تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چيزى مثل شام و غير آن را بر نماز مقدم نمى‏داشتند و ه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798591387




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عباس عليه السلام، هارون كربلا


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


عمدار کربلا؛
عباس عليه السلام، هارون كربلا
امام زين العابدين فرموده است ان لعمى العباس درجة فى الجنة يغبطها جميع الشهداء؛ يعنى براى عموى من عباس درجه اى در بهشت است كه جميع شهدا به آن غبطه مى خورند.



به گزارش سرویس دینی جام نیوز، فرزند رشيد ام البنين عليه السلام ، هارون ابا عبدالله عليه السلام بود، الا انه ليس بامام ! صاحب كتاب هفتاد گفتار سرابى ، گفتار جالبى در مقام مرتبت والاى عباس بن على عليه السلام دارد كه اقتباسى از آن را ذيلا مى خوانيد:  
بدانيد كه حضرت ابى الفضل عليه السلام نه فقط برادر جسمانى حضرت حسين عليه السلام ، بلكه برادر ايمانى و روحانى آن حضرت نيز بوده است ، روى همان قاعده اى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و حضرت على عليه السلام از نور واحد بودند و مكرر پيغمبر صلى الله عليه و آله به آن وجود مقدس انت اءخى فى الدنيا و الاخرة مى فرمود. و اين اءخوت و برادرى لازمه اش تساوى و برابرى آن دو در جميع جهات و درجات نيست . مقام امامت بالاتر بوده و ابى الفضل عليه السلام تابع امام بوده است .  
حضرت عباس را بايستى از اقطاب و اوتاد دانست ، در زيارتش مى گوييم : ايها العبد الصالح . اين تعبير، حاكى از مقام بسيار والاى عباس عليه السلام است . زيرا وقتى انسان به اعلا درجه ، مطيع مولى شد، عبد و بنده مى شود، و بندگى هم مراتبى دارد، تا آنجاكه فرموده اند: العبوديه جوهرة كنه ها الربوبيه بلا تشبيه ، مانند حديده محماة (يعنى آهن گداخته ) مى شود كه آهن است ولى به واسطه شدت اتصال به آتش ، حنبه كثرت و ثقالت و تيرگى و آهنيت خويش را دور انداخته و تمام صفات آتش از سوزندگى و درخشندگى را به خود گرفته است . اباالفضل عليه السلام نيز به واسطه شدت عبادت از خدا و رسول و پدرش امير مؤ منان و امام وقت خودش ، و حمايت از دين و اعراض از دنيا، و بى اعتنايى به هوا و هوس و جاه و جلال و فرزند و عيال و اموال ، مظهر خداوند قاضى الحاجات و ملقب به باب الحوائج گريده است .  
او عبدى صالح بوده ، و هر چيزى در عالم خود اگر صالح شد اثر خوب دارد، مانند ميوه يا دوا، تا برسد به انسان ؛ و بر عكس گر فاسد شد گذشته از آن كه نفع ندارد ضرر هم دارد،، و هر چه فسادش بيشتر ضررش نيز زيادتر. چنانچه در باره عالم فاسد گفته اند: اذا فسد العالم فسد العالم عبد صالح يعنى ان كسى كه هر چه مى كند براى خدا مى كند؛ قوه عاقله او قوى و وجودش خالى از صفات رذيله و داراى صفات حسنه است و مراتب تقوى را از انزجار و انصراف و تمكن و استقامت - همه را طى كرده و فانى فى الله شده است .  
آن بزرگوار نيز حقا چنين بوده كه وقتى شمر به لحاظ خويشاوندى كه از سوى مادر با او داشت امان نامه اى از سوى ابن زياد برايش آورد و با اين كار حضرت عباس را بر سر دو راهى قرار داد كه يك طرف آن به كشته شدن و طرف ديگرش به سلامتى جان و مال و رياست ختم مى شد، وى استقامت در ايمان را از دست نداد و تكان نخورد و آگاهانه و آزادانه تن به مرگ داد و دست از يارى برادر، كه حقيقت دين بود، بر نداشت . پس او براستى عبد صالح بوده ، و چه خوب است نماز گزاران توجه داشته باشند كه وقتى در اسلام آخر نماز مى گويند (السلام علينا و على عبادالله الصالحين ) سلام به آن حضرت هم داده و مى دهند، از هر كجا كه باشند.   نيز اينكه امام زين العابدين فرموده است ان لعمى العباس درجة فى الجنة يغبطها جميع الشهداء.
يعنى براى عموى من عباس درجه اى در بهشت است كه جميع شهدا به آن غبطه مى خورند.   البته آن درجه ناشى از مراتب و درجات تقوا و ايمان اشخاص است و كلمه شهداء را هم جمع با الف و لام آورده كه شامل تمام شهداء عالم باشد.  
همچنين اينكه فرموده اند: خدا در عوض دو دستى كه عباس در راه خدا داده ، دو بال به او مرحمت فرموده است كه سير در عالم ملكوت مى كند مانند جعفر طيار، بلكه بالاتر؛ اين دو بال علم است و عمل كه براى روح انسان به منزله دو بال است ، همانطور كه پرندگان به واسطه دو بال پرواز مى كنند، مناظر خوب مى بينند و در هواى تنفس مى نمايند و آزادانه سير مى نمايند و اگر دو بال را نداشته باشند يا فاقد يكى از آنها باشند از تمامى آنها محروم خواهند بود بلكه روى خاك افتاده و پايمال مى شوند، انسان هم بايد بداند و عمل كند. چه اگر ندانسته عملى كند، يا بداند و نكند يعنى عالم بلا عمل باشد، يا مثل اكثر مردم نداند و نكند، وقتى روح وى از قفس تنش بيرون مكى شود نمى تواند پرواز كند و در نتيجه در همان عالم حيوانيت و زندان دنيا و ملكوت سفلى ، كه عالم اجنه و شياطين است ، يا بنا به اخبار در برهوت ميان چاه مبتلا خواهد بود، ولى اگر هر دو بال علم و عمل را قوت داد، وقت خروج از بدن پر باز كرده خواهد كرد.  
جناب ابى الفضل عليه السلام چنين بود: علم را به اعلا درجه داشت و عمل را هم خوب نشان داد؛ دو دست ظاهر را در راه حق داد و دو دست باطنى و قدرت معنوى گرفت و مشمول رحمت خداوند شد. مخصوصا وقتى كه دست چپ وى افتاد گفت و اءبشرى برحمة الجبار اينكه ميان همه اسماء الله اسم جبار را ذكر كرد، كه از ماده جبيره و جبران است ، مى خواست بگويد كه حبران كننده قطع اين دست رحمت خداى جبار است .  
پيشوايان ما گفته اند و در علوم هم ثابت شده بلكه به تجربه رسيده است كه ، مغز و فكر پدر و رحم و شير مادر در تكوين شخصيت و صفات اولاد مدخليت دارد و همان طور كه امراض جسمانى ممكن است به ارث برسد، روحيات و ملكات نفسانى و اخلاق هم موروثى است . از همان روز كه على عليه السلام خواست همسر تازه اى برگزيند و ام البنين عليه السلام را اختيار كرد، همين فكر را داشت كه مردى با ايمان كامل و تقواى استوار و داراى شخصيتى ثابت قدم و حامى حقيقى دين و حامل لواى اسلام به وجود آورد.  
نطفه ابى الفضل عليه السلام با آن فكر پاك خداپرستى و حقيقت ايمان بسته شده و در رحم يك مادر پارسا، مانند ام البنين سلام الله عليه ، قرار گرفته است . پس از حضرت ابى الفضل عليه السلام نيز به نوبه خود، جلوه اى از جلوات و رشحه اى از رشحات ولايت است به مصداق الولد سر اءبيه ، على عليه السلام كه سر الله است ، ابى الفضل عليه السلام هم داراى مقام سر بوده بلكه به مقام سر السر رسيده است .  
و همچنين همان طور كه حضرت على عليه السلام علمدار پيغمبر صلى الله عليه و آله در دنيا و آخرت بود كه فرمود: اءنت صاحب لوائى فى الدنيا و الآخرة (كه حق پرستى و رحمت واسعه الهى تعبير به علم شده است كه علامت است ) ابى الفضل عليه السلام نيز در عاشورا علمدار امام حسين عليه السلام شد، زيرا گذشته از آنكه او واجد شرايطى كه در علمداران ظاهر مى باشد (از حسب و نسب شجاعت و وجاهت و طول قامت و قدرت بازو ديگر چيزها) بود، معنا هم مظهر و نماينده على عليه السلام بوده است ، و علم كربلا هم ، در حقيقت همان علم پيغمبر صلى الله عليه و آله بوده و در قيامت هم بروز خواهد كرد.  
نيز چنانكه على عليه السلام ساقى حوض كوثر است (كه خير كثير و علم و ايمان و مايه حيات طيبه است ) ابى الفضل عليه السلام هم مقلب به سقا شد، آن هم نه فقط براى آنكه - بنا به نقلى كه شده است - چند مشك آب به خيمه ها آورد (گرچه آن هم مهم بود)، بلكه سقايت منصب اجدادى وى بود كه از زمان عبدالمطلب در خاندان بنى هاشم قرار داشت و امام عليه السلام خواست برادرش اين افتخار داشته افزون بر اينهمه ، كربلا مدرسه اخلاق ، و آنها نيز معلم بشر بوده اند و آن بزرگوار به تمام بشر دستور داده كه در مواقع سختى به داد بيچارگان برسند و مخصوصا تشنگان را سيراب نمايند.  
نكته آنكه : بايد دانست همان طور كه خداى متعال در اين عالم ، خورشيد و ماه را خلق كرده ، و مركز نور خورشيد حقيقت محمديه است و ماه هم كه خليفه او باشد على عليه السلام است كه به مفاد اءنا عبد من عبيد محمد صلى الله عليه و آله از او كسب فيوضات كرده است .  
حال به كربلا بياييد: در كربلا هم ، خورشيد ولايت يعنى جمال حسينى عليه السلام در خيمه ها جلوه گر بود و قمر بنى هاشم يعنى ابى الفضل عليه السلام از آن حضرت كسب نور علم و معرفت و فيوضات (حتى همان شحاعت و قوت بازو در ميدان جنگ ) مى كرد و در تمام اوقات از ولى خدا مدد مى خواست ، حتى آن وقت كه خواست جان بسپارد و گفت : برارد، برادرت را درياب ؛ نه اين است كه مقصودش كمك براى اين عالم بود، بلكه چون وقت انتقال از اين نشاءه ديگر، و وقتى بسيار صعب و مشكل بوده است ، از ولى عصر خويش مدد خواست كه باز هم استقامت كامل از دست نرود و نيز از بس كه عاشق جمال حسينى بود، مى خواست در آن دم آخر هم يك بار ديگر چشمش بدان جمال بيفتد كه در حقيقت ، جمال الهى را ديده باشد. گويا زبان حالش اين بيت بوده است :
بر سر بالين بيا كه عمر است
رخ بنما كاين نگاه باز پسين است
و حضرت ابى الفضل عليه السلام بس خوش صورت و نيك منظر بود، او را ماه بنى هاشم مى گفتند و هر وقت در كوچه ها عبور مى كرد، مردم به تماشاى جمالش جمع مى شدند.  
و چون يكى از معجزات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله شق القمر بوده است ، امام حسين عليه السلام هم خواست در كربلا شق القمر كرده باشد؛ اين بود كه اجازه داد قمر بنى هاشم عليه السلام به ميدان برود. و او اگر چه براى آب رفت ، اما كارش با دشمن به جنگ كشيد و فرق همايونش منشق گشت .  
و اينكه نقل كرده اند كه آن جناب نزد امام عليه السلام آمد و گفت : لقد ضاق صدرى و سئمت عن الحياة (يعنى سينه ام تنگ شده و از اين زندگى دنيا خسته شده ام )
به گمانم ، مقصودش شكايت از تنگى سينه ظاهرى و جسمانى نباشد، زيرا شاءن او و امام هر دو اجل از اين بوده است ، بلكه مقصود ديگرى داشته كه براى توضيح ان بايستى مقدمتا بگويم : بزرگان گفته اند هر ظاهرى باطنى دارد لكل ملك ملكوت . ريه (يعنى جگر سفيد) براى تنفس است و در درون آن سينه باطنى كه صدر باشد قرار دارد. و او يكى از بواطن سبعه قلب است كه محل اسلام است و از براى او هم انشراح و باز شدن است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: علامتش سه چيز است : النجافى عن دار الغرور والانابه الى دار الخلود والاستعداد للموت قبل حلول الفوت يعنى دورى جستن از دنيا كه دار غرور است و توجه و رجوع به عالم آخرت و مهيا شدن براى مرگ پيش از آنكه اجل حتمى برسد.  
البته انشراح صدر هم مراتب دارد: حضرت موسى صلى الله عليه و آله در طور، شرح صدر خواست به پيغمبر صلى الله عليه و آله درجه اعلاى آن رسيد كه خدا در قرآن بر او منت گذارده و گفته است اءلم نشرح لك صدرك به نظر مى رسد در كربلا هم ، حضرت ابى الفضل عليه السلام نزد طبيب عشق و روح آمده و همان شرح صدر را خواسته است . شايد هم مى خواسته بگويد تو امام على الاطلاق و ولى خدايى و استعداد تحمل اين همه مصائب را دارى و كربلا براى تو معراج است ، همان طور كه جبرئيل نتوانست در سفر معراج دوش به دوش جدت برود من هم نمى توانم ، اذن بده زودتر بروم جان بسپارم و قالب تهى كنم .  
وقتى از اين بنده نگارنده سؤ ال شد كه كدام يك از كارهاى ابوالفضل عليه السلام مهمتر است ، گفتم : آنچه وى از جانبازى و فداكارى و شجاعت و امثال آنها كرده ، همه مهم است ؛ ولى به نظر من دو عمل وى به جهات عديده از ساير اعمال اهميت بيشترى داشته است :
يكى ، چنانچه گفته شد، برايش امان نامه آمد و او رد كرد؛ ديگر آنكه ، وارد شريعه شد و آب را برابر دهان آورد تا بياشامد و با آن شدت عطش ‍ نياشامد.  
حتى اين قسمت دوم مهمتر است ، زيرا در قسمت اولى بعض احتمالات به واسطه قوه واهمه ممكن است داده شود. مثل اينكه نزد برادرش بود و حيا مانع شده ، يا آنكه زنها و جوانها يا اصحاب مانع رفتن وى مى شدند يا احتمال كذب و خدعه در گفتار شمر و امثال آنها بوده است ، ولى در ميان شريعه هيچ يك از اين امور نبود و اگر آب مى خورد كسى نمى فهميد يا اهميت نمى داد و ملامت نمى كرد، غير از آنكه بگوييم مرد حق و حقيقت و راستى و جوانمردى ، و معلم مساوات و مواسات و ساير محاسن اخلاق و برادرى و دوستى بود و راه ديگرى نداشت .  
يك مطلب ديگر: علماى اصول بحثى دارند و مى گويند: امر به شى ء مقتضى نهى از ضد آن است ؛ ابى الفضل عليه السلام آن قدر به امر مولاى خود اهميت مى داده كه در برابر فرموده امام كه برو آب بياور گويى حتى آب خوردن خودش را مانع مى ديد و منهى عنه مى دانست .  
مى گويند: در آن وقت ، ذكر عطش الحسين عليه السلام و اغلب معنى مى كنند كه يادش آمد از لب خشك برادرش ؛ اين نيز به نظرم درست نمى آيد، زيرا او تشنگى امام را فراموش نكرده بود تا آن وقت يادش بيايد، بلكه چون اساسا ذكر عطش ‍ الحسين عليه السلام خود يك عبارتى است و لذا متعلق امر واقع شده ، شايد ابى الفضل عليه السلام هم خواسته است اين عبادت را به جا آورد.       هفتاد گفتار سرابى ، صفحه 165.



۰۱/۰۳/۱۳۹۴ - ۲۲:۳۸




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 171]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن