تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):دوست ندارم جوانى از شما [شيعيان] را جز بر دو گونه ببينم: دانشمند يا دانشجو.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820876600




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چگونگى تأثیر توکّل در درمان حُزن از منظر قرآن و حدیث - بخش اول توکل و افزایش شادکامی انسان در زندگی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: چگونگى تأثیر توکّل در درمان حُزن از منظر قرآن و حدیث - بخش اول
توکل و افزایش شادکامی انسان در زندگی
حُزن و اندوهِ شدید و مداوم، از جمله بیمارى هاى روحى و اخلاقى است که آسیب هاى گوناگونى را در جسم، جان و رفتار آدمى بر جاى مى گذارد.

خبرگزاری فارس: توکل و افزایش شادکامی انسان در زندگی



   چکیده حُزن و اندوهِ شدید و مداوم، از جمله بیمارى هاى روحى و اخلاقى است که آسیب هاى گوناگونى را در جسم، جان و رفتار آدمى بر جاى مى گذارد. درمان این بیمارى، از دغدغه هاى اندیشمندان علوم اسلامى و پژوهشگران روان شناسى بوده است. از منظر قرآن و حدیث نیز، یکى از راه هاى از میان بردن حُزن در زندگى، «توکّل به خدا» معرفى شده است.      پرسش اساسى این است که توکّل، چگونه باعث برطرف شدن حُزن و افزایش شادکامى انسان در سختى هاى زندگى مى شود؟ مقاله حاضر با روش کتابخانه اى و تحلیل محتوا، به تبیینِ مفهوم توکّل و کاربرد آن در «حُزن زدایى» مى پردازد و پس از مطالعه و بررسى متون اسلامى (قرآن و حدیث) به این نتیجه مى رسد که توکّل و اعتماد به خداوند، با تغییر و اصلاح شناخت آدمى در حوزه هاى عاطفى و رفتارى انسان تأثیر مى گذارد که حاصل آن، صبر در ناملایمات، زهد در تمایلات و شادابى و تلاش در کارها خواهد بود. نتیجه اینکه براى رهایى از اندوه، باید «توکّل به خدا» را در انسان ها به وجود آورد. کلیدواژه ها: توکّل، اعتماد به خدا، حُزن، غم زدایى، شادکامى، سختى هاى زندگى، قرآن و حدیث. مقدّمه امروزه رشد روزافزون شهرنشینى، زندگى صنعتى، تغییرات سریع اجتماعى، اضطراب هاى شغلى و خانوادگى و ده ها عامل دیگر، روح و روان انسان ها را خسته و آزرده ساخته و موجبات حُزن و کسالت افراد را فراهم آورده است. به موازات آن، برخى از ناهنجارى ها در جامعه همچون نارضایتى، تشویش هاى آزاردهنده، افسردگى، رنجورى بدن، اهمال کارى و خودنمایى در تکالیف دینى ظهور یافته است. ازآنجاکه حُزن و افسردگى روحى مى تواند یکى از موانع جدى در مسیر حرکت مادى، تلاش و سلوک اخلاقى افراد به شمار آید، مقابله معنوى با تنیدگى ها (فشارهاى روحى) بخصوص درمان حُزن و اندوه، همواره مورد توجه فلاسفه و اندیشمندان علوم اسلامى بوده است. در دوازده قرن پیش از این، ابویوسف بن اسحاق کِندى معروف به فیلسوف عرب و اولین فیلسوف اسلام، رساله اى در رابطه با راه کارهاى مقابله با حُزن و اندوه با عنوان فى الحیلة لدفع الاحزان نوشت. وى در این رساله با رویکردى فیلسوفانه و ناظر به روان شناسى اخلاقى، ده راه حل به نحو تفصیلى براى درمان اندوه ارائه نمود. ایشان در رساله خود با آسیب شناسى ریشه اى به سبب شناسى حُزن مى پردازد و معتقد مى شود: سبب حُزن، یا فقدان محبوب و یا عدم تحقق مطلوب مى باشد و ریشه آن دلبستگى به دنیاست (بدوى، 1427ق، ص 309) و بردگى دنیا و وابستگى به آن به بالا بردن نیازهاى غیرضرورى مى انجامد که موجب مصرفى شدن انسان مى گردد و همین امر موجب حُزن مى شود. ولى نگاه ابزارى به دنیا و استفاده به قدر نیاز از آن، حُزن و اندوه را از میان مى برد. بنابراین علت مبتلا شدن به حُزن و اندوه، وابستگى و دلبستگى است و خاصیت اشیاى مادى این است که دلبستگى مى آورد. چاره کار آن است که یا نفس را قوى کنید و یا نیازتان را کم کنید (همان). مَدار توجهِ کندى در راه حل هاى ده گانه بر واقعیت شناسى دنیا و پرهیز از دلبستگى به آن استوار است و در جاى جاى نوشته اش بر زودگذر بودن دنیا و تغییر و دگرگونى آن تصریح نموده و به دل کندن از آن سفارش مى کند. ولى در این میان، سخنى از نقش توکّل به خداوند را پیش نمى کشد تا کارکرد آن را در رفع و دفع اندوه به بحث بگذارد. پس از او، ابن حزم اندلسى (456ـ384ق) از جمله فیلسوفان و بزرگان مغرب اسلامى نیز با نظریه خود تحت عنوان طَردُ الهمّ بر این باور است که تمام انسان ها در همه افعالى که انجام مى دهند هدفى جز دور کردن غم و اندوه ندارند و دور کردن غم و اندوه، گرایشى است که از ابتداى آفرینش عالم تا انتهاى آن بر همه امت ها حاکم بوده است (اندلسى، 1961م، ص 14). ابن حزم در پاسخ به این سؤال که انسان چگونه غم و اندوه را از خود دور کند؟ پاسخ مى دهد: توجه به خداى تعالى با عمل براى آخرت مى تواند غم و اندوه را از آدمیان بزداید (همان، ص 15). بعد از آنها، خواجه نصیرالدین طوسى (597ق( نیز در کتاب اخلاق ناصرى همان گفته هاى کندى را با تعبیراتى دیگر تکرار مى کند و حتى از او و رساله وى نیز نام مى برد. وى معتقد است: حُزن، نوعى بیمارى است که سبب آن حِرص، شَرَه و حسرت مى باشد (طوسى، 1373، ص 196) و راه درمان آن در بخش شناخت، توجه به ناپایدارى دنیا و در قسمت رفتار، قناعت به قدر حاجت و سدّ ضرورت و در ساحت عاطفه، زهد و دل بریدن از دنیا است. ایشان با ذکر سخنى از سقراط مى نویسد: از سقراط پرسیدند که سبب فرط نشاط و قلّت حُزن تو چیست؟ گفت: آنکه من دل بر چیزى ننهم که چون مفقود شود اندوهگین شوم (همان، ص 200). به این ترتیب، به بحث علاج حُزن در چهار صفحه خاتمه مى دهد و هیچ گاه حرفى از توکّل به میان نمى آورد. در میان پژوهش هاى معاصر نیز شاهد ظهور تحقیقاتى هستیم که نشانگر توجه محققان علوم اسلامى و پژوهشگران روان شناسى به مسئله حُزن و شادى است که کوشیده اند با کمک توکّل به درمان نارضایتى، پریشان حالى و رفع غم هاى آزاردهنده بپردازند. از جمله پژوهش هاى یادشده، مى توان به کتاب الگوى اسلامى شادکامى با رویکرد روان شناسى مثبت گرا اشاره کرد (پسندیده، 1391)، نگارنده کتاب مزبور، احساس بى پشتوانگى را یکى از عوامل نارضایتى، ناکامى و اندوه در موقعیت هاى مختلف زندگى (خوشایند و ناخوشایند) مى داند. وى از توکّل با عنوان خداتکیه گاهى تعبیر نموده و معتقد است: براى برطرف کردن شرّ و ناخوشایندى و براى کسب خیر و خوشایندى، راهى جز توکّل بر خداوند متعال وجود ندارد (همان، ص 185). بررسى هاى علمى نیز نشان مى دهد کسانى که احساس وابستگى و ارتباط متعالى دارند و از اطاعت خداوند در زندگى شان لذت مى برند از سلامت جسمى و روانى بیشترى بهره مندند (احمدى و هراتیان، 1391). باورها و رفتارهایى از قبیل توکّل به خداوند، صبر، دعا، زیارت و غیره مى توانند از طریق ایجاد امید به نگرش هاى مثبت، باعث آرامش درونى فرد شوند. باور به اینکه خدایى هست که موقعیت ها را کنترل مى کند، تا حد زیادى اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش مى دهد و مى توان از طریق اتکا و توسل به خداوند، اثر موقعیت هاى غیرقابل کنترل را به کنترل درآورد (همان). امام زین العابدین علیه السلام نیز به هنگام نیایش با خداوند سبحان، ذات اقدس وى را وسیله جبرانِ ناتوانى و تقویت کننده انسان در سختى هاى زندگى مى داند و او را برطرف کننده اندوه و دورکننده غم ها خطاب مى کند و از درگاه وى براى رفع غم و اندوه، توکّل را به عنوان دارویى نجات بخش درخواست مى نماید (صحیفه سجادیه، 1379، دعاى 54، ص 261). بنابراین، شکى نیست که توکّل در پیش گیرى و درمان بسیارى از مشکلات، همچون کم صبرى، غم زدگى، کسالت، پریشانى، ترس و بى تابى در مصیبت ها و گرفتارى ها، بداخلاقى، و مشاجرات، نقشى بى بدیل داشته و یکى از راه هاى ایجاد شادکامى در زندگى به شمار مى آید که برخى از آیات قرآن و احادیث معصومان علیهم السلام به این مهم اشاره مى کنند. سؤال اصلى پژوهش حاضر، این است که توکّل چگونه باعث برطرف شدن غم ها و افزایش شادکامى انسان در سختى هاى زندگى مى شود؟ سؤالات فرعى نیز عبارتند از: 1. حُزن چیست و چه آثارى را بر جاى مى گذارد؟ 2. چرا و در چه شرایطى انسان ها به غم و اندوه دچار مى شوند؟ 3. توکّل چیست و عناصر مهم آن کدام است؟ این نوشتار مى کوشد با بررسى آیات قرآن و روایات اسلامى، پاسخى درست براى سؤالات یادشده بیابد. آنچه تلاش نویسنده را از پژوهش هاى دیگران در این حوزه، متمایز و برجسته میسازد، مفهوم شناسى جامع براى حُزن و توکّل و نیز تبیین چگونگى تأثیرگذارى توکّل در درمان حُزن از نگاه قرآن و حدیث مى باشد. ازاین رو، با بررسى زمینه ها و اسباب ظهور حُزن در زندگى، کاربرد توکّل و درمانگرى آن را در دفع و رفع این زمینه ها و اسباب یادآور مى شود. در ادامه، با تبیین مفاهیم حُزن و توکّل و ذکر آثار آن دو در زندگى بحث را پى مى گیریم. 1. مفهوم شناسى 1ـ1. مفهوم شناسى حُزن بى تردید، موفقیت در تمام عرصه هاى زندگى جز با تلاش به دست نمى آید و تلاش، نیازمند نشاط و شادابى است و نقطه مقابلِ شادى، حُزن و اندوه مى باشد. حُزن به معناى گرفتگى مخصوص در قلب (مصطفوى، 1360، ج 2، ص 209) و سختى در نَفس است که از غم و اندوه در جان آدمى حاصل مى شود. نقطه مقابل و ضدّ آن، فَرَح و شادى است (راغب اصفهانى، 1374، ج 1، ص 478). حزن در اصطلاح نیز عبارت است از: حالتى که بر اثر وقوع ناخوشایند و یا به خاطر از دست دادن محبوب، حاصل مى شود (ابن حُمید، 1419ـ1420ق، ج 10، ص 4407). در ارزیابى و ارزش گذارى، حزن را به حزن مثبت و حزن منفى تقسیم مى کنند. حُزن مثبت و پسندیده، آن است که انگیزه آفرین و تحرک بخش باشد. آنجا که خداوند در وحى به حضرت عیسى علیه السلام او را به اندوهگین بودن ترغیب مى کند و مى فرماید: اکْحُلْ عَینَیکَ بمِیلِ الحُزنِ إذا ضَحِکَ البَطّالونَ (محمدى رى شهرى، 1379، ج 3، ص 75، ح 3981) (آن گاه که هرزگان مى خندند، تو با میلِ اندوه بر چشمانت سرمه بکش!) و یا آنچه در روایت آمده که فرمود: نَفَسُ المَهْمومِ لَنا المُغْتَمِّ لظُلْمِنا تَسْبیحٌ، و هَمُّهُ لأمْرِنا عِبادَةٌ (همان، ح 3983)؛ کسى که براى ما نگران باشد و به خاطر ستمى که بر ما برود غمگین بشود، نفس کشیدنش، تسبیح و غم خوارى اش براى ما عبادت است. حُزن منفى، آن است که پژمردگى و نامیدى بر جاى بگذارد و مانع از فعالیت هاى فردى و اجتماعى گردد؛ مانند آنچه خداوند فرموده است: وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ(آل عمران: 139)؛ و هرگز (در برابر دشمن) سست نشوید و (از مصائبى که بر شما وارد مى شود) غمگین مباشید که شما برترید اگر مؤمن (واقعى) باشید. در جاى دیگر، قرآن کریم به هر دو نوعِ حُزن اشاره کرده و مى فرماید: إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ یدْعُوکُمْ فى أُخْراکُمْ فَأَثابَکُمْ غَمّا بِغَمٍّ لِکَیلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَکُمْ وَلا ما أَصابَکُمْ وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون (آل عمران: 153)؛ آن گاه که به دوردست ها مى گریختید و به کسى توجه نمى کردید و رسول خدا شما را در آخر سپاهتان فرامى خواند، پس (خداوند) شما را اندوهى روى اندوهى جزا داد (اندوه مخالفت امر و شکست در جنگ) تا (ایمانتان قوى شود و) هیچ گاه به آنچه از دستتان رفته و به آنچه (از مصائب و ضرر) به شما رسیده غمگین نشوید و خدا به آنچه مى کنید آگاه است. به عبارت دیگر، حُزن منفى از سوى شیطان، و حُزن مثبت، عنایتِ خداى رحمان است؛ مانند این عبارت که فرمود: إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیطانِ لِیحْزُنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَیسَ بِضارِّهِمْ شَیئا إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُون (مجادله: 10)؛ جز این نیست نجوا(یى که کافران و منافقان انجام مى دهند) از جانب شیطان است تا کسانى را که ایمان آورده اند محزون و نگران کنند، حال آنکه (شیطان و آن نجواها) هیچ ضررى جز به اذن خدا بر آنها وارد نمى سازد و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل نمایند. با این توضیح، روشن مى شود که حُزن مثبت، احساسى سخت و سنگین است که در رابطه با مطلوبى اخروى به وجود مى آید. این نوع از حُزن در نگاه دین کاملاً مورد پذیرش است و نه تنها از آن منع نشده، بلکه ائمّه اطهار علیهم السلام به آن سفارش نموده اند؛ مانند آنچه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: مَا عُبِدَاللّه علَى مِثلِ طُولِ الحُزنِ (طبرسى، 1392ق، ص 462)؛ خداوند توسط چنین حزنى عبادت مى شود. و یا امام سجاد علیه السلام مى فرماید: اِنّ الله یحِبُّ کُلَّ قَلبٍ حَزینٍ (کلینى، 1407ق، ج 2، ص 99)؛ خداوند، قلب محزون را دوست دارد. در این گونه موارد، پیامبر صلى الله علیه و آلهو ائمه اطهار علیهم السلام مرادشان از حزن، حُزن مثبت است. ولى حُزن منفى؛ احساسى سخت و سنگین است که موجب انقباض روح و فقدان هیجان مى شود؛ به گونه اى که افسردگى و پژمردگى، تمام صحنه دل انسان را فرامى گیرد و شادابى و نشاط را از دل به کنارى زده و مانع از فعالیت هاى فردى و اجتماعى مى گردد و دیگر نمى گذارد انسان به صورت فعال، مؤثر و مفید واقع شود. به عبارت دیگر، رسالتِ حُزن و اندوه، بازدارندگى از تلاش، مانع شدن انجام اعمال عبادى و کوتاهى در وظایف بندگى است (صحیفه سجادیه، 1379، دعاى هفتم، ص 54). به این جهت، حُزن، موجب کسالت (سستى و تنبلى) مى گردد که از منظر روایات اسلامى، دشمن تلاش و کوشش انسان به شمار مى آید (کلینى، 1407ق، ج 5، ص 85). همچنین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، تشتّت فکر را از آثار اندوه، قلمداد نموده و فرموده است: مَن کَثُرَ هَمُّهُ افتَرَقَ قَلبُهُ فى أودِیةٍ شَتّى فَلَم یبالِ اللّهَ عزوجل أیها سَلَکَ... (محمدى رى شهرى، 1380، ج 2، ص 959)؛ هر که اندوهش بسیار گردد، دلش در وادى هاى گوناگون افتد و از خدا پروا نکند که در کدام وادى رود. در نتیجه، کسى که در اندوه دایم به سر مى برد، سرگردانى و ناآرامى نصیبش مى گردد و هرگز به کامیابى دست نمى یابد. همان گونه که امیرالمؤمنین على علیه السلام فرمود: مَنِ اهتَمَّ بِرِزقِ غَدٍ لَم یفلِح أبَدا (تمیمى آمدى، 1366، ص 397، ح 9208)؛ هر کس اندوه روزىِ فردا را داشته باشد هرگز کامیاب نگردد. علاوه بر موارد یادشده، اهمال کارى، خودنمایى در تکالیف دینى، رنجورى بدن، بیمارى جان و پیرى نیز از دیگر آثار حزن و اندوه مى باشد که در احادیث اسلامى به آنها اشاره شده است؛ ازجمله: مَن کَثُرَ هَمّهُ سَقُمَ بَدنُه، الهَمُّ نِصفُ الهَرَمِ، الهمُّ ینحِلُ البَدنَ، الغَمُّ مَرَضُ النَّفْسِ و... (ر.ک: محمدى رى شهرى، 1379، ج 3، ص 62، ح 3918ـ3925). آثار مزبور که رهاورد حُزن مى باشد، نشاط و شادکامى را از میان برمى دارد و باید براى نجات از اندوه و سستى به سایه توکّل پناه برد؛ چراکه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: نِعمَ الطارِد لِلهَمّ الرضا بالقضاء (تمیمى آمدى، 1366، ص 104، ح 1843) و نِعمَ الطارِد لِلهَمّ الاتّکال على القَدَر (همان، ح 1850). یعنى: رضایت به قضا و اعتماد به قَدَر، بهترین زداینده غم مى باشد که این دو از لوازم توکّل محسوب مى شوند و مراد از قضا و قدر در اینجا، همان قوانین آفرینش مربوط به انسان ها و جامعه است. چون انسان در آمد و شُد بسیارى از حوادث عالم هستى، نقشى ندارد ولى اثر وضعى و طبیعى آنها ایجاد حُزن و اندوه در وجود آدمى است. انسان با اعتقاد و علم به اینکه در برخى از وقایع، موجودى دست بسته است، مى تواند با رضامندى و توکّل، غم و غصه را از وجود خود دور کند. 2ـ1. مفهوم شناسى توکّل توکّل و اعتماد به خدا، یکى از مفاهیم بنیادین و پُردامنه در اخلاق و عرفان اسلامى است که در میان آموزه هاى قرآن و حدیث، جایگاه بلند و اهمیت فراوانى یافته است؛ از جمله به عنوان پایه ایمان (الإیمانُ لَهُ أرکانٌ أربعَةٌ: التَّوکُّلُ علَى اللّهِ، و...) (کلینى، 1407ق، ج 2، ص 47)، بهترین تکیه گاه (التَّوکُّلُ خَیرُ عِمادٍ) (تمیمى آمدى، 1366، ص 492)، بهترین اعمال (لَیسَ شَى ءٌ عِنْدِى أَفْضَلَ مِنَ التَّوَکُّلِ عَلَى وَ الرِّضَا بِمَا قَسَمْتُ) (مجلسى، 1403ق، ج 74، ص 21) و بهاىِ هر چیز گران و نردبانِ رسیدن به هر بلندایى (الثِّقَةُ باللّهِ تعالى ثَمَنٌ لِکُلِّ غالٍ، و سُلَّمٌ إلى کُلِّ عالٍ) (همان، ج 78، ص 364) محسوب شده است. و نیز در روایات اسلامى صفاتى همچون صبر، رضا، زهد و اخلاص از آثار توکّل به شمار مى آید (محمدى رى شهرى، 1379، ج 13، ص 457، ح 22553ـ22522). به نظر مى رسد این جایگاه رفیع، حکایت از کارآیى توکّل در تنظیم اندیشه و رفتار آدمى دارد. ازاین رو، فهم درستِ مفهوم توکّل و کارکرد آن، نتایج زرینى را به دنبال خواهد داشت. 1ـ2ـ1. معناى لغوى توکّل: راغب اصفهانى در معناى توکّل مى نویسد: توکّل بر خدا، واگذارى کار و تکیه کردن به اوست (راغب اصفهانى، 1374، ذیل واژه وکل). مصطفوى نیز توکّل را به اعتماد على الغیر و تخلیة الأمر الیه (مصطفوى، بى تا، ج 13، ص 193) معنا مى کند. طبرى، توکّل را اعتماد به خدا، راضى بودن به رضاى او و تسلیم بودن مى داند (طبرى، 1412ق، ج 9، ص 6؛ ج 19، ص 36). زمخشرى نیز آن را واگذارى امور به خدا و ترسیدن از ذات حق، تعریف مى کند (زمخشرى، 1407ق، ج 2، ص 196و364). همین معنا را مى توان در بیان نورانى امیرالمؤمنین على علیه السلام یافت که فرمودند: التَّوکُّلُ التَّبَرِّى مِن الحَولِ و القُوَّةِ، و انتِظارُ ما یأتى بِهِ القَدَرُ (تمیمى آمدى، 1366، ح 1916)؛ توکّل، مبرّا شدن از نیرو و توانایى [خود ]و چشم به راه مقدّرات بودن است؛ چراکه انسان در فرهنگ قرآن و حدیث، فقیر محض بوده و وجودى وابسته و غیرمستقل دارد (جوادى آملى، 1386، ص 157). ازاین رو، باید در همه کارها خود را جاهل و عاجز بداند و کار خود را به خداى دانا و توانا واگذار کند تا او براساس مصلحت و حکمت، هر آنچه را خیر و سعادت مى داند به عمل آورد. بر همین مبنا، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهحکایت انسان و خداوند را حکایتِ بیمار و طبیب دانسته و مى فرمایند: وَهَلْ رَأَیتَ یا عَبْدَاللَّهِ طَبِیبا کَانَ دَوَاؤُهُ لِلْمَرْضَى عَلَى حَسَبِ اقْتِرَاحَاتِهِمْ، وَ إِنَّمَا یفْعَلُ بِهِمْ مَا یعْلَمُ صَلَاحَهُمْ فِیهِ، أَحَبَّهُ الْعَلِیلُ أَوْ کَرِهَهُ، فَأَنْتُمُ الْمَرْضَى وَ اللَّهُ طَبِیبُکُمْ، فَإِنِ انْقَدْتُمْ لِدَوَائِهِ شَفَاکُمْ، وَإِنْ تَمَرَّدْتُمْ عَلَیهِ أَسْقَمَکُم (محمدى رى شهرى، 1386، ج 4، ص 177، ح 2506)؛ آیا تاکنون پزشکى را دیده اى که داروهایش به پیشنهاد بیمارانش باشد؟! بلکه با بیمار آن گونه رفتار مى کند که مى داند صلاح وى در آن است؛ چه بیمار دوست داشته باشد و چه دوست نداشته باشد. شما بیمار هستید و خدا پزشک شماست. اگر به داروى او گردن نهادید، شفا پیدا مى کنید و اگر از فرمانش سرپیچى کردید بیمار مى شوید. بنابراین، توکّل در لغت، به معناى اعتماد و واگذارى امور به خداوند متعال خواهد بود. 2ـ2ـ1. معناى اصطلاحى توکّل: در معناى اصطلاحى توکّل، آنچه در این نوشتار مدنظر است و از مجموع بررسى ها به دست مى آید، آنکه توکّل داراى سه عنصر اصلى است: اعتماد، واگذارى و اقدام متوکّلانه (ر.ک: جوادى آملى، 1379، ص 363؛ راغب اصفهانى، بى تا، ص 882؛ مصطفوى،بى تا،ج13،ص193؛مصباح،1390،ص 17و18). به عبارت دیگر، توکّل یعنى انسان در پیمودن راه حق، چه از جنبه مثبت و چه از جنبه منفى، به خود تزلزل راه ندهد و مطمئن باشد که اگر در جریان زندگى، هدف صحیح و خداپسند خود را در نظر بگیرد و فعالیت خود را متوجه انجام وظیفه کند و کار خود را به خدا واگذارد، خداوند او را تحت حمایت خود قرار مى دهد (مطهرى، بى تا، ج 1، ص 411و413). خلاصه اینکه توکّل، عهده دار شدن کار است در قسمتى که مربوط به انسان است و واگذار کردن به خداست در قسمت دیگر؛ و واگذار کردن به خدا به این معناست که در عالم، حسابى هست که چنانچه در شرایطى شما به وظیفه تان عمل کنید، او به کمک شما برمى خیزد. چون از نظر فلسفى، دنیا یک واحد جاندار و ذى شعور است؛ این واحد ذى شعور نسبت به افرادى که در راه حقیقت، فعالیت مى کنند و افرادى که در راه غیرحقیقت، فعالیت مى کنند بى طرف نیست (مطهرى، 1390، ص 43و44). آنچه درباره تفسیر توکّل نقل شده است با همین تعریف اصطلاحى سازگارتر است که جبرئیل در پاسخ به سؤال پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهدرباره توکّل فرمود: العِلمُ بأنّ المَخلوقَ لا یضُرُّ ولا ینفَعُ، ولا یعطى ولا یمنَعُ، واستِعمالُ الیأسِ مِن الخَلقِ، فإذا کانَ العَبدُ کذلکَ لَم یعمَلْ لأحَدٍ سِوَى اللّهِ، و لَم یرْجُ و لَم یخَفْ سِوَى اللّهِ، ولَم یطمَعْ فى أحَدٍ سِوَى اللّهِ، فهذا هُو التَّوکُّلُ (مجلسى، 1403ق، ج 77، ص 20، ح 4)؛ توکّل، دانستن این مطلب است که مخلوق نه زیانى مى زند و نه سودى مى رساند نه مى بخشد و نه جلوگیرى مى کند، و چشم امید برکَندن از خلق. هرگاه بنده چنین باشد، دیگر براى کسى جز خداوند کار نمى کند و امید و بیمش از کسى جز خداوند نیست و چشم طمع به هیچ کس جز خدا ندارد. این است توکّل. امیرالمؤمنین على علیه السلام نیز همین معنا را به زبان دیگرى فرموده اند: حَسبُکَ مِن تَوکُّلِکَ أن لا تَرى لِرِزقِکَ مُجرِیا إلّا اللّهَ سُبحانَهُ (همان، ج 71، ص 156، ح 74)؛ از توکّلت تو را همین بس که براى خود روزى رسانى جز خداوند سبحان نبینى. امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: مِن التَّوَکُّلِ أن لا تَخافَ مَع اللّهِ غَیرَهُ (همان، ج 71، ص 147، ح 42)؛ از [نشانه] توکّل این است که با وجود خدا از غیر او نترسى. از مجموعه این روایات چنین برمى آید که توکّل، اعتماد و اطمینان قلبى به خداست که در شناختِ انسان، رفتار و عواطفِ او تأثیر مى گذارد و موجب آرامش، نیرومندى و اقدام مى گردد. با این بیان، توکّل، مفهومى کاملاً پویا دارد و با تلاش انسان، سازگار است؛ چراکه شخص متوکّل، درست شبیه دیگران است، بلکه بیشتر از اسباب استفاده مى کند؛ ولى خود را داراى پشتوانه اى لایزال مى بیند؛ در نتیجه، با اعتماد کامل به پیش مى رود و سرانجام، از عنایت الهى برخوردار خواهد شد. بنابراین، معناى واگذارى کار، واگذارى نتیجه کار است که از این حیث به مفهوم رضا و تسلیم نزدیک است. اقدام و واگذارى نتیجه کار از این جهت ضرورت پیدا مى کند که رفع موانع معنوى کار، مثل سستى اراده و ترس و غم و بى صبرى (محمدى رى شهرى، 1377، ج 14، ص 7057) فراهم آوردن اسباب ظاهرى خارج از اختیار انسان و اثربخشى اسباب تحت اختیار انسان (سبب سازى و سبب سوزى) همه به دست خداست. این حقیقت در کلام امیرالمؤمنین علیه السلاماین گونه بازتاب یافته که فرمود: مَن تَوَکَّلَ علَى اللّهِ ذَلَّت لَهُ الصِّعابُ، و تَسهَّلَت علَیهِ الأسبابُ (تمیمى آمدى، 1366، ح 9028)؛ هر که به خدا توکّل کند، دشوارى ها براى او آسان شود و اسباب برایش فراهم گردد. در این صورت، رنج و ترسى به سراغ انسان متوکّل نخواهد آمد. در نتیجه، با فراهم شدن اسباب و وسایل، نیرومندترین مردم خواهد بود. همان گونه که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: مَن أحَبَّ أن یکونَ أقوَى النّاسِ فلْیتَوکَّلْ علَى اللّهِ تعالى (سبزوارى، 1414ق، ص 321، ح 904)؛ هر که دوست دارد نیرومندترین مردم باشد، باید به خدا توکّل کند. به گفته صائب تبریزى: از دَم گرمِ توکّل مى شود صاحب چراغ هر که پشتِ خویش چون محراب بر دیوار زد خانه بر دوشان که دارند از توکّل پشتبان هر دو عالَم گر شود زیر و زبر در مأمنند.   منابع نهج البلاغه، 1382، ترجمه محمد دشتى، قم، ارم. صحیفه کامله سجادیه، 1379، ترجمه محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمى، چ چهارم، قم، الهادى. ابن حزم اندلسى، على بن احمد، 1961م، الاخلاق و السیر، بیروت، الجنته الدولیه الترجمة الروائع. ابن حُمید، صالح و عبدالرحمن بن ملُّوح، 1419ق ـ 1420ق، موسوعه نضره النعیم فى مکارم اخلاق الرسول الکریم صلى الله علیه و آله، چ دوم، عربستان سعودى، دارالوسیله. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، 1404ق، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، تحقیق على اکبر غفارى، چ دوم، قم، مؤسسة النشرالامى. احمدى، محمدرضا و عباسعلى هراتیان، 1381، اثربخشى مناسک عمره مفرده بر شادکامى و سلامت روانى، روان شناسى و دین، ش 19، ص 41ـ62. پسندیده، عباس، 1391، بررسى و تحلیل شادکامى از منظر قرآن، مطالعات تفسیرى، ش 10، ص 45ـ64. ـــــ ، 1388، رضایت از زندگى، چ هفتم، قم، دارالحدیث. تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، 1366، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دارالکتب الاسلامیه. جوادى آملى، عبدالله، 1386، تفسیر انسان به انسان، قم، اسراء. ـــــ ، 1388، تفسیر تسنیم، قم، اسراء. ـــــ ، 1379، تفسیر موضوعى قرآن کریم (مراحل اخلاق در قرآن)، قم، اسراء. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، بى تا، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالفکر. ـــــ ، 1374، مفردات الفاظ القرآن، تهران، مرتضوى. زمخشرى، محمودبن عمر، 1407ق، تفسیر الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربى. سبزوارى، محمد، 1414ق، جامع الاخبار، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام. شعیرى، تاج الدین، 1414ق، جامع الأخبار، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام. صائب تبریزى، میرزامحمدعلى، 1364، دیوان صائب، تصحیح محمد قهرمان، تهران، علمى و فرهنگى. طبرسى، فضل بن حسن، 1392ق، مکارم الأخلاق، چ ششم، قم، شریف رضى. طبرى، محمدبن جریر، 1412ق، جامع البیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، دارالمعرفه. طوسى، جعفربن محمد، 1414ق، الامالى، قم، دارالثقافه. طوسى، خواجه نصیرالدین، 1373، اخلاق ناصرى، تصحیح و توضیح مجتبى مینوى و علیرضا حیدرى، چ پنجم، تهران، خوارزمى. غبارى بناب، باقر، 1377، طرح تهیه مقیاس توکل به خدا، نشریه دانشگاه اسلامى، ش 4، ص 16ـ21. فیض کاشانى، ملّامحسن، 1372، راه روشن ترجمه کتاب المحجه البیضاء فى تهذیب الاحیاء، مشهد، آستان قدس رضوى. کلینى، محمدبن یعقوب، 1407ق، الکافى، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامى. متقى هندى، حسام الدین، 1389ق، کنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مکتبه التراث الاسلامى. مجلسى، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، دارالاحیاء التراث. محمدى رى شهرى، محمد، 1380، توسعه اقتصادى بر پایه قرآن و حدیث، قم، دارالحدیث. ـــــ ، 1386، حکمت نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله، قم، دارالحدیث. ـــــ ، 1379، میزان الحکمه، چ دوم، قم، دارالحدیث. ـــــ ، 1377، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخى، قم، دارالحدیث. مصباح، محمدتقى، 1390، راهیان کوى دوست، چ سوم، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. مصطفوى، حسن، بى تا، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، چ سوم، بیروت، دارالکتب العلمیه. مطهرى، مرتضى، بى تا، مجموعه آثار، تهران، صدرا. ملکوتى نیا، على، 1392، کاربرد توکّل در تحمّل افزایى با تأکید بر مشکلات خانواده، اخلاق، ش 33، ص 177ـ208. نورى، میرزا حسین، 1407ق، مستدرک الوسائل و مستنبط الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام.   على ملکوتى نیا: دانش آموخته حوزه علمیه قم و کارشناس ارشد اخلاق و پژوهشگر پژوهشگاه قرآن و حدیث. زینب سادات نیکویى روزبهانى: دانشجوى کارشناسى علوم حدیث دانشگاه قرآن و حدیث.  معرفت - سال بیست و سوم ـ شماره 205 ادامه دارد...



94/08/18 - 05:16





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن