تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):وجود یک عالم برای ابلیس سخت تر از هزار عابد است زیرا عابد در فکر خود است و عالم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845259989




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امام خمينى(ره)و مبحث آزادى


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
امام خمينى(ره)و مبحث آزادى
امام خمينى(ره)و مبحث آزادى نويسنده: احمد واعظى درمطالعه تمدن معاصر غربي اين واقعيت را از نظر دور نمي توان داشت كه اين تمدن علي رغم برخي ضعف ها و كاستي هاي بنيادين, و صرف نظر از بعضي پي آمدها و دست آوردهاي ناگوار, مشتمل بر پديده هاي نوظهور فراواني در عرصه هاي مختلف است. در بطن اين تمدن, رويكردها و جهت گيري ها و مسائلي مطرح شد كه در تاريخ بشر سابقه نداشت و تنها مي توان آن ها را از ويژگي هاي مدرنيسم و تمدن معاصر غربي بر شمرد. نوع نگاه به علم و اهداف و غايات و روش آن, بازنگري در جايگاه خرد آدمي و به بوته نقد كشيدن فلسفه و عقل محض, ترويج خودبسندگي عقل و دانش بشري و استغناي از وحي, پي ريزي دولت مدرن, رواج دموكراسي و حكومت مبتني بر مشاركت مردمي, طرح مسئله آزادي در ابعاد مختلف سياسي, فرهنگي و اقتصادي از اهم اين ويژگي هاي نوظهور تمدن معاصر است.از نگاه ديني و با توجه به آموزه هاي اسلامي, ره آوردهاي تمدن غربي براي انسان معاصر در مواضع متعددي غير قابل قبول و نقد پذير است, بررسي ابعاد اين چالش و تحليل تفصيلي آن مواضع خود محور بحث جالب و تأمل برانگيز ديگري است كه نگارنده در مقام آن نيست. در اين نوشتار سعي بر آن است كه به طور اجمالي و محدود برخي جوانب تفسير مدنيت معاصر از آزادي را مورد ارزيابي قرار دهيم و در باب نسبت آن با آموزه هاي ديني به داوري برخيزيم و در جهت تأمين اين غرض به بيان و بنان اسلام شناس فرهيخته و مجاهدي كه عرفان و برهان و قرآن و فقاهت و سياست را به هم درآميخت توجه خاص خواهيم داشت; امام بزرگواري كه در عين پاي بندي حيرت برانگيز به اصول و مباني و ارزش هاي اسلامي در ميدان عمل و نظر, دركي واقع بينانه و منصفانه از شرايط جهاني و واقعيت هاي مدنيت معاصر داشت و اگر در مواضعي به طرد و نقد برخي وجوه آن مي پرداخت نه از سر تعصب بلكه از سر دورانديشي و روشن بيني بود.1جايگاه امام راحل به عنوان رهبر يك انقلاب و بنيان گذار يك حكومت نوپا اقتضا مي كرد كه با وجوهي از تمدن معاصر درگيري فكري و چالش بيش تري داشته باشند. جمهوريت, دموكراسي و آزادي از مقولاتي بودند كه ايشان به عنوان رهبر انقلابي و مؤسس يك نظام بايستي مواضعي روشن در مورد آن ها اتخاذ كنند و تاريخ انقلاب نشان داد كه تلفيق اسلاميت با جمهوريت و پر رنگ شدن نقش مردم و مشاركت آنان در حاكميت به مدد تصوير روشني است كه ايشان از حكومت دينيِ متناسب با شرايط نوين فرهنگي, سياسي, اجتماعي بشر معاصر داشتند.نسبت ميان دين و آزادي نيز از مسائل مورد توجه جدّي حضرت ايشان بود و بارها در اين مورد اظهار نظر نمودند. پيش از پرداختن به بحثي تفصيلي تر در اين زمينه لازم است كه ابعاد و جوانب بحث هاي مختلفي كه در باب آزادي امكان طرح دارد را مورد اشاره قرار دهيم تا روشن شود كه بحث اين مقال در كدام محور از مباحث آزادي جريان دارد.ساحت هاي مختلف بحث از آزاديتفسير نوين از آزادي به ويژه در سنت تفكر ليبرالي بحث ها و نزاع هاي فراواني را درافكنده است مجموعه مباحث قابل طرح در اين زمينه را مي توان به شرح ذيل دسته بندي كرد:الف) بحث در مفهوم آزادي: آزادي از مفاهيم كش دار و قابل تفسير فراوان است. به طور طبيعي هر نحله فكري بايد مشخص كند كه به كدام تفسير از آزادي گرايش دارد و نفي و اثبات خويش را متوجه كدام تلقي از آزادي كرده است.مقاله معروف (آيزايا برلين) به نام (دو مفهوم از آزادي) كه در سال 1957 نگاشت تأثير فراواني در تشديد بحث درباره مفهوم آزادي نهاد و آن را به بحثي محوري در زمينه آزادي بدل كرد.ب) آزادي يك حق است يا يك ارزش: آيا آزادي يكي از حقوق طبيعي و فطري بشر است يا آن كه يك ارزش است. معناي ارزشي بودن آزادي آن است كه نظر به آثار و نتايج مطلوبي كه آزاد بودن انسان به همراه دارد بايد از آن دفاع كرد و به انسان آزادي بخشيد. امّا اگر آزادي را يك حق بدانيم, آزاد بودن انسان ها واقعيتي است كه بايد بدان تمكين كرد و سلب آن محتاج دليل و مدرك است نه اعطاي آن. آزادي حقي است كه خداوند يا طبيعت و خلقت به بشر داده است.نگاه ارزشي به آزادي آن را به مثابه يك روش مي بيند. روشي كه سودمندي و كارآيي خود را نشان داده است و از نظر انسان معاصر به عنوان روشي سودمند در عرصه سياست و فرهنگ و اقتصاد اعمال مي شود.ج) مطلق يا مقيد بودن آزادي: آيا آزادي مطلق مطلوب است يا آن كه بايستي در جهاتي مقيد شود. آيا اين حق وجود دارد كه در قالب قوانين موضوعه برخي آزادي ها را در برخي موارد تحديد و تضييق كرد?د) ارزش مطلق بودن آزادي: سنت تفكر ليبرالي بر آن است كه آزادي ارزش مطلق است; يعني اگر آزادي را حق بدانيم فوق همه حق هاست و اگر آزادي را يك ارزش بدانيم باز هم فوق همه ارزش هاست. معناي اين مطلق بودن آن است كه به واسطه و به بهانه هيچ ارزشي نمي توان آزادي را تحديد و تضييق كرد. تنها يك ارزش است كه مي تواند آزادي را تحديد كند و آن نيز خود آزادي است. اگر آزادي يك فرد, مخلّ به آزادي فرد ديگر شد در اين جا مي توان آزادي فرد اوّل را محدود كرد. بنابراين مدافعان ارزش مطلق بودن آزادي برآنند كه به واسطه عدالت يا دين و يا به خطر افتادن اخلاق فردي و ارزش هاي ديني نمي توان برخي آزادي ها را سلب و محدود كرد.هـ) منابع تحديد آزادي: آزادي مطلق طرفداران چنداني ندارد (برخلاف ارزش مطلق بودن آزادي) و به ناچار در هر جامعه اي قدري از آزادي هاي فردي توسط دولت و تدابير و قوانين موضوعه آن تضييق و تحديد مي شود. پرسش اصلي در اين محور آن است كه منابع تحديد آزادي چيست. به چه معيارهايي مي توان آزادي فردي را در عرصه هاي مختلف اقتصادي, سياسي, فرهنگي (انديشه و بيان) محدود كرد? آيا اخلاق و مذهب و سنت هاي قومي مي توانند مبناي تحديد آزادي قرار گيرند?و) نحوه سازگاري حفظ اقتدار دولت در عين دفاع از آزادي ها: از مباحث مهم و اساسي انديشه سياسي در قرون اخير آن است كه ميان دو ضرورت چگونه مي توان وفاق و سازگاري ايجاد كرد. از يك طرف حفظ اقتدار دولت در جامعه يك ضرورت است و از طرف ديگر, دولت مقتدر به طور طبيعي برخي آزادي هاي شهروندان را در قالب قوانين و تصميم گيري هاي خود, سلب مي كند پس چگونه مي توان دولت مقتدري داشت كه پاسدار حريم آزادي هاي فردي باشد. اين معضله محور اصلي تدوين حقوق اساسي در بسياري از سيستم هاي حكومتي و سياسي است و هر نظام سياسي به گونه اي به اين مشكل پرداخته و راه حلّ خاص خويش را عرضه كرده است.ز) مباني نظري آزادي: در محور اوّل اشاره داشتيم كه تلقي ها و تفاسير متنوعي از آزادي وجود دارد. هر يك از اين تفاسير بر پشتوانه هاي نظري خاصي تكيه زده اند. تنقيح اين مباني و تبيين انسان شناسي و معرفت شناسي و فلسفه اخلاقي كه هر يك از آن ها را احاطه كرده است از مباحث جالب و ضروري مربوط به آزادي است.مباحث هفت گانه فوق, بحث هاي عامي است كه نگاه همه جانبه به آزادي ضرورت طرح آن ها را ايجاب مي كند امّا براي يك عالم ديني فضاي ديگري از بحث نيز گشوده مي شود. و آن نسبت سنجي ميان تلقي غالب و رايج از آزادي در انديشه معاصر غرب با اسلام و آموزه هاي آن است. عالم ديني با تكيه بر ارزش ها و آموزه هاي ديني خود مي تواند در اين ساحت ها وارد شود و موضع گيري نمايد و در باب ميزان انطباق ديدگاه هاي مختلف با اسلام به داوري برخيزد و در برخي موارد از وجه منطقي ناسازگاري برخي تعاليم ديني با تلقي هاي رايج از آزادي دفاع كند يعني عالم ديني بايد بتواند از فلسفه برخي احكام شريعت كه ناسازگار با برخي آزادي هاي متداول و پذيرفته شده مي نمايد, دفاع كند. اين گونه مباحث از مباحث خاص آزادي محسوب مي شود. بايد اعتراف كرد كه بحث از ساحت هاي مختلف آزادي و نسبت آن با دين در جامعه ما كم رونق است و چه روشن فكران و چه عالمان ديني به طور جدّي و همه جانبه به اين مباحث نپرداخته اند. امام راحل نيز در برخي از اين عرصه ها اظهار نظر كرده اند و البته اظهار نظر ايشان بيش تر در قالب موضع گيري كلي و تفكيك و ترسيم خطوط بوده است نه در غالب بحثي آكادميك و ردّ و اثبات هاي فلسفي و علمي رايج در مباحث نظري و فكري.امام خميني در مجموعه بيانات خويش در باب آزادي دو محور از محورهاي هفت گانه فوق را بيش تر مورد توجه قرار داده اند: يكي بحث مفهوم آزادي است و اين كه تلقي اسلام از آزادي متفاوت با تلقي رايج در غرب از آزادي است. ديگري بحث از لزوم تقييد آزادي در چارچوب اسلام وقوانين آن است; يعني از نظر ايشان آزادي هرگز (ارزشي مطلق) نيست بلكه به واسطه ارزش ها و قوانين اسلامي بايد محدود و مضيق شود.3با توجه به اين نكته, دامنه بحث در ادامه مقاله را محدود مي كنيم و تنها از انحاي تفاسير موجود از آزادي و نقطه نظر خاص حضرت امام در باب ماهيت آزادي بحث مي كنيم و بحث در ساير جنبه ها را به مجالي واسع تر موكول مي كنيم.تفسيرهاي آّزادياز آزادي تعاريف زيادي ارائه كرده اند با اين وجود مي توان تمامي آن ها را در سه تلقي و تفسير اصلي گنجاند يعني علي رغم اختلاف در تعابير و تنوع بيان هر تعريفي لزوماً داخل در يكي از سه رويكرد اصلي در باب ماهيت آزادي است. اين سه تلقي و رويكرد اصلي عبارتند از: الف) آزادي منفي; ب) آزادي مثبت حداقلي; ج) آزادي مثبت حداكثري.آزادي منفي (negative freedom) به معناي فقدان موانع و اجبار براي انجام اعمال است و به همين جهت است كه اين تلقي از آزادي را (آزادي از) (freedom from) مي نامند. بر طبق اين تفسير, فردي كه در انجام افعال ارادي و انتخابي خويش توسط فرد يا افراد يا گروه يا دولت تحت فشار و اجبار نباشد, آزاد است يعني آزاد (از) اجبار و تحميل است.آزادي منفي در سنت فردگرايي و ليبراليسم اروپايي نقش محوري داشت. ليبرال ها همواره از اين ايده دفاع مي كردند كه هر انساني خود بايد انتخاب كند كه چگونه و چطور رفتار كند بي آن كه از ناحيه كسي يا قدرتي در رفتارش مورد اجبار و فشار باشد. در نزد ليبرال ها, آزادي به معناي رهايي از تحميلات خاص بيروني افراد ديگر است. كتاب (در باب آزادي) (on liberty) (جان استوارت ميل) شايد در زبان انگليسي بهترين كتابي باشد كه به روشني اين مفهوم از آزادي فردگرايانه و ليبرالي را تبيين كرده است.4بر اساس اين تلقي كلاسيك از آزادي, هر نوع اجباري از آن جا كه سدّ راه آرزوهاي بشر مي شود به خودي خود بد است هر چند اين اجبار براي جلوگيري افراد از ارتكاب به شرّ بزرگ تري استفاده شود, و عدم مداخله كه نقطه مقابل اجبار است في نفسه خوب است هر چند تنها امر خوب نيست.5درآميختگي ليبراليسم با اين تلقي از آزادي به حدّي است كه برخي ليبرال هاي معاصر نظير فردريك هايك(Hayek) برخي تجديد نظرهاي صورت گرفته در ربع پاياني قرن نوزدهم را موجب سقوط و زوال ليبراليسم انگليس مي دانند و معتقدين به اين آزادي تجديد نظر شده (آزادي مثبت) را ليبرال نمي دانند.6آزادي مثبت (positive) را كه (آزادي براي) (freedom to) نيز تعبير مي كنند بر آن است كه صرف فقدان فشار و اجبار بيروني شخص يا اشخاص ديگر تأمين كننده آزادي بشر نيست, زيرا چه بسا در ظرف و شرايطي هيچ اجبار و اكراه بيروني توسط ديگران بر من تحميل نمي شود در عين حال من آزاد نيستم. به قول هربرت ساموئل: (كسي كه در زندان فقر و عدم امنيت اسير است, آزادي حقيقي ندارد, آزادي حقيقي به اين است كه از قيد اين امور نيز آزاد باشد.)7معتقدين به آزادي مثبت برآنند كه صرف غايت تحميل و فشار شخص يا اشخاص ديگر براي آزادي و اختيار انسان كافي نيست. براي آزاد بودن فراهم بودن علل و اسباب طبيعي نيز لازم است. ليبراليسم كلاسيك و پيروان آزادي منفي تنها به نقش اجبار و تحميل انساني در سلب آزادي توجه كرده اند و از نقش علل و اسباب طبيعي كه گاه مانع تحقق آزادي مي شوند غفلت ورزيده اند. براي رسيدن انسان به مطلوب و غايتش سه شرط لازم است: نخست فقدان اجبار و تحميل بيروني و ديگري فقدان علل و موانع طبيعي كه سد راه وصول به مطلوب مي شوند و شرط سوم وجود اسباب و توانايي هايي كه شخص را در وصول به هدفش ياري مي دهند.در اواخر قرن نوزدهم در ذهن و انديشه برخي ليبرال ها اين تفكر جوانه زد كه آزادي اقتصادي به تلقي كلاسيك آن (اين كه هر شخص رها و آزاد باشد كه بدون ايجاد محدوديت و فشار از طرف دوست عمل اقتصادي انجام دهد) منتهي به شكل جديدي از فقر و بي عدالتي مي شود و آزادي اقتصاد عدّه اي موجب آفت و پژمردگي شانس زندگي عده زيادي از افراد مي شود و در عمل, آزادي آن ها را سلب مي كند, بنابراين اگر بخواهيم كه همه آزاد باشند (آزادي به معناي مثبت) يعني همگي زمينه و اسباب وصول به غايات خويش را داشته باشند بايد به اجبار از برخي فعاليت هاي اقتصادي جلوگيري كرد و آزادي برخي (آزادي منفي) را سلب كرد. آقاي گرين ( T.H.Green) در سال 1880 منادي اين تفكر بود و از اين رو موجب بروز تحولي در انديشه ليبراليسم گرديد و زمينه زوال ليبراليسم كلاسيك را فراهم آورد. اين طرز تلقي از آزادي به نوعي در سنت سوسيال دموكراسي هاي قرن بيستم مورد توجه قرار گرفت.8همان طور كه مشاهده مي شود (آزادي مثبتِ حداقلي) به ابزار و وسائط توجه دارد و صرف فقدان اجبار را كافي نمي داند و آزادي را يك قدرت مثبت براي انجام دادن يا لذت بردن مي داند; قدرتي كه در سايه تأمين وسائط و اسباب و فقدان موانع (اعم از موانع طبيعي و اجبار و تحميل اشخاص و گروه ها) حاصل مي شود. اين تلقي از آزادي به نيازها و ظرفيت ها و شرايط اجتماعي توجه دارد و خواهان فراهم شدن شرايط و ظرفيت هاي اجتماعي براي همگان در جهت وصول به غاياتشان است در غير اين صورت آن ها را آزاد نمي داند ولو تحت فشار و اجبار اشخاص و ديگران نباشند.9آزادي مثبتِ حداقلي داوري و قضاوتي در باب نوع غايات و اهداف آحاد افراد ندارد بلكه آن را مبهم مي گذارد و خواهان فراهم آمدن زمينه ها و شرايط براي رسيدن افراد به غاياتشان است بي آن كه در باب نوع اين غايات و تعيين و تشخيص آن ها نقطه نظر و ديدگاهي داشته باشد. امّا (آزادي مثبت حداكثري) قدمي فراتر مي رود و غايات خاصي را معين مي كند و آزادي بشر را مشروط به فراهم آمدن اسباب و شرايط براي وصول به آن غايات خاص مي داند.آزادي مثبتِ حداكثري در اصل جهت گيري در باب آزادي با ديدگاه حداقلي مشترك است كه آزادي بشر به صرف رها بودن او از اجبار و تحميل بيروني و اعمال محدوديت اختياري تأمين نمي شود بلكه اسباب و علل و شرايط بايد مهيا باشد و ساير موانع نيز بايد برطرف شود تا بتوان انسان را حقيقتاً آزاد و آزاده ناميد. تفاوت اين دو ديدگاه صرفاً در آن است كه ديدگاه حداكثري غاياتي نظير خود شكوفايي (self realization) يا تكميل نفس را مطرح مي كند.اموري به عنوان كمال نفس آدمي بر شمرده مي شوند و آن گاه آزادي انسان در سايه فراهم بودن زمينه براي رسيدن به اين كمالات تعريف مي شود.آزادي مثبتِ حداكثري مبتني بر انسان شناسي خاصي است و من انساني را فراتر از من غريزي و شهوي مي داند به قول آيزايا برلين: (اگر آزادي را به ارباب خود بودن و بنده ديگري نبودن تفسير كنيم اين بحث مهم پيش مي آيد كه كدام خود? هگل و افلاطون و طرفداران آنان با در نظر گرفتن خود طبيعي و پست تر و خود معنوي و برتر, از چيزي به نام بردگي طبيعت ياد مي كنند. انسان ممكن است در عين حال كه هيچ اجبار بيروني در كار نيست, برده طبيعت و من سفلي خود باشد و در عين حال كه مفهوم منفي آزادي خدشه دار نشده در عين حال آزادِ به معناي مثبت آن نباشد به تعبير ديگر, آزاد سازي خود هميشه توأم با نوعي بردگي براي خودِ ديگر ماست. خود طبيعي و لجام گسيخته اگر آزاد باشد معنايش در بند شدن خود معقول و پنهان و معنوي ماست.)10امام و مفهوم آزاديامام خميني در بيانات متعددي آزادي ليبرالي غرب را كه همان آزادي به تفسير اوّل است را طرد مي كند. از نظر ايشان رهايي و به خود وانهادگي انسان در همه جا مطلوب نيست و براي صلاح و رشد جامعه لازم است كه در مواردي آزادي هاي فردي تحديد و تضييق شود:(آن آزادي كه در غرب است يك قدري فحشاست كه هر جوري دلشان مي خواهد عمل كنند, در شهوات هيچ قيد و بندي نباشد, آزادند هر طوري دلشان مي خواهد در فحشا غوطه ور شوند.)11(بايد همه بدانيم كه آزادي به شكل غربي آن كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران مي شود از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنراني ها و كتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح كشور حرام است.)12(گفته مي شود كه مطبوعات آزادند, بيان آزاد است اين ها معنايش اين نيست كه مردم آزادند كه هر كاري مي خواهند بكنند; مثلاً آزادند دزدي بكنند, به فحشا بروند, آزادند مراكز فحشا درست كنند. اين آزادي, آزادي غربي است ـ البته به استثناء دزديش ـ اين آزادي غربي است كه هر كس هر كاري دلش مي خواهد بكند ولو اين كه يك كارهايي باشد ناشايسته. اين طور آزادي در ايران نمي تواند باشد.)13همان طور كه ملاحظه مي شود. ايشان به طور صريح آزادي ليبرالي يا آزادي منفي را كاملاً مردود اعلام مي كنند و به سمت آزادي مثبت آن هم از نوع حداكثري آن گرايش پيدا مي كنند. از نظر حضرت امام, محدوديت هاي اعمال شده توسط شريعت و قوانين اسلامي نه تنها مخلّ آزادي نيست بلكه آزاد كردن بيشتر انسان است و اين تحليل جز با پذيرش مفهوم آزادي حداكثري سازگار نمي باشد.(اين مقدار آزادي كه خداي تبارك و تعالي به مردم داده است بيش از آن آزادي هايي است كه ديگران داده اند. آن ها آزادي غير منطقي داده اند و آزادي هايي كه خدا داده است آزادي منطقي است. همه چيزهايي را كه آن ها داده اند آزادي نيست, آزادي بايد منطقي و طبق قانون باشد.)14از نظر ايشان آزادي حقيقي در چارچوب تعاليم اسلام معنا پيدا مي كند, پس آزادي گرچه ارزش است و نعمت الهي اما برتر از ساير ارزش ها نيست و اسلام و ارزش ها و تعاليم آن فوق همه چيز است و حدود آزادي بايد در چارچوب اسلام و قوانين آن ترسيم شود.(ما آزادي در پناه اسلام مي خواهيم, استقلال در پناه اسلام مي خواهيم, اساس مطلب اسلام است.)15تلقي حداكثري از مفهوم آزادي مثبت در انديشه امام ريشه در تعاليم اسلامي دارد. آيات و روايات ما تقويت كننده اين تفسير از آزادي مي باشند. در اين جا به پاره اي از آن ها اشاره مي كنيم.قرآن شريف دعوت رسول اللّه(ص) به توحيد و نفي شرك و ترغيب به عبوديت و بندگي را آزاد كردن انسان ها مي داند; يعني عقايد باطل و آداب غير اسلامي گرچه با ميل و خواست و اراده و انتخاب انسان ها پذيرفته شوند و انجام گيرند, موجب بردگي و بندگي و اسارتند.(يأمرهم بالمعروف و ينهيهم عن المنكر و يحلّ لهم الطيبات و يحرّم عليهم الخبائث ويضع عنهم إصرهم والاغلال التي كانت عليهم.)16امر به معروف و نهي از منكر و تحريم برخي افعال در ديدگاه ليبرالي از آزادي, تضييق آزادي انسان هاست امّا از آن جا كه موجب كمال آدمي و فربهي من واقعي او مي شود در تلقي مثبت حداكثري از آزادي, عين رهايي و آزادسازي آدمي است و آيه شريفه به اين مضمون گواهي مي دهد كه اين امور بند اسارت از پاي آدمي باز كردن است.در روايات اسلامي نيز آزادي مثبت مورد توجه قرار گرفته است, زيرا برخي اعمال محدوديت ها بر خوشتن و خود را در مسير بندگي خداوند قرار دادن و كنترل غرايز و شهوات به عنوان مسير حريّت و آزادگي انسان معرفي شده اند, امام علي(ع) مي فرمايد:(من ترك الشهوات كان حرّاً.)17هم چنين فرمود: (من زهد في الدنيا أعتق نفسه و ارضي ربّه.)18(من قام يشراط العبوديّة اُهلّ للعتق.)19آن چه در اين مقاله از نسبت دين و آزادي مورد بررسي قرار گرفت تنها بحث از مفهوم آزادي بود اميد آن كه اهل تحقيق به ساير ابعاد و جوانب گوناگون اين بحث توجه جدّي مبذول دارند و در آينده نزديك شاهد تحقيقات جالب و راه گشايي در اين زمينه باشيم.پی نوشتها: 1. به عنوان نمونه ايشان در باب تمدن معاصر چنين اظهار نظر مي كنند:(در اسلام تمام آثار تجدد و تمدن مجاز است مگر آن هايي كه فساد اخلاق بياورند.) (صحيفه نور, ج4, ص85)(همه مظاهر تمدن را انبيا قبول دارند لكن مهار شده, نه مطلق و رها.) (همان, ج8, ص63)2 . (دولت اسلامي قهقراگرا نيست و با همه مظاهر تمدن موافق است مگر آنچه كه به آسايش ملت لطمه وارد آورده و با عفت عمومي ملت منافات داشته باشد.) (همان, ج4, ص192)3 . (بايد همه بدانيم كه آزادي به شكل غربي آن كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران مي شود از نظر اسلام و عقل محكوم است.) (همان, ج21, ص195)(ما آزادي در پناه اسلام مي خواهيم, استقلال در پناه اسلام مي خواهيم, اساس مطلب اسلام است.) (همان, ج6, ص259)4. , 3, p222 Encyclopedia of philosophy, paul Edwards, vol.5. مايكل ساندل, ليبراليسم و منتقدان آن, ترجمه احمد تدين, ص34.6. 37 Modern political Idiologies, Andrew vincent, p.7. 40 Ibid, p.8. 41 Political Idiologies, Andrew Heywood. 43P and modern political Idiologies, p.9. 249 Modern political thought, Raymond plant, p.10. آيزايا برلين, چهار مقاله درباره آزادي, محمد علي موحد (تهران, انتشارات خوارزمي) ص251.11. صحيفه نور, ج8, ص123.12. همان, ج21, ص195. وصيت نامه سياسي الهي حضرت امام(ره)13. همان, ج7 ص19ـ 18.14. همان, ص202.15. همان, ج6, ص259.16. اعراف (7), آيه157.17. تحف العقول, ص99.18. غرر الحكم, 8816.19. همان, 8529.منبع:فصلنامه حكومت اسلامى شماره 12/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 337]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن