واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دل نامههاي ادبي نويسنده: محمد جواد شريف زاده ريزش باران زيباست به زيبايي ترنم باران، اما ماندگاري آن زماني محقق ميشود كه نزول باران همانند اشك يتيمان در شب تاريك جاري و ساري گردد و با حضور گرم خورشيد، بدن مرده زمين را حيات بخشد تا رويش سبزههاي توحيد! گونههاي زرد يتيمان جوانه زند.(محبوبه ياري): نميدانم كه ميداني كه من بيتو بهاران را نميخواهمنميدانم كه ميداني كه من بي تو درخت زرد پاييزم، كه بهاران را نميخواهممن همه سجدههاي شبانهام را نذر جمعه ظهور تو كردم من همه قنوتهاي نمازهاي شبانهام را نذر سلامتي تو كردممن همه خودم را نذر يك لحظه حضور در جمكران تو كردم(ناهيد چتر سيمين): جمعه را چقدر دوست دارم و تو را كه در بيطاقتترين جمعه ميآيي، با شمشيري كه بوي ذوالفقار ميدهد و با عبايي كه شبيه شبهاي تنهايي پيامبر است، ميآيي و شايد من هزار سال قبل از آمدن تو همراه شعرهايم دنيا را بدرود گفته باشم، ميآيي و شايد من هيچگاه چشمان معصوم ترا زيارت نكنم چقدر زيباست در روز آمدن تو حضور داشتن چقدر خوب است به استقبال تو دويدن.(زهرا عزيزي منفرد): روزي كه تو بيايي چشمهايمان را فرش زير پايت ميكنيم و با اشكهايمان عطرافشاني قلبهايمان را به تو هديه ميكنيم. آن روز ما فقط اشك شوق ميريزيم.(زهرا ناجي): اين شعر را از امام خميني خواندهام برايم بسيار جالب بود:باز گويم غم دل را كه تو دلدار مني در غم و شادي و اندوه و اَلَم يار منيجز گل روي توام در دو جهان ياري نيست چهره بگشاي زرويم كه تو غمخوار منيمحرمي نيست كه مرهم بنهد بر دل من جز تو اي دوست كه خود محرم اسرار منيبرگشا موي خماندر خم و دست افشان باش به خدا يار مني، يار مني، يار مني(رقيه رسولي): اي هميشه سلام، اي سلام هميشههمة محبتهايي را كه يكدل ميتواند در خود نگه دارد در يك حس عاشقانه نگه داشتهام و آن را خرج كسي نكردهام و همه خوبيها، زيباييها و پاكيها را در يك واژه ذخيره كردهام و نام آن را سلام نهادهام و اين سلام خضوع و خشوع را پيشكش جمال و جلال دل آرايت ميكنم. مولاي من اگر ديگران به كسي سلام ميفرستند؛ من ميخواهم سلامم را به سوي تو بفرستم و با تمام خضوع و خشوع پيشكش جمال و جلال دل آرايت كنم. مولاي من اگر ديگران به كسي سلام ميفرستند، من ميخواهم سلامم را به سوي تو بفرستم و با تمام وجود از نغمه دل فرياد برآورم: «السلام عليك يا صاحب الزمان».(علي شاكر): شوق وصالغروب جمعه و نسيم دلگير يك هفته انتظار ديدهها يكپارچه به آسمان و دلها غمبارمسافر عرش را اين جمعه هم خبري نيست آشفته حالم كه چه بگويم به اين دل بيقرارغروب خورشيد به معني نوميدي زانتظار نبود خورشيد از روز آفرينش ميكشد انتظار يارهر روز ميتابد از سحر تا مغرب به اميد فرج هر شام در آرزوي تابش به رخ حضرت دلدارهر جمعه به دل گويم، اين جمعهي فرج است ليكن به هنگام غروب، نوميدي شود تكراردل گفت تا به كي خيره شوم سوي آسمان تا كدام جمعه وعدهي فرج ميدهي هر باربه دل گفتم براي منتظر، نوميدي معنايي ندارد براي منتظر چشم دوختن به راه فرج يعني افتخارمنتظر يعني عشق به روزي كه همه منتظرند منتظر يعني انتظار براي وصال به لحظهي ديدار(فاطمه حيدري): شكل انتظارهر روز گفتي ميآيي و من هر روز پشت پنجره به انتظارت ايستادهامامروز قلم برميدارم و تمام پنجرهها را شكل انتظار ميكشم.منبع:مجله امان شماره 15 /س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]