واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: مسئله قيام حضرت مهدي و انتظار موعود جهاني با چالشهاي متعددي روبهروست نظير اينكه: اگر قرار است عدالت كامل در آخرت تحقق يابد، چه ضرورتي دارد كه حكومت عدل جهاني در دنيا تشكيل شود؟ چرا انتظار فرج، افضل اعمال خوانده شده با اين كه سنخ «انتظار» از سنخ «عمل كردن» نيست، چه رسد به افضل اعمال بودن؟ با توجه به ديدگاه ما در خصوص حكومت جهاني واحد حضرت مهدي(ع) آيا ميتوان به ديدگاهي در خصوص مسئله امروزي «جهاني شدن» دست يافت؟
اگر شرط ظهور، پر شدن جهان از ظلم است، آيا تلاشهاي اصلاحي ما ظهور را به تعويق نمياندازد، و اگر اين تلاشهاي اصلاحي ما سير تكاملي انسان را شكل ميدهد ديگر چه نيازي به مهدي موعود(ع) است؟ و ... در واقع از ما خواستهاند كه «منتظر قيام موعود جهاني باشيم» و همة سؤالات ما به اين بر ميگردد كه اولاً چرا؟ و ثانياً چگونه؟ در اين مقاله كوشيدهايم اين گونه سؤالات را با نگاهي به انديشه استاد مطهري پاسخ دهيم.
بحث انتظار و ظهور مهدي موعود(ع) از ابعاد گوناگوني مورد چالش قرار گرفته است؛ از جمله:
1. مهمترين فلسفهاي كه براي تحقق قيام مهدي برشمردهاند، تحقق عدالت فراگير و گسترده است. با توجه به اين كه يكي از علل ضرورت معاد نيز همين ضرورت تحقق كامل است و با توجه به اينكه دنيا فقط دار گذر، و اصل و مقصد نهايي، آخرت است، ديگر تحقق عدالت فراگير در دنيا چه ضرورتي دارد و چرا بايد در اين دنيا انتظار عدالت داشته باشيم؟
2. در آيات و احاديث براي برخي اعمال جايگاه خاصي قائل شدهاند: نماز ستون دين دانسته شده، و امر به معروف و نهي از منكر، مايه قوام بقيه احكام، و ... در اين ميان انتظار فرج، افضل اعمال شمرده شده است. چرا انتظار، چنين جايگاهي دارد؟ به ويژه اگر توجه كنيم كه در بقيه موارد، فعل ايجابي و اقدام صورت ميگيرد؛ اما ظاهراً انتظار، فعل سلبي و اقدام نكردن و منتظر ماندن است. چگونه «كاري نكردن» «مهمترين و برترين كار» دانسته شده است؟
3. يكي از مباحثي كه امروزه جدي مطرح ميشود، بحث «جهاني شدن» است و ميدانيم حكومت مهدي(ع) نيز حكومت جهاني است. قيام او فلسفهاي جهاني دارد و الگوي اسلامي جهاني شدن را ميتوان همان حكومت حضرت مهدي(ع) دانست. اگر از اين زاويه نگريسته شود، آيا جهاني شدن رنگ و بوي ديگري نخواهد گرفت و در آن صورت، وظيفه ما در قبال آنچه امروزه به صورت جهاني شدن مطرح شده، چيست؟
گذشته از اينگونه پرسشها كه در خصوص اصل مهدويت و انتظار مطرح است، خود مفهوم انتظار، در درون خود نيز با چالشهايي جدي مواجه است كه شايد مهمترين آنها اين باشد كه با توجه به اينكه در احاديث آمده ظهور، زماني رخ ميدهد كه جهان پر از ظلم شده باشد. آيا هرگونه تلاش اصلاحي عملاً ظهور را به تأخير نمياندازد؟ اگر بايد منتظر ظهور بود، پس بايد از اقدامات اصلاحي دست برداشت و اين به معناي نفي وظايف اجتماعي است كه در دين بر دوش انسان گذاشته شده است ( نظير امر به معروف و نهي از منكر) و اگر قرار است به آن وظايف عمل كنيم، ديگر چگونه ميتوان منتظر بود؟ به بيان ديگر، اگر قرار است سير بشر با اين اصلاحات ما، سير تكاملي باشد، اين سير به همين ترتيب به آخر ميرسد و ديگر چه نيازي به ظهور مهدي(ع) است؟
اينها و سؤالاتي از اين دست، نگاهي دوباره و عميق به مسئله مهدويت در اسلام را ميطلبد كه ميتوان كل مسئله را در اين جمله خلاصه كرد: از ما خواسته شده «انتظار ظهور و قيام مهدي را داشته باشيم» و مسئله ما اين است كه چرا و چگونه؟
در اين مقاله قصد داريم با استفاده از انديشههاي شهيد مرتضي مطهري پاسخ اين سؤال را به دست آوريم.
سؤال از چرايي، دو گونه پاسخ ميتواند داشته باشد: يك بار، سؤال چرايي، سؤال از علل شيء است و اينجا بايد به تبيين فلسفه مهدويت پرداخت؛ يعني سؤال از اينكه «چرا بايد منتظر بود؟»، به اين بر ميگردد كه چرا قيام مهدي ضرورت دارد كه انتظار آن ضرورت داشته باشد؟ پاسخ ديگر، پاسخ از طريق نتايج (معلولات شيء) است؛ يعني بايد منتظر بود؛ زيرا منتظر بودن، اين آثار را براي ما به همراه دارد؛ اما بحث از چگونگي، بين اين دو نحوه چرايي قرار ميگيرد. اين بحث از طرفي متفرع بر فلسفه مهدويت است؛ زيرا براي معلوم شدن چگونگي انتظار ابتدا بايد متعلق آن معلوم شود. روشن است كه انتظار حمله دشمن را داشتن چگونگياي غير از انتظار ورود ميهمان داشتن را اقتضا ميكند. اينجا پس از شناخت ضرورت و فلسفه قيام موعود جهاني است كه ميتوان به اين پرداخت كه اين قيام چگونه تحولي در تاريخ و جامعه بشري است و چگونه انتظاري را از ما ميطلبد. از طرف ديگر، زماني ميتوان سخن از آثار و نتايج اين انتظار به ميان آورد كه چگونگي اين انتظار معلوم شده باشد تا بگوييم چنين انتظاري چنان ثمرهاي خواهد داشت.
بدين ترتيب بحث را در سه بخش ادامه ميدهيم: در بخش اول (فلسفه مهدويت و ضرورت انتظار) و سوم (ثمرات انتظار) دربارة چرايي انتظار سخن خواهيم گفت و در بخش دوم ( نحوه انتظار و وظيفه ما) در خصوص چگونگي آن.
بخشاول: فلسفة مهدويت و ضرورت انتظار
در فلسفة اسلامي، قاعدهاي به نام قاعدة «تلازم حد و برهان» وجود دارد. به اقتضاي اين قاعده، هرگونه برهاني كه بر مسئلهاي اقامه شود، به شناخت (حد) بهتر آن خواهد انجاميد و بالعكس.1 اين بحث ما نيز بر همين روش مبتني است؛ يعني اگر بخواهيم شناخت مناسبي از مهدويت به دست آوريم، يك راه اين است عللي كه ضرورت مهدويت را ايجاب كرده، بررسي كنيم. به نظر ميرسد مهمترين دليل ضرورت موعود جهاني، همان فلسفة بعثت انبيا است كه فلسفة خلقت نيز هست.2 فلسفه خلقت، عبادت و عبوديت است كه حقيقت عبوديت، تقرب به خدا است و فلسفة بعثت نيز طبق آيات متعددي از قرآن كريم، توحيد و عدالت اجتماعي معرفي شده كه مطابق شرح دقيق شهيد مطهري، عدالت نيز براي توحيد است.3 و مهمترين ضرورت قيام موعود جهاني نيز پر كردن زمين از عدل و قسط است؛ اما چنانكه گفته شد، اگر قرار است عدالت كامل در آخرت محقق شود، ديگر چه اصراري هست كه در دنيا هم محقق شود؟ پاسخ به اين سؤال، به نوع نگاه ما به انسان، عدالت و آخرت بر ميگردد كه در چند بند توضيح ميدهيم:
1. جايگاه انسان در نظام آفرينش: «از منظر قرآن كريم، انسان به زمين نيامده كه در زمين بماند؛ بلكه آمده تا مسير حركت به سوي خدا را طي كند و به مقام شايسته خويش كه همان مقام خليفة اللهي است برسد؛ يعني مظهر صفات خدا گردد. انسان، آن گونه كه ملائكه پنداشتند، فقط موجودي نيست كه در زمين فساد و خونريزي كند، بلكه سكه وجودش، روي ديگري دارد كه همان فلسفة آفرينش او است و در واقع آنچه در انسان اصالت دارد، همان ارزشهاي متعالي وجود او است».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]