تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 2 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نادانى ريشه همه بديهاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832123650




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نقد شبهه تعارض آیات «علم غیب» در قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
نقد شبهه تعارض آیات «علم غیب» در قرآن
ادعای تناقض در آیات علم غیب، یکی از شبهاتی است که در باره قرآن از سوی باراشر ـ خاورشناس یهودی ـ مطرح شده است.

خبرگزاری فارس: نقد شبهه تعارض آیات «علم غیب» در قرآن



بخش اول چکیده ادعای تناقض در آیات علم غیب، یکی از شبهاتی است که در باره قرآن از سوی باراشر ـ خاورشناس یهودی ـ مطرح شده است. وی معتقد است آیاتی که علم غیب را در انحصار خداوند می داند با آیاتی که از آگاهی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و برخی از برگزیدگان الهی از غیب خبر می دهد، در تناقض است. دسته بندی آیات این موضوع بیانگر آن است که آنچه را قرآن در انحصار خداوند بیان فرموده، «علم غیب ذاتی و مستقل» است و خداوند به مقتضای حکمت و مشیّت خود، برخی از رسولان را به واسطه وحی، از غیب آگاه می نماید تا رسالت ایشان را اثبات و امر تبیین دین را تسهیل نماید. به فرمان الهی پیامبر نیز مامور تعلیم جانشین خود است و این علم در کنار دیگر روش های کسب علم امام نظیر: الهام و تحدیث با فرشتگان، سینه به سینه به اوصیای الهی انتقال می یابد، بی آنکه هیچ یک از آنان ادعای استقلال در علم غیب نمایند. واژگان کلیدی علم غیب ذاتی، علم غیب تَبَعی، علم امام، باراشر، شبهات قرآنی. طرح مسئله یکی از مهم ترین شبهات مطرح شده درباره قرآن، ادعای «تضاد و تناقض در محتوای آیات» است. این شبهه بر آیاتی مربوط به جبر و اختیار، سرنوشت انسان، توفّی ارواح و اخبار غیبی وارد شده است. در سالهای اخیر بارآشر، (1) خاورشناس یهودی، این تردید را در مورد آیات «علم غیب» مطرح نمود. وی در مدخل «غیب و غایب» دائره المعارف قرآن لایدن، (2) پس از بیان معنای لغوی «غیب»، آن را بخش اساسی نظام اعتقادی قرآن دانسته که مانند دیگر مسائل کلامی قرآن، نامنسجم و ناسازگار است. (Bar-Asher, 2002: 2 / 423) بارآشر به تعارض محتوای برخی از آیات مربوط به علم غیب، چنین اشاره کرده است: اصطلاح غیب، اغلب در قرآن به عنوان قلمرو انحصاری خداوند معرفی می شود. (انعام / 59، آل عمران / 179 و نمل / 65) اما در کنار انحصار این علم به خداوند، نگاه دیگری وجود دارد که در دیگر آیات، ارائه شده است و اظهار می دارد که خداوند گاهی ممکن است بخشی از علم غیب را به مخلوقاتش اعطا کند. (Ibid) وی با توجه به آیه 49 سوره هود، حضرت نوح (3) را شریک علم غیب خداوند می داند و در ادامه درباره دو آیه از سوره جن چنین می نویسد: در یک آیه خداوند به عنوان کسی معرفی شده که دانای غیب است و احدی را بر غیب خود آگاه نمی کند. (جن / 26) بااین حال، آیه بعد استثنا می زند: مگر آن کس را که به پیامبری برگزیده است. (جن / 27) این بدان معنا است که خداوند ممکن است در علمش با پیامبران برگزیده اش، شریک شود. (Ibid) بارآشر می گوید: درحالی که گرایش غالب در قرآن انحصار علم غیب به خداوند است، اختلاف میان این آیات به طور وسیعی در ادبیات فراقرآنی [تفاسیر و روایات] استفاده شده است و به ویژه شیعیان از آن برای اثبات اینکه امامان در آگاهی از غیب با خدا و پیامبران شریکند، بهره برده اند. (Ibid) وی تمایزات اصطلاح شناختی عالمان مسلمان، اعم از سنی و شیعه را تلاشی برای رفع شواهد متناقض موجود در نظام اعتقادی قرآن می داند. از میان مفسران اهل سنت او با استناد به فخر رازی می گوید: فخر رازی معتقد است که این چیزها [اشیای پنهان از حواس] را می توان به دو گروه تقسیم کرد: آنها که از طریق نشانه ای الهی، قابل کشف اند و آنها که قابل کشف نیستند. به استناد این تقسیم دوگانه، فخر رازی ادعا می کند که انسان می تواند تناقض ظاهر در آیات قرآن را رفع نماید. (Ibid, 2 / 424) آنگاه درباره تلاش شیعیان در رفع این تعارض چنین می نویسد: علمای شیعه معمولاً درباره علمی که به ائمه اعطا شده، بحث می کنند و گاهی معتقدند از علم پیامبران فراتر می رود. آنها براساس این آیه ]لقمان / 34[، بین دو نوع علم که قابل اطلاق بر دو گونه امور غیبی است، فرق می نهند. در حدیث منسوب به امام باقر بیان می شود که دو شکل از علم وجود دارد. علمی که خداوند به فرشتگان، رسولان و پیامبرانش تعلیم داده و علمی که از سایرین منع کرده و به هیچ کس نسپرده است. در نوع دوم خداوند آنچه را که بخواهد به وجود می آورد. (4) متنی دیگر ]از تفسیر ابن عربی[ نوع برتر این دو علم را که تنها به خداوند اختصاص دارد، به عنوان «غیب الغیب» معرفی می کند. (Ibid) در مجموع، کلام این نویسنده به این مسئله برمی گردد که آیات «علم غیب» در قرآن با هم تعارض دارند. او در طول مقاله اش سعی می کند، شرح و توضیح مفسران در مورد آیات را به «تلاش برای رفع تناقض» تعبیر کند. گذشته از ادعای بدون دلیل این مستشرق در مورد تناقض سایر مسائل کلامی قرآن، سؤالی که به وجود می آید این است که آیا قرآن درباره «علم غیب»، متناقض سخن گفته است؟ آیا کتابی که همه موجودات عاقل را به تحدی فراخوانده، خود نیازمند حل تعارض است؟ آیا شیوه ای که نویسنده مذکور برای دریافت نظر قرآن استفاده کرده درست است؟ آیا بررسی هشت آیه از چهل و دو آیه در مورد علم غیب، برای نتیجه گیری کافی است؟ آیا تنها با مراجعه به سه تفسیر اهل سنت (آثار طبری، ابن عربی و فخررازی) و سه تفسیر شیعه (آثار عیاشی، طوسی و طبرسی) می توان ادعا کرد که نظر مفسران اسلامی به دست آمده است؟ برای پاسخ به این سؤالات باید مفهوم غیب در لغت و اصطلاح بررسی شود و پس از استخراج همه آیات پیرامون علم غیب، نظر مفسران را درباره آن جمع بندی و تحلیل کرد تا مشخص شود که سخن ایشان به چه امری اشاره دارد و در نهایت غیب چیست؟ و عالم به غیب کیست؟ مفهوم شناسی غیب «غیب» وصف و مصدری در زبان عربی است که در قرآن کریم، روایات معصومین(علیه السلام) و ادبیات کلامی و عرفانی، به معنای «پنهان» و «پنهان شدن» به کار می رود و یک ریشه معنایی دارد. (فراهیدی، 1410: 4 / 454؛ راغب اصفهانی، 1412: 616؛ ابن منظور، 1405: 1 / 654) خواه این خفا و پنهانی در قلب انسان ثابت شود و خواه نشود. (ابن منظور، همان) لغت شناسان برای کلمه «غیب» معانی دیگری ذکر کرده اند که همه حاکی از پوشیدگی و پنهانی است. نظیر: الشکّ (به جهت پنهانی حقیقت)، ما اطمأنّ من الأرض (بخش گود و پست زمین که از چشم ها ناپیداست) و شَحم ثَرب الشاه (چربی گوسفند که بدن حیوان را از چشم ها پنهان می دارد). (همان: 657 ـ 654) کلمه «غیب» در مقابل «شهاده» (حضور) قرار دارد. خواه این حضور مکانی باشد، یا حضور نزد حواس ظاهری، یا حضور نزد علم و یا حضور نزد بصیرت انسان؛ با توجه به چهار نوع «حضور»، معنای غیب نیز تغییر می کند. در مجموع، این کلمه و مشتقات آن معنای «پوشیدگی از حس و درک انسان» را دارد و فرقی ندارد که این پوشیدگی ذاتی باشد یا به خاطر ضعف درک یا وجود مانع در راه درک. پوشیدگی ذاتی در مورد موجوداتی است که از قلمرو حس بیرونند؛ نظیر ذات باری تعالی، وحی، فرشته، بهشت، دوزخ، برزخ. ضعف درک، به ناتوانی حواس ظاهری انسان برمی گردد؛ مثلاً درک ستارگان دوردست یا باکتری های بسیار کوچک؛ موانع در راه درک یا مادی اند (نظیر دیوار) و یا غیرمادی اند (نظیر زمان گذشته و آینده). مصادیق غیب در آیات قرآن را با دو نسبت می توان در نظر گرفت؛ یکی نسبت به خداوند متعال و دیگر نسبت به انس و جن (مخلوقات مکلف). در نسبت اول، غیب از هر نوع که باشد (مادی یا غیرمادی)، عیان محض است و تعابیر «علّام الغُیوب» (مائده / 109 و 116، توبه / 78، سبأ / 48) و «أعلم غیب السماوات و الأرض» (بقره / 33) به خوبی گستره علم الهی را بیان می کند؛ لذا کاربرد «علم غیب» برای خداوند، از روی تسامح است و هدف این مقاله تنها بررسی دیدگاه دوم است. کاربرد «غیب» در قرآن کریم قرآن، معنای «پنهان بودن» را در قالب اصطلاحاتی از ریشه های «غ ی ب»، «ب ط ن»، «ک ن ن» و «س رر» ذکر کرده است؛ لیکن واژه نخست و مشتقات آن، به تنهایی شصت بار تکرار شده که به تفصیل عبارتند از: یک مورد، فعل نهی از باب افتعال «لایغتَب» (به معنای سخن گویی پشت سر دیگری) (حجرات / 12)؛ دو مورد به صورت اسم «غَیابَه» (به معنای قعر چاه) (یوسف / 10 و 15)؛ چهار مورد در ساختار اسم فاعل «غائبه و غائبین» (اعراف / 7، نمل / 20 و 75، انفطار / 16)؛ چهار مورد به صورت جمع مکسر «غُیوب» (مائده / 109 و 116، توبه / 78، سبأ / 48)؛ چهل و نه مورد به صورت اسم مفرد «غیب». مورد اخیر در قالب نه دسته تقسیم می گردد: دسته اول: بیست و شش مورد، متعلَق علم الهی است (بقره / 33؛ مائده / 109 و 116؛ انعام / 59 و 73؛ توبه / 78 و 94 و 105؛ یونس / 20؛ هود / 123؛ رعد / 9؛ نحل / 77؛ کهف / 26؛ مؤمنون / 92؛ نمل / 65؛ سجده / 6؛ سبأ / 3 و 48؛ فاطر / 38؛ زمر / 46؛ حجرات / 18؛ حشر / 22؛ جمعه / 8؛ تغابن / 18 و جن / 26 (دو مورد)) چهار مورد به وضوح از انحصار علم غیب به حضرت حق، خبر می دهد (انعام / 59؛ یونس / 20؛ نمل / 65 و جن / 26)؛ دسته دوم: چهار مورد، متعلَق علم پیامبر(صلی الله علیه و آله) به واسطه وحی است (آل عمران / 44؛ هود / 49؛ یوسف / 102 و تکویر / 24)؛ دسته سوم: یک مورد، اشاره به تعلیم نمونه های غیب از سوی خدا به برخی از رسولان است (آل عمران / 179)؛ دسته چهارم: شش مورد، سخن از عدم آگاهی انسان ها و یک مورد جنیان، از غیب است (آل عمران / 179؛ هود / 49؛ مریم / 78؛ طور / 41؛ نجم / 35 و قلم / 47 و سبأ / 14)؛ دسته پنجم: در چهار مورد، علم پیامبر(صلی الله علیه و آله) به غیب آشکارا رد می شود (اعراف / 188؛ یونس / 20 و هود / 31 و 49)؛ دسته ششم: در یک مورد، خداوند به بندگانش وعده می دهد که یکی از موارد غیب، در آینده برایشان آشکار می شود (مریم / 61)؛ دسته هفتم: در دو مورد، هرگونه حدس بدون دلیل با تعابیر (رجماً بالغیب) (کهف / 22) و (یقذفون بالغیب) (سبأ / 53) به «پرتاب تیر در تاریکی» تشبیه می شود؛ دسته هشتم: در یک مورد، «ایمان به غیب» یکی از اوصاف متقین برشمرده شده است (5) (بقره / 3)؛ دسته نهم: در هشت مورد، با تعبیر «بالغیب» تنهایی انسان و پنهان بودنش از چشم انظار بیان می شود (مائده / 94؛ یوسف / 52؛ انبیا / 49؛ فاطر / 18؛ یس / 11؛ ق / 33؛ حدید / 25؛ ملک / 12). غیب به دو نوع کلی تقسیم می شود: مطلق و نسبی. غیب مطلق از مرحله شهود انسان خارج بوده و نوعی ثبوت مبهم و غیرمقدر دارد و مادامی که از عالم غیرشهود به عالم محدود نازل نشده، علم ما از درک آن عاجز است. غیب نسبی پا به عرصه شهود نهاده؛ لیکن متعلق علم ما قرار نگرفته است و وصفی است که با اختلاف نسبت ها متفاوت می شود. مثلاً موجودی که در خانه و محسوس ما است، نسبت به بیرون از خانه، غیب است. نور و رنگ برای حس بینایی، شهود و برای حس شنوایی غیب است. محسوسات این دو حس برای انسان سالم، شهود و برای فرد کر و کور، غیب است (طباطبایی، 1417: 7 / 125؛ حسینی همدانی، 1404: 5 / 339 و 342)، ازاین رو غیب دارای مراتبی است: 1. آنچه مخصوص خداوند است و کسی را بر آن آگاه نمی سازد. (مانند زمان قیامت) 2. آنچه مالکیت آن در اختیار خداوند است و برای مخلوقات نیز قابل درک است. اگر مخلوقات راه درک آن را بیابند، می توانند کشف نمایند (مانند اکتشافات حاصل از پیشرفت علم و تکنولوژی بشر) ولی اگر مخلوقات نتوانند راهی بدان بیابند، تنها برای برگزیدگان از رسولان الهی امکان آگاهی از طریق وحی وجود دارد. همه آیات، خداوند متعال را بدون استثنا دانای غیب می داند. شبهه بارآشر به آنجا برمی گردد که آیات دسته 1، 4، 5 علم غیب را منحصر به خدا می داند ولی آیات دسته 2 و 3 رسول مرضی او را نیز آگاه به غیب می داند. رویکرد مفسران به آیات علم غیب برای رفع شبهه مذکور و درک صحیح دیدگاه قرآن درباره «آگاهی از غیب»، پاسخ این سؤال که «آیا قرآن، علم به هر نوع غیبی را از غیر خداوند نفی می کند؟» بسیار حائز اهمیت است. پاسخ به این سؤال منفی است؛ زیرا غیب مخصوص خداوند، خصوصیتی دارد که مفسران درباره آن سه نظر داده اند: یک. رویکرد اول علم غیب مخصوص خداوند، مستقل و بدون واسطه است. (فیض کاشانی، 1415: 4 / 72؛ آلوسی، 1415: 10 / 223؛ طباطبایی، 1417: 1 / 157) این نوع از غیب برای همه مخلوقات که ممکن الوجودند، محال است. چنان که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز علم غیب خویش را الهی می داند و می فرماید: «لاأعلم ما وراء هذا الجدار إلّا أن یعَلّمنی ربّی». (اندلسی، 1420: 4 / 519) در آیه «قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَات  وَ الأ رْض  الْغَیْبَ إ لاَّ اللَّهُ وَ مَا یَشْعُرُونَ أ یَّانَ یُبْعَثُونَ» (نمل / 65) اکثر مفسران تنها مصداق غیب را با توجه به بخش انتهایی، «زمان برپایی قیامت» دانسته اند (طبری، 1412: 20 / 5؛ سمرقندی: بی تا: 2 / 590)، اما برخی از مفسران برای هر مصداق احتمالی، عباراتی را در تقدیر گرفته اند؛ نظیر «لایعلم الغیب بلا دلیل الّا اللَّه» و «لایعلم الغیب بلا معلّم الّا اللَّه» و «لایعلم الغیب الّا اللّه وحده أو من أعلمه اللّه». (طبرسی، 1372: 7 / 359) دو. رویکرد دوم غیب مخصوص خداوند؛ یعنی علم به همه غیوب تنها در اختیار خداوند است؛ (ابن حجر هیتمی، 1142: 17) مثلاً کسی که با اختراع تلسکوپ، دورترین ستارگان را از غیب به شهود تبدیل نموده، از برخی غیب ها آگاه شده و از بسیاری دیگر ناآگاه است. سه. رویکرد سوم غیب مخصوص خداوند، نوع خاصی به نام «مَفاتِح غیب» است؛ چنان که ابن مسعود می گوید: همه چیز جز «مفاتح غیب» به پیامبر شما داده شد. (ابن حنبل، 1313: 1 / 386؛ طبری، 1412: 7 / 137 و 21 / 56؛ سمرقندی، بی تا: 3 / 31) بررسی و تحلیل رویکردهای مفسران به آیات علم غیب
یک. بررسی رویکرد اول این رویکرد کاملاً مورد قبول است؛ زیرا در آیاتی که از علم غیب پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و برخی از رسولان الهی خبر می دهند، هرگز سخن از علم استقلالی ایشان نیست. برای علم پیامبر(صلی الله علیه و آله) تعبیر «نُوحِیهَا إ لَیک» (هود / 49) و «نُوحِیه إ لَیک») (آل عمران / 44 و یوسف / 102) و برای علم دیگر رسولان، تعبیر «لِیطْلِعَکمْ عَلى الْغَیب» (آل عمران / 179) به کار رفته است. در آیه 24 تکویر نیز منظور از غیب، قرآن کریم و وحی الهی است. (طبری، 1412: 30 / 52؛ سمرقندی، بی تا: 3 / 531) وحیانی بودن قرآن و خبر دادن خداوند به پیامبرانش، همگی تأکیدی بر رابطه تَبَعی علم فرستادگان خدا با علم خدا است. مقصود از «راه در اختیار خدا» در عبارت برخی از مفسران که گفتند: «راهی برای علم غیب وجود ندارد، حتی اگر راهی باشد در اختیار خداوند است.» (رازی، 1408: 7 / 311)، همان «وحی الهی» است. از سوی دیگر، تفاسیر عرفانی این مطلب را چنین بیان می کنند: اگر خداوند اراده کند که بر بنده اش طعم غیوب را بچشاند، بنده را برای خودش برمی گزیند و وصف او را به وصف خودش می پوشاند و او را از وجود نفسش پنهان می کند و گوش و چشم و قلب و روح او می شود و بنده آن اسرار را به خداوند می فهمد نه به خودش. (مجاهد، بی تا: 1 / 140 و 2 / 574) دو. بررسی رویکرد دوم این رویکرد اگر در مقایسه با «علم مردم عادی» در نظر گرفته شود، صحیح است؛ زیرا در هر عصر و زمان با پیشرفت علم و تکنولوژی، متفکران و دانشمندان برخی از غیب ها را تبدیل به عیان می کنند. عرفا و صاحبان بصیرت، با تزکیه روحی، با عالم مجردات ارتباط برقرار می کنند و برخی از غیوب مربوط به آن عالم را شهود می کنند؛ ولی اگر رویکرد دوم در مقایسه با «علم برگزیدگان الهی» در نظر گرفته شود، براساس آیات 179 آل عمران و 26 جن که تعبیر غیب را با ساختار «الغیب» و «غیبه»؛ یعنی مطلق به کار برده است، رسولان مرضی خداوند می توانند از همه انواع غیب به اذن و تعلیم خداوند بهره مند گردد. تخصیص و تقیید علم ایشان، بدون دلیل است. اگر در روایات خلاف این مطلب در مورد پیامبری یا وصی پیامبری دیده شد، قرینه آیات مذکور اقتضا دارد که در همان موارد نیز خداوند متعال می تواند علم خویش را در اختیار ایشان قرار دهد. دارا بودن علم غیب برای برگزیدگان خدا هرگز به معنای «مالکیت استقلالی بر آن» نخواهد بود؛ بلکه این علم، همزمان ذاتاً از آن خدا و تَبَعاً در اختیار برگزیدگانش است. سه. بررسی رویکرد سوم برای این رویکرد، ابتدا باید تعبیر «مفاتح غیب» بررسی شود: یک. مفهوم «مفاتح غیب» «مَفاتِح» جمع مَفتح (خزینه) یا مِفتح (کلید) است که هر دو در نهایت به یک معنا می رسد؛ زیرا کسی که کلیدهای خزینه های غیب را دارد، قهراً به آنچه در آن خزائن است عالم می باشد و می تواند مانند کسی که خود آن خزینه ها نزد اوست به دلخواه در آن تصرف نماید. برخی از تفاسیر این اصطلاح را دارای معنای خاصی دانسته اند که در مقابلش «کتاب مُبین» قرار دارد. (حسینی همدانی، 1404: 5 / 339) «مَفاتِح غیب» علم به موجودات در ازل قبل از تنزل به عالم امکان است که صفت ذات پروردگار می باشد و به آن غیب مطلق نیز می گویند. در حقیقت از آنجا که خزینه های غیب اموری است که مقیاس های محسوسی که هر چیزی را می سنجد، احاطه به آن ندارد و اندازه های معهود نمی تواند تحدیدش کند و به شهادت این آیه در نزد خدا دارای نوعی ثبوت است، لذا علم بشر از درک آنها عاجز بوده و تنها در انحصار خداوند است. (6) از «مفاتح غیب» یا «غیب مطلق»، در برخی از آیات با تعبیر «خزائن الله» یاد شده است. نظیر: «قُلْ لا أ قُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّه» (انعام / 50 و هود / 31) «وَإ نْ مِنْ شَیْءٍ إ لاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ» (حجر / 21) «أ مْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَه ر بکَ» (ص / 9) «أ مْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَبکَ» (طور / 37) «وَ لِلَّه خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الأ رْض » (منافقون / 7) ممکن است از جمع بودن کلمات «مَفاتِح» و «خزائن» این سؤال در ذهن ایجاد شود که تعدد از خواص چیزی است که محدود است، پس مَفاتِح غیب محدودند نه نامحدود! اما درست است که آن خزینه ها متعددند ولی برخی مافوق برخی دیگرند و از آن جهت که خزینه بالاتر محدود و مقدر به حد و قَدر خزینه پایین تر نیست، پس تمام خزائن به این اعتبار نامحدودند. (طباطبایی، 1417: 12 / 145) اغلب مصادیقی که روایات اسلامی برای «مَفاتِح غیب» بیان نموده اند، موارد مذکور در آیه 34 لقمان (7) است. (طبری، 1412: 7 / 137 و 21 / 56؛ ابن ابی حاتم، 1419: 4 / 1304 و 9 / 3102؛ سمرقندی، بی تا: 3 / 31؛ طبرسی، 1372: 4 / 481) دو. مفهوم «کتاب مبین» «کتاب مُبین»، علم به موجودات پس از تنزل به عالم امکان است و صفت فعل پروردگار می باشد. ازاین رو «کتاب مبین» عبارت است از احاطه و تدبیر خلقت جهان و تقدیر و اندازه گیری برای هر یک از موجودات. این نوع علم الهی با اختلاف مرتبه تنزل و بسط، به صورت های «أ مّ الکتاب»، «لوح محفوظ» و «کتاب»، به کار رفته است. خداوند این علم را به انبیا و اوصیا و قدسیان تعلیم فرموده است (حسینی همدانی، 1404: 5 / 339 و 342)، نظیر آیات «وَ مَا یَعْزُبُ عَنْ رَبکَ مِنْ مِثْقَال  ذَرَّه فِى الأ رْض  وَ لا فِى السَّمَاءِ وَ لا أ صْغَرَ مِنْ ذَٰلِکَ وَ لا أ کْبَرَ إ لاَّ فِی کِتَاب  مُبین » (یونس / 61) «یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبتُ وَ عِنْدَهُ أ مُّ الْکِتَاب» (رعد / 39) «قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبی فِی کِتَاب  لا یَضِلُّ ر بی وَ لا یَنْسَى» (طه / 52) «مَا أ صَابَ مِنْ مُصِیبَه فِی الأ رْض  وَ لا فِی أ نْفُسِکُمْ إ لاَّ فِی کِتَاب  مِنْ قَبْل  أ نْ نَبْرَأ هَا» (حدید / 22) «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجیدٌ فِی لَوْح  مَحْفُوظٍ» (بروج / 22) علامه طباطبایی معتقد است، نسبت «کتاب مبین» به حوادث خارجی، نسبت خطوط برنامه عمل به خود عمل است. چیزی که نسبت به موجودات خارجی تقدم داشته و بعد از فنای آنها هم باقی می ماند. تفاوت این دو نوع علم در نازل تر بودن مرتبه «کتاب مبین» است. وقتی موجودات از خزائن غیب خارج شدند، کتاب مبین آنها را قبل و بعد از رسیدن به عالم وجود و پس از طی شدن دورانش در این عالم، حفظ می کند. (طباطبایی، 1417: 7 / 128 ـ 126) بر این اساس، مالکیت «مفاتح غیب» با تمام اوصافش از آن خداوند است و ادعای عدم آگاهی از آن حتی با تعلیم و واسطه الهی، بدون دلیل است؛ زیرا این نوع از غیب نیز می تواند به اذن و تعلیم خدا به رسولان برگزیده اش منتقل شود. در نهایت از میان رویکردها، تنها رویکرد نخست پذیرفته می شود. هر کس چه از مردم عادی، چه از رسولان و حتی برگزیدگان از رسولان، ذاتاً و استقلالاً علم غیب را در اختیار ندارد. پی نوشت: [1]. مایر میخائیل بارآشر در روستایی در جنوب مراکش به دنیا آمد. در اورشلیم به تحصیل پرداخت و در 1991 م. از رساله دکتری خود با عنوان «کتاب آسمانی و تفسیر نزد شیعه متقدم» در دانشگاه عبری اورشلیم دفاع کرد. او استاد زبان و ادبیات عرب این دانشگاه است و در حوزه فلسفه اسلامی، تفسیر شیعه و فرقه نُصیریه پژوهش می کند. 2. دائره المعارف قرآن کریم به زبان انگلیسی (Encyclopedia of the Quran) در پنج جلد از سال 2001 تا 2005 م توسط انتشارات بریل در لایدن هلند منتشر شد. سر ویراستار آن خانم جین دامن مک اولیف استاد دانشگاه جرج تاون آمریکا است. چهار تن از قرآن پژوهان مشهور غرب (کلود ژیلیو از فرانسه، ویلیام گراهام از آمریکا، وداد قاضی از شیکاگو و اندرو ریپین از کانادا) وی را در این امر همراهی کرده اند. ترجمه این اثر به فارسی توسط انتشارات حکمت در حال انجام است و جلد اول آن در بیست و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران عرضه شد. 3. همه مفسران، مخاطب آیه را «حضرت محمد|» می دانند نه «حضرت نوح(علیه السلام)». 4. در این حدیث به «بداء» که یکی از عقاید مهم شیعه است اشاره شده. (برای این دسته از روایات ر.ک: خویی، 1418: 390 ـ 385) 5. بارآشر «ایمان به غیب» را به اشتباه «همانند صفات متقین» دانسته است (Bar-Asher, 2002: 2 / 424)، درحالی که آیه آن را «جزئی از صفات متقین» می داند. 6. ر.ک: طباطبایی، 1417: 7 / 128 ـ 126 ؛ حسینی همدانی، 1404: 5 / 342 ـ 339. 7. (زمان قیامت، زمان بارش باران، آنچه در رحم هاست، رخدادهای فردا و مکان مرگ) البته بارآشر، مقصود از «آنچه در رحم ها» است را «جنسیت جنین» بیان کرده (Bar-Asher, 2002: 2 / 424)؛ درحالی که آیه صراحت ندارد و سخن او تنها گمانه زنی است؛ چنان که برخی از تفاسیر مواردی نظیر: تعداد، رنگ پوست، زشتی و زیبایی، نقصان و کمال، سعادت و شقاوت و سرنوشت کودک در آینده، را ذکر نموده اند. (طبرسی، 1372: 8 / 507) منابع و مآخذ قرآن کریم.
نهج البلاغه، بی تا، گردآوری سید رضی، تصحیح صبحی صالح، قم، هجرت.
آلوسی، شهاب الدین سید محمود، 1415 ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دار الکتب العلمیه.
ابن  أبی الحدید، عزالدین، 1378 ق، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد أبوالفضل إبراهیم، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه.
ابن  أبی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، 1419 ق، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق أسعد محمد الطیب، ریاض، مکتبه نزار مصطفی الباز.
ابن بطریق، یحیی بن حسن، 1407 ق، عمده عیون صحاح الأخبار فی مناقب امام الأبرار (العمده)، قم، مؤسسه نشر اسلامی.
ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد، 1142 ق، الإعلام بقواطع الإسلام (به خط سیدمحمدبن سیدحسین)، مکتبه جامعه الملک سعود (قسم المخطوطات)، رقم 7042 ت 1088 / 2.
ابن حنبل، احمد، 1313 ق، مسند احمد، بیروت، دار صادر.
ابن سعد، محمد، بی تا، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر.
ابن سلیمان کوفی، محمد، 1412 ق، مناقب الإمام أمیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام)، تحقیق محمدباقر محمودی، قم، مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیه.
ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبدالله، 1412 ق، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، بیروت، دار جیل.
ابن منظور، محمد بن مکرم، 1405 ق، لسان العرب، قم، ادب الحوزه.
إسکافی، محمد بن عبدالله، 1402 ق، المعیار و الموازنه، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، بی نا.
حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، 1411 ق، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الآیات النازله فی اهل البیت(علیه السلام)، تحقیق محمدباقر محمودی، تهران، مؤسسه طبع و نشر.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، 1406 ق، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دار المعرفه.
حرعاملی، محمد بن حسن، 1425 ق، إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، بیروت، مؤسسه أعلمی.
حسینی همدانی، سید محمدحسین، 1404 ق، انوار درخشان، تهران، لطفی.
رازی، ابوالفتوح، 1408 ق، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی.
رازی، فخرالدین محمد بن عمر، 1420 ق، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ سوم.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412 ق، مفردات الفاظ القرآن، دمشق و بیروت، الدار الشامیه و دار العلم.
سمرقندی، أبولیث نصر بن محمد، بی تا، بحر العلوم (سمرقندی)، بیروت، دار الفکر.
صدوق، محمد بن علی، 1417 ق، الأمالی، قم، مؤسسه بعثت.
صفار، محمد بن حسن، 1404 ق، بصائر الدرجات، تهران، أعلمی.
صنعانی، عبدالرزاق، 1410 ق، تفسیر القرآن، ریاض، مکتبه الرشد.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین، چ پنجم.
طبرسی، احمد بن علی، 1386 ق، الإحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق سیدمحمدباقر خرسان، نجف، دار نعمان.
طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، چ سوم.
طبری، محمد بن جریر، 1412 ق، جامع البیان فی تفسیر آی القرآن، بیروت، دار المعرفه.
عیاشی، محمد بن مسعود، بی تا، تفسیر عیاشی، تحقیق سید هاشم رسولی، تهران، المکتبه العلمیه الإسلامیه.
فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، 1410 ق، تفسیر فرات الکوفی، تحقیق محمدکاظم محمودی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
فراهیدی، خلیل بن احمد، 1410 ق، کتاب العین، قم، دار الهجره، چ دوم.
قاسمی، محمدجمال الدین، 1418 ق، تفسیر القاسمی المسمی بمحاسن التأویل، بیروت، دار الکتب العلمیه.
قمی، علی بن ابراهیم، 1367، تفسیر القمی، قم، دار الکتاب.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1363، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چ پنجم.
مجاهد بن جبر، بی تا، تفسیر مجاهد، اسلام آباد، مجمع البحوث الإسلامیه.
مفید، محمد بن نعمان، 1414 ق، الأمالی، بیروت، دار المفید.
مقاتل بن سلیمان، 1423 ق، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق عبدالله محمود شحاته، بیروت، دار احیاء التراث.
نسائی، احمد بن شعیب، 1382، خصائص امیرالمؤمنین(علیه السلام)، تحقیق محمدهادی امینی، قم، بوستان کتاب.
Meir M. Bar-Asher, 2002, “Hidden and the Hidden”, Encyclopedia of the Quran, vol. 2, Leiden-Boston. نصرت نیل ساز: استادیار دانشگاه تربیت مدرس. مجید معارف: استاد دانشگاه تهران. کاووس روحی: استادیار دانشگاه تربیت مدرس. آتنا بهادری: دانشجوی دکتری دانشگاه تربیت مدرس. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 12 ادامه دارد...

94/03/30 - 04:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 219]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن