تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خوشبخت كسى است كه سراى باقى را كه نعمتش پايدار است بر سراى فانى كه عذابش بى‏پاي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1841920542




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ارتباط مفهومى محبت با سایر مفاهیم همسان و غیرهمسان قرآنى


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
ارتباط مفهومى محبت با سایر مفاهیم همسان و غیرهمسان قرآنى
از مقابله واژه محبت با واژگان کراهت، بغض و عداوت، مى توان نتیجه گرفت که در مقایسه با کراهت، محبت طلب کردن با انتخاب و اختیار است و با توجه به تقابل معنایى آن با بغض، محبت، اشتیاق و علاقه قلبى به چیزى است که محبّ به آن راغب است.

خبرگزاری فارس: ارتباط مفهومى محبت با سایر مفاهیم همسان و غیرهمسان قرآنى



بخش اول چکیده واژه «محبت» و مفهوم آن، در فرهنگ قرآن کریم جایگاه ویژه دارد. این نوشتار درصدد است تا از طریق بررسى تعامل معنایى واژه محبت با برخى از واژگان نظیر مودت، ولایت، عبادت، رحمت، حنان، رأفت و شفقت و تقابل معنایى آن با برخى دیگر، نظیر کراهت، بغض و عداوت، و همچنین از طریق بررسى برخى دیگر از عناصر زبانى قرآن مانند اراده و اختیار، فطرت، معرفت، تقوا، که به گونه اى با مفهوم محبت در کاربردهاى قرآنى ارتباط پیدا مى کند، چگونگى روابط مفهومى محبت را با دیگر واژگان همسان و غیرهمسان در حوزه زبان قرآن تبیین و آشکار نماید. محبت، به معناى میل طبع همراه با حکمت و نزدیکى بین دو چیز است که اطاعت و وابستگى به محبوب را نتیجه دهد؛ بعد معنوى یک پیوند و برطرف کننده نیاز نفسانى انسان و همچنین کشش ذاتى براى رسیدن به نوعى کمال است. از سوى دیگر، محبت نقطه اتصال مفاهیم شاخص قرآنى همچون ایمان، اختیار و اطاعت و دورى از گناه است. این نوشتار نشان مى دهد که نقش محبت در فرهنگ قرآنى نقشى اساسى است؛ زیرا نقطه اتصال بسیارى مفاهیم قرآنى محبت، حب و محبوب است. کلیدواژه ها: محبت، مودت، کراهت، ولایت، فطرت، اطاعت، تقوا. مقدّمه علاقه به هر امرى چون تعاملات قلبى انسان را در پى دارد، باعث مشغولیت قلب و وابستگى به آن مى شود. این درحالى است که عموما علاقه و محبت زمینه ساز انگیزه و عمل در انسان شده و خواه و ناخواه باعث انتقال فضایل و رذایل اخلاقى از محبوب به محبّ مى شود. جامعه انسانى و بخصوص جامعه کوچک خانواده که سنگ بناى آن است، بدون محبت استحکام نمى یابد. حبّ و بغض دو مظهر جذب و دفع عمومى در مجامع بشرى و از مسائل ریشه اى و اساسى در اخلاق اسلامى است و ازآنجاکه اساس زندگى اجتماعى بشر بر آن استوار بوده و مى تواند در تربیت و اصلاح انسان نقش مؤثرى ایفا کند؛ در دین مبین اسلام از ارزش و اهمیت والایى برخوردار است. در دین مقدس اسلام، محبت زمینه ساز بسیارى از دستورهاى اخلاقى و حقوقى است و خداى متعال بعد از بیان یک حکم ارزشى و هنجارى، آن را ناشى از محبت خود مى داند (بقره: 195؛ ممتحنه: 8: مائده: 87؛ نساء: 107؛ انعام: 141 و...)؛ چنان که یکى از اهداف احکام اجتماعى اسلام در مواردى همچون نماز جماعت، حج، ایثار و احسان و...، تحکیم انس، الفت و محبت در بین مردم است؛ زیرا با ایجاد مودت و الفت میان انسان ها، در جامعه کمتر نیازى به توسل به قانون (که گاه سخت و تلخ است) براى حل و فصل اختلافات، پیدا مى شود. در آموزه هاى دینى آمده است که قلب مؤمن حرم خداست؛ ازاین رو، سفارش شده که چیزى غیر او را در آن راه ندهید. حتى حب فرزندان و اقوام نزدیک انسان نیز باید رنگ الهى داشته باشد و علاقه به آنها باعث عدم اطاعت از فرامین الهى نگردد. در روایات مختلفى نیز بر این مطلب تأکید شده است؛ از جمله: «هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض» (کلینى، 1365، ج 2، ص 125) و «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُب» (همان، ج 8، ص 79)؛ آیا دین جز محبت است، و محبت جز طلب محبوب؟ اهمیت موضوع محبت آن گاه بیشتر نمایان مى شود که بدانیم اگر خداوند محبت و عشق به خود را در انسان ها قرار نمى داد، انسان مهم ترین ابزار خود براى رسیدن به کمال وجودى را از دست مى داد. آنهایى که اعمال و رفتارشان بر مدار محبت و رضاى محبوب حقیقى دور مى زند، در پى زیبایى هاى دنیایى و حتى لذایذ بهشتى نیستند و تنها به این مى اندیشند که محبوب چه چیز را دوست دارد و چه چیز را دوست ندارد تا مطابق میل او، عملى را انجام دهند و یا از آن دورى کنند. به لحاظ پیشینه، درباره موضوع دوستى و محبت در قرآن آثار مختلفى به رشته تحریر درآمده است که اکثر آنها جایگاه محبت را به عنوان یک اصل در فرهنگ قرآنى اسلامى مورد توجه قرار داده اند. براى نمونه، کتاب الحب و المحبة الالهیه از ابن عربى، تألیف محمود محمودالغراب به بیان لوازم و اسباب محبت، صفات محبان و مراتب محبت از دیدگاه عرفانى پرداخته است. همچنین کتاب دوستى در قرآن و حدیث، نوشته محمد محمدى رى شهرى، صرفا به بیان آیات و روایات در زمینه محبت پرداخته است. نیز کتاب محبت در قرآن و حدیث، تجلى آن در سیره نبوى، اقوال و احوال عارفان، از على رافعى، با بررسى جایگاه محبت در روایات و ادعیه اسلامى، از طریق مرور ویژگى هاى محبّان و محبوبان خداوند و عوامل ایجاد محبت در بعد روانى و اجتماعى، در پى اثبات این معناست که محبت در اسلام در همه ابعاد سلوک فردى و اجتماعى در متون درجه اول اسلامى مدنظر قرار گرفته است. همچنین مقاله هاى «عشق و محبت از منظر قرآن»، نوشته منتظرین معمار، فصلنامه کوثر، شماره 1، 1380؛ «محبت از نگاه قرآن»، منتظرین معمار، فصلنامه کوثر، شماره 5، 1381. در این دو مقاله محبت از منظر قرآن به اختصار بررسى شده است اما به رویکرد تطبیقى مفاهیم همسان و غیرهمسان قرآنى مورد بررسى قرار نگرفته است. بنابراین با بررسى هاى انجام شده، در موضوع این پژوهش، کتاب و مقاله مجزایى یافت نشد. ازآنجاکه این نوشتار واژه «محبت» را در مقایسه با واژگان و مفاهیم مرتبط قرآنى بررسى مى کند و در نهایت، تصویر تقریبا جامعى از این مفهوم در لغت و کاربرد قرآن کریم براى مخاطب ترسیم مى نماید، رویکردى تازه و بدیع به شمار مى رود. در مقاله حاضر، به این پرسش ها پاسخ مى دهیم: واژه «محبت»، چه در سطح معناى پایه و چه در ساحت کاربرد قرآنى، با چه واژگانى در ترادف یا تقابل معنایى قرار دارد؟ و چه جایگاهى را براى محبت در میان مفاهیم یادشده مشخص مى کند؟ از طریق بررسى وجوه اشتراک و افتراق معنایى محبت با واژگان همسان و مترادف و مقایسه واژگان متضاد و غیرهمسان با آن، حوزه معنایى محبت را مشخص و با نشان دادن ارتباط محبت با مفاهیم مرتبط و کلیدى قرآن، در بافت و سیاق آیات، جایگاه رفیع محبت را در فرهنگ قرآنى تبیین مى کنیم. تعریف محبت محبت از ریشه «حُبّ»، نقیض «بغض» به معناى کشش شدید، دوست داشتن و مودت است (فراهیدى، 1410ق، ذیل ماده حبب) حُبّ به معناى محبت و حِبّ (با کسره) به معناى حبیب و محبوب به کار رفته است (ابن منظور، 1414ق، ذیل ماده). محبت در اصطلاح، حالتى است که در دل یک موجود ذى شعور، نسبت به چیزى که با وجود او ملایمتى، و با تمایلات و خواسته هاى او تناسبى داشته باشد، پدید مى آید. مى توان گفت: محبت، یک جاذبه ادراکى است. ملاک این جذب و انجذاب، ملایمتى است که آن موجود با محبّ دارد و محبت انسان به چیزى تعلق مى گیرد که ملایمت کمال آن را با وجود خودش دریافته است (مصباح، 1386، ج 1، ص 358). حب، انفعال نفسانى و آگاهانه از تأثیر مطلوب است که چون تکوین شد و ثبات یافت، فعلیت مى یابد. با این تعریف، چون جاذبه هاى طبیعى و غرایز حیوانى آگاهانه نیست، بدان ها جز به مجاز حب گفته نمى شود (طالقانى، 1362، ج 5، ص 83). محبت در مورد خداوند حالت نفسانى نیست، بلکه از صفات فعلى اوست که به صورت احسان نسبت به عبد ظهور مى یابد. برخى محبت خداوند را برداشتن حجاب از قلب عبد براى رسیدن به قرب حق دانسته اند (طریحى، 1375، ج 2، ص 32). برخى نیز به «اراده» معنا کرده و گفته اند: محبت، اراده آنچه دیده مى شود، یا درباره آن گمان خیر مى رود، است که سه وجه دارد: اول، محبت به خاطر لذت بردن از آن؛ مانند محبت مرد به زن (انسان: 8). دوم، محبت به خاطر منفعت؛ مانند محبت به چیزى که از آن نفع برده مى شود (صف: 13). سوم، محبت به دلیل فضیلت داشتن؛ مانند دوست داشتن اهل علم به خاطر علم (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 214). از نظر اینان، محبت نه حالت انفعالى، بلکه از افعال نفسانى است. قواى باصره، سامعه، حافظه، متخیله، سایر قوا و حواس ظاهرى و باطنى ما هریک فعل خود را به شکلى غیرارادى و ناآگاهانه دوست مى دارند و این دوستى آنها را به سوى فعلش جذب مى کند؛ چشم را به سوى دیدن آنچه دوست دارد، جذب مى کند و گوش را به سوى شنیدن، و این نیست مگر به خاطر اینکه کار هر قوه کمال او است و هر قوه اى با کار مخصوص به خود، با برطرف کردن حجاب طبیعى خود، نقص خود را تکمیل مى کند. معنا و مفهوم حب مال و جاه و حب علم نیز به همین شکل است؛ چون انسان با هریک از مال و جاه و علم، استکمال مى یابد؛ به همین جهت، آنها را دوست مى دارد (طباطبائى، 1417ق، ج 1، ص 412). علّامه طباطبائى در مفهوم محبت نوشته است: محبت از تعلق و ارتباط وجودى بین محب و محبوب ناشى مى شود؛ و یا به عبارتى، انجذاب بین علت مکمل و یا شبیه به آن، و بین معلول مستکمل و یا شبیه به آن؛ لذا ما افعال خود را دوست مى داریم تا به وسیله آن به کمال برسیم و آنچه را هم که متعلق به افعال ماست دوست مى داریم، تا آن را وسیله و ابزار برطرف کردن نیازهایمان قرار دهیم (همان، ص 411) دوستى خداوند به معناى آن است که آن چیزى را که دوست داشته است براى موجود، کمال مى داند و کمال انسان نیز تخلق به صفات بارى تعالى است. وقتى خداوند ایمان را در درون انسان دوست داشتنى قرار داده است، یعنى «ایمان» مظهر تخلق به صفات ربوبى و راه کمال اوست و هر صفت دیگرى را که خداوند براى انسان دوست مى دارد، مظهرى از مظاهر ایمان است. پس وقتى خداوند محسنین را دوست دارد، بدین معناست که آنها در صفت محسن، خداگونه شده اند. درواقع، خداوند خود را دوست مى دارد؛ چراکه محسن، مطهّر، صابر، مقسط و... از مظاهر خداوند و از مصادیق ایمان هستند. به بیان دیگر، حب نتیجه تناسب، و بغض نتیجه تناکر است. وقتى خداوندانسانى رادوست دارد،یعنى او با خداوند تناسبى پیدا کرده است (نراقى، بى تا، ج 3، ص 149). این همان رضوان الهى و تخلق به صفات ربوبى است. روابط مفهومى در سطح ترادف ترادف یا هم معنایى یکى از برجسته ترین مؤلفه هاى مؤثر در ساخت روابط مفهومى در دستگاه واژگان است. از راه هاى تشخیص واژه هاى هم معنا، جانشین سازى است؛ یعنى دو واژه هم معنا باید بتوانند در تمامى جایگاه ها در جاى یکدیگر بنشینند. ولى باید توجه داشت که لغت دانان در باب ترادف تام وحدت نظر ندارند. برخى بر این باورند که در هیچ زبانى هم معنایى تام و کامل وجود ندارد (لاینز، 1391، ص 94) و با بررسى دو یا چند کلمه به ظاهر مترادف مى توان به دست آورد که آنها از جهات گوناگونى نظیر مقدار کاربرد، مقبولیت، رسمیت یافتن، تراز ادبى، و نیز از حیث همراهى با قیود و صفات مختلف متفاوتند و به طور کلى، ترادف در فرهنگ زبان به طور عام و فرهنگ زبان قرآن به طور خاص عموما در سطح ترادف نسبى و تداخل مفهومى است. با توجه به آنچه ذکر شد، واژگانى را که در قرآن کریم به گونه اى مترادف با معنا و مفهوم محبت به کار رفته است، بررسى نموده و ارتباط آن را با واژه «محبت» تبیین مى نماییم. لازم به ذکر است که برخى از این واژگان مانند مودت، رحمت، شقف و الفت ارتباط معنایى مستقیم، و برخى مانند رأفت وحنان رابطه غیرمستقیم با مفهوم محبت دارند. الف. ارتباطات معنایى مستقیم ارتباط معنایى مستقیم بدین معناست که محبت مستقیما با آن واژگان اشتراکات معنایى دارد. رابطه معنایى محبت و مودّت مودّة از ریشه «ودّ» به معناى آرزو کردن و دوست داشتن (فراهیدى، 1410ق، ج 8، ص 99)، دلالت بر علاقه و محبت مى کند. همان گونه که در معناى محبت دیده شد، این واژه یکى از نزدیک ترین واژگان از نظر معنایى به محبت است. کاربرد «ودّ» در معناى محبت، مانند آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّا» (مریم: 96) است که محبت را به عنوان وعده جمیلى از ناحیه خداى تعالى معرفى مى کند؛ بدین معنا که به زودى براى کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام مى دهند، مودتى در دل ها قرار مى دهد (طباطبائى،1417ق، ج14،ص 113). مراد از «یودً» در آیه «رُبَما یوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمینَ»(حجر: 2) آرزو کردن است؛ زیرا کلمات «لو» و «کانوا» دلالت دارند بر اینکه «یود» به معناى آرزو است؛ یعنى اینکه آرزو مى کنند اى کاش در گذشته اسلام مى آوردند، نه اینکه اى کاش امروز داراى اسلام و ایمان باشند (همان، ج 12، ص 97). وجه افتراق حبّ و ودّ این است که محبت همواره مستوجب میل طبیعى به همراه حکمت و مصلحت است، ولى «وداد» اکثرا یک امر طبیعى و کشش درونى بدون حکمت است (عسگرى، 1363، ج 1، ص 312). از جهت دیگر «وِداد» مرتبه ضعیف تر و عمومى تر از محبت است (مصطفوى، 1360، ج 13، ص 63). با وجود این، هر مودتى محبت نیست. براى نمونه، مى توان گفت: «احب الصلاة» ولى «اَودّ الصلاة» درست نیست؛ چراکه معمولاً افراد به طبع خود اشتیاق به نماز ندارند و دوست داشتن آن به خاطر حکمتى است که با عقل دریافت مى شود. مودت دوطرفه است، ولى محبت مى تواند یک طرفه باشد. مودت همان محبتى است که اثرش در مقام عمل ظاهر باشد؛ درنتیجه، نسبتِ مودت به محبت، نسبت خضوع است به خشوع؛ چون خضوع آن خشوعى است که در مقام عمل اثرش هویدا شود، به خلاف خشوع که به معناى نوعى تأثر نفسانى است، که از مشاهده عظمت و کبریایى در دل پدید مى آید (طباطبائى، 1417ق، ج 16، ص 166). محبت در مقایسه با مودت، آثار و پیامدهایى آشکار دارد؛ مثل الفت و آمد و شد و احسان؛ مانند آیه «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أٔنْفُسِکُمْ أَزْواجا لِتَسْکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»(روم: 21). اگر خداى تعالى را ودود مى خوانند، به همین جهت است که او بندگان خود را دوست مى دارد و آثار محبت خود را با افاضه نعمت هایش بر آنان ظاهر مى سازد. و به این دلیل، خداى تعالى نسبت به انسان ها ودود است: «وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ» (بروج: 14) و شاید ودود خواندن خدا از این باب باشد که کلمه مودت دلالت دارد بر اینکه خداوند نسبت به افراد مورد مودت، خود را متعهد مى داند که مراعات حال آنان را نموده و از حالشان تفقد کند. حتى بعضى گفته اند: مودت خدا نسبت به بندگان این است که مراعات حال ایشان را بکند و از حالشان تفقد کند (همان، ج 10، ص 374). رابطه معنایى محبت و رحمت در آیاتى مانند «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجا لِتَسْکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فى ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ» (روم: 21) و آیاتى مشابه، واژه مودت در کنار رحمت قرار گرفته است. بنابراین، با توجه به روابط معنایى مودت با محبت، مى توان ارتباط این دو واژه را بررسى کرد. رحمت از ماده «رحم» به معناى عاطفه (ابن منظور، 1414ق، ج 12، ص 2311) یا نوعى مهربانى و رقّت است که مقتضاى احسان مى باشد. رحمت گاهى فقط در مهربانى صرف و گاهى فقط در احسان به کار مى رود. بنابراین، مراد از «رحمت خدا» در آیاتى مانند «إِنَّ رَبِّى رَحیمٌ وَدُودٌ» (هود: 90). فقط احسان است نه رقّت قلب (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 347). رحمت به معناى نوعى تأثیر نفسانى است که از مشاهده محرومیت محرومى که کمالى را ندارد، و محتاج به رفع نقص است، در دل پدید مى آید، و صاحبدل را وادار مى کند او را از محرومیت نجات داده و نقصش را رفع کند (طباطبائى، 1417ق، ج 16، ص 166). میان محبت و رحمت تفاوت هایى وجود دارد که از جمله آنها مى توان به موارد زیر اشاره کرد: 1. محبت غالبا جنبه متقابل دارد، اما رحمت یک جانبه و ایثارگرانه است؛ زیرا براى بقاى یک جامعه، گاه خدمات متقابل لازم است که سرچشمه آن محبت است و گاه خدمات بلاعوض که نیاز به ایثار و رحمت دارد. بنابراین، محبت، انگیزه ارتباط در آغاز زندگى مشترک است، اما در پایان که یکى از دو همسر ممکن است ضعیف و ناتوان گردد و قادر بر خدمتى نباشد رحمت جاى آن را مى گیرد. 2. محبت بعد معنوى پیوند، و رحمت جنبه عملى آن را نشان مى دهد (مکارم شیرازى و دیگران، 1374، ج 16، ص 393). 3. محبت حالتى است که نیاز نفسانى را برآورده مى کند و شخص خود به آن نیاز دارد، ولى رحمت حاجت دیگرى را برمى آورد (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 347). 4. اول محبت وسپس رحمت (که حاصل محبت است) در دل ایجاد مى شود (مصطفوى، 1360، ج 4، ص 92). رابطه معنایى محبت و احسان احسان، جامع ترین و وسیع ترین واژه در باب نیکى است. هر عمل خیر و نیکى، اعم از نیکى معنوى و روحى (مانند محبت کردن) و مادى (مانند انفاق)، شامل بازه معنایى احسان است؛ همچنان که دایره احسان، گسترده تر از انفاق است. احسان از ریشه «حسن» و ضد و مخالف زشتى است (ابن منظور، 1414ق، ج 13، ص 114). ضد و مخالف زشتى ممکن است هریک از معانى زیبایى و یا نیکى باشد، ولى احسان عموما به نیکى اطلاق مى شود، نه زیبایى چهره. در آیه «وَ بِالْوالِدَینِ إِحْسانا...» (بقره: 83) خداوند انسان را به نیکى کردن به پدر و مادر سفارش مى کند. احسان به پدر و مادر، شامل محبت، خدمت، کمک مالى، علمى، عاطفى و مشورت با آنان مى شود. احسان، شامل هر نوع محبت و خدمت مى شود، ولى انفاق معمولاً در کمک هاى مالى به کار مى رود. از سوى دیگر، احسان سبب محبت مى شود و محسن محبوب است. پس رابطه این دو واژه، رابطه عموم و خصوص من وجه است؛ به شکلى که برخى از محبت ها احسان است و نوعى از احسان نیز محبت کردن است. احسان نوعى رحمت است و محبت خداوند به بندگان همان احسان او به آنهاست. رابطه معنایى محبت و الفت الفت از ریشه «الف» به معناى پیمان بستن، گردهم آمدن، متحد شدن، کامل شدن، و وصل شدن (همان، ج 9، ص 9) است. در مورد انسان این جمع شدن به همراه میل و قبول است. همچنین الفت به معناى دوست داشتن (قرشى، 1371، ج 1، ص 92)، ضمیمه شدن چیزى به دیگرى و انس و محبت (مصطفوى، 1360، ج 1، ص 107) است. در آیه «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یزْجى سَحابا ثُمَّ یؤَلِّفُ بَینَهُ» (نور: 43) الفت به معناى اتصال و پیوند؛ و در آیه «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیها وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم» (توبه: 60) تألیف قلب به معناى جلب محبت است. نیز در دو آیه «إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُمْ» (آل عمران: 103)، و «لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِى الْأَرْضِ جَمِیعا ما أَلَّفْتَ بَینَ قُلُوبِهِمْ»(انفال: 63) الفت به معناى محبت و دوستى است (کاشانى، 1336، ج 2، ص 287). مى توان نتیجه گرفت که الفت، هم در معناى پیوند و ضمیمه شدن بین دو چیز اعم از انسان و غیرانسان و هم در معناى محبت و دوستى به کار مى رود. ولى همواره محبت بین دو انسان، الفت آن دو را در پى دارد؛ به این معنا که الفت از پیامدهاى محبت است، و انس و نزدیکى محب و محبوب را به دنبال دارد. رابطه معنایى محبت و خلة خلة از ریشه خلل است. خلل به معناى فاصله و گشادگى بین دو چیز است؛ مانند آیه «وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَرا» (کهف: 33). خلة به معناى نیاز و احتیاج (فراهیدى، 1410ق، ج 4، ص 140)، مودت، دوستى و محبت (قرشى، 1371، ج 11، ص 216) است؛ مانند آیات «یوْمٌ لا بَیعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» (بقره: 254) و «یَوْمٌ لا بَیعٌ فیهِ وَ لا خِلالٌ» (ابراهیم: 31) و «یا وَیلَتى لَیتَنى لَمْ أَتَّخِذْ فُلانا خَلیلاً» (فرقان: 28). در وجه آنکه خلة و خلیل به معناى دوستى است، چهار علت ذکر شده: یکى آنکه دوستى و مودت در وسط نفس قرار دارد و یا آنکه نفس را مى شکافد و در آن اثر مى گذارد و اینکه احتیاج به آن دوستى زیاد است و رفع حاجت دوست خود مى کند (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 290) و یا آنکه خلیل دوست همرازى است که در درون و اسرار دوستش نفوذ دارد (طالقانى، 1362، ج 2، ص 196). بنابراین، در مورد محبت و دوستى انسان به خداوند، «خلة» به کار مى روند؛ مانند «وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهیمَ خَلیلاً» (نساء: 125) چون انسان نسبت به خالق خود نیازمند و فقیر است؛ ولى در مورد محبت خدا به انسان با توجه به ویژگى هاى ذکرشده براى آن، واژه خلیل و خلة به کار نمى رود. رابطه معنایى محبت و شغف شغف به معناى غلاف قلب است (فراهیدى، 1410ق، ج 4، ص 360). شغف در اصل، ولع، تصرف و نفوذ و احاطه را مى رساند و به معناى محبت باطنى و عمیق، هوا و احاطه قلب و حاکم شدن برآن است (مصطفوى، 1360، ج 6، ص 81). «شغف بالشى ء» یعنى: از تهِ دل او را دوست داشت. این کلمه فقط یک بار در قرآن در آیه «امْرَأَتُ الْعَزِیزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبّا»(یوسف: 30) در همین معانى آمده است؛ یعنى محبت جوان، غلاف قلب زن را پاره کرده و در جوفش نشسته است. اشاره به حب شدید دارد. رابطه معنایى محبت و اخوت ریشه اخوت از «اخ» (اصل آن اخو) است. «اخو» به معناى دوست و صاحب است (ابن منظور، 1414ق، ج 14، ص 21)؛ یعنى آنکه تو را با دیگرى در نسب یا قرابت یا دوستى پیوند زند، و یا کسى که در هر مناسبت و مشارکتى با تو پیوند داشته باشد. به برادر و یا به دو نفر که تحت یک عنوان قرار مى گیرند و با هم مناسباتى در قبیله، دین، شغل و دوستى دارند، «اخوت» گفته مى شود (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 68؛ طریحى، 1375، ج 1، ص 22). به عقیده برخى، به مراحل ابتدایى دوستى ها اخوّت اطلاق مى شود، ولى وقتى محبت، الفت و مودت خالص در بین آنها ایجاد شد، به آن «اخوان» گفته مى شود (مصطفوى، 1360، ج 61، ص 50). براى نمونه، در آیه «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ»(اسراء: 27)، «اخوان» یعنى از نظر طریقت، سنخیت و ملازمت مانند دو برادر هستند (طباطبائى، 1417ق، ج13، ص 82؛ طبرسى، 1372، ج 6، ص 634). در آیات «إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا» (آل عمران: 103) و «وَ نَزَعْنا ما فى صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوانا عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلینَ»(حجر: 47) و برخى آیات دیگر، اخوان به معناى محبت، مودت و علاقه دوجانبه است (فخررازى، 1420ق، ج 8، ص 313؛ ج 9، ص 148؛ کاشانى، 1336، ج 2، ص 285؛ طبرسى، 1372، ج 2، ص 806). رابطه معنایى محبت و ولایت لغت شناسان و کتاب هاى معتبر لغت شناسى، عمدتا کلمه «ولایت» را به معناى سرپرستى، عهده دارى امور، سلطه، استیلا، رهبرى و زمام دارى معنا کرده اند (فراهیدى، 1410ق، ج 8، ص 365؛ راغب اصفهانى، 1412ق، ص 570؛ جوهرى، 1407ق، ج 6، ص 528). با وجود این، ولایت در معناى محبت نیز به کار رفته است (طریحى، 1375، ج 1، ص 455). ولایت در اصل به معناى برطرف شدن واسطه بین دو چیز است، به گونه اى که بین آن دو، واسطه اى که از جنس آنها نیست وجود نداشته باشد. لیکن از باب استعاره، در معناى نزدیکى چیزى به چیز دیگر نیز استعمال مى شود، حال این نزدیکى، چه به مکان باشد و چه خویشاوندى و چه به مقام و منزلت و چه به دوستى و محبت و چه به غیر اینها (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 855). اگر هدف از نزدیکى، تقوا و یا پیروزى باشد، در چنین هدفى، همان ناصر و یاورى است که هیچ مانعى او را از نصرت شخصى که به وى نزدیک شده و نسبت به او ولایت دارد بازنمى دارد. اگر از جهت معاشرت و محبت و علاقه دل ها به یکدیگر باشد، در این صورت، کلمه «ولى» معناى محبوب را مى دهد؛ محبوبى که آدمى نمى تواند نفس خود را از دوست داشتن او و رام شدن در برابر خواسته هاى او بازدارد، و قهرا مطیع او مى شود (طباطبائى، 1417ق، ج 3، ص 324). بنابراین، مى توان گفت: محبت مفهومى اساسى و کلیدى در پیدایش مفهوم ولایت است و نه لازمه و یا مترادف با آن؛ و اینکه «محبت» در برخى کاربردهاى ولایت ظهور ندارد، به استعمال خاص آن برمى گردد، نه در معناى اصلى و غالبى آن. در آیه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض» (مائده: 51) کلمه «ولایت» به معناى قرب محبت و معاشرت، جامع هر دو فایده و هر دو معناست؛ هم معناى نصرت و هم محبت و امتزاج روحى (همان؛ آلوسى، 1405ق، ج 3، ص 324)؛ محبتى که باعث نزدیکى دل هایشان مى شود و غالبا باعث انتقال فضایل یا رذایل اخلاقى از محبوب به محب مى گردد. بنابراین، هر ولایتى محبت نیست؛ چراکه هر خویشاوند و سرپرستى محبوب نمى باشد و هر محبتى نیز ولایت نیست؛ زیرا محبت بر دو وجه است: محبت مادى (مانند حب متاع دنیا) و محبت معنوى (مانند حب مناجات)، و حب متاع دنیا (مانند حب غذا یا لباس) شامل معناى ولایت نمى شود. قرآن کریم محبت الهى را نتیجه اطاعت از اوامر خداوند، و اطاعت و محبت را لازم و ملزوم یکدیگر مى داند و مى فرماید: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونى یحْبِبْکُمُ اللَّهُ» (آل عمران: 31). گرچه برخى محبّ اهل بیت: هستند، ولى از آنها پیروى نمى کنند (مانند علاقه یک فرد مسیحى به اهل بیت). هرچند این محبت براى آنها آثار و برکاتى دارد، ولى محبت موردنظر قرآن نیست. از این نکته مى توان براى تفسیر آیه ولایت «إِنَّما وَلِیکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» (مائده: 55) نیز استفاده کرد. اکثر مفسّران مکتب اهل بیت علیهم السلام در این آیه، ولایت را به معناى سرپرستى و رهبرى تفسیر مى کنند (طریحى، 1375، ج 3، ص 327). ولى اگر «ولایت»، محبت نیز تفسیر شود (چنان که برخى مفسّران به آن اشاره نموده اند) (طباطبائى، 1417ق، ج 6، ص 7)، با توجه به تعریف قرآن از محبت حقیقى ـ که لازمه آن اطاعت و فرمان بردارى است ـ در این آیه، ولایت به معناى سرپرستى و اطاعت است؛ زیرا همان گونه که گفته شد، قرآن وقتى محبت را در مورد انسان ها نسبت به هم و یا انسان نسبت به خداوند به کار مى برد، منظورش (مانند آیه 31 سوره آل عمران)، اساسا محبت به معناى سرسپردگى و مطابعت از محبّ است. گرچه در مورد محبت حقیقى انسان ها نسبت به اشیا و مادیات، وقتى که قلب آنها را احاطه کند نیز این تسلط، سرسپردگى و تابعیت صدق مى کند. منابع آلوسى، محمود (1405ق)، روح المعانى فى تفسیرالقرآن، چ چهارم، بیروت، دار احیاء التراث. ابن منظور، محمدبن مکرم (1414ق)، لسان العرب، چ سوم، بیروت، دار صادر. امام خمینى (1380)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، چ پنجم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره. جوادى آملى، عبدالله (1387)، تسنیم (تفسیر قرآن کریم)، قم، اسراء. ـــــ (1384)، تفسیر انسان به انسان، قم، اسراء. ـــــ (1381)، سروش هدایت (مجموعه پیام ها)، قم، اسراء. جوهرى، اسماعیل بن حماد (1407ق)، الصحاح فى لغة العرب، تحقیق احمدبن عبدالغفور عطار، چ چهارم، بیروت، دارالعلم. راغب اصفهانى، حسین بن محمد (1412ق)، المفردات فى غریب القرآن، بیروت، دارالعلم. طالقانى، سیدمحمود (1362)، پرتویى از قرآن، چ چهارم، تهران، شرکت سهامى انتشار. طباطبائى، سیدمحمدحسین (1417ق)، المیزان فى تفسیرالقرآن، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین. طبرسى، فضل بن حسن (1372)، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، چ سوم، تهران، ناصر خسرو. طریحى، فخرالدین (1375)، مجمع البحرین، چ سوم، تهران، کتابفروشى مرتضوى. طوسى، محمدبن حسن (بى تا)، التبیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربى. عسگرى، ابوهلال (1363)، الفروق فى اللغة، مشهد، آستان قدس رضوى. فخررازى، محمدبن عمر (1420ق)، مفاتیح الغیب، چ سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربى. فراهیدى، خلیل بن احمد (1410ق)، کتاب العین، چ دوم، قم، هجرت. قرشى، سیدعلى اکبر (1371)، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دارالکتب الإسلامیة. کاشانى، فتح اللّه (1336)، منهج الصادقین فى الزام المخالفین، تهران، کتابفروشى محمدحسن علمى. کلینى، محمدبن یعقوب (1365)، اصول الکافى، تهران، دارالکتب الإسلامیة. لاینز، جان (1391)، درآمدى بر معناشناسى، ترجمه کورش صفوى، تهران، علمى و فرهنگى. مجلسى، محمدباقر (1404ق)، بحارالانوار، بیروت، الوفاء. مصباح، محمدتقى (1386)، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى قدس سره. مصطفوى، حسن (1360)، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب. مغنیه، محمدجواد (1424)، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الإسلامیة. مکارم شیرازى، ناصر و دیگران (1374)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة.   نراقى، محمدمهدى (بى تا)، جامع السعادات، تحقیق سیدمحمد کلانتر، نجف، دارالنعمان. منبع: فصلنامه معرفت– شماره 187 ادامه دارد/

94/03/24 - 05:56





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 160]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن