واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: بررسي امكان استدلال اخلاقي بر خداشناسي
اخلاق1 و احكام اخلاقي2 مي توانند در مسائل فلسفه دين مورد بررسي واقع شوند، يكي از اين مسايل اخلاقي فلسفه دين همان رابطه اخلاق و خداشناسي است كه به بررسي ماهيت قضاياي اخلاقي و منشا صدور آنها از آن جهت كه مورد تاييد و تاكيد دين است، مي پردازد؛ اين مساله را هنگامي كه در فلسفه اخلاق مورد بحث قرار مي دهند. در شاخه فرا اخلاق3 قرار داده كه در آن سخن از معنا و توجيه قضاياي اخلاقي و جستجو از واقعيت هاي وراي آنهاست كه مفاد آنها را تشكيل مي دهد. آنچه در اينجا به صورت گزارش و مرور خواهد آمد مبحث خاصي از رابطه خداشناسي و اخلاق است كه مي توان آن را «امكان ارائه برهان خداشناسي در مكاتب اخلاقي» عنوان نمود.
اين مساله، مساله اي است مشترك بين فلسفه دين و فلسفه اخلاق و از آنجا كه مبحثي است جديد و فوايد بسياري بر آن مترتب است شايسته تحقيق و بررسي عميق و ژرفكاوي انديشمندان و نظريه پردازان حوزه اخلاق و دين است. ولي آنچه در اين نوشتار آمده صرفا طرح بحث و تا اندازه اي معرفي مساله و مروري بر كليات آن و گزارشي از برخي ديدگاه هاي مشهور در اين باره است. سه فايده مهم اين بحث جديد را مي توان بطور خلاصه اين گونه ذكر كرد:
1. مي دانيم كه دو گرايش كلي در مكاتب اخلاقي از دير باز تاكنون عبارتند از: نظريه ها تكليف گرايانه4 و غايت نگرانه5. بعبارت ديگر همچنان كه مكاتب فلسفي از زمان باستان تا كنون همانند پاندولي بين رئاليسم و ايده آليسم در نوسان بوده اند؛ مكاتب اخلاقي نيز بين دو نقطه تكليف گرايي و غايت نگري در رفت و آمدند؛ حتي نظريه هاي اخلاقي مبتني بر دين نيز در اين تقسيم بندي مي گنجند. به عنوان مثال مكاتب اخلاقي سقراط و ارسطو، بنتام6 و جان استوارت ميل7 در رديف اخلاق غايت نگر (از نوع اخلاق فضيلت) قرار گرفته و ديدگاه هاي متاخري چون ديدگاه ساموئل كلارك8 و ايمانوئل كانت در اخلاق تكليف گرا واقع مي شوند، اخلاق فضيلت و سعادت ابن مسكويه و خواجه نصير نيز در اخلاق غايت نگر و ديدگاه حسن و قبح شرعي اشاعره و اخلاق محبت9 مسيحي در اخلاق تكليف گرا مي گنجد. اكنون پس از اين تمهيد مي توان گفت كه اگر بتوان برهان خداشناسي مفروضي را از دو مكتب اخلاقي كه مبتني بر دو معيار تكليف گرايي و غايت نگري است استخراج كرد يا امكان استنتاج آن را نشان داد، مي توان روشمندانه به تحكيم منطق خداشناسي در فلسفه دين پرداخت، هر چند عكس اين قضيه هيچ خدشه اي بر منطق خداشناسي نيست زيرا خداشناسي براي تبيين خود نيازمند نظريه ها و نظامهاي اخلاقي خاص نيست اگر چه مرتبط با خود اخلاق انساني هست.
2. پاره اي از مسائل فلسفه دين همانند مساله شرور وتجربه ديني كه پيوند ذاتي با منطق خداشناسي دارند، با راه يافتن به فلسفه اخلاق از طريق وابستگي شان به مساله خداشناسي، تعريف جديدي مي يابند و چه بسا راه حلهاي نويني براي توجيه آنها به دست مي آيد.
3. فرانكنا از نظريه پردازان اخلاق مي گويد: «اخلاق، دست كم آن گونه كه در جهان غرب رشد كرده است جنبه اي فرد گروانه يا پروتستانه نيز دارد. همانگونه كه سقراط اشاره كرده و فيلسوفان متاخر (شايد بيش از حد) تاكيد كرده اند، اخلاق كاربرد عقل و نوعي خود مختاري را از طرف خود ترويج يا حتي الزام مي كند».10 همو در جاي ديگر درباره اخلاق محبت مسيحي و رابطه اش با فلسفه اخلاق مي گويد: «اين مساله موضوع وجود خدا را پيش مي كشد زيرا اگر خدا نباشد بعيد است وظيفه اي نسبت به محبت داشتن خدا داشته باشيم و بايد اين موضوع را به فلسفه دين واگذار كنيم.» آن را از فلسفه اخلاق سوق مي دهيم».11 دو نكته اي كه در كلام اين فيلسوف اخلاق معاصر بدان اشاره شده است برگشت به بحث مهمي از فلسفه اخلاق دارد كه از آن بنام «انتخاب اخلاق و انتخاب اخلاقي» مي توان ياد كرد. اين مساله بطور خلاصه را ـ با هر گرايشي كه فرض كنيم ـ انتخاب مي كند يا آن را از پيش دارد و تنها بكار مي گيرد؟ در صورتي كه انتخاب مي كند آيا انتخابش يك انتخاب اخلاقي است يا خارج از اخلاق؟ و در صورتي كه آن را از پيش دارد بنيان آن چيست؟ در حقيقت بررسي ابتناي يك مكتب اخلاقي بر بنيان خدا گرائي يا لااقل امكان ارتباط قضاياي اخلاقي و وجود خدا در يك مكتب اخلاقي در روشن شدن ماهيت اين انتخاب كمك نمايد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]