واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ابن سینا و اخلاق نويسنده:حجة الاسلام آقاى سید رسول جعفرى جناب ابن سینا در علم اخلاق کتابهایى نگاشت. او بسیار مؤدب و بزرگوار بود و آثار عظمت و ادب در نوع نوشتارهاى او کاملا به چشم مىخورد. از همین رو عارف نامدار «ابو سعید ابوالخیر» از او مىخواهد تا رسالهاى در زمینه تهذیب و تزکیه نفس، براى وى بنگارد. مرحوم بوعلى نیز رساله سودمند کوتاهى براى جناب ابوسعید ابوالخیر مىنگارد. مرحوم شیخ رئیس رسالههاى فراوانى در بحث اخلاق دارد چنانکه رسالههاى متعددى در مسئله «عهد» دارد و اخلاق نویسى غیر از تعهد اخلاقى است. تعهد اخلاقى هم ابتدا، از عهد با خدا شروع مىشود. قرآن کریم هم به ما آیین عهد با خدا را مىآموزد:«لقد کانوا عاهدوا الله من قبل»که«لا یولون الادبار» (1)و خدا هم با ما تعهد مىکند که:«ا لم اعهد الیکم یا بنى ادم ان لا تعبدوا الشیطان» (2) .این عهد عبد و مولا را قرآن و عترت امضا کردهاند; یعنى خدا آن قدر به ما نزدیک است که ما مىتوانیم با او عهد ببندیم:«هو معکم این ما کنتم» (3) .کسانى که سعى مىکنند به آنچه فراگرفتهاند عمل کنند و علم را براى گفتن، شنیدن، نوشتن و تدریس نپندارند و اولین بهرهاى که از نوشتهها و خواندههاى خود مىبرند تعهد دینى و تخلق اخلاقى باشد، در حقیقتبا خدا عهد مىبندند، قرار داد خاصى بین خود و مولا امضا مىکنند و مرحوم شیخ رئیس از کسانى بود که رسالههایى در عهد نوشته است. عهد عملى مرحوم بوعلىرساله «عهد» شیخ رئیس گرچه در زمینه عهد است ولى بخش مهمى از آن، بحثهاى اخلاقى یعنى ارائه راههاى اخلاقى و فنى است. رساله عهد دیگرى نیز از شیخرئیس در حاشیه «شرح الهدایة الاثیریه» صدرالمتالهین (4) آمده است که عهد عملى است. اولین ماده این رساله دوم که در حقیقت، رساله عملیه است این است: «عهد کردم که عالمى از عوالم عقلى بشوم». چون حکیمان در تعریف حکمت گفتهاند: «صیرورة النفس عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی» (5) بوعلى نیزمىگوید عهد کردم که در تحقیق معارف، سخنى را بدون برهان نپذیرم; چون انسان تا حکیم نباشد، تخلقى هم ندارد; زیرا هر گونه گرایشى مسبوق به بینش و معرفت است. بوعلى سپس مىگوید. براى این که نفسم بر بدنم مسلط باشد، باید این گونه فضایل را انجام بدهم تا نوبتبه جزئیات زندگیم برسد. کسانى که راه اخلاق را طى کردهاند، از اولین دستور العملهاى آنها کم خوردن، کم خوابیدن، کم حرف زدن، تنها بودن، ذکر دائم داشتن است:صمت و جوع و سهر و خلوت و ذکرى به دوام/ ناتمامان جهان را کند این پنج تماممواظبتبر این امور، خامهاى جهان را پخته مىکند. عصاره این مطالب پنجگانه در مواد عهد نامه بوعلى آمده است. او در رساله خود مىگوید: «عهد بر این است که انسان متعهد لب به مشروب نزند»: «لا تلهیا ولا تشفیا و لا تقویا» (6) نه براى میگسارى، نه براى تقویت و نه براى شفا یابى. این جمله ناظر به آن است که:«لیس فی حرام شفاء» (7) . معجزه برخاسته از حوزه ابن سینا طبیب معروفى بود. روزى که در اروپا سخنى از پزشکى نبود، بوعلى از حوزههاى علمى برخاست و طبیبانه کتابهاى مهم طب را نوشت. بهمنیار، که از شاگردان ابن سیناست در کتاب خود «تحصیل» از هیچ کس حتى از بوعلى نام نمىبرد; ولى مىگوید صاحب این رشته (بوعلى) در زمانى زندگى مىکرد که در آن، حوزه علمیه، کتابخانه رسمى نبود و اساتید فن نبودند و اگر صاحب این صناعت در حوزه علمیهاى رشد مىکرد که اساتید و معلمینى او راتربیت مىکردند و کتابخانههاى فراوانى در اختیار مىداشت که از مطالعه آنها طرفى مىبست، باز وجودش معجزه بود; ولى او بدون استاد و حوزه و کتابخانه به این اوج عظیم علمى و فنى، بار یافته است. البته در هر هزار سال یا بیشتر چنین انسانهایى ظهور مىکنند (8) . شاگرد نماز مرحوم بوعلى در زندگینامه خود مىگوید: من شاگرد نمازم; زیرا هر وقت مشکل عملى براى من پیش مىآمد وضو مىگرفتم و به جامع شهر (مسجد جامع) مىرفتم و در آنجا دو رکعت نماز مىخواندم و حل مشکلم را از خدا مىخواستم و حل مىشد! (9) .از بهمنیار نیز نقل شده است که گفت: روزى ابن سینا براى تدریس آمد. در همان ابتدا براى وى معلوم شد که ما درس دیروز را نفهمیدهایم. استاد ماهر از چهره و نگاه شاگرد، مىفهمد که او مطلب قبلى را فهمیده یا نفهمیده است. و چون برایش معلوم شد که ما شب گذشته را به مجلس انس گذراندهایم و مطالعهاى نکردهایم. متاثر شده اشک از چشمان شریفش جارى شد و به عنوان نصیحت، به ما گفت: طناببازهاى شهر مىکوشند تا در رشته خود، متخصص شوند; چرا شما در علوم الهى این شوق را ندارید؟ پس از پایان درس، موقع نماز فرا رسید و شاگردان نماز جماعت را به امامتشیخ رئیس خواندند. واظبتبر نماز جماعت، نماز اول وقت و اینکه اگر انسان مشکلى داشت، نماز را به عنوان حلال مشکل خود تلقى کند، انسان را به کمال مىرساند و اگر به مقام شیخ رئیس نرسد، از سالکان این کوى مىگرداند. مرحوم شیخ رئیس در رساله عهد خود مىافزاید: «و المسموعات...» در مورد آهنگ و موسیقى و شنیدنیها، تعهد مىسپارم که از آنچه در پرورش روح، مؤثر است استفاده کنم (10) ; ابن سینا در مبحث «مقامات عارفین» در «نمط نهم» کتاب «اشارات» به «نغمه رخیمه» (11) اشاره کردهاند که سالک، احتیاج به حسن صوت دارد (12) ; اما اگر نامحرمى صداى نامحرم دیگر را بشنود، انسان را از اوج ماوراى طبیعتبه حضیض طبیعت، تنزل مىدهد، و آهنگى که انسان را فرشته منش نکند، از تعهدات افرادى مانند بوعلى، دور است. حسن صوتى که خواندن قرآن با آن توصیه شده، یا نغمه رخیمهاى که گفتهاند سالک، به آن نیازمند است، صوتى است که نه در آن از نظر محتوا لهو و لعب باشد و نه آهنگش جنبه طبیعى را تقویت کند; بلکه نغمهاى است که جنبه ماوراى طبیعى داشته باشد.این مطلب را حکماى دیگر مانند شیخ اشراق نیز در نوشتههایشان دارند. این حکیمان و عالمان اخلاق، در باره مشروبات و مسموعات براى خود برنامهاى ذکر کردهاند. اینها کسانى بودند که سعى کردند آن «دفائن عقول» را در سایه تعلیم کتاب و عترت، شکوفا کنند و از این رو از مرز حلال نگذشتهاند. ابن سینا همان طور که در باره معاد مىگوید: معاد روحانى را عقل مىفهمد; ولى معاد جسمانى را شریعتخاتم انبیا صلى الله علیه و آله و سلم آورده و ما را بى نیاز کرده است. در رساله عهد، در باره جزییات مسائل مىگوید: این جزییات را باید ریعتبگوید و عقل، پیرو محض است. نتیجه این که خطوط کلى را هم شرع مىگوید و هم عقل مىفهمد; ولى هیچ راهى براى تشخیص مسائل جزیى جز شرع وجود ندارد; مسائلى مانند جزییات نماز، روز، زکات و حج، هرگز در عقل راه ندارد. البته عقل مىفهمد که بسیارى از احکام را نمىفهمد و سیره شرع را امضا مىکند و در پیشگاه آن خاضع است و از اینجا روشن مىشود که عقل در برابر نقل است نه در برابر شرع; زیرا خود عقل نیز در محدوده منابع غنى و قوى شرع است و هرگز مقابل آن نیست. پىنوشتها:1. سوره احزاب، آیه 15.2. سوره یس، آیه 60.3. سوره حدید، آیه 4.4. شرح الهدایة الاثیریه، حاشیه صفحه 336.5. اسفار، ج 1، ص 20.6. عبارت رساله این است: «واما المشروب فانه یهجر شربه تلهیا بل تشفیا وتداویا وتقویا» (شرح الهدایة الاثیریة، ص 337).7. کافى، ج 8، ص 193، ح 229.8. التحصیل، ص 817.9. روضات الجنات، ج 3، ص 160.10. عبارت رساله چنین است: «والمسموعات یدیم استعمالها على الوجه الذی توجبه الحکمة لتقویة جوهر النفس وتایید جمع القوى الباطنة لا لما یرتبط بهذه من الامور الشهوانیة» (شرح الهدایة الاثیریة، حاشیه صفحه 336).11. نغمه رخیمه: صداى نرم و آرام.12. «وواحد یرجع الى هیئة اللفظ وهو ان یکون بنغمة رخیمة فان لین الصوت یفید هیئة ما نحو المسامحة فی القول...» (خواجه طوسى، شرح اشارات، ج 3، ص 383).
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 962]