تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):همانا نفرت انگیزترین مخلوق خدا بنده ای است که مردم از شرّ زبان او پرهیز می کنند...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798786322




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امامت شيعي در انديشه ي امام خميني (قدس سره )(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
امامت شيعي در انديشه ي امام خميني (قدس سره )(1)
امامت شيعي در انديشه ي امام خميني (قدس سره )(1) نويسنده:رضا حق پناه (*) چکيده امامت ، رياست عام ديني است که شخصي از ناحيه ي خداوند ، آن را دارا مي باشد . امام خميني ( قدس سره ) درباره ي امامت ، انديشه ي پويا وتحول بخشي ارائه نموده اند . ايشان با استدلال عقلي ثابت مي کنند که امامت ، جهت نگهباني از دين واجراي قوانين الهي وتکامل بشر ضرورت دارد . امام ، بيان کننده ي خط مشي شيعه ورهبر اين تشکيلات بزرگ است . امام ، در قوس صعود ، از لحاظ درجه ي وجودي ، برترين مقام بشري است ومقام امامت ، حقيقتي عيني است .آنچه که پيامبر وامام را با غيب مرتبط مي نمايد ، عنصر ولايت است . امام ، داراي عصمت ومقام ولايت است ومنصوب از ناحيه ي خداست ، نه وکيل از ناحيه مردم . اطاعت از امام در طول اطاعت الهي است واطاعت ازخدا محسوب مي گردد . لذا امام ، حلقه ي اتصال عالم خلق به حق مي باشد . امام ، مبدأ فيض يا واسطه ي فيض يا واسطه ي فيض الهي است ، او انسان کامل ومصباح هدايت وراهنماي انسان هاي سر گشته است . امام در حوزه ي نظري ورفتاري ، الگوي کامل انسانيت است وشيعه بايد به او مقتدا باشد . دلايلي ، وجود ولزوم امامت را عيني مي سازد ، همچون نشر معارف اسلامي ، گسترش عدالت واجراي احکام ديني و... در انديشه ي امام خميني ( قدس سره ) مبناي امامت را بايد در حديث ثقلين جستجو نمود . مهجوريت قرآن وعترت ، به مهجوريت يکي از آن دو است . آن دو ، حقيقتي واحدند ودست برداشتن از عترت ومهجوريت آن ، سبب مهجوريت قرآن مي گردد . امامان شيعه ( ع) در عمل خويش ، استراتژي واحدي داشتند ، اگر چه رويکردها به اين استراتژي متغير ومتفاوت بوده است ، لکن روح حرکت ونگاه ها واحد بوده است . در اين استراتژي واحد ، تشکيل حکومت اسلامي ، عدالت و.. خط واحد بوده ودر هر حال مهجوريت عترت ، سبب پيامدهاي ناگواري ، همچون تفرقه وحاکميت ستمگران و... شده است . واژگان کليدي : امامت ، رياست ، شيعه ، ولايت ، نصب ، اطاعت ، انسانيت ، معرفت ، عدالت . «هم اساس الدين وعماد اليقين ، اليهم يغئبي الغالي وبهم يلحق التالي ولهم خصائص حق الولايه وفهم الوصيه والوراثه » ( امام علي (ع) نهج البلاغه ، خطبه 2 )، آنان (امامان (ع) پايه هاي دين و ستون هاي يقين هستند ، هر کس از حد بگذرد بايد به آنان باز گردد وآن که وامانده بديشان بپيوندد وحق ولايت ، خاص آنان است وسفارش وميراث پيامبر (ع) مخصوص آنان . معني امامت به اعتقاد شيعه « امامت رياست عام ديني است که شخص از ناحيه ي خداوند ، نه به نيابت از مکلفان ، آن را دارا مي باشد » ( سيد مرتضي ، 1410ق ، 264/2 ) وبه فرموده ي علامه حلي (قدس سره ) «امام کسي است که از سوي خداي تعالي ، رياست عام دين ودنيا را دارا شده است » (علامه حلي ، 1409ق، 12) . امام به اين معني نه تنها برهمه ي انسان ها رياست عام دارد ، بلکه چون واجد مقام عصمت است ، حجت خدا بر همه ي انسان ها وهمه ي آفريدگان است و پيروي اش بر همه واجب ومخالفت او بي هيچ قيدي حرام است . از اين رو ، به گفته ي فيض کاشاني ( قدس سره ) «هر صفتي که در پيامبر (ع) شرط است ، در امام هم لازم است ، جز نبوت » ( فيض کاشاني ،377،1358). مسير جريان رسيدن امام معصوم (ع) به مقام امامت در اسلام ، مطابق ديدگاه حضرت امام (قدس سره ) از آسمان به زمين ودر بستري پاک ومعنوي مي باشد که نسبت به ساير ديدگاه ها - در منشأ قدرت - ارجحيت دارد . آنچه با عنوان جريان امامت از سوي حضرت امام (قدس سره ) مورد تأکيد قرار گرفت ، در حقيقت جرياني معرفتي ومشتمل بر مؤلفه هاي زير است : 1) تعلق قدرت به طور کامل به خداوند متعال که به دو صورت ولايت تکويني و تشريعي جريان مي يابد . ايشان مي فرمايد : قانون اسلام يا فرمان خدا بر همه ي افراد وبر دولت اسلامي حکومت تام دارد . همه ي افراد از رسول اکرم (ع) گرفته تا خلفاي آن حضرت وساير افراد تا ابد تابع قانون ( احکام الهي ) هستند ؛ همان قانوني که از طرف خداي تبارک وتعالي نازل شده ودر لسان قرآن ونبي اکرم (ع) بيان شده است ( امام خميني ، بي تا ، 47). 2) به اراده ي الهي ، جهت اداره ي امور بشري در جوامع ، اين قدرت از طريق نبوت بر زمين جاري شده وپيامبران ( ع) با اين هدف که حيات بشري را در ابعاد مختلفش نظم ونسق بخشند ، از سوي خداوند برانگيخته شدند ، لذا حلقه ي واسط بين زمين وآسمان همان نبوت است . خداي تبارک وتعالي آن حضرت را خليفه قرار داده است .... حضرت رسول اکرم (ع) هر وقت مطلبي را بيان يا حکمي را ابلاغ کرده اند ، به پيروي از قانون الهي بوده است ... تبعيت از رسول اکرم (ع) هم به حکم خدا است که مي فرمايد :« واطيعواالرسول » (امام خميني ، بي تا ، ص 47). 3) با اتمام دوره ي نبوت مجال وعرصه ي تازه اي گشوده مي شود که شيعه از آن به «امامت » ياد کرده وبه اين باور است که با بهره مندي از دو ويژگي بارز علم لدني وعصمت ،همچون مسيري مطمئن براي سير قدرت سياسي در بطن تاريخ به حساب مي آيد . امام راحل (قس سره ) مي فرمايد : هم چنين بعد از اين (ختم نبوت ) ، که احتمال مي رفت اختلافاتي در امت پديد آيد ، خداي تعالي از راه وحي رسول اکرم (ع) را الزام کرد که فوراً ، همان جا وسط بيابان امر خلافت را ابلاغ کند . پس رسول اکرم (ع) حکم قانون وبه تبعيت از قانون حضرت اميرالمؤمنين (ع) را به خلافت تعيين کرد ، نه به اين خاطر که دامادش بود، يا خدماتي کرده بود، بلکه چون مأمور وتابع حکم خدا ومجري فرمان خدا بود ( امام خميني ، بي تا ، ص 47). بر اين اساس ، امامت مسير ومحملي معتبر براي حمل قدرت وبار امامت الهي تا عصر غيبت به شمار مي آيد . امام را حل (قدس سره ) ، با استدلال عقلي اثبات مي کند که امامت نگهباني دين ، ومجري قانون الهي است واين يک ضرورت انکار ناپذير است : با حکم خرد ثابت نموديم که بايد امامت ، که معيني اش تعيين نگهبان از براي دين است ، در دين اسلام مسلم وثابت باشد واگر قانون گذار اسلام يک شخص خردمند عادي هم بود ، بايد تکليف دينداران را پس از خود معين کند . ... بايد کسي را خداي عالم تعيين کند که گفته ي او و پيامبر را يکان يکان ، بي کم وکاست بداند ودر جريان انداختن قانون هاي خدايي نه خطا کار وغلط انداز باشد ونه خيانتکار ودروغ پرداز وستمکار ونفع طلب وطماع ونه رياست خواه وجاه پرست باشد ونه خود از قانون تخلف کند ومردم را به تخلف وا دارد ونه در راه دين وخدا از خود ومنافع خود دريغ کند واين معني امامت وداراي اين اوصاف امام است ودر تمام امت ، به شهادت تواريخ معتبره واخبار متواتره از سني وشيعه ، غير از علي بن ابيطالب (ع) بعد از پيغمبر (ع) کسي چنين اوصاف را نداشت ( امام خميني ، کشف الاسرار ، ص 136-135). ايشان در پاسخ اين سؤال که معناي دقيق «امام » چيست ؟ فرموده اند : امام به معناي پيشوا وکسي است که جمعي را در جهتي هدايت ورهبري مي کند . امام ، بيان کننده ي خط مشي شيعه وحزب الله ورهبري کننده ي اين تشکيلات بزرگ است ، که تمامي وظايف آنان را از قرآن وسنت پيامبر اسلام (ع) در زمان هاي مختلف وشرايط مختلف ، اجتهاد واستنباط مي کند وبه آنان ابلاغ مي نمايد ( امام خميني ، صحيفه نور، ج 4). مقام امامت وبرجستگي هاي آن امام در قوس صعود ، از لحاظ درجه ي وجودي برترين مقام را داشته ، وامامت و صفات امام از اين درجه ي برتر وجود سر چشمه مي گيرد .چون کمالات وجودي ، يک امر خارجي وعيني است ، پس مقام امامت هم يک حقيقت عيني است . مقام ولايت ، هم اساس پديده ي نبوت وهم اساس پديده ي امامت است . از نظر عرفا ، ولايت باطن نبوت وجنبه ي حقي آن است ، چنان که نبوت جنبه ي ظاهري وخلقي ولايت است . آنچه پيامبر (ص) وامام (ع) را با عالم غيب وباطن ارتباط مي دهد همين ولايت است . ولايت از آن جهت که صفتي از صفات الهي است ، مطلق وبه اعتبار تعينات حاصل از استناد واوليا مقيد مي باشد .هرمطلق ساري در مقيد بوده ومقوم آن است ، چنان که هر مقيدي با مطلق خود قوام يافته وظهور وتجلي وتنزل آن مطلق مي باشد . ولايت انبيا وامامان (ع) فروغ و شعب ولايت مطلقه است . مسأله ي خلافت الهي در جهان هستي ، چه به صورت پيامبر (ص) وچه به صورت امام (ع) بر مبناي همين ولايت توجيه مي گردد . آن حقيقتي که بالاترين درجه ي ولايت را داشته باشد ، خليفه ي حق در قلمرو خلق است ( منصوري لاريجاني ، ص 14و25 ونيز يثربي ، 224-223). حضرت امام (قدس سره ) در بيان اين واقعيت که ما از درک کنه مقام امامت عاجزيم و اگر بخواهيم به اندازه ي خودمان ، پي به مقام آنان ببريم خوب است که به ادعيه و فرمايشات وارده از آن حضرات (ع) توجه کنيم ، مي فرمايد : کسي که بخواهد بفهمد مقامات ائمه (ع) چيست ، بايد رجوع کند به آثار آنها . آثار آنها ادعيه ي آنهاست . مهمش ادعيه ي آنهاست وخطابه هايي که مي خواندند ، مثل نهج البلاغه ، مثل دعاي يوم العرفه واين هايي که انسان نمي داند که چه بايد بگويد درباره ي آنها ( صحيفه نور، ج 20، ص 157). ونيز مي فرمايد : بدان که از براي اهل بيت عصمت وطهارت (ع) مقامات شامخه روحانيه اي است در سير معنوي الي الله ، که ادراک آن علماً نيز از طاقت بشر خارج و فوق عقول ارباب عقول وشهود اصحاب عرفان است ؛ چنانچه ار احاديث شريفه ظاهر شود که در مقام روحانيت با رسول اکرم (ص) شرکت دارند و انوار مطهره ي آنها قبل از خلافت عوالم مخلوق واشتغال به تسبيح وتحميد ذات مقدس داشتند ( امام خميني ، شرح چهل حديث ، ص 551). ايشان در جاي ديگر با استناد به حديثي ازامام باقر (ع) که مي فرمايند : حقيقت ومخ امر واعلاي آن وباب رضاي خداوند اطاعت امام بعد از معرفت اوست . آگاه باش که اگر مردي شب ها به عبادت ايستد وروزها روزه بگيرد وتمام اموالش را صدقه دهد وتمام روزگار حج کند ، ونشناسد ولايت ولي خدا را تا موالات او کند وتمام اعمالش به راهنمايي او باشد نيست براي او بر خدا تعالي حقي وثوابي ، ونمي باشد از اهل ايمان (امام خميني ، شرح چهل حديث ص 551). نتيجه مي گيرند که ولايت ائمه (ع) به خاطر سعه ي کلي وجودي مبادي فيض حق در سراسر عالم هستي وکليد معرفت وحلقه ي اتصال عالم خلق به حق مي باشد . ايشان در بيانات وآثار خود امامان (ع) را مترجمان حقيقي وحي وعارفان حقيقي به محتواي قرآن ، راسخان در علم ، وارث همه ي پيامبران (ع) ، هادي مردم ومعادن وحي الهي مي دانستند وبه شيعه صلا مي زنند که چنين اماماني را به خوبي شناسايي کنند وبه شايستگي از آنان پيروي نمايند ( امام خميني ، سيماي معصومين در انديشه ي امام ، ص 190-185). امام معصوم ، انسان کامل بهترين تعريف درباره ي امام معصوم همان است که امام راحل (قدس سره )، ايشان را «انسان کامل »معرفي مي نمايد : اين که انسان کامل کيست وچه ويژگي هايي دارد، همواره مورد بحث واختلاف ميان دانشوران بوده وهر کس به قدر معرفت وشناخت خود از انسان ، گوشه اي از جمال انسان کامل را معرفي نموده است ( محي الدين عربي ، فصوص الحکم ، ص 73). امام راحل (قدس سره ) در بسياري از آثار عرفاني خود به بحث انسان کامل پرداخته و مطالب ارزشمندي درباره ي آن اظهار داشته اند . اوج سخنان ايشان در باره ي انسان کامل در کتاب مصباح الهدايه الي الخلافه والولايه آمده است . از نظر ايشان ، انسان کامل کسي است که در عالم امکان ، موجودي برتر از او نيست . ايشان مصداق کامل را پيامبر (ص) وامامان معصوم (ع) مي دانند ، چه اين که هدف نهايي ايجاد عالم وآدم ، تحقق انسان کامل است واگر وجود او نمي بود ، نظام آفرينش پديد نمي آمد . لذا انسان کامل را واسطه ي فيض الهي در حفظ عالم هستي مي شمارد که حق سبحانه در آيينه ي او تجلي مي کند : انسان کامل هم چنان که آينه ي حق نماست وخداي سبحان ، ذات خود را در آن مشاهده مي کند ، آينه ي شهود تمام عالم هستي نيز مي باشد ( امام خميني ، تعليقات علي فصوص الحکم ، ص 59). از نظر ايشان وجود انسان کامل ، قبل از هر چيز براي نشان دادن اسما وصفات الهي است وتنها اوست که مي تواند مظهر اسم اعظم الهي باشد ( امام خميني ، مصباح الهدايه ، ص 69 ونيز چهل حديث ، ص 634). پس انسان کامل يک حقيقت است که تمام انبيا واولياي الهي (ع) جلوه ي آن حقيقت متعالي بوده وسرچشمه ي کمال همه ي آنان منبع نور محمدي است . چرا که تنها انسان معصوم مي تواند جلوه گاه انسان کامل باشد وپس از پيامبر (ص) ، مصداق بارز آن اهل بيت عصمت وطهارت اند . به تعبير علي (ع) هرگز کسي قابل مقايسه با آن ذات مقدسه نيست ( نهج البلاغه خطبه 2). بدون ترديد خفظ ونگهداري همه ي مراتب واستقرار در مقام جمع و تفصيل ووحدت وکثرت ، از بالاترين مراتب انساني وکامل ترين مراحل سير وسلوک است که حقيقت آن جز براي رسول خاتم (ص) واولياي او (ع) که از مشکات وجود او نور علم ومعرفت دريافت کرده وسلوک و طريقت را از مصباح ذات وصفات او آموخته اند ، حاصل نمي شود ( امام خميني ، شرح دعاي سحر ، 1602 ه ، ص 160). اين جايگاه رفيع براي امامان معصوم (ع) بدان جهت وجود دارد که آنها مانند پيامبر خدا (ع) ظل الله هستند . ظل سايه است ، سايه همه ي چيزهايش به ذي ظل است . خودش هيچ ندارد ، ظل الله کسي است که تمام حرکاتش به امر خدا باشد ومثل سايه باشد ، خودش هيچ .سايه ، خودش هيچ حرکتي ندارد ، ذي ظل هر حرکتي کرد ، سايه هم همان طور حرکت مي کند . اميرالمؤمنين (ع) ظل الله است ، پيغمبر اکرم (ص) ظل الله است که هيچ حرکتي از خودش ندارد ، هر چه هست از خداست ( امام خميني ، سيماي معصومين در انديشه ي امام ، ص 206). ايشان هم چنين مي فرمايد : من درباره ي شخصيت حضرت امر (ع) چه مي توانم بگويم وکي چي مي تواند بگويد . ابعاد مختلفه اي که اين شخصيت بزرگ دارد به گفت و گوي ما وسنجش بشر در نمي آيد . کسي که انسان کامل است ومظهر جميع اسماوصفات حق تعالي است ابعادش به حسب اسماي حق تعالي بايد هزار تا باشد وما از عهده ي يکي آن نمي توانيم برآييم ... وابعادي که از او مخفي است بيش تر از آن ابعادي است که از او ظاهر است ( همان ، ص 221-223). اين جزء اصول مذهب ماست که ائمه ( ع ) چنين مقاماتي دارند ؛ چنان که به حسب روايات اين مقاماتي دارند ، چنان که به حسب روايات اين مقامات معنوي براي حضرت زهرا (ع) هم هست ( ايمان ص 190). امام راحل (قدس سره ) با توجه به همين شناخت وبا سر سپردن به آستان ولايت پيامبر اکرم ( ع) وامامان معصوم (ع) به عنوان نمونه هاي بارز انسان کامل ، در بخش آغازين وصيت نامه ي خويش پيروي از پيامبر (ع) اهل بيت مطهر (ع) را ، که امامان ورهبران حقند ، مايه ي افتخار وموجب سعادت دنيا وآخرت مي دانند : ما مفتخريم که پيرومذهبي هستيم که رسول خدا(ص) مؤسس آن به امر خداوند تعالي بوده واميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (ع) اين بنده ي رها شده از تمام قيود، مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال وبردگي هاست . ما مفتخريم که ائمه ي معصومين (ع) از علي بن ابي طالب (ع) گرفته تا منجي بشر ،حضرت مهدي صاحب الزمان (ع) که به قدرت خداوند قادر ، زنده و ناظر امور است ، ائمه ي ما هستند . ما مفتخريم که ادعيه ي حيات بخش که او را قرآن صاعد مي خوانند از ائمه ي معصومين ماست ، ومناجات شعبانيه ي امامان (ع)ودعاي عرفات حسين بن علي (ع) وصحيفه ي سجاديه ، اين زبور آل محمد وصحيفه ي فاطميه ، که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالي به زهراي مرضيه است از ماست . ما مفتخريم که باقرالعلوم ، که بالاترين شخصيت تاريخ است وکسي جز خداي تعالي ورسول (ص) وائمه ي معصومين (ع) مقام او را درک نکرده ونتوانند درک کرد ، از ماست وما مفتخريم که مذهب ما جعفري است ، که فقه ما که درياي بي پايان است يکي از آثار اوست وما مفتخريم به همه ي ائمه ي معصومين (ع) ومتعهد به پيروي آنانيم ( امام خميني ، وصيت نامه ي سياسي -الهي ، ص 3). امام ، الگوي همه جانبه ي شيعه شيعه در لغت به معني پيرو است وبه کساني گفته مي شود که جانشيني پيامبر اکرم (ص) را حق اختصاصي خانواده رسالت مي دانند ودر معارف اسلام پيرو مکتب اهل بيت هستند ( علامه طباطبايي ، 1360، ص4). به عبارت ديگر ، شيعه نام عمومي براي گروهي وسيع از مسلمانان است که نقطه ي آغاز کار همه ي آنها شناسايي حضرت اميرالمؤمنين (ع) در مقام خليفه ي بر حق پس از رحلت پيامبر اسلام (ص) مي باشد . بنابراين شيعه بودن از مشايعت ، پيروي قدم به جاي قدم امام نهادن وروش وسيره ي او را در همه ي امور زندگي وابعاد مختلف حيات برگزيدن است . البته اين خصوصيت در پيروان راستين مکتب امامت هست ؛ چه اين که در مکتب چنان اماماني که انسان کامل و اسوه ي جامع هستند ؛ چه اين که در مکتب چنان اماماني که انسان کامل واسوه ي جامع هستند ، چنين پيرواني بايد تربيت شوند . وبه تعبير شهيد مطهري (قدس سره ) چنين کاري از هيچ فيلسوف ورهبر اجتماعي وشيخ عرفاني ساخته نيست : فيلسوفان شاگرد مي سازند نه پيرو؛رهبران اجتماعي پيروان متعصب مي سازند ، نه انسان هاي مهذب ؛ اقطاب ومشايخ عرفان ارباب تسليم مي سازند ، نه مؤمن مجاهد فعال . در علي (ع) هم خاصيت فيلسوف است و هم خاصيت رهبر انقلابي وهم خاصيت پير طريقت وهم خاصيتي از نوع خاصيت پيامبران (ع) ( مطهري ، بي تا ، ص 10). امام راحل (قدس سره ) مي فرمايد : حضرت امير (ع) مي فرمايد : ( نهج البلاغه ، نامه ي 45) شايد در سرحدات ، يک کسي گرسنه باشد ، به خودش رنج مي دهد که مبادا يک کسي از او گرسنه تر باشد . آن امير ماست ، او آقاي ماست ، امام ماست . ما هي بگوييم امام واقتدا نکنيم به او ، در کارها هيچ اقتدا نباشد ، امام معنايش اين است ، شيعه معنايش اين است ... که مشايعت کند ، همان طوري که تابوت را که مي برند ، اگر همه از اين طرف دنبال تابوت رفتند تشييع کردند . اگر تابوت را از اين طرف مي برند يکي از اين طرف برود اين تشييع نکردند .شيعه بايد اين طوري باشد ، مشايعت کند علي را . البته قدرت نداريم ما مثل او ، هيچ کس قدرت ندارد ، اما به زهد ، به تقوا ، به رسيدگي به مظلوم ها ، به رسيدگي به فقرا مشايعت کنيم از او ( صحيفه نور، ج7،ص40). آري به گفته ي آن انسان خوش ذوق : اي که علي علي کني کيست علي آن که تواش وصف کني نيست علي يک روز بزي چنان که مي زيست علي آنگاه بيا به ما بگو کيست علي وبه گفته ي امام راحل (قدس سره ): من گاهي فکر مي کنم که ما با چه شباهتي مي توانيم دعوي کنيم که شيعه ي آن بزرگوار هستيم .. بايد همه ي ما وهمه ي کساي که دعوي تشيع مي کنند ، الا معدود قليلي که در صدر اسلام مثل ائمه ي هدي بودند ، ما اظهار عجز کنيم که نمي توانيم »(صحيفه نور ، ج 19ص 288). آنهايي که شيعه ي اين مرد بزرگ هستند ، البته نمي توانند مثل او باشند ، خود ايشان هم فرمود شما قدرت اين را نداريد ، حتي قدرت همين زهد ظاهريش را ، چه برسد به معنوياتش ، لکن نبايد ما گمان کنيم که ما شيعه ي اميرالمؤمنين (ع) هستيم وخود او در دعاي کميل وساير ادعيه اش ودر روشش آن طور خوف از خدا داشت وآن طور از عاقبت مي ترسيد ....، وما اصلاً دنبال اين مسائل نباشيم وبگوييم ما شيعه هستيم . آن طور بسط عدالت ، اگر موفق شده بود، کرده بود که الگو شده بود براي همه ي حکومت هاي عالم ، نگذاشتند ( همان ، ص 62-61). ضرورت هاي تاريخي ودلايل نياز به امامت نياز جامعه به امام وامامت ، در واقع فراهم آوردن زمينه ي استمرار نظام ديني است که به وسيله ي پيامبر (ص) تأسيس شده است . نظام ديني با اين هدف وتعهد پديد آمده است که سعادت مادي ومعنوي ودنيوي واخروي مردم را تأمين کند ومردم به گونه اي زندگي کنند که لذايذ وسرگرمي هاي حيات دنيا ، آنان را از تحصيل سعادت جاويدان روح انساني باز ندارد . امام ، به عنوان رهبر جامعه ي اسلامي ، اهدافي را تعقيب مي کند که تأمين همين اهداف مهم ترين دلايل نياز به امامت را تشکيل مي دهد . نشر معرفت دين اسلام ،ديني مبتني بر خرد ورزي ومعرفت به حقيقت ، جريان وهدف هستي است . اين هدف بنيادي بر دو پايه استوار است ؛ آگهي دادن وغفلت زدايي از مردم توسط انبيا واوليا وديگر خرد ورزي آزاد انسان (يثربي ،فلسفه امامت ، ص 82). از منظر حضرت امام راحل (قدس سره ) امامان (ع) به خوبي معارف الهي را نشر داده اند ومعارفي را پراکندند که دست ديگران از آن کوتاه است . پيغمبر اکرم (ص) واهل بيت مکرم او (ع) تمام عمر خود را صرف در بسط احکام واخلاق وعقايد نمودند ويگانه مقصد آنها نشر احکام خدا واصلاح وتهذيب بشر بوده وهر قتل وغارت وذلت واهانتي را در راه اين مقصد شريف سهل شمردند واز اقدام باز نماندند ، پس محب وشيعه ي آنها کسي است که در مقاصد آنها با آنها شرکت کند وپيروي از آثار واخبار آنها کند (امام خميني ، چهل حديث ، ص 576). حضرت امير (ع) منبري بودند ودر منابر مردم را نصيحت فرموده ، آگاه ، هوشيار وراهنمايي مي کردند .ساير ائمه (ع) نيز چنين بودند ( امام خميني ، جهاد اکبر ، ص 26). ائمه ي ما با همان ديد الهي که داشتند ، مي خواستند که اين ملت ها را با هم بسيج کنند ويکپارچه کنند ، از راه هاي مختلف ... تا آسيب پذير نباشند . ما تابع حضرت رسول (ع) وائمه (ع) هستيم که همه ي امور دست آنها بود ، حکومت تشکيل دادند ومردم را هدايت نمودند . بنابراين ، امامت شيعي در کنار قرآن ، به عنوان راهنمايان ورهبران امت اسلامي معرفي شده اند تا معارف اصيل وحياتي را به مردم برسانند . کاري که جز از امام معصوم بر نمي آيد . گسترش عدالت واجراي احکام از مهم ترين جهات نياز به امامت معصوم تأمين حقوق انساني همه ي شهروندان مسلمانان وغير مسلمان ، مبارزه با هرگونه ستم اجتماعي وتبعيض ونظارت بر مشروع بودن درآمدها واجراي دقيق دستورات الهي به دور از حب وبغض شخصي است . فداکاري هاي ائمه ي در راه تحقق کامل مکتب اسلام گواه براين مدعاست . بزرگان ما در راه حفظ اسلام واحکام قرآن کريم کشته شدند، زندان رفتند .فداکاري ها کردند تا توانستند اسلام را تا به امروزحفظ کنند وبه دست ما برسانند ( صحيفه نور، ج1، ص 16). امام راحل (قدس سره ) با تأکيد بر اين مطلب که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است که همه ي انبيا واوليا (ع) در راه آن تا حد نثارخون خود کوشيده اند ، معتقدند که برقراري عدالت بدون فداکاري امکان ندارد . سؤال : آيا حضرت آيت الله ، در اين که مردم را دعوت مي کنيد که با دولت درگير بشوند نگران جنگ وخونريزي وکشتاري که بر اثر اين دعوت ها به وجود مي آيد نيستيد ؟ جواب : براي تحصيل هر حقي البته فداکاري لازم است . مذهب تشيع ، مذهب فداکاري بوده است ودر طول تاريخ ، مردم براي عدالت وبراي حقوق از دست رفته ي خود هميشه قيام کرده اند ، هميشه خون داده اند ، ما نگراني از اين بابت نداريم ، براي اين که اطاعت خدا مي کنيم ( صحيفه نور، ج4 ،ص22). ما فردي بالاتر از خود انبيا نداريم ، ما فردي بالاتر از ائمه (ع) نداريم . اين فردها خودشان را فدا مي کردند براي جامعه ... غايت اين است که مردم قيام به قسط کنند ، عدالت اجتماعي در بين مردم باشد ، ظلم ها از بين برود ، ستمگري ها از بين برود وبه ضعف ها رسيدگي شود ( صحيفه نور، ج 12، ص 207). منبع:نشريه انديشه حوزه ،شماره 73/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 435]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن