تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس زياد شوخى كند، نادان شمرده مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821262858




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انديشه هاى كلامى شهید سید مصطفی خمینی (3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
انديشه هاى كلامى شهید سید مصطفی خمینی (3)
انديشه هاى كلامى شهید سید مصطفی خمینی (3) راه هاى دانستنِ انسان شمولى: براى شناختِ جهانى بودنِ ديانت اسلام راههاى گوناگونى درون دينى و بيرون دينى وجود دارد. ايشان به چند راهِ درون دينى اشاره مى كند: 1 . هدفهايى كه اسلام در پى پياده كردن آنهاست بويژه هدايت به سوى كمال و سعادت كه بزرگ ترين هدف است اقتضاى جهان شمولى اين دين را دارد. از آيات قرآن به روشنى دانسته مى شود كه اين كتاب هدايت براى تمام مردمان است پس پيروى از رهنمودها و فرمانهاى آن وظيفه همه انسانهاست. 2 . خداوند آيات خودش را براى مردمان (ناس) بيان كرده است و در قرآن به همه مردمان در هر جايى از جهان كه باشند خطاب شده است اين به نوبه خود گوياى جهانى بودن اسلام است. 3 . اگر چه درپاره اى آيات قرآن به انسانهاى خاص; يعنى مؤمنان خطاب شده: (يا ايها الذين امنوا…) اما در پاره اى ديگر خطاب به همه انسانهاست مانند: (يا ايها الناس…) و (يا بنى ادم…) و از اين كه مى بينيم قرآن به روشنى بر هدايت بودنِ تمام بشر دلالت مى كند نمى توان خطابهاى خاص را سبب آن دانست كه هدايتهاى اين كتاب ناظر به ديگر انسانها نيست; زيرا در اين صورت با روشنى قرآن مخالفت مى شود. از اين روى مى نويسد: (لاشبهة فى انّ الكفار مكلفون بالاسلام و الايمان و اذا كان الاسلام هو الاعتقاد بالشهادتين واظهارهما و من ذلك الاعتقاد بما جاء به النبى(ص) فيجب على الكافر الاعتقاد المزبور.)58 بى گمان كافران به اسلام و ايمان اسلامى مكلف هستند و اگر اسلام عبارت از اعتقاد به (شهادتين) و اظهار آن دو باشد كه اعتقاد به آنچه پيامبر(ص) بيان كرده در آن داخل و بر كافران اين اعتقاد واجب است. همان گونه كه مى نگريد: استاد شهيد قلمرو ايمان اسلامى و باور به توحيد و نبوت اسلامى را ويژه افراد و مخاطبانى خاص در جغرافياى معين نمى داند بلكه معتقد است تعاليم اسلام همه انسانها را در سراسر جهان فرا مى گيرد. تمامى ملتها با گوناگونيِ باورها و فرهنگها از هر طبقه و نژاد و در هر محدوده از جغرافياى زمين وظيفه دارند پيام اسلام و قرآن را بشنوند و پيروى كنند. ايشان نه تنها فروع و احكام اسلامى را مرز ناپذير مى داند كه بر جهان شمولى و انسان شموليِ اصولِ اعتقادى اسلام نيز اصرار مى ورزد; چرا كه هدايت بودنِ قرآن براى همگان را تنها هدايت در عمل و كردار نمى داند بلكه هدايت فكرى و اعتقادى انسانها نيز در دايره اين هدايت است: (فالهدايات والإرشادات القرآنية اعم من الاهتداء الاعتقادى والعملى فيكون الكفار مكلّفين طبعاً.)59 هدايتها و راهنماييهاى قرآن هدايت در اعتقاد و عمل را در بر مى گيرد. پس به طور طبيعى كافران وظيفه دارند در اصول و فروع از آن هدايت بجويند. جامع بودن دين بحث از قلمرو ايمان دينى و تعهد اجتماعى دين به مسأله كلى تر; يعنى جامع بودن دين باز مى گردد. البته در اين جا منظور از اين ايمان به دين اسلام است; چرا كه در اين مسأله ميان ايمان اسلامى و ديگر اديان تفاوتهاى اصولى وجود دارد. جامع بودن دين يك بحث كلامى است كه در آن نسبت ميان محتواى دين و نيازهاى همه سويه انسان بيان مى شود. دين چه چيزهايى به انسان مى دهد و انسان در چه چيزها به دين نياز دارد. سخن از اين است كه بشر براى رفع كدام نيازهايش بايد به دين مراجعه كند و چه انتظارى از آن داشته باشد. آيا ايمانِ دينى عهده دار پاسخ گويى به تمامى خواسته هاى بشر در سراسر زندگى است. پس وقتى شخص به دين اسلام ايمان بياورد بايد تماميِ خواسته هاى خود را در آن بجويد و همه راه حلهاى پيرامونِ زندگى خويش را از آن بخواهد يا آن كه دين نيازهاى دينى بشر را پاسخ مى دهد و قرآن به عنوان كتابى كه محتواى وحى را در خود نهفته دارد خواسته است نيازهايى را كه تنها از راه وحى آگاهى و پاسخ به آنها ممكن است بيان كند. قلمرو اجتماعى اسلام: اين مسأله تا آن جا مورد بحث ماست كه ببينيم آيا اسلام افزون بر مسائل فردى و عبادى قلمرو اجتماعى نيز دارد ياخير؟ و آيا بجا و درست است كه براى سامان دادنِ زندگى اجتماعى و پى ريختن نهادهاى سياسى و اقتصادى و فرهنگى جامعه از دين و ايمان خويش طرح و نظر بخواهيم يا مقوله جامعه و اجتماع از دايره آموزه هاى ايمان اسلامى بيرون است؟ اگر اسلام به زندگى اجتماعيِ انسان نظر دارد و براى سامانِ جامعه طرح و قانون بيان كرده است دايره قانونهاى اجتماعى آن چه مقدار است و قلمرو آنها تا كجاست؟ نگاهى به آراءدرباره قلمرو اجتماعى دين ديدگاههاى گونه گون و گاه ناسازگار با هم مطرح شده است. هر گروه بر اساس فهم و برداشت خود از اسلام ديدگاهى را مطرح كرده است:1. گروهى برآنند كه در اساس دين و قانونهاى وحى قلمرو اجتماعى و سياسى ندارد. اين گروه جامع بودن دين را به بيان رهنمودها و دستورهايى مى دانند كه رستگارى معنوى اخروى انسان به طور كامل برآورده شود و آنچه درهدايت انسان به خير و سعادت نقش دارد دين آنها را فروگذار نكند. بر اين باورند كه تعاليم دينى در اصل براى بيان كردن ارتباط انسان با خدا و توصيه و سفارش به بهره مندى از معنويات و حيات اخروى بنا شده است. رويكرد اصلى دين همين است. از اين روى بايد تعاليم قرآن را به همين نيازهاى معنوى تفسير كرد و اگر قرآن به پاره اى مسايل دنيايى نظر كرده در حد مقدمه و از باب رسيدن به آخرت است. اين گروه به جدايى دين از سياست و اجتماع مى انديشد و بر اين باور است كه سياست و حكومت امرى عقلى و بشرى و از قلمرو دين و وحى بيرون است. نقد اين ديدگاه: گذشته از خاستگاه استعماريِ تفكر (جدايى دين از سياست) ناديده انگاشتن قلمرو سياسى و اجتماعيِ دين اسلام منشاء بيرونى دارد. برخى از كسانى كه در جهان اسلام به مباحث و پرسمانهاى اسلامى روى كرده اند كار اصلى ايشان انتقال مباحث تئوريك دينى از دنياى مسيحيت جديد به ميان مسلمانان است و اين كار از آن جا كه در چشم برخى حركت نوگرايانه اسلامى شناخته مى شود تشويقى خام و دروغين نسبت به اين افراد در پى مى آورد و ايشان را بيش از پيش بر اين رويكرد مى كشاند. نكته اساسى كه نوع اين افراد به آن توجه ندارند اين است كه فرهنگ دينى مسيحيت با فرهنگ دينى اسلام از بسيارى زوايا ناهمخوانى دارند. كتابهاى مقدس مسيحيان بيش تر در بردارنده احكام و آموزشهاى عبادى و اخلاقى است و در آنها قانونهاى مشخص و مدون براى بيان چگونگى پيوندهاى حقوقى و اجتماعى ديده نمى شود. در فرهنگ دينى آنان شؤون زندگى دو بخش مى گردد: شؤون دنيايى كه به (قيصر) واگذار مى شود و ديگر شؤون دينى و اخروى كه به عهده (كليسا) است. طبيعى است كه در چنين فرهنگى قلمرو اجتماعى دين نفى شود و ديانت از سياست جدا پنداشته شود. اما در فرهنگ اسلام بخش كردن شؤون زندگى و دو نيم كردن حيات انسان به نيمى دينى و نيمى غير دينى نارواست و اسلام هرگز جدايى و دوگانگى دنيا و آخرت را نمى پذيرد و آموزش نمى دهد. اسلام هرگز نمى گويدكار دنيا را به قيصر و سلطان واگذار و براى به دست آوردن معنويت و رستگارى اخروى از جامعه و حكومت پروا بگير و در مسجد و خلوت به عبادت بپرداز. پيامبر اسلام در نخستين فرصت مسجد بنا كرد و آن را جايگاه حكومت و قضاوت و سياست و رسيدگى به امور فردى و اجتماعى و مادى و معنوى مسلمانان قرار داد. اين امر نشان مى دهد كه اسلام از آغاز ظهور با سياست و اجتماع و به چگونگى و چسانيِ جامعه و زندگى اجتماعى نظر داشته است. تشكيل نظام امامت و يا خلافت پس از پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نيز همين تلقى دريافت را از مسلمانان قرونهاى نخستين اسلام آشكار مى كند. بنابراين تفكر (جدايى دين از سياست) كه در حقيقت رهيافت و تجربه ناكاميها و شكست كليسا در اداره جامعه است و تجربه تاريخى ديانت مسيحى به هيچ روى نمى تواند براى جهان اسلام درخور اقتباس و پيروى باشد. كسى كه فرهنگ جامع اسلام را به درستى بشناسد و با تاريخ سياسى اسلام راستين آشنا باشد به روشنى درمى يابد كه سياست و ديانت چونان روح و جسم در آموزه هاى اين دين به هم آميخته است و نمى توان امور اجتماعى مردمان مسلمان را از عقيده و ديانت آنان جدا دانست و بى آن كه آموزه هاى اين مكتب در نظر باشد به تدبير و سامان دهى آنها پرداخت. البته در ميان اين گروه كسانى بر اين باورند كه در متون دينى بر اصل حكومت و بايستگى تشكيل آن سفارش شده و ارزشهايى كه لازم است در اداره جامعه رعايت شوند وجود دارند امّا بر اين پندارند كه از منابع دين قانون و طرح و برنامه اى كه ساختار حكومت را در اسلام معين كند و افراد خاص را متولى و عهده دار تشكيل آن قرار دهد استفاده نمى شود. خواسته دين آن است كه نظام اجتماعى به گونه اى باشد كه با ارزشهاى اسلامى ناسازگارى و دوگانگى نداشته باشد. اين كسان قلمرو اجتماعى دين را در حدّ نظارت اجتماعيِ دين باور دارند و نه بيش تر. 2 . دربرابر ديدگاه نخست كسانى اعتقاد دارندكه دين اسلام قلمرو اجتماعى دارد. اينان بر اين باورند كه دين اسلام تنها عهده دار پيوند انسان و خدا و محدود به بيانِ احكام عبادى و اخلاقى و ثواب و عقاب اخروى نيست بلكه رهنمودهاى سياسى و اجتماعى و هر آنچه كه موجب سامان يافتن يك جامعه مؤمن و سالم مى شود در آن وجود دارد. بنابر ديدگاه اينان جامع بودن دين مفهومى فراگير دارد و شامل همه نيازمنديهاى دينى انسان و جامعه مى شود. انسان در چشم انداز زندگى اجتماعى نياز دارد كه دين دست او را بگيرد و امورى كه براى هدايت و سعادتِ اجتماعى او لازم است بنماياند. اسلام به اين بخش از حيات انسان توجه كرده و براى آن قانون و رهنمود دارد. صاحبان ديدگاه دوّم در شكل حكومت و شيوه اداره نظام همگى به يك رأى نيستند بلكه در اين باب دو ديدگاه وجود دارد: الف . گروهى بر اين باورند كه تمام امورى كه براى اداره جامعه لازم است مانند شكل حكومت و شيوه اداره نظام سامان دهى نهادهاى اجتماعى چگونگى روشها و برنامه ها و راه حلهاى اجرايى و… در اسلام به گونه روشن وجود دارد. ب . رأى ديگر آن است كه مسائل مورد نياز جامعه و نظام دينى در منابع دين نهفته است; اما به صورت قواعد كلى است كه بايد به سازوارى شرايط و اوضاعِ موجود در هر زمان آن مسائل را از آنها استنباط كرد. آنچه گذشت پاره اى از ديدگاهها درباره قلمرو اجتماعى دين بود. ياد كرد اين آرا بدان منظور بود كه هندسه فكرى استاد شهيد مصطفى خمينى در ميان اين آرا كه اكنون در محيط علمى و اجتماعى ما وجود دارد به درستى نموده شود. براى اين منظور ابتدا به اختصار و اشاره سخنان ايشان را در سه چشم انداز: دايره رسالت دين قلمرو اجتماعى دين و چگونگى بيان قانونهاى اجتماعى در اسلام مى نگريم و آن گاه بر پايه آنها به رأى و ديدگاه فكرى آن عالم اشاره مى كنيم. دايره رسالت دين: استاد شهيد رسالت اديان آسمانى را رساندن بشر به كمال و سعادت مى داند و بر آن است كه اين رسالت در ديانت اسلام محدود به سعادت اخروى نيست بلكه سعادت و خوشبختى دنيايى نيز در دايره وظايف اسلام است: (فهو دين الدنيا والآخرة وليس كلمة الدين كما يتبادر منه بدواً ماكان يوجه البشر الى الاخرة محضاً بل الدين هى السياسة العظمى الكامل لجميع إنحاء السعادات الجزئيه والكلية الدنيويه والاخروية.)60 اسلام دين رويكرد دنيايى و آخرتى دارد و اگر چه در آغازِ نظر از واژه دين چيزى دانسته مى شود كه مسائل اخروى را به بشر نشان مى دهد ولى اسلام اين گونه نيست بلكه اين دين داراى برنامه هاى بزرگى است كه تمامى سعادتهاى كوچك و بزرگ دنيايى و آخرتى انسان را به گونه كامل در بر دارند. قلمرو اجتماعى دين: ايشان براساس اين تفسير از ديانت اسلام و رسالت آن اين دين را داراى آيينهايى مى داند كه زندگى فردى و اجتماعى بشر را فرا مى گيرند: (انّ الاسلام يتمكّن من المحافظة على سعادات البشر الفردية والاجتماعيه… ويكون حاوياً لقوانين خاصة باقية باختلاف الأزمان والدهور ويتمكّن من المحافظة على النظام اللازم فى المنزل والبلد والمملكة ابداً.)61 به راستى اسلام توانا به حفظ سعادتهاى فردى و اجتماعى بشر است… و در بردارنده قانونهاى ويژه اى است كه با گذر زمان پايدار مى مانند و بر نگهداشتِ هميشگيِ نظامِ درست زندگى و جامعه تواناست. وى اسلام را در بردارنده قانونهاى فردى و اجتماعيِ پايدارى مى داند كه بر حوزه هاى فكرى و فرهنگى همه زمانها درخور برابرى دارد و بر اين باور است كه قرآن به عنوان بزرگ ترين و استوارترين منبع براى دريافتهاى دينى آن قانونها را درخود نهفته دارد كه به گونه ساختارهاى سياسى اجتماعى و اقتصادى و قضايى درخور ارائه اند: (ان القرآن ناظم النظام الخاص وصاحب المكتب الحديث فى كيفية ادارة الملك واعاشة الطبقات… و فيه قوانين موضوعة على السياسة الاجتماعية اللازم رعايتها جداً فى الحيوة الحسنة والمعاش المستريح.)62 قرآن به وجود آورنده نظام ويژه و داراى فلسفه جديدى در چگونگى اداره جامعه و زندگى انسانهاست… و در اين كتاب آيينهايى براى سياست گذاريهاى اجتماعى گذاشته شده كه براى داشتنِ حيات نيكو و زندگى راحت بدانها نياز است. آن عالم شهيد نظارت هوشمندترين نظريه پرداز اسلامى بر مديريت جامعه كه از آن با عنوان نظريه ولايت فقيه ياد مى شود از شاخصه هاى فلسفه سياسى و حكومتى اسلام و درست ترين شيوه مديريت مكتبى كه پايندان حقوق انسانى افراد و سلامتِ جامعه است مى داند. (وفيه القوانين المشتملة على نظام مالى وعلى المسائل الاقتصادية التى عليها رحى وجود الوحدات الاجتماعيه الصغيرة والكبيرة ومنها قانون الخمس والزكاة وغيره مايكون من القوانين الإرتباطيه الفرديه والاجتماعيه.)63 در قرآن آيينهايى وجود دارد كه نظام مالى و مسائل اقتصادى را بيان مى كنند مسائلى كه پيوندهاى كوچك و بزرگ اجتماعى برمدار آنها مى چرخند مانند قانون خمس و زكات و غير اين دو قانونهايى كه پيوندهاى فرد و جامعه را مى نماياند. (ومنها قوانين فى موارد السرقات والزنا واللواط وجعل الديات والحدود على التفصيل المحرر فى الإنظمة الفقهية.)64 و از قانونهاى قرآن آيينهايى است كه درباره دزديها و زنا و لواط و ديه و حدود گذارده شده اند با شرح و گستره اى كه در مجموعه هاى فقهى بيان شده است. از اين سخنان دانسته مى شود كه ديدگاه فكرى ايشان همسان با آخرين رأى در ديدگاهِ دوم از ميان آراى ياد شده است; يعنى باور دارد به قلمرو اجتماعى دين و بر اين رأى كه آيين نامه هاى چگونگيِ حكومت و قانونهاى مورد نياز براى اداره جامعه در اسلام وجود دارد. با جست وجو در منابع و متون اسلامى مى توان آنها را فهم و كشف نمود. روشن شد: استاد شهيد بر اين باور است: اسلام هم به هدايت و سعادت فردى مى انديشد و براى آن برنامه دارد و هم هدايت و سلامت ايمانيِ جامعه را در نظر دارد; از اين روى چنين ديانتى نمى تواند نسبت به چگونگى اداره جامعه و نظام سياسى آن رأى و سخنى نداشته باشد. اما داشتنِ رأى و سخن به اين معنا نيست كه تمامى چارچوبها و قالبها و روشهاى مرحله اى و زودگذر را براى همه زمانها پيش بينى و بيان كرده باشد و مسؤولان جامعه را وظيفه دار اجراى آنها بداند. اين كه چگونه و با كدام تدبيرها بايد جامعه را اداره كرد و چگونه معيشتى براى افراد ترتيب داد چه روش مديريت و شيوه هايى براى حكومت دينى برگزيد و عدالت اجتماعى را به چگونه و با چه فرمولها و روشهايى در جامعه بر قرار كرد پرسشهايى است كه پاسخ مشخص و مدون آنها را گونه مستقيم نبايد از دين انتظار داشت بلكه اينها در هر زمان نياز به اجتهاد و فهم جديد دارد. اصولى مانند: اصل حاكميت الله65. اصل عدالت و قيام به قسط66 اصل شورا و حق رأى براى مردمان67 اصل حريّت و آزادى68 اصل پرهيز از ظلم پيشگى و ظلم پذيرى59 اصل اقتدار و آمادگى دفاعى70 و… در قرآن و متون دينى گنجانده شده است و زمينه تدوين و سامان دهى قانونهاى مشخص اجتماعى و برنامه هاى اجرايى را فراهم مى كند. نكته هاى جزئى دگرگونى پذير و راه كارهاى ناپايدار و محدود به زمان و مكان هر جامعه به عقل و خرد آدمى و صلاح انديشى حاكم اسلامى واگذار شده است: (انّه تعالى قد جعل الفقيه… حلّ جميع المشاكل الفردية والاجتماعية وتشكيل دور الوزارة فى مختلف شؤون المملكة.)71 خداوند گشودن تمامى مشكلهاى فردى و اجتماعى و برپايى وزارتخانه ها در چشم اندازهاى گونه گونه حكومت را بر عهده فقيهِ حاكم گذاشته است. بنابراين به رأى ايشان قلمرو اجتماعى اسلام در مرحله بيان و ترتيب برنامه هاى اجرايى جامعه با فهم و اجتهاد ولى فقيه نمايان و شناسانده مى شود. در اين جا اين نكته را يادآور مى شويم كه ظرف زمانيِ سخنان ياد شده به سه دهه پيش باز مى گردد روزگارى كه درباره مسايل اجتماعى اسلام و چگونگى آنها نه فكرى مطرح بود و نه سخنى جز سخنان امام راحل وجود داشت. استاد شهيد با پذيرش خطرهاى سياسى از سوى رژيم و نيز ناسازگاريهاى درون حوزوى به اين مسايل پرداخته است. پي نوشت : 58 . همان مدرك542/. 59 . همان مدرك. 60 . (الاسلام والحكومة) شهيد مصطفى خمينى4/ دستنوشته. 61 . (تفسيرالقرآن الكريم) ج72/4. 62 . همان مدرك71/ ـ 72. 63 . همان مدرك71/. 64 . همان مدرك72/. 65 . سوره (مائده) آيه 46 45 و 47; سوره (يوسف) آيه 40. 66 . سوره (نحل) آيه 90; سوره (حديد) آيه 25. 67 . سوره (آل عمران) آيه 159; سوره (شورى) آيه 38. 68 . سوره (اعراف) آيه 157. 69 . سوره (بقره) آيه 279; سوره (هود) آيه 113; سوره (حج) آيه 39; سوره (انعام) آيه 82. 70 . سوره (انفال) آيه 60. 71 . (الاسلام والحكومة)61/ ـ 62.ادامه دارد ......منبع: ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 164]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن