تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):روزه قلب از فکر (در گناهان)، برتر از روزه شکم از طعام است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798477025




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نقد شبهه تعارض آیات «علم غیب» در قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
نقد شبهه تعارض آیات «علم غیب» در قرآن
ادعای تناقض در آیات علم غیب، یکی از شبهاتی است که در باره قرآن از سوی باراشر ـ خاورشناس یهودی ـ مطرح شده است.

خبرگزاری فارس: نقد شبهه تعارض آیات «علم غیب» در قرآن



بخش دوم و پایانی عالمان غیب به اذن الهی از آیات 179 آل عمران و 27 جن به دست می آید که رسولان برگزیده خدا به اذن او از غیب آگاهند. اما اینکه ایشان چه افرادی هستند، نظر مفسران مختلف است: ـ عده ای، بدون کاربرد تعبیر دقیق، گاهی از واژه «انبیا» و گاهی از «رُسُل» استفاده کرده اند. (مقاتل، 1423: 1 / 318 و 4 / 466) ـ عده ای، واژگان «انبیا و رُسُل» را توأمان ذکر کرده اند. (سمرقندی، بی تا: 1 / 268) ـ عده ای، لفظ «مِن» در «مِنْ رُسُله» و «مِنْ رَسولٍ» را جنسیه دانسته اند. (ابن ابی حاتم به نقل از حسن بصری، 1419: 3 / 825 ؛ آلوسی، 1415: 2 / 350؛ جوادی آملی، 1378: 16 / 428) خواه از جنس ملائکه و جبرئیل باشد (ابن ابی حاتم، 1419: 10 / 3378) و خواه از جنس بنی آدم. (طبرسی، 1372: 10 / 563) ـ عده ای، «مِن» را تبعیضیه گرفته اند و به عدم عمومیت رسولان الهی در علم غیب قائل شده اند (طبری، 1412: 4 / 125؛ طبرسی، 1372: 2 / 895؛ رازی، 1420: 9 / 442؛ طباطبایی، 1417: 4 / 79)؛ یعنی علم غیب مختص به بعضی از رسولان و در بعضی زمان ها و بر حسب اراده و مشیت خداوند متعال است. در مجموع باید گفت ممکن است جماعتی صلاحیت رسالت را داشته باشند، اما خداوند افراد شایسته تر را برگزیده است. در هر صورت رسالتْ امری استحقاقی نیست بلکه تفویضی از جانب خداوند است. (طبرسی، 1372: 2 / 896) البته در میان قائلان جنسیه بودن «مِن» برخی بر این نکته تصریح داشته اند که به رغم شایستگی همه رسولان به آگاهی از غیب، تنها خاص ترین رسولان، از خاص ترین غیب باخبر می شوند. (جوادی آملی، 1378: 16 / 428) اثبات «علم غیب» جانشینان  عالمان  غیب آیات قرآن کریم، پیرامون عالمان غیب در زمان حضور رسول برگزیده خداوند، نظر روشنی داده است. اما مطلب مهم دیگری مطرح است و آن اینکه «آیا جانشینان  رسولان  آگاه از غیب نیز به تَبَع رسولْ از غیب آگاه می شوند؟» یک. دلیل عقلی براساس حکم عقل و منطق، فردی که برای مأموریتی از جانب خداوند منصبی را پذیرفته است، باید ملزومات آن منصب را در اختیار داشته باشد. در تعریف «امامت» که بنا به فرمایش حضرت رضا(علیه السلام) نگهداری دین و حفظ نظام مسلمانان است (کلینی، 1363: 1 / 200)، وظیفه امام نه تنها تبیین دین و تفسیر قرآن، بلکه تدبیر امور امت و رفع مشکلات ایشان به مقتضای زمان و ارائه الگوی حیات طیبه است. با این اوصاف همانگونه که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در امر رسالت به امداد و عنایات خاص الهی نیازمند است، جانشین او و امام امت به مراتب نیازمندتر است. تدابیر حق تعالی از طریق امر به رسول برای تعلیم امام و ارتباط ملائکه با امام، پاسخگوی این نیاز بوده است. دو. دلیل نقلی سه نوع دلیل نقلی در اثبات علم غیب جانشینان پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) وجود دارد. اول، نقل هایی در تصریح اصحاب بر تعلیم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت علی(علیه السلام). دوم، روایاتی مبنی بر تصریح ائمه اطهار(علیهم السلام) بر علمِ تعلیمی خویش و سوم، نقل هایی در تحقق پیشگویی های اولین جانشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله). 1. تصریح اصحاب بر تعلیم پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)به امام علی(علیه السلام) روایات بسیاری از تعلیم پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به اولین جانشین برحقش، علی بن ابیطالب(علیه السلام)، حکایت دارد، نظیر: ـ بریده از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل کرد که فرمود: ای علی! خداوند به من دستور داده که تو را به خود نزدیک کنم، علوم خویش را بیاموزم تا آنها را نگهداری نمایی. پس این آیه نازل شد: «وَ تَعِیَهَا أ ذُنٌ وَاعِیَه». (حاقه / 12) (طبری، 1412: 29 / 36) ـ یحیی بن سالم از امام صادق(علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت فرمود: همگامی که آیه «وَ تَعِیَهَا أ ذُنٌ وَاعِیَه» نازل شد، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «آن گوش، گوش تو است، ای علی!» (کلینی، 1363: 1 / 423) ـ ابن عباس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) روایت کرده که آن حضرت فرمود: ... هنگامی که به معراج رفتم و با پروردگارم سخن گفتم، چیزی نیاموختم جز آنکه به علی(علیه السلام) تعلیم دادم. پس او درب شهر علم من است. ای علی! صلح با تو صلح با من و جنگ با تو جنگ با من است. پس از من، تو پرچم میان من و امتم هستی. (ابن بطریق، 1407: 281) ـ أصبغ بن نباته از حضرت علی(علیه السلام) شنید که فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هزار در از درهای علم به حلال و حرام و گذشته و آینده تا روز قیامت را بر من گشود که از هر دری هزار در باز می شود، چنان که از مرگ ها و پیشامدها و طریق قضاوت باخبرم. (صفار، 1404: 325؛ صدوق، 1417: 425؛ حاکم نیشابوری، 1406: 3 / 126 و 127؛ ابن عبدالبرّ، 1412: 3 / 1102؛ ابن ابی الحدید، 1378: 7 / 219) و بالاخره علم و دانش علی(علیه السلام) به مرتبه ای رسید که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) مقام او را ستود و بدان گواهی داد: علم و دانش گوارایت باد ای ابوالحسن، علم را همچون آب نوشیدی! (ابن سلیمان کوفی، 1412: 2 / 573) 2. تصریح ائمه اطهار(علیهم السلام) بر دریافت علم از پیامبر(صلی الله علیه و آله) امامان معصوم(علیهم السلام) بارها بر این مطلب تصریح نمودند که علوم خویش را از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) اخذ کرده اند. ایشان هیچگاه اجازه نمی دادند مردم و یارانشان، جایگاهی بیش از حقیقت، برای آنها قائل شوند. چنان که وقتی فردی با شنیدن خبرهای امیرمؤمنان علی(صلی الله علیه و آله) از آینده، نسبت علم غیب به آن حضرت(علیه السلام) داد، ایشان فرمود: اینها علم غیب نیست؛ بلکه یادگیری از صاحب علم است. همانا علم غیب، دانستن زمان قیامت و آنچه خداوند در آیه 34 لقمان برشمرده، می باشد. علمی که خدا به پیامبرش تعلیم داد، او به من آموخت و برایم دعا فرمود که سینه ام آن را حفظ کند و جوارحم آن را در بر گیرد. ( نهج البلاغه، خطبه 128) امام کاظم(علیه السلام) به یحیی بن عبدالله بن حسن درباره پندارهای مردم راجع به علم غیب امام فرمود: سبحان الله! دستت را روی سرم قرار بده. قسم به خدا که همه موهای سر و بدنم راست شده است. سوگند به خداوند که من جز ارثی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هیچ ندارم. (مفید، 1414: 23) 3. تحقق پیشگویی های ائمه اطهار(علیهم السلام) از آینده مستندات روایی حکایت از علم غیب جانشینان آخرین پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) دارد. نمونه آن در مورد نخستین جانشین ایشان، امیرمؤمنان علی(علیه السلام) بسیار است؛ نظیر بیان جزئیات آغاز آفرینش              ( نهج البلاغه، خطبه های 1 و 91)، شکست سپاهیان خویش در جنگ (همان، خطبه 123)، فرارسیدن فتنه هایی همچون زمان بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله) (همان، خطبه 16)، انقراض بنی امیه (همان، خطبه های 87 ، 93، 105، 158، 166)، حمله صاحب زنج و ترکان مغول به بصره (همان، خطبه 128)، ظهور منجی عالم# از فرزندان خویش. (همان، خطبه های 138، 150، 182، حکمت 209؛ برای موارد دیگر ر.ک: ابن ابی الحدید، 1378: 10 / باب «من اخبار علی بالأمور الغیبیه») مواردی از اخبار غیبی سایر ائمه(علیهم السلام) بدین ترتیب اند: امام حسن مجتبی(علیه السلام) از شهادت و مسمومیت خویش به دست همسر خود خبر داد و به امام حسین(علیه السلام) فرمود: سی هزار تن از مردمی که ادعا می کنند از امت اسلامند، برای کشتن تو و اسیر کردن فرزندان و خانواده ات، همدست می شوند. (صدوق، 1417: 177) امام سجاد(علیه السلام) به فرزندش امام باقر(علیه السلام) فرمود: پس از من، برادرت عبدالله ادعای امامت می کند و مردم را به سوی خود دعوت می کند اما عمر او کوتاه است. و چنان شد که آن حضرت(علیه السلام) فرموده بود. (حرعاملی، 1425: 4 / 73) سلیمان بن حفص از یاران امام هفتم نقل کرد که بر حضرت کاظم(علیه السلام) وارد شد و قصد داشت درباره امام بعد بپرسد. پیش از سخن گفتن، آن حضرت(علیه السلام) فرمود: ای سلیمان! پس از من فرزندم علی، وصی و جانشین من و حجت خدا بر مردم است. (همان، 5 / 508؛ برای موارد متعدد درباره هر یک از ائمه(علیهم السلام) ر.ک به: همان) علم غیب حضرت علی(علیه السلام) مجموعه احادیث علی بن ابیطالب(علیه السلام)، با تعبیر مشهور «سَلُونِی قَبْلَ أنْ تَفْقِدُونِی»، نمونه شاخصی در وسعت علمی اولین جانشین پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) است. مطلبی که به گفته سعید بن مسیب تابعی، هیچ کس از صحابه و علما غیر از علی بن ابیطالب(علیه السلام) چنین چیزی را بیان ننمود (ابن عبد البرّ، 1412: 3 / 1103) و ابن ابی الحدید بر صحت آن ادعای اجماع کرد. (ابن ابی الحدید، 1378: 13 / 106) امیر بیان، علی(علیه السلام)، با این سخن گاهی اشاره به هر سؤالی از گذشته تا روز قیامت داشت. (ابن سعد، بی تا: 2 / 338؛ عیاشی، بی تا: 1 / 17 و 2 / 282؛ کلینی، 1363: 1 / 399؛ صدوق، 1417: 196؛ حاکم حسکانی، 1411: 1 / 45؛ ابن ابی الحدید، 1378: 1 / 253) گاهی آن حضرت به علم تفسیر تک تک آیات قرآن اشاره می کرد. (ابن سعد، بی تا: 2 / 338 و عبدالرزاق صنعانی، 1410: 3 / 241) گاهی مقصودش علم به هر کتاب آسمانی که مردم بخواهند بود. (فرات کوفی، 1410: 68) حضرت علی(علیه السلام) از اینکه حامل مناسبی برای علم خویش نمی یافت، اظهار تأسف می کرد. (صدوق، 1398: 298؛ حاکم نیشابوری، 1406: 2 / 352) یکی از مهم ترین جلوه های غیب که خداوند پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را در آن شریک نمود، فهم آیات قرآن است. این علم از طریق تعلیم پیامبر(صلی الله علیه و آله) به حضرت علی(علیه السلام) رسید و ایشان نیز به ائمه(علیهم السلام) پس از خویش آموخت. در بسیاری از روایات شیعه و سنی مفهوم آیه «مَنْ عِنْدَهْ عِلْمُ الکِتَاب» (رعد / 43) به حضرت علی(علیه السلام) تفسیر شده است. (حاکم حسکانی، 1411: 1 / 405 ـ 400؛ قمی، 1367: 1 / 367؛ عیاشی، بی تا: 2 / 221 ـ 220) علوم و معارف قرآن در روایاتی نظیر «عَلِی مَعَ القُرآن  وَ القُرآنُ مَعَ عَلِی لَنْ یفْتَر قا حَتّى یر دَا عَلَیّ الحَوْض» (حاکم نیشابوری، 1406: 3 / 124)، نزد حضرت علی(علیه السلام) دانسته شده است. به گونه ای که حاکم حسکانی از دانشمندان معروف اهل تسنن در تفسیر خود، فصلی را به «یگانه بودن علی(علیه السلام) در شناخت قرآن و معانی آن» اختصاص داده است. آنچه اهمیت بیشتری دارد علم خاص امیرمؤمنان علی(علیه السلام) و جانشینان او به تأویل قرآن است. یعنی علم به حقایق و واقعیت های ماورای الفاظ که بیانات قرآن حاکی از آنهاست. (طباطبایی، 1417: 3 / 49) چیزی فراتر از تفسیر که آیه 7 آل عمران، علم به آن را تنها در اختیار خداوند و راسخان در علم می داند. مفسران شیعه «راسخان در علم» را معصومین می دانند که در امر هدایت امت با تعلیم پیامبر از تأویل آیات آگاهند، (قمی، 1367: 1 / 96 و 97؛ فرات کوفی، 1410: 69) چنان که یکی از صادقَین‘ فرمود: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)، بزرگترین راسخان در علم بود. تمام آنچه را خداوند بر او نازل کرده بود، از تأویل و تنزیل قرآن می دانست. خداوند هرگز چیزی بر او نازل نکرد که تأویل آن را به او نیاموخته باشد. او و اوصیای وی همه اینها را می دانستند. (کلینی، 1363: 1 / 213) و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای مردم، در قرآن تدبر کنید و آیات آن را بفهمید. به محکمات آن نظر کنید و از متشابه آن پیروی نکنید. به خدا سوگند فقط کسی نواهی آن را برای شما تبیین می کند که من دستش را گرفته ام و آن را نزد خود بالا آورده ام و بازویش را بالا گرفته، به شما اعلام می کنم که هر کس من مولای اویم، او نیز مولای اوست و او علی بن ابیطالب، برادر و وصی من است. (طبرسی، 1386: 1 / 75) ابوسعید خُدری می گوید: «روزی با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودیم. نعلینش پاره شد. به علی[(علیه السلام)] داد تا وصله بزند. سپس مقداری راه رفت». سپس فرمود: «همانا یکی از شما براساس تأویل قرآن مبارزه می کند، چنان که من با تنزیلش مبارزه نمودم.» ابوبکر گفت: «منم؟» فرمود: «خیر». عمر گفت: «منم؟» فرمود: «خیر، بلکه او وصله زننده کفش است.» (ابن حنبل، 1313: 3 / 33؛ نسائی، 1382: 160؛ ابن عساکر، 1415: 42 / 453؛ برای نظایر آن ر.ک: إسکافی، 1402: 29) ابوسعید ادامه می دهد: «ما نزد علی[(علیه السلام)] رفتیم و به او بشارت دادیم ولی سرش را بلند نکرد، گویا از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را شنیده بود». (ابن حنبل، 1313: 3 / 82 ؛ حاکم نیشابوری، 1406: 3 / 123) بی دلیل نبود که وقتی فردی برای سؤالی که از ابن عباس داشت، گفت: «اگر من علی[(علیه السلام)] را از تو عالم تر می دانستم از تو نمی پرسیدم!» ابن عباس به شدت خشمگین شد و گفت: «مادرت به عزایت بنشیند! علی[(علیه السلام)] مرا تعلیم داد و علم او از تعلیم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بود و خداوند به رسولش آموخته بود. علم همه اصحاب محمد(صلی الله علیه و آله) در برابر علم علی[(علیه السلام)] همچون قطره ای در برابر هفت دریاست.» (مفید، 1414: 236) و در جایی دیگر این صحابی، علم خویش را در برابر علم حضرت علی(علیه السلام) به برکه ای در برابر دریا تشبیه نمود. (طبرسی، 1372: 7 / 357؛ ابن منظور، 1405: 4 / 103) عطاء بن أبی رباح تابعی، نیز قسم یاد می کرد که در میان اصحاب حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) هرگز عالم تر از علی[(علیه السلام)] نمی شناسد. (ابن عبدالبرّ، 1412: 3 / 1104) اینکه چگونه علوم پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ائمه اطهار(علیهم السلام) می رسد، حضرت علی(علیه السلام) پاسخ می دهد. طلحه بن عبیدالله از ایشان(علیه السلام) پرسید: به من بگو آنچه از قرآن و تأویلش و علم حلال و حرام نزد توست، به چه کسی می دهی؟ صاحب آن بعد از تو کیست؟ آن حضرت(علیه السلام) فرمود: به او که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمان داده، خواهم داد. طلحه گفت: او کیست؟ آن حضرت(علیه السلام) فرمود: وصی من و سزاوارترین افراد بعد از من که پسرم حسن(علیه السلام) است. حسن(علیه السلام) نیز هنگام رحلتش به پسر دیگرم حسین(علیه السلام) خواهد داد. سپس در فرزندان حسین(علیه السلام) یکی بعد از دیگری منتقل می شود تا آخرینشان در کنار حوض بر پیامبر وارد شود. آنها با قرآنند و قرآن با آنهاست. از او جدا نمی شوند و قرآن نیز از آنان جدا نخواهد شد. (مجلسی، 1403: 26 / 65) مجموع مطالبی که گذشت، نشان می دهد که نه تنها ائمه معصومین(علیهم السلام) منکر علم غیب مستقل بودند، بلکه حتی غالیان خویش را طرد می کردند. لذا اینکه برخی از مفسران اهل سنت (میبدی، 1371: 2 / 362؛ ابن عاشور، 1420: 3 / 294؛ قاسمی، 1418: 4 / 381)، بر شیعیان درباره ادعای علم غیب ائمه اطهار(علیهم السلام) خرده گرفتند، مطلبی نادرست است. اکثر روایات به تعلیم امامان(علیهم السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اذعان دارند و دسته ای دیگر از روایات، پرده از ارتباط ایشان با ملائک و الهامات ربانی برمی دارد. چنان که وقتی حرث بن مغیره از حضرت صادق(علیه السلام) درباره نوع علم اهل بیت(علیهم السلام) پرسید. آن حضرت(علیه السلام) فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حضرت علی(علیه السلام) به ما ارث رسیده است، علمی که به واسطه آنها از مردم بی نیازیم ولی مردم به ما احتیاج دارند. حرث گفت: آیا حکمت هایی که در قلب یا گوش شما القاء می شود نیز هست؟ آن حضرت(علیه السلام) فرمود: گاهی هم از این نوع است. (حر عاملی، 1425: 1 / 248) نتیجه بارآشر با توجه به آیاتی که علم غیب را منحصر به خداوند دانسته و آیاتی که برگزیدگان الهی را در این علم شریک می داند، ادعای «تناقض در آیات علم غیب» را مطرح کرده است. در پاسخ به این شبهه، آراء مفسران ذیل این آیات بررسی شد. در مجموع سه نظریه به دست آمد. برخی از مفسران، علم غیب مخصوص خداوند را «علم ذاتی و مستقل» دانسته اند. برخی «علم به همه انواع غیوب» و عده ای «علم به مفاتح غیب». نظریه نخست، نظریه برگزیده است. این نظر بیان می دارد که دانش غیب اصالتاً و بالذّات از آن خداوند است. مشیت و اراده او تعیین می کند که برخی از رسولانش نیز از غیب آگاه شوند. به تَبَع و با تعلیم رسولان الهی، جانشینان آنها نیز از غیب مطلع می گردند. بنابراین، سخن شیعیان مبنی بر علم غیب ائمه اطهار(علیهم السلام)، علم ذاتی به غیب نیست، کما اینکه علم اکتسابی از جهان خلقت نیز نمی باشد؛ بلکه علمی لدنّی است که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) از خداوند متعال آموخت و مأمور بود که به جانشینانش نیز بیاموزد. ازاین رو با رحلت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) «نزول وحی» قطع شد ولی ارتباط جانشینان آن حضرت(صلی الله علیه و آله) از طریق «الهام به قلب» و «تحدیث ملائکه» با عالم بالا، همچنان ادامه یافت. روایات اسلامی از قول اصحاب، بیانگر تعلیم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت علی(علیه السلام) است. حضرت علی(علیه السلام) و دیگر ائمه اطهار(علیهم السلام) نیز بر اخذ علم خویش از پیامبر(صلی الله علیه و آله) تصریح می کنند. منابع و مآخذ قرآن کریم.
نهج البلاغه، بی تا، گردآوری سید رضی، تصحیح صبحی صالح، قم، هجرت.
آلوسی، شهاب الدین سید محمود، 1415 ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دار الکتب العلمیه.
ابن  أبی الحدید، عزالدین، 1378 ق، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد أبوالفضل إبراهیم، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه.
ابن  أبی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، 1419 ق، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق أسعد محمد الطیب، ریاض، مکتبه نزار مصطفی الباز.
ابن بطریق، یحیی بن حسن، 1407 ق، عمده عیون صحاح الأخبار فی مناقب امام الأبرار (العمده)، قم، مؤسسه نشر اسلامی.
ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد، 1142 ق، الإعلام بقواطع الإسلام (به خط سیدمحمدبن سیدحسین)، مکتبه جامعه الملک سعود (قسم المخطوطات)، رقم 7042 ت 1088 / 2.
ابن حنبل، احمد، 1313 ق، مسند احمد، بیروت، دار صادر.
ابن سعد، محمد، بی تا، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر.
ابن سلیمان کوفی، محمد، 1412 ق، مناقب الإمام أمیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام)، تحقیق محمدباقر محمودی، قم، مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیه.
ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبدالله، 1412 ق، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، بیروت، دار جیل.
ابن منظور، محمد بن مکرم، 1405 ق، لسان العرب، قم، ادب الحوزه.
إسکافی، محمد بن عبدالله، 1402 ق، المعیار و الموازنه، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، بی نا.
حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، 1411 ق، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الآیات النازله فی اهل البیت(علیهم السلام)، تحقیق محمدباقر محمودی، تهران، مؤسسه طبع و نشر.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، 1406 ق، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دار المعرفه.
حرعاملی، محمد بن حسن، 1425 ق، إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، بیروت، مؤسسه أعلمی.
حسینی همدانی، سید محمدحسین، 1404 ق، انوار درخشان، تهران، لطفی.
رازی، ابوالفتوح، 1408 ق، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی.
رازی، فخرالدین محمد بن عمر، 1420 ق، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ سوم.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412 ق، مفردات الفاظ القرآن، دمشق و بیروت، الدار الشامیه و دار العلم.
سمرقندی، أبولیث نصر بن محمد، بی تا، بحر العلوم (سمرقندی)، بیروت، دار الفکر.
صدوق، محمد بن علی، 1417 ق، الأمالی، قم، مؤسسه بعثت.
صفار، محمد بن حسن، 1404 ق، بصائر الدرجات، تهران، أعلمی.
صنعانی، عبدالرزاق، 1410 ق، تفسیر القرآن، ریاض، مکتبه الرشد.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین، چ پنجم.
طبرسی، احمد بن علی، 1386 ق، الإحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق سیدمحمدباقر خرسان، نجف، دار نعمان.
طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، چ سوم.
طبری، محمد بن جریر، 1412 ق، جامع البیان فی تفسیر آی القرآن، بیروت، دار المعرفه.
عیاشی، محمد بن مسعود، بی تا، تفسیر عیاشی، تحقیق سید هاشم رسولی، تهران، المکتبه العلمیه الإسلامیه.
فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، 1410 ق، تفسیر فرات الکوفی، تحقیق محمدکاظم محمودی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
فراهیدی، خلیل بن احمد، 1410 ق، کتاب العین، قم، دار الهجره، چ دوم.
قاسمی، محمدجمال الدین، 1418 ق، تفسیر القاسمی المسمی بمحاسن التأویل، بیروت، دار الکتب العلمیه.
قمی، علی بن ابراهیم، 1367، تفسیر القمی، قم، دار الکتاب.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1363، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چ پنجم.
مجاهد بن جبر، بی تا، تفسیر مجاهد، اسلام آباد، مجمع البحوث الإسلامیه.
مفید، محمد بن نعمان، 1414 ق، الأمالی، بیروت، دار المفید.
مقاتل بن سلیمان، 1423 ق، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق عبدالله محمود شحاته، بیروت، دار احیاء التراث.
نسائی، احمد بن شعیب، 1382، خصائص امیرالمؤمنین(علیه السلام)، تحقیق محمدهادی امینی، قم، بوستان کتاب.
Meir M. Bar-Asher, 2002, “Hidden and the Hidden”, Encyclopedia of the Quran, vol. 2, Leiden-Boston. نصرت نیل ساز: استادیار دانشگاه تربیت مدرس. مجید معارف: استاد دانشگاه تهران. کاووس روحی: استادیار دانشگاه تربیت مدرس. آتنا بهادری: دانشجوی دکتری دانشگاه تربیت مدرس. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 12 انتهای متن/

94/03/31 - 04:31





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 422]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن