تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس وصيت ميت را در كار حج بر عهده بگيرد، نبايد در آن كوتاهى كند، زيرا عقوبت آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835776012




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نابرابری اجتماعی از دیدگاه قرآن کریم - بخش اول نقد رابطة مالکیت خصوصی و نابرابری اجتماعی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نابرابری اجتماعی از دیدگاه قرآن کریم - بخش اول
نقد رابطة مالکیت خصوصی و نابرابری اجتماعی
ارجاع همة نزاع‌ها و تعارضات اجتماعی به مالکیت خصوصی، ‌یک خطای روش‌‌شناختی در تحلیل واقعیت‌های اجتماعی است.

خبرگزاری فارس: نقد رابطة مالکیت خصوصی و نابرابری اجتماعی



  چکیده یکی از واقعیت‌های اجتماعی ریشه‌دار، مشهود و اجتناب‌ناپذیر هر جامعه، قشربندی و نابرابری است. جامعه‌شناسان در تبیین ‌این موضوع دیدگاه‌های مختلفی ارائه کرده‌اند که عمدتاً به دو نظریة کلان، موسوم به تضادگرایی و کارکرد‌‌گرایی ارجاع دارند. ‌این نوشتار درصدد است که با روشی توصیفی و تحلیلی مواضع کلی قرآن کریم را در‌ این‌باره با محوریت تفسیر المیزان و دیدگاه‌های علّامه طباطبائی بحث و بررسی کند. رویکرد انتقادی به برخی دیدگاه‌های مطرح جامعه‌شناختی و ارزیابی آنها بر پایة آموزه‌های قرآنی، بخشی از نتایج ‌این مطالعه است. کلیدواژه‌ها: قشربندی، نابرابری، تفاضل، کارکرد، ستیز، قدرت، منزلت، پایگاه. مقدمه پدیده‌های اجتماعی سهل و ‌ممتنع‌اند، به‌گونه‌ای که در نگاه نخست و فهم عامیانه می‌توان تبیین روشنی از آنها به دست داد؛ اما تبیین ‌این مسائل به‌ظاهر آسان و بررسی آثار و پیامدهای اجتماعی آنها برای جامعه‌شناس، بسیار دشوار است. وجود دیدگاه‌های نظری مختلف که سهم فراوانی از دانش جامعه‌شناسی را مختص خود قرار داده است، نشانة روشنی بر اهمیت و پیچیدگی درک پدیده‌های مطالعه‌شدة ‌این علم است. یکی از ‌این پدیده‌های اجتماعی موضوع «نابرابری» است که از محسوس‌ترین و فراگیرترین واقعیت‌های اجتماعی است و بخش چشمگیری از دیدگاه‌ها و نظریه‌های اجتماعی را به خود معطوف داشته است؛ تا آنجا که برخی معتقدند دغدغة بررسی و رمز‌گشایی از همین واقعیت، عامل مؤثر در بسط و گسترش جامعه‌شناسی موجود بوده است. ‌اندیشه‌های محوری برخی جامعه‌شناسان کلاسیک همچون کارل مارکس با عنوان طبقات اجتماعی، عمدتاً معطوف به موضوع نابرابری است. بررسی فرایند شکل‌گیری ‌این پدیده، تبیین عوامل مؤثر بر ‌ایجاد و تشدید آن و آثار و نتایج مترتب بر آن از منظرهای مختلف و با ارجاع به مستندات و زمینه‌های ساختاری و فرهنگی، عمده‌ترین دغدغة د‌انشمندان اجتماعی در رو‌به‌رو شدن با ‌این پدیده بوده است. عمده‌ترین پرسش‌هایی که درصدد پاسخ‌گویی بدان بر آمده‌اند از ‌این قرارند: 1. آیا نابرابری‌های اجتماعی، اقتضای فرایند طبیعی جامعه‌اند؟ 2. آیا وجود نابرابری و نظام تفاضل پاداش‌ها و امتیازات برای حیات اجتماعی کارکرد مثبت دارد و تأمین‌کنندة مصالح جمعی است؟‌ 3. آیا برنامه‌ریزی و اقدام عملی برای حذف تدریجی آن امری شدنی است و در صورت امکان، امری مطلوب و عقلانی است؟ قرآن کریم در ضمن تعالیم هدایت‌بخش خود به موضوع نابرابری نیز به‌شیوه‌ای متمایز از متون علمی رایج پرداخته و افق‌هایی را فراروی مؤمنان گشوده است. ‌این نوشتار در‌صدد است تا مواضع کلی قرآن در موضوع نابرابری اجتماعی را با محوریت تفسیر وزین المیزان و دیدگاه‌های علّامه طباطبائی بررسی کند و تا اندازه توان، به پرسش‌های مزبور پاسخ گوید. تبیین مفهومی مفهوم «نابرابری اجتماعی» نیز به‌رغم کاربرد گستردة آن در علوم و مطالعات اجتماعی، همچون دیگر مفاهیم و مصطلحات ‌این حوزه، تعریف واحد، واضح و مورد وفاقی از آن به‌دست داده نشده است. جامعه‌شناسان در توضیح تفاوت‌های اجتماعی، بیشتر از دو مفهوم به‌ظاهر متفاوت، یعنی مفهوم قشربندی اجتماعی (social stratification) و مفهوم نابرابری اجتماعی (inequality social) به‌وفور بهره می‌گیرند. برای معادل‌های فارسی ‌این دو مفهوم، دو واژة متفاوت لاتین برگزیده شده ‌است، اما در کاربرد اصطلاحی و تحلیل نظری مفاد آنها تفاوت محسوسی به نظر نمی‌رسد. برخی جامعه‌شناسان همچون ملوین در تألیف خود، به این موضوع توجه کرده‌اند (تامین، 1373، ص 21). پس از ‌این مقدمه، به بیان گزیده‌ای از تعاریف اصطلاحی ‌این دو واژه در عرف جامعه‌شناسان می‌پردازیم: 1. قشربندی، فرایندی است که با آن، اعضای یک جامعه و گروه‌های تشکیل‌دهندة آن، به‌صورت لایه‌ها و قشرهایی، همانند آنکه در سطوح مختلف چیده شده باشند، روی هم جای می‌گیرند (بیرو، 1370، ص 381)؛ 2. قشربندی، بیانگر تقسیم گروه اجتماعی (جامعه) به سطوح و لایه‌ها از راه برخی صفات و خصایل مشترک در پیوند با دیگری است (شایان‌مهر، 1385، ص 442)؛ 3. قشربندی (از دید پارسونز) عبارت از رتبه‌بندی متفاوت افراد انسانی تشکیل‌دهندة یک نظام اجتماعی و نگریستن به آنها در جایگاه زیر‌دست و زبر‌دست در ارتباط با دیگری و از جهات معینی که از نظر اجتماعی حایز اهمیت است (گولد، 1376، ص 665). تعریف مختار نوشتار حاضر از نابرابری یا قشربندی، به‌‌مثابة برایند تعاریف بالا چنین است: تفاوت افراد جامعه در میزان برخورداری از ارزش‌ها و امتیازات کمیاب اجتماعی همچون قدرت، ثروت و منزلت؛ ‌این تفاوت خود را در قالب قشرها و لایه‌های متفاضل و سلسله‌مراتبی، متبلور می‌سازد. تبیین جامعه‌شناختی نابرابری آرای مختلفی دربارة تبیین نابرابری اجتماعی هست که بررسی تفصیلی تک‌تک آنها از حوصلة ‌این نوشتار خارج است. مجموع دیدگاه‌های ارائه‌شده را می‌توان در دو دیدگاه کلان، یعنی دیدگاه محافظه‌کار و دیدگاه انتقادی که در ادبیات جامعه‌شناسی، از آن به مکتب کارکردگرایی و مکتب ستیز یاد می‌شود، دسته‌بندی کرد. الف) تبیین کارکردی این نظریه تبیینی محافظه‌کارانه از پدیده‌های اجتماعی به‌دست می‌دهد و وقوع و استمرار همة پدیده‌ها را در جهت تأمین نیازها و اقتضائات حیات جمعی و نیز بقا و ثبات جامعه توجیه و تفسیر می‌کند. به بیان دیگر، فرض سودمندی هر پدیده به حال کل، از اصول مسلم این نظریه است. نابرابری اجتماعی نیز به پدیده‌ای عینی و اجتناب‌ناپذیر از همین منظر تحلیل می‌شود. از دید کارکردی، نابرابری‌های اجتماعی محصول فرایند طبیعی جامعه و از ضرورت‌های کارکردی آن به‌شمار می‌آید. دیوس و مور از جمله نظریه‌پردازان کارکردگرایند که در آثار خود و در چارچوب اصل سود‌مندی پدیده‌های اجتماعی، به توجیه این پدیده پرداختند. این نظریه بر متفاوت بودن درجة اهمیت کارکردی مناصب و سمت‌های اجتماعی تأکید دارد. یعنی سمت‌‌های هر جامعه به‌لحاظ کارکردی، اهمیت یک‌سانی ندارند. ما برای احراز سمت‌های اجتماعی مهم، به شاخص‌هایی نیازمندیم که بتواند نقش‌های متوقع از آن موقعیت را‌ ایفا کند. برای تحقق این منظور، نیازمند سازوکارهای تشویقی خواهیم بود و تفاضل پاداشی بهترین آن است (ریتزر، 1374، ص 123). بر این اساس، قشربندی اجتماعی سازوکاری طبیعی است که جامعه را بر پایة نقش‌های محول سامان‌دهی کرده، اشغال جایگاه‌های اجتماعی گوناگون را به‌دست افراد متناسب تمهید می‌کند. ب) تبیین انتقادی برخلاف نظریة کارکردی که نابرابری را در چارچوب ثبات نظام اجتماعی تفسیر می‌کند، نظریة ستیز این پدیده را در ذیل کشمکش و تعارض اجتماعی و به‌منزلة یکی از نتایج آن ارزیابی می‌کند. از دید ‌این نظریه، شکل‌گیری و استمرار نابرابری اجتماعی نه محصول سازوکار طبیعی جامعه و نه مقتضای نیازها و ضرورت‌های کارکردی آن، امری کاملاً تحمیلی و جبری و نتیجة بهره‌کشی ظالمانه و منفعت‌طلبی برخی گروه‌های اجتماعی است. به گفتة برخی جامعه‌شناسان علت وجود قشربندی این است که نخست برخی گروه‌ها غنی و قدرتمند شدند، سپس منافع خود را با هزینة دیگر طبقات، حفظ و تقویت می‌کنند (رابرتسون، 1374، ص 220). از‌این‌رو، ثبات و استمرار نابرابری اجتماعی در روند تاریخی به دلیل غیرطبیعی‌بودن آن، همواره به عواملی چون زور، قدرت و ایدئولوژی مستند بوده است. طبقة برخوردار جامعه با تکیه بر ‌این ابزارها، در ایجاد فضای ذهنی و روانی لازم برای پذیرش و کنار آمدن با وضع موجود و نیز مهار اعتراض‌ها و مخالفت‌ها و فروخواباندن شورش‌های عدالت‌خواهانه، بهره می‌گیرند. از دید ستیزگرایان، عدالت همان برابری، و بی‌عدالتی نابرابری ناشی از کارکرد ناسالم نهادهای اجتماعی است. از‌این‌رو، حذف هر نوع نابرابری، از ضرورت‌های اجتناب‌ناپذیر اجتماعی و در جهت تأمین مصالح و منافع جمعی ارزیابی می‌شود. قرآن کریم و تبیین نابرابری از ظواهر آیات چنین برمی‌آید که قرآن کریم در تبیین نابرابری اجتماعی، موضعی متفاوت از دو نظریة کارکردی و انتفادی اتخاذ کرده است. قرآن از یک‌سو همة گونه‌های نابرابری موجود در جامعه را غیرطبیعی و محصول عملکرد ناصواب گروه‌های خاص اجتماعی تفسیر نمی‌کند و از ‌ایدة ضرورت‌ ایجاد برابری مطلق و نفی همة تفاوت‌ها و تفاضل‌های اجتماعی نیز دفاع نمی‌کند؛ از سوی دیگر، همة ‌این نابرابری‌ها را نیز همچون کارکردگرایان، از سازوکارها و فرایند‌های طبیعی جامعه و نیازها و ضرورت‌های کارکردی آن، ناشی نمی‌داند. از‌این‌رو، از نگاه قرآن برخی نابرابری‌ها توجیه کارکردی دارد و در چارچوب سازوکار طبیعی و اجتناب‌ناپذیر جامعه تفسیر می‌شوند. در مقابل، برخی نابرابری‌ها، غیرطبیعی و محصول عملکرد نادرست سازوکارهای درونی جامعه و سیاست‌ها و روش‌های جاری بوده، آثاری سوء بر نظام شخصیت و ساختارها و فرایند‌های حیات جمعی به‌دنبال دارد. قرآن کریم در جهت اصلاح و تغییر ‌این وضعیت، رهنمودهایی دارد که اجرایی‌شدن آنها در چارچوب الگوهای متناسب و در سطوح مختلف، می‌تواند به کاهش و محو تدریجی نابرابری‌های توجیه‌ناپذیر کمک کند. مهم‌ترین دیدگاه‌های برگرفته‌شده از قرآن کریم از ‌این قرارند: 1. طبیعی بودن اصل نابرابری اجتماعی در فرهنگ قرآن‌ اصل وجود تفاوت‌های اجتماعی، مقتضای حکمت‌ الهی و نظام تکوین شمرده شده است. از‌این‌رو، خالق هستی خود زمینه‌های شکل‌گیری برخی تفاوت‌های اجتماعی را در نظام خلقت تمهید کرده و انسان‌ها را با ظرفیت‌های وجودی و استعداد و توانایی‌های بسیار متنوع جسمی و روحی خلق کرده است. قرآن کریم ضمن اشاره به تفاوت انسان‌ها در رنگ و نژاد و زبان (روم: 22؛ حجرات: 13)، بر تفاوت استعدادها و قابلیت‌های مؤثر در نحوة بهره‌گیری از مزایای زندگی و سرمایه‌های حیات جمعی تأکید کرده است. بی‌شک، این تفاوت‌های فردی وضعیت‌های اجتماعی گوناگون انعکاس‌یافته، به نسبت‌های مختلفی زمینة تحرک اجتماعی و به‌تبع آن درجاتی از نابرابری را برای افراد رقم می‌زند. به بیان علّامه طباطبائی: «اختلاف قریحه ها و استعدادها در به‌دست آوردن مزایاى زندگى در افراد انسان چیزى است که بالاخره به ریشه هایى طبیعى و تکوینى منتهى مى شود و چیزى نیست که بتوان دگرگونش ساخت، یا از تأثیر آن اختلاف در اختلاف درجات زندگى جلوگیرى نمود. مجتمعات بشرى ازآنجاکه تاریخ نشان مى دهد تا به امروز که ما زندگى مى کنیم، داراى این اختلاف بوده است» (طباطبائی، 1380، ج 4، ص 537). تفاوت دیگری که برخی آیات بدان توجه کرده‌اند، تفاوت افراد نه در استعدادها و قابلیت‌های فطری و سرمایه‌های وجودی که پیش‌تر بدان اشاره شد، بلکه تفاوت در میزان برخورداری از رزق و روزی مقرر است، تفاوتی که در نظریه‌های جامعه‌شناسی قشربندی چندان بدان التفات نمی‌شود. قرآن کریم در آیة 32 سورة زخرف می‌فرماید: «أَهُمْ یقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا...»؛ آیا آنان‌اند که رحمت پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟ ما [وسایل] معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم، و برخی آنان را از [نظر] درجات، بالاتر از بعضی [دیگر] قرار داده‌ایم تا بعضی از آنها بعضی [دیگر] را در خدمت گیرند. علّامه طباطبائی در تفسیر‌ این آیه می‌نویسد: «دلیل بر اینکه اختیار ارزاق و معیشت ها به‌دست انسان نیست، اختلاف افراد مردم در دارایى و فقر، عافیت و صحت، اولاد و سایر چیزهایى است که رزق شمرده مى شوند. با اینکه هر فرد از افراد بشر را که در نظر بگیرى مى بینى او نیز مى خواهد از ارزاق نهایت درجه اش را که دیگر بیش از آن تصور ندارد، دارا باشد؛ اما مى بینیم که هیچ‌یک از افراد به چنین آرزویى نمى رسند و به همة آنچه آرزومندند نایل نمى شوند. از اینجا مى فهمیم که ارزاق به‌دست انسان نیست؛ چون اگر مى بود هیچ فرد فقیر و محتاجى در هیچ‌یک از مصادیق رزق یافت نمى شد؛ بلکه هیچ دو نفرى در داشتن ارزاق، مختلف و متفاوت پیدا نمى شد. پس اختلافى که در آنان مى بینیم روشن ترین دلیل است بر اینکه رزق دنیا به‌وسیلة مشیتى از خدا در میان خلق تقسیم شده، نه به مشیت انسان. علاوه بر اینکه اراده و عمل انسان‌ها در به‌دست آوردن رزق، یکى از صدها شرایط آن است و بقیة شرایطش در دست آدمى نیست و از انواع رزق آنچه مطلوب هرکسى است وقتى به‌دست مى آید که همة آن شرایط دست به‌دست هم دهند و اجتماع این شرایط به‌دست خدایى است که تمامى شرایط و اسباب به او منتهى مى شود. همة اینها که گفتیم در‌بارة مال بود و اما جاه و آبرو نیز از ناحیة خدا تقسیم مى شود؛ چون متوقف بر صفات مخصوصى است که به‌خاطر آن، درجات انسان در جامعه بالا مى رود، و با بالا رفتن درجات مى تواند پایین دستان خود را تسخیر کند و زیر فرمان خود درآورد؛ آن صفات عبارت است از فطانت، زیرکى، شجاعت، علو همت، قاطعیت عزم، داشتن ثروت، قوم و قبیله و امثال اینها، که جز به صنع خداى سبحان براى کسى دست نمى دهد، همچنان‌که فرموده: «وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ...». پس، از مجموع دو جمله، یعنى «نَحْنُ قَسَمْنا...»، و «وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ...»، استفاده می‌شود که تقسیم‌کنندة ارزاق مادى و معنوى (جاه) در بین مردم، خداى سبحان است (طباطبائی، 1380، ج 18، ص 148). 2. کارکرد تفاوت‌های تکوینی تفاوت‌های تکوینی انسان‌ها اعم از تفاوت در بهره‌مندی از منابع کمیاب اجتماعی و نیز تفاوت در توانایی و استعداد، مطابق نظام هستی است که خدای سبحان از آن به نظام احسن یاد کرده است (سجده: 10). بی‌شک، این تفاوت‌ها در زندگی اجتماعی آثاری مهم دارند که به برخی آنها در ذیل اشاره می‌شود: الف) تقسیم‌ کار اجتماعی یکی از ضرورت‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی اجتماعی، تقسیم کار و تفکیک وظایف است. آنچه بستر تحقق این مهم را فراهم می‌سازد وجود طیفی از تفاوت‌های وجودی میان افراد است. غالب مفسران به‌ این کارکرد توجه کرده‌اند که اگر این تفاوت‌ها نبود، زندگى جمعى انسان‌ها که باید بر اساس تخصص ها و تقسیم کار ادامه یابد، امکان نمی‌یافت (یعقوبی، 1377، ج 10، ص 603). به بیان دیگر، اگر این تفاوت‌ها وجود نداشت، آدمیان نمی‌توانستند یکدیگر را استخدام کنند و به کار گمارند و شکی نیست که اگر تقسیم کار و استفاده انسان‌ها از یکدیگر تحقق نیابد، چرخ نظام اجتماعی نمی‌چرخد (مصباح، 1372، ص 265). علّامه طباطبائی در ‌این‌باره می‌نویسد: «کثرت حوایج انسان در زندگى دنیا آنقدر زیاد است که فردفرد انسان‌ها ‌نمى توانند همة آنها را در زندگى فردى خود برآورده سازند، و مجبورند که به‌طور اجتماعى زندگى کنند. از‌این‌روست که اولاً بعضى، بعضى دیگر را به خدمت خود مى گیرند و از آنان استفاده مى کنند؛ ثانیاً اساس زندگى را تعاون و معاضدت یکدیگر قرار مى دهند. در‌نتیجه مآل کار بدینجا منجر مى شود که افراد اجتماع، هریک هر‌آنچه دارد با آنچه دیگران دارند معاوضه می‌کند، از همینجا نوعى اختصاص درست مى شود؛ زیرا گفتیم هریک از افراد اجتماع مازاد فراورده هاى خود را، که یا غله است یا کالاى صنعتى، مى دهد و آنچه از حوایج زندگى مى خواهد از مازاد فراورده هاى دیگران مى گیرد. لازمة این نوع زندگى این است که فرد در هر کارى که تخصص دارد، سعى مى کند آن را به بهترین وجه ممکن انجام داده، از آنچه درست مى کند هر‌چه خودش لازم دارد نگه مى دارد، و قهراً مازاد آن مورد احتیاج دیگران واقع مى شود، چون دیگران به کارهای دیگر اشتغال دارند، و او هم به فراورده هاى آنان محتاج است، و ما‌یحتاج خود را با آنچه از فراورده هاى خود زیاد آمده مبادله مى کند؛ مانند نانوا که محتاج آبى است که سقایان دارند، و سقا هم محتاج نان اوست، پس نانوا براى سقا کار مى کند، و سقا هم براى نانوا» (طباطبائی، 1380، ص 148ـ149). ب) آزمایش از جمله سنت‌های مطلق و لایتغیر خداوند در نظام آفرینش، سنت آزمایش است. این سنت، دربارة همة انسان‌ها، قطع‌نظر از دین، اخلاق، فرهنگ، ملیت، نژاد، تاریخ، جغرافیا و دیگر تمایزات آنها و در همة مقاطع عمر، جاری و ساری است. عنصری مهم که بستر تحقق این سنت را به‌ویژه در زندگی اجتماعی فراهم می‌سازد، تفاوت‌های تکوینی افراد است؛ به بیان دیگر، اعطای سرمایه‌های طبیعی و تکوینی متفاوت به افراد با هدف آزمایش آنان در نحوة استفاده از ‌این امکانات، صورت پذیرفته است نه امتیازبخشی و اعمال تبعیض بدون دلیل و مبنا. قرآن کریم ضمن تأکید بر فراگیری سنت آزمایش، به رابطة آن با تفاوت‌های تکوینی اشاره کرده، می‌فرماید: «وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ...» (انعام: 165)؛ و اوست کسی که شما را در زمین جانشین [یکدیگر] قرار داد و بعضی از شما را بر برخی دیگر درجاتی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید... . در منابع تفسیری، مصادیق متعددی برای ‌این برتری تکوینی ذکر شده است، از آن جمله، شرافت، روزی، جاه، مال و ثروت (فیض کاشانی، 1415ق، ج 2، ص 178؛ همو، 1336، ج 3 ص 500؛ زمخشری، 1407ق، ج 2، ص 86) و عقل و نیرو (طبرسی، 1372، ج 4، ص 606). حکمت اجتماعی این تفاوت‌ها اعمال سنت آزمایش است، بدین‌صورت که صاحبان جاه را به‌نحوة تعامل آنها با زیردستان و ثروتمندان را به‌نحوة رفتار با فقرا و مستمندان جامعه می‌آزماید (زمخشری، 1407ق، ج 2، ص 86). علّامه طباطبائی در تحلیل ‌این مسئله می‌نویسد: «این نظام عجیبى که در زندگى دنیوى انسان‌ها حکومت مى کند و اساس آن مسئلة خلافت نسل بشر بر زمین و اختلاف شئون آنها به بزرگى و کوچکى، ضعف و قوت، ذکوریت و انوثیت، غنا و فقر، ریاست و مرئوسیت، علم و جهل و غیر آن است. اگر‌چه نظامى است اعتبارى و قراردادى ولیکن به دنبال تکوین پیدایش‌یافته و به آن منتهى مى شود. پس در‌حقیقت به‌وجودآورندة این نظام هم خداى تعالى است و منظورش از به‌وجود آوردن آن، امتحان و تربیت انسان است» (طباطبائی، 1380، ج  7، ص 546). 3. توجیه تفاضل پاداشی و نفی برابری مطلق در نظریة ستیز با توجه به تحمیلی و غیرطبیعی خواندن همة گونه‌های نابرابری، بر برابری مطلق و حذف هر‌گونه تفاضل اجتماعی تأکید می‌‌شود. ‌این نظریه، توجیهات اجتماعی متعددی برای مطلوبیت حذف همة تفاضل‌های اجتماعی بیان کرده است که اساسی‌ترین راه حل تحقق ‌آن، حذف مالکیت خصوصی است. اما از دید قرآن، همة انواع نابرابری‌ها، تحمیلی و محصول عملکرد نادرست ساختارها شمرده نشده، قاعدتاً تلاش در جهت حذف آنها نیز ضروری و مطلوب نیست. افزون بر آن، برخی نابرابری‌ها اجتناب‌ناپذیر، توجیه‌پذیر، و تأمین‌کنندة نیاز جامعة کل، تلقی شده است. قرآن کریم ضمن تأکید و اصرار بر اجرای عدالت و مساوات میان مردم، اصل تفاضل اجتماعی را نیز تأیید کرده است و به بیان‌های مختلف آن را در آموزه‌های اجتماعی خود بازتاب داده است. به بیان المیزان، اسلام شریعت خود را براساس فطرت و خلقت بنا کرده است. معروف از نظر اسلام همان چیزى است که مردم آن را معروف بدانند؛ البته مردمى که از راه فطرت به یک‌سو نشده و از حد نظام خلقت منحرف نگردیده باشند. یکى از احکام چنین اجتماعى این است که تمامى افراد و اجزاى اجتماع در هر حکمى برابر و مساوى باشند؛ در‌نتیجه احکامى که علیه آنان است با احکامى که به نفع ایشان است، برابر باشد. البته این تساوى را باید با حفظ وزنى که افراد در اجتماع دارند رعایت کرد. آن فردى که تأثیری بر کمال و رشد اجتماع در شئون مختلف حیات اجتماع دارد، باید با فردى که آن مقدار تأثیر را ندارد، تفاوت داشته باشد. مثلاً باید براى شخصى که حاکم بر اجتماع است حکومتش محفوظ شود و براى عالم علمش؛ براى جاهل جهلش؛ براى کارگر نیرومند، نیرومندى اش؛ و براى ضعیف، ضعفش در نظر گرفته شود، آن‌گاه تساوى را در میان آنان اعمال کرد، و حق هر صاحب حقى را به او داد (همان، ج 6، ص 349). در فرهنگ قرآن همة افراد، در داشتن استحقاق برای رعایت حقوق واجبشان یکسان‌اند و حقوق همة افراد هر‌چه باشد محترم است؛ اگر‌چه اختلاف و ارزش اجتماعى افراد در خود آن حقوق مختلف باشد، اما تساوی همة افراد در برخورداری از همة مواهب زندگی به‌این صورت که جمیع افراد بشر چه آن فرد شریفى که وجودش براى جامعه مفید است و چه آن کسى که اصلاً صلاحیت ندارد که جزئى از مجتمع شمرده شود، در همة حقوق مساوى باشند. ‌این [یکسان نبودن حقوق]، سمّ مهلکى است که در هرجا از پیکرة مجتمع رخنه کند حیات آن بخش را تباه مى سازد (همان، ص 511). تجربیات تاریخی نیز ثابت کرده است که حذف همة انواع تفاضل و نابرابری در عمل ‌ممکن نیست؛ برای مثال، نظریه و ‌ایدئولوژی ستیز که برخی نظام‌های سیاسی و اجتماعی بزرگ کنونی بر مبنای آن شکل‌گرفته و مدعیات آن مبنای تنظیم مناسبات اجتماعی ‌این جوامع قرار گرفته است، در مقام تجربه و عرصة واقعیت عینی، ناکارآمدی خود را به اثبات رسانید. نمونة بارز آن کشور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق است که به‌رغم تسلط ‌این ‌ایدئولوژی بر حیات جمعی، تنها نُه درصد مردم آن عضو حزب کمونیست بودند و نخبگان آن با جمعیتی حدود یک در‌صد همراه وابستگان خود بر همة کشور سلطه داشتند و از درآمدی چندین برابر شهروندان عادی و نیز از مزایای گوناگون با بهترین کیفیت ممکن برخوردار بودند (رابرتسون، 1374، ص 208ـ209). علّامه طباطبائی در ‌این‌باره می‌نویسد: «این مسلک نیز وجوهى از فساد را به بار آورد، فسادهایى که هرگز در روش سرمایه دارى از آن خبرى نبود؛ از آن جمله می‌توان به بطلان حریت فرد و سلب اختیار او اشاره کرد که معلوم است طبع بشر با آن مخالف، و در‌حقیقت این سنت با خلقت بشر در افتاده است و خود را آماده کرده تا على‌رغم طبیعت بشر خود را بر بشر تحمیل کند یا با خلقت بشر بستیزد. تازه همة آن فسادهایى هم که در سرمایه دارى وجود داشت به حال خود باقى ماند؛ چون طبیعت بشر چنین است که وقتى دست و دلش به کارى باز می‌شود، که در آن کار براى خود امتیازى و تقدمى سراغ داشته باشد و امید تقدم و افتخار بر دیگران است که او را به‌سوى کارى سوق مى دهد و اگر بنا باشد که هیچ‌کس بر هیچ‌کس امتیاز نداشته باشد، هیچ‌کس با علاقه رنج کار را برخود هموار نمى سازد. معلوم است که با بطلان کار و کوشش بشر به هلاکت مى افتد. بدین‌جهت، شیوعى ها [سوسیالیست‌ها] دیدند که چاره اى جز قانونى دانستن امتیازات ندارند؛ اما وجهة افتخارات و امتیازات را به طرف افتخارات غیرمادى یا افتخارات تشریفاتى و خیالى برگردانند؛ ولى دیدند همان محذور سرمایه‌دارى دوباره عود کرد؛ براى اینکه مردم جامعه، یا این افتخارات خیالى را به‌راستى افتخار مى دانستند، که همان آثار سویى که ثروت در دل ثروتمند مى گذاشت این‌بار افتخارات خیالى آن آثار را در دارندگانش برجای می‌گذاشت یا افتخارات را پوچ مى دانستند که محذور خلاف طبیعت آرامشان نمى گذاشت (طباطبائی، 1380، ج  4، ص 538). 4. نقد رابطة مالکیت خصوصی و نابرابری اجتماعی از دید ستیز‌گرایان منشأ نابرابری اجتماعی، مالکیت خصوصی یعنی مالکیت ابزار تولید در دست ارباب قدرت و طبقة اشراف است که از این راه، طبقات پایین جامعه را استثمار کرده، تضادها و کشمکش‌های لاینحلی را موجب می‌شوند. از‌این‌رو، امحای مالکیت خصوصی علاوه بر حذف نابرابری اجتماعی، منازعات اجتماعی ناشی از آن را نیز از جامعه ریشه‌کن خواهد کرد. ارجاع همة نزاع‌ها و تعارضات اجتماعی به مالکیت خصوصی، ‌یک خطای روش‌‌شناختی در تحلیل واقعیت‌های اجتماعی است. تردیدی نیست که معمولاً عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و روان‌شناختی متعددی در شکل‌گیری و استمرار پدیده‌های اجتماعی نقش دارند و به‌طبع تک‌عاملی دیدن یک پدیده، محقق را از شناخت واقعیت محروم می‌کند و تبیین مربوط را غیر‌واقعی می‌سازد. این نقصان، به‌وضوح ‌در تبیین تضادی از نابرابری دیده می‌شود. علّامه طباطبائی می‌نویسد: «به‌فرض هم که همة درآمدها به صندوق بیت‌المال ریخته شود، آنهایى که این صندوق ها را در دست دارند، فساد و ظلم مى کنند؛ چون فساد تنها ناشى از مالک ثروت بودن نیست، ناشى از تسلط بر ثروت نیز مى شود. آن کسى که مى خواهد ظلم کند و عیاشى داشته باشد، یک‌بار با مال خودش این کار را مى کند و بار دیگر با تسلطش بر مال دولتب (همان، ص 539). همچنین در ‌این دیدگاه، نظم سیاسی به نظم اقتصادی تقلیل یافته، حذف مالکیت خصوصی، متعاقباً حذف دولت را نیز استلزام دارد؛ چه، فلسفه وجودی دولت حفظ مالکیت، پاسداری از حقوق و منافع مالکان و نظارت بر فرایند توزیع منابع کمیاب است. روشن است که نظم سیاسی به دلیل جایگاه ویژه و کارکردهای متعدد، درخور تقلیل و تحویل به نظم اقتصادی نیست. برای جامعه نظم سیاسی همان اندازه اساسی و حیاتی است که نظم اقتصادی. این دو نظم با یکدیگر رابطة متقابل دارند. ایدة تضعیف دولت مبتنی بر این فرض است که تنها کارکرد دولت تولید و توزیع منابع است و اگر این نیاز برطرف شود، دیگر فرمانروایی ضرورت نخواهد داشت (آرون، 1382، ص 222). 5. نفی سودمندی مطلق نابرابری بر‌خلاف دیدگاه ستیز که مدعی غیرطبیعی و توجیه‌ناپذیری مطلق نابرابری است، دیدگاه کارکردی می‌کوشد همة انواع نابرابری را در چارچوب سازوکارهای کارکردی جامعه و متناسب با نیازها و اقتضائات حیات جمعی و در جهت ثبات اجتماعی تفسیر کند. موضع قرآن، همان‌گونه که پیش‌تر اشاره شد، ‌این است که بخشی از نابرابری‌های اجتماعی موجود جوامع نه از ضرورت‌های کارکردی جامعه و نه محصول روندهای عادی و طبیعی آن است؛ بلکه از رهگذر غلبة برخی گفتمان‌های فرهنگی، زمینه‌ها و شرایط خاص تاریخی و مناسبات توجیه‌ناپذیر ساختاری، به‌وجود آمده است. آیات مختلف قرآن به این‌گونه نابرابری اشاره و آن را نقد کرده است. برای مثال، در برخی آیات از روابط نابرابر گروه‌های مستکبر و ملأ و مترف با دیگر گروه‌های جامعه سخن گفته (قصص: 4 و5؛ اسراء: 16؛ اعراف: 75؛ هود: 84-85؛ سبأ: 31-33). در برخی دیگر به تضییع حقوق گروه‌های آسیب‌پذیر جامعه به‌دست ظالمان و متجاوزان توجه شده است (نساء: 10 و 19؛ نحل: 58 و59). در آیاتی نیز از برخی روابط ناسالم اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن برحذر داشته است (بقره: 188 و 276؛ روم: 39). در ادامة ‌این بخش، برای نمونه فقط به یکی از روابط ناسالم اقتصادی با عنوان «رباخواری» اشاره می‌کنیم که اثری عمیق بر ‌ایجاد نابرابری اجتماعی دارد و قرآن نیز به‌شدت در قبال آن حساسیت ابراز کرده است: «وَما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُوا عِنْدَ الله، وَما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ الله، فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُون» (روم: 39)؛ و آنچه به قصد ربا می‌دهید تا در اموال مردم سود و افزایش بردارد، نزد خدا فزونی نمی‌گیرد؛ [ولی] آنچه را از زکات ـ در‌حالی‌که خشنودی خدا را خواستارید ـ دادید، پس آنان همان فزونی یافتگان‌ا‌ند [و مضاعف می‌شوند]. این آیة شریفه سبب حرمت ربا را بیان کرده است. ربا یعنی زیاد شدن اموال و ضمیمه شدن تدریجی اموال دیگران به مال افراد رباخوار؛ به‌طبع از مال مردم کم و بر مال رباخوار افزوده مى شود، تا جایى که بیشتر مردم تهى دست و اقلیت رباخوار صاحب اموالى متراکم می‌گردند. با این بیان روشن مى شود که مراد از آیة «وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُسُ أَمْوالِکُمْ، لا تَظْلِمُونَ وَلا تُظْلَمُونَ ...» این است که نه شما به مردم ظلم کنید و نه از ناحیة مردم یا خداوند به شما ظلم شود، پس رباخواری ظلم به مردم است (طباطبائی، 1380، ج 2، ص 265). المیزان با تفکیک میان ربای فردی و ربای اجتماعی می‌نویسد: «رباى انفرادى و معمولی غالباً صاحبش را هلاک مى کند و تنها بیست درصد ممکن است به‌سبب عواملی خاص از شر آن خلاصى یافته، ساحت زندگیش با فنا و مذلت تهدید نشود» (همان، ص 644ـ645)؛ اما رباى اجتماعی مثل ربای تجارتى که اساس کار بانک‌هاست و رباى قرض و تجارت‌کردن با پول، کمترین آسیبش این است که باعث مى شود اموال به‌تدریج یک‌جا یعنى در نزد بانک‌ها جمع‌شده، سرمایه هاى تجارتى از حد و حساب بیرون رود و بیش از آن حدى که بر حسب واقع باید نیرومند شود، نیرومند گردد و چون طغیان اثر حتمى قدرت خارج از حد است، در میان همین قدرت‌ها تطاول و درگیرى ایجاد شده، یکى مى خواهد دیگرى را در خود هضم کند، سرانجام همة این قدرت‌ها نزد آنکه نیرومندتر از همه است تمرکز مى یابند، پیوسته فقر عمومى در میان بشر گسترش یافته، ثروت در انحصار اقلیتى قرار مى گیرد و ‌این همان هرج و مرجى است که گفتیم پدید می‌آید» (همان، ص 645و660).   منابع آرون، ریمون (1382)، مراحل اساسی سیر‌اندیشه، ترجمة باقر پرهام، تهران، علمی و فرهنگی. بیرو، آلن (1370)، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمة باقر ساروخانی، تهران، کیهان. تامین، ملوین (1373)، جامعه‌شناسی قشربندی و نابرابری‌های اجتماعی، ترجمة عبدالحسین نیک گهر، تهران، توتیا. جعفری، یعقوب (1377)، کوثر، قم، کوثر. جوادی آملی، عبدالله (1366)، اخلاق کارگزاران در حکومت اسلامی، تهران، رجاء. حسینی جرجانی، سیدامیرابوالفتوح (1404ق)، آیات الاحکام، تهران، نوید. رابرتسون، یان (1374)، درآمدی بر جامعه، ترجمة حسین بهروان، مشهد، آستان قدس رضوی‎. ریتزر، جورج (1374)، نظریه جامعه‌شناسی در دوران معاصر، ترجمة محسن ثلاثی، تهران، علمی. زمخشری، محمود بن عمر (1407ق)، تفسیر الکشاف، بیروت، دارالکتاب العربی. سیوطی، جلال‌الدین (1404ق)، الدر المنثور، قم، کتابخانه‌آیت‌الله مرعشی نجفی. شایان‌مهر، علیرضا (‌1385)، دائرةالمعارف تطبیبقی علوم اجتماعی، تهران، کیهان. طباطبائی، سیدمحمدحسین (1380)، المیزان، ترجمة سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی. طبرسی، فضل‌بن حسن (1372)، مجمع البیان، تهران، ناصر خسرو. فیض کاشانی، ملامحسن(1415ق)، تفسیر صافی، تهران، الصدر. گولد، جولیوس و ویلیام ل.کولب (1376)، فرهنگ علوم اجتماعی، تهران، کیهان. مصباح، محمدتقی (1372)، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.   صادق گلستانی: مربی مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). سیدحسین شرف‌الدین: استادیار مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).  معرفت فرهنگی و اجتماعی 11 ادامه دارد...

94/06/28 - 04:31





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن