واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حركت به سوي آينده درخشان نويسنده: آیت الله محمد هادى معرفت قال الله تعالي : و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين . 1 طبق اين آيه اراده حق تعالي بر آن تعلق گرفته كه مستضعفان مورد عنايت خاص قرار دارند و سرانجام پيشوايان و رهبران جهان خواهند گرديد و پهناي زمين در اختيار آنان قرار خواهد گرفت . اين همان نويد « حكومت صالحان » است كه زمام امور را به دست خود خواهند گرفت و براي هميشه بر پهناي زمين سروري خواهند نمود و حكومت عدل الهي به دست آنان اجرا خواهد گرديد. اين آيه گرچه درباره بني اسرائيل و رهائي آنان از چنگ فرعونيان آمده است ولي دلالت آن عام است و بر اراده ازلي خداي سبحان دلالت مي كند كه گه گاه در عرصه تاريخ تجلي مي كند; مثل دوران رسالت موسي عليه السلام كه به گونه گذرا رخ داد ولي تحقق كامل آن در دوران ظهور امام زمان (عج ) خواهد بود. اين آيه از اراده ازلي و حتمي حق تعالي خبر مي دهد. كه هيچ گاه در عرصه تاريخ بروز نكرده و ناگزير نمود خواهد كرد و آن تنها در دوران ظهور مهدي موعود; خواهد بود. علاوه بر آن نوعي وعده است و وعده خداوند تخلف ناپذير است : ان الله لا يخلف الميعاد; 2 خداوند هرگز از وعده هاي خود تخلف نمي ورزد. محمدبن ابراهيم نعماني در كتاب الغيبه به سند صحيح از ابو هاشم داود بن قاسم جعفري روايت مي كند : نزد امام باقر عليه السلام بوديم و سخن از علائم حتمي ظهور مهدي (عج ) به ميان آمد پرسيديم : آيا ممكن است كه در اين علائم بدائي حاصل شود و بدون تحقق اين علائم حضرت ظهور كند فرمود : آري . عرض شد : آيا در ظهور خود حضرت نيز بدائي حاصل مي شود ! فرمود : هرگز; زيرا قيام و ظهور مهدي موعود وعده است و خداوند خلف وعده نمي كند . 3 بنابراين تخلف در علائم ظهور از قبيل تخلف در وعيد است كه فاقد قبح عقلي است ولي وعده به ظهور از قبيل وعد است كه تخلف آن از حكيم هرگز سزاوار نيست . علامه مجلسي رحمه الله علیه در توضيح حديث ياد شده فرمود : 4 خداوند صريحا به آن وعده داده آن جا كه فرموده : وعدالله الذين امنوا منكم و عملوالصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم . امنا يعبدونني لا يشركون بي شيئالله 5 در جاهاي متعدد قرآن اين نويد به بندگان صالح خدا داده شده كه سرانجام حكومت عدل الهي و امامت جهاني به آنان بازمي گردد و براي هميشه ادامه دارد. اين نويد طبق گزارش قرآن در كتب گذشتگان نيز آمده است : « و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون . » 6 در كتاب زبور داود كه همان مزامير است پس از پند و اندرز به نيكوكاران نويد مي دهد كه وارثان زمين خواهند بود بدكاران ريشه كن شده و نيكوكاران براي هميشه با آرامش و بدون مزاحم در زمين حكومت جهان را به دست مي گيرند . 7 اكنون در دوران غيبت كه زمينه ساز تحقق وعده بزرگ الهي است امام عصر در پس پرده غيبت در انتظار آن روز است و به وسيله وكلاي عام خود ( فقهاي شايسته ) سرپرستي مومنان و منتظران را عهده دار شده است . امام قائم در كنار مرجعيت ديني امور سياسي امت را نيز رهبري مي كند. پيروان مكتب حق چه در مسائل شرعي و چه در مسائل سياسي ـ اجتماعي به يگانه مرجع شناخته شده و معرفي شده از جانب حق رجوع كرده و در سايه رهنمودهاي وي به زندگي ديني ـ سياسي خود با خاطري آسوده ادامه مي دهند. امامان معصوم از همان دوران حضور فقهاي شايسته از اصحاب خود را به مردم معرفي مي كردند تا در مسائل حلال و حرام به آنان مراجعه نمايند; مثل محمد بن مسلم زراره و ابان كه به آنان دستور داده مي شد تا در مسجد نشسته يا به اطراف مهاجرت كنند و عهده دار جواب مسائل مردم گردند ولي در مسائل سياسي ـ اجتماعي تنها خود امام معصوم عهده دار بود. بنابراين در دوران غيبت كبري كه به كلي دست رسي به امام قائم ميسر نيست افرادي را معرفي مي كنند تا عهده دار وظيفه رهبري سياسي شوند. توقيع شريف نيز به همين جهت فرستاده شده تا فقهاي شايسته در شرايط خاص در كنار رهبري ديني و شرعي مردم عهده دار مسائل سياسي و اجتماعي آنها نيز باشند. چنان چه در توقيع شريف آمده : « و اماالحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا فانهم حجتي ليكم و انا حجه الله عليهم » 8 اين توقيع شريف از لحاظ سند صحيح و كامل است زيرا اسحاق بن يعقوب برادر بزرگ تر كليني و در زمره شيوخ روايي او قرار دارد . و ابن حجر شرح حال و ترجمه او را نوشته و از اين توقيع نيز ياد مي كند 9 كه بر شهرت و اهميت آن دلالت دارد. وثاقت و معروفيت اسحاق نيز روشن است . اين توقيع همواره مورد عنايت اصحاب بوده و آن را دستورالعمل خويش قرار داده اند. در اين توقيع نكاتي وجود دارد كه در ذيل بدان اشاره مي كنيم : 1. الحوادث الواقعه : رخ دادها، پيش آمدها اين رخ دادها چيست كه شخصيتي مثل اسحاق بن يعقوب با اصرار خواهان دريافت جواب صريح از امام قائم شده است برخي پنداشته اند كه مراد مسائل شرعي عبادي معاملي و قضايي است زيرا مرجعيت اين گونه امور در زمان حضور براي شيعيان مميز بوده كه در مسائل فتوايي و قضايي بايد به صاحب نظران و اصحاب امامان وفقهاي برجسته رجوع كرد بنابراين مسئله چيزي جز مسائل اجتماعي و سياسي نيست زيرا شيعيان در حيرت بودند كه در رخدادهاي كلان جامعه تشيع و اسلام چه كار كنند و به چه كسي مراجعه نمايند. علاوه بر آن اساسا « حوادث » به رخدادهاي جمعي گفته مي شود كه به نام « حادثه » خوانده مي شود و به پيش آمدهايي مي گويند كه احيانا در جامعه رخ مي دهد و اجتماع را دچار مشكل مي كند. بر اين اساس نمي توان « حوادث واقعه » را به مسائل مورد ابتلاي فردي تفسير نمود. 2. رواه حديثنا رواه جمع راوي به معناي گزارش گر گفتار معصوم (ع ) است ولي آيا صرفا ناقلين و خبرگزاران مد نظر است در جواب بايد گفت : نه ! بلكه مقصود گزارش دهنده گفتار ناب معصوم است كه به حقيقت گفتار معصوم پي برده باشد و بتواند به خوبي آن را بازگو كند و اين همان « تفقه در دين » است : لينفقهوا في الدين وليندروا قومهم ... » 10 و مقصود از آن فقهاي شايسته اند زيرا آن ها هستند كه مي توانند به حقيقت گفته هاي معصومين پي ببرند و ناب را از سراب تشخيص دهند. بنابراين در مقبوله عمربن حنظله آمده : « ... ممن قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنالله » 11 يعني اهل نظر و عرفان در تشخيص صحيح از سقيم و قادر بر تشخيص ارجح در متعارضات 3. انهم حجتي عليكم اين فرمان به مثابه حكم است كه چنين افراد شايسته اي داراي چنين مقام ارجمندي شده اند. ولي آيا با اين حكم همه افراد شايسته حائز اين مقام گرديده و بالفعل منصوب شده اند. يا آنكه تنها بيان شايستگي است يعني چنين افرادي صلاحيت اين مقام را دارند... البته چون اين فرمان در مقام واگذاري مقام زعامت سياسي است نمي تواند بالفعل جنبه شمولي داشته باشد... بلكه صرفا بيان اوصاف شايستگان اين مقام است . تا هر كه لايق تر بود به اين مقام برگزيده شود البته تشخيص آن با بزرگان قوم و فرهيختگان است كه با تشخيص اصلح با او بيعت كنند. 4 . تنصيص يا توصيف با برداشت فوق روشن گرديد كه فرمان صادره در توقيع شريف جنبه توصيفي دارد نه تنصيص و تنها اوصاف شايستگان مقام زعامت سياسي بيان شده است كه صرفا جنبه بالقوه دارد و هيچگونه تبيين بالفعل نشده است. لذا واجدين اوصاف تنها شايستگان اين مقام اند و هرگز واجد بالفعل مقام زعامت نيستند تا انتخاب و بيعت صورت نگرفته باشد. در دوران حضور كه با تنصيص مقام امامت تعيين مي گرديد شخص مورد نص بالفعل و تعينا واجد مقام زعامت مي گرديد و مردم بايد به حكم وظيفه با او بيعت كنند و حق انتخاب نداشتند : و ما كان لمومن و لا مومنه اذا قضي الله و رسوله امرا ان يكون لهم الخيره من امرهم . 12 پي نوشت : 1 ـ قصص (28 ) آيه .5 2 ـ آل عمران (3 ) آيه .9 3 ـ نعماني الغيبه ص .303 4 ـ علامه مجلسي بحارالانوار ج 52 ص .251 5 ـ نور (24 ) آيه .55 6 ـ انبيا (21 ) آيه .105 7 ـ مزامير داود اصماح .37 8 ـ شيخ صدوق امثال الدين باب 45 ص 484 ـ 483 9 ـ ابن حجرعسقلاني لسان الميزان ج 1 ص .381 10 ـ توبه (9 ) آيه .122 11 ـ وسائل الشيعه ج 27 ص .137 12 ـ احزاب (33 ) آيه 36 منبع:باشگاه اندیشه/س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 174]