تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835487011
راههاى پرورش اخلاق
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راههاى پرورش اخلاق نويسنده: علامه سيد محمد حسين طباطبايى اشاره: هدف نهايى پيامبران و اديان آسمانى و حكيمان، ساختن جامعهاى مبتنى بر اخلاق و فضايل انسانى بوده است، ولى چون هدف، مشترك بوده و دانشمندان و متفكران اسلامى نيز با ديده مثبتبه آموزههاى فلسفى يونان نگريسته و به غربال و تنقيح و تكميل آن پرداختهاند، پارهاى از پريشان گويان، پنداشتهاند كه اخلاق اسلامى نيز چيزى افزون بر آموزهها و روش اخلاقى حكماى يونان نيست و لذا با شلاق نقد و تيغ انكار به جان آن افتادهاند، در حالى كه اخلاق در معارف قرآنى، گامى حتى پيشتر از معارف اخلاقى اديان آسمانى گذشته است، كجا رسد به روش اخلاقى حكيمان و فيلسوفان يونانى! مفسر پارسا و حكيم، حضرت استاد علامه طباطبايى كه در عرصه اخلاق و عرفان از جايگاه والايى برخوردارند، اين مدعا را به مدد آيات قرآن به نيكى اثبات نموده و امتياز اخلاق و روش خودسازى اسلامى را از غير آن نمايانده است كه به علت اهميت آن در فلسفه اخلاق، تقديم مىگردد. تنها وسيلهاى كه به كمك آن مىتوان صفات باطنى را اصلاح كرد و ملكات فاضله اخلاقى را تحصيل و صفحه دل را از آلودگى اخلاقى زشت پاك كرد تمرين و تكرار اعمال شايسته متناسب با صفات اخلاقى است، زيرا بر اثر تكرار عمل در هر مورد صور علمى خاصى در روح انسان نقش مىبندد و بر اثر تراكم به جايى مىرسد كه اثر آن غير قابل زوال مىشود يا لااقل به آسانى زايل نخواهد شد; مثلا اگر يك فرد ترسو بخواهد ترس را از خود دور سازد بايد مكرر قدم در جريانها و اقدامهاى مخوف كه دل را مىلرزاند بگذارد، و هر وقت گام در يكى از اين موارد مىگذارد و از اقدام شجاعانه خود لذت مىبرد و زشتى و نكبت فرار را درك مىكند، صورتهاى خاصى از آن در روح او نقش مىبندد و بر اثر تكرار و تراكم آنها ملكه شجاعت در او راسخ مىگردد. اين ملكه علمى اگر چه مستقيما اختيارى نيست ولى مقدمات تحصيل آن كه عبارت از اعمال مناسب است، در اختيار انسان قرار داد. از اين بيانات روشن شد كه راه تحصيل ملكات فاضله و تهذيب اخلاق يكى از اين دو راه است: روش حكما و روش شرايع آسمانى. روش اخلاقى حكيماناين روش از راه توجه دادن مردم به منافع و آثار دنيوى رفتارها، به تهذيب اخلاق مىپردازد; مثل اين كه گفته شود عفت و قناعت و صرف نظر كردن از آنچه در اختيار ديگران است انسان را سربلند و در انظار مردم بزرگ مىسازد، ولى بر عكس، حرص موجب خوارى و تنگدستى است، طمع انسان را ذليل و علم، آدمى را عزيز مىكند و باعث عظمت و خوش نامى در نظر توده مردم و مانوس شدن با خواص مىشود، علم مانند چشم تيزبينى است كه به كمك آن مىتوان هر حادثه ناگوارى را ديد و از آن اجتناب كرد و به هر مقصد عالى رسيد. ولى جهل نابينايى است، علم نگاهبان انسان است اما مال را انسان بايد نگاهبانى كند، شجاعت آدمى را از تلون و دو دلى رهايى مىبخشد و شخص شجاع در هر حال محبوب مردم است چه فاتح شود و چه مغلوب، به عكس، جبن و ترس و بىباكى، موجب نفرت است. عدالت وجدان انسان را از ناراحتيها خلاصى مىبخشد و مايه حيات جاودان يعنى نام نيك ابدى و محبت عمومى است. اين راه همان راه معروفى است كه علم اخلاق را برپايه آن استوار ساختهاند، و دانشمندان اخلاقى يونان و ديگران طرفدار آنند. ولى قرآن مجيد اخلاق را بر اين پايه استوار نمىكند، چه اين كه مقتضاى اين روش اين است كه تمام توجه در انتخاب صفات خوب و بد به انظار عمومى و خوش آيند و پسند اجتماع باشد. گرچه قرآن مجيد بعضا پارهاى از منافع اجتماعى از كارها را در مقام تشويق ذكر كرده است ولى با دقت معلوم مىشود كه منظور از ذكر آنها، بيان جنبههاى دنيوى نيست و منافع و آثار اخروى مورد نظر است; مثلا درباره قبله مىفرمايد: «حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره لئلا يكون للناس عليكم حجة; (1) هر كجا باشيد روى خود را به جانب «كعبه» بگردانيد تا مردم (اهل كتاب) حجتى بر شما نداشته باشند.» در اين آيه خداوند مسلمانان را به ثبات قدم و اراده در موضوع قبله دعوت مىكند و علت آن را چنين شرح مىدهد: «تا مردم (اهل كتاب) پس از اين حجتى بر شما نداشته باشند.» در جاى ديگر مىفرمايد: «ولاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم واصبروا; (2) با يكديگر نزاع مكنيد تا سستشويد و قوت و صولتشما درهم بشكند.» در اين آيه مردم را به صبر و ترك منازعه دعوت مىكند و مىفرمايد اگر دست از صبر برداريد و آتش نزاع را روشن سازيد نتيجه آن سستى و آشفتگى اوضاع شما و جسور شدن دشمنان است. و در مورد ديگر فرموده: «و لمن صبر و غفر ان ذلك لمن عزم الامور; (3) كسى كه صبر كند و چشم بپوشد (و در مقام انتقام برنيايد بهتر است) كه اين عمل از اعمال برجسته و ثابت است.» در اين آيه دعوت به صبر مىكند و علت آن را اهميت و عظمت آن ذكر مىنمايد. اگر دقت كنيم در تمام اين موارد نظر به نتايج اخروى است و آثار مزبور، همه به آن بازگشت مىكند. روش شرايع آسمانىاين روش از راه فوايد اخروى، مردم را به تصفيه باطن فرا مىخواند. اين معنا كرارا در قرآن مجيد ديده مىشود; مانند: «ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة; (4) خداوند از مؤمنان جانها و مالهايشان را در مقابل بهشتخريدارى مىكند.» «و انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب; (5) مسلما مزد صبركنندگان بدون حساب داده خواهد شد.» و «ان الظالمين لهم عذاب اليم; (6) براى ظالمان عذابى دردناك است.» و «الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظمات الى النور والذين كفروا اولياؤهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات; (7) خداوند ولى و سرپرست مؤمنان است، آنها را از تاريكيها به طرف نور مىبرد و سرپرست كافران، «طاغوت» (شيطان) است كه آنها را از نور به طرف تاريكيها مىبرد.» و مانند اينها كه با تعبيرات مختلفى در قرآن ديده مىشود. آيات ديگرى نيز در قرآن وجود دارد كه آنها را هم بايد به دسته سابق ملحق نمود مانند: «ما اصاب من مصيبة فى الارض و لا فى انفسكم الا فى كتاب من قبل ان نبراها ان ذلك على الله يسير...; (8) هر مصيبتى در زمين و در وجود شما واقع شود قبل از آفرينش نفوس شما در كتاب (لوح محفوظ) ثبتشده، اين بر خدا آسان است.» اين آيه مردم را از تاسف بر آنچه از دست رفته و خوشحالى و دلبستگى به آنچه موجود است جلوگيرى كرده و مىگويد: چون حوادث مستند به قضا و قدر الهى است و آنچه بايد به انسان برسد بالاخره خواهد رسيد و آنچه نبايد برسد نخواهد رسيد، بنابراين تاسف و خوشحالى بىجاست و نبايد از كسى كه زمام تمامى امور را به دستخداوند مىداند چنين امورى صادر شود چنان كه فرموده: «ما اصاب من مصيبة الا باذن الله و من يؤمن بالله يهد قلبه; (9) هيچ مصيبتى جز به فرمان خدا واقع نمىشود و هر كس به خدا ايمان بياورد دل او را هدايت مىكند.» اين دسته از آيات نيز مانند دسته سابق اصلاح اخلاق را از راه نتايجشريف اخروى كه كمالات واقعى است نه خيالى، تعقيب مىكند، و اساس اصلاحات اخلاقى را كمالات واقعيهاى كه از قضا و قدر و متصف شدن به اخلاق خدا و توجه به اسماى حسنى و صفات عاليه الهى و امثال آن سرچشمه مىگيرد، قرار مىدهد. اشكال: در اين جا ممكن است كسانى ايراد كنند كه اتكا به قضا و قدر و امثال آن نه تنها به اصلاح اخلاق كمك نمىكند بلكه ممكن استيك سلسله مفاسد اخلاقى به بار آورد، زيرا به اتكا آنها احكام اختيارى اين جهان به كلى از بين مىرود و اختلال عجيبى حكمفرما مىشود; مثلا اگر براى اصلاح صفت صبر و استقامت و اظهار تاسف و شادى بىجا به اين متوسل شويم كه كليه حوادث در لوح محفوظ ثبت است و خواه ناخواه صورت مىگيرد (چنان كه از مضمون آيه سابق استفاده مىشود) در اين صورت ممكن است كسى دست از تحصيل معاش و كسب و كار و تحصيل فضايل و كمالات بكشد و به هر اخلاق پستى تن در دهد و عذر خود را اين قرار دهد كه همه چيز مقدر است و خواه ناخواه انجام مىيابد بيهوده نبايد كوشش و تقلا كرد! پاسخ: افعال انسانى نيز از اجزاى علل حوادث است; يعنى درست است هر معلولى عللى دارد كه بدون آن وجود پيدا نمىكند و حقيقت قضا هم همين است ولى نبايد فراموش كرد كه وجود حتمى آن بعد از وجود تمام اجزاى علت است كه يكى از آنها افعال انسانى است، بنابراين كسى نمىتواند بگويد سير شدن من يا مقدر شده استيا نه، و در هر حال غذا خوردن من اثرى ندارد، زيرا اين يك اشتباه بزرگ است كه سير شدن را بدون غذا خوردن اختيارى كه يكى از اجزاى علت آن است فرض كنيم، خلاصه نبايد وجود يك معلول را فرض كرده و علل آن را از نظر بيندازيم. بنابراين هيچ كس نمىتواند موضوع اختيار را كه اساس زندگى دنيا و منشا سعادت و شقاوت انسانى است و يكى از اجزاى علل حوادثى است كه براى انسان رخ مىدهد، مانند افعال و ملكاتى كه از آن حاصل مىشود، ناديده بگيرد و همه چيز را مستند به علل غير اختيارى كند، ولى همانطور كه نبايد اراده و اختيار خود را از اجزاى علل بيرون فرض كرد نبايد گمان برد كه اراده و اختيار تنها وسيله و علت تامه هر چيز است و هيچ يك از موجودات و علل موجوده در عالم كه در راس آنها اراده الهى قرار دارد دخالتى در سرنوشت او ندارد، زيرا اين عقيده منشا بسيارى از صفات ناپسند مانند خودپسندى، تكبر، بخل، تاسف بر معدوم و دلبستگى به موجود، و غم و اندوه مىباشد. آدم نادان مىگويد: اين كار را من انجام دادهام و از فلان موضوع، من جلوگيرى كردم، و همين باعث عجب و تكبر و بخل او مىشود، در حالى كه اين بىخبر نمىداند كه اگر هزاران علل ديگر، كه از اختيار او خارج است، دستبه دست هم نداده بودند تنها اراده ناقص او نمىتوانست كارى انجام دهد، آدم نادان مىگويد: اگر من چنين كرده بودم، فلان منفعت از دست من نمىرفت و متضرر نمىشدم در حالى كه وجود آن منفعت مالى يا جانى معلول هزاران علت است كه تنها از بين رفتن يكى از آنها براى از دست رفتن آن كافى است ولو اين كه اختيار و اراده او موجود باشد، گذشته از اينها خود اختيار و اراده، علل زيادى دارد كه همگى از اختيار انسان خارجند، يعنى اختيار، اختيارى نيست! با توجه به اين حقيقت، كه يكى از حقايق قرآنى و تعليمات الهى است، و با تدبر در آيات شريفهاى كه در اين مورد وارد شده استيك نكته روشن مىشود و آن اين كه: قرآن فقط براى اصلاح پارهاى از مفاسد اخلاقى به قضا و قدر و كتاب محفوظ اتكا مىكند; به اين ترتيب كه: قرآن آن افعال و صفات و ملكاتى را كه اتكا به قضا و قدر در آنها موجب صرف نظر كردن از اختيار و اراده است غلط مىشمرد و جدا با آن مبارزه كرده است چنان كه مىگويد: «و اذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا عليها آباءنا و الله امرنا بها قل ان الله لا يامر بالفحشاء ا تقولون على الله ما لا تعلمون; (10) هنگامى كه كار زشتى انجام مىدهند مىگويند: ما پدران را بر همين روش يافتهايم و خدا ما را به آن دستور داده است! بگو خداوند دستور به كار زشت نمىدهد، چيزى را كه نمىدانيد به خدا نسبت مىدهيد؟!». و در مواردى كه استناد نكردن به قضا و قدر دليل بر استقلال اختيار انسان در تاثير است و او را بىنياز از غير خود معرفى مىكند، در چنين مواردى قرآن مردم را متوجه حقيقتساخته و قضا و قدر را به ياد آنها مىآورد و به اين ترتيب به راه راست هدايت مىكند، تا صفات رذيلهاى كه از اين گونه تصورات باطل سرچشمه مىگيرد از ميان برود و مثلا انسان به آنچه دارد فرحناك و دلبسته نشود و از آنچه كه مفقود كرده غمگين نگردد، چنان كه در مورد انفاق بر بندگان خدا مىگويد: «وآتوهم من مال الله الذى آتيكم; (11) از مال خدا كه عطايتان كرده به آنان بدهيد.» به طورى كه ملاحظه مىشود قرآن در اين جا دعوت به جود و سخاوت مىكند به استناد اين كه مال را خدا داده است. و در جاى ديگر مىگويد: «و مما رزقناهم ينفقون; (12) و از آنچه آنان را روزى كرديم انفاق مىكنند.» در اين آيه براى تشويق مردم به انفاق، رزق را به خداوند نسبت مىدهد و در جاى ديگر مىفرمايد: «فلعلك باخع نفسك على آثارهم ان لم يؤمنوا بهذا الحديث اسفا انا جعلنا ما على الارض زينة لها لنبلوهم ايهم احسن عملا; (13) شايد از غم اين كه چرا ايشان قرآن را باور ندارند خويشتن را هلاك كنى ما آنچه را روى زمين است آرايش كرديم تا بيازماييمشان كه كدامشان به عمل بهترند.» در اين جا پيغمبر گرامى خود را از غم خوردن براى كفر مخالفين نهى مىكند زيرا كفر آنها غلبه بر خدا نيستبلكه مصداق يك آزمايش الهى است كه خداوند تمام موجودات روى زمين را به خاطر آن قرار داده است. اين خلاصه روش دوم بود كه براى اصلاح اخلاق كه مكتب انبيا و پيغمبران خدا بوده است و در قرآن مجيد و ساير كتابهاى آسمانى كه براى ما نقل شده نمونههاى زيادى از آن ديده مىشود. روش قرآنىراه سومى نيز براى اصلاح اخلاق در قرآن مجيد ديده مىشود كه در هيچ يك از كتابهاى آسمانى و تعليمات انبيا كه به دست ما رسيده وجود ندارد، و نيز در هيچ يك از آثار فكرى حكماى الهى ديده نمىشود، و آن چنين است كه انسان را از نظر روحى و علمى طورى تربيت كنند و چنان علوم و معارفى در وجود او بپرورانند كه با وجود آن جايى براى رذايل اخلاقى باقى نماند، و به عبارت ديگر ريشه رذايل اخلاقى سوزانده شود، نه اين كه درصدد معالجه و مبارزه با آن برآيند; مثلا انسانى كه ريا مىكند و كارى براى غير خدا انجام مىدهد يكى از دو علتبيشتر ندارد: يا مىخواهد از اين راه كسب وجهه و عزتى در نظر طرف بكند و يا از قدرت او مىهراسد، چنين كسى وقتى متوجه شود كه قرآن كريم مىگويد: «ان العزة لله جميعا» (14) و نيز مىگويد: «ان القوة لله جميعا» (15) و راستى به اين دو حقيقت ايمان راسخ داشته باشد، بداند عزت و قدرت فقط مال خداست، چنين كسى جايى براى ريا و ظاهرسازى برايش باقى نمىماند، نه به كسى اميد دارد و نه از كسى مىترسد. خلاصه اين كه اين دو حقيقت وقتى به طور يقين در دل انسان جاى بگيرد تمام اين گونه رذايل اخلاقى را از دل مىشويد و به جاى آن، صفات كريمه را مانند ترس از خدا، عزت نفس، مناعت طبع، استغنا و كبريا و هيبت الهى، قرار مىدهد. باز ملاحظه مىكنيم كه خداوند كرارا در آيات قرآن مجيد فرموده: «مالكيت مال خداست» و «مالكيت هر چه در آسمانها و زمين است از آن خداست» و «آنچه در آسمانها و زمين است مال اوست» شرح مفاد اين گونه آيات را مكرر بيان نموديم، البته كسى كه به حقيقت اين مالكيت واقف باشد و بداند هيچ يك از موجودات استقلالى از خود ندارند و در هيچ قسمت، از ذات مقدس او مستغنى نيستند، و خداوند مالك حقيقى ذات هر چيز و آنچه مربوط به ذات اوست مىباشد، و به اين حقيقت، ايمان قطعى داشته باشد در نظر چنين كسى تمام موجودات، هم از نظر ذات و هم از نظر صفات و افعال، از درجه استقلال مىافتند، واضح است چنين كسى ممكن نيست غير خدا را طالب باشد و خضوع يا خوف و رجايى نسبتبه ديگرى پيدا كند، يا از غير خدا لذت ببرد يا بر غير او تكيه كند يا كار خود را به ديگرى واگذارد، او جز حق نمىخواهد و جز خدا نمىجويد، خدايى كه ذات مقدسش باقى و همه چيز فانى مىشوند او از «باطل» يعنى آنچه غير خداست و در مقابل ذات حق ارزشى ندارد، گريزان است. خلاصه، آياتى كه اين روش تربيت اخلاقى را تعقيب مىكنند در قرآن كريم فراوان است و از جمله آنها آيات زير است: «الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنى; (16) هيچ معبودى جز خدا نيست، او راست هر نامى كه نيكوتر است» و «ذلكم الله ربكم لا اله الا هو خالق كل شىء; (17) اين استخداوند، پروردگار شما; هيچ معبودى جز او نيست، آفريدگار هر چيزى است» و «الذى احسن كل شىء خلقه; (18) خدايى كه هر موجودى را كه آفريد نيكو گردانيد» «و عنت الوجوه للحى القيوم; (19) تمام صورتها در برابر خداوند حى قيوم خاضع مىشوند» و «كل له قانتون; (20) همگى در برابر او خاضعند» و «قضى ربك الا تعبدوا الا اياه; (21) پروردگار تو فرمان داده كه جز او را نپرستيد» و «اولم يكف بربك انه على كل شىء شهيد; (22) آيا همين قدر كافى نيست كه پروردگار تو بر همه چيز گواه (و از همه چيز باخبر) است؟» و «الا انه بكل شىء محيط; (23) بدانيد او به هر چيزى احاطه دارد» و «و ان الى ربك المنتهى; (24) انتها و (بازگشت) همه به سوى پروردگار توست»، «و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون... .» اين آيات و مانند آنها مشتمل بر يك سلسله معارف و تعليمات مخصوص الهى است كه داراى نتايج اخلاقى خاصى است كه باهتبه هيچ يك از تعليمات انبيا و حكماى اخلاقى ندارد، زيرا همان طور كه دانستيم روش انبيا مبتنى بر عقايد معمولى دينى و ايمان به ثواب و جزا در مقابل تكاليف است، و روش حكماى اخلاقى متكى به آثار اجتماعى صفات و خوب و بد آنها از نظر نوع مردم است، ولى اين روش سوم براساس توحيد خالص و كاملى كه از مختصات اسلام است قرار دارد! با اين حال چقدر جاى تعجب است كه بشنويم يكى از مستشرقين غرب در تاريخ تمدن خود مىنويسد: «آنچه قابل بحث است اين است كه ما درباره شؤون تمدنى كه اسلام در ميان پيروان خود گسترده و مزايا و خصايصى كه در ميان آنها به جا گذارده و آن تمدن مترقى كه به وجود آورده استبه بحث پردازيم، ولى از نظر معارف دينى، اسلام چيزى بر مواد اخلاقى ساير اديان الهى نيفزوده است.»! از بيانات گذشته سستى و اشتباه و بطلان اين نظريه به خوبى روشن شد، زيرا نتيجه همواره تابع مقدمات است و آثار خارجيى كه از طرز تربيتخاصى گرفته مىشود مولود و معرف علوم و معارفى است كه شاگردان آن مكتب تربيتى از استاد خود آموختهاند، تفاوت اين سه مكتب تربيتى; يعنى حكما، شرايع گذشته و اسلام تفاوت مرحله پايين، متوسط و عالى است و فاصله زيادى ميان آنها وجود دارد: مكتب اول دعوت به حق اجتماعى مىكند، در حالى كه مكتب دوم به حق واقعى و كمال حقيقى كه موجب سعادت اخروى است، دعوت مىنمايد، ولى مكتب سوم دعوتش به حق مطلق يعنى خداست و اساس تربيتخود را بر پايه توحيد خالص قرار مىدهد، نتيجه آن هم عبوديت و بندگى خالص است... «ببين تفاوت ره ز كجا تا به كجاست»؟! از اين مكتب شاگردان فراوانى به اجتماع انسانيت تحويل داده شده و علماى ربانى و صلحا و اولياى خدا، از مرد و زن، در آن ربيتيافتهاند و براى معرفى و شرافت آيين مقدس اسلام همين مطلب كافى است. علاوه بر همه اينها اساس اين مكتب بر پايه محبت و عشق به خدا و مقدم داشتن خواست و اراده او بر خواستبنده است، و همين موجب مىشود كه از نظر نتيجه، تفاوت زيادى با دو مكتب ديگر داشته باشد، زيرا محبت و عشق، انسان را به امورى وا مىدارد كه عقل اجتماعى - كه پايه اخلاق اجتماعى است - آن را تصويب نمىكند و فهم معمولى - كه اساس تكاليف عمومى دينى است - آن را نمىپسندد. خلاصه اين كه محبت و عشق احكام مخصوصى دارد و عقل احكام ديگرى. (25) پی نوشت :1) بقره(2) آيه150. 2) انفال (8) آيه46. 3) شورى(42)آيه43. 4) توبه (9) آيه111. 5) زمر(39) آيه10. 6) ابراهيم(14) آيه22. 7) بقره(2) آيه257. 8) حديد (57) آيه27. 9) تغابن(64) آيه11. 10) اعراف (7) آيه28. 11) نور (24) آيه33. 12) بقره(2) آيه3. 13) كهف (18) آيه6 و 7. 14) يونس(10) 65. 15) بقره(2) 165. 16) طه (20) آيه8. 17) انعام(6) آيه102. 18) سجده (32) آيه7. 19) طه(20) آيه111. 20) بقره(2) آيه116. 21) اسراء(17) آيه23. 22) فصلت (41) آيه53. 23) همان، آيه54. 24) نجم (53) آيه42. 25) اقتباس از تفسير الميزان (جزو دوم، ذيل آيههاى 153 - 157 سوره بقره). منبع:مجله پاسداراسلاممعرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 399]
صفحات پیشنهادی
راههاى پرورش اخلاق
راههاى پرورش اخلاق نويسنده: علامه سيد محمد حسين طباطبايى اشاره: هدف نهايى پيامبران و اديان آسمانى و حكيمان، ساختن جامعهاى مبتنى بر اخلاق و فضايل انسانى بوده است، ...
راههاى پرورش اخلاق نويسنده: علامه سيد محمد حسين طباطبايى اشاره: هدف نهايى پيامبران و اديان آسمانى و حكيمان، ساختن جامعهاى مبتنى بر اخلاق و فضايل انسانى بوده است، ...
آموزش و پرورش و اجتماعی شدن
آموزش و پرورش و اجتماعی شدن-آموزش و پرورش و اجتماعی شدن نویسنده: دکتر مهدی پیروز ... سنتها و ارزشهای اخلاقی ، حرفه ای یا طبقاتی که پاره ای از آنها تغییرناپذیراند و ... یعنی راهها و اهداف در قاعده ی مثلث نیازها ی جمعی یا Collective Needs ازطریق راههای ...
آموزش و پرورش و اجتماعی شدن-آموزش و پرورش و اجتماعی شدن نویسنده: دکتر مهدی پیروز ... سنتها و ارزشهای اخلاقی ، حرفه ای یا طبقاتی که پاره ای از آنها تغییرناپذیراند و ... یعنی راهها و اهداف در قاعده ی مثلث نیازها ی جمعی یا Collective Needs ازطریق راههای ...
ابن سینا و اخلاق
ابن سینا و اخلاق-ابن سینا و اخلاق نويسنده:حجة الاسلام آقاى سید رسول جعفرى جناب ... در زمینه عهد است ولى بخش مهمى از آن، بحثهاى اخلاقى یعنى ارائه راههاى اخلاقى و فنى است. ... در مورد آهنگ و موسیقى و شنیدنیها، تعهد مىسپارم که از آنچه در پرورش روح، مؤثر ...
ابن سینا و اخلاق-ابن سینا و اخلاق نويسنده:حجة الاسلام آقاى سید رسول جعفرى جناب ... در زمینه عهد است ولى بخش مهمى از آن، بحثهاى اخلاقى یعنى ارائه راههاى اخلاقى و فنى است. ... در مورد آهنگ و موسیقى و شنیدنیها، تعهد مىسپارم که از آنچه در پرورش روح، مؤثر ...
چهل نكته اخلاقي از رهبر فرزانه انقلاب (قسمت نخست)
چهل نكته اخلاقي از رهبر فرزانه انقلاب (قسمت نخست)-چهل نكته اخلاقي از رهبر فرزانه ... به وسيلهى آموزش و پرورش، مراكز تربيتى و مراكز آموزشى و علمى بايد در همهى سطوح به ..... نماز شب؛ همه از راههاى به خود پرداختن است؛ اين راهها را در مقابل ما باز گذاشتهاند.
چهل نكته اخلاقي از رهبر فرزانه انقلاب (قسمت نخست)-چهل نكته اخلاقي از رهبر فرزانه ... به وسيلهى آموزش و پرورش، مراكز تربيتى و مراكز آموزشى و علمى بايد در همهى سطوح به ..... نماز شب؛ همه از راههاى به خود پرداختن است؛ اين راهها را در مقابل ما باز گذاشتهاند.
دين و اخلاق زيست محيطى
دين و اخلاق زيست محيطى خبرگزاري فارس:نگاهى گذرا به آيات قرآن و زندگى معصومان روشن مى .... درباره درختكارى و پرورش گل و گياه نقل شده است كه بخشى از آنها را از نظر مى گذرانيم. .... يكى از راههاى نشانه گذارى اين بود كه بر بدن يا چهره آنها داغ مى گذاردند.
دين و اخلاق زيست محيطى خبرگزاري فارس:نگاهى گذرا به آيات قرآن و زندگى معصومان روشن مى .... درباره درختكارى و پرورش گل و گياه نقل شده است كه بخشى از آنها را از نظر مى گذرانيم. .... يكى از راههاى نشانه گذارى اين بود كه بر بدن يا چهره آنها داغ مى گذاردند.
چند خبر كوتاه از انديمشك بهره برداري از كانون پرورش فكري ...
چند خبر كوتاه از انديمشك بهره برداري از كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در انديمشك انديمشك ... محسن يوسفي با اعلام اين خبر گفت:با بهره برداري از اين راهها 500 خانوار روستايي با ... محمدعلي صنعتكاران: در تفكر من، اخلاق، اول و قهرماني دوم است ...
چند خبر كوتاه از انديمشك بهره برداري از كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در انديمشك انديمشك ... محسن يوسفي با اعلام اين خبر گفت:با بهره برداري از اين راهها 500 خانوار روستايي با ... محمدعلي صنعتكاران: در تفكر من، اخلاق، اول و قهرماني دوم است ...
نامه خواندنی یک جوان به ایت الله صافی + پاسخ معظم له
با تمام اين اشكالات، راههاى سالم سازى جامعه و پرورش افكار و تربيت اسلامى جوانان نيز، به ... بايد اخلاق اسلامى، زهد، آزادگى، پارسايى، قناعت، شجاعت و خودشناسى را به آنها ...
با تمام اين اشكالات، راههاى سالم سازى جامعه و پرورش افكار و تربيت اسلامى جوانان نيز، به ... بايد اخلاق اسلامى، زهد، آزادگى، پارسايى، قناعت، شجاعت و خودشناسى را به آنها ...
تنظيم روابط جنسى در غرب و كشورهاى اسلامى (1)
از جمله ابعادى كه با پرورش كودكان و نوجوانان ارتباط مستقيم دارد، امور جنسى است. ... چون راههاى غلط جوامع مختلف، تجربهاى است كه عواقب پيمودن اين راهها را به ما نشان مىدهد؛ .... مبانى اخلاق جنسى در اسلامبا توجه به اينكه اصول زيربنايى اسلام در جامعهاى مانند ...
از جمله ابعادى كه با پرورش كودكان و نوجوانان ارتباط مستقيم دارد، امور جنسى است. ... چون راههاى غلط جوامع مختلف، تجربهاى است كه عواقب پيمودن اين راهها را به ما نشان مىدهد؛ .... مبانى اخلاق جنسى در اسلامبا توجه به اينكه اصول زيربنايى اسلام در جامعهاى مانند ...
اساس تربیت فرزند
ضمنا به این نتیجه خواهیم رسید که اخلاق از تربیت مهم تر است و این دو واژه لازم و ملزوم ... بگوئيم " تربيت " يعني كسيرا آنطور پرورش بدهند كه يك خصايص مافوق حيوان پيدا .... يكى از مؤثرترين راهها براى آموختن رفتار درست به بچهها آن است كه هر گاه بر ...
ضمنا به این نتیجه خواهیم رسید که اخلاق از تربیت مهم تر است و این دو واژه لازم و ملزوم ... بگوئيم " تربيت " يعني كسيرا آنطور پرورش بدهند كه يك خصايص مافوق حيوان پيدا .... يكى از مؤثرترين راهها براى آموختن رفتار درست به بچهها آن است كه هر گاه بر ...
احکام پسران
3- اخلاق كه مربوط است به پرورش روح و سالم سازى روان و ايجاد صفات پسنديده در انسان . مسائل اخلاقى ... ج - فتواى مجتهد را از راههاى ذيل مى توان بدست آورد: 1- انسان از خود ...
3- اخلاق كه مربوط است به پرورش روح و سالم سازى روان و ايجاد صفات پسنديده در انسان . مسائل اخلاقى ... ج - فتواى مجتهد را از راههاى ذيل مى توان بدست آورد: 1- انسان از خود ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها