تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر گاه يكى از شما وضو بگيرد و بسم اللّه الرحمن الرحيم نگويد. شيطان در آن شريك است...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846338328




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

«مفهوم انسان دراندیشه امام خمینی»


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
«مفهوم انسان دراندیشه امام خمینی»
«مفهوم انسان دراندیشه امام خمینی» 1- مقدمهمفهوم انسان ، هرچند که یک امر تعبیری است، اما اساس هر فلسفه سیاسی و اجتماعی قابل اعتنایی است. بنا بر این ، تحلیل مفهوم انسان دراندیشة امام خمینی(ره) شاید نقطة عزیمت مناسبی برای درک و توضیح دیدگاههای اجتماعی/سیاسی و حقوقی این فقیه- فیلسوف معاصر و بنیانگذار بوده باشد. انسان همان موجود راست قامتی است که در همه جای جهان و در همه تاریخ وجود داشته است ودارد. و، از این رو، بسیاری آن را چونان امری بدیهی و سهل التعریف می دانند. اما همین موجود، آنگاه که از ادبیات عامیانه عبور نموده ودر معرض ارزیابی علمی و فلسفی می نشیند، باب بسیاری از مسائل و پرسش ها را باز می کند که پاسخ به آن ها هرگز آسان نبوده و نیست. تاریخ اندیشه نشان می دهدکه توسعه علم و فلسفه بیش از آنکه انسان «ناشناخته» را بشناساند ، به وارونة آن گام برداشته و «آشنا» را هرچه بیشتر در «ناآشنا» تحلیل برده است. نشانگرهای علوم انسانی قادر به آشکار سازی ماهیت انسان، حداقل همانند دیگرپدیده های هستی، نیست. بدین سان، درعین حال که بنیاد هر نظام اندیشگی در باب انسان و حقوق او بر شناخت انسان استوار است، اما هرگونه تلاش برای شناسائی او صرفاً بر مجموعه مفاهیمی مبتنی است که، بیش از آنکه قابل «توضیح عینی» بتواند باشد، بویژه بر «ارزش» های هر نظام دانایی معیّن /متعیّن اتکاء و از همان ارزش ها تغذیه و جاری می شود. به تعبیر دیگر ، در هر «مفهوم» از انسان، به رغم میل به تعمیم و جهان شمولی، نوعی نفوذ معنا و نوعی از تزریق ارزش های فرهنگی/تمدنی مشخّص نهفته است که مختصات هندسی «انسان مطلوب» آن تمدن را عیان می سازد. مفهوم انسان در اندیشة امام خمینی نیز البته از این قاعده بیرون نیست. در این مقاله کوشش می کنیم ابتدا مفهوم انسان ازدیدگاه امام را طرح نموده و آنگاه، به اجمال ، برخی جلوه ها و حقوق انسان را در اندیشه های وی جستجو خواهیم کرد.2- مفهوم انساناشاره کردیم که هر مفهوم از انسان تابعی از نظام ارزشی است که درون مفهوم نفوذ داده شده است. این نکته راهنمای مطمئنی است تا نسبت «مفهوم انسان» با آنچنان نظام ارزشی را جستجو کنیم که امام خمینی در درون آن ارزش ها، نظام دانایی و عمل خود را سامان داده است؛ نوعی از ارزش زندگی ، یا ارزش نوعی از زندگی. دو واژة انسان و اسلام یا اسلامیت و انسانیت در اندیشة امام اغلب کنارهم و به صورت عطف یکی بر دیگری به کار رفته است. تعابیری هم عرض چون « حفظ جهات انسانیت وجهات اسلامیت یا ...حفظ این جهات انسانی و اسلامی» در بیانات امام فراوان دیده می شود. امام در جائی با ایجاد پیوند بین این دو مفهوم می افزاید؛ «بايد با نظم و ترتيب و انسانيت و اسلاميت رفتار كنيد و به دنيا بفهمانيد كه شما ملت مسلم به حقايق اسلام آگاهيد و به دستورات اسلام پايبند هستيد». «به تمام اعضاي كميته ها و زندانبان ها حكم مي كنم كه با زندانيان هر كه باشد، بطور انسانيت و اسلاميت رفتار كنند و از آزار و مضيقه و رفتار خشن و گفتار ناهنجار خودداري كنند كه در اسلام و حكومت عدل اسلامي اين امور ممنوع و محكوم است. كرارا گفتم و باز تكرار مي كنم، كسي حق ندارد به منزل مردم حمله كند و وارد منزل آنان شود و اگر اطلاع پيدا شد كه مجرمي در منزلي است مراقبت از فرار او كنند و به مقامات مسئول اطلاع دهند كه با موازين او را دستگير نمايند. علاقه مندان به نهضت بايد از اينگونه اعمال اجتناب كنند. مردم بايد روي موازين شرعيه عمل كنند». اشارات فوق نشان می دهد که امام از یک سوی بر درک اسلامی از مفهوم انسان نظر دارد و از سوی دیگر مقصد اصلی اسلام را انسانیت معرفی می کند. در مقدمه ای بر تفسیر سوره حمد آمده است؛ «به طور كلي معني تفسير كتاب آن است كه شرح مقاصد آن كتاب را بنمايد، و نظر مهم به آن، بيان منظور صاحب كتاب باشد. اين كتاب شريف، كه به شهادت خداي تعالي كتاب هدايت و تعليم است و نور طريق سلوك انسانيت است، بايد مفسر در هر قصه از قصص آن، بلكه هر آيه از آيات آن جهت اهتدا به عالم غيب و حيث راه نمايي به طريق سعادت و سلوك طريق معرفت و انسانيت را به متعلم بفهماند. مفسر وقتي مقصد از نزول را بما فهماند مفسر است، نه سبب نزول به آن طور كه در تفاسير وارد است». «انسان کامل» در اندیشه امام همان انسان اسلام کامل است که الگوی کاملش پیامبر اسلام(ص)، علی (ع) و امام عصر(عج) است . یک انسان کامل ، یک انسان اسلامی است. در عین حال،هدف اصلی اسلام همان انسان سازی است؛«و قرآن كريم كه در راس همه مكاتب و تمام كتب است، حتي ساير كتب الهيه، آمده است كه انسان را بسازد، انسان بالقوه را انسان بالفعل و موجود بالفعل كند. تمام دعوت انبيا هم حسب اختلاف مراتبشان، تمام دعوت ها هم براي همين معناست كه انسان را انسان كند، انسان بالقوه را انسان بالفعل كند». به نظر امام، بشر غیر از انسان و انسانیت انسان است. و شاید بتوان گفت که انسانیت بیشتر ناظر به بعد فرا مادی و فرا طبیعی انسان بوده باشد. « اسلام براي بشر آمده است، نه براي مسلمين و نه براي ايران ». اما، آنانکه از حقوق بشر سخن می گویند،«اينها فقط اين حيوان يك سر و دو گوش رامي بينند و اين طبيعت و اين سطح طبيعت، نه عمق طبيعت، اين سطح طبيعت را مي بينند». «اين كه مي شناسيم همين موجود طبيعي است، اين انسانيت نيست، از علق مي آيد يك قدري بالاتر، يك قدري بالاتر، تا مي شود حيوان. اين حيوانيتش خيلي طولاني است، اين مقام حيوانيت خيلي طولاني است و انسان ممكن است تا آخر عمرش در همين حيوانيت متوقف شده باشد». انسانيت يعني آن راهي كه انبيا آمدند معرفي كنند آن راه را، مامورند براي اين كه آن راه را معرفي كنند.... سر دو راهي واقع شده ايم، يك راه، راه انسانيت است كه اين صراط است، صراط مستقيم يك سرش به طبيعت است، يك طرفش به الوهيت. راه مستقيم از علق شروع مي شود، منتها بعضي از آنها طبيعي است و آنجايي كه مهم است آنجايي است كه ارادي است. يك سرش طبيعت است و يك طرفش مقام الوهيت و انسان از طبيعت شروع مي كند تا اين كه برسد به آنجايي كه در وهم من و تو نمي آيد. آشکار است که این نوع از تحلیل در بارة انسان ،البته تحلیل سه وجهی/سه سطحی است؛الف)از یک سوی به طرح آرمانی از انسانیت می پردازد؛آرمانی که غایت قصوای انسان بما هو انسان است. و،ب) از سوی دیگرشرایط امکان و محدودیت های وجودی و فطری انسان را توضیح می دهد؛انسان به مثابه یک نوع ، با همة ویژگی های نوعی اش. ج)وبه عنوان گام سوم، تلاش در توضیح موانع و موجبات تاریخی ، سیاسی و اجتماعی انسان جهت گذر از مشکلات، شکوفائی فطرت، و نزدیک شدن به آرمان انسانیت. از میان اضلاع این مثلث انسان شناختی ، آنچه اکنون مورد توجه ما دراین مختصر است ، ارزیابی اجمالی مطلب دوم از دیدگاه امام خمینی است.در زیر به عناصر تحلیلی این امر می پردازیم.1-2- فطرت انسانالف)ذات نورانی فطرت: امام خمینی تعریف بسیار مثبت و خوش بینانه ای از فطرت انسان دارد؛«فطرت انساني كه يك فطرت نوراني است به حسب خلقت». «فطرت انساني چون معدن طلا و نقره خالص است». «و تفصيل اين اجمال آن كه چون فطرت انساني به دست قدرت جمال و جلال حق - جل و علا - تخمير شده، و از عالم طهارت و قدس نازل شده است، در اول فطرت خلقت نوراني و صيقلي است». در نظر امام، «انسان از اول اينطور نيست كه فاسد به دنيا آمده باشد از اول با فطرت خوب به دنيا آمده، با فطرت الهي به دنيا آمده، ((كل مولود يولد علي الفطره)) كه همان فطرت انسانيت، فطرت صراط مستقيم فطرت اسلام، فطرت توحيد است، اين تربيت هاست كه يا همين فطرت را شكوفا مي كنند و،يا جلوي شكوفائي فطرت را مي گيرند». این اشارات تنها بدین معنی است که فطرت آدمی، از ذات خود میل به شرارت ندارد و بلکه برعکس، تمایل ذاتی به خیر نشان می دهد.« فطرت انسان فطرت سعيد است». اما هرگز بدین معنی نیست که فطرت آدمی – آن گونه که در فلسفه های لیبرال تصور می شود- فطرتی خود بنیاد است و در مقابل محرک های شرارت زای بیرون و درون انسان تاب و توان مقاومت دارد. به عبارت دیگر ، فطرت آدمی بنا به خلقت نورانی خود میل کلی به خیر دارد.اما فعلیت خیر و یا، بالعکس،تغییر میل از خیر به شر برحسب تربیت ، تکرار و عادت، امری است که آن را باید در سیمای عمومی نظام های تعلیم و تربیت و بنا براین ، نوع و جهت نظام های سیاسی باید جستجو کرد. شاید درست به همین دلیل است که امام خمینی بر اولویت امر سیاسی در تربیت و تعلیم انسان تأکید دارد.وی با تکیه بر اهمیت آموزش می افزاید؛ « اين افراد را‚ اين جوان ها از ابتدا خوبند‚ مربي ها ضايع كنند انسان را‚ والا اول بچه اي كه متولد مي شود ((كل مولود يولد علي الفطره)) به فطرت انسانيت و به فطرت خوب تولد پيدا مي كند بعدش مربي ها هستند كه اين را مي كشانند به فساد‚ محيط است كه اگر فاسد باشد اينها را مي كشد به فساد». ب)فطرت دلیل جویی:  با این حال ، این طور نیست که فطرت انسانی در برابر تعلیم و تربیت( اعم از مدرسه و رسانه و...) که خود منبعث از سیاست کلی نظام های سیاسی است کاملاً منفعل بوده باشد . اگر امام برچنین برداشتی می رفت آنگاه می بایست راه هرگونه رهایی از نظام های آموزش و پرورش، رسانه های دیداری و شنیداری، و تبعاً نظام های سیاسی نامطلوب را برای همیشه مسدود می دید و امید تدارک نظریه ای در باب انقلاب فرهنگی /اجتماعی و، در نتیجه، سیاسی را نمی داشت. بلکه امام فطرت انسانی را، حد اقل در قلمروهای خاصی ، حساس ، فعال و تعیین کننده می داند.به گونه ای که هر سخن و عملی را به آسانی نمی پذیرد و در صورت عدم تلائم با فطرت پس می زند.بدین سان ، می توان تصور نمود فطرت آدمی منطق و ساختار منطقی از پیش تعیین شده و به اصطلاح پیشا – اجتماعی دارد . این ساخت فطری پیشین (a priori )بی آنکه تابع صرف ساختار ها و محرک های تربیتی ، اجتماعی و سیاسی بوده باشد، تعاملی فعال با آنها دارد. و درصورت تغایر امر بیرونی با فطرت پیشینی، لا جرم استنکاف نموده و امر بیرونی را از هر جنس و رنگی باشند- اعم از فلسفی ، دینی ، سیاسی و...- پس می زند. به همین دلیل است که در اندیشة امام نه تنها تبلیغات و رسانه ها و نظام ها نباید اموری متنافر با فطرت انسان را به فطرت انسان عرضه کنند ، بلکه حتی بیان و عرضة امور موافق با فطرت – مثل دیانت اسلام- با ابزار ها و شیوه های مغایر با فطرت انسانی نیز آب در هاون کوبیدن است. قابل تصور است که اگر امام امروز زنده بود یک جبهة جهانی ضد تروریسم را شکل داده بود. به هر حال ، امام در راستای این دیدگاه به تأکید می گوید؛ « فطرت انساني اينطور است كه مطلبي را همين طوري قبول نمي كند تا هر چه گفتند فورا قبول كند‚ اين طور نيست‚ بلكه اگر مطلبي به او تبليغ كردند يا مطلبي را گفتند‚ اين دليل مي خواهد كه به چه دليل شما يك همچو مطلبي را مثلا مي گوييد». «كسي كه يك مطلبي را همين طوري قبول كند‚ اين اصل از فطرت اسلامي‚ از فطرت انساني خارج است. فطرت انساني براي هر مطلبي كه واضح نيست دليل طلب مي كند‚ همينطوري قبول نمي كند». سخن امام منحصر در قول و تبلیغ نیست بلکه حیطة عمل را هم شامل می شود . به نظر او عمل صالح نیز عملی است که با فطرت انسان سازگاراست. نمی گفت که عملی و سیاستی درست و صالح است ، هرچند که با فطرت انسانی مغایرت داشته باشد.«عمل صالح‚ عملي است كه با فطرت ابتدائي انسان سازگار باشد.اعمال صالحه آنهائي هست كه سازش داشته باشد با نفس انسان‚ نفس انسان سعادتمند خلق شده است‚ يعني استعداد سعادت در آن هست و فطرت انسان فطرت سعيد است». روشن است که این برداشت از معیار عمل صالح پیامد های سیاسی – اجتماعی مهمی دارد. زیرا ، اگرهیچ عیار ی مطمئن تر از سازگاری یا ناسازگاری سیاستگذاری های عمومی، در هر سطحی از جامعه و جهان، با فطرت اولیة انسانی به مثابة ملاک صلاح و درستی هر عمل نیست؛ واگر بپذیریم سازگاری یا ناسازگاری با فطرت امری قابل پرسش و آزمون تجربی است؛ در این صورت مبنای مهمی برای اتخاذ فطرت عمومی انسان ها به مثابة معیار نقد و داوری سیاست ها و کارکرد ها بویژه در حوزة عمومی در سطح ملی و جهانی فراهم شده است. امام تعریف روشنی از معیار عمل صالح و غیر صالح دارد؛ «[عمل]صالح يعني سازش[با فطرت انسان]. عمل ناصالح آن است كه با فطرت انسان سازش نداشته باشد. اين اعمالي كه براي برادرهايتان انجام داديد، اين سازش دارد با آن فطرت.... كوشش كنيد كه عمل صالح باشد، سازگار باشد با طبيعت و فطرت ».ج) عشق فطری به آزادی: فطری بودن آزادی، یکی دیگر از مقومات مفهوم انسان در اندیشة امام خمینی است؛« انسان به حسب فطرت، عاشق آزادی است». و بدین لحاظ که دین اسلام دین فطرت است، «اسلام ... يگانه مكتب استقلال و آزاديخواهي است». امام،با چنین تحلیلی از فطرت و دیانت،می افزاید؛ «ما هرگز نمي خواهيم ارزش هاي اسلامي را بر غرب تحميل كنيم‚ نه بر غرب و نه بر شرق‚ بر هيچ كس و هيچ جا اسلام تحميل نمي شود. اسلام با تحميل مخالف است‚ اسلام مكتب تحميل نيست‚ اسلام آزادي را به تمام ابعادش ترويج كرده است‚ ما فقط اسلام را ارائه مي كنيم‚ هر كس خواست مي پذيرد و هر كس نخواست نمي پذيرد.». با این حال، مفهوم آزادی در اندیشة امام هرگز همة قلمروهایی را که امروز در غرب و با عنوان آزادی مطرح است ، شامل نمی شود.وی در جایی می گوید؛«اسلام با آنچه خلاف عفت است مخالفت دارد». امام ، سپس، آزادی های مغایر عفت عمومی را آزادی از نوع غربی نامیده و وصیت مهمی در جهت اقدامات کنترل کنندة این نوع از آزادی های غربی دارد؛ « و بايد همه بدانيم كه آزادي به شكل غربي آن كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران مي شود، از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنراني ها و كتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيري از آنها واجب است و از آزادي هاي مخرب بايد جلوگيري شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه بر خلاف مسير ملت و كشور اسلامي و مخالف با حيثيت جمهوري اسلامي است، به طور قاطع اگر جلوگيري نشود، همه مسوول مي باشند». اشارات فوق نشان می دهد که رعایت عفت عمومی یکی از مرزهای قاطع آزادی در اندیشة امام است . بعلاوه ، حدّ قهری دیگری نیز باید برای آزادی در نظر گرفت و آن همانا «آزادی دیگران» است.مطابق اندیشة امام،«انسان به حسب فطرت، عاشق حريت و آزادي است كه هر چه بخواهد بكند، حتي اراده او نيز نافذ باشد، به طوري كه در مقابل سلطنت و قدرت او مدافع و مزاحمي نباشد. و معلوم است كه در اين عالم، همچو قدرت و نفوذ اراده يافت نشود، لااقل طبايع اين عالم تعصي دارند كه تحت اراده انسان باشند». درست به همین دلیل است که تحقق آزادی برای عموم نیازمند قانون و قانونمندی بوده، وبنا به تأکید امام،نهادهایی چون « مطبوعات بايد هميشه در خدمت اسلام عزيز و مردم و كشور باشند و آزادي ها در حدود قوانين مقدس اسلام و قانون اساسي به بهترين وجه تامين شود و بي طرفي حفظ گردد». به هر حال ، «اصل آزادي مسلمين در راي به حاكم و تعيين سرنوشت خود» مهمترین اصلی است که امام همواره مورد توجه و تأکید قرار داده است.د) فطرت دوستی: دوستی نسبت به دیگران نیز یکی دیگر از ویژگی های فطرت انسان است. به نظر امام «فطرت انسان فطرت دوستي است ...دشمني يك فطرت ثانوي است كه انسان برايش پيدا مي شود. دوستي يك فطرت ابتدائي انسان است. بچه كوچكي كه متولد شده است رحمت و دوستي در او ظاهر است. كم كم باعث مي شود كه از آن طرف بيفتد يا اينكه قوت پيدا كند اين عمل صالحش». دوستی نه تنها در فطرت انسان نهفته و از دیدگاه امام امری فطری است، بلکه همچنین، امری کلامی/ الهیاتی بوده و ریشه در خداشناسی امام دارد. به نظر امام، انسان اشرف موجودات آفرینش و، بنابراین، محبوب خدا است. و هرگونه دشمنی با انسان به مثابة محبوب خداوند، لاجرم، به معنای دشمنی با خدا خواهد بود.امام در جایی از کتاب «چهل حدیث» ، بویژه با اشاره به مقام قرب مؤمنان واختفاء آنان در میان عموم مردم، می نویسند؛ «عزيزم، با بندگان خدا، كه مورد رحمت و نعمت او هستند و مخلع به خلعت اسلام و ايمان اند، دوستي پيدا كن و محبت قلبي داشته باش. مبادا به محبوب حق دشمني داشته باشي كه حق تعالي دشمن دشمن محبوب خود است، و تو را از ساحت رحمت خود طرد مي كند. و بندگان خاص خدا در بين بندگان مخفي هستند، و معلوم نيست اين دشمني تو و هتك ستر و كشف عورت اين مومن برگشت به هتك ستر خدا نكند. مومنين اوليا حق اند. دوستي با آنها دوستي با حق است، و دشمني آنها دشمني با حق است. بترس از غضب حق و برحذر باش از خصومت شفعا روز جزا - ويل لمن شفعائه خصمائه- قدري تفكر كن در اين نتايج دنيويه و اخرويه اين معصيت». عبارت بالا معنای کلامی مهمی دارد؛ اولاً، احترام و دوستی با عموم انسان ها به مثابة بندگان محبوب خداوند لازم است و دشمنی با تک تک انسان ها به معنای دشمنی با محبوب خداوند و لاجرم خود خداوند تلقی شده است؛ ثانیاً، قطع از نظر از حکم عمومی فوق مبنی بر احترام و دوستی عموم نوع انسان، اهالی دیانت و بویژه مؤمنان قرب و جایگاه ویژه ای نزد خداوند دارند و هتک حرمت و خصومت آنان البته موجب خشم خداوند است؛ ثالثاً،این گونه مؤمنان مقرب وبندگان خاص خدا چنان گمنام و در میان مردم مخفی هستند که شناسائی قطعی آنان امر دشواری است. بنا براین عقل و احتیاط حکم می کند از دشمنی و خصومت با عموم انسان ها اجتناب نموده و، بالعکس، بر دوستی مردمان همت نمود. به نظر امام ، دوستی و محبت علاوه بر ریشة فطری و مبانی کلامی ، پیامدها و نتایج اجتماعی مهمی نیز دارد؛ «با هيچ چيز مثل بسط رحمت و رأفت و طرح دوستي و مودّت نمي توان دل مردم را به دست آورد، و آنها را از سركشي و طغيان بازداشت». برعکس، «بلكه ممكن است هتك حرمات مومنين و كشف عورات آنها انسان را منتهي به سوء عاقبت كند... وخداوند او را در همين عالم رسوا مي كند».ه)حبّ بقا: میل به بقا وتنفر از مرگ ازفطرت آدمی است. انسان موجودی است که مثل تمام موجودات دیگر جهان میل به بقاء و توسعه و استمرار بقای خود دارد. بر اساس اندیشة امام خمینی،«انسان به حسب فطرت خداداد و جبلت اصلي‚ حب بقا و حيات دارد (و) متنفر است از فنا و ممات». برخی متفکران مسلمان از این میل فطری آدمی حتی نتایج معادشناختی استنباط کرده اند.زیرا،« اين[میل] متعلق است به بقاي مطلق و حيات دائمي سرمدي‚ يعني‚ بقايي كه در آن فنا نباشد و حياتي كه در آن زوال نباشد». اما، این تنها یکی از نتایج این فطرت است و می توان یافته های اجتماعی /سیاسی مهمی نیز از آن استنباط نمود. بخصوص با تکیه بر این نکته که حبّ بقا یک کشش عمومی است و البته هر کششی هم تابعی از علم و تشخیص افراد است. بنابراین، «چون در فطرت انسان اين حب[بقا] است و آن تنفر[از مرگ]، آنچه را كه تشخيص بقا در آن داد و آن عالمي را كه عالم حيات دانست، حب و عشق به آن پيدا می کند». ملازمه بین حب بقاء و تشخیص مصادیق بقاء نشان می دهد که حب بقاء منحصر در معنای معنای آخرتی آن نبوده بلکه فطری نوع بشر اعم از معتقد یا نامعتقد به حیات اخروی است. درست به همین دلیل است که یک دنیاگرای محض بقای خود در این دنیا را تمهید می کند و، بر عکس،آنانکه به جهانی فراتر از این جهان مادی عقیده دارند، لاجرم تدارک دیگری دیده و نگاه دوگانه ای به این دنیای کنونی داشته باشند؛ دنیا به مثابة «جهان زیست»، و دنیا به مثابة «مزرعة آخرت». با توجه به چنین تحلیلی است که فارغ از ماتریالیسم یا مابعدالطبیعه، حب نفس و میل به بقاء وجه مشترک دو نوع انسان مادی و الهی است.امام از این زاویه دید است که با استناد به روایتی از امام صادق(ع) می گویند؛ «نفس تو دوست ترين نفسهاست به تو...واگر بتواني بدي نكن به كسي كه دوست داري او را». و) کمال جویی- کمال جویی نیز جزوی از فطرت انسان است و البته تعین مصادیق آن به نوع میزان آگاهی هر فرد از مفهوم کمال دارد. و بدین سان،شاید بتوان بخش عمده ای از مسائل انسان ها و مصائب اجتماعی را تابعی از فهم های متفاوت انسان ها و یا به تعبیر امام، ناشی از «حجاب هایی [باشد] که در ما هست.... و عذاب هایی که به ما می شود برای حجاب هایی است که در ما هست». به نظر امام، «در فطرت انسان اين است كه هيچ وقت بس ندارد. فطرت اينطوري است ؛ اين فطرت انسان است‚ فطرت خداخواهي است‚ اين يكي از فطرت هايي است كه هر كس هرچه بيابد‚ آن گم شده خودش را نيافته‚ آن گم شده يك چيز ديگري است و لهذا آن كه دنبال قدرت مي رود‚ قدرت مطلق مي خواهد ‚ قدرت مطلق خداست». به هر حال ، حبّ بقاء و میل به کمال طلبی جلوه های گوناگون دارد و محرک های متفاوتی را تولید می کند .یکی از مهم ترین نتایج این امر ، البته پیوند بقاء و قدرت یا ملازمه بین این دو است. امام خمینی در نامه ای به یکی از رهبران سیاسی- ایدئولوژیک جهان معاصر به روشنی اشاره می کند که؛ «انسان در فطرت خود هر كمالي را به طور مطلق مي خواهد و شما خوب مي دانيد كه انسان مي خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هيچ قدرتي كه ناقص است‚ دل نبسته است. اگر عالم را در اختيار داشته باشد و گفته شود جهان ديگري هم هست‚ فطرتا مايل است آن جهان را هم در اختيار داشته باشد.... پس قدرت مطلق و علم مطلق بايد باشد تا آدمي دل به آن ببندد. آن خداوند متعال است.... اصولا اشتياق به زندگي[بقاء] ابدي در نهاد هر انساني نشانه وجود جهان جاويد و مصون از مرگ است». دراین عبارت از امام ، دو مطلب مهم لحاظ شده است؛ نخست آنکه، امام میل فطری انسان به قدرت را امری بدیهی و مفروض تلقی کرده است؛ ثانیاً،از این امر فطری و مفروض، استدلالی عقلی در جهت اثبات خدا ومعاد تدارک شده است. هرچند غرض اولیة امام همین مطلب دوم ، یعنی استدلال در راستای اثبات وجود خدا و جهان آخرت است، اما این نکته هرگز به معنای ندیدن بخش نخست مطلب نیست.سخن از قدرت طلبی فطری و متزاید انسان، همچنین به این معنا نیز می باشد که انسانی همواره در پی قدرت است .ولی سمت و سوی قدرت ممکن است نیل به خدا و اخلاق الهیاتی باشد و البته ممکن است چنین هم نباشد.در صورت تحقق فرض دوم،آیاآن گونه که مکتب واقع گرایی سیاسی مدرن می اندیشد،ممکن است زیاده خواهی در قدرت را با قدرتی هم وزن آن تعدیل و مهار کرد؟یا آنکه زندگی انسانی در گردونه ای بی پایان از کشمکش ها و کژتابی ها قرار می گیرد؟ امام درجای دیگری تأکید می کند که کمال جویی و مطلق خواهی، آنگاه که از مسیر الهیاتی خود جدا شده و در زمین هموار نیازها و خواهش های غیر اخلاقی قرار می گیرد، به فزون خواهی در اموال و قدرت تبدیل می شود، ودر کورة رقابت ها و انحصار طلبی آدمیان ، جامعه و جهان را به جهنمی از بهانه ها و منازعات بی پایان می کشاند. «كمال مطلق آرزوي انسان است فطرت انسان ((فطرت الله التي فطر الناس عليها)) كه اين فطرت توحيد است فطرت كمال مطلق است تا آنجا نرسيد هي مي خواهيد‚ دنبال يك گمشده اي شما هستيد عوضي مي گيريد آن گمشده را‚ ماها همه عوضي مي گيريم. هر كس خيال مي كند اينكه آن چيزي كه ديگري دارد كاش مال من بود وقتي پيش ديگري مي رود مي گويد آن چيزي كه آن دارد كاش پيش من بود هر دوشان هم برسند به آن مطلب مي بينند نه، اين آن نبود... . هر چه زيادتر دست تان بيايد تزلزل زيادتر مي شود. انسان فطرتش اين طوري است. چون كمال مطلق را مي خواهد‚ عوضي گرفته است وقتي كه اينجا را گرفت مي بينند اين نيست‚ يك چيز زيادتري می خواهد. ... و اگر همه دنيا را به شما بدهند آشوب زيادتر خواهد شد‚ تزلزل زياد مي شود آني كه انسان را از تزلزل بيرون مي آورد آن ذكر خداست‚ ياد خداست كه تزلزل ريخته مي شوند‚ اطمينان پيدا مي شود. این اتخاذ دیدگاه نسبت به ذات انسان ، البته چشم انداز تحلیلی معینی در باب زندگی انسان می گشاید.و آن اینکه فطرت آدمی در صورت گسست از بنیاد الهیاتی / اخلاقی خود قادر به تنظیم زندگی مسالمت آمیز و توأم با صلح پایدار در جهان نیست.به سخن دیگر، ذات انسانی به گونه ای است که بدون فرض نوعی مابعد الطبیعه/متافیزیک قادر به تأسیس اخلاق و زندگی اخلاقی / اجتماعی نمی باشد. زیرا، اگر بپذیریم که فطرت حبّ حیات/بقاء ومیل به کمال قدرت در انسان سرشته است ، لاجرم باید این دو راهی تحلیلی را برای چنین انسانی تصورنمود؛1)سوق دادن این گرایش فطری آدمی به سمت امر اخلاقی که با نوعی متافیزیک و به تعبیر امام «الهیات و توحید»تلازم دارد.2) رها شدن این گرایش ذاتی در جادة تعلقات مادی پایان ناپذیر که سرانجامی جز تزلزل در فرد و اجتماع ندارد. لیکن، انسان از آن حیث که وجود مدنی دارد و به این دلیل که تأسیس مدینه وتحقق اجتماع بی فرض نظم و نظم بدون قانون و قانون بدون اخلاق و اخلاق بدون مابعد الطبیعه ممکن نیست ، ناگزیر فرض خداوند و اعتقاد به مابعد الطبیعه شرط ناگزیر آرامش در فرد و قرار در اجتماع است.به تعبیر امام،« آني كه انسان[و جامعه] را از تزلزل بيرون مي آورد آن ذكر خداست‚ ياد خداست كه تزلزل ريخته مي شوند‚ اطمينان پيدا مي شود». در زیر به برخی نتایج انسان شناسی امام در باب حقوق انسان اشاره می کنیم.3- برخی نتایج اشاره کردیم که انسان در اندیشة امام وجودی مدنی دارد و برای حفظ و توسعه حیات و بقاء و قدرتش نیازمند تشکیل و عضویت در اجتماع /اجتماعات است. به رغم فطرت نورانی و کشش عمومی به خیرات ، اخلاق و نوع دوستی ، گرایش های دیگری هم دارد که در صورت گسست از اخلاق و الهیات منبع تولیدات فکری/رفتاری مخرب حیات نیز تواند بود. درست به همین دلیل است که امام از چیزی به نام «ملکه» و ضرورت «مراعات عمل» در پیوند با اخلاق دیانتی سخن می گوید . و از همین جا است که، بر خلاف اندیشه های جدید غرب ،حقوق و تکالیف انسان در اندیشة امام با مفهوم ما بعد الطبیعه، دیانت و توحید گره می خورد. به نظر امام، مراقبت در عمل برای انسان از آن رو اهمیت دارد که هر عملی آنگاه که در چرخة تکرار قرار گیرد مولد ملکه ای در نفس انسانی می شود. بنا براین، هرعمل اخلاقی مقدمه ای بر ملکة اخلاقی در نفس انسانی شده و، برعکس،هر عمل غیر اخلاقی نیز مقدمه ای بر ملکة رذیلت می گردد. «ما هر كاري كه انجام بدهيم‚ چه كار خوب و چه كار بد‚ همان را خواهيم ديد... خود عملي كه انجام مي دهيم در آنجا متحقق مي شود ملكات انسان‚ يكي هست كه ملكه خوب دارد و يكي هست كه ملكه زشت دارد .... در نفس انسان ملكه است‚ ملكه خيانت‚ طبيعتش طبيعت خائن است...‚ همه چيز در انسان به طور استعداد هست يعني تحقق باز ندارد‚ اما قابل است. قابل است كه ملكات صالحه پيدا كند و قابل است كه ملكات رذيله‚ اگر سعي كرد در آن طرف ملكات رذيله كم كم اينها تحقق پيدا مي كنند و باطن ذات انسان يك موجود رذل مي شود». استدلال فوق بدین معنا است که«باطن ذات انسان محفوف است به چيزهايي كه تمام هدايت ها و انحرافات از آن سرچشمه گيرد». اما امام همچنین عقیده دارد که بسط ملکات مولد رفتار نیک تنها از اخلاقیات مبتنی بر توحید و دیانت ناشی می شود. زیرا در غیاب چنین مبنایی ، انسان حتی اگر از مفهوم طبع پسندی چون «عدالت» هم سخن بگوید، البته آن را در منافع مادی و خواست نفسانی خود تحلیل می برد . و بدین سان مفاهیم بزرگ جهانی ابزار دست قدرت طلبان می شود. امام از همین زاویه است که بر تلاش های مبتنی بر شعار حقوق بشر توسط قدرت های استعماری جهان مشکوک است؛« آنها با اسم صلح دوستي‚ جنگ افروز اول جهانند‚ آنها با اسم حقوق بشر‚ بالاترين كساني هستند كه حقوق بشر را پايمال مي كنند آنها در عين ادعاي خيرخواهي‚ آنچه را براي ديگران مي خواهند جز شر نيست‚ براي خودشان هر چه هست مي خواهند و ديگران را پايمال مي كنند». امام با تعمیم این وضعیت بر اکثر جوامع و انسان ها،می گوید؛«اين براي همان است كه باطن ذات انسان تهذيب نشده كه عدل را براي عدل بخواهد‚ نه براي خود. و ما اگر عدل هم بخواهيم‚ براي خودمان مي خواهيم خودمان را نبايد بازي بدهيم. ما هر چي مي خواهيم براي خودمان مي خواهيم. ما عدل را براي عدلش دوست نداريم‚ اگر اين عدل براي ما جاري بشود و خلاف ما باشد دشمن با آن عدل هستيم. اگر يك ظلمي به نفع ما باشد دوست آن ظلم هستيم. همه اينها ريشه اش در خود انسان است‚ اگر اين ريشه كنده بشود و لااقل تضعيف بشود‚ كارها حل مي شود‚ همه با هم دوست مي شوند‚ ايراد به هم نمي گيرند‚ كمك هم مي كنند... و اگر آن ريشه فاسد در قلب انسان باشد صد در صد هم[چیزی را مصداق] عدل بداند مي گويد اين درست نيست. آن ريشه فاسد منحرف مي كند انسان را». به نظر امام ،ریشة شکل گیری این نوع از ملکات در انسان همان عدم توجه در رعایت اعمال است که به تدریج باعث ظهور چنین کشش های قدرتمند و مخرب فرد و جامعه می شود. زیرا، «كسي كه حب نفس و خودخواهي ملكه و شاكله نفس اوست...‚ غايت مقصد و نهايت مطلوب او رسيدن به ملايمات نفسانيه است و محرك و داعي او در اعمال همين غايت است». امام با استناد به روایتی از امام باقر (ع) می نویسد؛«مراعات عمل سخت تر است از عمل». و این بدن مفهوم است که حتی عمل نیک و اخلاقی نیز ممکن است در گردونه ای قرار بگیرد که پیش درآمدی بر نتایج سوء و غیر اخلاقی بوده و بدان منتهی گردد. چنین می نماید که امام خمینی به اعتبار تحلیلی که از فطرت انسانی دارد، چنین می اندیشد که مراعات عمل و پرهیز از شرایط امکان ظهور «مفسدات» برای بسیاری از انسان ها و جوامع دشوار است.بنابراین ، از یک سوی لازم است که همواره کاستی های اخلاقی ناشی از تعارضات منافع انسانی/انسان ها درجامعه فاضله جبران شود و از سوی دیگر جوامع و انسان های فاضله باید آمادگی دفاعی لازم را در برابر هجوم های احتمالی افراد و جوامع غیر فاضله کسب کنند. اندیشة امام در این باره بر یک تحلیل دو سویه استوار است؛ اولاً،«نوع انسان در دنيا با معاونت و معاضدت بعضي با بعضي زندگاني راحت مي تواند بكند‚ زندگاني انفرادي براي هيچ كس ميسور نيست‚ مگر آنكه از جامعه بشريت خارج شده به حيوانات وحشي ملحق گردد‚ و زندگاني اجتماعي چرخ بزرگش بر اعتماد مردم به يكديگر مي چرخد‚ كه اگر خداي نخواسته اعتماد از بني الانسان برداشته شود‚ ممكن نيست بتوانند با راحتي زندگاني كنند‚ و پايه بزرگ اعتماد بر امانت و ترك خيانت گذاشته شده است». بنا براین ، زندگی اخلاقی هر انسان و جامعه ای لزوماً بر زندگی اخلاقی دیگری/دیگران و اعتماد متقابل بر امانت و ترک خیانت استوار است. ثانیاً،«انسان تا در عالم ماده و طبيعت واقع است‚ به واسطه تضاد و تصادمي كه در اين عالم است و به واسطه قوه قبول و انفعال و تاثري كه در طبيعت او است‚ دائما در نضج و تحليل است كه اگر بدل ما يتحلل به او نرسد‚ به زودي مفسدات داخلي او را فاني و نابود مي كنند‚ و همين طور تا در عالم دنيا و تصادم واقع است‚ از براي او دشمنها و مفسداتي هست كه اگر از آنها جلوگير نشود‚ انسان را به زودي زائل و فاني كنند.…و همين طور كه از براي شخص و فرد حيوان و انسان‚ مفسدات و موذيات خارجي و داخلي هست‚ از براي نظام عائله انساني و نظام جمعيت و مدينه فاضله انسانيه‚ مفسدات و مخلاتي است كه اگر ذب و دفع از آنها نشود به زودي نظام عائله و نظام مدينه فاضله به هم مي خورد و به اسرع اوقات‚ عالم مدنيت رو به زوال و اضمحلال مي گذارد... .از اين جهت‚ عنايت ازليه الهيه و رحمت كامله رحمانيه اقتضا نمود كه در حيوان مطلقا و در انسان بالخصوص‚ اين قوه شريفه غضبيه را قرار دهد كه حيوان و انسان - بما هو حيوان - دفع موذيات خارجي و داخلي فردي خود كند و انسان‚ بالخصوص‚ دفع و رفع مفسدات و مخلات نظام عايله و نظام جامعه و مدينه فاضله نمايد. تحلیل بالا نشان می دهد که امام با توجه به تفسیری الهیاتی که از فطرت، اخلاق و حقوق انسانی دارد، جامعه اخلاقی و فاضله را جامعه ای فارغ از جنگ و تهاجم تلقی کرده و قوة غضبیه درفطرت انسان را ،صرفاً، ابزاری برای دفاع از چنین جامعة اخلاقی – و نه هجوم به دیگر انسان ها – تعریف می کند. در این برداشت عمومی از ذات انسان ، انسان ها گرگ یکدیگر نیستند بلکه این تنها انسانها/جوامع غیر اخلاقی است که گرگ یکدیگر و نیز مزاحم انسان و جامعة فاضله هستند . امام چنین تفسیری از ماهیت انسان اخلاقی /فطری را به دیانت اسلام نیز، به مثابة اکمل ادیان فطری، سرایت می دهد می گوید؛«اسلام را به اين زودي نمي شود شناخت‚ اسلام را با دو تا جنگ نمي شود (شناخت)‚ اسلام جنگ نيست‚ جنگ به اسلام مربوط نيست. مكتب اسلام... را من و تو نمي شناسيم‚ چنانچه انسان را نمي شناسيم. اين كه مي شناسيم همين موجود طبيعي است‚ اين انسانيت نيست ». والله اعلم. معرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 377]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن