تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):كسى كه روزه او را از غذاهاى مورد علاقه‏اش باز دارد برخداست كه به او از غذاهاى بهشتى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845507321




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اسلام در فرهنگ قرن بيستم (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اسلام در فرهنگ قرن بيستم (1)
اسلام در فرهنگ قرن بيستم (1) نويسنده : آيت الله سيد موسي صدر (ره) براي آنکه بحث مهمي که در پيش داريم به طور کامل روشن شود بايد موضوعات زير را توضيح دهيم : 1 ـ مقصود از « فرهنگ » در اين بحث . 2 ـ فرهنگ اسلام 3 ـ روش اسلام در برابر فرهنگهاي گوناگون 4 ـ نمونه ي روشني از اين روش يعني يک مثال 5 ـ اسلام چه تاثيري در فرهنگ قرن بيستم داشته و چه روشي در برابر آن اتخاذ مي کند ؟ مقصود از فرهنگ در اين بحث :براي آنکه از بحثهاي طولاني پيرامون حد و رسم و تعريف کلمه ي فرهنگ در امان باشيم ، انتظار داريم همه ي افراد ، حداقل در اين بحث با ما همراهي نموده و فرهنگ را به معناي « زندگاني عقلاني » تفسير کنيم . در اين صورت موضوع بحث ما شامل مواد زير خواهد بود : حقوق ( قوانين ، عرف و عادت ) ، فلسفه ، عرفان ، علوم ، هنر و ادبيات . فرهنگ اسلام :قسمت فرهنگي اسلام مهمترين و اساسي ترين قسمت اسلام است . تصادف نيست که وحي الهي بر پيغمبر اسلام با اين آيات شروع شده است : بخوان به نام پروردگارت که آفريد . انسان را از علق آفريد . بخوان ( که ) خداي تو کريمترين کريمان است . خدايي که نوشتن با قلم را آموخت . خدايي که به انسان آنچه را که نمي دانست آموخت . (1) به طور مسلمش شروع شدن وحي الهي با اين آيات ، اهميت و اساسي بودن قسمت فرهنگي را نشان مي دهد . در فرهنگ اسلام را مي توان به دو بخش تقسيم کرد : مفاهيم يا جهان بيني و تعاليم يا آموزشها . قسمت اول ، مفاهيم يا جهان بيني اسلامي در اسلام اولين پايه براي ايجاد شخصيت مسلمان ، همان جهان بيني مخصوص است ، زيرا اسلام براي سه رکن اساسي خود که عقايد ، اعمال و اخلاق است ، سعي مي کند يک طرز تفکر ويژه اي براي مسلمانان به وجود بياورد و به آنها جهان بيني خاصي بياموزد تا عقايد و عبادات آنها ، حقوق و ظايف آنها ، اخلاقيات آنها بر آن اساس ساخته شود و رنگ خاص اسلام را داشته باشد . مثلاًً : اسلام براي آفريدگار جهان تفسير و راي خصوصي دارد . در نظر اسلام ، خداوند جهان يگانه و از هر جهت يکتاست ، دانا و داد گستر است ، جامع همه ي کمالات است و از هر نقصي منزه است ؛ ازلي و ابدي است ، جهانيان هيچ کدام با او قرائت و دوستي خاصي ندارند ، همه چيز در جهان مخلوق اوست و او به هيچ يک از آنها نيازي ندارد ، هيچ حالتي در افراد و جامعه ها مورد علاقه ي خاص او نيست ، خداوند به هيچ صورتي و با هيچ اقدامي و با هيچ تحولي در جهان تغيير و تحول پيدا نمي کند . اين خداشناسي توجه مسلمان را به طرف وجدانش جلب مي کند و احساس مي کند که فطرت پاک او درست به همين نوع معرفت او را مي خواند ، و آنگاه که به دستور اسلام در آفرينش آسمان و زمين و گردش شب و روز و در آفاق و انفس مطالعه و تدبر مي نمايد کاملاًً به صحت عقيده ي خود درباره ي خداي جهان پي مي برد و در نتيجه با جان و دل ايمان مي آورد و اين ايمان در تمام ذرات وجودش راه مي يابد . اين طرز تفکر درباره ي آفريدگار جهان ، درست و واضح ، مشخصات ايمان مسلمان مرا نشان مي دهد و حقيقت نماز و ساير عبادات را از نظر اسلام روشن مي سازد . عبادات در نظر اسلام براي راضي ساختن خدا و يا سود رسانيدن به او نيست و همچنين براي رفع غضب و يا بزرگداشت او نمي باشد . عبادت خدا اخلاص در بندگي او و يکتاپرستي مي باشد و از اين جهت انسان را از پرستش همه کس و همه چيز مي رهاند و همه ي بتها را در نظر او مي شکند ؛ زيرا تمام ذرات وجود و سراسر هستي او در بندگي خدا قرار مي گيرد و جايي در عقل و فکر و جسم و روح او براي پرستش ديگري باقي نمي گذارد . عبادت در نظر اسلام سبب احساس نزديکي انسان به خداوند جهان است و در نتيجه يک احساس قدرت و توانايي زايدالوصفي را در او به وجود مي آورد که از اين تقرب و نزديکي به خدا سرچشمه گرفته است و اين قدرت روحي سبب مي شود که از همه ي نواقص و مضرات ضعف نفس در امان باشد . عبادت در اسلام حضور در پيشگاه الهي است و اين حضور و راز و نياز و مصاحبت ، موجب اکتساب و تشرف به صفات عاليه ي الهي مي گردد و به همين دليل مي توان عبادت را مصدر همه ي کمالات شناخت . با اين بيان مختصر به خوبي روشن مي شود که خداشناسي اسلام تا چه حد معناي عبادت را مشخص مي سازد و از آنها عاليترين وسيله براي کمال مطلق و همه جانبه ي مسلمان به وجود مي آورد . اسلام همچنين ، تفسير خاص و درک ويژه اي از « جهان » دارد . اين « جهان بيني » که خود از نتايج خداشناسي اسلامي است مستقيماً هم در تعاليم اسلامي آمده است ، ما در قرآن کريم مي خوانيم : آيا نمي بيني که تمام آنچه در آسمانها و زمين است و خورشيد و ماه و ستارگان و کوهها و درختها و جنبندگان و بسياري از مردمان ، همه ي اينها در برابر خداوند سجده مي کنند و مي خوانيم : هيچ موجودي نيست مگر آنکه تسبيح گوي و سپاسگزار اوست . (3) با توجه به اين حقيقت که سجده منتهاي اطاعت و خضوع است مي توان از اين آيات و از ساير تعاليم اسلامي اين راي اسلام را درک کرد که : جهان مخلوق واحد و متصلي است سرشار از زندگي و زيبايي . نظم و هماهنگي در همه جاي آن حکومت مي نمايد ، جهان رو به تکامل حرکت مي کند و بر اساس حق و عدالت استوار شده است ، تمام ذرات او از يک هماهنگي و همکاري کامل و از يک اطاعت مطلق آفريدگار حکايت مي کند . خوب دقت کنيد که اين طرز جهان بيني چه اثر بزرگي در روحيه ي انسان مي گذارد ، چه او احساس مي کند که دستگاه عظيم آفرينش دست به دست او داده با وي در راه حق همکاري مي کنند و از جهاد و فعاليتهاي مثبت او پشتيباني مي نمايند . اسلام براي « انسان » هم تفسيري دارد . از نظر اسلام ، انسان در جهان آفرينش امتياز ويژه اي دارد ؛ زيرا سرشت او پاک و فطرت او به دين حق کشانيده مي شود ، او تنها موجودي است که مي تواند راه راستي را که براي او ترسيم شده برود ، و يا از اين راه منحرف شده و گمراه گردد . او چنين آفريده شده تا در کسب کمال آزاد و مختار باشد ، نه آنکه مانند « فرشتگان » راهي را جز تسبيح خدا نشناسد و در کمال خود مجبور باشد . انسان در نظر اسلام به مقام شامخ نمايندگي خدا در زمين مفتخر گشته ، کليد اسرار آفرينش به او سپرده شده ، و راه کشف حقايق و وسيله ي دست يافتن به همه چيز به او تعليم داده شده ، فرشتگان در برابر او سجده کرده و مقرر شده است که همه ي نيروهاي جهان هستي مسخر او گردد . و يگانه راهي را که براي رسيدن به اين مقام بلند ( نمايندگي خدا در زمين ) دارد آن است که نيروها و استعدادهاي شگرف خود را به کار برده و با دانش به حقيقت جهان هستي و نيروهاي گوناگون آن واقف گردد و قوانين آن را کشف کند . اسلام همه ي قوانين خود را بر اين مفهوم ( انسان شناسي ) استوار ساخته و بر همين مبني « روابط فرد را با ديگران » و « روابط شخص را با جامعه » و « روابط همگي را با جهان » تنظيم نموده است . به اين ترتيب مسلمان را به فلسفه ي قوانين مدني و اداري و بين المللي خود آشنا مي سازد و به او مي آموزد که چگونه رفتاري ، شايسته ي « برادر انساني » اوست . در عين حال در روح مؤمن اميد به آينده را پديد مي آورد و او را به ديگران خوش بين مي سازد و او را مطمئن مي کند که حق و عدالت غالب است و دعوت به حق پيروز مي گردد ، زيرا نيروهاي جهان همه و افکار و قلوب انسانها ياور آن است . « جامعه » نيز در نظر اسلام مفهوم معيني دارد ، جامعه در اين تفسير از وجود انسان سرچشمه گرفته و براي رفاه و سعادت انسانها به وجود آمده است و به همين دليل جامعه ي اسلامي رنگ انساني دارد ، نه رنگ فردي اصالت فرد ( indiuidualiste ) که همه ي سازمانها و مقررات براي فرد تنظيم شده باشد و نه رنگ اجتماعي اصالت جامعه است ( sucialist) که به کلي فرد در آن فراموش شده است . جامعه ي اسلامي موسسه اي است يکپارچه و به هم پيوسته ، يعني يک طبقه اي و به هيچ وجه اصل تعدد طبقات و کشمکش داخلي دايم ميان اين طبقات را به رسميت نمي شناسد . در جامعه ي اسلامي اين حقيقت مورد قبول است که هر فرد و يا هر دسته تحت تاثير فعل و انفعالات محيط و عوامل طبيعي رنگ و صفت مخصوصي پيدا مي کند ولي اين تنوع و يا به تعبير صحيح رنگارنگ بودن ، سبب جدايي و اختلاف بين اين افراد و دسته ها نشده بلکه موجب همکاري و داد و ستد بوده ، چون تابلوي يگانه و رنگارنگ مي باشد . اين افراد گوناگون و اين دستجات متنوع همگي در يک مسابقه عموم براي کسب رضايت خدا به يکديگر کمک کرده و يک قافله ي پيشرو را به وجود مي آورند . اين نوع « وحدت و کثرت » در وجود انسان ديده مي شود و در جهان آفرينش به چشم مي خورد . اجزا و اعضا ، گوناگون و رنگ به رنگ بوده و در عين حال يک واحد را تشکيل مي دهند . و بالاخره تفسيرها و مفاهيمي در اسلام براي « کار » ، « دنيا و آخرت » ، « جسم و روح » ، « خير و شر » ، « پاکيها و پليديها » ، « حلال و حرام » و امثال اينها ديده مي شود . اين تفسيرها و آرا و اين جهان بيني پايه ي اول فرهنگ اسلام را تشکيل مي دهد و در عقايد و افعال و اخلاق مسلمان؛ به منزله ي ريشه و اساس مي باشد . آموزشها :قران کريم و سيره ي پيغمبر بزرگ اسلام دو منبع اصلي و پراهميت براي بالا بردن سطح فرهنگ مسلمانان مي باشد . افکار مسلمان به واسطه ي آموزشهاي گرانبهاي اين دو منبع بزرگ که مشتمل بر عقايد ، حقوق ، ادبيات و هنر ، ضرب المثلها ، داستانهاي آموزنده و تواريخ بوده تغيير يافت ، سطح فکر آنها بالا رفت و تربيت کاملي يافتند . ما چون به اين دو منبع مراجعه کنيم به طور واضح به بحثها و قسمتهاي گوناگون « اجتماعي » و « اقتصادي » و غيره بر مي خوريم ، و پاره اي از مباحث « روانشناسي » را نيز در آنها مي يابيم . اين بحثها که با زبان ساده و با منطق ديني بيان شده است ، موضوعات قابل توجهي را تشکيل مي دهد . مثلاًً براي مبارزه با حسد که يک مرض اخلاقي محسوب مي شود در روايت معتبري مي بينيم که پيغمبر اکرم فرموده است : « هر گاه حسود اظهار حسادت خود را ننمايد گناه محسوب نمي شود » (4) واضح است که اين طريق ، مبارزه نفساني و عملي ساده اي است ، زيرا آنگاه که حسود هيچ واکنش عملي و زباني نشان نداد رفته رفته اين مرض که بر خلاف طبيعت انساني است ذوب شده و به تدريج از ميان مي رود . همچنين درباره ي وسوسه در خبر آمده است که : « شيطان را با اعتنا و توجه به وسواس عادت ندهيد » (5) و به راستي بهترين طريقه ي معالجه وسوسه بي توجه به آن است . درباره ي اضطرابهاي روحي که بعد از گناه و يا در حال سفر و نقل و انتقال حاصل شده و غالباً خود موجب حوادثي است با توبه و صدقه ـ که آن را دافع بلا داسنته اند ـ وسيله ي آرامش فراهم شده و بالاخره درباره ي عقده هاي جنسي سعي شده با ازدواج در سنين اول عمر و مخالفت زن از هر نوع تحريک و فريبندگي در سخن گفتن و حرکات ، از آنها جلوگيري به عمل آيد . ما در اين بحث به هيچ وجه نمي توانيم از قسمتهاي گوناگون آموزشهاي اسلامي بحث کنيم . فقط اشاره اي مختصر به مثلهاي قرآني نموده انتظار را به نکته اي بسيار جالب ، توجه مي دهيم . در قرآن کريم و سنت بسياري از مثلها آمده است . اين مثلها براي مقصودهاي ديگري ذکر شده و به هيچ وجه مقصود از آن ، آموزش خود آن امثال نمي باشد . اين مثلها گاه پديده اي کيهاني يا شرح حرکات خورشيد و ماه و ستارگان و يا صحنه اي از کتاب عجيب خلقت را بيان مي کند و براي اثبات عقيده يا عبرت و تربيت اخلاقي نتيجه گيري مي شود . موضوع قابل توجه اين است که مثلها عموماً با آخرين نظريات علمي تطبيق مي نمايد و به هيچ وجه افکاري را که در زمان نزول قرآن و بعد از آن مورد قبول دانشمندان بوده است نقل نمي کند و به طور خلاصه فرهنگ عصر قرآن به هيچ وجه قرآن و سنت را تحت تاثير خود قرار نداده است و اين خود بهترين شاهد بر الهي بودن قرآن است و اثبات مي کند که آورنده ي قرآن ، بشري که از منابع فرهنگي زمان خود مطلبي را آموخته باشد نمي باشد . اکنون به چند مثال زير توجه کنيم : در سوره ي نمل آيه ي 88 مي خوانيم « کوهها را جامد مي پنداري در حالي که مانند ابر در حرکت است . اين آفرينش و صنع خدايي است که همه چيز را با نهايت دقت محکم ساخته است و آگاه به همه ي کارهاي شماست » (6) و در سوره ي ياسين آيه ي 40 نيز مي خوانيم : « خورشيد نمي تواند به ماه برسد و نيز شب نمي تواند به روز پيشي گيرد و هر کدام در مداري شناگرند » (7) در اين آيه روز نخست شمرده شده است و اين ظاهراً با نظريه ي علمي خلقت زمين کاملاًً تطبيق مي کند . زيرا زمين مشتعل که از خورشيد جدا شد شبي نمي تواند داشته باشد ، بلکه در حال روشن و روز محسوب مي شود و چون سرد و خاموش شد روز و شب پديد آمد . از طرف ديگر اين عبارت که خورشيد و ماه در مسير و مدار خود شناورند کاملاًً با هيئت بطلميوسي که معتقد به سير خورشيد و ماه با فلکهاي آنها بوده است مبانيت دارد در حالي که هيئت بطلميوس جزئي از فرهنگ عمومي زمان قرآن بوده است . و نيز در سوره ي انعام آيه ي 125 مي خوانيم « کسي را که خداوند مي خواهد راهنمايي کند سينه ي او را براي پذيرفتن اسلام باز مي کند و کسي را که گمراه مي نمايد سينه ي او را تنگ مي کند و در فشار قرار مي دهد مانند کسي که به آسمان بالا مي رود » (8) اين مثال زيبا که علم امروز به خوبي آن را نشان مي دهد جالب توجه است . (9) و در سوره ي والذريات ، آيه ي 47 مي بينيم : « و آسمان را با قدرت خود ساختيم و ما آن را دائماً توسعه مي دهيم » (10) از اين آيه کاملاًً به دست مي آيد که فضا دائماً در حال توسعه است و اجرام آسماني را اظهار کرده و مورد قبول قرار گرفت ، کسي نمي دانست .ما در اينجا به همين چند « مثال » اکتفا کرده ، تذکر مي دهيم که اين بحثها مورد مطالعه ي صريح قرآن نبوده و به عنوان شاهد و يا عبرت ذکر شده است ، و در عين حال با کمال دقت ذکر گرديده و در آنها خطا راه نيافته است و البته اين امتياز مخصوص قرآن است. اصول فرهنگ اسلامي :تا اينجا به « جهان بيني » و « آموزشهاي فرهنگ اسلامي » اشاره گرديد . اکنون اصول و پايه هاي اساسي اين فرهنگ را بررسي مي کنيم : 1 ـ خداشناسي :نخستين شالوده ي فرهنگ اسلامي « خداشناسي » است و با اين امتياز در ميان تمام ذرات جهان هستي ، ارتباط محکم و ناگسستني قائل است و فرد و اجتماع را با پروردگار عالم مربوط و متصل مي سازد . فرهنگ اسلامي با اين خصوصيات ممتاز و بي نظيري که دارد غذاي مطبوع و گوارايي براي همه ي ادراکات و افکار انساني است ، فرهنگي است که بر اساس ايمان به خداي يگانه ، خدايي که با هيچ يک از افراد و موجودات جهان انتساب ، قرابت و دوستي خاصي ندارد ، استوار است و تمام جهان را با همه ي خصوصيات و پديده هايش بنده ي گوش به فرمان قانون « علت و معلول » و « مشيت پروردگار » مي داند ، مشيتي که همه ي موجودات را زير بال رحمت خود گرفته و هيچگاه مانع از ارتباط اسباب با مسببات و تاثير علت در معلول نمي باشد . بي جهت نيست که در حديث دارد مشيت پروردگار بر اين تعلق گرفته است که امور جهان از راه اسباب و علل جريان داشته باشد (11) و نيز قرآن مجيد مي فرمايد : « خداوند زندگي ملتي را تغيير نمي دهد مگر اينکه خود آنها وضع خود را تغيير دهند » (12) « به وسيله ي دستهاي خود مردم فساد در خشکي و دريا پديد آمد تا بچشند پاره اي از آنچه را که عمل کردند شايد بازگردند » (13) ن قسم به جان آدمي و آنکه آن را منظم گرداند و به آن بديها و خوبيهايش را الهام کرد ، به راستي رستگار شد هر کس که جان خود را از زنگار پليديها زدود و بي بهره گرديد هر کس که آن را تباه ساخت » (14) آري چنان فرهنگي با چنين امتيازات اصيل ، آدمي را وادار مي سازد که عقل سليم خود را به کار اندازد و در جهان و حوادث و پديده هاي آن و در مراحل گوناگون زندگي عقلاني غور و بررسي کند ... خداوند بر اساس همين اسلوب با پيغمبران خود رفتار کرده و غير از موضوع « معجزات » که به طور فوق العاده و به عنوان صدق مدعاي آنها مي باشد ، هيچگاه به خاطر پيغمبران و براي ايمان آوردن امت آنها ، نواميس طبيعت را در هم نريخته ، بلکه اراده کرده است انبياء نخستين افرادي باشند که بر اساس ايمان آورده و سپس ديگران را به سوي آن بخوانند و در اين راه ناهمواريها و ناگواريهايي را تحمل کنند که کوهها تاب و توان آنها را ندارند . و باز روي همين پايه و شالوده ي منطقي و عقلاني است که خداوند ايمان تقليدي و موروپي (15) را نمي پذيرد ؛ بلکه امر به تفکر و تدبر عميق در عقيده مي فرمايد ... 2 ـ ابديت فرهنگ اسلامي :بدون ترديد هنگامي که کشش فرهنگ اسلامي تا مرحله ي جهان آفرينش و ارتباط آن با پروردگار وسعت داشته باشد ، قهراً دامنه ي آن به ابديت منتهي خواهد شد ، و با اين وصف ، فرهنگي ا ثبات و جاويدان است که گردبادهاي حوادث آن را نمي لرزاند و هيچگاه دستخوش تحول و تغيير نخواهد گرديد . امتياز ثبات و ابديت فرهنگ اسلامي در جميع جوانب مذهب ، در عقايد و احکام و اخلاق پرتو افکنده و در تحقق يافتن اهداف رسالت جهاني پيغمبر اکرم (ص) نقش اساسي را ايفا مي کند ، تا آنجا که سبب اطمينان قلب ، و آرامش روح ، تقويت اراده و ارضاء عواطف نامحدود انسان مي گردد و او را به پيروزي و موفقيت تحريص و تشويق نموده ، اعم از اينکه به هدف برسد يا اينکه پيش از موفقيت مرگ فرا رسد و طومار حياتش را در هم بپيچد ، خواه راه صواب را بپيمايد و خواه گاهي اشتباه کرده و در راه خطا گام بردارد و بالاخره در راه تحصيل پيروزي و موفقيت بايد بکوشد ، چه در اين راه مشهور گردد و نام او بر سر زبانها افتد و چه در بوته ي اهمال و گمنامي بماند . البته اين مطلب اساسي را هم نبايد از نظر دور داشت که فرهنگ الهي و جاويدان اسلام با اين صوف که داراي امتياز ابديت مي باشد ، مانع از « آزادي فکر و اجتهاد » نيتس ، زيرا همانطور که يادآور شديم دامنه ي آن به قدري پهناور است که سير در ملکوت آسمانها و غور در اعماق زمين را در برگرفته و بر اساس نواميس عمومي و لايتغير جهان ، باب اجتهاد و آزادي فکر را در مسير کمال و پيشرفت باز گذارده است . در اينجا براي روشن شدن مطلب ناگزيريم يک مثال علمي را مطرح سازيم . مطلبي است حساس و در عين حال دقيق که کوچکترين انحراف از آن ممکن است منجر به بدعت گذاردن در دين بشود و گمراهي و ضلالت به بار آورد و آن اين است که فقها و مجتهدين اسلام سعي دارند که اجتهادات و نظريات جديد را بر اصول ثابت ، جاويدان و عمومي اسلامي تطبيق دهند و از اين راه آرا و اجتهادات خود را در موضوعات و فروع گوناگون مستند گردانند . توضيح اينکه : هر گاه مجتهدي در برابر موضوع جديدي قرار گرفت در صورتي مي تواند درباره ي آن اظهار نظر کند که راي او مستند به اصول کلي و دلايل تفصلي باشد مثلاًً سيره و روش پيغمبر اکرم (ص) که يکي از دلايل تفصيلي است و اعتبار آن به نص قرآن مجيد ثابت شده ، مي تواند مستند فتوا و اظهار نظر فقيه پيرامون چنين موضوعي باشد . بنابراين مجتهد هيچگاه قانونگذاري نمي کند و از روي گمان هم فتوا نمي دهد ، زيرا به تصريح قرآن مجيد ، گمان نمي تواند حتي گوشه اي از حق را نمايان سازد (16) ، بلکه مجتهد از روي « علم » فتوا مي دهد و يا بر اساس « دلايل علمي » اظهار نظر مي کند . (17) و به عبارت ديگر فقها احکام را به دو قسم تقسيم کرده اند : « واقعي » و « ظاهري » ، احکام واقعي احکامي هستند که در واقع و حقيقت در شريعت اسلام وجود داشته و قابل تغيير و تبديل نيست و احکام ظاهري آن احکامي هستند که از راه آنها مي توان به احکام واقعي رسيد . احکام ظاهري همان نتيجه ي آرا و اجتهاد مجتهدين است که در حقيقت از راه دست يافتن به آنها به احکام واقعي که همان احکام پروردگار در حق خودشان و پيروانشان مي باشد رسيده اند . (18) همين مثال مختصر روشن مي سازد که تحليل و تحقيق در مراحل گوناگون فرهنگ اسلامي در چه دايره وسيعي قرار گرفته و در عين حال چگونه از پشتيباني يک سلسله قوانين ثابت آسماني برخوردار است . 3 ـ فرهنگ جامعه الاطراف :گر چه بعد از بيان وسعت دايره ي فرهنگ اسلامي و به هم پيوستگي و وزانت آن ، نيازي به ذکر اين امتياز که فرهنگ اسلامي جامع الاطراف است نبود ، ولي چون يکي از دانشمندان غرب بر اثر درک ناصحيحي که از اسلام دارد ، پيرامون فرهنگ اسلامي قضاوت ناروايي مي کند ، لازم ديدم کلام وي را نقل کرده و توضيح امتياز سوم فرهنگ اسلامي را به جواب از او خلاصه کنم . اين شخص که « ژوپ » نام دارد و از اساتيد مشهور دانشگاه آکسفورد مي باشد در کتاب خود نظرات تازه درباره ي اسلام چنين مي نويدس : « طرز تفکر شرقي به طور عموم و تفکر اسلامي به طور خصوص همه جانبه نيست و با اهمال و عدم تناسبي که در اين طرز تفکر مشاهده مي گردد قدرت بر ايجاد هماهنگي و تاليف و ترکيب ندارد » . ما ، در پاسخ ، تنها به آنچه که « مالک بن نبي » محقق معروف الجزائري در کتاب واجهه الهالم الاسلامي آورده است اکتفا مي کنيم . وي مي نويسد : ميراث فرهنگي بزرگ و ارزنده اي که تمدن اسلامي ان را ايجاد کرد و براي بشريت به ارمغان آورد ، داراي شواهد و دلايل غير قابل انکاري است که اين فرهنگ در روزگار درخشان و طلايي مسلمين از طرز تفکر اسلامي به طور کامل برخوردار بوده و از همين جهت مبارزات و پيشرفتهاي آن هميشه و در همه ي موارد با يک نوع احساس قانوني همراه بوده است . ( به اين معنا که تحول فرهنگي عظيمي که به وسيله ي مسلمين جهان به وجود آمد ـ و به شهادت تاريخ جميع معارف بشر را زير نتظر گرفت ـ از روي تصادف نبود بلکه همه ي اين پيشرفتها و تحولات متکي به مواد اصيل و تاکيدات فراوان شرع مقدس بود که به طور کلي طرز تفکر اسلامي را ساخت و زير بناي تحول فرهنگي قرار گرفت ) . بنابراين چنين فرهنگي که در تمام قسمتها داراي مبناي قانوني است و از يکجا و يک طرز فکر سرچشمه مي گيرد ، به طور طبيعي همه ي جوانب آن با يکديگر هماهنگ است و نمي تواند همه جانبه نبوده و قدرت بر ترکيب و تاليف نداشته باشد ! در آن هنگام که « قوانين روم » چيزي جز يک سلسله قوانين پراکنده ي غير مربوط نبود ، براي اولين مرتبه در تاريخ قانونگذاري ، تشريع اسلامي بر اسلوبي اساسي استوار گرديد و قوانين ان بر مبناي يک نظام فلسفي دقيق قرار داشت ... تحقيقات ابوالوفاء (19) دانشمند فلک شناس اسلامي در علم فلک و اکتشاف وي در موضوع تغير حرکت ماه ( حرکت غير يکنواخت ) و همچنين تحقيقات ابن خلدون در علم تاريخ (20) و استنباطي که براي اولين بار در قوانين تاريخي و تفسير آنها با عالي ترين تلاشهاي اجتماعي داشت ، از نمونه هاي بارز اين مطلب مي باشد . 4 ـ فرهنگ سازنده و متحرک :انسان به مقتضاي يک سلسله مفاهيم کلي داراي مقام « خليفه الهي و جانشيني پروردگار » در روي زمين مي باشد و اين مقام و موقعيت را از روي علم و اراده احراز نموده است : ماجرا را قرآن مجيد بدين مضمون نقل مي کند : هنگامي که پروردگار اراده ي خود را مبني بر خلقت خليفه اي در روي زمين به فرشتگان آسمان اعلم فرمود ، آنها گفتند آيا کسي را در روي زمين مي آفريني که فساد و خونريزي پيشه مي گيرد ؟ ما به ستايش ، تو را تسبيح و تنزيه مي کنيم . پروردگار گفت : آنچه را که من مي دانم شما نمي دانيد و پس از آنکه « نامهايي » ( حقايقي ) را به آدم آموخت ، آنها را بر فرشتگان عرضه کرد و آنها از جواب عاجز ماندند و « آدم » ايشان را از « اسماء » آگاه کرد ، خداوند خطاب به فرشتگان آسمان چنين فرمود : نگفتم که من نهان آسمانها و زمين را مي دانم و علم دارم به آنچه که آشکار مي کنيد و پنهان مي داريد ؟ ... و در اين هنگام پروردگار فرمان داد که ملائکه بر آدم سجده کنند . (21) اشتباه نشود مفهوم خليفه غير از معنايي است که از آلت و وسيله فهميده مي شود . چون از باب مثل مدادي که در ميان انگشتاننويسنده اي قرار گرفته و شعور و اراده اي از خود ندارد و يا نويسنده اي که گفتار ديگري را حرف به حرف بدون کوچکترين تصرفي ديکته مي کند ، استقلالي از خود ندارند ولي خليفه و يا به تعبير ديگر نماينده کسي است که به طور استقلال و با اراده و اختيار ، آرا و منويات شخص را طبق برنامه ي ترسيم شده ، همراه با اعتماد به شناسايي مخصوص و تصرفات حکيمانه ، تنفيذ و اجرا مي کند . پر واضح است که تحقيق اين مقام در خارج بايد همراه با آزادي کامل در تصرفات به وجود آيد ( همان آزادي که فرشتگان آسمان از آن بيم داشتند و تاکيد کردند که اين انسان با اين کيفيت و با اينکه راههاي خير و شر به روي او باز است در آينده منشا فسادها و خونريزيها مي گردد ) . ولي تنها اختيار و آزادي اراده نمي تواند براي انسان فضيلت ايجاد کند ، بلکه همه ي کرامت فضيلت انسان در اين است که راه خير و صواب را اختيار نمايد و پيمودن اين راه فقط به وسيله ي علم ممکن خواهد بود ، همان علم و دانشي که عنصر اصيل و پايه اساسي مقام نمايندگي و خليفه ي الهي انسان در روي زمين است . پس رسيدن به اين رتبه ي بلند انساني و تصرف در طبيعت ، و تسخير نيروهاي آن درصورت شناسايي علل و يا به تعبير قرآن تعلم اسماء امکان دارد و هر گامي در راه معرفت حقايق و اکتشاف قوانين طبيعت در هر مرتبه و مرحله اي که باشد ، گامي است به سوي هدف مقدسي که براي انسان آماده گرديده و تحقيقي است در راه به دست آوردن نهايت و درجه ي نهايي ککمال که انسان براي آن خلق شده و بالاخره انجام وظيفه اي است که سازمان هستي قلاده آن را به گردن انسان نهاده ... و خداوند پيمودن اين راه را از اسباب سه گانه : فطرت ، دعوت انبياء و مصائب و بلايا ، تا رسيدن به کمال مقصود به انسان امر فرموده است . بنابراين فرهنگ اسلامي فرهنگي است متحرک و سازنده و دائماً انسان را در راه پيشروي و تقدم در همه ي جوانب گوناگون تطور عقلي تشويق مي کند و هر اکتشاف جديد و شناسايي رمزي از رموز طبيعت را جزء هدف خلقت انسان و کمال او مي شناسد و پرده برداري از اسرار طبيعت در قاموس فرهنگ اسلامي راهي به سوي شناسايي پروردگار شناخته شده و سير در اين راه را به عنوان ميک عبادت و نزديکي به خدا و کمال انساني لازم مي شمرد . قرآن مجيد خشيت را ( که مفهومي غير از ترس دارد و از آثار ايمان (22) مي باشد ) ، تنها در دانشمندان و صاحبان بينش سراغ مي دهد . (23) بنابر آنچه که گفته شد فرهنگ ابدي و جامع الاطراف اسلامي که بر اساس خداشناسي استوار است خود به خود داراي امتياز تحرک و سازندگي است . 5 ـ وحدت و يکپارچگي فرهنگ اسلامي :و اين امتياز که از امتيازات مهم فرهنگ اسلامي مي باشد به اين معناست که هر کوشش فرهنگي در هر يک از جوانب تحقق پذيرد بايد با ساير کوششها ، هماهنگ و يکنواخت باشد . تا آنجا که در گوش انسان ، آهنگ جهان هستي را بنوازد ، آهنگي که با تسبيح تمام موجودات عالم همراه و همنواز است . پي نوشت : 1 ـ اقرء باسم ربک الذي خلق ، خلق الاسنان من علق ؛ و ربک الاکرم ، الذي علم بالقلم ، علم الانسان مالم يعلم . 2 ـ الم تر ان الله يسجد له من في السموات و من في الارض ، و الشمس و القمر و النجوم و الجبال و الشجر و الدوب و کثير من الناس ( سوره ي حج ، آيه ي 22) . 3 ـ و ان من شيء الا يسبح بحمده ( سوره ي اسراء ، آيه ي 17 ) . 4 ـ اصول کافي 5 ـ اصول کافي 6 ـ و تري الجبال تحسبها جامده و هي تمر مر السحاب صنع الله الذي اتقن کل شيء انه خبير بما تعلون 7 ـ لا الشمس ينبغي لها ان تدرک القمر و لا الليل سابق النهار و کل في فکل يسبحون 8 ـ فمن يرد الله ان يهديه يشرح صدره للاسلام و من يردان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا کانما يصعد في السماء ... 9 ـ امروز با آزمايشهاي مکرر ثابت شده که انسان هر چه به آسمان بالا رود بر اثر رقيق شدن هوا و کمبود اکسيژن دچار خفقان و تنگي نفس مي شود و اين تشبيه ، يکي از معجزات علمي قرآن مجيد است که در مثال خود از اين موضوع استفاده نموده در حالي که اين حقيقت براي بشر آن روز کشف نشده بود ! 10 ـ و السماء بنينها بايد و انا لموسعون 11 ـ ابي الله ان يجري الامور الا به اسبابها ( اصول کافي ) 12 ـ ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم « سوره ي رعد ، آيه ي 13 » 13 ـ ظهر الفساد في البر و البحر بما کسبت ايدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون « سوره ي روم ، آيه ي 41 » . 14 ـ و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها قد افلح من زکيها و قد خاب من دسها « سوره ي شمس ، آيه ي 7 ـ 11 » 15 ـ خداوند در مقام سرزنش کساني که پيروي از پدران خود را بهانه ي نافرماني پيغمبران کرده اند چنين مي فرمايد : و کذلک ما ارسلنا من قبلک في قريه من نذير الا قال مترفوها انا وجدنا آبانتا علي امه و انا علي آثارهم مقتدون « سوره ي زخرف ، آيه ي 43 » 16 ـ و ان الظن لا يغني من الحق شيئاً « سوره ي نجم ، آيه ي 30 » 17 ـ دلائل علمي در اصطلاح دانشمندان علم اصول عبارت است از دليل ظني که منتهي به دليل مسلم و ثابت گردد . کفايه الاصول محقق خراساني 18 ـ کفايه الاصول محقق خراساني 19 ـ اسماعيل ابوالوفاء بوزجاني يکي از رياضي دانان و منجمين معروف و عالي مقام اسلام است که در سالهاي 940 تا 998 ميلادي مي زيسته است و تاليفات زيادي دارد ، ابوالوفاء معادله اي براي تعيين « مواقع قمر در هر زمان » کشف نموده و آن را معادله ي سرعت ناميد . توضيح اينکه چنانکه مي دانيم حرکت ماه به دور زمين ، حرکت متشابه و يکنواخت نيست ، زيرا زماني که در حدود نقطه ي اوج مي رسد حرکتش بطيي و کند و هر چه به پايين نزديک مي شود ، حرکتش سريع مي گردد . از اين رو معلوم مي شود که حرکات ماه در زمانهاي متساوي ، غير متساويند و اين مطلب که در اصطلاح عربي « لا متساويه التانيه » و در اصطلاح فارسي « حرکت يکنواخت » خوانده مي شود ؛ از ابتکارات و کشفيات اين دانشمند مي باشد . 20 ـ عبدالرحمن بن محمد بن خلدون متولد سنه ي 732 هجري ، از نظر اينکه در تاريخ نويسي مبتکر طريقه اي است که تا آن وقت هيچ يک از مورخين بزرگ به آن طريقه و اسلوب مطالب تاريخي را مورد بحث قرار نداده بودند ، به فيلسوف مورخين ملقب گرديد . 21 ـ و اذا قال ربک للملئکه اني جاعل في الارض خليفه . قالوا : اتجع من يفسد فيها و يسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک ، و نحقدس لک ، قال : اني اعلم مالا تعلمون . و علم آدم الاسماء کلها ، ثم عرضهم علي الملائکه فقال انبئوني باسماء هولاء ان کنتم صادقين ، قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا . انک انت العليم الحيکم . قال يا آدم انبئهم باسمائهم . فلما انباهم باسمائهم قال : الم اقل لکم اني اعلم غيب السموات و الارض و اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون و اذ قلنا للملئکه اسجدوا « سوره ي بقره ، آيه ي 28 ـ 33 » 22 ـ شهد الله ان لا اله الا هو و الملئکه و اولو العلم قائما بالقسط « سوره ي آل عمران ، آيه ي 18 » 23 ـ انما يخشي الله من عباده العلماء « سوره ي فاطر ، آيه ي 28 »/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 615]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن