تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 17 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر بنده‏اى بخواهد چيزى بخواند يا كارى انجام دهد و بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1851554626




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مکاتب اخلاقي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مکاتب اخلاقي
مکاتب اخلاقي مکتب اخلاقي سقراط و افلاطون: 1 - مکتب اخلاقي اول : سقراط دانشمند معروف يوناني ، عقيده دارد که رهبري صحيح عواطف و غرائز در به ثمر رساندن درخت فضيلت و اخلاق ، در پرتو علم و دانش است و انسان در سايه علم و دانش خوبيها و بديها را درک مي کند و به فضائل اخلاقي گرايش و از رذائل اخلاقي دوري مي جويد و در نتيجه بر اساس علم و دانش ، شخص با فضيلت و متخلق به اخلاق حسنه مي گردد و اخلاق را در سايه علم و دانش مي توان پيدا نمود و هر اندازه علم و دانش بيشتر و بالاتر رود و شناخت فضائل و رذائل بيشتر گردد ، قهرا از رذائل اجتناب نمايد و به فضائل مي گرايد . و نظريه افلاطون در اخلاق آن است که در پرتو پرورش عقل و خرد ، آدمي مي تواند جلوي طغيان و سرکشي عواطف و احساسات را بگيرد و فضائل نفساني را در وجود خود ايجاد کند و هر اندازه انسان عقل و خردش کاملتر گردد ، بينش او بيشتر و به فضائل اخلاقي گرايش بيشتري پيدا خواهد نمود . البته نمي توان انکار کرد که علم و دانش ( به عقيده سقراط ) و عقل و خرد ( به عقيده افلاطون ) يکي از عوامل مهم فضائل اخلاقي در انسان است ، ولي هرگز نمي توان به طور کلي پذيرفت که علم و عقل در همه وقت و در همه افراد مهار کننده غرائز سرکش باشد و افراد بد اجتماع کساني باشند که داراي علم و عقل نيستند و در مقابل ، افراد با فضيلت اجتماع از کساني تشکيل مي شوند که داراي تحصيلات عالي هستند ، زيرا بسيار مشاهده مي کنيم و آمارهائي که در جهان انتشار پيدا مي کند نيز گواهند که افراد درس خوانده بسياري که داراي علم و عقل و خردند و حتي درباره زيانها و مفاسد اخلاق فردي و اجتماعي کتابها نوشته اند و يا درباره ي مضرات نوشابه هاي الکلي ، قمار ، رشوه خواري ، روابط نامشروع جنسي و عدالت و آزادي خواهي مقالات و سمينارها تشکيل داده اند ، اما زندگي آنها توأم با همان مفاسد اخلاقي و بي عدالتي و تجاوز به حقوق ديگران است . آيا اين همه جنايات و مفاسد اخلاقي و اجتماعي را افراد بي علم و عقل در جهان به راه انداخته اند و آيا علم و عقل قدرت جلوگيري از حرص و آز و بي عدالتي و تجاوز به حقوق ديگران و يا جاه طلبي و خودخواهي و شهوت راني و هزاران مفاسد اخلاقي ديگر را دارد و مي تواند آنها را مهار کند ؟ پس نتيجه مي گيريم که علم و دانش و يا عقل و خرد به تنهائي نمي تواند کنترل کننده غرائز و تبديل کننده عواطف و احساسات باشد و اخلاق را تنها به واسطه علم و دانش و خرد تنها بنا به گفته ي ( سقراط و افلاطون ) نمي توان تحصيل نمود و ضامن اجرايي براي آن وجود ندارد ولي اسلام ضامن اجراي آن را يک امر عقيدتي دروني و عاطفي ، که همان ايمان به خدا و عمل صالح است ، تعيين نموده است . و قرآن کريم چنين مي فرمايد : و العصر ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات قسم به هنگام ظهور امام عصر ( عج ) که همه انسانها در زيانند مگر کساني که ايمان به خداي يکتا آوردند و عمل صالح و نيکو به جا آورند . زيرا خدا را حاضر و ناظر مي دانند و خود را در محضر حق مي پندارند و يقين دارند آن که از اوامر الهي و يا نواهي خداوند سر پيچد جزاي خود را در اين سرا و آن سرا خواهد ديد . قرآن کريم مي فرمايد : فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال دره شرا يره هر کس هر گونه عملي بنمايد ولو يک ذره ، اگر نيکو باشد ، سزايش را نيکو خواهد ديد و اگر پليد باشد ، سزايش را پليد خواهد ديد ، پس ضامن اجرا ، عمل صالح ايمان به خدا و روز قيامت است و آن ضمانت فقط در عقيده اسلامي است و بس . مکتب اخلاقي از نظر عاطفي و محبت يکي از قديمي ترين نظريات ملاک اخلاقي کارها از نظر عاطفي و محبت است که اديان هم با آن موافقند و آن را تأييد مي کنند ولي اين مکتب اخلاقي هم کامل نيست و طرفداران اين مکتب اخلاقي عبارتند از هنديها ، بودائيها و مسيحيان و با شرائطي اسلام ، زيرا اين اخلاق در محور عاطفه و محبت دور مي زند ولي اسلام اين اخلاق را از جنبه ي عاطفي و محبت تنها ، يک بعدي مي داند و نمي پذيرد زيرا مکتب اخلاقي از نظر عاطفه و محبت آن است که هر کاري که از عاطفه و محبت انسان سر زند آن کار اخلاقي است و آن شخص متخلق به فضائل اخلاقي انساني است چون کارهاي عادي و معمولي انسان کاري است که از انگيزه هاي خودخواهانه و ميلهاي طبيعي انسان سرچشمه مي گيرد و هدف از آن رسيدن به سود و لذت شخصي است ، هر کاري منشأ آن چنين باشد ، اخلاق نيست . مثلا يک کارگر و کاسب و بازرگان و کشاورز که به دنبال کار مي رود ، چون هدفش جلب منفعت و يا دفع ضرر است ، کار اخلاقي انجام نداده است ، بلکه کار اخلاقي آن است که از يک عاطفه عالي تر از تمايلات فردي سرچشمه بگيرد . چنان چه حضرت علي ( ع ) مي فرمايد : اجعل نفسک ميزانا بينک و بين غيرک (1 ) يعني آنچه براي خودت مي پسندي براي ديگران نيز بپسند و آنچه براي خود نمي پسندي براي ديگران هم نپسند .البته اين عاطفه و محبت ( ديگر دوستي ) در بعضي از انسانها آنچنان اوج مي گيرد . از سود رساندن به ديگران و دفع ضرر از ايشان بيش از خود لذت مي برند و علت آن اين است که هر کاري را که انسان انجام مي دهد مبدأ و هدفي دارد و نيز مبدأ هر کاري در انسان احساس و ميل و عاطفه اوست که اگر در انسان پيدا نشود ، محال است که کاري را انجام دهد . در کار اخلاقي مبدأ آن ميلي است که مربوط به شخص خودش نيست بلکه مربوط به ديگران است و نام اين ميل را ( عاطفه و محبت ) مي گذارند . و هدف از آن نيز سود رساندن به خود نيست بلکه هدف ، رسيدن خير به ديگران است . طبق اين نظريه ، کار انسان اگر در دايره ( من ) خلاصه شود و فرد در پي آن باشد که همه سودها به او برسد ، شبيه حيوانات خواهد بود . اما اگر از دايره من خارج شده و به دايره ( ما ) و ديگران رسيد هم از نظر مبدأ از دايره خود خارج شده و هم از نظر هدف اين کار از روي عاطفه انساني و اخلاقي است . ميل براي ديگران و هدف خير رساندن به ديگران ، که انسان از دايره خود و من پا بيرون گذارد و با يک عاطفه عالي تر از تمايلات فردي به غير خود برسد ، همان اخلاق است که محبت را تبليغ مي کند . اين نظريه يک نظريه مشترک ميان تمام اديان و بيشتر مکاتب فلسفي عالم است و هيچ دين آسماني نداريم که توصيه به اين گونه محبت نکرده باشد و در اخبار و احاديث اسلامي سفارش درباره عاطفه و محبت ديگران بسيار شده است ، چنان که علي ( ع ) مي فرمايد : « فاحب لغيرک ما تحب لنفسک و اکره له ماتکره لها » ( 2 ) دوست بدار براي ديگران آنچه براي خود دوست مي داري و نپسند براي ديگران آنچه براي خود نمي پسندي. در اخلاق هندي محور اخلاق را عاطفه و محبت قرار داده اند و در اخلاق مسيحيت هم محور اخلاق را عاطفه و محبت قرار داده اند، چنانچه گاندي مي گويد : مجموعه کتب مذهبي هندوئي سه اصل بيشتر نيست : 1 - اين که در همه دنيا يک معرفت و شناخت وجود دارد و آن شناخت نفس است . خودشناسي .2 - اين که هر کس خود ر ا بشناسد ، خدا را شناخته است و جهان را هم شناخته است ، اين دو اصل در کلمات پيامبر اکرم ( ص ) و اميرالمؤمنين ( ع ) است که پيغمبر ( ص) مي فرمايد : « من عرف نفسه فقد عرف ربه » ( 3 ) و از علي ( ع ) است : معرفه النفس انفع المعارف . (4) 3 - در همه دنيا يک نيرو وجود دارد و آن نيروي تسلط بر خويشتن است هر کس بر خود مسلط شود ، بر جهان مسط شده است و در همه جهان يک نيکي وجود دارد و آن دوست دشتن ديگران مانند دوست داشتن خود است که اسلام هم به هر دو اين اصل دستور داده است پس اخلاق هندي فقط بر پايه دوست داشتن و محبت به ديگران است . سخن مبشران و مبلغان مسيحي نيز اين است که ما پيام آور محبت هستيم و مسيح پيام آور محبت بوده است تا آنجا که مي گويد اگر يک نفر سيلي به طرف راست صورتت زد طرف چپ را هم بياور تا بزند و اگر جيب راستت را خالي کرد جيب چپت را هم در اختيار او بگذار که بردارد البته اسلام تا اين حد اجازه نداده که به متجاوز و متعدي محبت شود ، بلکه فرمان داده است که از ظلم و ستم جلوگيري شود و همان طوري که فرداي قيامت از ظالم سؤال مي شود که چرا ظلم کردي ، از مظلوم سؤال مي شود چرا دفاع از ظلم به خود ننمودي تا اين که از ظلم جلوگيري شود چنان که در قرآن کريم خداوند هم مي فرمايد : لا يحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم ( 4 ) خداوند دوست ندارد صداي کسي را به بدي نسبت به ديگران بلند شود مگر هنگامي که به او ظلم و تعدي شده باشد و بخواهد جلوي تجاوز ديگران را بگيرد . مکتب اخلاق از نظر وجدان : در روانشناسي بحثي است راجع به وجدانهاي انسان يا به تعبير ديگر امور فطري است که چه چيزهائي در فطرت انسان هست و اين بحث بر چهار اصل بنا شده است . 1 - وجدان پرسش يا وجدان ديني و مذهبي به اين معني که هر انسان به حسب خلقت و فطرتش اگر به نداي فطرتش گوش دهد خدا خواه و خداجو و خدا دوست آفريده شده است . 2 - وجدان حقيقت جوئي و وجدان علم ، يعني انسان علم را به خاطر خود خود علم دوست دارد و بر حسب فطرت و غريزه انساني کاوشگر و کنجکاو آفريده شده است . 3 - وجدان اخلاقي يا فضيلت دوستي يعني انسان به حسب فطرت نيکوکار و فضيلت خواه آفريده شده است و به او وجداني داده شده است که او را دعوت به خير و فضيلت و نيکوکاري مي کند . 4 - وجدان زيبائي خواهي يعني انسان به حسب فطرت و وجدان خودش زيبا شناس و زيبائي خواه آفريده شده است . گانت که يکي از فلاسفه مهم قرن هيجدهم است مي گويد وجدان اخلاقي دستورهاي صريح و قاطعي است که وجدان انسان به انسان الهام مي کند ، اگر از آنها بپرسيم چرا انسانها درباره ديگران محبت و ايثار مي کنند و چرا به ديگران احسان مي نمايند و يا چرا حق شناسند و چرا از عفو لذت مي برند و امثال اينها ، مي گويند همه اينها را وجدان اخلاقي امر مي کند و جز فرمان وجدان چيز ديگري نيست که مبتني بر اين نظريه است که کانت و بعضي از فيلسوفان جهان معتقدند که انسان حقايقي را پيش از تجربه ، دارا بوده است در مقابل ( اگوست کنت ) قرن نوزدهم و بعضي فلاسفه ديگر که مي گويند همه سرمايه هاي فکري و وجداني انسان از احساس و تجربيات انسان است چيزي از قبل در وجود انسان نبوده است و انسان همه چيز را از راه حواس يا تجربه به دست مي آورد. اسلام مي گويد : خداوند متعال نيرويي در درون انسان قرار داده است که تکليف را به انسان الهام مي کند و در کارهاي خوب و اخلاقي از درون انسان به او فرمان مي دهد اين نيرو نه عاطفه و محبت تنها است ( آنچنان که اخلاق هندي و مسيحي مي گويد ) و نه عقل و اراده است ( آنچنان که فيلسوفاني مانند سقراط مي گويند ) و کارهايي طبيعي هم مثل غذا خوردن و آب نوشيدن به وجدان ارتباطي ندارد . قرآن کريم انسان را مجهز به سلسله الهاماتي مي داند که وجدانش به او الهام مي کند چنان چه در سوره ي شمس خداوند بعد از ده قسم مي فرمايد : « و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقويها قد افلح من زکيها و قد خاب من دسيها »( 5 ) آخرين سوگند ، سوگند به نفس و روح و اعتدال بشر است که کارهاي فجور و زشت و همچنين تقوي و پاکي را الهام کرده قسم ياد نموده که آن کس رستگار و سعادتمند است که به وجدان پاک خود جواب دهد و الهام وجدان خود را در راهنمائي کارهاي خير و پاکيزه بپذيرد و آن کس زيانکار است که عمل به دستور وجدان خود ننمايد و راه فجور و ناپاکي را بپيمايد و همچنين در آيه شريفه و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات » ( 6 ) در تفسير الميزان علامه طباطبائي قدس سره مي فرمايد : خداوند نفرموده و اوحينا لهم ان افعلوا الخيرات » ما به آنها وحي کرديم که کارهاي خير به جا آوريد بلکه خود کار خير را به آنها وحي نموديم يعني کار خوب را به آنها الهام کرديم . کانت که در رديف ارسطو افلاطون است مي گويد فعل اخلاقي يعني فعلي که انسان آن را به عنوان يک تکليف از وجدان خودش گرفته است انجام دهد و صرفا براي اطاعت امر وجدان است او وصيت کرده است که بر لوح قبرش درباره ي وجدان چنين بنويسند : دو چيز است که انسان را هميشه به اعجاب در مي آورد و هر چه انسان بيشتر مطالعه کند اعجابش بيشتر مي شود . 1 - آسمان پر ستاره اي که بالاي سر ماست 2 - وجداني که در ضمير ما قرار گرفته است . مکتب اخلاق انتفاعي مادي درغرب يا اصالت لذت مکتب اخلاق انتفاعي غرب ، امروز در دنياي غرب معمول است و اين همان اخلاق مادي است که اساس آن را روانشناسان امريکائي تشکيل داده اند و مانند ( ديل کارنگي ) پيرو آنها بوده و کتابهاي اخلاقي خود را بر اساس اين مبنا نوشته اند و ماهيت تعريف اين اخلاق آن است که چه بکنيم که درآمد بيشتر داشته و نفع شخصي و لذت بيشتر داشته باشيم تا موقعيت و شخصيت ما در اجتماع افزايش پيداکند . اگر ملت غرب به بسياري از اصول اخلاقي آراسته اند مثلا دروغ نمي گويند نيرنگ و خيانت در داد و ستد ندارند براي اين است که اين صفات به صورت ابزار انتفاعي تلقي شده و موجب رونق بازار آنها گرديده است و باعث به گردش در آمدن چرخ هاي اقتصادي آنان است و اگر روزي نفع مادي خود را در ضد آن ببيند که به دروغ گفتن و خيانت کردن سود بيشتري مي توان برد ، چون اصالت اخلاقي ندارند دروغ مي گويند و خيانت مي کنند و از اين رو براي اخلاق ذاتا حسن و قبحي قائل نيستند بلکه حسن و قبح اخلاقي را از دريچه منافع مادي مي پندارند ، هر کجا منافع مادي آنهاتأمين شود ولو در مفاسد و رذائل اخلاقي باشد ، مانند خود فروشي ، دروغ ، تزوير ، ستمگري ، قمار ، ميگساري ، شهوتراني در غرائز جنسي و امثال آن ، هيچگونه زشتي و پستي براي آن قائل نمي باشند و فورا قيافه خود را عوض مي کنند و دروغ سازي و حيله گري و ديگر مفاسد اخلاقي را شعار خود مي سازند اين خود يکي موضوع انحراف از کمال اخلاقي است که فضائل اخلاقي اصالت ندارند تا به آن عمل شود بلکه فضائل اخلاقي هر کجا که منافع مادي ما را تأمين کند و ابزار زندگي و وسيله ي رونق بازار اقتصاد گردد ، به آن عمل مي شود و گرنه خود يک مطلوب اصيل و و اقعي نيست لذا براي خوبي و فضيلت اخلاق اصالت ذاتي قائل نيستند و در هر موقع و زمان و مکان ممکن است تغيير و تبديل پيدا کند از اين جهت با اين اخلاق متزلزل نمي توان جلوي بسياري از مفاسد اخلاق فردي و اجتماعي را گرفت و کنترل نمود زيرا خودخواهي و جاه طلبي و يا غرور و تکبر که لازمه حب ذات است ، اين مکتب اخلاقي چگونه مي تواند از آن جلوگيري کند ، بلکه به توسعه آن کمک مي کند . مهر و محبت و عفو و اغماض و احسان که از فضائل برجسته ي انساني است کجا در قاموس اين اخلاق جا دارد و آلودگي به قمار و شراب و زنا و التذاذهاي نفساني ديگر ، اين اخلاق کجا مي تواند آنها را مهار کند . راسل در کتاب جهاني که من مي شناسم در بحث اخلاقش ، به هيچ معيار اخلاقي معتقد نيست ، نه اخلاق افلاطوني و ارسطوئي ، نه اخلاق وجداني و احساس تکليف ( کانت ) و نه ديگر مکاتب اخلاقي ، بلکه مکتب او همان اخلاق انتفاعي و غرب است زيرا معتقد است بشر موجودي منفعت خواه آفريده شده است و جز در پي سود خويش نيست ، از سوي ديگر ما در جامعه نياز به يک سلسله روابط حسنه داريم که نام آنها را اخلاق گذاشته ايم و مي گوئيم حقوق يکديگر را بايد رعايت کنيم ، نسبت به يکديگر احترام کنيم ، وظائف اجتماعي خودمان را انجام دهيم و آنچه بشر در زندگي اجتماعي به نام اخلاق به آنها نيازمند است ، بايد انجام دهيم . مي گوئيم ما بايد کاري کنيم که همين اصول در جامعه حکمفرما بشود اگر بگوئيد اين حقوق فضيلت است و تکليف و مسئوليت اخلاقي ايجاب مي کند که به جا آورند ، درست نيست اين حرفها اساس و پايه اي ندارد و رذيلت اخلاقي اساسي ندارد و مورد قبول نيست . حقيقت اين است که منافع انسان در همين است که به يکديگر نيکي کنند تا در مقابل نيکي ببينند ، به اين معني بايد گفت که تو بايستي به دنبال منافع و خوشي خودت باشي و منافع خوشي تو در همين است که راست بگوئي تا ديگران به تو راست بگويند خيانت نکني تا به تو خيانت نکنند. اگر مي خواهي که ديگران به تو دروغ نگويند ، خيانت نکنند، مالت را نبرند و احترام بگذارند ، بايد به آنها دروغ نگويي ، خيانت نکني ، مالشان را نبري ، اما در جايي که زور تو مي رسد که قدرت داشته باشي و کسي نتواند مالت را ببرد و خيانت کند ، ضرورتي ندارد و فضيلتي نيست که دروغ نگويي و خيانت نکني . حرف راسل در واقع انکار اخلاق به عنوان يک ارزش اخلاقي است . چون اخلاق را در سود شخصي پياده کرده است و اخلاق را فاقد ارزش متعالي و قداست مي داند و مي گويد اخلاق يک چيزي مافوق منفعت شخصي نيست و خود منفعت است و اين اخلاق در جايي پياده مي شود که قدرتهاي مساوي باشند و نيروي متساوي در برابر هم ، اما آنجايي که يک نيروي فوق العاده قوي تري موجود است ، اين اخلاق براي شخصي قوي چنين اقتضائي ندارد که به جهت منافع شخصي خود راست بگويد ، تجاوز نکند و احترام بگذارد ، زيرا نيازش را با قدرت اعمال مي کند و موضوعي براي راست گوئي و عدالت باقي نمي ماند در اين موقع راستگويي و دروغگوئي يکسان و عدالت و ظلم مساوي است ، چقدر در اشتباه است ! مکتب اخلاق کمونيستي يا مارکسيستي : يا اصالت اقتصاد اين مکتب هم براي خود يک سيستم اخلاقي دارد زيرا هر مکتبي بايد يک معيارهائي براي اخلاق وضع کند که پاسخگوي سؤالات باشد تا روشن شود که آن مکتب براي چه چيزهائي ارزش انساني قائل است و چه نوع صفاتي را فضائل و اخلاق و چه نوع صفاتي را رذائل و ضد اخلاق مي داند در اين مکتب چه چيز معيار اخلاق است ؟ آن تکامل اجتماع است که بر اساس تکامل ابزار و توليد مي باشد و اين مکتب منطقي دارد به نام منطق ديالکتيک که همان منطق معروف هگل و فلسفه و جهان بيني مادي است اساس اين نظريه اصالت اقتصاد است مي گويند ماهيت اصلي تاريخ را اقتصاد تشکيل مي دهد و تاريخ ماهيت مادي دارد و اصطلاح ماترياليسم را هم انگلس وضع کرده است پس يگانه معيار اخلاقي در اين مکتب تکامل است يعني هر کاري که به هر شکل و صورتي که جامعه را به پيش ببرد و به کمال برساند ، اخلاق است و هر چيز به هر کيفيتي مانع تکامل جامعه شود ضد اخلاق است در زير اين ماسک عالي که همه آن را از جهت کلي تکامل جامعه قبول دارند نظر فاسد خود را پياده مي کنند به اين نحو که مي گويند اولين اصل تضاد است يعني هر چيزي ضد خود را در درون دارد و به همين دليل پويا و در حا ل حرکت است . اصل دوم حرکت است و حرکت هم ناشي از تضاد است اين حرکت منجر به يک سلسله تغييرات تدريجي مي شود بلکه حرکت عين تغيير تدريجي است مثال معروف هگل در اين قسمت مي گويد اگر به آب حرارت بدهيم تدريجا گرم مي شود و از درجه صفر به تدريج به 99 درجه بالا مي رود و لکن وقتي که 100 درجه رسيد تغيير دفعي پيدا مي کند و آب بخار مي شود و تغيير کمي به کيفي تبديل مي شود عين اين جريان در جامعه هم وجود دارد جامعه در هر مرحله که باشد ضد خودش را در درون خودش مي پروراند و همان منجر به حرکت و کشمکش مي شود و در نهايت به انقلاب در جامعه منتهي مي شود که همان تغيير کيفي است يعني نظام اجتماعي يک جامعه به يک نظام ديگر که طبعا آن نظام جديد کامل تر است و باز آن نظام ضد خودش را در درون پرورش مي دهد و باز کشمکش ادامه دارد تا در نهايت يک انقلاب کيفي حاصل شود و جامعه عاليتر و کاملتري به وجود آيد . ريشه ي همه اينها در واقع ابزار توليد و روابط توليدي است و جامعه هم راه تکاملش را جز از طريق انقلاب نمي تواند طي کند . در اين مکتب معيار اخلاق ، انقلاب است نه تکامل جامعه و اگر تکامل مي گوئيم بدين جهت است که مکتب تکامل به عقيده آنها جز از طريق انقلاب عملي نمي شود اينجاست که همه معيارهاي اخلاقي عوض مي شود و فضائل و رذائل اخلاقي اصالت ذاتي ندارند بلکه فضائل و رذائل اخلاقي عرضي و تغيير پذير است و به جاي يکديگر در راه بدست آوردن انقلاب عوضش مي شوند . هر اخلاقي که براي به دست آوردن انقلاب به جا آورده شود فضائل است وهر چه نشود ضد اخلاق ، لذا در اين صورت دروغگوئي به جاي راستگوئي ، و خيانت به جاي امانت ، حيله و تزوير به جاي صداقت و درستي و ظلم وستم به جاي عدالت، و جنگ به جاي صلح و خرابکاري و آشوبگري به جاي آرامش و امنيت جزء فضائل اخلاقي کمونيسم و مارکسيسم است زيرا هر چيزي که در سرعت يافتن چرخ انقلاب مؤثر باشد ، آن اخلاق است و هر چيزي که نباشد ، ضد اخلاق است و لذا ممکن است صداقت ، درستي ، امانت ، عدالت و احساس ، و محبت و فضائل ديگر ضد اخلاق شناخته شود . پس اين مکتب هم مانند مکتب انتفاعي غربي ها براي فضائل و رذائل اخلاقي اصالت ذاتي قائل نبوده و محور و معيار اخلاقي را هر صفتي مي داند که در راه انقلاب به کار آيد . ( 7 ) مکتب اخلاق از ديدگاه اسلام اين مکتب امتيازات و برتري زيادي بر مکاتب اخلاقي ديگر داشته و بهترين و کاملترين و عملي ترين مکاتب اخلاقي است به چند دليل:1- اسلام اولا به حسن و قبح ذاتي فضائل و رذائل اخلاقي معتقد است برخلاف مکتبهاي غربي و کمونيستي که براي اخلاق حسن و قبح ذاتي قائل نيستند ، بلکه حسن و قبح اخلاقي را عارضي و در زمان و مکان و موقعيت خاصي معتقدند که تغيير مي کند . ولي اسلام تمام افعال و رفتار و کردار و پندار انسان را از دو حالت خارج نمي داند يا ذاتا نيکو و پسنديده است و يا زشت و ناپسند است ، به اين معني که فضيلت در انسان که از رفتار و کردار او سر ميزند يا جزء فضائل است و هميشه و در هر زمان و مکان ممدوح و تغيير ناپذير است ، مانند راستي و درستي و صداقت و امانت و عدالت ، محبت و امثال آنها و در مقابل رذالت اخلاقي ذاتا پليد و مذموم است مانند دروغ ، خيانت ، ظلم ، بي عدالتي ، بي عاطفگي و امثال آنها و مفهوم و معني هيچ کدام از آنها تغيير پذير نيست و ثابت و لا يتغير است هيچگاه دروغ و خيانت و ظلم پسنديده و هيچگاه راستگوئي امانت و عدالت ناپسند نمي گردد چنان که مکاتب غربي مادي و کمونيستي معتقدند . اخلاق در اسلام متکي به ايمان به خداست 2 - اخلاق در اسلام متکي به ايمان به خدا است زيرا انسان معتقد است که خداوند متعال در همه احوال حاضر و ناظر اعمال او بوده و هميشه در خلوت ، جلوت ، ظاهر و باطن يک پليس مخفي مراقب اعمال و رفتار و کردار و حتي پندار او است که او خداوند متعال است ، چنان که در قرآن کريم مي فرمايد : ان ربک لبالمرصاد (8) خداوند در کمينگاه حاضر و ناظر اعمال بندگانست و يعلم خائنه الا عين و ما تخفي الصدور ( 9 ) آگاه است خداوند آنچه با گوشه چشم خيانت بکنيد و يا در ضمير و نهان دلتان بگذرد علاوه بر نظارت خداوند ، طبق آيات قرآني ، دو ملک رقيب و عتيد تمام اعمال و رفتار و کردار و پندار ما را مي نويسد ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد ( 10 ) هيچ گفتار و کردار و پنداري از انسان سر نمي زند جز آن که فرشته تند نويس رقيب کارهاي خوب و عتيد کارهاي زشت ما را مي نويسد . 3 - اسلام معتقد به پاداش کيفر اعمال است هم در دنيا و هم در عقبي اسلام معتقد به پاداش و کيفر اعمال است و اعمال ما در اين جهان اثر وضعي دارد و هم در آخرت اثر خير و شر خود را نشان مي دهد چنانچه پيامبر اکرم ( ص ) فرموده : ان خيرا فخير و ان شرا فشر اگر خير باشد اثر وضعي خوب و شايسته خواهد داشت و اگر شر باشد اثر وضعي آتش که گرمي و زندگي است زيرا نظام اين عالم بر اساس حق و عدالت خلق شده و داراي يک سرشت حق و حقيقي است هر کس برخلاف عدالت و حقيقت قدم بر دارد . اثر وضعي آن مانند دودي است که اول به چشم خودش مي رود ( للحق دوله و للباطل جوله ) براي حق دوام و دولتي است و باطل جولان دهنده و موقتي است . پس در همين دنيا شخص مسلمان معتقد است اثر وضعي عملش را في الجمله مي بيند گذشته از آن که معتقد است ، چندين برابر پاداش عمل خير و کيفر عمل بد را در نشئه آخرت خواهد ديد آن هم نه در يک مدت محدود بلکه الي الابد و هميشگي تا خدا خدا است پاداش کيفر اعمالش را خواهد ديد برخلاف مادي گراها که اصلا معتقد به مبدأ و معاد نيستند . خداوند در قرآن کريم مي فرمايد : « من عمل صالحا من ذکر او انثي و هو مؤمن فلنحيينه حيوه طيبه و لنجزينهم اجرهم باحسن ماکانوا يعملون » ( 11 ) هر کس ايمان به خدا و عمل صالح و فضيلت اخلاقي داشته باشد خواه مرد يا زن در همين دنيا يک زندگي لذت بخش و خرم و خوش به او عنايت مي کنيم و در آخرت هم به چندين برابر دنيا پاداش و جزا و خير به او خواهيم داد علاوه بر آن که در آخرت به کوچکترين عمل خير و شر انسان پاداش و کيفر دائمي و هميشگي خواهد داد به مصداق آيه « فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره » ( 12) هر کس به اندازه يک ذره کوچک کار خوبي کند در آن سراي پاداشش را خواهد ديد و هر کس ذره اي کار شر از او صادر شد ، کيفرش را خواهد ديد . 4 - اسلام معتقد است که انسان فطرتا فضيلت دوست و از رذايل متنفر و کسي که به خدا ايمان داشته و به عمل صالح و فضائل اخلاقي عمل کند خداوند محبت او را به دل ديگران انداخته و او را محبوب و عزيزش مي نمايد و اين محبوبيت و عزت در اجتماع و بين مردم بزرگترين آرزو و آمال هر فردي است چنان چه در قرآن کريم است « ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا » ( 13 ) هر کس ايمان به خدا آورده و دارار عمل صالح و فضائل اخلاقي عمل کند خداوند محبت او ر ا به دل ديگران مي اندازيم تا در جامعه محبوبيت و مجد عظمت پيدا کند و همچنين به او عزت و آبرو و شرافت مي دهيم به مصداق قرآن کريم « و لله العزه و لرسوله و للمؤمنين » ( 14 ) عزت و شرافت و آبروي حقيقي فقط براي خدا و پيامبران خدا و مؤمنين است . پس در چهارده قرن گذشته اخلاق اسلامي برتر و درخشنده تر و جامعترين مکاتب اخلاقي بوده و ضامن اجراء هم داشته برخلاف مکتب هاي اخلاقي ديگر که ضامن اجراء ندارد زيرا اسلام مسلمين را داراي پليس مخفي دانسته و هميشه خدا را حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار آنها معرفي مي کند به مصداق قرآن کريم « و نحن اقرب اليه من حبل الوريد ( 15 ) خدا از رگ گردن به انسان نزديک تر است و به تمام ظاهر ، باطن سر و ضمير انسان آگاه است . يعلم خائنه الاعين و ما تخفي الصدور » ( 16 ) آگاه است خدا به خيانت چشمها و آنچه در دلها مخفي است و هر عملي که به جا آورد ، تندنويسان الهي مي نويسند « ان عليکم لحافظين ، کراما کاتبين » ( 17 ) زيرا آنچه از کردار و رفتار و گفتار از انسان سر بزند کرام الکاتبين مي نويسد و فرداي قيامت همه اعمال انسان در مقابل او تجسم پيدا مي کند و انسان نمي تواند آنها را انکار کند چنان چه مي فرمايد : « يوم تجد کل نفس من خير محضرا و ما عملت من سوء » ( 18 ) روز قيامت تمام اعمال و گفتار انسان خير و شر تجسم پيدا مي کند و حاضر در مقابل انسان مي شوند و به نص قرآن کريم : « يوم تشهد عليهم السنتهم و ايديهم وارجلهم بما کانوا يعملون » ( 19 ) روز قيامت تمام اعضاء و جوارح انسان زبان ، دست و پا و غيره شهادت مي دهند که ما در دنيا چه کرديم هر کس پاداش و کيفر اعمال خود را در آنجا مي بيند ونيکوکاران به بهشت و دار النعيم ابدي مي روند و گنهکاران به جهنم و عذاب الهي الي الابد خواهد رفت اين است امتياز مکتب اسلام و ضامن اجراء بودن آن بر ديگر مکاتب اخلاقي . پي نوشت ها: 1- نهج البلاغه کلمات قصار. 2- نهج البلاغه فيض ص 921.3- غرر الحکم ج 2 ص 769. 4- سوره نساء آيه 148.5- سوره شمس آيه 7. 6- سوره انبياء آيه 73.7-کتاب فلسفه اخلاق استاد شهيد مطهري ص 141.8- سوره فجر آيه 14.9- سوره غافر آيه 19.10- سوره ق آيه 16.11- سوره نحل آيه 97. 12- سوره زلزله آيه 4.13- سوره مريم آيه 69.14- سوره منافقين آيه 8 .15- سوره ق آيه 16.16- سوره غافر آيه 19.17- سوره انفطار آيه 9.18- سوره آل عمران آيه 30.19- سوره نور آيه 24./خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 257]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن