تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به راستى حكمتى كه در قلب منافق جا مى گيرد، در سينه اش بى قرارى مى كند تا از آن بي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826106585




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چهل نكته اخلاقي از رهبر فرزانه انقلاب (قسمت نخست)


واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: چهل نكته اخلاقي از رهبر فرزانه انقلاب (قسمت نخست)
نرگس هوشمند – كارشناس فلسفه
نرگس هوشمند – كارشناس فلسفه

اخلاق نيكو

آنچه فرد و جامعه را به مقامات عالى انسانى مى‏رساند، اخلاق نيكوست. اخلاق نيكو هم فقط خوش اخلاقى با مردم نيست؛ بلكه به معناى پروراندن صفات نيكو و خلقيات فاضله دردل و جان خود و انعكاس آنها در عمل خود است. مردمى كه در بين خود دچار حسد باشند، دچار بدخواهىِ يكديگر باشند، دچار حيله‏گرىِ با يكديگر باشند، دچار حرص به دنيا و بخل نسبت به مال دنيا باشند و دچار كينه‏ورزى با يكديگر باشند، در اين جامعه حتّى اگر قانون هم به طوردقيق عمل شود، سعادت در اين جامعه نيست. اگر علم هم پيشرفت كند و تمدن ظاهرى هم به منتهاى شكوه برسد، اين جامعه، جامعه‏ى بشرى مطلوب نيست. جامعه‏اى كه انسانها در آن از يكديگر احساس ناامنى كنند، هر انسانى احساس كند كه به او حسد مى‏ورزند، نسبت به او بددلى دارند نسبت به او كينه‏ورزى مى‏كنند، براى او توطئه مى‏چينند و نسبت به او و دارايى‏اش حرص مى‏ورزند، راحتى در اين جامعه نيست. اما اگر در جامعه‏اى فضايل اخلاقى بر دل و جان مردم حاكم باشد، مردم نسبت به يكديگر مهربان باشند، نسبت به يكديگر گذشت و عفو و اغماض داشتد، نسبت به مال دنيا حرص نورزند، نسبت به آنچه دارند بخل نورزند، به يكديگر حسد نورزند، در مقابل راه پيشرفت يكديگر مانع‏تراشى نكنند و مردمِ آن داراى صبر و حوصله و بردبارى باشند، اين جامعه حتّى اگر از لحاظ مادى هم پيشرفتهاى زيادى نداشته باشد، باز مردم در آن اساس آرامش و آسايش و سعادت مى‏كنند؛ اخلاق، اين است. ما به اين احتياج داريم. ما بايد در دل خود، خلقيات اسلامى را روزبه‏روز پرورش دهيم. قانون فردى و اجتماعى اسلام در جاى خود، وسيله‏هايى براى سعادت بشرند (در اين ترديدى نيست)؛ اما اجراى درست همين قوانين هم احتياج به اخلاق خوب دارد.

براى اينكه در جامعه اخلاق استقرار پيدا كند، دو چيز لازم داريم: يكى تمرين و مجاهدت خود ماست و يكى هم آموزشهاى اخلاقى كه به وسيله‏ى آموزش و پرورش، مراكز تربيتى و مراكز آموزشى و علمى بايد در همه‏ى سطوح به انسانها تعليم داده شود؛ اينها موظفند. اين يك قلم از رهاى لازم در سال پيامبر اعظم الهى است؛ يعنى خودمان را در خلقيات فاضله، مؤمن و مسلمان و تابع پيغمبر كنيم. يك فهرستى از صفات رذيله و زشت تهيه كنيم و ببينيم كه هر كدام از آنها در ما هست، سعى كنيم آن را را كنار بگذاريم. همچنين يك فهرستى از خلقيات نيك تهيه كنيم و سعى كنيم با تمرين، آنها را براى خود فراهم كنيم. البته عامل پيشرفت در اين راه، محبت است؛ محبت به خدا، محبت به پيامبر، محبت به اين راه، محبت به آموزگاران اخلاق - يعنى پيامبران و ائمه‏ى معصومين (عليهم‏السّلام) - اين عشق است كه انسان را در اين راه با سرعتيش مى‏برد؛ اين عشق را بايد در خودمان روزبه‏روز بيشتر كنيم. «الّلهم ارزقنى حبّك و حبّ من يحبّك و حبّ كلّ عمل يوصلنى الى قربك»؛ محبت خدا، محبت محبوبان الهى و محبت كارهايى كه محبوب الهى است؛ اين عشقها را در دل خود برويانيم.(1)

حفظ ايمان

هرگز از دشمنانى كه از دين و اخلاق و انصاف تهى هستند، ترس در دلتان راه ندهيد؛ «ولا تهنوا ولا تحزنوا». اين دستور قرآن است. «و أنتم الأعلون ان كنتم مؤمنين». ايمان شما، شما را برترينها قرار داده است. اين ايمان را حفظ كنيد؛ آن را در عملِ سازمانى، عمل فردى و در اجراى تعهدات و مسئوليتهاى خود به كار گيريد؛ مخصوصاً شما جوانها خود را براى مسئوليتهاى سنگين‏تر و بزرگتر آماده كنيد.(2)

حفظ رابطه با خدا

ارتباط خود را با خداى متعال تقويت كنيد. دلهاى جوان و نورانى شما آماده‏ى ارتباط با خداست. اين ارتباط در سخت ‏ترين ميدانها به شما نيرو مى‏دهد. توكل به خدا، اعتماد به خدا و احساس رابطه‏ى با خداوند متعال، در انسان عزت مى‏آفريند، به او اعتماد به نفس مى‏دهد و شجاعت مى‏بخشد. و يك ملت براى گذر كردن از گردنه‏هاى دشوار به اينها نيازمند است.(3)

ما راهى كه انتخاب كرديم، راه خداست. راه خدا فقط به معناى عبادت كردن و در كنج نشستن نيست؛ راه خدا يعنى به سعادت رساندن جامعه‏ى انسانى. ملت ما اين راه را انتخاب كرد؛ يعنى راه عدالت، راه انصاف، راه عبوديت الهى، راه برابرى انسانها، راه برادرى انسانها با يكديگر و راه اخلاق نيكو و پسنديده و فضيلتهاى انسانى.(4)

اين رابطه‏ى با خدا را حفظ كنيد. وسيله‏ى حفظ اين رابطه هم در اختيار همه هست. اگر همين نماز پنج‏گانه، با توجه، با حضور قلب و با اين توجه كه در مقابل خدا ايستاده‏ايم، خوانده شود، بهترين رابطه است و روزبه‏روز دل شما را نورانى‏تر خواهد كرد. آن جوانهايى كه شبهاي قدر در مساجد، حسينيه‏ها و حرمهاى مطهر گرد هم آمدند، گريه كردند، دعا خواندند، قرآن سر گرفتند، احياء گرفتند و دلهايشان را با نور محبت الهى نورانى كردند، اين رابطه را حفظ كنند، كه از آن بهره‏مند خواهند شد.(5)

شرايط رسيدن

بعضى از انسانها آن چنان وجودشان پُرتپش و پُرتحرك است كه مثل اينكه همه‏ى اعضا و جوارح آنها قلب است؛ اينها مى‏توانند به قله برسند. رسيدن به قله، يك مرحله‏ى «آرزو» دارد و... مى‏بينيد كسانى به آن بالاها رفته‏اند و دارند در ارتفاعات بلند راه مى‏روند؛ آرزو مى‏كنيد كاش شما هم بتوانيد به آنجا برسيد. اين، يك مرحله است؛ ليكن كافى نيست.

مرحله‏ى بعد اين است كه از رختخواب بلند شويد، بيرون بياييد، لباس مناسب بپوشيد، كفش مناسب به پا كنيد و به طرف كوه راه بيفتيد وقتى انسان به بخشهاى دامنه‏اى مى‏رسد، بعضيها، با پستى بلنديها و سختيها و خاك و خُل‏هايى كه سر راهشان مى‏بينند، خسته مى‏شوند، حوصله‏شان سر مى‏رود و تصور مى‏كنند كه رسيدن به قله، مثل پريدن يك كبوتر است كه پايشان را بگذارند و به آنجا بروند، فكرِ اين حركتِ ميان راه را نمى‏كنند؛ اينها زود مأيوس مى‏شوند.

بعضي ها چند تا پيچ و خم هم بالا مى‏روند، ليكن خسته مى‏شوند. بعضى احساس خستگى هم نمى‏كنند، اما حوصله‏شان سر مى‏رود؛ عجله مى‏كنند؛ خيال مى‏كنند كه نيم ساعت يا يك ساعت راه رفت، بايد به آنجا برسد. اينها آفتهاى اين حركت است. آن كسى كه صبورانه، شائقانه، با استفاده‏ى از همه‏ى توان و نيروى خود و با اميد به اينكه به آنجا خواهد رسيد، حركت بكند، از طولانى شدن زمان، از دراز بودن راه ، از پى‏درپى آمدن گردنه‏ها، از در ميان راه ماندن بعضى از رفيقانِ نيمه راه، نمى‏هراسد؛ اين آدم بايد مطمئن باشد كه به آن قله خواهد رسيد.(6).

موانع راه حق

بعضيها به افرادى كه اهل معنايند، مراجعه مى‏كنند و مى‏گويند ذكرى بدهيد تا ما بشويم يك آدم نورانى و خوب! خيال مى‏كنند مثل حبّه‏اى است كه بخورند و فورى تغيير حالى در آنها به وجود بيايد؛ نه. اگر انسان بناست نورانى بشود و دلش با عوالم غيب آشنا بشود، اگر انسان مى‏خواهد صداى فرشتگان را بشنود، اگر انسان مى‏خواهد با ساحت جلال الهى ورود پيدا كند، اگر انسان مى‏خواهد شامه‏ى معنوى‏اش به عطر توحيد معطر بشود، بايد كار كند؛ بايد راه برود. قله در پيش است و در بين راه هم كسانى از راه مى‏مانند؛ كسانى پشيمان مى‏شوند؛ كساني بي حوصله مى‏شوند؛ كسانى برمى‏گردند؛ كسانى به ديگران مى‏گويند فايده‏اى ندارد، كجا مى‏رويد؛ و كسانى هم اصل قله را انكار مى‏كنند! در راه معنويات، اين مسائل هست؛ در راه ماديات هم همين مسائل هست.(7)

نصرت الهي

اين آيه‏ى شريفه‏ى «ان تنصروااللَّه ينصركم و يثبت اقدامكم» و در آيات متعدد ديگر از آن ياد شده و بر آن تأكيد شده است: اگر خدا را نصرت كنيد، خدا هم شما را نصرت خواهد كرد؛ اگر در راه خدا قدمى برداريد، خداوند متعال هم شما را ده‏ها و صدها قدم جلو خواهد برد.

اين اصل قرآنى و يك حقيقت است؛ يك قانونى الهى است. نصرت خدا به معناى نصرت دين اوست. دين خدا، فقط طهارت و نجاست نيست، فقط اعمال ظاهرى دينى نيست؛ دين خدا يعنى برنامه‏ى سعادت بشر در دنيا و آخرت. اين برنامه همان‏طور كه ضامن رشد و اعتلاى معنوى جوامع بشرى است، ضامن زنده كردن استعدادهاى فكرى و رشد دادن به شخصيت و توانايى‏هاى آنها هم هست.

دين خدا همچنانى كه به معنويت نظر دارد، به زندگى دنيايى انسان هم نظر دارد و براى خوشبختى انسان برنامه دارد. اميرالمؤمنين (عليه‏الصّلاةوالسّلام) در نهج‏البلاغه، هدف از بعثت نبى مكرم ام را اين‏گونه معين مى‏كند: «ليثيروا لهم دفائن العقول»؛ تا گنجينه‏هاى خرد را در درون مردم استخراج كند و به فعليت برساند. در زيارت اربعين سيدالشهداء (عليه‏السّلام) هم مى‏خوانيم: «ليستنقذ عباده من الجهالة و حيرة الضلالة»؛ قيام حسينى براى اين است كه ابرهاي جهل و غفلت را از افق زندگى انسان‏ها برطرف كند و آنها را عالم كند؛ آنها را به هدايت حقيقى برساند.

نصرت خداى متعال در واقع معنايش اين است كه در جهت احياى سنت‏هاى الهى قدم برداريم؛ در طبيعت و جامعه اثر بگذاريم؛ در بيدار كردن فطرت‏ها اثر بگذاريم؛ از مجموعه‏ى عوامل بدبختى و تيره‏روزى تلاش كنيم. اين، نصرت ماست براى دين خدا؛ ما نصرتى را كه خودمان درباره‏ى دين خدا مى‏كنيم - نسبت اين را - با نصرتى كه خدا مى‏كند، اگر بخواهيم بسنجيم، از نسبت يك به صد و يك به هزار هم بيشتر است. ما يك قدم برمى‏داريم؛ اما خداوند متعال نصرتش را وقتى شامل حال ما مى‏كند، در حقيقت صد و هزار قدم ما را به جلو مى‏برد. بنابراين، فاصله‏ى بين نصرت ما و نصرت خدا، بسيار زياد است.(8)

رضوان الهي ؛ چشم اندازي روشن

آنچه كه براى يك انسان اهميت دارد، اين است؛ موفقيت در اين دنيا، چشم‏انداز خوب و در نهايت چشم‏انداز رضوان الهى و بهشت الهى است.

اين با مجاهدت به دست مى‏آيد، با صبر به دست مى‏آيد، با پرهيزگارى و پاكدامنى به دست مى‏آيد و با تلاش خستگى‏ناپذير به دست مى‏آيد در مقابل چالشهايى كه دشمن آفريده، انسان سختى‏هايى را تحمل مى‏كند؛ اما قرآن به ما مى‏گويد از اين سختيها نترسيد: «ان تكونوا تألمون فإنّهم يألمون كما تألمون»؛ اگر شما از ناحيه‏ى آسيب دشمن رنجى را تحمل مى‏كنيد، دشمن هم از ناحيه‏ى مقاومت، صبر و رشادت شما رنجا تحمل مى‏كند؛ اما با اين فرق: «و ترجون من اللَّه ما لا يرجون»؛ چشم‏انداز براى شما چشم‏اندازِ روشن است، اما براى دشمن نه. مسئله‏ى شهادت و مسئله‏ى جهاد در اسلام اين است: تلاشِ از همه سو سود، بدون زيان؛ تلاشِ صادقانه‏اى كه به زندگى انسان معنا مى‏دهد؛ جهت حركت انسان رامعين مى‏كند؛ چشم‏انداز آينده‏ى زندگى را به عنوان يك ملت، چشم‏انداز روشن و تابناكى مى‏كند و چشم‏انداز سرنوشت نهايى انسان را به عنوان يك فرد، رضوان الهى قرار مى‏دهد؛ اين جهاد و شهادت اسلام است؛ هيچ چيز جاى اين را نمى گيرد.(9)

معناي تقوا

ما بايد مراقب باشيم؛ «لعلّكم تتّقون»؛ يعنى تقوا داشته باشيد. مكرر عرض كرده‏ايم كه تقوا، يعنى مواظب خود بودن. تقوا يعنى مراقب خودتان باشيد و با چشم باز خودتان را زير نظر بگيريد كه دست از پا خطا نكنيد. خيلى اوقات هست كه چشم ما به خطاهاى ديگران باز است، نگاهميكنيم ببينيم كجا يك اشتباهى، خطايى يا شبه خطايى كردند - كه آن را در ذهن خودمان حمل بر خطا بكنيم - اما چشم‏مان به خطاهاى خودمان بسته است؛ اين بد است.(10)

كار مداوم؛ رمز صعود

انسان نگاه مى‏كند به بالاى كوه؛ آدمهايى رفته‏اند آن بالاها كه يا به قله رسيده‏اند يا به نزديك آن. وقتى انسان از اين پايين نگاه مى‏كند، دلش پرواز مى‏كند كه: آه! بعد هم كه همت مى‏كند كه راه بيفتد؛ اما دو، سه تا پيچ كه رفت، مى‏بيند عجب! سخت است! خيلى‏ ها از وسط راه برمى گردند؛ خيلى‏ها خسته مى‏شوند؛ خيلى‏ها هم آنجا مى‏مانند. آن آرزو و تصوير ذهنى مطلوب، در آن نقطه‏ى بالاست. براى رسيدن و عينيت بخشيدن به آن، كارِ مداوم لازم است.(11)

در روايت وارد شده است كه اگر پيغمبر مى‏ديد يك آدم جوانى و قادر بر كارى نشسته است، تنبلى مى‏كند و كار انجام نمى‏دهد، مى‏فرمود: «سقط من عينى»؛ از چشمم افتاد. كار، عمل صالح است.(12)

حضور در ميدان عمل

اين امت از همه‏ى عناصر عزت - كه در متن دين شريف اسلام و قرآن كريم وجود دارد - بايد استفاده كند. اول توجه به خدا و تمسك به قانون الهى است؛ توكل به خداست؛ اعتماد به خداست.

خداوند متعال آن كسانى را كه «الظّانّين باللَّه ظنّ السّوء(2)»؛ سوء ظن به خدا دارند، ملامت مى‏كند؛ مى‏فرمايد: «عليهم دائرة السّوء و غضب اللَّه عليهم(3)»؛ آن كسانى كه نصرت الهى را در صورت حضور در ميدان عمل انكار مى‏كنند، خودشان را بايد ملامت كنند. اگر ما در ميدان عمل وارد شويم، خداى متعال به ما كمك خواهد كرد؛ هم قول قطعى قرآن و وعده‏ى حتمهى است، هم مشاهدات دوران زندگى خودِ ماست.

تاريخ اسلام هم براى مسلمين سرشار از تجربه است، كه هر جا همت گماشتند، وارد شدند و متمسك به قدرت الهى شدند، خداى متعال آنها را كمك كرد. كمك و نصرت الهى حتمى است؛ منتها شرط اين نصرت، حضور در ميدان عمل است: «و لينصرنّ اللَّه من ينصره(4)»؛ آن كسى كه خدا را نصرت كند، خدا او را نصرت خواهد كرد. با نشستن، با تنبلى كردن، با توهمات دلخوش كردن، با مصالح امت اسلامى بازى كردن و هواى نفس را بر مصالح امت اسلامى ترجيح دادن، نصرت الهى خود را نشان نخواهد داد.(13) .

استقامت رمز موفقيت

خداى متعال وعده‏ى قطعى كرده است كه: «انّ الّذين قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا تتنزّل عليهم الملائكة الّا تخافوا و لاتحزنوا»؛ استقامت در راه درست نتيجه‏اش اين است كه خداى متعال اندوه و ترس را از يك انسان و يك جامعه سلب مى‏كند و موفقيت را نصيب آنها مى كند.(14)‏

در سوره‏ى «هود» خداى متعال به پيغمبر مى‏فرمايد: «فاستقم كما امرت و من تاب معك و لا تطغوا». يك روايتى از پيغمبر هست كه فرمود: «شيّبتنى سورة هود»؛ يعنى سوره‏ى «هود» من را پير كرد؛ از بس بار اين سوره سنگين بود. كجاي سوره‏ى هود؟ نقل شده است كه مراد، همين آيه‏ى «فاستقم كما امرت» است. چرا پيغمبر را پير كند؟ چون در اين آيه مى‏فرمايد: همچنانى كه به تو دستور داديم، در اين راه ايستادگى كن، استقامت كن و صبر نشان بده. خود اين ايستادگى كار دشوارى است. اين «صراط» است؛ پل صراطي كه مظهر آن را در روز قيامت براى ما تصوير كرده‏اند. باطن عمل و راه ما در اينجا، همان پل صراط است؛ ما الان داريم روى پل صراط حركت مى‏كنيم؛ بايد دقت كنيم.

اگر انسان بخواهد اين دقت را در همه‏ى رفتار خود به كار بگيرد، او را پير مى‏كند. ليكن از اين مهمتر به گمن، آن جمله‏ى بعد است: «و من تاب معك». پيغمبر فقط مأمور نيست كه خودش ايستادگى كند؛ بايد خيل عظيم مؤمنان را هم در همين راه به ايستادگى وادار كند. انسانهايى كه از يك طرف در معرض هجوم بلايا و مشكلات زندگى هستند - دشمنان، توطئه‏گران، بدخواهان و قدرتهاى مسلط و از طرف ديگر، مورد تهاجم هواهاى نفسانى خودشان هستند - خواهشهاى نفسانى و دل بى‏طاقت انسان كه از زر و زيور دنيا مجذوب مى‏شود و به سمت آنها كشيده مى‏شود - از اين صراط مستقيم، به چپ يا راست انحراف پيدا مى‏كنند.(15)

تربيت نفس

ما بايد به درون خودمان نگاه كنيم: «الانسان على نفسه بصيرة»؛ نقصها، مشكلات و كمبودهايمان را نگاه كنيم و فريب نخوريم. اين فريب خوردن، انسان را در دام و گرداب غرور مى‏اندازد. اگر انسان خودش را بد برآورد كرد، آن وقت ديگر نجات پيدا نميكند.(16)

تكريم انسان

اميرالمؤمنين (عليه‏الصّلوةوالسّلام) در خطاب و فرمان خود به مالك‏اشتر اين جمله‏ى جاودانه و فراموش‏نشدنى را دارند كه مى‏فرمايند: كسانى كه تو با اينها در آنجا مواجه مى‏شوى، يا با تو از لحاظ عقيده يكسانند، يا «و امّا شريك لك فى الخلق»؛ يا در انسان بودن بايك هستند. حتى كسانى كه از لحاظ عقيده با تو همراه نيستند، ولى انسانند، بايد با انسان برخورد تكريم‏آميز داشت. «لا ينهاكم اللَّه عن الّذين لم يقاتلوكم فى الدّين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليهم انّ اللَّه يحبّ المقسطين» - اين دستور قرآن است -با كفار، با كسانى كه با شما همعقيده نيستند، اما به شما تجاوز نكردند؛ تعرض نكردند؛ تعدى نكردند؛ با شما ظالمانه برخورد نمى‏كنند، به اينها اعمال قسط كنيد؛ نيكى كنيد. «و ان تبرّوهم»؛ به آنها نيكى كنيد. دستور اسلام اين است.(17)

خطاي غرور

در دو جاى از قرآن اين عبارت هست كه: «ثمّ اذا خوّلناه نعمة منّا قال انّما اوتيته على علم» - هم در سوره‏ى زمر هست و هم احتمالاً در سوره‏ى لقمان - خدا نعمتى به انسان مى‏دهد، اما انسان از دهنده‏ى نعمت غافل مى‏شود و تصور مى‏كند كه اين خود اوست كه توانسته ات، اين موقعيت و اين فرصت را به دست آورد. عين همين عبارت درباره‏ى قارون هست كه وقتى به او اعتراض كردند كه اين نعمتها را از خدا بدان، سهم خودت را هم ببر؛ اما آن را در راه خدا مصرف كن، او در جواب گفت: «انّما اوتيته على علم عندى»؛ خودم به دستش آوردم، هنر خودمبود؛ اين همان خطاى بزرگى است كه ممكن است همه‏ى ما دچارش بشويم؛ غرّه شدن به خود. عين همين قضيه، غرّه شدن به خداست. آيه‏ى شريفه: «فلا تغرّنّكم الحياة الدّنيا و لا يغرّنّكم باللَّه الغرور» درباره‏ى غرّه شدن به خداست؛ به خدا هم غرّه نشوي.

در دعاى صحيفه‏ى سجاديه مى‏فرمايد: «فالويل الدائم لمن اغترّ بك»، «ما اطول تردّده فى عقابك»، «ما ابعده عن الفرج». مغرور شدن به خدا يعنى نابحق از خدا توقع كردن؛ بدون اينكه انسان عمل صالحى را به ميدان بياورد، از خدا پاداش بخواهد؛ اين كه انسان بگويد، ما كه بن‏ى خوب خدا هستيم و خدا حتماً به ما كمك خواهد كرد؛ اين كه انسان از حلم الهى سوء استفاده كند و به گناه ادامه بدهد؛ از عذاب خدا خود را ايمن بداند؛ اينها همه غرّه شدن به خداست.

امام سجاد مى‏فرمايد: خدايا! مصيبت دائمى براى آن كسى است كه به تو غرّه بشود. اين غه شدن به خدا، همان بلايى است كه بر سر بنى‏اسرائيل آمد. خداى متعال آنها را ملت برگزيده قرار داده بود؛ اما چون به خدا غرّه شدند و وظايف خودشان را انجام ندادند، خداى متعال درباره‏ى آنها فرمود: «ضربت عليهم الذّلة و المسكنة». آنها همانهايى هستند كه خداى متعالر چند جاى قرآن تصريح كرده كه من اينها را مردمان برگزيده قرار دادم؛ «و انّى فضّلتكم على العالمين»؛ اما همين‏ها با عمل بد خود كارى كردند كه خداى متعال درباره‏ى آنها فرمود: «ضربت عليهم الذّلة و المسكنة و باؤوا بغضب من اللَّه»، و مورد خشم الهى قرار گرفتند. غره شدن به خدا، اين چيزها را دنبال خودش دارد.

بايستى به خودمان، دلمان و جانمان و به شستشوى روانى خودمان بپردازيم و وظايف سنگين، ما را غافل نكند. البته، راه باز است؛ همين نمازهاى پنجگانه، همين امكان دعا، همين نافله، همين نماز شب؛ همه از راههاى به خود پرداختن است؛ اين راهها را در مقابل ما باز گذاشته‏اند. اگر تنبلى نكنيم، مى‏شود؛ آن وقت انسان اعتلاء و نورانيت پيدا مى‏كند و كارهايش بركت پيدا مى‏كند.(18)

تحول ممدوح، تحول مذموم

خداپرستى، عشق به معنويت، عاطفه‏ى انسانى در هر تحولى، و عواطف و محبت در انسانها بايد تقويت بشود و در اين جهت بايد راه برويم. آن تحول اجتماعى يا اقتصادى‏اى كه انسانها را نسبت به هم بى‏تفاوت و بى‏محبت مى‏كند، ممدوح نيست؛ مذموم است. اگر شما مى‏شنويد كه در كشورهاى غربى، فرزند و پدر در يك شهر زندگى مى‏كنند، اما فرزند از پدرش سال به سال احوالى نمى‏پرسد، خانواده‏ها دور هم جمع نمى‏شوند، كودكان از عطوفتهاى پدرانه و مادرانه برخوردار نمى‏شوند، زن و شوهرها جز به موجب يك قرارداد موقت - يك قرارداد قانونى بستهاست - كنار هم نمى‏نشينند؛ زن يك جا كار دارد، مرد يك جا كار دارد، آخرِ كارِ اين، ساعت هشت شب است، آخر كار آن، ساعت ده شب است، بعد يك قرار اين با يك دوستى دارد، او قرار با يك همكارى دارد؛ اگر اينها را شما مى‏شنويد كه در جايى هست و اگر اينها واقعيت دارد، ايا ديگر نشانه‏هاى پسرفت است.

آن تحولى كه به اين چيزها بينجامد، مورد تأييد ما نيست. ما تحولى مى‏خواهيم كه بين پدرها، مادرها، خانواده‏ها، فرزندان، دوستان و همسايگان الفت و محبت بيشتر به وجود آورد؛ تا چهل خانه آن طرفتر را شما همسايه‏ى خود بدانيد؛ اين خوب است. محيط، محيط تراحم و تعاطف باشد؛ همه‏ى افراد جامعه نسبت به همديگر احساس مسئوليت كنند: «كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته»؛ همه‏ى شما راعى هستيد؛ يعنى رعايت كننده. همه‏ى شما مسئول از رعيت‏تان هستيد؛ يعنى آن كسى كه مورد رعايت شما بايد قرار بگيرد. آن تحولى كه در پيوندها و نظامات اجتماعى به يك چنين حقايقى منتهى بشود، آن پيشرفت است؛ پيشرفت مورد نظر اسلام و جمهورى اسلامى، اين است. پيشرفتى كه بر فردمحورى و اباحه‏ى لذاتى كه انسان به طور مطلق دوست مى‏دارد، مبتنى باشد، پيشرفت نيست.(19)

وسيله اي براي آخرت

سوره‏ى قصص، آيات مربوط به قارون - قارون يك نمونه‏ى كامل و يك ثروتمند نامطلوب از نظر اسلام و قرآن و شرع و همه است. از قول قوم قارون، (يا بزرگان و متدينين برائيل، يا حضرت موسى) قرآن نقل ميكند؛ «قال له قومه» - اين حرفها از آدمهاى عامى و معمولى نيست؛ بنابراين حرفهاى معتبرى است؛ علاوه بر اينكه خودِ قرآن اين حرفها را تقرير مى‏كند؛ يعنى بيان و اثبات مى‏كند - كه به او مى‏گويند: « و ابتغ فيما اتاك اللَّه دار الأخ؛ آنچه كه خدا به تو داد، اين را وسيله‏ى به دست آوردنِ آخرت قرار بده. در روايات ما هم هست: «نعم العون الدّنيا على الأخرة»؛ از اين ثروت براى آباد كردن آخرتت استفاده كن

توصيه‏ى دوم: «و لا تنس نصيبك من الدّنيا»؛ سهم خودت را هم فراموش نكن. خود تو هم سهمى دارى، نصيبى دارى؛ آن را هم ما نمى‏گوييم كه استفاده نكن؛ خودت بهره‏مند نشو از اين ثروت؛ نه، بهره‏مند هم بشو؛ مانعى ندارد

سوم: «و أحسن كما أحسن اللَّه إليك»؛ خدا به تو اين ثروت را داده؛ تو هم وسيله‏اى بشو كه بتوانى اين ثروت را به دست مردمى كه نيازمندند، برسانى. يعنى سهمى از اين را به مردم بده

چهارم: «و لا تبغ الفساد فى الأرض»؛ فساد ايجاد نكن. آفت ثروت كه بايد از آن جلوگيرى كرد، ايجاد فساد است. مترف نشو. به او نمى‏گويند ثروت جمع نكن، يا از اين ثروتى كه دارى، براى ازدياد آن استفاده نكن؛ يا آن را به كار توليد و سازندگى و تجارت نزن؛ مى‏گويند سوءافاده نكن؛ از اين ثروتت استفاده‏ى خوب بكن، كه بهترين استفاده اين است كه آخرتت را با اين آباد كنى. نصيب خودت را هم داشته باش؛ سهم خودت را هم داشته باش. منطق اسلام اين است

شما در كتابها خوانده‏ايد، از اهل منبر و خطبا هم زياد شنيده‏ايد كه اميرالمؤمنين اوقاف زيادى دارد. گفت: «لا وقف إلّا فى ملك». كسى كه مالك نباشد، كه نمى‏تواند وقف كند. اين اوقاف، املاك اميرالمؤمنين بود. اميرالمؤمنين اين املاك را به ارث كه نبرده بود، با كاردش توليد كرده بود. در آن وضعيت كم آبى، اميرالمؤمنين چاه مى‏زد، آب بيرون مى‏آورد، مزرعه درست مى‏كرد، آباد مى‏كرد، بعد وقف مى‏كرد. بعضى از اوقاف اميرالمؤمنين، قرنها مانده. پيداست چيزهاى ريشه‏دار و مهمى بوده است. به‏هرحال، توليد ثروت چيز خوبى است. اگر در اين توليد ثروت، قصد صرف او براى كار خير، باشد (20)

عمل به قرآن

عمل به قرآن، اساس و محور احياء قرآن است و مسئله به تلاوت و خواندن و اينها ختم نميشود - كه به آن اعتقاد داريم؛ معتقديم بايد به قرآن عمل كنيم، بايد جامعه‏مان را قرآنى كنيم، بايد فكرمان را قرآنى كنيم، بايد عملمان را قرآنى كنيم، بايد قرآن را باور كنيم؛ قرآن ر باور كنيم و وعده‏ى قرآن را وعده‏ى صدق و حق بدانيم، همين‏طور كه خود قرآن ميفرمايد: «و تمّت كلمة ربّك صدقاً و عدلاً لامبدّل لكلماته»؛ همچنانى كه بايد تعاملمان با شخص خودمان، با افراد خانواده‏مان، با افراد محيط كارمان، با افراد اجتماعمان، با مسلمين كشورهاي ديگر، با قدرتها، با ملتها و همه‏ى اينها بايد با نَفَس و روح قرآنى تنظيم بشود.(21)

حفظ و تدبر در قرآن

حفظ قرآن خيلى مهم است. شما جوانها به اين احتياج داريد و ميتوانيد. وقتى شما حافظ قرآن هستيد، اين تكرار آيات قرآنى و انس دائمى با قرآن، به شما فرصت ميدهد كه در قرآن تدبّر كنيد. «تدبر در قرآن» با همين‏طور خواندن و رد شدن به دست نميآيد؛ با يك‏بار و دوبار خواندن هم حاصل نميشود؛ با تكرار و انس با آيه‏اى از قرآن و امكان تدبّر در آن به دست ميآيد. و چقدر لطايف در قرآن كريم هست كه اينها را جز با تدبّر نميتوان فهميد. بنابراين حفظ و فهم معانى قرآن و تلاوت آن لازم است.( 22)

علم و معنويت در كنار هم

توصيه‏ام به جوانها اين است: شما، همان قدرى كه براى علم كار ميكنيد، براى دل و معنويت خودتان هم كار كنيد. ميدان معنويت به روى شما باز است. علم و معنويت با هم هيچ منافاتى ندارند.

كار كردن در يك كارگاه علمى، كارگاه آموزشى، مركز تحقيقات، فلان كلاس درس وفلان دانشگاه، هيچ منافاتى با اين ندارد كه انسان نمازش را اول وقت، با توجه و با احساس حضور در مقابل خداوند بجا آورد. اين، دل شما را شستشو ميدهد. شماها جوانيد و دلهاى شما نورانى است؛ حتّى كسانى هم كه تا حالا خيلى با مسائل مذهبى سر كار نداشته‏اند، دلهايشان به خاطر جوانى پاك و صاف است؛ يعنى دل شما از دل افرادى در سنين من، وضعش خيلى بهتر است و آمادگى‏تان زياد است. مثل آينه‏هاى شفاف، نور لطف و توجه الهى را زود ميگيرد و منعكس هم ميكند؛ يعنى شما وقتى كه از لحاظ دينى خوب بوديد، از لحاظ روحى پاكيزه و پاكدامن بوديد،عفيف بوديد، متذكر بوديد، حضور خودتان را در برابر پروردگار حقيقتاً حس كرديد، وقتى اين‏طورى باشيد، وجود شماها - در هر نقطه‏اى باشيد؛ چه دانشگاه، چه محل كار، چه خانه و چه خانواده و فاميل - تأثير نورانى خواهد داشت؛ يعنى وقتى شما خوب باشيد و نورانى باشيد، به ديگران هم نور ميدهيد. اين را قدر بدانيد و از دست ندهيد.(23)

توجه به مسائل معنوي

.نظامى كه بر اساس تفكر و معرفت اسلامى بر سر كار بيايد، نظامى است كه مسائل معنوى انسان، جزو عناصر اصلى آن خواهد بود. خصوصيت اين نظام، اين نيست كه به مسائل مادى توجه نخواهد كرد و هدفش را فقط معنويات قرار خواهد داد، نه؛ اين يك مغالطه و نشانه‏ى غلط دادن است؛ كه در تبليغات جهانى عليه ما، اين نشانه داده ميشود. به هيچ‏وجه اين‏گونه نيست؛ بلكه معناى تشكيل چنين نظامى، اين است كه عنصر گمشده‏ى از ميان بشر، يعنى عنصر «معنويت» - كه تحت تأثير پنجه‏ى قدرتمندِ قدرتمندان عالم است - به زندگى بشريت برميگردد. همچنانى كه انسان نان و هوا و غذا و صنعت و علم و پيشرفت و لذايذ زندگى نيازمند است، به ايمان و تقوا و پاكى و پاكدامنى و طهارت دل و نورانيت دل و مجذوب معارف الهى شدن هم نيازمند است؛ به اخلاق حسنه و مكارم اخلاقى هم نيازمند است.(24)

حرف زدن با خدا

دعا، خواندنِ خداست؛ حالا ميتواند به زبان فارسى يا به زبان خودتان باشد؛ هرچه كه ميخواهيد با خدا حرف بزنيد؛ اين، دعاست. هرچه ميخواهيد با او در ميان بگذاريد. گاهى هم حاجت خواستن نيست، فقط اُنس با خداست. حاجات هم مختلف است؛ گاهى كسى از خداى متعال، رضاى او را ميخواهد يا مغفرت او را مطالبه ميكند، اين يك جور حاجت است. يك وقت هم انسان چيزهاى مادى را درخواست ميكند؛ هيچ مانعى ندارد. خواستن از خدا - هر چيزى و به هر زبانى - خوب است. و همين خواصى را كه عرض كرديم (ارتباط با خدا و احساس بندگى) دارد. البته دعاهاى مأثور از ائمه(عليهم‏السّلام) بهترين مضامين در زيباترين الفاظ و سرشار از معارف الهى است كه قدر آنها را بايد دانست و بايستى به آنها متوسل شد.(25)

طلب حاجت

در اين مناجاتها، راز و نيازها و درخواستهايى كه از خدا مى‏كنيد، همه‏جور حاجت را مى‏شود از خدا خواست و بايد خواست؛ حتّى حاجتهاى كوچك. اما اين درخواست خود را به اين حاجات كوچك منحصر نكنيد؛ حاجات بزرگترى هست، آنها را از ياد نبريد. بزرگترين آنها «مغفرت الهى»است؛ از خدا بخواهيد كه آثار به جامانده‏ى از تخلف و گناه را از دل و جان ما برطرف بفرمايد؛ از خدا بخواهيد كه راه توبه را براى شما هموار كند. حاجت بزرگ ديگر «محبت الهى» است؛ مقام حُبّ الهى را از خداى متعال طلب كنيد. حاجت بزرگ ديگر «اصلاح امور امت اسلامى» است؛ ز خدا بخواهيد خداى متعال امور همه‏ى مسلمانها - نه فقط ملت ايران را - و همه‏ى كشورهاى اسلامى را اصلاح كند؛ بلكه از خداى متعال هدايت بشريت را به راه راست بخواهيد. اين و همين دعاها اثر مى‏كند؛ راه‏ها را باز مى‏كند؛ وسائل را دعاها اقبال استجابت زيادى دارد
آسان مي كند و ما در رسيدن به اين مطلوبهاي بزرگ كمك مي كند.(26)

منابع و ماخذ:

1- بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي ( 29/3/1385)
2- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار مشترك نظامى استان سمنان (20/08/ 1385 )
3- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در مراسم تحليف و اعطاي سردوشى دانشكده‏ى افسرى امام حسين(ع)
(04/09/1385)
4- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار مردم گرمسار (21/08/1385)
5- خطبه‏هاى نماز عيد سعيد فطر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامي (02/08/1385)
6- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار اساتيد و دانشجويان‏ دانشگاههاى استان سمنان (18/08/1385)
7- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار اساتيد و دانشجويان‏ دانشگاههاى استان سمنان (18/08/1385)
8- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در مراسم هفدهمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى(ره)
(14/03/1385)
9- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار خانواده‏هاى شهدا و ايثارگران استان سمنان (18/08/‏1385)
10- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام (18/07/1385)
11- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار نخبگان استان سمنان (19/08/1385)
12- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار با كارگران (06/02/1385)
13- رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار مردم استان سمنان (17/08/1385
14- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار مردم گرمسار (21/08/1385)
15- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار عمومى بسيجي (06/01/1385)
16- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار با رئيس جمهور و اعضاى هيئت دولت (06/06/1385)
17- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار دست‏اندركاران ستاد اقامه‏ى نماز (27/06/1385)
18- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در مراسم هفدهمين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى(ره) (14/03/8513)
19- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار اساتيد و دانشجويان‏ دانشگاههاى استان سمنان (18/08/1385)
20- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار مسئولان اقتصادى و دست‏اندركاران اجراى اصل 44 (30/11/1385)
21- بيانات در ديدار قاريان شركت كننده در بيست و سومين مسابقات بين‏المللى قرآن (04/07/1385)
22- بيانات در ديدار قاريان شركت كننده در بيست و سومين مسابقات بين‏المللى قرآن (04/07/1385)
23- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار نخبگان جوان (25/06/1385)

24- بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار دانشجويان نمونه‏ و نمايندگان تشكلهاى مختلف دانشجويى (25/07/1385)
25- خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران‏ به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامي (21/07/1385)
26- خطبه‏هاى نماز عيد سعيد فطر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامي (02/08/1385)
 چهارشنبه 29 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[مشاهده در: www.snn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 219]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن