تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من پيامبر نشده ام كه لعن و نفرين كنم، بلكه مبعوث شده ام تا مايه رحمت باشم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846339213




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عدالت از نگاه شهيد مطهري


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عدالت از نگاه شهيد مطهري
عدالت از نگاه شهيد مطهري نويسنده: سيد مهدي طاهري مقدمهعدالت از مفاهيم بنياديني بوده كه همه اديان الهي با هدف تحقق اين اصل از سوي خداي متعال بواسطه انبياء نازل گشته اند. مهمترين دغدغه پيام آوران الهي بعد از شناخت خدا و نزديك كردن انسان به او، ايجاد و بسط عدالت بوده است. دين اسلام نيز به عنوان خاتم اديان، تحقق عدالت را در سر لوحه اهداف خود قرار داده است. در اين راستا بايد خاطر نشان كرد كه وجود 29 آيه از قرآن در باب عدالت، شاهدي بر اهتمام اسلام بر اين اصل مي باشد. لذا اهميت اين موضوع ما را بر آن داشت تا به بررسي مفهوم عدالت در انديشه شهيد مطهري بپردازيم.به طور كلي حقيقت ديني مايه مركزي انديشه شهيد مطهري بوده و در ساختار انديشه او، مفهوم عدالت در خدمت پويايي و پاسداري از دين در برابر شبهاتي بود كه مكتبها و جهان بيني ها آن را مطرح ميكردند. بدين خاطر است كه مضمون عدالت، حجم عمده اي از نوشتارها و سخنراني هاي او را به خود اختصاص داده است.تقرير عدالت نزد شهيد مطهري، برداشت عالمانه از دين بوده و عدالت مورد تاكيد ايشان، ناشي از درد دين ميباشد. لذا او ناهنجاري هاي اجتماعي، آشفتگي روحي و جنايات اخلاقي و حتي عقده ها و جنايات را از عدم عدالت در جامعه دانسته و مانند فيلسوفاني همچون ارسطو و افلاطون كه در فلسفه سياسي خود در پي بهترين و عادلانه ترين نظام حكومت بودند، ايشان نيز به پيروي از انديشه و عمل حضرت علي (علیه السّلام)، عدالت را مبناي سياست و فلسفه اجتماعي اسلام دانسته و آنرا ناموس بزرگ اسلام تلقي ميكردند.در باب اهميت مفهوم عدالت در اسلام، همين بس كه برخي معتقدند كه اصل عدالت را ميتوان به عنوان معياري براي فقاهت و استنباط هاي فقهي مطرح نمود و در اين راستا شهيد مطهري نيز عدالت را از مقياسهاي اسلام شمرده(1)و انكار آن را موجب عدم رشد فلسفه اجتماعي و فقه متناسب با اصول مي داند و لذا ميگويد كه اگر حريت و آزادي فكر وجود داشت، اگر موضوع برتري اصحاب سنت بر اصل عدل پيش نمي آمد، اگر بر شيعه مصيبت اخباريگري نرسيده بود و فقه ما نيز بر مبناي اصل عدالت بنا شده بود، ديگر دچار تضادها و بن بستهاي كنوني نميشديم.(2) با توجه به اين وضعيت، اصل مهم عدالت مورد غفلت واقع شده و با اين حال هنوز يك قاعده و اصل عام از آن استنباط نشده است كه اين مطلب موجب ركود تفكر اجتماعي ما شده است.(3) پس بر ماست كه به اندازه وسع ناچيز خود به بررسي اين اصل مهم در انديشه شهيد مطهري پرداخته و آن را احياء نمائيم.تبيين عدالت در انديشه استاد مطهريبراي بررسي آن لازم است كه ابتدا گذري به تعاريف آن داشته باشيم. شهيد مطهري در مقام تبيين مفهومي عدالت سعي ميكند كه با توجه به تنوع كاربردهاي عدل در فضاهاي مختلف، آن را تفسير نمايد و لذا در اين راستا چهار معنا براي عدل بيان مي كند.(4)1. موزون بودن و تعادل : هر اجتماع متعادل، نيازمند به كارهاي فراوان اقتصادي، سياسي، فرهنگي، قضايي و تربيتي ميباشد و از آنجايي كه عالم هستي موزون و متعادل است، لذا اين كارها بايد ميان افراد تقسيم شود. براي هر كدام از آنها نيز بايد به قدر لازم كارگزار گماشته شده و بودجه و نيرو صرف گردد. لذا در غير اين صورت امكان بر پايي عالم هستي وجود نداشته و اين نظم، تناسب و حساب معين نيز در آن نبود، چنان كه حديث نبوي اشاره مينمايد: «بالعدل قامت السموات و الارض».نقطه مقابل عدل در اين معنا بيتناسبي است نه ظلم، چون بحث عدل به معناي تناسب در برابر بيتناسبي در نظر كل نظام عالم بوده، در حالي كه عدل در مقابل ظلم، به دنبال ملاحظه هر جزء حقوق فردي مطرح ميشود. همچنين عدل به معناي تناسب و توازون در نظام عالم، از شئون خداوند حكيم نيز ميباشد.(5)2. تساوي و نفي هر گونه تبعيض: مقصود از عدالت در اينجا، رعايت تساوي در زمينه استحقاق هايي ميباشد كه افراد از آن برخوردار بوده و اين رفع تبعيض با ملاحظه تفاوتهاي بين افراد است.(6)3. رعايت حقوق افراد و عطاء كردن حق به ذي حق: عدل در اين معنا در برابر ظلم (پايمال كردن حق ديگران) قرار گرفته و آنچه همواره بايد در قوانين بشري به معناي عدالت اجتماعي رعايت شده و همگان آن را محترم بشمارند همين معناست. لذا ظلم به معناي تجاوز به حريم و حق ديگري نسبت به خداوند محال ميباشد، چون او مالك علي الاطلاق بوده و هيچ چيز در مقايسه با او اولويت ندارد.(7)استاد مطهري اين تعريف از عدالت را متكي بر دو چيز دانسته كه يكي حقوق و اولويت هايي ميباشد كه نيمي از افراد بشر نسبت به يكديگر و در مقايسه با يكديگر نوعي حقوق و اولويت پيدا كرده و ديگر اينكه خصوصيت ذاتي بشر به گونه اي است كه با استفاده از انديشه هاي اعتباري، در دستيابي به مقاصد و سعادت خود از آنها به عنوان آلت فعل بهره ميبرد. لذا بايد براي رسيدن افراد جامعه به سعادت، يك سري حقوق و اولويت رعايت شود.(8)4.رعايت قابليتها در افاضه وجود و عدم امتناع از افاضه و رحمت الهي به آنچه امكان وجود يا كمال ميباشد: در اينجا عادل بودن پروردگار نزد حكماي الهي به اين است كه به هر موجودي در نظام تكوين، ميزاني از كمالات وجودي را كه قابليت و ظرفيت دارد اعطاء ميكند و پروردگار از موجودي كه استحقاق و قابليت دارد، منع فيض نميكند. ذكر اين نكته ضروري است كه اين معنا از عدل، صرفآ در حوزه كلامي كاربرد دارد.(9)در جمع بندي بحث تعاريف بايد گفت كه از آنجايي كه معني آخر به تعريف عدل الهي اشاره دارد، از بحث خارج است و لذا در اينجا سه تعريف ديگر در بحث عدالت قابل بررسي است كه تعريف مورد قبول عدل از ديدگاه شهيد مطهري تعريف سوم است و الگويي كه ميتواند هم در حوزه عدالت فردي و هم در بعد اجتماعي آن به كار گرفته شود، همان تعريف سوم (رعايت حقوق) است كه بنا بر مساوات در قانون افراد بشر بايد به يك چشم نگاه شوند، قانون بين افراد تبعيض قايل نشود؛ بلكه استحقاقها را رعايت كند. افرادي كه از لحاظ خلقت در شرايط مساوي هستند، قانون بايد با آنها به مساوات رفتار كند. پس افرادي كه خودشان در شرايط مساوي نيستند، قانون هم نبايد با آنها مساوي رفتار كند؛ بلكه مطابق شرايط خودشان با آنها رفتار نمايد.()10جايگاه عدل در اسلامايشان در موارد متعدد در جايگاه عدل بحث نموده اند كه عبارتند از :1. عدالت صفت خدا و هدف انبيا: در بعضي از آيات قرآن از عادليت و قيام به عدل به عنوان يك صفت مثبت براي خداوند ياد شده است و در قرآن تنها به تنزيه خدا از ظلم قناعت نشده است؛ بلكه به صورت مستقيم به اثبات صفت عدالت براي خداوند پرداخته شده است: «شهد الله انه لا اله الا هو و الملائكه و اولوا العلم قائمآ بالقسط؛ خداوند، فرشتگان و دارندگان دانش گواهي مي دهند كه معبودي جز خداي يكتا كه بپا دارنده عدل است، نيست».(11)علاوه بر جايگاه عدل به عنوان صفت الهي، همچنين بايد خاطر نشان كرد كه بعثت پيامبران الهي در ميان بشر نيز براي دو هدف اساسي بوده است: يكي برقراري ارتباط صحيح ميان بنده و خالق، يعني آنچه كه در كلمه طيبه لا اله الا الله خلاصه ميشود. دوم؛ برقراري روابط حسنه و صالحه ميان افراد بشر.(12)قرآن كريم در مورد هدف اول ميفرمايد:«يا ايها النبي انا ارسلناك شاهدآ و مبشرآ و نذيرآ و داعيآ الي الله و سراجآ و منيرآ»(13) و دوباره نيز ميگويد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالسقط؛ همانا فرستادگانمان را با دلايل روشني فرستاديم و همراه ايشان كتاب و ترازو فرود آورديم تا مردم به عدالت قيام كنند.»همچنين عدل در مفهوم فلسفي، مبناي اساسي معاد بوده(14)و خداوند در موضوع معاد، محاسبه رستاخيز، پاداش و كيفر اعمال ميفرمايد: «و تضع الموازين القسط ليوم القيامه فلا تظلم نفس شيئآ و ان كان مثقال حبه من خردل اتينا بها و كفي بها حاسبين»(15) ترازوهاي عدالت را در روز رستاخيز مينهيم. به احدي هيچ ستمي نخواهد شد و اگر هم وزن دانه خردل باشد، آن را مي آوريم. اين بس كه ما حساب گر هستيم».2.نفس الامري بودن عدالت در كنار مطلق بودن آن: مبحث عدل در ديدگاه شهيد مطهري چيزي همانند وضع قانون به وسيله قانونگذار يا رواج آن در عرف جاري جامعه نيست كه اعتبار و ارزش پيدا كرده باشد؛ بلكه اعتبار و مشروعيت همه آنها از خود عدالت بوده و عدالت نيز تابع خواست و اراده قانونگذار و سليقه فردي يا جمعي افراد نيست؛ بلكه حقيقتي است كه ارزش ذاتي و اعتبار نفساني دارد و از آنجايي كه عدالت، حقيقتي فراتر از عرف، قانون و قرار داد است، لذا اگر اينها با عدالت مطابق نبودند، از مشروعيت ساقط ميشوند.در اسلام مردم قطع نظر از دستور شارع، داراي يك رشته حقوق واقعي هستند و عدالت عبارت است از: رعايت و حفظ اين حقوق واقعي. اسلام بيان كننده اين حقوق و اجرا كننده اصل عدالت در راستاي رسيدن به اين حقوق است.(16)از مباحث مهم عدالت، مطلق يا نسبي بودن آن است. اسلام عدالت را مطلق مي انگارد، زيرا عدالت با خاتميت و ابديت دين ارتباط داشته و از آنجايي كه عدالت، مطابق اعتقادات ديني از اهداف ابدي انبيا بوده و اگر عدالت در هر زماني مختلف باشد، نميتوان قانون واحد صادر نمود.(17) لذا عدالت در اسلام مبتني بر يكسري حقوق ثابت انسانهاست كه در اين صورت عدالت مطلق بوده و نسبي نميباشد.(18) بدان معني كه عدالت بر پايه حقوق واقعي و فطري استوار است و ملاك و مصداق آن را شريعت و سنت نبوي تعيين ميكند. در اين صورت اگر چه ممكن است كه در زمانها و مكانهاي مختلف درك ديني ما از نظام ارزشي موجود تغيير يابد؛ ولي از آنجا كه عدالت مبتني بر اصول كلي شريعت است، لذا مطلق و ثابت ميباشد.(19)3. عدالت جزء اصول دين و پايه امور :عدالت مطابق اعتقاد شيعه، در رديف ريشههاي دين قرار گرفته و از اصول پنجگانه دين به شمار مي آيد. اعتقاد و عدم اعتقاد به عدل بيانگر مذهب شيعه بوده و اين اصل در كنار امامت، به عنوان نشانه تشيع تلقي ميگردد.(20)عدل همچنين به عنوان پايه امور مطرح بوده و حتي بر احسان كه از بهترين نوع خوبيهاست، مقدم ميباشد. شهيد مطهري براي توضيح اين مسئله، آن را در قالب مثالي توضيح داده اند كه به درك بهتر مطلب كمك ميكند: «عدل در اجتماع به منزله پايههاي ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به مقوله رنگ آميزي نقاشي و زينت ساختمان است. اول بايد پايه درست باشد تا بعد نبوت به زينت و رنگ آميزي برسد. اگر خانه از پاي بست ويران است ديگر چه فايده كه خواجه در بند نقش ايوان باشد، اما اگر پايه محكم باشد، در ساختمان بي نقاش و بي رنگ آميزي هم ميتوان زندگي كرد. گرچه گاهي ممكن است ساختمان فوق العاده نقاشي خوبي داشته و ظاهرش جالب و آراسته باشد؛ اما چون پايه آن خراب است، يك باران كافي است تا آنرا بر سر اهلش خراب كند».(21)4. عدل از منظر علي (علیه السلام) به عنوان مظهر اسلام: عدالت در نگاه علي (علیه السلام)، به تعبير استاد مطهري اصلي است كه ميتواند تعادل اجتماع را حفظ كرده و همه را راضي نگه دارد و به پيكره اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد عدالت به منزله بزرگراهي است كه ميتواند همه را از خود عبور دهد؛ اما ظلم و جور كوره راهي است كه حتي فرد ستمگر در آن به مقصدش نمي رسد.(22)بر همين مبنا بود كه علي بن ابي طالب شهيد راه عدالت شد و آن حضرت نه تنها خودش عادل بود؛ بلكه مردي عدالتخواه نيز بود. عدالت ايشان تا حدي بوده است كه حتي فلسفه پذيرفتن امر خلافت را در برقراري عدالت دانسته و همچنين در برتري منزلت عدالت به ابن عباس ميفرمايد: خلافت، رياست و حكومت در نظر من از كفش پاره هم بي قيمتتر است؛ مگر آنكه اقامه حقي يا رد باطلي كند».(23)منابع كشف عدالتمهمترين منابع كشف عدالت دو مورد ميباشد:1.حقوق طبيعي :بنا به تعريف ارائه شده در باب عدالت، انسان صاحب حق بوده و ريشه اين اصل ناشي از دستگاه آفرينش و خلقت ميباشد. بدان خاطر كه دستگاه آفرينش استعدادهايي را در انسان به وديعه گذارده است كه هر كدام از آنها مقتضاي حقوق طبيعي است. از جمله آنها استعداد فكر كردن در انسان است كه بر مبناي آن حق آزادي تفكر، حق آزادي بيان، برابري در مقابل قانون، حق مالكيت و... الزامي ميباشد و بر همين مبناست كه استاد مطهري در نظام انديشه خود بر مفهوم حقوق طبيعي تكيه داشته و به عنوان منشا عدل، آن را ناشي از حقوق ذاتي و فطري انسان دانسته كه خدا به ما واگذار كرده است.()242. قرآن: قرآن بذر انديشه عدل را در دلها كاشته و آبياري نمود و دغدغه فكري، فلسفي، عملي و اجتماعي را در روح ايجاد كرد.(25) همه اصول و هدفهاي اسلامي در قرآن، از توحيد گرفته تا معاد، از نبوت تا امامت، از آرمانهاي فردي گرفته تا هدفهاي اجتماعي بر محور عدل استوار بوده و طبيعي است كه با توجه به عنايت و حساسيت خاص مسلمانان نسبت به قرآن، نميتوانستند به اين مسئله بي تفاوت باشند. به اين ترتيب اصل عدالت در تمام جنبه هاي اسلام راه پيدا كرد(26) و تنها از باب ذكر اهميت آن، نمونه هايي از عدالت در قرآن را ذكر ميكنيم:- نظام هستي و آفرينش مبتني بر عدل، توازون و رعايت قابليتهاست كه از مقام فاعليت و تدبير الهي به مقام قيام به عدل ياد ميشود: شهد الله انه لا... و اولوا العلم قائمآ بالقسط(27).- امامت و رهبري در قرآن، پيمان الهي و مقام ضد ظلم و توام با عدل معرفي شده و ميفرمايد:لا ينال عهدي الظالمين.(28)- در موضوع معاد، محاسبه رستاخيز و پاداش و كيفر اعمال(29) نيز ميفرمايد: ترازوهاي عدالت را در روز رستاخيز مي نهيم، به احدي ستم نخواهد شد...»(30)سطوح عدالتيكي از ويژگيهاي انديشه شهيد مطهري در مورد عدالت، دقت او در تقسيم بندي اقسام و سطوح مختلف عدالت ميباشد و ايشان عدالت را در فرهنگ اسلامي اين طور تقسيم كرده است.(31)استاد مطهري بين عدالت الهي با عدالت انساني رابطه قايل است. بدين صورت كه عدالت فردي زير بناي عدالت اجتماعي و عدل الهي نيز زير بناي عدالت فردي است و بدون شك عدالت اجتماعي نميتواند مفهومي مغاير با عدالت فردي داشته باشد.(32)از آنجايي كه عدل الهي زير بناي عدالت انساني است، لذا استاد مطهري با توجه به پيشينه تاريخي مسلمانان، سراغ درك آنها از عدل الهي رفته و در اين راستا به بررسي نزاع معروف بين معتزله و اشاعره ميپردازد.سؤالات اصلي در اينجا اين است كه آيا خداوند عادل ميباشد يا نه؟ در بين عدالت و خداوند كدام محوريت دارد؟با توجه به اهميت موضوع، اين مسئله متفرعات زيادي پيدا كرده است كه حتي دامنه اش به حوزه عدالت سياسي و اجتماعي هم كشيده شده است.(33)استاد مطهري ابتدا براي بيان عدل، در اينجا ابتدا از مسئله جبر و اختيار شروع ميكند. ايشان بين اين مساله با عدل، قائل به رابطه مستقيمي بوده كه آن را لازمه بحث عدل مي داند، لذا در اينجا متكلمان اسلامي بر پايه نفي يا اثبات اين موضوع، به دو دسته تقسيم شده اند: دسته اي مانند شيعه و معتزله طرفدار عدل الهي شدند كه عدليه نام گرفته و دسته ديگر نيز به عنوان غير عدليه در برابر آنان قرار گرفته اند.(34) سؤال محوري كه پاسخ به آن متكلمان را به دو قسم نموده است اين ميباشد كه آيا خداوند در قيامت بر طبق موازين عدل و از روي حساب جزا مي دهد؟ يا اينكه بالعكس اراده او بر مبناي قاعده اي خاص استوار نميباشد؟اشاعره معتقد بودند كه معني عادل بودن ذات حق اين نيست كه او از قوانين قبلي عدل پيروي نميكند؛ بلكه او سر منشا عدل است و آنچه كه او انجام مي دهد عين عدل است، نه اينكه آنچه عدل است او ميكند. عدل و ظلم متاخر و منتزع از پروردگار بوده و فعل پروردگار مقياس عدل است. اين گروه به خيال خود خواسته اند راه تنزيه را طي نمايند و خداوند را از شرك در خالقيت و ظلم و ستم بررسي كنند، در صورتي كه از غير خدا نفي فاعليت نموده اند و صفت عدل را نيز در مرتبه متاخر از فعل خدا قرار داده اند. آنها با انكار حسن و قبح عقلي گفته اند كه مفهوم عادلانه بودن يك فعل جز اين نيست كه مستند به خداوند باشد و لذا آنها با اين مقدمات نتيجه گيري كرده اند كه خداوند نه در فاعليت شريك دارد و نه اينكه ظلم ميكند.(35)عدل بنابر عقيده معتزله، خود حقيقتي است كه پروردگار نيز با حكمت و عدل، افعالش را انجام مي دهد. اين گروه در عين حالي كه در توحيد افعالي خداوند نفي شرك نموده، همچنين فاعليت را منحصر به ذات حق ندانسته و لذا عدل از نگاه آنها بنفسه حسن است، حتي اگر شارع حكم به حسن آن نكند و ظلم هم قبيح است اگر چه شارع به آن نهي نكند. در حوزه اجتماعي مطابق نظر عدليه در واقع و نفس الامر معيارها و موازيني وجود دارد كه اگر دستورهاي اسلام هم نمي رسيد، باز هم حقيقي بودن آنها محفوظ بود.(36)با توجه به اين مبناي متخذه از سوي آنها، سؤالي در اينجا مطرح ميشود كه با توجه به عادل بودن خداوند، چرا در جهان تبعيض وجود دارد؟(37)در پاسخ اين سؤال بايد گفت كه ريشه اين سؤال به عدم توجه مقام و موقعيت انسان به عنوان موجه و مسئول و تلاشگر برگشت نموده و وجود برخي نابرابريها در جامعه، ناشي از قضاء الهي نيست؛ بلكه انسان آزاد، مختار و مسئول باعث اين همه نابرابري و تبعيض در جامعه ميباشد.(38)عدالت اجتماعياقدامات اسلام براي برقراري عدالت اجتماعي از نگاه استاد مطهري بر دو نوع ميباشد. كار به عنوان وظيفه اجتماعي ـ انساني به همراه ايجاد امكانات مساوي براي همگان زير بناي اصلي در جهت سالم سازي تلاشهاي جامعه بوده و در ارتباط با تعارض بين مصالح فرد و اجتماع ،آن اصلي را كه بايد در همه حال مد نظر داشت تا قوانين فرعي از آن استنباط شود اين است كه مجموع دارائي هاي اجتماع متعلق به همه افراد بوده و مصلحت خاص افراد تنها با مراعات مصلحت عمومي اجتماعي قابل احترام ميباشد و لذا در صورت تعارض بين مصالح فرد و اجتماع بدون هيچ گونه ترديدي مصالح جمع مقدم بر مصالح فرد ميگردد.(39)سؤال اساسي قابل طرح در اينجا اين است كه با توجه به اهتمام ويژه اسلام به عدالت، چرا جامعه اسلامي در عمل دچار تبعيض و بي عدالتي شده است؟به نظر استاد مطهري اگر چه بي عدالتي ريشه در اعمال برخي خلفا دارد؛ ولي علت مهم ديگر اين است كه اصل عدل در اسلام از طرف عده اي از متحجرين بد تعبير شده است و اگر چه آنها سوء نيتي نداشتند؛ ولي فقط از روي قشري فكر كردن و متعبد مابانه بودن، مسلمانان را به اين روز انداختند.(40)نكته اساسي در اينجا اين است كه عدالت در تمامي اديان از مباحث محوري بوده و البته در اديان و مكاتب معاصر برداشته هاي مختلفي از عدالت شده است و استاد مطهري نيز به عنوان انديشمند اسلامي كه اساسيترين وظيفه خود را دفاع از اسلام در عرصه هاي مختلف مي دانست، به بررسي انتقادي دو ديدگاه سوسياليسم و ليبراليسم در باب عدالت پرداخته و در نهايت با رد اصالت الاجتماع و اصالت الفرد تفاوتهايشان را با اسلام بيان نموده است.ايشان در توضيح برداشت سوسياليسم از عدالت ميگويد كه آنها تصورشان از عدالت اين است كه همه مردم در هر وضع و شرايطي، با هر استعدادي و هر طور كه در جامعه عمل ميكنند، بايد عينآ مثل هم زندگي كنند. طبق نظر اين عده، گرچه لازم است كه همه افراد به اندازه استعدادشان كار و تلاش كنند؛ ولي هر كس به اندازه احتياجش در آمد داشته باشد و خرج كند. اين برداشت از عدالت اجتماعي، «اجتماعي» محض است، يعني فقط براي جامعه فكر كرده و اصالت را به اجتماع مي دهد؛ ولي فرد در اين بيش هيچ اصالتي نداشته و فقط جامعه ملاك بوده و همه اعتبار براي جامعه است. همه چيز در روح جمعي، وجدان جمعي و شعور جمعي خلاصه گشته و انسانها در مرحله قبل از وجود اجتماعي، هيچ هويت انساني ندارند و مانند ظرف خالي ميباشند كه فقط استعداد پذيرش روح جمعي را دارند.(41)از آنجايي كه آزادي فردي در اين برداشت اهميتي نداشته و استعداد فردي نيز زمينه شكوفايي پيدا نميكند؛ لذا معناي عدالت اين نيست كه همه مردم در محصول رنج و زحمت و كار يكديگر شريك باشند و همچنين معناي عدالت اين نيست كه افراد نسبت به يكديگر هيچ رتبه، مرتبه و امتيازي نداشته باشند و اين در حالي است كه مطابق اين ديدگاه اگر سربازي رشادت فوق العاده اي در جنگ از خود بروز دهد، بايد مدال افتخار او را به جامعه بدهند نه به خودش.(42)در حالي كه معناي واقعي عدالت اين است كه امتيازات افراد بايد بر مبناي صلاحيت، استحقاق و پيروزي در مسابقه عمل باشد.(43) با توجه به تعابير فوق، جامعه عادلانه مورد ادعاي سوسياليستها، نوعي استثمار را به همراه دارد كه منجر به پايمال كردن حقوق فرد به نفع جامعه ميباشد و در واقع سوسياليسم براي برقراري عدالت در جامعه خود يك ظلم و بي عدالتي در حق فرد دست مي زند كه در نهايت با از بين رفتن تكثير ثروت، رقابت سست ميگردد.(44) نوع ديگر برداشت از عدالت، ديدگاه سوسياليستي است كه بالعكس ديدگاه قبلي، تكيه اش تنها بر روي اصالت فرد ميباشد و مطابق اين ديدگاه بايد ميدان را براي افراد باز گذارده و جلوي آزادي اقتصادي و سياسي را نگرفت. لذا در اين وضعيت هر كس ميكوشد تا ببيند چقدر ميتواند در آمد داشته باشد و ديگر به فرد مربوط نيست كه سهم ديگري كمتر يا بيشتر است. آنها بر خلاف برداشت قبلي، براي جامعه وجود حقيقي قايل نيستند و هيچ هويتي براي آن مجاز نمي شمرند بلكه فقط افراد هستند كه وجود عيني داشته و حتي سرنوشت هر فرد مستقل از فرد ديگر ميباشد. البته جامعه نيز در نهايت امر از طريق بستن ماليات بر اموال افراد غني، به تامين مالي افراد ضعيف ميپردازد تا از پا در نيايند.(45)اين برداشت نيز قرين به صحت نبوده و از آن جهت محكوم ميباشد كه در بطن خود استثمار را پرورش داده و تمام بهره را به سرمايه اختصاص مي دهد و اين امر موجب نابرابري در جامعه ميگردد.از نگاه شهيد مطهري، برداشت قبلي دو مشكل اساسي دارد و از اينكه يكي از آنها منجر به حبس و توقيف نيروي انساني و جلوگيري از مسابقه (به عنوان لازمه و رژيم اشتراكي) گشته و رغبت در جامعه را كم ميكند و ديگري نيز باعث حبس و توقيف مواد اوليه به وسيله مالكيت افراد محدود (به عنوان لازمه رژيم سرمايه داري) ميگردد.(46)استاد مطهري در ادامه اشاره ميكند در دنياي امروز گرايش به يك حالت حد وسط پيدا شده است، در كنار دو دنياي كمونيسم و كاپيتاليسم دنياي سومي در شرف تولد است كه ميتوان آنرا نوعي سوسياليسم ناميد. از آنجايي كه اين گرايش ميخواهد كه آزادي افراد را محفوظ نگه دارد، از اين رو مالكيت خصوصي را در حد معقولي ميپذيرد و هر مالكيتي را مساوي با استثمار نمي داند و ميگويد: عدالت اجتماعي در شكل اول خودش نوعي ظلم است، زيرا از آنجا كه محصول كار هر كس به خودش تعلق دارد. وقتي به زور نيمي از محصول يك فرد را بدليل اينكه خرج ديگري بيشتر است از او بگيرند، اين نوعي بي عدالتي ميباشد كه در حق او صورت گرفته است.(47)به عنوان مثال اگر من شما را به كاري گماشته و قسمتي از محصول كار شما را به خود اختصاص بدهم، در واقع شما را استثمار كرده ام؛ ولي اگر به ميل خودم از مال و حاصل دسترنج خودم به ديگري بدهم، اين عين انسانيت و رشد يافتگي است.(48)لذا ما بايد كوشش كنيم تا انسانها به حكم انسانيت، معنويت و شرافت روحي و درد انسان داشتن، مازاد احتياج خود را به برادران نيازمندشان تقديم كنند؛ نه اينكه اقتصادي بسته (ويژه سوسياليست) و نظام سياسي باز( ويژه ليبراليست) است كه مطابق اقتصاد بسته بايد به دنبال تامين حداقل زندگي براي كليه مردم، ايجاد فرصت برابر براي افراد، نظارت قوي دولت، جلوگيري از افتادن اموال دست عده معدودي، وجود ابزارهاي قوي براي عدالت اجتماعي و اقتصادي و... بوده و در كنار آن نيز مطابق نظام سياسي باز ميتوان يك سري برنامه ها را اعم از تقويت جامعه مدني، تامين آزادي فردي، نفي تفتيش عقايد، حكومت قانون و... دنبال نمود.(49) مزيت اين برداشت آن است كه در عين رد نكات منفي ديدگاه هاي ديگر، از مطالب مثبت آنها بهره گرفته و درصدد تلفيق براي بهره برداري بيشتر ميباشد. استاد مطهري در تاييد برداشت سوم ميفرمايد: اين انديشه كه تعبير غربي آن سوسياليزم اخلاقي است، چيزي است كه اسلام هميشه در پي تحقق آن ميباشد.(50)البته استاد مطهري علي رغم تاييد اين برداشت، در نهايت اين الگو را نيز قابل نقد مي داند، زيرا معتقد است كه اين مكتب راه عملي رسيدن به عدالت و شيوه استقراء آزادانه جامعه را مسكوت گذارده است، در حالي كه اسلام آن را به دقت بيان نموده است و «اصالت در اسلام به عهده اجتماع واگذار شده است».(51)به طور كلي جداي از انتقادهايي كه بر هر كدام از اين مكاتب وارد است، ايراد اساسي هر سه برداشت در اين است كه در همه آنها يك مانع وجود داشته و آن عدم معنويت در زمينه عدالت اجتماعي است، در حالي كه اسلام معنويت را پايه و اساس مي داند.(52)پس ميتوان الگوي سوسيال دموكراسي را به اضافه نمودن معنويت اسلامي، الگوي كاملي در عدالت اجتماعي دانست و لذا در جامعه اسلامي نبايد ثروت در دست عده معدود و قشر خاصي متمركز شود؛ بلكه بايد در ميان همه اقشار جامعه دست به دست شده و تمام امكانات اقتصادي بايد عادلانه توزيع گردد و در نهايت اينكه در واقع و نفس الامر عدالت بايد در تمام جنبههاي مختلف زندگي انسان (اقتصادي، منصب ها و منزلت هاي اجتماعي) رعايت شود و هر كس به حق خود رسيده و كسي مورد ظلم و اجحاف قرار نگيرد.(53)عدالت، باورها و رفتارهاي اجتماعيشهيد مطهري عدالت را داراي تاثير مستقيمي بر اخلاق مردم دانسته و لذا وجود آن را در مرحله فكر و عقيده، اخلاق فردي و رفتار عمومي ضروري دانسته و در واقع وجود عدالت يا عدم آن در جامعه در ابعاد مختلفي تاثير گذار است كه عبارتند از:1. تاثير در افكار و عقايد: يكي از اين تاثيرات اين است كه در صورت عدم وجود عدالت در جامعه، مردم به بخت و شانس روي آورده و در واقع اعتقاد به آن ريشه در مظالم و بي عدالتيهاي جامعه دارد. هر موقع عدالت اجتماعي متزلزل شده و استحقاقها رعايت نشده، حقوق افراد مراعات نگردد، در تعويض مشاغل، حسابهاي شخصي و پارتي مؤثر باشد، در نتيجه فكر بخت و شانس در جامعه قوت ميگيرد.(54)همچنين تاثير ديگر عدالت در افكار و عقايد بدبيني نسبت به روزگار به عنوان شكايت از روزگار و «قسمت» مطرح ميباشد كه در واقع اين عقيده ناشي از اين است كه گوينده با وجود ظلم در اطراف خود جرات بيان آن را نداشته و لذا به آفرينش اظهار بدبيني ميكند.(55)2.تاثير در اخلاق فردي: اخلاق متعادل تنها در پرتو جامعه شكل ميگيرد كه سازمانها، مقررات و حقوق اجتماعي در آن متعادل باشد. چون در غير اين صورت اخلاق شخصي و فردي موزون نخواهد بود و علاوه بر عامه مردم، آن طبقه خاصي كه از مواهب بيشتري بهره ميبرند، همچنين رنج خواهند برد. لذا منشا بسياري از فسادهاي اخلاقي، ناراحتي هاي روحي، بدخواهي ها و... از اينجا شروع ميشود. همچنين تبعيضهاي موجود در جوامع، روح عده اي را كه مجروح شده اند، آزرده، كينه جو و انتقام گير كرده و روح عده ديگر را به صورت زود رنج، بيكار، كم استقامت و اسرافگر تبديل ميكند.(56)3.تاثير در رفتار عمومي : اگر بي عدالتي با احساس مغبونيت و حسرت نسبت به تجملات ديگران توام شود، خيلي بدتر خواهد شد. همين كه فرد نميتواند بهره مندي ديگران را ببيند، در نتيجه به سوي سرقت، اختلاس، خيانت به اموال عمومي و گناهان ديگر در صحنه رفتار عمومي كشانده ميشود.(57)كاربست عدالت در جامعهبا توجه به ضرورت اجراي عدالت در جامعه و مضرات عدم وجود آن در جوامع، براي تحقق عدالت در عرصه اجتماع بايد يكسري مجراهايي به وجود آورد و لذا استاد مطهري نيز براي تحقق عدالت در جامعه و رفع بحرانها، يكسري راه هايي پيشنهاد ميكند كه عمل به آنها را موجب اجراي عدالت در جامعه مي داند:1. رعايت حقوق توده ملت و احترام به حق حاكميت: عدل تنها در جوامعي برقرار ميشود كه مردم و حكومت حقوق طرفيني را رعايت كنند. هرگاه توده ملت به حقوق حكومت وفادار باشند و حكومت حقوق مردم را اداء كند، آن وقت است كه نشانه ها و علايم عدل بدون هيچ گونه انحرافي ظاهر مي شود.(58)2. مسابقه بقاء: روش ديگري كه براي تحقق عدالت در جامعه ارائه مي دهد، توجه به قابليتها و دوري از تبعيض در صورت وجود قابليتهاي برابر است. ايشان در اينجا به مفهوم «مسابقه بقاء» در مقابل «تنازع بقاء» در شرايط مساوي براي همگان اشاره ميكند. از آنجايي كه در ميدان مسابقه يكي عقب مي افتد و ديگري جلو، لذا هر كس ميتواند با سعي به حق خود برسد.(59)3.ايمان و عمل به قانون: راه ديگري كه ايشان براي اجراي عدالت در جامعه ارائه مي دهد، ايمان و عمل به قانون است. بدان خاطر كه پايبندي و عمل به قانون مستلزم گذشتن از منافع ميباشد. بدين خاطر تحقق عدالت در عرصه اجتماع به دو شرط اساسي نياز دارد. يكي بيداري شعور عامه به حفظ حقوق خود و ايمان به اينكه از حد الهي تجاوز نكنند و ديگري ايمان قوي(60.)4.معنويت اسلامي: اساسيترين راهي كه ايشان به عنوان اجراي عدالت در جامعه ارائه ميكند و معنويت اسلامي است. بدان خاطر است كه اسلام مي خواهد روحها با هم يكي شوند تا مردم به حكم بلوغ روحي، عاطفه انساني و اخوت اسلامي ناشي از معنويت اسلام، براي رفع تبعيض ها گام بردارند.(61)5. رفع اجبار و اعطاء مال به رضايت: اگر دولت انسان را آزاد گذاشته تا مطابق ميلش حاصل دسترنج خود را به ديگري كه محتاج است واگذارد، اين عين انسانيت و عدالت در جامعه ميباشد(62)6.نظارت دولت در امور اقتصادي در كنار آزادي سياسي جامعه: دولت بايد با حفظ آزادي سياسي در جامعه مانع ازدياد فاصله طبقاتي گردد.(63)نتيجه گيريعدالت يكي از مطلوبهاي بشري است كه در آرمان شهر انساني به واقعيت ميپيوندد. همچنين عدالت از مفاهيم والايي است كه قرآن كريم نيز آن را به عنوان يكي از اهداف بعثت انبياء بيان نموده و دين مبين اسلام نيز تحقق عدالت را سر لوحه اهداف خود قرار داده است. اگر چه در برخي موارد، تفاسير متحجرين مانع اجراي عدالت حقيقي گرديده است؛ ولي عدالت در اسلام در زمره اصول دين بوده و خود مقياس اسلام و در راس علل احكام ميباشد. بدين خاطر در ديدگاه انديشمندان مسلمان، عدالت جايگاه خاصي داشته و استاد مطهري نيز بحثهاي مفصلي راجع به آن داشته اند.ايشان در بحث عدالت ابتدا به 4 تعريف (موزون بدون، تساوي، رعايت حقوق افراد و رعايت قابليتها) از تعاريف عدل اشاره ميكند كه غير از مورد آخر بقيه به عدالت اجتماعي اختصاص دارد. استاد پس از بحث درباره تعاريف، مورد صحيح آن را اين مي داند كه مساوات در قانون صورت گرفته و افراد را به يك چشم بنگرند. قانون نبايد بين افراد تبعيض قايل شود؛ بلكه استحقاقها را رعايت كرده و حق را به ذي حق بدهد. به عبارت ديگر افرادي كه از لحاظ خلقت در شرايط مساوي هستند، قانون نيز بايد نسبت به آنها مساوات را رعايت كند. در باب منبع و تقسيم عدل، به نظر ايشان حقوق طبيعي و قرآن منشا عدل بوده، عدالت فردي زير بناي عدالت اجتماعي و عدل الهي زير بناي عدالت فردي ميباشد.استاد مطهري در بيان مسئله عدل، به ريشه آن در اسلام پرداخته و ضمن بررسي نظريات اشاعره و معتزله به ارائه نظريه متناسب پرداخته است و همچنين با بررسي برداشتهاي مختلف عدالت در مكاتب معاصر (سوسياليسم و ليبراليسم) به نقد آنها پرداخته و يك برداشت سوسيال دموكراسي اخلاقي و انقلابي ارائه ميكند كه در نهايت آن را نيز قابل خدشه مي داند؛ زيرا معتقد است كه اين برداشت، راه رسيدن به عدالت و شيوه استقرا در جامعه را مسكوت گذارده، در حالي كه اسلام آن را به دقت بيان نموده است.استاد مرتضي مطهري جنبه هاي آثار عدالت را در چند مورد ميشمرد كه اهم آنها عبارتند از: تاثير در افكار و عقايد، تاثير در اخلاق فردي و تاثير در رفتا عمومي.به نظر ايشان هرگاه توده ملت به حقوق حكومت وفادار باشند و حكومت حقوق مردم را اداء كند، آن وقت است كه «ليقوم الناس بالقسط» مصداق يافته و نشانههاي عدالت ظاهر ميگردد. اجراي عدالت نيز مبتني بر عمل به قانون با پشتوانه معنويت اسلامي ميباشد كه راه رسيدن به آن هم جلوگيري از تبعيض در جامعه با ايجاد مسابقه بقاء ميباشد. در اين نظام بايد تلاش نمود تا افراد با رضايت، حقوق خودشان را به ديگران اعطاء كنند؛ البته دولت هم موظف است تا عدالت را در جامعه برقرار نمايد. لذا هر نظامي كه در اجراي صحيح عدالت در جامعه منحرف گردد، مطمئنآ شرايط ايجاد يك انقلاب و نظام ديگر را فراهم مي آورد.پي نوشت ها:1. مرتضي مطهري، بررسي اجمالي مباني اقتصاد اسلامي، تهران، حكمت، 1403 هـ ق، ص 15-.142. پيشين، ص .1703. پيشين، ص .244. بي نام «عدالت اجتماعي از ديدگاه متفكر شهيد مرتضي مطهري»، انديشه صادق،ش .705. مرتضي مطهري، عدل الهي، (مجموعه آثار ج 1) تهران، صدرا، 1377، ص .726. مرتضي مطهري، اسلام و مقتضيات زمان، تهران، صدرا، ص .3177.مرتضي مطهري، عدل الهي، پيشين، ص .828. بي نام، همان.9.نجف لك زايي، انديشه سياسي آيت الله مطهري، قم، بوستان كتاب، 1381، ص .11210.مرتضي مطهري، اسلام و مقتضيات زمان، پيشين، ص .31211. سوره آل عمران، آيه .1812.مرتضي مطهري، عدل الهي، پيشين، ص .7213.سوره احزاب، آيه 46و.4514.مرتضي مطهي، سيري در سيره ائمه اطهار، تهران، صدرا، 1373، ص 257-.25515.سوره انبياء، آيه .4716.مرتضي مطهري، بيست گفتار، تهران، صدرا1373، ص 62-.4017.مرتضي مطهري، اسلام و مقتضيات زمان، پيشين، ص .31718. پيشين، ص .34119. همان.20. مرتضي مطهري، عدل الهي، پيشين، ص 87-.8621. عليرضا مرامي، بررسي مقايسه اي مفهوم عدالت، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلام، 1378، ص .17322. مرتضي مطهري، سيري در نهج البلاغه، تهران، صدرا، 1369، ص .11323. مرتضي مطهري، «معناي عدالت در اسلام» مقاله منتشر نشده از استاد مطهري، كيهان، 15/12/.138124. عليرضا مرامي، پيشين، ص .14725. مرتضي مطهري، عدل الهي، پيشين، ص .5926. پيشين، ص .6127. سوره آل عمران، آيه .1828. بقره، آيه .12429. مرتضي مطهري، پيشين، ص .6930. سوره انبياء، آيه .4731. مرتضي مطهري، پيشين، ص .6932. مرتضي مطهري، بررسي اجمالي مباني اقتصاد اسلامي، پيشين، ص .1633. مرتضي مطهري، بيست گفتار، پيشين، ص .3734. مرتضي مطهري، عدل الهي، پيشين، ص .7435. پيشين، ص .7536. پيشين، ص .5637. پيشين، ص .8638. مرتضي مطهري، جهان بيني توحيدي،تهران، صدرا، 1377، ص .10439. مرتضي مطهري، بررسي اجمالي مباني اقتصاد اسلامي، پيشين، ص 162-.16140. مرتضي مطهري، بيست گفتار، پيشين، ص 36-.3441. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران، صدرا 1368،ص 150-.14942. همان .43. مرتضي مطهري، بررسي اجمالي اقتصاد اسلامي، ص .15244. پيشين، ص 203-.20245. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 151-.15046. مرتضي مطهري، بررسي اجمالي اقتصاد اسلامي، ص .19147. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 151-.15048. همان.49. سيد صادق حقيقت، نگاهي به فلسفه سياسي در اسلام، حكومت اسلامي، سال اول، شماره دوم.50. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 151-.15051. مرتضي مطهري، اسلام و متقضيات زمان، ص .18552. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص .15253. مرتضي مطهري، بررسي اجمالي مباني اقتصاد اسلامي، ص 190-.10854. مرتضي مطهري، بيست گفتار، ص 112-.9455. پيشين .56. پيشين.57. پيشين.58. مرتضي مطهري، سيري در نهج البلاغه، ص .10759. مرتضي مطهري، بيست گفتار، ص .10960. مرتضي مطهري، بررسي اجمالي مباني اقتصاد اسلامي، ص .1961. مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص .15962. پيشين.63.سيد صادق حقيقت، «نگاهي به فلسفه سياسي در اسلام»، پيشين.منبع: پگاه حوزه /خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 525]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن