تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829155278




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

به ياد يار


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
به ياد يار
به ياد يار بي تو، کور بي عصاييم ميثم امانيرسيده ايم به فراز فقر؛ دست هايمان، بوي نياز گرفته است . چشم هايمان تشنه، قلب هايمان گرسنه و قدم هايمان ، خسته شده اند از قافله هاي بي سرپرست. خيابان ها، مه آلودند؛ بدا به حال ريه هاي بيمار! بيابان ها، ظلمات شده اند؛ بدا به حال کورهاي بي عصا و چشم هاي بي چراغ!رسيده ايم به «وادي ايمن» . «آتش طورکجا موعد ديدار کجاست؟» بي قراري تا به کي؟بردباري تا به چند؟ ... دعايي بکنيم . «غم هجران تو را چاره ز جايي بکنيم.»طلب سايه ميمون همايي بکنيم صداي شکسته شدن دل ها، موج برداشته است؛ مگر بيمار شدن، نشانه ي آمدن پزشک نيست؟!دل بيمار، شد از دست، رفيقان مدديتا طبيبش به سر آريم و دوايي بکنيمعشق، در بزرگ راه ها انتظار مي کشد . دست به دامن شمع ها شدن، سودي نکرد؛ شمع ها ديري نپاييده اند، شمع ها را کجا توان برابري هست با خورشيد؟!سايه طاير کم حوصله کاري نکندطلب سايه ميمون همايي بکنيمرسيده ايم به مرزهاي ظهورهنوز خفاشان اند که پرسه مي زنند گرداگرد تير برق ها. خبري نيست که کبوتران صلح، از پرستوهاي بهار. از اين همه «کوتاه»، از اين همه «قليل». از اين همه «کوچک» دل زده شده ايم . سرماي اندوه، چنگ انداخته است بر پوست شهر. ناله مي بارد از ني ها و ناي ها. در کوچه ها قدم بگذاري، ديوارها بر سرت آوار مي شوند؛ قاصدک کو؟ باد صبا کجاست؟خشک شد بيخ طرب، راه خرابات کجاست؟تا در آن آب و هوا نشو و نمايي بکنيماي گوهر نفيس دل هاي تهي دست، اي سپيدي پايان شب هاي سياه، اي آفتاب فرداي غيبت کبرا... رسيده ايم به مرزهاي ظهور، تاريخ به تکامل رسيده است. عقل، چشم انتظار معنويت است؛ شيعه چشم انتظار مهدويت.انتظار آمدنت، دست تنهايي ام را مي گيرد.عباس محمديمن ، تمام طول هفته را با سايه درختان حرف مي زنم.من ، در تنهايي خويش، در حال غرق شدنم؛ اما انتظار آمدنت، دست تنهايي ام را مي گيرد و از خود بيرون مي آورد.من تمام روزهاي هفته را در هواي شنيدن صداي مهربان تو، کنج اين پنجره کز مي کنم؛ مثل همان گنجشکي که هر صبح، لب اين شمعداني تنها براي دلش عاشقانه مي خواند. صداي تو، صميمي ترين آشناي من است. من ، به دنبال صداي تو، با همه پروانه ها، از پيله تنهايي ام بيرون زده ام و به ابرهاي سخاوتمند، سلام داده ام. همه ثانيه ها سراغ تو را مي گيرندهر شب که نام تو را با خود زمزمه مي کنم، ستاره ها را مي بينم که لب پنجره، با من تو را مي خوانند. کاش همه ستاره ها، در مسير خانه تو، صف مي کشيدند تا من هم همچون نسيم، بتوانم به سوي خانه ات روانه شوم! همه ثانيه هايي که مي آيند، سراغ تو را مي گيرند؛ افسوس که ساعت هاي رفته بي آنکه به زيارت تو بيايند، جان مي دهند! چقدر چشمه که در انتظارهاي بلند نديدنت کوير شد؛ کاش آسمان، دست مرا هم مثل ابرهاي تشنه بوييدنت، بگيرد و بباراند . اگرسايه دست هاي تو نبود... هر بار که پشت چراغ هاي قرمز ولي عصر گير مي کنم، عطر تو را حس مي کنم که از شرق، بر گرده بادها مي وزد.اگر سايه دست هاي بلند تو نبود، زمين در تاريکي غرق مي شد و خورشيد، پشت کوه ها تا ابديت به خواب مي رفت. ما به اميد ديدن تو، هر شب، در خواب باغ هاي ازل قدم مي زنيم و با همه پرنده ها، آوازهايي را که از تو سرشارند، نفس مي کشيم. درختهاي ولي عصر، گيسوهايشان را پريشان مي کنند و بر شانه خيابان ها مي ريزند تا سنگ فرش پياده روها، به آسمان هاي زيباي دور دست بروند. رد پاي تو دريا، گوش ماهي ها را از خود مي راند؛ همان گوش ماهي هايي که رازهاي نگفته دريا را براي ساحل، آواز مي کند.در صداي گوش ماهي ها، رد پاي تو را مي توانم پيدا کنم. رد پاي تو، بر موج ها مي رقصد.ماهي هاي قرمز کوچک، خوشبختي را در روزهاي آمدنت، آواز مي کنند. خاک، دامن گسترده است تا قدم هاي مبارک تو را با عطر صلوات، بر غنچه هاي گل هاي محمدي، پيوند بزند.بگذار شانه کوچه باغ ها، با شنيدن صداي قدم هايت، لبريز از رزهاي سرخ شود و انگورها، مستي شان را به کوچه هاي تشنه ديدن تو بدهند. چشم هاي خيس منتظررزيتا نعمتيمي دانم وعده خداوند، محقق خواهد شد و روزي، نداي تو، آسمان ها را در مي نوردد. روي همين زمين، زير همين آسمان ، يکي از روزهاي تقويم، ماندگار خواهد شد و تو اي محبوب دل هاي مسلمين! چشم هاي خسته منتظران را به جمال نوراني خود روشن مي کني. آرامش گناه آلود پيش از توفان تو، ناپايدار است و تو روزي آرامش حقيقي را به بي عدالتي زمين، هديه خواهي کرد. خدايا! دست هاي دعايمان و چشم هاي خيس منتظرمان را هر غروب جمعه، نا اميد مگذار!روزي ظهور مي کندجمعه ها، روز استجابت دعاست و خداوند، پاسخ دل هاي شکسته را زودتر مي دهد . دل هايي که از پي گذشتن هر جمعه بي پاسخ، شکسته تر مي شوند، حاجتي دارند و دعاي جمع، در حق ديگري پذيرفتني است. پس مي دانم که ناله هاي کميل خوانان شب هاي جمعه و ندبه هاي زاري کنندگان درگاهت، روزي به استجابت خواهد رسيد و موعود کتاب هاي آسماني، ظهور مي کند که شر ابليس را از فرزند آدم کوتاه کند . تمام دل خوشي من به چهره هاي عابرانکه فکر مي کنم تويي؛ که اشتباه مي شوددل از دست داده ايمحسين اميريديگر حاجتي به صحرايم نيست تا سر به صحرا گذارم که بي تو نه آبي مي بينم که تشنگي ام بنشاند و نه سايه اي که تنم در آن بياسايد. چه حاجتم به بيابان که اينجا بي تو، دري به روي عاشقانت گشوده نمي شود و رهگذري، حال بي کسالت نمي پرسد. بيا که بي کسان دل از دست داده ايم يا مولا. به تو شکايت مي کنمخدايا! به تو شکايت مي کنم که از دوري مولايم و از شدت تنهايي ام و شکايت مي کنم از کثرت گناهانم و کوتاهي فکرم و ناتواني خيالم. خدايا! از فکرم شاکي ام، اگر لحظه اي از ياد مولايش غافل شود و از خيالم که حتي نمي تواند نگار سفر کرده اش را تصور کند، يا قاضي الحاجات. منبع: برگرفته از ماهنامه ي اشارات شماره ي 96/س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 538]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن