تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بسم اللّه‏، شفاى هر دردى و يارى كننده هر دارويى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804390196




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شمه اى از اخلاق ، صفات و كرامات امام حسين عليه السلام


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شمه اى از اخلاق ، صفات و كرامات امام حسين عليه السلام
شمه اى از اخلاق ، صفات و كرامات امام حسين عليه السلام نويسنده:محمد عطايي آنچه در اخبار مربوط به پدر و برادرش آمده است كه بهره ايشان بود در مورد آن حضرت نيز محقق است . بنابراين هيچ مقام بزرگى نيست كه ايشان به آن رسيده باشند و او نرسيده باشد و هيچ رشته بزرگوارى را آنها جامع نيستند مگر آن كه او نيز جامع است و آنان به هيچ مرتبه بلندى نرسيده اند مگر اين كه او هم بدان رسيده است و هيچ قله عزتى را آنها بالا نرفته اند مگر آن كه او نيز رفته است .در (( كشف الغمه )) (1) از يعلى بن مرّه نقل شده كه مى گويد: از رسول خدا صلى اللّه عليه و اله شنيدم كه مى فرمود: ((حسين از من است و من از حسين ، خدا را دوست دارد هر كه حسين را دوست دارد، حسين سبطى از اسباط است .))از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: ((حسن و حسين عليهماالسلام در حضور رسول خدا صلى اللّه عليه و اله كشتى گرفتند، رسول خدا صلى اللّه عليه و اله به امام حسن فرمود: قدرت بيشتر به كار ببر، حسين را بگير. فاطمه عرض كرد: يا رسول اللّه ! برادر بزرگ را بر كوچك مى انگيزيد؟ رسول خدا صلى اللّه عليه و اله فرمود: (چه كنم ، مى بينم ) جبرئيل به حسين مى گويد: ادامه بده ، حسن را بگير)).(2)ابن طلحه مى گويد: (3) به طور مشهور نقل كرده اند كه آن حضرت مهمان نواز بود، به هر كه تقاضايى داشت بذل و بخشش مى كرد و صله رحم مى نمود، از مستمند دستگيرى و به سائل كمك مى كرد و برهنه را مى پوشانيد، گرسنه را سير مى كرد و بدهى بدهكار را مى پرداخت ، ضعيف را تقويت مى كرد و بر يتيم دلسوز و حاجتمند را يار و ياور بود. كمتر اتفاق مى افتاد كه مالى به او برسد مگر اين كه آن را تقسيم مى كرد.نقل كرده اند، وقتى كه معاويه وارد مكه شد، مال فراوان و جامه هاى بسيار و پوشيدنيهاى زيادى نزد آن حضرت فرستاد و آن بزرگوار همه را بازگرداند و چيزى از آنها را نپذيرفت . اين است خصلت شخص بخشنده و خلق و خوى انسان بزرگوار و علامت جوانمرد و صفت آن كسى كه داراى مكارم اخلاق است و نتيجه اعمالش گواه بخشندگى او و بيانگر آن است كه او آراسته به صفات پسنديده مى باشد. در عبادت دنباله رو پيشانيش بود تا آن جا كه نقل كرده اند: آن حضرت بيست و پنج مرتبه براى انجام اعمال حج - با اين كه شترانى به همراه او مى بردند - با پاى پياده تا حرم رفت .(4)على بن عيسى (( - رحمه اللّه - )) مى گويد: (5) اى كسى كه خدا با توفيقاتش و را كمك كند و به راه راست خويش هدايتت نمايد؛ بدان كه واژه كرم (بخشندگى ) كلمه جامعى است براى اخلاق پسنديده (مثلا) مى گويى : (( كريم الاصل ، كريم النفس ، كريم البيت ، كريم المنصب )) و نظاير اينها از اوصاف بزرگوارى در برابر واژه (( لؤ م )) (فرومايگى ) كه جامع تمام اخلاق ناپسند است (به طور مثال ) مى گويى : (( لئيم الاصل ، لئيم النفس ، لئيم البيت )) و نظاير اينها.اكنون كه اين مطلب را دانستى بدان : آن كرمى كه جود و بخشش يكى از انواع آن است در اين قوم ، كامل و براى ايشان ثابت ، مسلم و متعين بوده و از ايشان تجاوز نكرده است و از رفتار و گفتار ايشان جدا شدنى نيست بلكه كاربرد اين واژه درباره ايشان ، حقيقت است و در ديگران مجاز، از اين رو است كه بخل و آزمندى را به هيچ يك از بنى هاشم نسبت نداده اند و چنين صفتى هرگز از ايشان نقل نشده است . زيرا كه آنان در بخشندگى همسايه ابرها بودند و در دلاورى و حماسه بر شيران سبقت داشتند و در حلم و وقار، هم وزن كوه ها، ايشان درياهاى خروشان و ابرهاى پر فيض و بارنده بودند.(( فما كان من خير اتوه فانماتوارثه آباء آبائهم قبل )) (6)از اين رو هنگامى كه از على عليه السلام راجع به بنى هاشم و بنى اميه پرسيدند، فرمود: ((ما بزرگوارتر و شجاع و بخشنده تريم و آنها فريبكارتر، پرحيله تر و از همه كس زشت كارترند.))چه راست گفته است آن حضرت ! زيرا آنچه در طول زمان از اين دو قبيله ظاهر شد مصداق سخنان اوست و ترديدى نيست كه اخلاق آدميان در طول زمان معلوم مى شود و بنى هاشم اخلاق كريمه را به عنوان يك روش ‍ براى خود انتخاب كرده و آن وسيله رسيدن به مراتب والاى شرافت و بزرگوارى فروع و اصولشان و پايدارى عقل و خردشان قرار دادند. زيرا آنان بزرگواريشان را با چيزى نمى آميختند تا آن را معيوب سازد و چهره سيادتشان را به وسيله چيزى كه باعث زشتى آن شود، دگرگون نمى ساختند. بنى هاشم پيروان ائمه و سران اين ملت و بزرگان مردم و سروان عرب و خلاصه بنى آدم ، پادشاهان دنيا و راهنمايان راه آخرت ، حجت خدا بر بندگان و از طرف خدا بر شهرهايش امين بودند. بنابراين ناگزير نشانه هاى خير در ايشان ظاهر و علامتهاى شكوه و جلال در آنها هويدا و نمايان بود. آنان نمونه هاى شناخته شده بخشندگى بودند چنان كه پس از ايشان هر كس آراسته به صفت جود و بخشندگى شد، پيرو و دست پرورده ايشان بود و به وسيله ايشان هدايت يافته بود. چگونه مال را بذل و بخشش نكند آن كه در ميدانهاى نبرد جان عزيزش را در كف دست مى نهد و چگونه از دنياى زودگذر، نگذرد آن كه به آخرت دلبسته است ؟ بى ترديد در نظر خردمندان آن كس كه در ميدان كارزار، جان فشانى كند در دادن مال بخشنده تر است و آن كه نسبت به جان شيرين ، پارسا باشد، درباره نعمتهاى ناپايدار دنيا پارساتر است . چون زهد و پارسائى ايشان را دانستى ، از اين طريق ايثار و بهره رسانى ايشان را نيز بشناس . زيرا زاهد كسى است كه نسبت به نعمت پايدار دنيا پارسا باشد، و از گناهان آن بترسد و از حلال و حرامش روگردان باشد. و شايد آنچه را كه در سوره (( (هل اءتى ) )) از ايثار ايشان آمده ، شنيده باشى . آيا ايشان آن كسانى نيستند كه به خاطر دوستى خدا خوراكشان را به ديگران خورانيدند و هر يك از ايشان حاضر شدند براى خشنودى پروردگارشان به خود گرسنگى دهند و آن انسانهاى بزرگوار تلخى گرسنگى را بر خود هموار كردند و چشمان آن بزرگواران از گرسنگى به خواب نرفت و طعم شيرين سيرى را نچشيدند و به خاطر دلسوزى بر مستمند، يتيم و اسير، چشمان را غرق اشك غم كردند و بارها رنج فقدان غذا را صبح و شام پذيرا شدند و گرسنگى در دلهاى اهل بهشت شعله آتش بر افروخت ! آنان ايمان راستين داشتند موقعى كه گفتند: (( انا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريرا، فوقيهم اللّه شرّ ذالك اليوم و لقاهم نضرة و سرورا. )) (7) كسانى كه از احسان آنها برخوردار شده بودند از ايشان سپاسگزارى كردند ولى آنان در برابر گفتند: (( انما نطعمكم لوجه اللّه لا نريد منكم جزاء و لا شكورا. )) (8)امام حسين عليه السلام هر چند فرعى از پيامبر صلى اللّه عليه و اله و على عليه السلام و فاطمه عليهماالسلام است ولى او خود اصل است براى فرزندان بعد از خود و همه آنان بخشنده اند و بزرگوار.(( كرموا و جاد قبيلهم من قبلهمو بنوهم من بعدهم كرماءفا الناس ارض فى السماحة و الندىو هم اذا عد الكرم سماءلو اءنصفوا كانوا لا دم وحدهمو تفردت بولادهم حواء )) (9)روز فتح مكه امّ هانى (خواهر اميرالمؤ منين عليه السلام ) خدمت پيامبر صلى اللّه عليه و اله رسيد در حالى كه از برادرش على عليه السلام گله داشت . پيامبر صلى اللّه عليه و اله فرمود: ((خدا مقام ابوطالب را بالا ببرد! اگر تمام مردم فرزندان او بودند همگى دلير و شجاع مى بودند.)) و على عليه السلام در يكى از جنگها فرمود: ((اين دو پسر را نگاه داريد كه من بر كشته شدن از آنها شايسته ترم ، مبادا نسل رسول خدا صلى اللّه عليه و اله قطع شود.))به محمّد بن حنفيه (( - رضى اللّه عنه - )) گفتند: پدرت تو را سخاوتمندانه به ميدان جنگ مى فرستد ولى نسبت به حسن و حسين عليهماالسلام اجازه جنگ نمى دهد، فرمود: آنها دو چشم اويند و من دست او هستم ، و انسان با دست ، چشمان خود را حفظ مى كند. و در جاى ديگر هنگامى كه علت اين رفتار را پرسيدند، فرمود: من پسر اويم ولى حسن و حسين عليهماالسلام پسران رسول خدا صلى اللّه عليه و اله هستند.دلاورى و بخشندگى هر دو از يك (پستان ) شير نوشيده اند و در وقت ظهور به يكديگر وابسته اند، بنابراين تواءم با يكديگرند و هر آدم بخشنده ، دلير است و هر دليرى بخشنده است .على بن عيسى گويد: شجاعت امام حسين عليه السلام ضرب المثل است و بردبارى و شكيبائى اش در تنگناى نبرد چيزى است كه آيندگان و گذشتگان را ناتوان ساخته است . اگر از پايدارى اش بپرسند، بالاتر از پايدارى كوه بود و اگر از جراءتش جويا شوند، در تنگناهاى ميدان رزم در برابر مرگ بى باكانه حمله ور مى شد و ايستادگى اش در برابر آن بدكاران همانند ايستادگى جدش ‍ صلى اللّه عليه و اله در جنگ بدر و همتاى او بود و استوارى اش در برابر انبوه دشمنان ، با وجود ياران اندك چون استوارى پدرش در جنگ صفين و جمل بود و آبشخور عداوت دشمنان ايشان هم يكى بود، آنچه دشمنان صدر اسلام كردند، همان كار را بعديها نيز انجام دادند. بسا جنگجوى مغرور بى باكى كه با او درگير شد و به زمين خورد و بسا قهرمانى كه خونش هدر رفت و تباه شد و چه بسا كسى كه شمشيرش را آزموده بود ولى در پيشاپيش ‍ ديگران و در راءس همه محكوم به شكست شد و با هيچ دلاورى رو به رو نشد مگر داغ او را بر دل مادرش گذاشت . خداوند آنان را محشور گرداند و به همه آنان پاداش اعمالى را كه انجام داده اند، مرحمت فرمايد.(10)على بن عيسى درباره علم امام حسين عليه السلام مى گويد: (11) امام حسين عليه السلام در اين خاندان شريف به بهترين و بالاترين مقام آراستگى دست يافته و در ميان ايشان به جايگاه رفيعى رسيده بود كه حتى ستارگان نيز به آنجا نرسيده بودند و به دليل صفاى ضميرش بر مشكلات معارف آگاه بود و در اثر همين آگاهى حقايق براى او آشكار شد و آوازه فضايل و معارفش همه جا را گرفت و به گوش دوست و دشمن رسيد، چون اسباب بزرگوارى را تقسيم كردند، بخش ناب و در خور بزرگان نصيب او شد. بنابراين در امام حسين عليه السلام و برادرش خصلتهايى گرد آمد كه كسى را ياراى انكار آنها نيست . و اينان چرا چنين نباشند در حالى كه پسران بى واسطه فاطمه عليهماالسلام و على عليه السلام و نوادگان پيامبر صلى اللّه عليه و اله هستند و چه گرامى است آن فرع و اين اصل ! آنان دو آقا و پيشوايند، چه قيام كنند و يا نكنند، چرا كه آنها به هدف نهايى رسيده و گوى سبقت را از همگان ربوده اند. حسين عليه السلام كسى است كه نوك تيز نيزه و پيكان تيز را پسنديد و به لاشه هاى دشمنان و پاره هاى بازمانده از طعمه درندگان پشت كرد.فصل : در (( كشف الغمه )) آمده است ؛ چون معاويه ، حجر بن عدى (( - رحمة اللّه عليه - )) و يارانش را به قتل رساند، در همان سال امام حسين عليه السلام را ملاقات كرد و گفت : يا اباعبداللّه ! آيا مطلع شدى با حجر و يارانش ، شيعيان پدرت ، چه كردم ؟ فرمود: نه . گفت : آنها را كشتيم و كفن كرديم و بر جنازه شان نماز خوانديم ، امام حسين عليه السلام لبخندى زد و فرمود: اى معاويه اين گروه روز قيامت خصم تو خواهند بود. به خدا سوگند بدان و آگاه باش كه اگر ما چنان عملى را نسبت به پيروان تو مى كرديم نه آنها را كفن مى كرديم و نه بر ايشان نماز مى خوانديم ! به من خبر دادند كه تو نسبت به (پدرم ) ابوالحسن عليه السلام جسارت مى ورزى و بر ضد او دست به كارهايى مى زنى و از بنى هاشم عيبجويى مى كنى به خدا سوگند كه زهى براى كمان ديگران ساخته اى و بر هدف ديگران تيراندازى كرده اى و از جاى نزديك ، به دشمنى ايشان دست يافته اى ، و از كسى پيروى كرده اى كه نه سابقه ايمان دارد و نه دورويى و نفاقش تازگى دارد. هرگز او به فكر تو نيست تو خود به فكر خودت باش ، و او را ترك كن - اشاره حضرت به عمرو بن عاص است -.(12)انس مى گويد: خدمت امام حسين عليه السلام بودم ناگاه كنيزى وارد شد و يك دسته ريحان تقديم كرد. حضرت فرمود: تو در راه خدا آزادى ! عرض ‍ كردم : تقديم يك دسته ريحان آن قدر اهميت نداشت كه او را آزاد كردى ؟ فرمود: خداوند ما را چنين ادب آموخته است مى فرمايد: (( و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها او ردوها )) (13) و بهتر از هديه وى آزاديش ‍ بود.(14)روزى به برادرش حسن گفت : ((دوست داشتم كه زبان تو مال من بود و قلب من از آن تو.))(15)امام حسن عليه السلام نامه اى به آن حضرت نوشت و بخشش او را به شاعران ، مورد ملامت قرار داد، در پاسخ نوشت : تو بهتر از من مى دانى كه بهترين مال آن است كه آبرو را حفظ كند.(16)خدا تو را يارى كند! حسن ادب امام عليه السلام را در اين گفتار كه بهره كاملى از لطف ، و نصيبى از احسان فراوان دارد، و خدا بهتر مى داند كه رسالاتش را در چه خانواده اى قرار دهد.(17)از دعاهاى امام حسين عليه السلام است : ((خداوندا مرا به احسانت مغرور نساز و با مصيبت و گرفتارى ادب مفرما.))(18) اين دعايى است با خواسته هايى ارزشمند و آبشخورى زلال و گوارا كه ميان معناى ارزنده را با عبارت خوب و مختصر جمع كرده است ، آرى ايشان مالكان حقيقى فصاحت اند و ديگران رهگذرانند.روزى عبداللّه بن زبير و اصحابش امام حسين عليه السلام را دعوت كردند، چون آنها غذا خوردند امام حسين عليه السلام چيزى ميل نكرد، عرض ‍ كردند: غذا ميل نمى فرماييد؟ فرمود: ((من روزه دارم ، ولى هديه دادن به روزه دار (مانعى ندارد) پرسيدند: هديه روزه دار چيست ؟ فرمود: استعمال روغن و بخور دادن .))(19)غلامى مرتكب خلافى شد كه بايد مجازات مى شد. امام حسين عليه السلام دستور داد تا او را ادب كنند. عرض كرد: مولاى من ! (( والكاظمين الغيظ )) ، فرمود: او را آزاد كنيد. عرض كرد: مولاى من ! (( والعافين عن الناس )) فرمود: تو را بخشيدم ، عرض كرد: مولاى من ! ععع واللّه يحب المحسنين . )) فرمود: تو در راه خدا آزادى و (بعد از اين ) دو برابر آنچه قبلا مى دادم ، به تو مى دهم .(20)فرزدق مى گويد: امام حسين عليه السلام در بازگشتم از كوفه مرا ملاقات كرد پرسيد: از كوفه چه خبر؟ گفتم : آيا راست بگويم ؟ فرمود: من از شما خبر راست مى خواهم . گفتم : دلهاى مردم با شما ولى شمشيرهايشان با بنى اميه است و پيروزى از جانب خداست ، فرمود: ((جز راست نگفتى ، مردمان بندگان مال دنيايند و دين بازيچه زبان آنهاست . تا زمانى در اطراف دين مى گردند كه مايه رونق زندگيشان باشد و هرگاه با گرفتارى و بلا آزموده شوند، دينداران اندك اند.))(21)امام عليه السلام فرمود: ((هر كه نزد ما (اهل بيت ) بيايد چهار خصلت را از دست نخواهد داد: آيه محكمه ، حكم به عدالت ، برادر سودمند و همنشينى با دانشمندان .))(22)نقل كرده اند كه بين آن حضرت و امام حسن عليه السلام سخنى بود، عرض ‍ شد: نزد برادرت برو كه او از تو بزرگتر است ، فرمود: ((من از جدم شنيدم كه مى فرمود: هر دو نفرى كه بينشان سخنى رد و بدل شود و يكى از آنها در صدد خشنودى ديگرى بر آيد، او زودتر وارد بهشت مى شود و من دوست ندارم كه زودتر از برادر بزرگترم وارد بهشت شوم .)) چون امام حسن عليه السلام سخن امام حسين عليه السلام را شنيد، با شتاب نزد او آمد.(23)على بن عيسى (( - رحمة اللّه - )) مى گويد: خدا تو را يارى كند، اگر در صدد اطلاع از مناقب و امتيازات و خصلتها و اوصاف اين خاندان بر آيى و در پى آگاهى از حقيقت فضيلت فراوان ايشان باشى و چگونگى احوال آنان را به اجمال و تفصيل دريابى و بفهمى كه چه جايگاهى از برهان و دليل دارند، و در سخنان ايشان راجع به مواعظ و خطبه ها، جهتها و مقصدها و نامه هايشان دقت كنى خواهى ديد كه مشتمل بر افتخاراتى است كه آنها جامعند و قله هاى شرف را آنان پيش از همه كس فتح كردند و نيكيهاى فوق العاده اى را ايشان رواج دادند و معمول كردند، زيرا كردار آنان با گفتارشان هماهنگ و تمام رفتار و گفتارشان همچون احوالشان بود. آرى از كوزه همان برون تراود كه در اوست . فرزند پاره اى از تن پدر است و كسى را كه خدا گمراه سازد مانند كسى نيست كه او را هدايت كرده و آن كه خداوند پليدى را از او برطرف كرده و پاك و پاكيزه اش قرار داد، همچون كسى نيست كه در ظلمت شب بيهودگى سرگردان و در اين سرگردانى هميشه باقى است . آرى شخص بزرگوار دنباله رو بزرگوار و شرافت حادث دليل بر شرافت قديم است . و هيچ اصل شريفى بى ثمر نمى ماند و نجيب فرزند نجيب است و چقدر فاصله زياد است بين دور و نزديك و بيگانه و خويش ! بنابراين هر كدام از آنان جامع خصلتهاى همه آنهاست و همچنان كه شكوفه نشانه بهار است ، وجود هر يك از ايشان نيز دليلى بر جميع فضيلتهاى آن خاندان است . ما اگر بر مناقب يك تن از ايشان بسنده كرديم بدان معنى نيست كه درباره ديگران كوتاهى كرده ايم بلكه مقتضاى مقال و شرايط حال مى طلبد كه به آنچه گفتيم بسنده كنيم ، زيرا آن را كه مى بينى ، دليل بر ناديده است . خداوند مرا از محبت ايشان برخوردار كند كه كرده است و مرا به تربيت اولياء و دوستان اوليه ايشان ملحق سازد و به من توفيق دهد تا لطف و احسانش را سپاسگزارم هر چند كه بزرگتر و بالاتر از حد سپاسگزارى است .پی نوشتها:1- (( كشف الغمه ، )) ص 177. 2- همان ماءخذ، همان ص . 3- (( مطالب السؤ ول )) ص 73. 4- (( كشف الغمه )) ص 182 و (( مطالب السؤ ول )) ص 73. 5- (( كشف الغمه ، )) ص 182. 6- هيچ كار خير نبود مگر اينكه انجام دادند زيرا (نيكوكارى را) از پدران و نياكانشان به ارث برده بودند. 7- انسان / 10 و 11: ما از پروردگارمان خائفيم در آن روزى كه عبوس و شديد است ، از اين رو خداوند آنها را از شرّ آن روز نگه مى دارد و از آنها استقبال مى كند در حالى كه شادمان و مسرورند. 8- انسان / 9: (و مى گويند:) ما شما را براى خدا اطعام مى كنيم و هيچ پاداش و تشكرى از شما نمى خواهيم . 9- قبيله ايشان از گذشته داراى جود و كرم بودند و پسران ايشان بعد از آنها بخشنده و كريمند. پس همه مردم در سخاوت و بخشندگى به منزله زمين هستند و ايشان هنگامى كه مردمان كريم را بررسى كنند، به منزله آسمانند. اگر انصاف دهند مى بينند كه همه آنان تنها از آدم بوده و زاييده تنها حواء مى باشند! (كنايه از اين كه ديگران هيچ برترى بر يكديگر ندارند، تنها امتياز از آن خاندان پيامبر صلى اللّه عليه و اله است .) - م .10- (( كشف الغمه ، )) ص 180.11- همان ماءخذ ص 181.12- همان ماءخذ، ص 184.13- نساء / 86: و هنگامى كه كسى به شما تحيت گويد، پاسخ آنها را به طور بهتر بدهيد. يا (لااقل ) به همان گونه پاسخ گوييد.14- (( كشف الغمه ، )) ص 184 و 185.15- (( كشف الغمه ، )) ص 184 و 185.16- (( كشف الغمه ، )) ص 184 و 185.17- (( كشف الغمه ، )) ص 184 و 185.18- (( كشف الغمه )) ، ص 184 و 185.19- (( كشف الغمه )) ، ص 184 و 185.20- همان ماءخذ، همان ص . عبارات عربى ، جملاتى از آيه 134 سوره مباركه آل عمران است : خشم خود را فرو مى برند و از خطاى مردم مى گذرند و خدا نيكوكاران را دوست مى دارد.21- همان ماءخذ، ص 185.22- همان ماءخذ، ص 185.23- همان ماءخذ، همان ص .منبع: www.balagh.net/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 308]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن