واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
صفات مؤمن: قسمت (3) درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) موضوع: در جلسات قبل حديثى از پيامبر اكرم(ص) بيان كرديم كه در آن حضرت 103 صفت براى مؤمن بيان فرمودند، ده صفت بيان شد اكنون شش صفت ديگر را بيان مى كنيم:متن حديث:مذكّر الغافل، معلّم الجاهل، لا يؤذى من يؤذيه و لا يخوض فيما لا يعنيه ولا يشمت بمصيبة ولا يذكر احداً بغيبة،... .(1)ترجمه:انسان مؤمن كسى است كه غافلان را تذكّر مى دهد و جاهلان را تعليم مى كند كسى كه او را اذيت كند آزار نمى دهد و درباره چيزى كه به او مربوط نيست دخالت نمى كند، اگر كسى كه به او آزار رسانده دچار مصيبت شود او را شماتت نمى كند و غيبت نمى كند.شرح: يازدهمين صفت مؤمن «مذكّر الغافل» است يعنى انسان مؤمن كسى است كه غافلان را تذكر مى دهد.غافل كسى است كه مى داند ولى حواسش نيست. مى داند كه شراب حرام است ولى حواسش نيست.دوازدهمين صفت مؤمن «معلّم الجاهل» است يعنى مؤمن جاهلان را تعليم مى دهد. جاهل كسى است كه نمى داند.فرق بين تنبيه غافل، ارشاد جاهل و امر به معروف و نهى از منكر چيست؟اين سه واجب نبايد با هم اشتباه شود. غافل كسى است كه حكم را مى داند ولى حواسش نيست. (موضوع را فراموش كرده) مثلا مى داند غيبت گناه است ولى غافل شده و سرگرم غيبت شده است. جاهل هم كسى است كه حكم را نمى داند و ما مى خواهيم حكم را به او ياد دهيم، مثلا حرمت غيبت را نمى داند. امر به معروف و نهى از منكر هم در جايى است كه موضوع و حكم را مى داند و نه غافل است و نه جاهل حكم هر يك چيست؟در مورد غافل كه از موضوع غافل است اگر آن موضوع مهمّ نباشد مثل اكل نجس واجب نيست به او تذكر بدهيم، جز در موضوعات مهمّه مثل اين كه خون بى گناهى را مى ريزد و خيال مى كند كه گناهكار است. جاهل به احكام را هم بايد تعليم كرد و اين امر واجب است. در امر به معروف و نهى از منكر كه عالماً و عامداً گناه مى كند بايد او را با زبان خوش امر و نهى كنيم پس هر سه واجب است امّا دايره شان تفاوت دارد و اين كه در بين عوام مرسوم است كه مى گويند موسى به دين خود، عيسى به دين خود يا من و تو را در يك قبر نمى گذارند، حرف بى اساسى است، ما بايد يكديگر را ارشاد كنيم و نبايد نسبت به اين امر بى تفاوت بود، اين فضولى در كار ديگران نيست در روايات وارد شده مَثَل گناهكار در ميان جامعه مانند مَثَل كسى است كه در كشتى نشسته و مكان خودش را سوراخ مى كند وقتى به او اعتراض شود، مى گويد جاى خود را سوراخ مى كنم. در جواب او مى گويند: ما سرنوشت مشترك داريم. اگر كشتى سوراخ شود همگى غرق مى شويم. مثال ديگر در روايات اين است كه در بازار اگر مغازه اى آتش بگيرد وقتى اهل بازار براى خاموش كردن اقدام مى كنند، صاحب مغازه نمى تواند بگويد چرا فضولى مى كنيد مغازه خودم است چون در جواب او مى گويند كه ما هم در اين بازار مشغول كار هستيم. ممكن است آتش به مغازه ما هم سرايت كند، اين دو مثال تعبير صحيحى از فلسفه امر به معروف و نهى از منكر است و دليل اين كه وظيفه عمومى است سرنوشت مشتركى است كه همه دارند.سيزدهمين صفت مؤمن «لا يؤذى من يؤذيه» است در مفاهيم دينى دو مفهوم جدا از هم داريم:1- عدالت: معنايش اين است كه «من اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم» يعنى به اندازه اى كه بر شما ظلم كرده به همان مقدار به خودش تلافى كنيد.2- فضيلت: غير از عدل و در واقع همان عفو است، يعنى خوبى در مقابل بدى است كه از صفات برجسته اى است كه حضرت رسول(ص) فرمود: «يُعطى من حَرُمَه (مى بخشند به كسى كه از او دريغ كرده چيزى را) و يعفو عن من ظَلَمه (از كسى كه به او ظلم كرده در مى گذرد) يصل من قطعه (كسى كه با او قطع رابطه كرده او به ديدنش مى رود)». مؤمن كامل سراغ عدالت نمى رود بلكه سراغ فضيلت مى رود.چهاردهمين صفت مؤمن «ولا يخوض فيما لا يعنيه» است يعنى مؤمن واقعى كسى است كه درباره چيزى كه به او مربوط نيست دخالت نمى كند، «ما لا يعنيه» به معنى ما لا يقصده است يعنى آن شىء به تو مربوط نيست. يكى از مشكلات مهمّ دخالت كردن مردم در كارهايى است كه مربوط به آنها نيست، در سطح دولت ها هم چنين است و بعضى از دولت ها در امور ديگران دخالت مى كنند.پانزدهمين صفت مؤمن «ولا يشمت بمصيبة» است، در زندگى روزهاى خوب و بد هست، مؤمن كسى را كه دچار مصيبت شده شماتت نمى كند، نمى گويد: ديدى كه خدا چه بلايى بر سرت آورد، گفتم چنين و چنان نكن، اين گونه با او حرف زدن ناجوانمردى و نمك بر زخم پاشيدن است، اگرچه ممكن است آن مصيبت نتيجه اعمال بدى باشد كه او انجام داده ولى نبايد او را شماتت كرد، چه بسا فردا مشكل سراغ تو بيايد و همه در زندگى روزهاى سخت دارند.شانزدهمين صفت مؤمن «ولا يذكر احداً بغيبة» است، در اهمّيّت غيبت همين بس كه مرحوم شيخ در مكاسب مى فرمايد غيبت كننده اگر توبه نكند اوّلين كسى است كه وارد دوزخ مى شود و اگر توبه كرده و پذيرفته شود آخرين كسى است كه وارد بهشت مى شود. غيبت آبروى مسلمان را مى برد و آبروى انسان مثل خون او محترم است و گاهى آبرو از خون او هم بالاتر است.پي نوشت : 1. بحار، ج 64، ص 310.منبع: پایگاه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]