تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):امّتم همواره در خير و خوبى اند تا وقتى كه يكديگر را دوست بدارند، نماز را برپا دارن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827745406




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قافله ققنوس


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
قافله ققنوس
قافله ققنوس يکي از آيات قرآن کريم که در دوران هشت ساله ي دفاع، شهرت بسياري يافت و ورد زبان ها بود، مضمون اين آيه ي شريفه است که:«کشتگان در راه خداوند را از مردگان به شمار نياوريد، بلکه آنان زنده اند و نزد خداي شان روزي مي خورند.»معمولا در تمامي مراسم ختم شهدا اين آيه تلاوت مي شود و کوچک و بزرگ آن را از حفظ اند. افسوس که آدميزاد خيلي زود به هر چيزي عادت مي کند و وقتي عادت کرد، ديگر دقت و توجه نمي کند. «عادت »کري و کوري مي آورد. ما وقتي، مثلا به ساعتي که روي دست بسته ايم، يا عينکي که مقابل چشما نمان است، عادت کرديم، بود و نبود اينها برايمان يکسان مي شود. لابد گاهي شنيده و ديده ايد که آدم به دنبال عينکي مي گردد که بر صورت دارد و درست مقابل چشم هاي اوست! «عادت » بزرگ ترين دليل «غفلت » و اصلي ترين آفت معرفت و آگاهي ست.اگر ما به زمين و آسمان، روز و شب، زندگي و مرگ و... عادت نکرده بوديم، هيچ وقت احساس دلتنگي، افسردگي،يکنواختي و بي حوصلگي و... شايد حتي«پوچي »نمي کرديم. بيشتر ما همين آسمان بالاي سرمان را فراموش کرده ايم ؛ «آسمان »يک عظمت بي کران، يک بي نهايت هميشه در دسترس ماست. هر روز کره زمين، همين زميني که بر روي آن نشسته ايم و راه مي رويم، با ميلياردها خروار وزنش، با صدها کيلو متر سرعت در حال حرکت و گردش است. همين زمين وسيع و بزرگ در برابر خورشيد، مثل يک توپ در برابر يک استاديوم ورزشي صد هزار نفري ست. زمين و خورشيد و منظومه شمسي در برابر کهکشان تقريبا هيچ است. کهکشان در برابر آسمان...ما همين الآن در «ابديت »در «بي کرانگي »، در بيکرانگي ابديت ،در ابديت بي کرانگي غوطه وريم. دنياي ما خيلي از محيط خانه و اداره و صف اتوبوس و پيشخوان دکان قصابي و...بزرگ تر است. حالا از ارواح نياکان، اجنه، فرشتگان، شياطين، عالم برزخ، بهشت و دوزخ و... چيزي نمي گوييم. ما اگر يادمان نمي رفت که در چه دنيايي زندگي مي کنيم، اگر به اين عظمت اسرار آميز درون و بيرون و گرداگردمان،عادت نکرده بوديم، هيچ وقت از مستي حيرت و خلسه شگفتي به هوش نمي آمديم ؛ چنان خود را فراموش مي کرديم که به کل فرصت نگراني و رنج کشيدن و بنزين کوپني و افزايش تورم و... را نداشتيم. اصلا شايد متوجه بود و نبود خود نمي شديم و خلاص! کدام باده اي بالاتر از اين ؟!کدام مستي و سکري بيشتر از اين!...اين يعني تمام عالم شراب است و بگذريم. (حيف که عادت کرده ايم به اين حرف هاي شاعرانه و...)آري! مي فرمايد:شهدا نمرده اند ؛زنده اند. ونزد خدا روزي مي خورند. اين حرف قرآن کريم است. آيا - نعوذ بالله - اين حرف تعارف است ؟آيا مبالغه ادبي است ؟آيا شعر است ؟آيا شهدايي که آتش کينه دشمنان دين و با پيشرفته ترين سلاح هاي تکه تکه شدند و حتي هيچ اثري از بعضي شان نيست و مفقود الاثر شدند، زنده اند؟پس «مرگ »يعني چه و «زندگي »کدام است ؟آيا اين زندگي، همين زندگي و اين مرگ، همين مرگي است که ما مي شناسيم و مي فهميم؟ در اين صورت، علومي چون فيزيولوژي، آناتومي، ارتو پدي و... چه مي گويند؟حيف که فرصت نيست بيشتر مقدمه چيني کنيم! نمي دانم چرا فرصت نيست. نمي دانم چه کار مي خواهيم بکنيم وکجا مي خواهيم برويم، که هيچ وقت فرصت نداريم. چرا هميشه عجله داريم ؟همه حرف ها و معني ها را نيمه کاره ول مي کنيم و مي رويم سراغ حرف هاي جديد.کاش به جاي اينها، حداقل معناي يک حرف ، يک بار هم که شده، در زندگي مي فهميديم! نه اينکه خيال کنيد بنده حقير استثنا هستم و استثناءا مي خواهم يک حرف کامل بزنم. نه! اين حرف ها اگر اثر داشت... چه بگوييم؟ چيزي ست که بنده مي نويسم و شما مي خوانيد و مي رويم سراغ کارمان. همان کار هميشگي. بلا تکليفي و سردرگمي ؛ نگراني ؛ نگراني قسط بعدي بانک يا اجاره خانه ي ماه آينده، يا آينده ي زن و بچه، آينده ي شغلي و... چه مي دانم ؟ «نگراني براي همه چيز»اما آينده ي ما مرگ است. آينده ي زن و بچه هم همين طور. نمي دانم با وجود نگراني از مرگ (مرگي که حتمي است ) باقي نگراني ها چه معنايي دارد و چرا؟ تا آدم ترس از مرگ را نفهمد «تقوا »را نمي فهمد. هر چه بگويد و بشنود «غفلت »است. عادت است. غفلت عادت است و عادت غفلت. مي گويند در زمان هاي قديم جواني به تشييع جنازه رفت. يکي مرده بود و رفته بودند دفنش کنند و برگردند. اما اين جوان بر نگشت و برنمي گشت. ازآن به بعد مقيم قبرستان شد! هر چه مي گفتند، بيا به شهر برگرديم و زندگي همين است و بالاخره همه مي ميرند وآدم بايد مرگ را قبول کند و عادت کند! و... قبول نمي کرد. تا مردم به اين نتيجه رسيدند که جوانک ديوانه شده و جوانک مي گفت، نخير! شما ديوانه ايد... مي گفت شما ديوانه ايد.شما کجا مي رويد؟ هر جا برويد، آخرش بايد برگرديد اينجا. پس چرا راهتان را دور مي کنيد؟ مي رويد که چه کار کنيد؟ مثلا اين همه روز و ماه وسال چه کار کرديد؟ مي دانيم مرگ يعني چه، اما خودمان را به ندانستن مي زنيم. ترس از مرگ و ميل به جاودانگي و جستجوي آب حيات و... از قديم نقل زندگي نوع بشر بود. صنعت، تکنو لوژي، پزشکي، شعر، قالي بافي، سبزي کاري و همه و همه براي فرار از مرگ است ؛ صبح تا شب جان مي کنيم که مرگ را عقب بيندازيم. ساختن آپارتمان ضد زلزله و کشف پني سيلين و... براي نمردن است؛ براي آفرينش يک اثر هنري و خلق شاهکارهايي، خود را به آب و آتش مي زنيم تا جاودان بمانيم. بله ؛ ما مرگ را مي شناسيم، ولي خود را به ندانستن مي زنيم. اتفاقا از آنجا که «جوينده، يابنده است » بعضي ها راه هايي براي نمردن بلدند. در اکثر مکاتب عرفاني و جادويي و...عده معدودي به چيزهايي از جنس آب حيات دست پيدا کردند و گفته مي شود فعلا که زنده اند.فرصت نيست. نمي دانم چرا فرصت نيست! بايد هرچه زودتر چيزي بگوييم و به جايي برسيم...که مبادا فرصت تمام شود و نگفته باشيم و نرسيده باشيم. «قولوا لا اله الا الله تفلحوا ». بگو فقط «اوست »و راحت شو. آن وقت از ازل تا ابد فرصت هست. تا هميشه در بهشت، يا تا هميشه در دوزخ... چرا به شنيدن نام بهشت و دوزخ عادت کرده ايم؟ نکند فرصت تمام شود! اين همه سال فرصت بود و نتوانستيم از شهداي جنگ چيزي بگوييم. مدام تعارف، مدام حاشيه، فقط پريشاني و پريشان گويي! يخچال فريزر، فرش پانصد شانه، کت و شلوار سرمه اي و... چقدر پخش و پلاشده ايم! ما داريم هزار تکه مي شويم! ما مفقود الاثر شده ايم! شهدا زنده اند ؛ آنها زنده اند و خيلي از ماها مرده ايم. عادت ما را کر و کور و لال کرده است. به قول شهيد آويني «آنها مانده اند و زمان ما را با خود برده است.»همچون مردگان، نه چيزي را مي توانيم ببينيم و نه چيزي مي شنويم. انقلاب اسلامي، تنها نظام در بين شرق و غرب عالم بود که مي توانست حرف هايي براي ارزش «مردن »داشته باشد. کبير بودن انقلاب به همين دليل بود. به اين دليل که مي توانست هم براي زندگي برنامه داشته باشد، هم براي مرگ ؛بمب اتم واقعي انقلاب، همين است ؛ يارانش را نه مي توان کشت و نه مي توان زنده گذاشت.منبع: کتاب امتداد
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 366]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن