تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):حق بزرگ‏تر خداوند اين است كه او را بپرستى و چيزى را با او شريك نسازى، كه اگر خال...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816271995




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گام هاى ابتذال


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گام هاى ابتذال
گام هاى ابتذال گام اول:در تعبيرى بسيار زيبا از حضرت اميرالمؤمنين(علیه السّلام) آمده است: خداوند توسط جبرئيل سه هديه براى آدم فرستاد تا او يكى از آن سه را برگزيند. هديه ها: عقل و دين و حيا بود و آدم عقل را انتخاب نمود، اما حيا و دين نيز قرار بود همراه خرد باشند و ماندند.(1) اين سه، هديه ى آسمانى خداوند براى جانشين خويش بود و آدم نيز با يك انتخاب به هر سه مقصود دست يافت. امّا از روزى كه بشر مغرور و سركش از «خداوند هستى» روى گردانيد و به «خود» گرويد و از «ولايت الهى» به «ولايت طاغوت» روى آورد و از «جانشینى خدا» به «جانشینى شيطان» رضايت داد، «هوس» را جانشين «خرد» و «خودپرستى» را به جاى «خدا پرستى» و «برهنگى» را جاى «حى» نهاد و در پى اين جابه جايى:ـ رويكرد حسى به معارف عقلانى ـ حس گرايىـ مباح دانستن هر وسيله براى نيل به قدرتـ اباحى گرى و تساهل و تسامح در اخلاق و فرهنگـ پوچ انگارى و هرهرى مذهبىـ اصالت سود و اصالت رفاه و لذت و ...اصول اساسى باورهاى زندگى بشر گرديد و از هر نوع قانون عقلانى و هدايت وحيانى رها گرديده، خواست و اراده ى متزلزل و متغير احساسى او ميزان بايدها و نبايدهاى اخلاقى و اجتماعى او قرار گرفت.گام دوم:هر ملتى يك شجره نامه و نسبت نامه ى تاريخى، جايگاهى فرهنگى و موقعيتى ويژه ى خود دارد و هر انسانى كه به جايگاه تاريخى ملتش آگاهى نداشته باشد، همانند كسى است كه مشخصات فردى ـ شناسنامه اى ـ خود را نمى داند و در واقع كودكى است كه از شناسنامه ى خود اطلاع ندارد. انسان تنها با داشتن آگاهى از شناسنامه ى فرهنگى و ملّى خود مى تواند زندگى خويش را با مشخصات اجتماعى تطبيق داده و براساس ملاك ها و معيارهاى تعريف شده خود را هماهنگ نمايد، از موضع تاريخى و جايگاه فرهنگى خود سخن بگويد، اقدام كند، از مبانى و معيارهاى پذيرفته شده ى خويش حمايت و در مقابل مهاجمان از آن دفاع كند، در پى تحقق اهداف فرهنگى ملتش بكوشد و بالاخره براساس قواعد و مقررات تعريف شده؛ با خودى ها انس بگيرد و بيگانه ها را شناسايى و طرد كند.امّا واقعيتى كه در تاريخ معاصر رخ نموده است؛ آن است كه استكبار غرب تلاش نموده است با ابزار اطلاعاتى و علمى خود براى جوامع بشرى شناسنامه ى ويژه اى در جهت منافع خود صادر نموده، آنان را همان گونه كه خود مى پسندد و در قالبى كه خود مى خواهد معرفى كند و آنان نيز، خود را آن گونه كه غرب مى خواهد و تعريف مى كند بشناسند. اين است كه جوامع انسانى يكى پس از ديگرى گرفتار بحران هويت شده، در فاصله ى گسست از شناسنامه ى تاريخى و اصيل خود تا صدور شناسنامه ى غرب ساخته، دچار تحير و سرگردانى و تضاد و تناقض گرديده و به تدريج با آگاهى از شناسنامه ى جديد و انس به آن، به پوچى و هيچى خود اعتراف نموده و براى گذراندن عمر به بازى گرفته شده، روى به بازى گرى و ابتذال مى آورند. و اينك ابتذالى دامن گستر!ابتذال از ريشه ى بذل به معناى بخشش و عطا و از خود مايه گذاشتن و ابتذال و تبذل، رعايت ننمودن اعتدال در بخشش و دهش است. حاتم بخشى هاى نابخردانه، به حراج نهادن ارزش ها و چوب حراج بر سرمايه زدن، اقدام به فرسايش لباس و ابزار و ارزش زدايى و سبك شمارى گوهرهاى گران بها و ... تعبيرهاى گوناگونى از مفهوم لغوى اين واژه است.ابتذال در كاربرد اصطلاحى نيز با معناى لغوى تفاوت چندانى ندارد. به حراج گذاشتن ارزش ها و آثار گران بهاى علمى، فرهنگى، اجتماعى، تربيتى، اقتصادى و ... و توهين و تحقير باورها و بينش هاى اصيل دينى و ملى و تاريخى و به فراموشى سپردن تجربيات ارزشمند نياكان و شكستن قيمت ها و ارزان و آسان از دست دادن آن ها و بى قدر و قابليت شمردن و فرومايه و پست انگاشتن و به تقليد و روزمره گى و پوچ انگارى و نسبيت روى آوردن، فرايند ناپسند و ناگزيرى است كه با از دست دادن تعادل فكرى و تعامل خرد و دين و حيا و گم كردن هويت تاريخى و فرهنگى و روى آوردن به شناسنامه جعلى و دروغين فرا روى انسان هويت باخته قرار مى گيرد. چشم پوشيدن از معارف غنى و پربار تاريخى و دينى و ملّى و تقليد ساده لوحانه و چشم بسته از فراورده هاى غرور و جهل و هوس. شيفتگى به فرهنگ بيگانه و تلاش در هم نوايى و هماهنگى با آنان، خود كم بينى و خودباختگى، گسستگى و ناهمگونى با فرهنگ و آداب و ... خودى، خميرمايه ى ابتذالى است كه امروز گريبان گير بسيارى از جوامع بشرى شده است.زمانى بود گاهى كه سخن از ابتذال مى رفت، پديده هايى همچون: موسيقى، شعر نو، لباس و مد، تئاتر و فيلم، شوها و يا سريال هاى تلويزيونى در ذهن تداعى مى شد و كسى باور نمى كرد كه روزى لقب هاى علمى دانشگاهى نيز روى به ابتذال نهاده، مدارك علمى به ثمن بخس خرید و فروش شود و عناوين و القاب مقدس حوزوى و دينى و مذهبى به حراج گذاشته شده و ارزش حجةالاسلامى و آيةاللّهى از دكترا كمتر شود، الگوهاى جعلى و تصنعى، جاى اسوه هاى حقيقى و اصيل قرار گيرد.كسى باور نمى كرد مباحث عميق عرفانى و سير در مراتب غيب و شهود و ... كه با توصيه و تأكيد شخصيت هاى بزرگى چون بوعلى سينا و ملاصدرا و ميرداماد از دستبرد فرصت طلبان پنهان نگه داشته مى شد، امروز انباشته بر صفحه اى نورى نقل مجلس هر قلاّش و قلندر بيگانه از خويشى گردد و هر بافنده ى زبردستى در مقام تدريس و تبليغ به تحميق ساده انديشان و شكاردل خوش باوران بپردازد.كسى باور نمى كرد خادمان عاشورا و ذاكران و مرثيه سرايان كربلا كه تشنه ى حقيقت بودند و در انتظار قطره اى از فرات علوم و معارف اهل بيت: پيشانى ادب بر زمين مى ساييدند و برهان شعور را با عرفان و شور يك جا مى سرودند و از تلفظ هر واژه اى كه با ادب حضور در محضر معصومين: مناسبت نداشت، پرهيز مى كردند و با آوردن نام مبارك حضرت صديقه ى طاهره(سلام الله علیها) قطره هاى شرم بر پيشانى بلندشان مى تراويد و جرأت بردن نام مادر كرامت را در محضر سادات و علويان نداشتند و هيچ مرثيه سرايى را ياراى آن نبود تا در مجالس مردانه و يا مشترك واژه هاى "سيلى" و" صورت" و "چادر خاكى" را بر زبان آورد، ناگاه بر زبان راندن زشت ترين كلمات شبهه ناك و جسارت آميز و موهن و ... نشانه ى امتياز گردد و به گردآورى مريد و شاگرد انجامد. در گذشته ى فرهنگى تشيع كسى حق نداشت در شب 19 و 21 ماه رمضان و در مجلس عزاى امير مؤمنان و تنديس غيرﺓالله جز در پوشش حرمت و حيا و تكريم و تعظيم نامى از مستوره ى هستى ببرد و يا به اين جسارت لب بگشايد كه:آيد به جهان اگر حسين دگرىحاشا كه برادرى چو عباس آيد(2)ولى با هزاران تأسف امروزه اشعار و جملاتى بر زبان ها رانده مى شود كه هيچ تناسب با فرهنگ ادب و حيا و شرم شرقى ندارد تا چه رسد به جامعه ى اسلامى و به ويژه مكتب ادب و اخلاق علوى! امروزه نام مبارك حضرت صديقه طاهره3 و ياد كرد رنج هاى آن حضرت به صورت مكشوف و با تصريح به واژه هاى ويژه و گفتن و خواندن جملاتى كه تاريخ ادب شيعه سابقه نداشته است، ابزارى براى مجلس آرايى و شور بخشى و مريد پرورى و شايد به نحوى عقده گشايى! شده است.بعد ديگرى از ابتذال در اين ميدان اشعار بى محتوا و پوچ و گاه نامشروع و حرام است كه روز به روز گسترده تر مى شود، كافى است انسانى دردشناس و هوشيار نوارها و صفحات نورى تكثير شده در خيابان ها را مرور كند و قيافه هاى خوانندگان و مداحان و سينه زنان پيرامون آنان را به تماشا بنشيند و آهنگ هاى سينه زنى آنان را كه تداعى كننده موسيقى هاى راك و جاز امريكايى است بشنود، تا رسوخ ابتذال را در تار و پود فرهنگ استقلال و عزت و رشادت و شهادت و سرافرازى و آرمان خواهى، با تمام وجودش دردمندانه احساس كند.سوگمندانه تر آن كه روز به روز برهان و منطق و استدلال نيز در تبليغ و انتقال فرهنگ دينى و مذهبى جاى خود را به نقل كرامات مجعول و مخدوش و خواب و خرافه و ... مى سپرد و كتاب هاى علمى و تحليلى و مستند به مبانى منطقى و فلسفى و وحيانى، در برابر كتاب هاى رمان و قصه هاى پوچ و سرگرم كننده و خواب و خيال رنگ مى بازد و طرح هاى پر طمطراق علمى تنها به گردآورى و جمع و تفريق تلاش گذشتگان مى پردازد.و دردمندانه تر از همه، مدعيان عرفان و سير سلوك و ذكر و دعايند كه در خيال خود ره صد ساله را يك شبه مى روند و بدون طى مراحل و مراتب علمى و فلسفى، پاى استدلاليان را چوبين دانسته و با كاربرد چند اصطلاح و تعبير و بردن نام چند استاد و عارف و سالك، باد به غبغب انداخته و ديگران ـ يعنى تلاش گران و مجاهدان گام به گام با هواى نفس و مجتهدان در معارف و علوم ـ را طفل راه و يا درمانده و گمراه مى شمرند.سبك شمارى، قداست شكنى، تحقير و چوب حراج نهادن بر آداب و رسوم دينى و مذهبى و ابتذال در نوع و شكل پوشش و آرايش، توسعه و تمدن و نيز معمارى، شهرسازى، مديريت منابع انسانى، آموزش و پرورش، صنعت و تجارت و ... هر يك داستان غم انگيزى دارد كه جز تقوا، تقوا و باز هم تقوا چاره اى ندارد.پى‏نوشت‏ها :(1). ر.ك؛ اصول كافى، ج 1، دومين حديث از كتاب عقل و جهل.(2). شعرى كه يكى از سخنرانان مشهور مذهبى در سيماى جمهورى اسلامى در روز تاسوعاى سال 83 بر سر منبر خواند.منبع: http://www.hawzah.net/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 444]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن