واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فرهنگ عاشورا(3) نويسنده: حجت الاسلام جواد محدثی اسارت دستگير كردن،افرادى از لشكر مخالف يا افراد عادى را در جنگها بعنوان«اسير»گرفتن و برده ساختن.در جنگهاى صدر اسلام نيز گروهى از كفار،اسير گرفته مىشدند، يابعضى از مسلمانان به اسارت مشركين در مىآمدند.در حادثه كربلا،اين فاجعه كه اهل بيت امام حسين«ع»را پس از عاشورا اسير گرفته وشهر به شهر گرداندند[1] و در كوفه و شام به نمايش گذاشتند،نقض آشكار قوانين اسلامبود،چرا كه هم اسير گرفتن مسلمان صحيح نيست و هم اسير كردن زن مسلمان.آنگونهكه على«ع»نيز در جنگ جمل،اسير كردن را روانشمرد و عايشه را همراه عدهاى زنبه شهر خودش باز گرداند. البته بسر بن ارطاة به دستور معاويه بر يمن حمله كرد و زنانمسلمان را به اسارت گرفت.به اسيرى بردن عترت پيامبر در دوره حكومت اموى،اهانتبه مقدسات دين بود،تا آنجا كه در دربار شام،يكى از شاميان از يزيد مىخواست كهفاطمه دختر سيد الشهدا را بعنوان كنيز،به او ببخشد!كه با اخطار حضرت زينب رو به رو شد.[2]گر چه يزيد،اهل بيت امام حسين«ع»را براى ترساندن مردم ديگر اسير كرد و شهر بهشهر با خفت و خوارى گرداند،ولى اين دودمان عزت و آزادگى،از«اسارت»هم بعنوانسلاحى در مبارزه با باطل و افشاى چهره دشمن استفاده كردند و با خطبهها و سخنرانيهاىبيدارگرشان حيله دشمن را نقش بر آب كردند.خطابههاى زينب كبرى و امام سجاد«ع»ودختر امام حسين«ع»در كوفه و شام،نمونهاى از«مبارزه در اسارت»بود.حضرت زينب،حتى در مجلس يزيد و پيش روى او به اين اسير گرفتن و عمل ظالمانه و خارج از دين اواعتراض كرد:«اظننتيا يزيد حيث اخذت علينا اقطار الارض و آفاق السماء،فاصبحنانساق كما تساق الاسارى ان بنا على الله هوانا...امن العدل يابن الطلقاء تخديرك حرائركو امائك و سوقك بنات رسول الله سبايا قد هتكتستورهن و ابديت وجوههن تحدوبهنالاعداء من بلد الى بلد و يستشرفهن اهل المناهل و المعاقل...»[3]مىتوان گفت امام حسين«ع»با تدبير و حسابگرى دقيق،زنان و فرزندان را همراه خودبه كربلا برد،تا راوى رنجها و گزارشگر صحنههاى عاشورا و پيام رسان خون شهيدانباشند و سلطه يزيدى نتواند بر آن جنايت عظيم،پرده بكشد يا قضايا را به گونهاى وانمودكند.از اين رو،وقتى ابن عباس به سيد الشهدا گفت چرا زنان و كودكان را به عراق مىبرى،پاسخ داد:«قد شاء الله ان يراهن سبايا...»[4]خدا خواسته كه آنان را اسير ببيند.اين اشاره بههمان برنامه حساب شده است.به گفته مرحوم كاشف الغطاء:اگر حسين و فرزندان اوكشته مىشدند،ولى آن سخنرانيها و افشاگريهاى اهل بيت در آن موقعيتهاى حساس نبود،آن آثار و اهدافى كه امام حسين در واژگون ساختن حكومتيزيدى داشت محقق نمىشد.[5]اسارت اهل بيت با آن وضع رقت بار،عواطف مردم را به نفع جبهه حق و به زيانحكومتيزيد برانگيخت و سخنان زينب و سجاد«ع»در طول اسارت،لذت پيروزىنظامى را در ذائقه يزيد و ابن زياد،چون زهر، تلخ ساخت و جلوى تحريف تاريخ راگرفت و به بازماندگان و خانوادههاى شهدا درس داد كه شهيدان با خونشان و بازماندگانبا رساندن پيام خون،بايد حق را يارى كنند،شهيدان كارى حسينى كنند و ماندگان،كارىزينبى!اسارت،هرگز به معناى تسليم شدن و انگيزه و هدف را فراموش كردن نيست.آزادگان سرافراز دفاع مقدس در ايران نيز،در اسارتگاههاى عراق،ادامه دهنده جهادرزمندگان بودند و صبر و استقامتشان را از كاروان اسراى اهل بيت آموخته بودند.زينب«ع»قافله سالار كاروان اسارت بود و مردانه و صبورانه،آن دوران تلخ را به پايان رساند.ما وارث شهادت و ايثاريمبنيانگذار عزت و آزادىما شور پر شراره ايمانيمآنجا كه نيست جرات فريادىدر بطن اين اسارت ما خفته استآزادى تمام گرفتارانمرگ پر افتخار پدرهامانسرمايه حيات هدفدارانرفتيم پيشواز اسارتهاتا كاخهاى ظلم براندازيمتا در زمان قحطى حق جويانآبى به آسياب حق اندازيمما رهسپار شهر خموشانيمشهرى كه سايهبان زده از وحشتشايد به تازيانه يك فريادبيدارشان كنيم،از اين غفلتدر كوفه و دمشق به پاسازيمطوفانى از وزيدن صرصرهاهر جا كه شهر خفته و تاريكى استروشن كنيم جلوه اخگرها[6]اوصاف سيد الشهدا«علیه السلام»در اوصاف،القاب و عناوينى كه نسبت به حسين بن على«ع»به كار رفته،بخصوصآنچه در زيارتنامههاى آن حضرت ديده مىشود،يك جهان مطلب است.همه،نشاندهنده مقام والا و جايگاه رفيع او نزد خدا و رسول و ائمه است.برخى از اين اوصاف،كهاز يك نگاه اجمالى و گذرا به زيارتنامههاى«مفاتيح الجنان»بر مىآيد،چنين است:امام،شهيد،رشيد،مظلوم،مقتول،مخذول،مهتضم،مجاهد،عابد،ذائد،قتيل العبرات،اسير الكربات،صريع العبرة الساكبة،قتيل الكفره،طريح الفجره،قتيل الله،ثار الله،حجة الله،باب الله، خالصة الله،ولى الله،صفى الله،حبيب الله،سفير الله،امين الله،عبد الله،وتر الله،الدليل على الله، الداعى الى الله،عيبة علم الله،موضع سر الله،نور،ثائر،طيب،صديق،طهر،طاهر،مطهر،عمود دين،دليل عالم،شريك قرآن،وصى مبلغ،سبط منتجب،سفينه نجات،خامس اصحاب كساء، سبط الرسول،سيد شباب اهل الجنة،قتيل الظماء،غريب الغرباء،باب المقام،باب حكمة رب العالمين،شاهد،وارث،وتر الموتور،خازن الكتاب المسطور،وارث التوراة و الانجيل و الزبور، سيد الشهدا،و...بسيارى از القاب و اوصاف ديگر.[7]در سخنرانيهاى آن حضرت نيز نمونههايى وجود دارد كه اوصاف و ويژگيهاى خود رابر مىشمارد،از جمله خطبهاى كه روز عاشورا خطاب به كوفيان ايراد كرد و خصوصياتخود را بيان كرد،كه در بخشى از آن است:«اما بعد، فانسبونى فانظروا من انا؟ثم ارجعواالى انفسكم و عاتبوها،فانظروا هل يحل لكم قتلى و انتهاك حرمتى؟الست ابن بنت نبيكم وابن وصيه و ابن عمه...»[8]اهداف نهضت عاشورامقصود از«هدف»امام حسين«ع»در حادثه كربلا،چيزى است كه آن حضرت براىدستيافتن به آنها يا تحقق آنها هر چند در زمانهاى بعد،دست به آن قيام زد و در اين راه،شهيد شد. فهرستى از اين اهداف مقدس به اين صورت است:1-زنده كردن اسلام2-آگاه ساختن مسلمانان و افشاى ماهيت واقعى امويان3-احياى سنت نبوى و سيره علوى4-اصلاح جامعه و به حركت در آوردن امت5-از بين بردن سلطه استبدادى بنى اميه بر جهان اسلام6-آزاد سازى اراده ملت از محكوميتسلطه و زور7-حاكم ساختن حق و نيرو بخشيدن به حق پرستان8-تامين قسط و عدل اجتماعى و اجراى قانون شرع9-از بين بردن بدعتها و كجرويها10-تاسيس يك مكتب عالى تربيتى و شخصيت بخشيدن به جامعهاين هدفها،هم در انديشه و عمل سيد الشهدا،جلوهگر بود،هم در ياران و سربازانش.از جمله سخنان امام حسين«ع»كه گوياى اهداف اوست،عبارت است از:«...انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى،اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكرو اسير لبسيرة جدى و ابى على بن ابى طالب».[9]و در نامه خود به بزرگان بصره نوشت:«...انا ادعوكم الى كتاب الله و سنة نبيه،فانالسنة قد اميتت و البدعة قد احييت فان تسمعوا قولى اهدكم سبيل الرشاد».[10]و در نامهاى كه همراه مسلم بن عقيل به كوفيان نوشت،رسالت امامت را اينگونه ترسيمفرمود:«...فلعمرى ما الامام الا العامل بالكتاب و الاخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابسنفسه على ذات الله،و السلام».[122]و در كربلا به ياران خويش فرمود:«الا ترون الى الحق لا يعمل به والى الباطل لا يتناهىعنه،ليرغب المؤمن فى لقاء الله،فانى لا ارى الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الابرما».[11]از حسين اكتفا به نام حسيننبود در خور مقام حسينبلكه يابد كه خلق دريابندعلت اصلى قيام حسينكشته شد زير بار ظلم نرفتبه به از قدرت تمام حسينبهر احياى دين شهادت يافتزنده شد نام دين زنام حسين[12]ايثاراز بارزترين مفاهيم و درسهاى عاشورا،«ايثار»است.ايثار يعنى فداكارى و ديگرى رابر خود مقدم داشتن و جان و مال خود را فداى چيزى برتر از خويش كردن.در كربلا،فداكردن جان در راه دين،فدا كردن خود در راه امام حسين«ع»،به خاطر حسين،تشنه جاندادن و...ديده مىشود.امام حسين«ع»جان خود را فداى دين مىكند،اصحاب او،تازندهاند،نمىگذارند كسى از بنى هاشم به ميدان رود،تا بنى هاشم زندهاند،آسيبى بهحسين«ع»نمىرسد.شب عاشورا كه امام،بيعت را از آنان بر مىدارد كه جان خويش رانجات دهند،يكايك برخاسته،اعلام فداكارى مىكنند و مىگويند:زندگى پس از تو رانمىخواهيم و خود را فداى تو مىكنيم.[13] وقتى مسلم بن عوسجه بر زمين مىافتد،درآخرين لحظات به حبيب بن مظاهر وصيت مىكند كه تا زندهاى مبادا دست از يارى حسينبردارى،جانت را فداى او كن.[14] برخى از ياران امام حسين،هنگام نماز ظهر،جان خويشرا سپر تيرهاى دشمن مىكنند و امام نماز مىخواند. عباس«ع»بالب تشنه وارد فراتمىشود و چون مىخواهد آب بنوشد،ياد لبهاى تشنه حسين و اطفال افتاده،آبنمىنوشد و به خويش نهيب مىزند كه آيا آب بنوشى،در حالى كه حسين«ع»تشنه و درآستانه مرگ است؟[15]آب،شرمنده ايثار علمدار تو شد كه چرا تشنه از او اينهمه بى تاب گذشت[16]زينب،براى نجات جان امام سجاد«ع»،خويش را به خيمه آتشگرفته مىزند.وقتى همكه در مجلس يزيد،فرمان مىدهند كه امام سجاد«ع»را بكشند،زينب جان خويش را سپربلا قرار مىدهد و دهها صحنه ديگر كه هر كدام زيباتر از ديگرى الفباى ايثار را به آزادگانمىآموزد. اين كه كسى حاضر باشد جان خويش را فداى جان ديگرى و فداى مكتب كند،نشانه ايمان والا به آخرت و بهشت و پاداش الهى است.امام حسين نيز در آغاز حركت بهكربلا،فرمود هر كه آماده است جان خويش را در راه ما نثار و ايثار كند،با ما حركت كند:«من كان باذلا فينا مهجته...فليرحل معنا...».[17] همين فرهنگ بود كه نوجوانى چونحضرت قاسم را وامىداشت كه روز عاشورا خطاب به امام حسين«ع»بگويد:«روحىلروحك الفداء و نفسى لنفسك الوقاء»[18] جانم فداى جانت.در زيارت عاشورا نيز بهصفت ايثار ياران حسين«ع»تصريح شده است:«الذين بذلوا مهجهم دون الحسينعليه السلام»[19] آنان كه از جان و خون خويش در راه حسين«ع»گذشتند.پي نوشت : 1- بحار الانوار،ج 45،ص 58.2- تاريخ طبرى(چاپ قاهره)،ج 4،ص 353.3- مقتل الحسين،مقرم،ص 462.4- حياة الامام الحسين،ج 2،ص 297.5- همان،ص 298.6- قبله اين قبيله(از مؤلف)،ص 96.7- بحار الانوار،ج 45،ص 6.8- حياة الامام الحسين بن على،ج 2،ص 264.9- همان،ص 322.10- همان،ص 340.11- حياة الامام الحسين بن على،ج 3،ص 98.12- حسين،پيشواى انسانها،ص 53.13- موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 100.14- بحار الانوار،ج 45،ص 20.15- همان،ص 41.16- نصر الله مردانى.17- بحار الانوار،ج 44،ص 366.18- موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 467.19- بحار الانوار،ج 98،ص 293 و 296،مفاتيح الجنان،زيارت عاشورا.منبع: فرهنگ عاشورا
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]