تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسيار عزيزى كه، نادانى اش او را خوار ساخت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805703277




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آسيب‏شناسى دين در سيره علوى(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آسيب‏شناسى دين در سيره علوى(1)
آسيب‏شناسى دين در سيره علوى(1) نويسنده:فاضل حسامى مقدمه دين به عنوان يك واقعيت، موضوع تحقيق‏هاى گوناگون در هر يك از رشته‏هاى مختلف علوم مى‏باشد.تلاش‏هاى علمى متكلمان، فيلسوفان، مورخان درباره دين و قلمرو آن، بيانگر اين ادعاست.نوشتار حاضر با رويكرد جامعه‏شناختى، تلاشى اندك در راستاى پاسخ به اين سؤال است كه «از منظر على عليه السلام چه عوامل و متغيرهايى موجب آسيب‏ديدگى دين مى‏شود؟» لازم است مقدمتا، دو مفهوم «دين‏» و «آسيب‏» هاى آن تعريف شوند: دين ابعاد گوناگون و متعددى را شامل مى‏شود كه به طور خلاصه عبارتند از: الف.نفس‏الامرى: دين به عنوان يك واقعيت دربرگيرنده بخشى از «علم الهى‏» است و به همين جهت ازلى و ابدى است و هيچ‏گونه تغيير و تحول و يا تناقضى در مجموعه آن راه ندارد چه رسد به آن‏كه با آسيب رو به رو گردد. (1) ب.مستند: از آنجا كه خالق يكتا خواهان سعادت و كمال بشر است و «دين نفس الامرى‏» متضمن آن است و بشر از راه‏هاى عادى نمى‏توانسته بدان دست‏يابد، خداوند انبيا و اوليا و متون مقدس آسمانى را فرستاد تا پل ارتباطى بين خدا و بندگان بوده و زمينه تعالى و كمال انسان را فراهم كند.براى آن كه تفاسير متعدد و قرائت‏هاى متناقض با دين در آن راه نيابد، معيارهاى خاصى را براى تفسير دين معرفى نموده تا مفسرين و فقيهان براساس آن معيارها، دين را براى مؤمنان معرفى كنند; چه درغير اين صورت، انسان‏ها به فرامين و دستورهاى الهى دسترسى نخواهند داشت و در نتيجه، هر كسى به فراخور فهم خويش تفسيرى از خدا و معتقدات دينى ارائه خواهد نمود كه با حقيقت دين ناسازگار مى‏افتد. ج.عينى: لايه و سطح ديگرى كه مى‏توان در نظر گرفت، دين در باور مؤمنان است كه التزام‏هاى ذهنى و عملى اعضاى جامعه دينى را شامل مى‏شود.چه بسا مواردى موجب گردد كه شهروندان التزام خود را نسبت‏به دين از دست‏بدهند; هر چند دين به معناى دوم آن، هم‏چنان دست نخورده باقى بماند. منظور از «آسيب‏» هاى دين، عوامل و متغيرهايى است كه موجب مى‏شود دين مستند و يا عينى از اصول اوليه خود فاصله گرفته و در تفسير و در تحقق آن، برخلاف آن حقيقت واحد گام برداشته شود.بنابراين، آسيب‏شناسى دين كشف عوامل و متغيرهايى است كه موجب مى‏شود دين از محتواى موردنظر و يا روش‏هاى مقبول دست‏يابى به آن فاصله گرفته، دچار انحراف و بى‏راهه گردد. بديهى است كه «دين نفس‏الامرى‏» نمى‏تواند آسيب‏پذير باشد; زيرا هيچ تغيير و دگرگونى در آن راه ندارد.اما در سطوح دوم و سوم دين، آسيب‏ديدگى امكان‏پذير است; زيرا ممكن است تفاسيرى مخالف با آن حقيقت اوليه ارائه گردد و با برخى زمينه‏هاى نظرى، سياسى و اجتماعى، راه را براى انحراف دين مهيا سازد و يا آن‏كه افراد جامعه به هنجارهاى دينى عمل نكنند. ناهمنوايى با دين، گوياى عدم حاكميت آن خواهد بود و اين به معناى آسيب دين است; زيرا دين براى تنظيم رفتارهاى بشر آمده است. نكته قابل توجه ديگر اين است كه هر چند مفهوم دين در ادبيات جامعه‏شناختى مفهومى عام و كلى است و شامل مجموعه‏اى از عقايد و مناسك دربرگيرنده امور «مقدس‏» و «غير مقدس‏» و يا «دنيوى‏» و «معنوى‏» مى‏گردد، اما در اين مقال و در كلام اميرالمؤمنين عليه السلام منظور، دين اسلام با ويژگى‏هاى خاص خود است.چنان‏كه مى‏فرمايد: «كسى كه جز اسلام آيينى برگزيند زيانش مسلم، دستگيره ايمانش گسسته و سقوط او شديد خواهد بود و سرانجام غم و اندوهى طولانى و عذابى مهلك خواهد داشت‏» . (2) و نيز در خطبه 198 بيان مى‏دارند كه اين اسلام دين منتخب خدا مى‏باشد. (3) اهميت ديندارى قوام، استحكام و انسجام اجتماعى در هر جامعه‏اى بسته به نظام فرهنگى و مجموعه عقايد و باورها، ارزش‏ها و هنجارهاى آن جامعه است.بدون التزام و پاى‏بندى به آن مجموعه، نه تنها جوهره آن جامعه و تمايزش با ديگر جوامع و اجتماعات مشخص نمى‏شود، بلكه كنش اعضاى جامعه نيز دست‏خوش نابسامانى و در نهايت، كشمكش و نارضايتى و...مى‏گردد.از منظر اسلام، زندگى و حيات آدمى يك زنجيره طولانى به هم متصل است كه بخشى از آن در دنياى مادى قرار دارد و بخش ديگر متعلق به ماوراء ماده است.بنابراين، نظام فرهنگى اسلام عهده‏دار بايدها و نبايدهاى مطابق با سراسر اين حيات است.اگر دين در عرصه اجتماع حضور فعال داشته باشد، روابط فردى و اجتماعى به شكل كاملا هنجارى تجلى مى‏كند در غير اين‏صورت، هيچ‏گونه تضمينى براى پاسدارى از هنجارهاى دينى وجود ندارد در نتيجه، نظام كنش اعضا برهم خورده با اختلال و بحران مواجه مى‏گردد. (4) تعريف اسلام همان‏طور كه گذشت، مقصود از دين در اين مقال اسلام است.حال شايسته است‏به تعريف اسلام از منظر مولى اشاره كنيم.حضرت در تعريف اسلام مى فرمايند: اسلام را چنان تفسير مى‏كنم كه هيچ‏كس پيش از من آن‏را چنين تفسيرى نكرده باشد، اسلام همان تسليم است (تسليم در برابر فرمان خدا) و تسليم همان يقين است (چرا كه تسليم بدون ايمان و يقين ممكن نيست) و يقين همان تصديق است (چرا كه تا علم و تصديق حاصل نشود، يقين حاصل نمى‏شود) و تصديق همان اقرار است. (چرا كه تصديق در درون كافى نيست‏بايد آن را افشا كرد) و اقرار همان احساس مسؤوليت است (چرا كه بدون آن لفظى است‏بى‏معنا) و احساس مسؤوليت همان عمل است (چرا كه نتيجه احساس مسؤوليت عمل مى‏باشد) . (5) تعريف آسيب آسيب و انحراف و يا كج‏روى مفاهيمى مشابه و معادل هستند.مفهوم مشتركى كه در اين دو واژه مى‏توان يافت عبارت است از: عدم التزام به آن‏چه كه بايد باشد. بنابراين، عدم التزام عملى به هنجارهاى مورد قبول جامعه، آسيب شناخته مى‏شود. همين بيان خود در برگيرنده دو قلمرو است.هنجارهاى مورد قبول جامعه خود شكل مطلوب و «بايد» به خود مى‏گيرد.بنابراين، آسيب‏شناسى به معناى آن است كه در عمل «بايدها» چه ميزان رعايت نگرديده است. تعريف آسيب‏شناسى دين در هر حوزه و قلمرويى اگر بتوان وجهى «آرمانى‏» و «بايدى‏» به تصوير كشيد، عدم دست‏يابى بدان و يا چالش بين «هست‏» و «بايد» به نوعى آسيب شمرده مى‏شود.بر اساس همين الگو، دين به عنوان يك واقعيت عينى و مجموعه‏اى از ايده‏هاى نظرى و عملى است كه مى‏بايست تمام عرصه حيات جمعى را پوشش دهد.اگر دين به هدف خود نرسد و نقش و كاركرد خود را به خوبى ايفا نكند، دچار آسيب شده است. زمينه‏هاى پيدايش آسيب‏زايى الف - فتنه اگر به هر دليلى «دين‏» حاكميت‏خود را از دست دهد، با آسيب روبه‏رو مى‏گردد.حال سؤال اين است كه چگونه مى‏شود «دين‏» حاكميت‏خود را در جامعه از دست‏بدهد.حالات مختلف جوامع، تحت تاثير عوامل و متغيرهاى مختلف اجتماعى است.از جمله اين عوامل، دگرگونى‏هاى اجتماعى است كه ممكن است عرصه‏هاى مختلفى را شامل شود.گاه قلمرو فرهنگ و باورهاى جامعه را در برمى‏گيرد و گاه ساير عرصه‏ها را.گاه رنگ و بوى اصلاحى و بازسازى دارد و گاه در جهت تخريب عمل مى‏كند.از جمله عوامل مخرب، فتنه‏ها در جامعه است.منظور از «فتنه‏» همان دگرگونى‏هاى اجتماعى است كه با سوگيرى‏هاى خاص خود همراه است. (6) اصولا در فتنه‏ها و دگرگونى‏هاى اجتماعى، نوعى اختلال و عدم ثبات سياسى وجود دارد (7) و جامعه فتنه‏زده با آشوب و اضطراب و تشويش هم‏راه مى‏شود.فتنه‏ها اعتراضى است‏به نظم موجود و طرحى دربراندازى و تغيير، كه جامعه را با هرج و مرج و بحران روبه‏رو مى‏كند.در اين‏گونه بحران‏ها همه ساخت‏هاى اجتماعى متاثر از شرايط محيطى و پيرامون با عدم نظم و ثبات مواجه شده و شرايط بى‏هنجارى، ( Anomy) بر جامعه حاكم مى‏گردد.به همين دليل است كه اميرالمؤمنين عليه السلام در عرصه‏هاى مختلف و دوره‏هاى گوناگون هشدار مى‏دهند و كاركردهاى منفى فتنه‏ها را متذكر مى‏گردند: «او [پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله] را زمانى فرستاد كه مردم در درون فتنه‏ها قرار داشتند، رشته‏هاى مذهب گسسته و اركان ايمان و يقين متزلزل شده، راه‏هاى اساسى براى شناخت‏حق مختلف، و امور مردم پراكنده و متشتت، راه فرار از فتنه‏ها باريك و پناه‏گاه ناپيدا، هدايت فراموش شده و گم‏راهى و نابينايى همه را فراگرفته بود، خداى رحمان معصيت مى‏شد، و شيطان يارى مى‏گرديد، ايمان بدون ياور مانده، اركان آن فرو ريخته و نشانه‏هايش دگرگون شده بود» . (8) در اين خطبه شرايط اجتماعى - فرهنگى جامعه عربستان به هنگام بعثت پيامبراكرم صلى الله عليه وآله تبيين شده است.گسستگى در حلقه‏ها و بخش‏هاى مختلف دين و هرج و مرج در باورها و ايده‏ها به گونه‏اى است كه دين ثبات و كاركرد خود را از دست داده و نتوانسته بود انسجام و وحدت لازم را براى جامعه ايجاد و تداوم بخشد.گاه بحران‏ها و هرج و مرج‏هاى اجتماعى بر اثر برخى فعاليت‏هاى نهادها و يا سازمان‏هاى اجتماعى روى مى‏دهد و گاه برخى كنش‏هاى هدف‏مند در جامعه از ناحيه برخى كنشگران، اين‏گونه بحران‏ها را در جامعه ايجاد مى‏نمايد و جريان انحرافى شكل مى‏گيرد.بنابراين، ممكن است‏خاستگاه بحران‏ها عملكرد برخى اشخاص باشد كه در قالب جريان‏هاى سياسى - اجتماعى و با وجود تشكل‏هاى رسمى به وجود آيد و يا اين‏كه در قالب نظريه‏پردازى و به‏طور غير رسمى در جنبه‏هاى تئوريك و علمى. «دو نفر در پيشگاه خداوند مبغوض‏ترين مردمند: 1- كسى كه خداوند او را به خود واگذار كرده است و از راه راست منحرف گشته و به سخنان ساختگى و دور از حق و حقيقت و بدعت‏هاى خويش دل‏بسته و به سرعت در راه گم‏راه ساختن مردم گام برمى دارد و براى افرادى كه فريبش را بخورند فتنه است، وى از مسير هدايت پيشينيان گم‏راه گشته..» . (9) در چنين شرايطى است كه جابه‏جايى در ابزارها و وسايل موردنياز فهم و تفسير دين و هنجارهاى دينى رخ مى‏نماياند و به جاى مراجعه به منابع مقدس و ناب، ابزارهاى غيراصلى و نابجا به‏كار گرفته مى‏شود.انتخاب و ورود به موضوع‏هاى موردنظر انتخابى و گزينشى، وسايل و ادوات و منابع تحقيق جهت‏دار و سوگيرى شده با روش‏هاى غير متعارف، نتايجى به بار مى‏آورد كه ديگر «دين‏» نيست، بلكه مجموعه‏اى از معارف و شناخت‏هاى بشرى است; زيرا آن يافته‏ها چيزى است كه مفسر خود گزينش كرده و در ذهن خود پرورانده و خواهان آن نتايج‏بوده است و اين نقطه شروع «فتنه‏» است.طبعا در چنين شرايطى، ذهنيت‏ها به جاى حقايق و واقعيت‏ها مى‏نشيند و تفاسير معنا و محتوا و كاركرد خود را از دست مى‏دهد.و چون در اين تفسيرها رگه‏هايى از واقعيت نيز مشاهده مى‏شود كه با ذهنيت‏ها آميخته شده، تفكيك آن‏ها از هم كارى بس مشكل خواهد بود و نتايجش انحراف در طراحى هنجارهاى دينى و سپس كج‏روى مؤمنان و متدينان مى‏شود. «همواره آغاز پيدايش فتنه‏ها، پيروى از هوس‏هاى آلوده و احكام و قوانين مجعول و اختراعى است; احكامى كه با كتاب خدا مخالفت دارد و جمعى بر اساس آن احكام و هوس‏ها و برخلاف آيين حق بر جمعى ديگر حكومت مى‏كنند.اگر باطل از حق كاملا جدا مى‏گرديد، بر آنان كه پى‏جوى حقيقتند پوشيده نمى‏ماند، و چنان‏چه حق از باطل خالص مى‏شد، زبان معاندان از آن قطع مى‏گرديد، ولى قسمتى از حق و قسمتى از باطل را مى‏گيرند و به هم مى‏آميزند..» . (10) شرايط اجتماعى پيدايش فتنه در هر جامعه‏اى ابزارهايى براى پيش‏گيرى از انحراف پيش‏بينى شده و در صورت وقوع انحراف، اهرم‏هايى براى مقابله با انحراف در نظر گرفته مى‏شود و فتنه‏ها جريان‏هاى اجتماعى انحرافى هستند و رشد و فراگيرى فتنه‏ها، نيازمند پيدايش شرايط اجتماعى مساعد است تا بتواند فعالانه در جامعه حضور پيدا كند.از سوى ديگر، همه انسان‏ها به طور طبيعى گرايش به آن دارند كه تمايلات خود را به منصه ظهور برساند و از لذت‏ها كام بگيرند.نكته اساسى و اصولى در اين‏جا نهفته است كه كام‏جويى از لذت‏ها و خوشى‏ها هر چند طبيعى است، اما لذت‏ها و خوشى‏ها امورى هستند بيرون از خصوصيات فردى.اين خصوصيت و ويژگى جوامع انسانى بهترين وسيله و مساعدترين شرايط براى پيدايش و رشد فتنه‏ها را فراهم مى‏كند; چه آن كه وقتى موانعى بر سر راه فعاليت نهادهاى مرتبط با اين نياز و ضرورت اجتماعى وجود داشته باشد، على‏الاصول اين خلا و نياز توسط اشخاص و دستگاه‏هاى ديگر و غير مرتبط با آن نياز تامين مى‏شود.و چون بعضا سود و پاداش‏هايى هم به دنبال خواهد داشت، رفته رفته فراگير شده و در مقابل باورها و ارزش‏ها و هنجارهاى واقعى، ايستاده و آن‏ها را به انزوامى‏كشانند. (11) از جمله موانع فعاليت نهادها، مى‏توان ازحضور رهبران سنتى كه به نحوى از اقتدار سنتى برخوردارند نام برد.آنها براساس سنت‏هاى پيشين خود كه از جايگاه خاصى در نظام اجتماعى برخوردارند بهره جسته و سلسله‏اى از باورهاى حافظ منافع خود را در سطح جامعه پراكنده نموده و يا از سنت‏هاى جارى حمايت و پشتيبانى مى‏كنند تا بدين‏وسيله از احترام و پايگاه اجتماعى خود براى ادامه آن سنت‏ها بهره ببرند.همين امر به نوبه خود باعث اقتدار بيش‏تر آن‏ها شده و بدان رونق و استمرار مى‏بخشد.حضرت در همين زمينه مى‏فرمايند: «زنهار، زنهار از پيروى و طاعت‏بزرگ‏ترها و رؤسايتان برحذر باشيد; همان‏ها كه به واسطه موقعيت‏خود تكبر مى‏فروشند، همان‏ها كه خويشتن را بالاتر از نسب خود مى‏شمارند و كارهاى نادرست را به خدا نسبت مى‏دهند و به انكار نعمت‏هاى خدا برخاستند تا با قضايش ستيز كنند و نعمت‏هايش را ناديده گيرند، آن‏ها پى و بنيان تعصب و ستون و اركان فتنه و فساد و شمشيرهاى تفاخر جاهليتند» . (12) كاركردهاى منفى فتنه وقوع و پيدايش فتنه‏ها كاركردهاى مختلفى دارد كه مهم‏ترين آن‏ها، كم‏رنگ شدن باورها و عقايد است.تغيير و تحول و دگرگونى عميق در بالاترين سطح نظام فرهنگى موجب كج‏روى در تنظيم روابط اجتماعى انسان‏ها مى‏گردد. (13) پس از آن‏كه اصل معتقدات و باورها دچار دگرگونى شديد گرديد، وحدت و انسجام درونى جامعه در سطح عقايد و باورها جاى خود را به تشتت‏باورها و ايده‏ها مى‏دهد و همين تفرقه در سطح ايده‏ها و آراء در لايه‏هاى زيرين اثر كرده و ضمن مشروعيت‏بخشيدن به كجروى‏ها، موجب نابسامانى اجتماعى مى‏شود.ارزش‏ها و ضد ارزش‏ها به هم مى‏آميزد و هنجارها رنگ مى‏بازد، نهادها و سازمان‏ها تضعيف مى‏گردد و در نتيجه كاركردهاى مثبت‏خود را از دست مى‏دهند.حضرت از جمله پيامدهاى فتنه را چنين بيان مى‏كنند: «سپس فتنه‏اى اضطراب آور و شكننده و نابود كننده، آغاز خواهد شد، قلب‏هائى پس از استوارى مى‏لغزند و مردانى پس از درستى و سلامت گمراه مى‏گردند.افكار به هنگام هجوم اين فتنه پراكنده و عقايد پس از آشكار شدنش مشتبه مى‏شوند.آن كسى كه به مقابله‏اش برخيزد، فتنه پشتش را مى‏شكند و كسى كه در فرو نشاندن آن تلاش كند، فتنه وى را درهم مى‏كوبد..» . (14) با توجه به همين كاركردهاى منفى عميق است كه على عليه السلام تلاش مى‏كند تا يكى از مهم‏ترين فتنه‏ها و رخدادهاى اجتماعى و سياسى عصر خويش را تحليل و تبيين كند تا از انحراف افراد جامعه خويش و آيندگان جلوگيرى شود.چه آن‏كه عمق بخشيدن به معتقدات و باورهاى اجتماعى توسط نهادهاى مختلف اجتماعى صورت مى‏گيرد كه همگى به طور مستقيم و غيرمستقيم در آن دخالت دارند.عمده‏ترين نهادهاى درگير در اين امر، نهاد حكومت و سياست ونهاد دين است.معتقدات و باورهاى حاكم برنهاد حكومت و نهاد دين به تمامى نهادها، سازمان‏ها، گروه‏ها و...رسوخ مى‏كند و جامعه همان رنگ و بو را به خود مى‏گيرد; چنان‏كه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله به وضوع اين نكته اساسى را بيان فرموده‏اند: (15) از همين منظر و به همين دليل است كه حاكميت‏بنى‏اميه فتنه معرفى مى‏گردد; (16) چه آن‏كه حاكميت‏بنى‏اميه فقط بخشى از نهاد حكومت نيست، بلكه تمام نهاد حكومت و نهاد دين معرفى مى‏شود.آنان سياست‏گزاران و مجريان حكومت و در عين حال عالمان و مفسران دين شناخته مى‏شدند كه علاوه بر زعامت و رهبرى سياسى، رهبرى دينى جامعه را بر عهده داشتند و درست‏به همين دليل، بر تمام بخش‏هاى جامعه تسلط و حاكميت‏خود را برقرار ساخته بودند. عوامل و كارگزاران جامعه‏پذيرى پيش‏بينى شده در نهاد دين هم‏چون مساجد و منابر و خطبه‏هاى نمازجمعه و كليه اجتماعات رسمى مسلمين در اختيار بنى‏اميه است.از اين رو، هم «امراء» و هم «علماء يا فقهاء» (17) يك‏جا جمع‏اند.پشتوانه‏هاى اقتصادى رسمى و غير رسمى موجود در نهاد اقتصاد در اختيار دستگاه بنى‏اميه بود و كليه امكانات موجود در راستاى تحكيم حاكميت ‏بنى‏اميه، كه همانا تضعيف آموزه‏هاى دينى و سنت معصومين عليهم السلام و دين راستين بود، به كار گرفته مى‏شد. بنابراين، كليه شرايط و زمينه‏هاى لازم براى انحراف وجود داشت.به همين دليل نيز على عليه السلام ازخطر فتنه بنى‏اميه خبر مى‏دهد و تلاش مى‏كند روشن‏گرى‏هاى لازم را بنمايد.مهم‏ترين انحراف در حكومت‏بنى‏اميه پيدايش اين رخداد است كه نهاد «دين‏» ابزار و وسيله حاكميت‏بخشيدن به حكومت‏شده و در واقع نهاد دين جايگاه اصلى خود را از دست داده است.به جاى آن‏كه دين «بايدها» و «نبايدها» را براى حكومت و سياست و زمامداران حكومتى معين و طراحى كند، حاكمان بنى‏اميه با دستكارى در آموزه‏هاى دينى و بيان تفسيرهاى متعارض با دين آن را ابزار دست‏خويش قرار دادند.بنابراين، هر گاه حاكميت‏به دنبال تطبيق خود با دين باشد در مسير ديندارى حركت مى‏كند و آن‏گاه كه دين ابزار قدرت مداران شد، موجب آسيب‏زدگى مى‏گردد. ب.شبهه يكى ديگر از جلوه‏هاى آسيب‏هاى «دين‏» پيدايش و طرح شبهه‏است. «كه به معناى ايراد، اشكال، ايجاد ترديد، به اشتباه انداختن و مسلم نبودن است‏» . (18) و البته تفاوت چشم‏گيرى ميان طرح سؤال با ايجاد شبهه وجود دارد.سؤال با هدف يافتن مجهول و يافتن پاسخ مطرح مى‏شود.اما شبهه با هدف ايجاد نقص و يا كاستى و از روى استهزا و تمسخر صورت مى‏گيرد. از آن‏جا كه كمال و سعادت واقعى جامعه بشرى در گرو رسيدن به «بايد» و «نبايد» هايى حقيقى است، ارزش‏ها از اين زاويه نگريسته مى‏شود.بنابراين، هر آن‏چه كه ظاهرى شبيه به «حق‏» دارد اما حقيقتا و واقعا حق نيست، از مصاديق شبهه شناخته مى‏شود و نام‏گذارى آن هم به نام شبهه درست‏به همين دليل است. «شبهه بدين سبب شبهه ناميده شده; زيرا كه شبيه حق است‏» . (19) از همين بيان على عليه السلام كاركرد منفى و تاثير شبهه‏ها كاملا مشهود است; زيرا «حق‏» كه ارزش‏هاى پايدار و اصولى در نظام فرهنگى است و خاستگاه خاص خود را دارد و هنجارها مى‏بايست در ارتباط با آن‏ها باشد، با ورود شبهه‏ها، دچار اختلاط مى‏گردد و نظم درونى آن‏ها از بين مى‏رود.بنابراين، وجود شبهات و پيدايش آن‏ها باعث كم‏رنگ شدن معتقدات دينى مى‏شود و با اين‏كار زمينه لازم براى جامعه‏پذيرى اعضاى جامعه در يك جامعه دينى از بين مى‏رود; زيرا ارزش‏ها و هنجارهاى حاكم در چنين جامعه‏اى دينى نيست و خود موجب فاصله گرفتن اعضاى جامعه از دين مى‏شود، هرچند آن‏ها آن را نخواسته باشند. كارگزاران و عوامل اين آسيب دين چند دسته‏اند: مهم‏ترين گروه فعال در اين پديده، «منافقان‏» هستند.يكى از كنش‏هايى كه منافقين بدان مبادرت مى‏ورزند، اقدام به شبهه‏افكنى است. «آنها سخن مى‏گويند و با سخن خود شبهه در دل‏ها مى‏افكنند» . (20) زمينه پيدايش شبهه‏ها و تاثير آن‏ها، پيدايش شك و ترديد است كه يا ناشى از عدم كارآيى ابزارهاى شناخت و يا اشتباه در روش‏ها و الگوهاست (21) و يا بر اثر فتنه‏گرى‏ها. (22) در فتنه‏ها، هدف گم‏راه كردن (23) اعضاى جامعه و سپس بهره‏بردارى از آن است.براى آن‏كه موارد مشتبه كاملا شبيه به «حق‏» شو، د از همان مفاهيم و ادبيات استفاده مى‏گردد تا زمينه‏هاى انحراف از دين به طور كامل مهيا شود و مانعى در سر راه ايجاد نگردد.پيامبراكرم صلى الله عليه وآله در همين زمينه مى‏فرمايند: «يا على اين مردم پس از من فريفته ثروتشان مى‏گردند...حرام را با شبهات دروغين و هوس‏هاى غفلت‏زا حلال مى‏شمرند، شراب را به نام نبيذ و رشوه را به نام هديه و ربا را به اسم تجارت حلال مى‏دانند..» . (24) ج.بدعتهر جامعه‏اى به نحوى با نوآورى و اصلاح امور خود روبرو و دست‏به گريبان است. نوآورى‏ها، از ضروريات نظام اجتماعى است، اما سامان يافتگى نوآورى‏ها هم از ضروريات نظام‏هاى اجتماعى است; چرا كه در غير اين‏صورت، بقا و انسجام جامعه دست‏خوش تحول و دگرگونى مى‏شود.دين به عنوان بخشى از نظام اجتماعى مى‏بايست در گير و دار تغييرات اجتماعى و پيدايش نيازهاى جديد و بروز نوآورى‏هاى متعدد در ساير زمينه‏ها موضعى فعال داشته باشد.اگر اين ضرورت در درون دين پيش‏بينى شده باشد، قوام و جاودانگى‏اش تضمين خواهد شد، در غير اين‏صورت عوامل بيرونى، اين خصيصه را بر آن تحميل مى‏كند كه در بلند مدت موجب اضمحلال و نابودى دين مى‏گردد.اسلام به عنوان يك دين، داراى برنامه زندگى است و در درون خود تغييرات و دگرگونى‏ها را پيش‏بينى كرده و به همين جهت اهرم‏هايى را براى پويايى خود در نظر گرفته است.اگر اين تغيير و تحولات بيرون از خود دين بر او تحميل گردد، بدعت‏شناخته مى‏شود. «بدعت‏» اصطلاحى فقهى است و به هر چيزى كه با سنت نبى‏اكرم صلى الله عليه وآله مخالف باشد، اطلاق مى‏شود و معمولا به نظريه‏ها و عادت‏هاى جديدى كه از ديدگاه‏هاى شخصى نشات گرفته و در جامعه اسلامى رواج يافته و نيز به نوآورى‏ها و عقايد مخالف با اصول دين و سيره پيامبر اسلام گفته مى‏شود. (25) واژه بدعت‏به معناى نسبت دادن عقايد و ديدگاه‏هاى جديد به دين است كه با مبانى كتاب و سنت معصومين عليهم السلام سازگارى ندارد. (26) عبارت فوق به خوبى بيان‏گر اين نكته است كه هر آنچه بيرون ازكتاب‏آسمانى‏قرآن وياسنت معصومين عليهم السلام باشد، و به عنوان نظر دينى ارائه شود، نظر شخصى و تفسير به راى است و نمى‏توان و نبايد به عنوان دين مطرح و معرفى شود كه در اين‏صورت بدعت‏شناخته مى‏شود، حال با هر انگيزه‏اى كه باشد. اميرالمؤمنين عليه السلام در جاى جاى كلام خود متذكر پيدايش بدعت‏ها و آثار شوم آن شده و از آن به كژى ياد مى‏كنند.اولين گام در پيدايش بدعت‏ها، ناديده گرفتن روش‏ها و منابع تفسيرى دين است كه ممكن است در برخى شرايط به دليل عدم آگاهى و يا عدم رضايت‏به منابع و يا روش‏هاى دينى به روش‏ها و منابع خاص ديگرى روى آورد.در چنين وضعيتى برخى باورها نسبت‏به بعضى امور پديدار مى‏شود و دگرگونى در سطح ارزش‏ها به وجود مى‏آيد و باعث مى‏شود در ساير بخش‏ها و لايه‏هاى اجتماعى دگرگونى‏هايى به وجود آيد. همواره آغاز پيدايش فتنه‏ها، پيروى از هوس‏هاى آلوده و احكام و قوانين مجعول و اختراعى است; احكامى كه با كتاب خدا مخالفت دارد. (27) وقتى ارزش‏هاى غير الهى و نيازهاى فردى و منزلت‏هاى به‏جاى مانده از دوران پيشين حاكميت پيدا كرد، ديگر نمى‏توان از منابع دين براى دست‏يابى به آن ارزش‏ها بهره برد.بنابراين، مى‏بايست در منابع طراحى ارزش‏هاى دينى و يا در روش‏هاى فهم و تفسير آن‏ها و يا در هر دو - منبع و روش - تجديد نظر كرد كه اثر و نتيجه آن جدايى از دين است. «دو نفر در پيشگاه خداوند مبغوض‏ترين مردمند: كسى كه خداوند او را به خود واگذار كرده است و از راه راست منحرف گشته، به سخنان ساختگى و دور از حقيقت و بدعت‏هاى خويش سخت دل بسته است.» . (28) و اين به منزله آن است كه در روش‏ها، از روش متعارف و شناخته شده تفسير دين استفاده نكرده و به جاى آن به نظريات و تفاسير شخصى اكتفا شده و از اين زاويه، با منابع مقدس ارتباط برقرار مى‏كنند و يا آن‏كه اصولا بدون ورود به منابع و استفاده از آن‏ها اقدام به تفسير و تبيين دين مى‏كنند.اين‏ها كسانى هستند كه «به خدا و رسولش دروغ مى‏بندند» . (29) در اين‏جا نكته‏اى بسيار جالب و ظريف وجود دارد و آن اين است كه رابطه‏اى بين فتنه‏ها، شبهه‏ها، بدعت‏ها و سنت وجود دارد.آن‏گاه كه احكام و حقوق فردى و اجتماعى، ابداعى و ابتكارى باشد، فتنه‏ها نمايان (30) مى‏شود.خاستگاه پيدايش بدعت‏ها خود زمينه‏ساز و بستر مناسب پيدايش شبهه‏ها (31) نيز مى‏باشد.بنابراين، روى آوردن به تنظيم هنجارهاى اجتماعى و قوانين و قواعد حقوقى بدون در نظرگرفتن منابع مقدس دينى، نابسامانى‏ها و مسائل و آسيب‏هاى مختلف اجتماعى را نيز به دنبال خواهد داشت; زيرا در يك جامعه دينى، عدم توجه به معتقدات و ارزش‏ها و هنجارهاى دينى و به جاى آن حاكميت ارزش‏هاى ملى و هنجارهاى اجتماعى (32) ، تعارض عين و ذهن را به وجود مى‏آورد; يعنى معتقدات و باورهاى دينى و به تبع آن ارزش‏ها در مسير حاكميت و تحقق ارزش‏هاى دينى است، اما عينيت جامعه و قواعد و الگوهاى عمل اجتماعى سمت و سويى ديگر به خود مى‏گيرد.به ديگر سخن، به صورت نظرى و اعتقادى جهت ديندارى به خود مى‏گيرد، در حالى‏كه بايدها و نبايدهاى دينى، نمود عينى و عملى به خود نمى‏گيرد.از اين رو، تعارض عين و ذهن پيش مى‏آيد كه خود آسيب جدى اجتماعى است و چه بسا نابسامانى‏هايى را نيز به دنبال داشته باشد. انزواى منابع مقدس تاكنون برخى مقولات از جمله فتنه، بدعت و شبهه از آسيب‏هاى دين بيان گرديد. گاهى ممكن است‏به جاى آن‏كه تحريف در «منظور و مقصود گوينده‏» صورت گيرد و قرائت‏هاى مختلف كه منظور گوينده نبوده به جاى كلام او نشيند، اصل كلام و يا سند به وضوح انكار گردد و سنديت و انتساب آن به گوينده نفى شود و يا ممكن است‏به اشكال مختلف ضرورت حضور مفاد آن و عمل به محتوايش انكار گردد.اسلام نيز به عنوان يك نظام كه حاوى عقايد و باورها، ارزش‏ها و هنجارهاست، منابعى را براى طراحى اين نظام پيش‏بينى كرده است.كتاب مقدس قرآن و سنت دو منبع مهم و اصلى اسلام مى‏باشند كه بقا و بالندگى دين منوط بر حضور فعالانه آن‏ها مى‏باشد.آن‏گاه كه اين دو منبع و يا يكى از آن‏ها و يا حتى بخشى از اين منابع مورد هجوم و يا بى‏مهرى قرار گيرد، دين با آسيب روبرو مى‏گردد. آسيب‏هايى كه متوجه كتاب مقدس مى‏گردد به چند شكل ممكن است جلوه كند: اين‏كه كاملا كنار گذارده شود و كسى به آن مراجعه نكند.نه در ظاهر، حضور آن مشهود است و نه در باطن.صورت ديگر آن است كه در ظاهر به عنوان كتاب مقدس حضور دارد و مورد تلاوت قرار مى‏گيرد، بدان سوگند مى‏خورند.اما محتواى آن در بين مؤمنان، حضور ندارد و به لحاظ معنا و عمل بر اساس محتواى آن مورد بى‏مهرى و انزوا قرار مى‏گيرد.شكل ديگر آن است كه با تحريف‏ها و تفسيرهاى نابجا، برخى بر محتوا و مضامين آن سلطه نامشروع پيدا مى‏كنند و آن‏گونه كه با ميل و منافع‏شان سازگار باشد آن را تفسير و تبيين مى‏كنند.حضرت مى‏فرمايد: «حاملان قرآن آن را كنارى افكنده و حافظانش آن را به دست فراموشى مى‏سپارند، در آن روز قرآن و پيروان مكتبش هر دو از ميان مردم رانده و تبعيد مى‏شوند و هر دو هم‏گام و مصاحب يكديگر و در يك جاده گام مى‏نهند و كسى پناهشان نمى‏دهد.قرآن و اهلش در آن روز بين مردمند اما ميان آن‏ها نيستند; با آن‏ها هستند ولى با آن‏ها نيستند چه اين‏كه گم‏راهى با هدايت هماهنگ نشود، گرچه كنار يك‏ديگر قرار گيرند.مردم در آن روز بر تفرقه و پراكندگى اتحاد كرده و در اتحاد و يگانگى پراكندگى دارند.گويا اين مردم پيشوايان قرآنند و قرآن پيشواى آنان نيست.جز نامى از قرآن نزدشان باقى نماند و جز خطوط آن چيزى نشناسند..» . (33) در كنار قرآن، سنت جاى مى‏گيرد كه همواره با يكديگر در حال تعامل مى‏باشند و نمى‏توان هيچ يك را بدون ديگرى در نظر گرفت; چه آن‏كه هر دو شالوده‏هاى اسلام محسوب شده‏اند و اختلال در هر بخش به ناچار به ديگرى سرايت مى‏كند.ايمان قلبى و باور بايد به خدا و سنت‏باشد و اين ايمان قلبى على‏الاصول در عمل و رعايت هنجارهاى دينى تجلى پيدا مى‏كند به همين جهت است كه مولا اميرالمؤمنين عليه السلام توصيه مى‏فرمايند: «اما وصيت من اين است كه هيچ چيز را شريك خدا قرار ندهيد و سنت و شريعت پيامبر را ضايع نكنيد، اين دو ستون محكم را برپا داريد و اين دو چراغ را فروزان نگه‏داريد» . (34) خاستگاه پيدايش بدعت‏ها، ترك كردن (35) سنت‏ها يعنى مجموعه عقايد و باورها و ارزش‏ها و هنجارها و مناسكى است كه از طريق خاصى براى مؤمنان طراحى و تبيين شده است. اصولا اين ساخت‏خاص در مجموعه دين اسلام به همين منظور است كه همواره ذهنيت‏ها و عينيت‏ها در يك قالب مخصوص و ويژه طراحى شده و جاى گيرد.به همين دليل وقتى بدون توجه به اين ساخت، اقدام به تشريع، تفسير و تحليل شود بدعت‏ها رخ مى‏نماياند.در اين ساخت، امامان از موقعيت‏خاص خود برخوردارند و پس از پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله در موقعيت امامت و رهبرى جامعه قرار مى‏گيرند.معيار و چرايى اين گزينش، بازگشت‏به صلاحيت‏ها و شايستگى‏هايى دارد كه در آن‏ها وجود دارد و منحصر در آن‏هاست. (36) شناخت آن‏ها در بين ساير اقشار جامعه كار مشكلى نيست; زيرا نياز اين مجموعه عقيدتى و نيز توانايى‏هاى ائمه كاملا روشن و همه بدان‏ها معترفند.آن‏ها راهنمايان، نشانه‏ها، راه‏ها (37) و...دين‏اند.به خاطر همين است كه در فتنه‏ها، يكى از اهداف آن بوده كه امامان به نحوى حاشيه‏نشين شوند.با حاشيه‏اى كردن امامان و انزواى آن‏ها، پيدايش زمينه‏هاى اجتماعى لازم براى كجروى‏هاى عقيدتى و بدعت‏ها فراهم مى‏شده است.بنابراين، يكى از آسيب‏هاى مهم دين در نگاه امام على عليه السلام ناديده گرفتن جايگاه و موقعيت امامان عليهم السلام است و همواره در تذكرات خود اين مهم را يادآور مى‏شوند كه مؤمنان، خصوصا نخبگان فكر وانديشه در نظريه‏پردازى از آن‏ها فاصله نگيرند و نخبگان قدرت و منزلت‏هاى اجتماعى، زمينه‏هاى ديگرى را براى انحرافات فراهم نسازند.براى تحقق اين منظور، گاهى به آيات مقدس يعنى قرآن كريم استناد مى‏ورزند و اهل‏البيت پيامبر صلى الله عليه وآله را مصداق‏ها و جلوه‏هاى عينى آيات معرفى مى‏كنند و گاهى نسبت‏هاى خويشاوندى خويش را با پيامبر صلى الله عليه وآله عنوان مى‏دارند و گفتارهايى از آن حضرت را براى اثبات ادعاى خويش مطرح مى‏نمايند.در برخى شرايط و زمينه‏هاى اجتماعى، استعدادها و توانمندى‏هاى علمى و عملى را طرح و گاهى ديگر تعهد و التزام خود به معتقدات و ارزش‏هاى دينى و گاهى شجاعت‏ها و خدمات خود در زمينه‏هاى مختلف آشكار مى‏كنند و گاهى نيز از پذيرش سنت‏هاى جاهلى و صاحبان منزلت‏هاى بالاى اجتماعى برحذر مى‏دارند. (38) همه موارد يادشده ضمن آن‏كه بيان حقايق و واقعيت‏هاست، اين اثر اجتماعى را دارد كه نظريه‏پردازى‏ها جهت‏خاص خود را بيابد تا در طراحى و تبيين نظريه‏ها، انحرافات عقيدتى - اجتماعى بروز نكند.اميرالمؤمنين على عليه السلام به وضوح و روشنى اين نكته را متذكر مى‏گردند كه ائمه عليهم السلام درها و مسيرهاى ورود، شناخت و تفسير اعتقادات، باورها، ارزش‏ها هنجارها و مناسك دينى‏اند و بدون در نظرگرفتن آن‏ها نه تنها زمينه‏هاى اجتماعى انحرافات فراهم مى‏شود، بلكه ناديده گرفتن ائمه عليهم السلام خود يك انحراف اجتماعى است كه باعث «دزدى‏» مى‏شود. «...ما محرم اسرار حق و ياران راستين و گنجينه‏ها و درهاى علوم پيامبريم و هيچ كس به خانه‏ها جز از در وارد نمى‏شود و كسى كه از غير در وارد گردد، سارق خوانده مى‏شود..» . (39) بنابراين، اگر منابع اصلى و مقدس به هر دليلى، مانعى در پيش روى داشته باشند، گروه‏هاى اجتماعى ديگر وارد عمل شده و موجبات انحراف دين را فراهم مى‏سازند و چون هويت‏يك جامعه دينى، به فرهنگ دينى آن جامعه است كه با بروز تفسيرهاى نابجا و نادرست، فرهنگ جامعه دينى و در نتيجه هويت جامعه دينى دستخوش دگرگونى‏هاى بنيادين مى‏شود. (40) شيطان شيطان موجود پليدى است كه در تمام اديان اعم از الهى و غيرالهى به عنوان مظهر شرور شناخته شده است.در ادبيات دين اسلام شيطان يك مجموعه‏آميخته از اعمال و افكارى است كه با عقايد و باورها، ارزش‏ها و هنجارهاى دينى در تعارض است.در واقع «شيطان‏» يك «تيپ يده‏آل‏» است; تيپ ايده‏آلى كه دربرگيرنده عقايد و رفتارهاى آسيبى و نابهنجار است.مصاديق متعدد و غيرمحسوس دارد و مصداق كامل و بارز آن «ابليس‏» است.ويژگى مجسم همه اين شياطين وسوسه‏انگيزى آن‏هاست; شيطنت و ايجاد وسوسه در راستاى آسان‏سازى و آسان‏گيرى كج‏روى ذهنى و عينى.شيطان صرفا يك پديده ذهنى و خيالى نيست، بلكه با توجه به خصوصيات و تعاريف ارائه شده در متون مقدس، ينيت‏خارجى دارد، اما با توجه به طيف گسترده زمينه‏هاى فعاليت و مصاديق بى‏شمار آن و هم‏چنين ميزان شيطنت‏ها، تيپ‏ايده‏آلى براى آن در نظر گرفته مى‏شود كه بتواند همه مصاديقش را در برگيرد. در متون و آموزه‏هاى دينى تاكيد زيادى بر كناره‏گيرى از شيطان و وسوسه‏هاى او شده است.على عليه السلام از چند زاويه به اين موضوع مى‏نگرد و آن را متذكر مى‏گردند. اگر اقدام اوليه از طرف خود كنش‏گران و اشخاص صورت گيرد، حاكميت‏شيطان تامين و روز به روز گسترش مى‏يابد. «زشت‏سيرتان، شيطان را ملاك كارشان قرار داده‏اند، او هم آنان را دام خويش برگزيده و سپس تخم‏هاى پستى و رذالت را در سينه‏هاشان گذارده و جوجه‏هاى آن را در دامنشان پرورش داده، با چشم آنان مى‏نگرد، و با زبان آنان سخن مى‏گويد و با دست‏ياريشان بر مركب گمراه‏كننده خويش سوار شده و كردار ناپسند را به نظرشان جلوه داده.اعمال آن‏ها گواهى مى‏دهد كه با همكارى شيطان انجام شده است و سخنان باطل را او به زبانشان نهاده است‏» . (41) اولين گام در اين راه، عضويت در گروه منتسب به شيطان است.طبعا عضويت در گروه بدون پذيرش ارزش‏ها و هنجارهاى حاكم بر آن امكان‏پذير نيست.وقتى ارزش‏ها و هنجارهاى گروه پذيرفته شد، الزام‏ها و هنجارهايى دارد و بقا عضويت و ادامه آن مستلزم رعايت آن هنجارهاست.تبعيت از شيطان و اعوان و انصار او، گروه منحرف و شيطانى را تشكيل مى‏دهند.چون شيطان راه و روش و مذهب و مسلك خود را به صورت آسان معرفى مى‏كند، در نتيجه طرفدار و هوادار پيدا مى‏كند.وقتى هواداران آمدند و به عضويت درآمدند و رضايت‏شيطان مبناى تنظيم كنش‏ها و تعامل‏ها قرار گرفت، لازمه‏اش آن است كه هر آن‏چه را با اين وضعيت در تعارض باشد از سر راه برمى‏دارد.مهم‏ترين و زيربنايى‏ترين موانع، وجود عقايد و ارزش‏هاى دينى جامعه و گروه‏هاست.بنابراين، بايد دين را، كه منشا و خاستگاه و هويت اين گروه‏ها و جوامع است، با تضعيف، تبدل و يا انهدام از بين ببرد.وقتى اين فرآيند صورت گرفت; خواه ناخواه آثار اجتماعى خاص خود را بر جاى خواهد گذاشت. «شيطان راه‏هاى خويش را براى شما آسان جلوه مى‏دهد و مى‏خواهد پيمان دين شما را گره گره بگشايد..» . (42) ناگفته پيداست كه شيطان از يك اصل انسان‏شناختى و روش‏شناختى بهره جسته و آن را رعايت نموده است.همه انسان‏ها على‏الاصول مايلند در دامنه انتخاب‏هاى خود همواره آسان‏ترين راه و كم هزينه‏ترين آن را گزينش نمايند، اما وقتى اين انتخاب صورت گرفت پيامدهاى خاص خود را دارد، از اين رو، تاكيد مى‏شود كه راه‏هاى شيطانى آسانند تا مبادا مؤمنان فريب آن را بخورند و به پليدى‏هاى شيطانى مبتلا شوند.طبعا مراقبت از معتقدات و باورها در صحنه اجتماعى، علاوه بر جلوگيرى از كج‏روى‏هاى فردى و اجتماعى، بقا و انسجام گروهى را به دنبال دارد. پی نوشتها:1- دين يك حقيقت «نفس‏الامرى‏» است و بخشى از «علم الهى‏» را شامل مى‏شود و هيچ‏گونه تغيير و دگرگونى‏اى در آن راه ندارد.بحث از دين نفس‏الامرى و سخن پيرامون آن به علوم فلسفه و كلام مربوط مى‏شود و با توجه به تقسيم‏بندى علوم و تعيين موضوع آن‏ها، در اين نوشتار مفاد آن علوم به عنوان مفروضات اوليه و بنيادين و اصول موضوعه در نظر گرفته شده است.به علاوه آن‏كه «دين نفس‏الامرى‏» حقيقت مطلق است كه مى‏بايست در عمل به بايدها و نبايدهاى آن جامه عمل پوشاند.در غير اين‏صورت انحراف و كجروى محسوب مى‏گردد. 2- امامى و آشتيانى، ترجمه و شرح نهج‏البلاغه، انتشارات مدرسه امام على بن ابيطالب، 1375، چاپ دهم، ج دوم، ص 195. 3- همان، ص 313 4- ر.ك.به: غررالحكم، ص 84- 86. 5- امامى و آشتيانى، پيشين، ج سوم، تفسير كلمات قصار، 125، ص 491 6- نهج‏البلاغه، خطبه 17 7- حسن المصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1368، ص 23- 26 8- امامى و آشتيانى، پيشين، ج 1، ص 71 9- همان، ج اول، ص 97 10- 11- همان، ج اول، ص 155 12- ناصر مكارم شيرازى، ترجمه گويا و شرح فشرده‏اى بر نهج‏البلاغه، ج 2، ص 315 13- نهج‏البلاغه، خطبه 2، ص 46 14- امامى و آشتيانى، پيشين، ج 2، ص 155 15- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، باب 11، روايت 10 16- نهج‏البلاغه، خطبه 93، ص 137 17- هر چند كارگزاران دستگاه بنى‏اميه دين به دنيا فروشان باشند، اما به ظاهر آن‏چنان اند كه مى‏توانند در مقابل توده مردم، از اصطلاحات خاص براى تحكيم مواضع حكومت‏بهره‏بردارى كنند. 18- سيدجعفر سجادى، فرهنگ معارف اسلامى، شركت مؤلفان و مترجمان ايران، جلد سوم، چاپ اول 1362، ص 67. 19- نهج‏البلاغه، كلام 38- ص 81 20- خورشيد بى‏غروب، ترجمه آقاى معاديخواه، ص 403 21- ر.ك.به: نهج‏البلاغه، وصيت‏به امام حسن مجتبى عليه السلام و نيز كلام 38، ص 81 22- ر.ك.به: نهج‏البلاغه، كلام 17، ص 59 23- ر.ك.به: نهج‏البلاغه، خطبه 169، ص 243- 244 24- امامى و آشتيانى، پيشين، ج 2، ص 175 25- دائرة‏المعارف الاسلاميه، دارالفكر، مصر، ج‏سوم، ص 456 26- فخرالدين الطريحى، مجمع البحرين، انتشارات مرتضوى، 1362، جلد چهارم، ص 298 27- ناصر مكارم شيرازى، پيشين، ج اول، ص 145 28- امامى و آشتيانى، پيشين، جلد 1، ص 97 29- نهج‏البلاغه، خطبه 147- ص 204 و 205 30- نهج‏البلاغه، كلام 50- ص 88 31- همان و خطبه 154 و 169 32- ذكر اين نكته ضرورى است كه در صورت عدم تعارض هنجارهاى اجتماعى با هنجارهاى دينى، مشكل فوق پيش نمى‏آيد; زيرا اصولا تعارضى بين آن دو دسته هنجارها وجود ندارد. 33- امامى و آشتيانى، پيشين، جلد 2، ص 145 34- نهج‏البلاغه - كلام 149، ص 209 35- عبدالمجيد معاديخواه، فرهنگ آفتاب، انتشارات ذره، 1372- جلد 2، ص 689 36- ميرزا حبيب‏الله الهاشمى خوئى، منهاج البراعة فى شرح نهج‏البلاغه، بنياد فرهنگى امام‏المهدى (عج)، چ چهارم، جلد دوم، ص 332 37- ر.ك.به: نهج‏البلاغه، خطبه 87، ص 119 38- ر.ك.به: نهج‏البلاغه، خطبه قاصعه، ص 289 39- نهج البلاغه، خطبه 154، ص 215 40- عبدالمجيد معاديخواه، پيشين، ج 2، ص 689 (فسبحان الله، ما اشد لزومك للاهواء المبتدعه و الحيرة المتبعه) 41- نهج البلاغه، خطبه 7، ص 53 42- ناصر مكارم شيرازى، پيشين، ج 2، ص 122 منبع:فصلنامه علمی تخصصی معرفت/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 419]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن