واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روحانی شهید سید محمد موسوی
بر محراب آفتاب و بر بلندای آبشار هستی ، نمازی از نور خواندید. ققنوس دل بر فراز اقیانوسی از آتش عشق پرواز میکند و «محمد» غزل حماسه را تکرار میکند و این تکرارها برای ماندن نیست، برای رفتن به سوی ابدیت است. ناز لیلای دلِ یوسف فاطمه –سلام الله علیها- تمام هستی اش را به یغما برده، به فراسوی خاک مینگرد و بر موج اندیشهاش خیال دوست، یکّه تازی میکند. دستان باغبان آفرینش در فصل سبز خلقت به سال 1341 بر قامت عدم، رخت وجود پوشاند و سید محمد نامی از تبار یاس در گلستان محبت اهل بیت –علیهم السلام- شگفت. روحانی شهید سید محمد موسوی در پنجمین روز از فروردین سال 1341 چشم به جهان گشود و زلال چشمهساران مهر، دامن دامن محبّت را به کام کودک میچشاند. او تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند، و همراه با اصحاب امام عشق ـ معتکف دیر خرابات بودند ـ در صف انقلابیون قرار گرفت و با پخش اعلامیهها و نوارهای حضرت امام، دین خویش را به انقلاب ادا کرد. در سال دوم دبیرستان سروش غیب درگوشش نجوای عارفانه کرد و او در کمند صید صیاد دل گرفتار شد و چنین با مولایش زمزمه کرد که : چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمیگیرد (حافظ) آری! او کبوتر بیقرار دل را به گرد گنبد طلائی حرم فاطمه معصومه -سلام الله علیها- به پرواز درآورد. در ابتدای ورودش به قم محل سکونتی برای خویش نیافت، لذا شبها را در یکی از بقعههای قبرستان میگذراند و سختی شبهای سرد زمستان را با حلاوت شنیدن قال الصادق -علیه السلام- و قال الباقر –علیه السلام- جبران میکرد. در کنار دروس حوزه از علوم جدید نیز غافل نبود. روزه، فریاد سکوت است و سکوت ، فریاد معرفت . او هر روز بر سر سفرة فیض حضرت حق مینشست و لب از تمنیات مادی بر میداشت تا با مائده های آسمانی جان را سیراب کند. اگر قدمی در راه تعلیم بر میداشت سعی میکرد گامهای بلندتری در جهت تهذیب اخلاق بردارد. زمزمة داوودی او آن گاه که با آیههای قرآنی درهم میآمیخت گلهای شب بو را به رقص میآورد. کنار پدر در قنادی کار میکرد. دستان پر از مهرش همیشه بچههای یتیم را نوازش میداد. در سال 1360 در زندان اوین و بنیاد مهاجرین جنگ تحمیلی کرج مشغول به کار می شود و در پی اختلاف با طرفداران بنیصدر مورد شکنجه قرار میگیرد و توسط دوستانش آزاد میشود. تا زمانی که در تهران بود مورد تعقیب منافقین بود و بارها قصد ترور ایشان را داشتند. در سال 1361 ازدواج کرد و ثمرة ازدواج، دختری به نام زهرا بود و پسری که بعد از شهادت ایشان به دنیا آمد که بنا بر وصیت شهید « مهدی» نام گرفت. نقارة عشق بر بام ملکوت به صدا در آمد و جبهه ، مشهد عشاق خدا شد، و شهید سید محمد موسوی با آهنگ عشق همسفر دیار عالم قدس شد. او در بیشتر عملیاتها شرکت میکرد و در عملیات بدر از ناحیة پا مجروح شد که با عنایت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) شفا یافت. سرانجام در سال 64 در عملیات والفجر هشت همانگونه که درخواب دیده بود در کنار رود اروند ، پروازی عاشقانه کرد و به خدا پیوست. پیکر غرق به خونش پس از تشییع با شکوهی در بهشت زهرای تهران به خاک پاک سپرده شد. «روح بلندش مهمان امیر قافله عشق باد****************** خاطرات زیبای شهید را شنبه بخوانید *********************************نوشته حسن رضایی برگرفته از پرونده شهید در ستاد کنگره شهدای روحانی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 188]