تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836087954




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

توجه نظرى و عملى به قرآن در سيره پيشوايان


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
توجه نظرى و عملى به قرآن در سيره پيشوايان
توجه نظرى و عملى به قرآن در سيره پيشوايان   نويسنده:محمد محمدى اشتهاردى   عظمت قرآن   نظر به اين كه حقيقت قرآن، كلام الله است و از اين جهت از توحيد افعالى الهى نشإت مى گيرد، مقام بسيار ارجمندى دارد كه در مقايسه با عترت، گرامى تر است. از اين رو در وصيت معروف رسول خدا (صلی الله علیه واله) آمده: «من در ميان شما دو يادگار گران قدر را مى گذارم كه اگر از اين دو پيروى كنيد، هرگز بعد از من گمراه نخواهيد شد و اين دو قرآن و عترت من هستند كه از همديگر جدا نشوند تا در قيامت در كنار حوض كوثر نزد من آيند، بنگريد كه چگونه اين دو را جانشين من خواهيد كرد.» در اين تعبير آمده: «إحدهما إعظم من الاخر، كتاب الله حبل ممدود من السمإ الى الارض؛ مقام يكى از اين دو، يعنى قرآن كتاب خدا، ارجمندتر از ديگرى (عترت) است كه ريسمان (وحى) كشيده شده از آسمان به سوى زمين است.» [1] پيامبر(صلی الله علیه واله) اين دو (قرآن و عترت) را ثقلين ناميد. واژه ثقل به معناى خطير، عظيم و گران قدر است، سپس قرآن به عنوان ثقل اكبر و عترت به عنوان ثقل اصغر (و به تعبير بعضى، قرآن به عنوان ثقل كبير، و عترت به عنوان ثقل صغير) ناميده شده‏اند. بنابراين حقيقت قرآن از نظر مقام دردرجه بسيار بالايى بوده و معجزه جاويد پيامبر اسلام(ص) است كه چيزى بلند مقام تر از قرآن نداريم. البته پيامبر(صلی الله علیه واله) در اين وصيت، به طور مكرر تذكر داد كه اين دو (قرآن و عترت) از هم جدا نشوند، يعنى اگر كسى فقط قرآن را پيروى كند و بگويد «حسبنا كتاب الله؛ قرآن براى ما كافى است» معنايش اين است كه قرآن را برخلاف وصيت پيامبر(صلی الله علیه واله از عترت جدا نموده است، پيامبر(صلی الله علیه واله) به قدرى به موضوع عدم افتراق اين دو توجه داشت كه در خطبه غدير خم در حضور بيش از صد هزار مسلمان، دست على(ع) را گرفت و بالا برد و به مردم نشان داد و فرمود: «هذا على مع القرآن والقرآن مع على لا يفترقا حتى يردا على الحوض؛ اين على(علیه السلام) با قرآن است و قرآن با على(علیه السلام) است، اين دو از همديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر درقيامت با هم بر من وارد گردند.» [2] حقيقت احترام به قرآن   بى ترديد، احترام به قرآن با دو موضوع به دست مى‏آيد: 1. آن را بشناسيم و دستورات و احكام نورانى آن را در ابعاد مختلف شناسايى و كشف نماييم. 2. به آن عمل نموده و دستورهايش را در زندگى فردى و اجتماعى و در همه عرصه ها اجرا و پياده كنيم. در آيات قرآن به طور مكرر به اين دو موضوع تصريح و تإكيد شده ؛ مثلا در مورد موضوع اول (شناخت قرآن) مى فرمايد: «افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؛ آيا آنها در قرآن تدبر نمى كنند، يا بر دل هايشان قفل نهاده شده است؟» [3] نيز مى فرمايد: «يا ايها الناس قد جإتكم موعظه من ربكم وشفإ لما فى الصدور وهدى ورحمه للمومنين؛ اى مردم! كتابى از طرف خدا به سوى شما آمد كه سراسرش اندرز و شفاى دل هاى شما بوده، و مايه هدايت و رحمت بر مومنان است.» [4] بنابراين قرآن موعظه، يعنى نابودكننده غرورها و برطرف كننده موانع رشد و كمال انسانى، و شفابخش بيماريهاى معنوى است، و موجب صفاى روح و هدايت و رحمت مى باشد. به تعبير ديگر: (چنان كه در آيه اول سوره ابراهيم آمده) انسان را از تيرگى هاى جهل و گناه به سوى نور علم و ايمان بكشاند. اين است وصول به حقيقت قرآن. به عنوان مثال: به گفته فلاسفه هر چيزى چهار وجود دارد: وجود لفظى، ذهنى، خطى و حقيقى. آن چه انسان را به هدف مى رساند وجود حقيقى است. البته وجودهاى ديگر مقدمه آن هستند. اگر انسان تشنه باشد و هزاران بار واژه آب را تلفظ كند يا در دفترى بنويسد و يا هزاران ليتر آب زلال را در ذهن خود تصور نمايد، تشنگى او برطرف نخواهد شد، بلكه زمانى از او رفع تشنگى مى شود كه به سوى حقيقت آب كه در ليوان قرار دارد برودو آن را بياشامد. در مورد قرآن نيز حقيقت آن يعنى عمل به دستورهاى آن. همين كارساز و نجات بخش است، اما خواندن و نوشتن و در ذهن آوردن آيات آن، منهاى عمل به دستورهاى آن، هرگز مايه شفا، هدايت و رحمت نخواهد بود. برهمين اساس پيامبر(ص) در تفسير آيه يتلونه حق تلاوته ؛ مومنان كتاب آسمانى را آن گونه كه شايسته آن است، تلاوت مى كنند [5]» فرمود: «يتبعونه حق اتباعه؛ آن گونه كه سزاوار پيروى است، از قرآن پيروى مى كنند.» [6] از سوى ديگر فرمود: «رب تال القرآن والقرآن يلعنه؛ چه بسيارند تلاوت كنندگان قرآن، كه قرآن آنها را لعنت مى كند.» [7] قرآن از ديدگاه روايت   امام باقر(علیه السلام) در يك تجزيه و تحليل كوتاه درباره قاريان قرآن چنين فرمود: «قرآن خوانان بر سه گروه اند: عده اى خواندن قرآن را سرمايه كسب مادى خود قرار داده و با قرائت قرآن، پادشاهان را بدوشند (از آنها صله بگيرند) و در برابر مردم بزرگ نمايى كنند، برخى در خواندن قرآن، زيبايى حروف (و تجويد آن را) رعايت كنند، ولى حدود و مرزها و برنامه هاى قرآن را تباه سازند كه قرآن براى آنها همانند جام نگهدارنده است كه هنگام تشنگى و سودجويى از آن بهره مى برند و هنگام سيرابى، آن ظرف را مانند سواره به پشت سر خود مى افكنند [(اين دو گروه هرگز نجات نمى يابند ]گروه سوم نيز قرآن مى خوانند و داروى قرآن را بر دل بيمارشان مى نهند و با تلاوت قرآن، شب زنده دارى كرده و نمازشان را براساس آن برپا دارند. سوگند به خدا چنين گروهى، اهل نجاتند، ولى اين گونه افراد از كبريت احمر كمياب تر مى باشند. » [8] امام صادق(علیه السلام) فرمود: «هنگامى كه قيامت برپا شود و خداوند همه خلايق رادر صحراى محشر جمع كند، ناگاه آن ها شخص زيبايى را بنگرند كه هرگز چهره اى زيباتر از آن را نديده اند، آن شخص به سوى آن ها آيد، وقتى مومنان آن را بنگرند،گويند: اين قرآن است و از ما است كه نظيرش را نديده ايم، آن شخص از آنها بگذرد و به شهيدان برسد، شهيدان نيز گويند: اين قرآن است، آن شخص از شهيدان نيز بگذرد و به پيامبران مرسل برسد، پيامبران نيز مى گويند: اين قرآن است. از آنها نيز بگذرد، تا به سمت راست عرش برسد و در آن جا بايستد. آن گاه خداوند جبارمى فرمايد: «به عزت و جلالم سوگند امروز گرامى بدارم آن كس كه تو را در دنيا گرامى داشت و خوار كنم آن كس را كه تو را خوار كرد.» [9] توجه پيشوايان به قرآن و انس با آن   پيامبر(صلی الله علیه واله) و امامان(علیهم السلام) مصداق روشن و كامل عباد الرحمن (بندگان ممتاز خدا) هستند كه خداوند در وصف آن ها مى فرمايد: «والذين اذا ذكروا ب‏آيات ربهم لم يخروا عليها صما وعميانا؛ آنها كسانى هستند كه هرگاه آيات پروردگارشان به آنها گوشزد شود كر و كور روى آن نمى افتند.» [10] نيز آنها مصداق واقعى سخن حضرت على(علیه السلام) هستند كه در شإن قرآن فرمود: «و تعلموا القرآن فانه احسن الحديث و تفقهوا فيه فانه ربيع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفإ الصدور؛ قرآن را فراگيريد كه بهترين گفته هاست، در آن بينديشيد كه بهار قلب ها است، و از نورش شفا بجوييد كه شفاى دل هاى بيمار است.» [11] بر همين اساس پيامبر(صلی الله علیه واله) و عترتش علاوه بر توجه خاص به قرآن و شناخت كامل آن، انس ويژه اى با آن داشتند. سيره زندگى درخشانشان در عمل آكنده از دستورهاى قرآن بود، هرگز از قرآن از نظر فكر و عمل در همه ابعاد جدا نشدند، بلكه تنديس قرآن و به عبارت روشن تر، تجلى گاه قرآن و مفسر و همدم آن بوده اند از اين رو به عنوان قرآن ناطق معرفى شده اند. براى درك اين حقيقت به چند نمونه اشاره مى كنيم: 1. رسول اكرم (صلی الله علیه واله) در خطبه شعبانيه كه در سال دوم هجرت و در آخرين جمعه ماه شعبان در شإن ماه رمضان در مسجد ايراد كرده مى فرمايد: «و من تلا فيه آيه من القرآن كان له مثل إجر من ختم القرآن فى غيره من الشهور؛ كسى كه از شما يك آيه قرآن را در اين ماه بخواند، پاداشش معادل يك ختم قرآن (تلاوت قرآن از آغاز تا پايان) در ماه هاى ديگر است.» [12] 2. امامان(علیهم السلام) آن چنان با قرآن خو گرفته و با آن انس داشتند كه امام سجاد(علیه السلام) فرمود: «اگر همه موجودات و انسان هاى شرق و غرب جهان بميرند و من تنها بمانم، پس از آن كه قرآن با من باشد، هيچ گونه وحشتى نخواهم داشت.» [13] اين موضوع جلوه عينى همان سخنى است كه حضرت على(علیه السلام) فرمود: «كسى كه با تلاوت قرآن انس و الفت گرفت از جدايى ديگران به وحشت نمى افتد.» [14] حضرت على(علیه السلام) روزى به ياد يارانش كه اهل قرآن بودند افتاد و آه جگرسوزى كشيد و فرمود: «اوه على اخوانى الذين تلوا القرآن فاحكموه؛ آه بر برادرانم، همان ها كه قرآن را تلاوت مى كردند و به كار مى بستند.» [15] 3. وقتى كه آيه جهنم (43 و 44 حجر) نازل شد «وان جهنم لموعدهم اجمعين لها سبعه ابواب...؛ دوزخ ميعادگاه شيطان و پيروانش است و داراى هفت در مى باشد...» پيامبر(صلی الله علیه واله) گريه شديدى كرد، به طورى كه اصحاب از گريه او گريه افتادند. يكى ازاصحاب كه مى دانست پيامبر(صلی الله علیه واله) با ديدار حضرت زهرا(سلام الله علیها) شاد مى شود، به خانه زهرا(سلام الله علیها) رفت تا او را نزد پيامبر(صلی الله علیه واله) بياورد. ديد حضرت زهرا(سلام الله علیها) مشغول آسيا كردن گندم يا جو است و (از آن جا كه با قرآن مإنوس بود) اين آيه (6 قصص) را مكرر مى خواند: «وما عند الله خير وابقى؛ آن چه در نزد خدا است بهتر و ماندگارتر است. سلام كرد و گريه پيامبر(صلی الله علیه واله) را به حضرت زهرا(سلام الله علیها) خبر داد. زهرا(سلام الله علیها) نزد پيامبر(صلی الله علیه واله) شتافت و از علت گريه پرسيد، پيامبر(صلی الله علیه واله) آيه مذكور را خواند. فاطمه (سلام الله علیها) آن چنان تحت تإثير قرار گرفت كه با صورت بر زمين افتاد و مكرر مى گفت: «الويل لمن دخل النار؛ واى بر كسى كه وارد دوزخ گردد.» وقتى حضرت على(علیه السلام) نيز اين آيه را شنيد آن چنان منقلب شد كه فرمود: «اى كاش مادرم نازا بود و مرا به دنيا نمى‏آورد تا اين آيه را نمى شنيدم» و در حالى كه مى گريست مى گفت: «وا بعد سفراه، وا قله زاداه؛ واى از دورى سفر و كمى توشه راه سفر.» [16] 4. فضه شاگرد تربيت شده حضرت زهرا (سلام الله علیها) آن چنان با قرآن انس داشت كه همواره با آيات قرآن سخن مى گفت، و مردم را به تفسير و تإويل قرآن آشنا مى كرد، چنان كه ماجراى او با عبدالله مبارك و گفت وگوى عبدالله با او بيان گر اين مطلب است و سرانجام پسران فضه گفتند: «اين بانو مادر ما است كه كنيز حضرت زهرا(سلام الله علیها) بوده و بيست سال است كه به غير از قرآن سخن نمى گويد.» [17] 5. امام حسن(علیه السلام) نيز با قرآن مإنوس بود و همواره با قرآن سخن مى گفت. شخصى از آن حضرت پرسيد در شما يك نوع تكبر و بزرگ منشى مى نگرم، فرمود: بلكه در من عزت هست (و تو عزت مرا با تكبر اشتباه گرفته اى) و قرآن مى فرمايد: «ولله العزه ولرسوله وللمومنين؛ عزت از آن خدا و رسول خدا و مومنان است.» [18] نيز روايت شده: يكى از كنيزان آن حضرت، شاخه گلى به امام حسن(علیه السلام) اهدا كرد. حضرت، كنيز را آزاد نمود. يكى از حاضران به امام عرض كرد: به راستى به خاطر يك شاخه گل بى ارزش، كنيز را آزاد كردى؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «قرآن ما را چنين تربيت كرده، آن جا كه مى فرمايد: «واذا حييتم بتحيه فحيوا باحسن منها او ردوها؛ هنگامى كه كسى به شما تحيت گويد پاسخ او را به طور بهتر يا همان گونه بدهيد.» لذا پاسخ بهتر همان آزاد كردن او است. [19] روزى آن بزرگوار به سوى مسجد مى رفت و زيباترين لباس هايش را پوشيده بود. شخصى خطاب به او گفت: اى پسر رسول خدا چرا زيباترين لباس خود را در نماز مى پوشى؟ در جواب فرمود: خداوند زيبا است و زيبايى ها را دوست دارد و در قرآن (آيه 31 اعراف) مى فرمايد: «خذوا زينتكم عند كل مسجد؛ زينت و زيبايى خود را هنگام رفتن به مسجد برگيريد.» [20] 6. امام حسين(علیه السلام) بعد از ظهر تاسوعا، برادرش حضرت عباس(علیه السلام) را در كربلا نزد دشمن فرستاد تا به آنها چنين پيام دهد: «امشب را به ما مهلت دهيد، زيرا: هو يعلم انى احب الصلاه له وتلاوه كتابه؛ خداوند مى داند و گواه است كه من نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم. امشب را به خاطر انجام نماز و تلاوت قرآن به ما مهلت دهيد. » [21] آن حضرت در روز عاشورا، اين آيه قرآن را مى خواند: «فمنهم من قضى نحبه؛ در ميان مومنان مردانى هستند به سر عهد خود صادقانه ايستادند، بعضى پيمان خود را به آخر بردند، و بعضى در انتظار آنند...» [22] 7. در سيره امامان ديگر نيز با كمال وضوح ديده مى شود كه همواره به قرآن دل بسته و با آن در فكر و عمل، انس مخصوصى داشتند، مثلا در مورد امام سجاد(علیه السلام) روايت شده: هنگامى كه در نماز سوره حمد را قرائت مى كرد به آيه «مالك يوم الدين» كه مى رسيد آن قدر اين آيه را با خضوع ويژه اى تكرار مى كرد كه نزديك بود جانش به لب برسد و آن چنان قرآن را با صداى شيوا و دلنشين مى خواند، كه وقتى سقاها در كنار خانه اش عبور مى كردند، همان جا توقف مى كردند تا صداى دلنشينش را بشنوند. [23] امام صادق(علیه السلام) نيز با حالت ملكوتى خاصى آيات قرآن را در نماز تلاوت مى كرد، به طورى كه از حال عادى خارج مى شد. روزى يكى از حاضران از او پرسيد: اين چه حالى بود كه به شما دست داد؟ فرمود: «پيوسته آيات قرآن را تكرار كردم تا اين كه به حالتى رسيدم كه گويى آن آيات را به طور مستقيم از زبان نازل كننده اش شنيده ام.» [24] از انس و الفت حضرت رضا(علیه السلام) با قرآن اين كه هر سه روز يك بار تمام قرآن را تلاوت مى كرده و مى فرمود: «اگر خواسته باشم كه در كمتر از سه روز قرآن را ختم كنم مى توانم، ولى هرگز هيچ آيه اى را نخوانده ام، مگر اين كه در معناى آن انديشيدم و درباره اين كه آيه در چه موضوع و در چه وقت نازل شده فكر كردم، از اين رو هر سه روز قرآن را مى خوانم، وگرنه كمتر از سه روز، همه آن را تلاوت مى كردم.» [25] 8. در سيره امام هادى(علیه السلام) آمده: يك نفر مسيحى با زنى مسلمان زنا كرد. او را نزد متوكل عباسى (دهمين خليفه عباسى) آوردند. متوكل خواست حد اسلامى را (كه اعدام بود) بر او جارى كند، ولى او هماندم مسلمان شد، يحيى بن اكثم قاضى القضاه وقت گفت: او با مسلمان شدنش، شرك و گناهش را نابود كرد، بعضى از علما گفتند: بايد سه حد بر او جارى گردد، بعضى سخن ديگر گفتند. متوكل دستور داد در ضمن نامه اى اين مسئله را از امام هادى(علیه السلام) بپرسند، نامه اى نوشتند وقتى كه نامه به دست امام رسيد، امام در پاسخ نوشت: «بايد آن قدر به او شلاق بزنند تا در زير شلاق بميرد.» وقتى جواب امام به متوكل رسيد، و او آن را براى علما خواند، علما منكر شدند و از متوكل خواستند تا در ضمن نامه اى علت آن را از امام هادى(علیه السلام) بخواهد. متوكل در نامه اى علت چنين حكمى را از امام خواست، امام هادى(علیه السلام) در پاسخ نوشت: در قرآن مى خوانيم: «فلما راوا باسنا قالوا آمنا بالله وحده وكفرنا بما كنا به مشركين فلم يك ينفعهم ايمانهم لما راوا باسنا...؛ هنگامى كه آنها (فرعونيان و...) عذاب شديد ما را ديدند، گفتند هم اكنون به خداوند يگانه ايمان آورده و به معبودهايى كه همتاى او مى شمرديم كافر شديم، اما هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند، ايمانشان براى آنها سودى نداشت...» [26] وقتى اين پاسخ از سوى امام هادى(علیه السلام) به متوكل رسيد، آن را پذيرفت و دستور داد آن نصرانى زناكار را آن قدر شلاق زدند كه جان سپرد. [27] آرى! اين بود نمونه هايى از رابطه تنگاتنگ پيشوايان اسلام با قرآن كه به ما مى‏آموزد تا هرگز قرآن را مهجور قرار ندهيم، تا مبادا در روز قيامت در پيشگاه قرآن روسياه شده و از شفاعتش محروم گرديم. پی نوشت:   [1]. صحيح ترمذى، ج‏2، ص؛308 ذخائرالعقبى طبرانى،ص؛16 مستدرك حاكم، ج‏3، ص‏109. [2]. المراجعات شرف الدين، ص‏22، به نقل از احيإ الميت سيوطى، و اربعين الاربعين تيهانى، طبق استخراج طبرانى. [3]. سوره محمد، آيه‏24. [4]. سوره يونس، آيه‏57. [5]. سوره بقره، آيه‏121. [6]. تفسير الدرالمنثور سيوطى، ج‏1، ص‏111. [7]. بحار، ج‏92، ص‏184. [8]. اقتباس از اصول كافى، ج‏2، ص‏27. [9]. همان، ص‏602. [10]. فرقان، 73. [11]. نهج البلاغه، خطبه‏110. [12]. عيون اخبارالرضا، ج‏2، ص‏295. [13]. اصول كافى، ج‏2، ص‏610. [14]. غرر الحكم، باب الميم. [15]. نهج البلاغه، خطبه‏182. [16]. بحار، ج‏43، ص‏87. [17]. همان، ص‏86 و 87. [18]. منافقون، آيه؛8 بحارالانوار، ج‏43، ص‏38. [19]. نسإ، آيه؛86 فصول المهمه ابن صباغ مالكى، ص‏138. [20]. بحار، ج‏83، ص‏185. [21]. تاريخ طبرى، ج‏6، ص؛337 نفس المهموم، ص‏113. [22]. تفسير صافى، ذيل آيه‏23 احزاب. [23]. اصول كافى، ج‏2، ص‏602 و 616. [24]. بحار، ج‏84، ص‏248. [25]. مناقب آل ابى طالب، ج‏4، ص‏360. [26]. مومن، آيات 84 و 85. [27]. تفسير نورالثقلين، ج‏4، ص‏537و   منبع:(پاسدار اسلام, ش 254)  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 371]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن