح گردیده است. با توجه به اینکه تاکنون اثرى مستقل و جامع در این زمینه از دیدگاه علّامه طباطبائى نگاشته نشده است و این مباحث در تفسیر المیزان ضمن بررسى آیات و روایات یا بحث هاى علمى و فلسفى به طور پراکنده مطرح گردیده است، ضرورت دارد که این مباحث به طور منسجم و دسته بندى شده ارائه گردد. بدین منظور، در این مقاله کوشش شده با تمرکز بر تفسیر المیزان نظر علّامه طباطبائى در زمینه عوامل تأثیرگذار بر معرفت دینى مشخص شود، سپس به صورت دسته بندى شده در قالب عناوینى ارائه گردد. لازم به ذکر است که مقصود ما از عوامل تأثیرگذار بر معرفت دینى در این نوشتار، عواملى است که در تولید معرفت دینى، تعمیق آن و شکل دهى به آن و حفظ و ثبات یا تحول و تغییر معرفت دینى انسان مؤثر است. این عوامل شامل عوامل مختلف درونى و برونى مى شود. در ادامه، به تفصیل به انواع این عوامل (درونى و برونى) که بر فهم و معرفت دینى تأثیر دارند، مى پردازیم. الف. عوامل درونى انسان مقصود از عوامل درونى آن دسته از ویژگى هاى انسان است که ریشه در درون او دارد. در ذیل، به مهم ترین این عوامل اشاره مى شود: 1. عوامل ذهنى مقصود از عوامل ذهنى، امورى است که مربوط به فکر و تعقل انسان است و در فرایند ادراک نقش مستقیم دارد، برخلاف عوامل قلبى وجسمى و فعلى که در عمل فهم نقشى باواسطه دارند. در ادامه، به بررسى انواع این عوامل و تأثیرشان در معرفت دینى مى پردازیم. 1ـ1. پیش دانسته هاى ذهنى: به نظر علّامه طباطبائى، پیش دانسته هاى ذهن انسان به طور فى الجمله در معرفت دینى تأثیرگذار است. این تأثیرگذارى از دو جهت است: الف. تأثیرگذارى باواسطه: پیش دانسته هاى ذهنى در سبک بیان و شیوه ارائه معانى که متکلم درصدد القاى آن به مخاطبانش است، تأثیرگذار است. این تأثیرگذارى بر معرفت دینى باواسطه الفاظى است که عمل فهم از راه آنها صورت مى گیرد. توضیح اینکه چون اولاً، عموم مردم فهمشان از امور حسى فراتر نمى رود و از درک عالم ماوراى طبیعى ناتوانند و فقط افراد خاصى از چنین قدرت درکى برخوردارند؛ و ثانیا، تفهیم معانى به مخاطبان فقط با بهره گیرى از معلومات ذهنى آنها امکان دارد، باید در القاى معانى به مخاطبان، پیش دانسته هاى آنها مورد توجه متکلم باشد. بر این اساس، اگر مخاطبان انس ذهنى به امور محسوس داشته باشند، تفهیم مطالب به آنها باید با ارائه مطالب در قالب امور محسوس باشد، اما اگر مخاطبان داراى قدرت عقلى فهم کلیات باشند، مى توان مطالب را با بیانات عقلى به آنها القا کرد. فهم عامه بشر بیشتر با محسوسات سروکار دارد و ازاین رو، نمى تواند مافوق محسوسات را به آسانى درک کند، و مرغ فکر خود را تا بام طبیعت پرواز دهد. افراد انگشت شمارى هم که از راه ریاضت هاى علمى توانسته اند فهم خود را ترقى داده، به ادراک معانى و کلیات قواعد و قوانین موفق شوند، وضعشان به خاطر اختلاف وسایل این توفیق، مختلف است و به همین جهت، فهم آنان در درک معانى خارج از حس و محسوسات، به شدت مختلف شده است و این اختلاف از نظر مراتب، دامنه عریضى دارد که احدى نمى تواند این اختلاف را انکار کند. این نیز قابل انکار نیست که هر معنا از معانى که به انسان القا شود، تنها و تنها از راه معلومات ذهنى او صورت مى گیرد (مانند معلوماتى که در خلال زندگى اش کسب نموده)، حال اگر معلومات ذهنى او همه از قماش محسوسات باشد، و ذهن او تنها با محسوسات مأنوس باشد، ما نیز مى توانیم مسئله معنوى خود را از طریق محسوسات به او القا کنیم، و تازه این القا به مقدار کشش فکرى اش در محسوسات امکان پذیر است. مثلاً، لذت نکاح را براى کودکى که کشش فکرى اش به این امر محسوس نرسیده، به شیرینى عسل یا حلوا ممثل کنیم، و اگر فکرش به معانى کلى هم مى رسد همین لذت نکاح را به آن معانى کلیه، و به قدرى که فکرش ظرفیت دارد ممثل مى سازیم. پس دسته اول، معانى را هم با بیان حسى درک مى کنند، و هم با بیان عقلى؛ ولى دسته دوم، تنها با بیان حسى مى توانند معانى را درک نمایند (طباطبائى، 1374، ج 3، ص 92ـ93). ب. تأثیرگذارى بى واسطه: پیش دانسته هاى ذهنى در معانى الفاظى که ذهن با آنها مواجه مى شود و معرفت دینى خود را بر اساس آنها سامان مى دهد، اثرگذار است. علّامه این تصرفات ذهنى را که بر مبناى معلومات ارتکازى و مأنوس ذهنى است، در آن دسته از معانى منحصر مى داند که ذهن با آنها مأنوس نیست؛ مانند اعتقادات و مصالح احکام. اما بر آن است که پیش دانسته هاى ذهنى در معانى که ذهن با آنها مأنوس است (مانند قوانین و احکام شرعى)، دخل و تصرفى نمى کند. معارف وقتى در وادى الفاظ درآمد، به شکل و اندازه قالب هاى لفظى درمى آید، ... همین الفاظ وقتى از ذهن هاى افراد مختلف عبور مى کند، هر ذهنى از آن الفاظ چیزهایى مى فهمد، که عینا مانند کف سیل، مقصود اصلى نیست؛ چون ذهن ها به خاطر معلوماتى که در طول عمر کسب کرده و با آن انس گرفته اند، در معانى الفاظ دخل و تصرف مى کنند، و بیشتر این تصرف ها در معناهایى است که براى صاحب ذهن مأنوس و مألوف نیست؛ مانند معارف اعتقادیه، و مصالح احکام، و ملاکات آنها، که بیانش گذشت. و اما در احکام و قوانین اجتماعى ازآنجاکه ذهن با آنها مأنوس است، در آنها دخل و تصرفى نمى کند، مگر اینکه باز بخواهد از ملاک ها و دلایل آنها سر درآورد (همو،1374،ج3،ص95). انواع پیش دانسته هاى ذهنى که به نظر علّامه طباطبائى در معرفت دینى تأثیرگذار هستند عبارتند از: 1ـ1ـ1. پیش دانسته هاى زبانى: از دیدگاه علّامه طباطبائى یکى از عوامل تاثیرگذار در معرفت دینى، پیش دانسته هاى زبانى افراد است. طبق نظر علّامه، این تأثیرگذارى مى تواند منفى یا مثبت باشد: الف. تأثیرگذارى منفى: به نظر علّامه، انس و عادت ذهنى موجب مى شود که انسان در هنگام شنیدن الفاظ، معانى مادى آنها به ذهنش متبادر شود. منشأ این عادت در انسان آن است که اولاً، انسان در زندگى دنیوى، با بدن و قوایش با امور مادى سروکار دارد و از سوى دیگر، چون انسان موجودى اجتماعى است و کارهاى اجتماعى مربوط به امور مادى و لوازم آن است، انسان در اجتماع براى تفهیم و تفاهم با دیگران، به وضع الفاظ براى آن نوع معانى مى پردازد که غرض او را محقق مى سازد. این امور موجب مى شود ذهن انسان به محض شنیدن الفاظ، به معانى مادى آنها منتقل شود. این عادت ذهنى در مواجهه انسان با متون دینى نیز رخ مى نماید و ذهن انسان با شنیدن الفاظى مانند آسمان، زمین، لوح، قلم، عرش، کرسى، فرشته، بال فرشته، شیطان و لشکریان او، به مصادیق طبیعى و مادى آنها متوجه مى شود. علّامه طباطبائى چنین فهمى از الفاظ متون دینى را تخطئه مى کند و طرف داران این نوع معرفت دینى (مانند مقلّدانِ اصحاب حدیث، حشویه و مجسمه) را که مدعى پیروى ظواهر متون دینى هستند، به جمود بر انس و عادت ذهنى متهم مى کند (طباطبائى، 1417ق، ج 1، ص 9ـ10). ب. تأثیرگذارى مثبت: به باور علّامه، در فهم متون دینى نباید بر فهم عادى و مصداق مأنوس ذهنى الفاظ اکتفا کرد، بلکه باید دانست که غرض از وضع الفاظ براى معانى، فایده اى بوده است که از مسماى الفاظ نصیب انسان مى شده و شکل و صورت مسماى الفاظ در این امر دخیل نبوده است و تا زمانى که آن فایده وجود دارد، اسم بر آن مسما صدق مى کند. براى مثال، تا زمانى که غرض سنجش، نوردهى و دفاع باقى است، الفاظ میزان، چراغ و اسلحه نیز بر هر نوع مصادیقى که این اغراض را محقق مى کنند، صدق مى کنند، حتى اگر شکل و صورت مسماهاى این الفاظ با مسماى نخستین آنها تفاوت کند. توجه به این نکته موجب مى شود که ذهن انسان در فهم متون دینى به مصادیق مادى الفاظ این متون، که مأنوس ذهن است، اکتفا نکند و گرفتار تشبیه و تجسیم نگردد (همان، ج 1، ص 10ـ11). 2ـ1ـ1. پیش دانسته هاى اعتقادى: به نظر علّامه، یکى از عوامل تأثیرگذاردرمعرفت دینى،پیش دانسته هاى اعتقادى افراد است. این تأثیرگذارى نیز بر دو نوع است: الف. تأثیرگذارى منفى: به نظر علّامه، پیش دانسته هاى اعتقادى انسان که ناشى از عقاید مذهب و مکتب مورد باور اوست، در معرفت دینى اش اثرگذار است. براى نمونه، علّامه، شیوع بحث هاى کلامى در زمان خلفا به علت مواجهه مسلمانان با پیروان و علماى ادیان و مذاهب مختلف، ترجمه فلسفه یونانى به عربى و به دنبال آن، رواج بحث هاى فلسفى بین علماى اسلامى، ظهور تصوف و تمایل مردم به نیل به حقایق از راه مجاهده و ریاضت نفسانى و تعبد محض گروهى دیگر از مسلمانان به ظواهر دینى را از عواملى مى شمارد که موجب پیدایش مذاهب و فرقه هاى گوناگون در جهان اسلام گردید و به اختلاف علماى مسلمان در تفسیر متون دینى انجامید. پیش دانسته هاى اعتقادى اندیشمندان، که متأثر از تعلقات آنها به فرقه مذهبى خودشان بوده است، موجب شد که آنان در شیوه بحث و تحقیق در متون دینى اختلاف نظر پیدا کنند و هر کسى بر مذهب و طریقه فکرى خود تأکید داشته باشد (همان، ج 1، ص 5)؛ مثلاً، متکلمان به علت اختلافى که در اعتقادات مذهبى داشتند، آن آیاتى را که موافق مذهبشان بود، مى پذیرفتند و آن آیاتى را که مخالف مذهبشان بود، به گونه اى که با اعتقاد مذهبى شان سازگار باشد، تأویل مى کردند (همان، ج 1، ص 6). ب. تأثیرگذارى مثبت: یکى از پیش دانسته هاى اعتقادى که در معرفت دینى تأثیر مهمى دارد، علم عارى از شک و شبهه به خداوند متعال و آیات اوست. اینچنین علمى موجب مى شود انسان به علمى ثابت و تزلزل ناپذیر نایل شود (همان، ج 3، ص 28). براى نمونه، راسخان در علم، علمى عارى از شک درباره تحقق روز قیامت دارند و علت اینچنین معرفتى، علم آنها به وعده الهى درباره تحقق چنین روزى است. بنابراین، به نظر علّامه، علم به خدا و آیات او علت رسوخ در علم و تصدیق زوال ناپذیر در راسخان در علم است (همان، ج 3، ص 30). 3ـ1ـ1. پیش دانسته هاى علمى: یکى دیگر از پیش دانسته هایى که در معرفت دینى اثرگذار است، پیش دانسته هاى علمى (حسى و تجربى) است. تأثیر این نوع پیش دانسته ها نیز بر دو نوع است: الف. تأثیر منفى: این تأثیرگذارى بر چند نوع است: 1. اگر کسى با پیش دانسته هاى حسى و تجربى با آن دسته از معارف قرآنى که مربوط به قلمرو ماوراى حس و ماده است، مواجه شود دچار سوءفهم مى شود؛ زیرا به علت انس ذهنى با احکام محسوس، از این معارف قرآنى آن نوع معانى را درک مى کند که مربوط به اوصاف و خواص اجسام است. علّامه طباطبائى، رجوع به اصولى را که متضمن نفى مادیت و جسمانیت از مصادیق این الفاظ در متون دینى هستند، از راه کارهاى رهایى از فهم هاى مادى انگارانه این متون معرفى مى کند. ایشان در این زمینه مى نویسد: معارفى که قرآن کریم بر بشر عرضه کرده، دو قسم است: بعضى از آنها درباره ماوراى طبیعت است که خارج از حس مادى است، و فهم مردم عادى وقتى به آنها برمى خورد دچار اشتباه مى شود، و نمى تواند معنایى غیرمادى براى آنها تصور کند، مثل آیه إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ (فجر: 14) و آیه وَ جاءَ رَبُّکَ (فجر: 22) که در برخورد با آنها به خاطر انسى که فهم او با مادیات دارد، از کمین کردن خدا و آمدنش، همان معنایى را درک مى کند که از آمدن و کمین کردن یک جاندار مى فهمد؛ ولى وقتى به آیاتى که درباره اصول معارف اسلام است، مراجعه مى کند از این اشتباه درمى آید. و این جریان، در تمامى معارف و ابحاث غیرمادى و غایب از حس هست و اختصاصى به معارف قرآن ندارد. معارف سایر کتب آسمانى، البته آن معارف عالیه اى که دستخوش تحریف نشده اند، و همچنین مباحث الهى که در فلسفه عنوان مى شود، همین طور است (طباطبائى، 1374، ج 3، ص 33ـ34). 2. یکى دیگر از تأثیرات منفى دخالت پیش دانسته هاى علمى در فهم آیات قرآن آن است که مفسّر، فرضیات غیرمسلم علوم تجربى را مبنا قرار دهد و با استفاده از آنها بخواهد به تفسیر متون دینى که در زمینه امور مادى بیاناتى دارد، بپردازد. علّامه تطبیق نظریات هیئت بطلمیوسى بر آیات قرآن و تفسیر مبتنى بر آن را از این نوع دانسته و مى نویسد: این نظریه را نمى توان تفسیر و فهم آیات قرآن نامید، بلکه در حقیقت تحمیل قواعد هیئت بطلمیوس بر قرآن کریم است. لذا مى بینیم که صاحبان این نظریه آنچه را که از این فرضیه بر حسب ظاهر قابل انطباق بر قرآن بوده قبول کرده و آیات راجع به آسمان هاى هفت گانه و کرسى و عرش و امثال آن را به آن تفسیر کرده اند، و آنچه را که مخالف با ظواهر قرآن دیده اند رد کرده اند؛ مثلاً، در فرضیه مذکور، گفته شده است که بعد از فلک نهم که همان فلک محدد است، دیگر چیزى نیست، حتى خلأ هم وجود ندارد. و نیز گفته شده که حرکات افلاک ابدى و دایمى است، و همچنین قابل خرق و التیام نیست... و اینها چون دیده اند که ظواهر قرآن و حدیث برخلاف این فرضیه ها از وجود حجاب ها و سرادقات در مافوق عرش خبر مى دهد، و براى عرش پایه ها و حاملین قایل است، و نیز برخلاف قواعد مزبور مى گوید که خداوند به زودى آسمان ها را مانند کاغذ و نامه اى که مى پیچند خواهد پیچید... و این صریحا مخالف با قواعدى است که علماى هیئت و طبیعى دان هاى سابق معتقد به آن بوده اند؛ لذا همه اینها را به عذر اینکه مخالف با ظاهر قرآن و سنت است رد کرده اند، و هیچ به فکرشان نیفتاده که وقتى صدها قاعده علمى آنان با ظاهر قرآن و حدیث مطابقت ندارد، پس ممکن است چیزهایى هم که قرآن درباره آسمان ها فرموده، غیر آن حرف هایى باشد که آنان زده اند. نتیجه این غفلت آن شد که پس از روى کار آمدن فرضیه منظومه شمسى و متروک شدن فرضیه افلاک نه گانه، آنان نیز خط بطلان بر تطبیقات خود کشیده، و از تحمیل هایى که بر قرآن و حدیث کرده بودند دست برداشتند (همان، ج 8، ص 192ـ193). 4ـ1ـ1. پیش دانسته هاى محیطى: آداب و سنت هاى رایج در محیط زندگى انسان ها و تعصبات قومى یکى از عواملى است که در معرفت دینى انسان ها و گرایششان به مسلک ها و آراى خاصى تأثیرگذار است. علّامه طباطبائى در این زمینه مى گوید: اما متکلمین که اقوال مختلفه اى در مذهب داشتند، همین اختلاف مسلک وادارشان کرد که در تفسیر و فهم معانى آیات قرآنى اسیر آراء مذهبى خود باشند، و آیات را طورى معنا کنند که با آن آراء موافق باشد، و اگر آیه اى مخالف یکى از آن آراء بود، تأویل کنند، آن هم طورى تأویل کنند که باز مخالف سایر آراء مذهبى شان نباشد. و ما فعلاً به این جهت کارى نداریم، که منشأ اتخاذ آراء خاصى در تفسیر در برابر آراء دیگران، و پیروى از مسلک مخصوصى، اختلاف نظریه هاى علمى است، و یا منشأ آن تقلیدهاى کورکورانه از دیگران است، و یا صرفا تعصب هاى قومى است (همان، ج1، ص10). 2ـ1. ظرفیت هاى ادراکى انسان: دومین عامل از عوامل ذهنى که در معرفت دینى اثرگذار است، ظرفیت هاى ادراکى انسان هاست. علّامه بر آن است که مردم از لحاظ سطح فکرى بر دو دسته اند: برخى از آنها از جهت سطح فکرى در سطح نازلى هستند که نمى توانند بر اساس برهان به حق برسند، و گروهى که از جهت علمى تکامل یافته اند. نحوه بهره گیرى این دو گروه از معارف دینى متفاوت است و بدین گونه، اختلاف ظرفیت هاى ادراکى، در معرفت دینى افراد اثرگذار است. هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ (بقره: 185)؛. کلمه ناس ـ که عبارت است از طبقه پایین افراد جامعه که سطح فکرشان نازل ترین سطح است ـ ... معنایى اعم از علما و غیر علما دارد. و این اکثریت همان هایند که اساس زندگى شان بر تقلید است و خود نیروى تشخیص و تمیز در امور معنوى به وسیله دلیل و برهان را ندارند، و نمى توانند از راه دلیل میان حق و باطل را تشخیص دهند، مگر آنکه کسى دیگر ایشان را هدایت نموده، حق را برایشان روشن سازد، و قرآن کریم همان روشنگرى است که مى تواند براى این طبقه حق را از باطل جدا کند، و بهترین هدایت است. اما خواصى از مردم که در ناحیه علم و عمل تکامل یافته اند، و استعداد اقتباس از انوار هدایت الهیه و اعتماد به فرقان میان حق و باطل را دارند، قرآن کریم براى آنان بینات و شواهدى از هدایت است، و نیز براى آنان جنبه فرقان را دارد؛ چون این طبقه را به سوى حق هدایت نموده، حق را برایشان مشخص مى کند، و روشن مى کند که چگونه باید میان حق و باطل فرق گذاشت (همان،ج2،ص 30). به نظر علّامه، علت بهره گیرى معرفتى فزون تر افرادى که ظرفیت ادراکى بالایى دارند، این است که آیات قرآن متضمن معانى طولى است که مترتب بر یکدیگرند و تیزهوشى یا کندذهنى کسى که با قرآن مواجه مى شود، در فهم این نوع معانى طولى تأثیرگذار است و افرادى که داراى ذهن هاى تیزهوش هستند به فهم معارف برتر و مباحث دقیق قرآنى نایل مى گردند. هرچند آیات قرآن داراى معانى مترتب بر یکدیگر است؛ معانى اى که بعضى مافوق بعض دیگر است، و بجز کسى که از نعمت تدبر محروم است نمى تواند آن را انکار کند، ولیکن باید دانست که همه آن معانى ـ و مخصوصا آن معانى که از لوازم معناى تحت اللفظى است ـ معانى الفاظ قرآن هستند؛ چیزى که هست، مراتب مختلفى که در فهم و ذکاء و هوش و کم هوشى شنونده است، باعث مى شود که همه مردم، همه آن معانى را نفهمند (همان، ج 3، ص 73). علّامه طباطبائى مسئله توحید را یکى از این معارف عمیق و دقیق مى داند که تفاوت در ظرفیت ادراکى افراد در فهم آن اثرگذار است (همو، 1417ق، ج 6، ص 86ـ87). منابع طباطبائى، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فى تفسیر القرآن، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین. ـــــ ، 1374، المیزان فى تفسیر القرآن، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین. جواد گلى : دانش  پژوه دکترى فلسفه دین مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس  سره.   معرفت - سال بیست و سوم ـ شماره 204 ادامه دارد...



94/09/02 - 05:10





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن