واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
امامت و رهبرى درسخنان معصومان (علیهم السلام) امام على عليه السلام : «حقّ على الامام ان يحكم بما انزل اللهو ان يودى الامانة فاذا فعل فحق على الناس ان يسمعوا له و انيطيعوا و ان يجيبوا اذا دعوا».(1) بر امام لازم است كه طبق آنچه خداوند فرود فرستاده حكم (حكومت)كند و امانتى را كه خداوند به او سپرده است ادا كند، هر گاهچنين كرد بر مردم واجب استسخنش را بپذيرند و فرمانش را اطاعتكنند و به خواستهاى او پاسخ مثبت دهند. امام على عليه السلام : «ان الله جعلنى اماما لخلقه ففرض علىالتقدير فى نفسى و مطعمى و مشربى و ملبسى كضعفاء الناس، كىيقتدى الفقير بفقرى و لا يطغى الغنى غناه».(2) خداوند مرا امام خلق خود قرار داده و بدين جهتبر من واجب كردهكه زندگى شخصى خود، خوردنى، نوشيدنى و لباس خود را مانند مردمناتوان اندازهگيرى كنم تا فقير به فقرم اقتدا كند و ثروتمندرا ثروت به طغيان وادار نسازد. امام على عليه السلام : «و فى هذا اوضح دليل على انه لابد للامةمن امام يقومه بامرهم، فياءمرهم و ينهاهم، و يقيم فيهم الحدود،و يجاهد العدو، و يقسم الغنائم، و يفرض الفرائض و يعرفهمابواب ما فيه صلاحهم، و يحذرهم ما فيه مضارهم، اذ كان الامرو النهى احد اسباب بقاء الخلق و الا سقطت الرغبة و الرهبة ولم يرتدع و لفسدت التدبير و كان ذلك سببا لهلاك العباد».(3) در اين آيات دليل بسيار روشنى استبر اين كه امتبايد داراىامام و پيشوا باشد، كه به انجام كارهاى آنها قيام و اقدامكند، به آنها امر و نهى نمايد، حدود الهى را در ميان آنها بهپا دارد، با دشمن پيكار كند، و غنائم را عادلانه تقسيم نمايد،واجبات را تحقق بخشد و درهاى اصلاح و صلاح را به آنها نشان دهد،و آنان را از آنچه به ايشان زيانبخش ستبرحذر دارد، زيرا امرو نهى يكى از اسباب بقاى خلق است، وگرنه تشويق و ترس، از بينمىرود، و هيچ كس از گناه باز نمىايستد و شيرازه نظام جامعه ازهم مىگسلد، و چنين هرج و مرجى باعث هلاكتبندگان خدا است. امام حسين عليه السلام : «ان مجارى الامور و الاحكام على ايدىالعلماء بالله، الامناء على حلاله و حرامه».(4) همانا جريان امور و احكام در دست عالمانى است كه امين بر حلالو حرام خدا هستند. امام باقر عليه السلام : «بنى الاسلام على خمس: اقام الصلاة وايتاء الزكاة و حج البيت و صوم شهر رمضان و الولاية لنا اهلالبيت فجعل فى اربع منها رخصه و لم يجعل فى الولاية رخصة، منلم يكن له مال لم تكن عليه الزكاة و من لم يكن له مال فليسعليه حج و من كان مريضا صلى قاعدا و افطر شهر رمضان، و الولايةصحيحا كان او مريضا او ذا مال او لا مال له فهى لازمة». (5) اسلام بر پنج اصل بنا شده است: برپا داشتن نماز، پرداخت زكات،حجخانه خدا، روزه ماه رمضان و ولايت و پيروى از ما اهل بيت. در آن چهار چيز رخصتى داده شده است ولى در ولايت هرگز رخصتىنيست. كسى كه مال ندارد زكات بر او واجب نيست و حج نيز از اوساقط است و كسى كه مريض است نشسته نماز مىخواند و روزه بر اولازم نيست ولى ولايتبر همه واجب است چه مريض باشد و چه سالم،چه دارا باشد و چه فقير. امام صادق عليه السلام : «ولايتنا ولاية الله التى لم يبعث نبيا قط الا بها». (6) ولايت ما همان ولايت خداوند است و خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نفرموده مگر با همين ولايت. امام رضا عليه السلام : «ان العبد اذا اختاره الله عز و جل لامورعباده شرح صدره لذلك و اودع قلبه ينابيع الحكمه و الهمه العلم الهاما فلم يعى بعده بجواب و لا يحير فيه عن الصواب».(7) وقتى خداوند بندهاى را براى رهبرى امور بندگان خود انتخابكند شرح صدر و ظرفيت اين مسئوليت را به او عطا مىنمايد وچشمههاى حكمت را در دلش به وديعت مىنهد و دانش به طريق مخصوصىبه او الهام مىكند، بدين ترتيب در پاسخ هيچ سوالى نمىماند و درآن دچار خطا نمىشود. امام على بن موسى الرضا عليه السلام:«ان الامامة زمام الدين ونظام المسلمين، و صلاح الدنيا، و عز المومنين، ان الامامة اسالاسلام النامى، و فرعه السامى، بالامام تمام الصلاه ، و الزكاه و الصيام و الحج و الجهاد و توفير الفيىء و الصدقات و امضاءالحدود و الاحكام و منع الثغور و الاطراف. الامام يحل حلال الله ويحرم حرام الله، و يقيم حدود الله و يذب عن دين الله، و يدعوالى سبيل ربه بالحكمة و الموعظة الحسنة و الحجة البالغة».(8) همانا امامت، زمام دين و مايه نظام مسلمانان، و اصلاح دنيا وعزت مومنان است، همانا امامت ريشه اسلام رشد يافته، و شاخهبلند آن است. كامل شدن نماز، زكات، روزه، حج و جهاد، وفراوانى غنيمت جنگى و صدقات، و اجراى حدود و احكام، و نگهبانىاز مرزها و اطراف به وسيله امام است، او است كه حلال خدا راحلال و حرام خدا را حرام مىكند، و حدود خدا را برقرار و جارىمىسازد و از حريم دين خدا دفاع مىنمايد. و مردم را به سوى راهپروردگارش با حكمت و اندرز نيك و حجت رسا فرا مىخواند.» امام زمان سلام الله عليه در توقيع مبارك : «و اما الحوادثالواقعة فارجعوا فيها الى رواة حديثنا فانهم حجتى عليكم و اناحجة الله».(9) در حوادث و پيش آمدها به راويان حديث ما رجوعكنيد، زيرا آنها حجت من بر شمايند و من جتخدايم. پي نوشت : 1 ) كنز العمال، حديث 14313. 2 ) ميزان الحكمه، ج 1، ص 176. 3 ) تفسير نعمانى، طبق نقل علامه مجلسى، بحار، چاپ اسلاميه، ج93ص41. 4 ) تحف العقول ،ص 168. 5 ) مواضع العدديه، ص 163. 6 ) اصول كافى، ج 1، ص 437. 7 ) بحار الانوار، ج 25، ص 165. 8 ) اكمال الدين صدوق، ج 2، ص 484. 9 ) اصول كافى، ج 1، ص 200. منبع: ماهنامه پاسدار اسلامتصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 134]