محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826558030
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3) نويسنده:نرگس اصغري گوار در مورد ناداني : *مردکي را چشم درد خاست .پيش بيطار رفت که دوا کن .بيطار آنچه در چشم چارپاي مي کند ،در ديده ي او کشيد و کور شد .حکومت به داور برند ،گفت :برو هيچ تاوان نيست .اگر اين ،خر نبودي ،پيش بيطار نرفتي (158) حکاياتي در مورد انتقاد از ظاهر آرائي و بي توجهي به باطن ،يا ظاهر آراسته ،باطن بي ارزش . *توانگر فاسق کلوخ زراند و دست و درويش صالح ،شاهد خاک آلود اين دلق موسيست مرقع و آن ريش فرعون ،مرصع .(185) حکايت سفر سعدي از بلخ با ميان به همراه جواني قوي اندام و نيرومند به عنوان بدرقه ،که جوان در حال عرض اندام و قدرت نمائي ،دو نفر دزد به آنها حمله مي کنند که با ديدن آن تير و کمان از دست جوان مي افتد و لرزه به استخوان .(159) *حکايت شيادي که با گيسوان بافته و در حاليکه قصيده اي به همراه داشت با قافله ي حجاز به شهر پيش پادشاه مي رود .و پادشاه او را عزيز مي دارد .ولي معلوم مي شود که نه حاجي است و نه علوي و نه شاهي ،چون شعرش را در ديوان انوري مي يابند .پادشاه از او باز خواست مي کند و او جواب طنز آميزي مي دهد : غريبي گرت ماست پيش آورد دو پيمانه آبست و يک چمچمه دوغ اگر راست مي خواهي از من شنو جهان ديده بسيار گويد دروغ (54) در انتقاد طنزآميز از صاحبان مکنت بي دانش و هنر : *ابلهي را ديدم سمين ،خلعتي ثمين در بر و مرکبي تازي در زير و قصبي مصري بر سر ،کسي گفت :سعدي ،چگونه همي بيني اين ديباي معلم برين حيوان لايعلم .گفتم : قدشا به بالوري حمارّ عجلاً جسداً له خوار (14) در انتقاد بر عالم و عابد (صوفي ): *صاحبدلي به مدرسه آمد زخانقاه بشکست عهد صحبت اهل طريق را گفتم ميان عالم و عابد چه فرق بود تا اختيار کردي از آن فريق را گفت آن گليم خويش بدر مي برد زموج وين جهد مي کند که بگيرد غريق را (85) در انتقاد درويشاني که هنگام عمل و آزمايش ،پاي در گل مي مانند : *حکايت عابدي که در بيشه اي زندگي مي کرد و پادشاهي او را در کاخ به نزد خود برد و تمام وسايل رفاه و آسايش در اختيار گذاشت و عابد ،فريفته ي آن نعمات شد .در ديدار مجدد پادشاه از او ،عابد چاق شده و بر بالش ديبا تکيه داده بود .پس پادشاه به وزير گفت که من دو طايفه را دوست دارم علما و زهاد را .و وزير جوابي زيرکانه و طنزآميز داد که :اي خداوند ،شرط دوستي آنست که با هر دو طايفه نکويي کني ،عالمان را زر بده تا ديگر بخوانند و زاهدان را چيزي مده تا زاهد بمانند (81) *پادشهاي ،پارسايي را ديد .گفت :هيچت از ما ياد آيد ؟گفت :بلي ،وقتي که خدا را فراموش مي کنم .(69) در تأثير مال دنيا بر دين سطحي مردم : مريدي گفت پير را ،چه کنم که خلايق به رنج اندرم از بس که به زيارت من همي آيند و اوقات مرا از تردد ايشان تشويش مي باشد .گفت :هر چه درويشانند مر ايشان را وامي بده و آنچه توانگرانند ،از ايشان چيزي بخواه ،که ديگر يکي گرد تو نگردند . گر گدا پيشرو لشکر اسلام بود کافر از بيم توقع بردد تا در چين (84) در انتقاد از کساني که خود حقيقت را نمي بينند ولي با آن ادعاي ديدن دارند : * نابينايي که شبي در وحل افتاده بود و مي گفت :آخر يکي از مسلمانان چراغي فرا راه من داريد .زني فارجه بشنيد و گفت :تو که چراغ نبيني ،به چراغ چه بيني .(84) در انتقاد از اشخاص بدکار که به اجبار توبه مي کنند : *...پير از نابکاري چه کند که توبه نکند و شحنه ي معزول از مردم آزاري .(193) بيان جنبه ي مثبت ثروتي که در راه خير صرف مي شود در مقايسه ي با شخص فقير : *توانگران را وقفست و نذر و مهماني زکات و فطره و اعتاق و هدي و قرباني تو کي به دولت ايشان رسي که نتواني جزين دو رکعت و آن هم به صد پريشاني (162) بيان تقابل ثروت و فقر و مزيت فقر: *توانگر زاده اي را ديدم برسرگور پدر نشسته و با درويش بچه اي مناظره در پيوسته که صندوق تربت ما سنگين است و کتابه رنگين و فرش رخام انداخته و خشت پيروزه درو بکار برده ،به گور پدرت چه ماند .خشتي دو فراهم آورده و مشتي دو خاک بر آن پاشيده .درويش پير اين بشنيد و گفت :تا پدرت زيرآن سنگهاي گران برخود جنبيده باشد ،پدر من به بهشت رسيده بود .(161) محروميت فضلا از نعمات دنيوي : *بزرگي را پرسيدند :با چندين فضيلت که دست راست را هست ،خاتم در انگشت چپ چرا مي کنند ؟گفت :نداني که اهل فضيلت هميشه محروم باشند .(1) بيان ناپايداري قدرت فرمانروايان مستبد : *حکايت خواب يکي از ملوک خراسان ،که محمود سبکتکين را در وضعي ديده که همه ي وجودش از بين رفته غير از چشمهايش که همچنان نگاه مي کرد و تأويل طنزآميز درويشي که گفت :هنوز نگرانست که ملکش با دگرانست .(*) خوش آيند بودن خبر خوش براي صاحب آن خبر: سعدي ظاهراً از اين حکايت دو نکته را در نظر داشته يکي بيان اينکه پادشاه در حال مرگ ديگر علاقه اي به حوادث اين دنيا اعم از خوب و بد ندارد زيرا که مرگ به او قدرت و فرصت استفاده از آن را نمي دهد و نکته دوم در مورد تعبير کلمه وارث به دشمن مي باشد .شايد به اين جهت دشمن مي گويد که خواه ،ناخواه بعد از مرگش مانند دشمني غاصب بر تمام مايملک او را صاحب مي شوند و اين براي پادشاه خوشايند نيست . حکايت پادشاهي مريض و در شرف مرگ که با شنيدن مژده ي پيروزي از وارثان به دشمنان خود تعبير کرده و مي گويد :اين مژده مرا نيست ،دشمنانم راست يعني وارثان مملکت .(34) در بيان طغيان ناشي از رفاه :(2) *گربه ي مسکين اگر پر داشتي تخم گنجشگ از جهان برداشتي (18) در مقايسه ي طنزآميز سعدي ،خود را در مقابل ساير علماي درگاه :که البته بخاطر اظهار فروتني آنها را نسبت به خود برتر مي نهد . *گربه شير است در گرفتن موش ليک موش است در مصاف پلنگ (22) در بيان نصيحت و سخن در وضع و موقعيت نامناسب: *هر که نصيحت خود رأي مي کند ،او خود به نصيحت گري محتاج است .(175) *دروغي مصلحت آميز ،به که راستي فتنه انگيز .(25) در بيان عرضه ي هنر در محل نامناسب: *يکي از شعرا پيش امير دزدان رفت و ثنايي بر او بگفت :فرمود تا جامه ازو برکنند و از ده بدر کنند .مسکين برهنه به سرما همي رفت .سگان در قفاي وي افتادند .خواست تا سنگي بر دارد و سگان را دفع کند .در زمين يخ گرفته بود .عاجز شد .گفت اين چه حرامزاده مردمانند ،سگ را گشاده اند و سنگ را بسته ...(118) در انتقاد از صداي بد : مخصوصاً مؤذنان و قرآن خوانان بدآواز که زيان خواندنشان بيش از سود آن مي باشد . *حکايت خطيب کريه الصوت که مردم صدايش را تحمل مي کردند و سخن طنزآميز يکي از خطباي آن اقليم به صورت بيان خواب که :چنان ديدمي که ترا آواز خوش بود ،و مردمان از انفاس تو در راحت ،که خطيب با شنيدن اين خواب متوجه موضوع شد .(120) *يکي در مسجد سنجار به تطوع بانگ گفتي به ادايي که مستمعان را ازو نفرت بودي و صاحب مسجد اميري بود عادل ،نيک سيرت ،غمي خواستش که دل آزرده گردد گفت :اي جوانمرد ،اين سجد را مؤذنانند قديم ،هر يکي را پنج دينار مرتب داشته ام ،ترا ده دينار مي دهم تا جايي ديگر روي .برين قول اتفاق کردند و برفت .پس از مدتي در گذري پيش امير باز آمد .گفت :اي خداوند ،بر من حيف کردي که به ده دينار از آن بقعه بدر کردي که اينجا که رفته ام بيست دينارم همي دهند تا جاي ديگر روم و قبول نمي کنم .امير از خنده بيخود گشت و گفت :زنهار تا نستاني که به پنجاه راضي گردد ...(120) *ناخوش آوازي به بانگ بلند قرآن همي خواند .صاحبدلي برو بگذشت و گفت :ترا مشاهره چند است ؟ گفت :هيچ .گفت :پس اين زحمت خود چنين چرا همي دهي ؟گفت :از بهر خدا مي خوانم . گفت :از بهر خدا مخوان .(121) در انتقاد از عقايد و روابط اجتماعي : شامل دعواي زن و شوهر ،زندگي اجباري مادر زن با داماد ،زن زشت روي و شوهر نابينا و ...که در محدوده ي امور و روابط خانوادگي مي باشند . *حکايت شاهزاده ي کوتاه قد که در دفاع از باطن و شخصيت خود در برابر پدر و برادران بلند قد خود مي گويد : آن شنيدي که لاغري دانا گفت باري به ابلهي فربه اسب تازي وگر ضعيف بود همچنان از طويله خربه (26) *در مير و وزير و سلطان را بي وصيلت مگرد پيرامن سگ و دربان چو يافتند غريب اين گريبانش گيرد آن دامن (43) *آوردند که فقيهي ،دختري داشت به غايت زشت ،بجاي زنان رسيده و با وجود جهاز و نعمت ،کسي در مناکحت او رغبت نمي نمود ...في الجمله به حکم ضرورت عقد نکاحش با ضريري ببستند .آورده اند که حکيمي در آن تاريخ از سرنديب آمده بود که ديده ي نابينا روشن همي کرد .فقيه را گفتند :داماد را چرا علاج نکني ،گفت : ترسم که بينا شود و دخترم را طلاق دهد .شوي زن زشت روي نابينا به .(88) *يکي را زني صاحب جمال در گذشت و مادر زن فرتوت به علت کابين در خانه متمکن بماند و مرد از محاورت او به جان رنجيدي ،و از مجاورت او چاره نديدي تا گروهي آشنايان به پرسيدن آمدندش .يکي گفتا چگونه اي در مفارقت يار عزيز ؟گفت :ناديدن زن بر من چنان دشوار نيست که ديدن مادر زن .(133) *حکايت اسير شدن سعدي در فرنگ و کار کردن در خندق طرابلس و آزاد شدن بوسيله يکي از رؤساي حلب به ده دينار و دادن دخترش به او کابين صد دينار و تحقير و سرزنش زن او را که تو آن نيستي که پدر من تو را فرنگ باز خريد ؟و جواب طنز آميز سعدي ،گفتم :بلي من آنم که به ده دينار از قيد فرنگم بازخريد و به صد دينار به دست تو گرفتار کرد (79) والسلام فهرست منابع : سعدي ،شرف الدين مصلح بن عبدالله :گلستان از روي نسخه ي فروغي ،تهران .ققنوس .1378(چ13) سعدي ،شرف الدين مصلح بن عبدالله :گلستان،تصحيح دکتر غلام حسين يوسفي ،تهران ،خوارزمي ،1369(چ2) سعدي ،شرف الدين مصلح بن عبدالله :گلستان،تصحيح دکتر محمد خزائلي جاويدان ،1366(چ7) حلبي ،علي اصغر ،تاريخ طنز و شوخ طبعي در ايران و جهان اسلامي تا روزگار عبيد زاکاني ،بهبهاني ،1377(چ1) شميسا ،سيروس :انواع ادبي .باغ آينه ،1370(چ1) حافظ ،شمس الدين :ديوان اشعار ،به اهتمام ع-جربزه دار ،اساطير ،1368(چ2). انوري ،حسن :يک قصه بيش نيست ،عابد ،1379(چ معاصر ) پی نوشت ها : 1. ياداور بيت حافظ: فلک به مردم نادان دهد زمام مراد تو اهل فضلي و دانش ،همين گناهت بس (ص237،ديوان ) 2. ناظر بر اين آيه :کلا ان الانسان ليطفي (6)ان راه استغني (7)(آيات 6و 7سوره فلق ) منبع:نشريه پايگاه نور شماره 9
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 904]
صفحات پیشنهادی
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3)
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3)-نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3) نويسنده:نرگس اصغري گوار در مورد ناداني : *مردکي را چشم درد خاست .
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3)-نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3) نويسنده:نرگس اصغري گوار در مورد ناداني : *مردکي را چشم درد خاست .
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(1)
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(1)-نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان ) ... (3) دکتر سيروس شميسا نيز در کتاب «انواع ادبي »چنين مي نويسد :«گاهي ...
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(1)-نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان ) ... (3) دکتر سيروس شميسا نيز در کتاب «انواع ادبي »چنين مي نويسد :«گاهي ...
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(2)
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(2)-نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(2) نويسنده:نرگس اصغري گوار حکاياتي که شامل امور تربيتي مي باشد ...
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(2)-نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(2) نويسنده:نرگس اصغري گوار حکاياتي که شامل امور تربيتي مي باشد ...
دروغ مصلح آمیز قرآنی
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3)-نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در ... دوغ اگر راست مي خواهي از من شنو جهان ديده بسيار گويد دروغ (54) در انتقاد طنزآميز از .
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3)-نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در ... دوغ اگر راست مي خواهي از من شنو جهان ديده بسيار گويد دروغ (54) در انتقاد طنزآميز از .
مصلح ابن عبد الله(سعدی)که بود
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3)-نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در ... بود کافر از بيم توقع بردد تا در چين (84) در انتقاد از کساني که خود حقيقت را نمي .
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3)-نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در ... بود کافر از بيم توقع بردد تا در چين (84) در انتقاد از کساني که خود حقيقت را نمي .
مرگ 3 بي خانمان در تهران
آينده در پنج استان كشور ... نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3) ... بود که کودکي بيخانمان ميتوانست به آنجا پناه برده، از گرسنگي و مرگ نجات يابد.
آينده در پنج استان كشور ... نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3) ... بود که کودکي بيخانمان ميتوانست به آنجا پناه برده، از گرسنگي و مرگ نجات يابد.
قافله ققنوس
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3) ... و در حاليکه قصيده اي به همراه داشت با قافله ي حجاز به شهر پيش پادشاه مي رود . .... ققنوس .1378(چ13) سعدي ،شرف الدين ...
نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3) ... و در حاليکه قصيده اي به همراه داشت با قافله ي حجاز به شهر پيش پادشاه مي رود . .... ققنوس .1378(چ13) سعدي ،شرف الدين ...
بازی Alchemyst
خواب صوفيه و تجلي آن در مثنوي مولانا (3) · سيماي زن در شاهنامه فردوسي و ايلياد و ... آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(2) · نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3) ...
خواب صوفيه و تجلي آن در مثنوي مولانا (3) · سيماي زن در شاهنامه فردوسي و ايلياد و ... آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(2) · نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3) ...
سقراط در آئينه زمان (2)
در واقع گناه اصلي سقراط از نظر طبقات پرقدرت جامعه آگاه کردن مردم از قدرت انسان و بيدار کردن آنها از خواب غفلت .... نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3) ...
در واقع گناه اصلي سقراط از نظر طبقات پرقدرت جامعه آگاه کردن مردم از قدرت انسان و بيدار کردن آنها از خواب غفلت .... نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3) ...
سقراط در آئينه زمان (1)
جو حاکم بر جامعه زمان سقراط : سقراط در سال 469قبل از ميلاد در آتن به دنيا آمد پدرش سنگ تراش و مادرش قابله بود . .... نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3) ...
جو حاکم بر جامعه زمان سقراط : سقراط در سال 469قبل از ميلاد در آتن به دنيا آمد پدرش سنگ تراش و مادرش قابله بود . .... نگاه طيبت آميز سعدي به جامعه (در گلستان )(3) ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها