تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833703864
آفتاب رى – قسمت دوم و پایانی
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آفتاب رى – قسمت دوم و پایانی نويسنده: مهدى حسينيان قمى 7. مجموعه روايى حضرت عبدالعظيم حسنى(ع)مجموعه روايات حضرت عبدالعظيم حسنى و مسند ارزشمند وى نشان از والايى اين شخصيت بزرگ دارد؛ چنان كه گويا همه ارزشها، بينشها و منشهاى اين راوى بزرگ در اين مجموعه تجلى كرده است. با نيم نگاهى به اين مجموعه بزرگ اين حقيقت روشن خواهد شد.شيخ صدوق(ره) مجموعه روايى حضرت عبدالعظيم را با عنوان اخبار عبدالعظيم گردآورى كرده است.در حدود چهل سال پيش مولف گرانقدر كتاب عبدالعظيم الحسنى حياته و مسنده، 78 روايت را با عنوان مسند حضرت عبدالعظيم جمعآورى كرده است و همراه با ترجمه و مقدمه و مؤخرهاى بسيار استوار و گويا به چاپ رسانده است.مؤلفى ديگر، كتابى با نام الشريف المعتمد شاه عبدالعظيم الحسنى حياته و مسنده را در سال 1422ق، به چاپ رسانده كه در آن، مجموعه روايات حضرت عبدالعظيم همراه با تبويب ارائه شده است.كنگره حضرت عبدالعظيم حسنى(ع) نيز در تلاش است تا مسند حضرت را كاملتر و جامعتر با فهرستى موضوعى فنى در اختيار علاقهمندان قرار دهد. در اين مسند تاكنون 118 روايت جمعآورى شده و چون نوزده روايتش تقطيعى و تكرارى است، در نتيجه حدود 99 روايت بدون تكرار در اين مسند كنگره گرد آمده است. اين مسند حدود بيست روايت، بيش از مسندهاى قبلى ارائه كرده است. بايد سه روايت ديگر را به اين نود و نه روايت افزود:يك روايت(42) از كتاب عبدالعظيم حياته و مسنده و دو روايت(43) از كتاب الشريف المعتمد شاه عبدالعظيم الحسنى حياته و مسنده.حضرت عبدالعظيم در مجموعه روايىاش -كه ميراث وى محسوب مىشود، 26 روايت از امام جواد(ع) و نُه روايت از امام هادى(ع) و دو روايت از امام رضا(ع) نقل مىكند.اينها رواياتى است كه ايشان بىواسطه از امامان(ع) نقل كرده است. مجموع اين دسته 37 روايت مىشود:اما روايات با واسطه وى، در حدود 65 روايت است.مجموعه روايات حضرت عبدالعظيم، كه تاكنون ما به 102 روايت از اين مجموعه دست يافتهايم، همه برگرفته از كتابهاىِ معتبر روايىِ شيعه است. گذشته از قرائنى بر درستى اين مجموعه روايى، كه اعتبار ويژهاى به اين مجموعه مىبخشد، اعتبار سندى مجموعه روايات وى نيز در حد بسيار بالايى است. بنابراين بر مبناى حجيت خبر موثوق به كه مورد قبول اكثريت قريب به اتفاق عالمان و فقيهان شيعه است، روايات حضرت عبدالعظيم با توجه به مضمون، حضور در منابع معتبر روايى شيعه و با توجه به معاضدتهاى بسيار، اعتبار مطلوبى پيدا مىكند. ما بيش از اين درباره اين مجموعه روايى سخن نمىگوييم و تنها به ارائه فهرستى از اين مجموعه بسنده مىكنيم.الف. روايات بىواسطه از امام1. كباير در قرآن،2. چند روايت تفسيرى ،3. چند روايت درباره غيبت و ظهور حضرت مهدى (ارواحنا فداه)،4. چند روايت در شأن زيارت حضرت رضا(ع)،5. جايگاه امامت و ولايت در اسلام،6. حديث معراج و دستههاى گوناگون زنانِ معذب،7. شانزده حكمت از كلمات اميرالمومنين(ع)،8. ميهمانى سلمان از ابوذر (دو مورد)،9. نهى از افراط در غضب،10. كراهت ازدواج و آميزش جنسى در برخى زمانها،11. دليل خلت حضرت ابراهيم(ع)،12. علت بوى بد مدفوع انسان،13. معناى رجيم،14. پيام حضرت امام رضا(ع)،15. خطبه ازدواج،16. انتساب گناه به بنده،17. توصيههاى پيامبر(ص) به امام على(ع) در هنگام يمن رفتن،18. رعايت سطح عقل مردم و مدارا با مردم،19. سنت واجب و سنت مستحب،20. مريضى و آمرزش گناهان،21. مناجات موسى(ع) با خداوند،22. عرض دين بر امام هادى(ع)،23. دعاى رؤيت هلال ماه رمضان،24. دعاى تعويذ فرزند،25. تأويل يك آيه،26. ديدار با دوستان،27. چهار گفته حضرت على(ع) كه قرآن در تأييد آن نازل شده است،28. مكاتبه حضرت عبدالعظيم حسنى،29. ايمان ابوطالب،30. داستان نوح(ع) و فرزندانش،31. داستان نوح(ع) و ابليس .ب. روايات با واسطه از امام1. چند دستور دينى همراه با استناد قرآنى2. تفسير برخى آيات:- سبحان الله.- يوم لايغنى مولى عن مولى شيئاً و لاهم ينصرون الا من رحم اللّه.- أوَلا يذكر الإنسان أنّا خلقناه من قبل و لم يك شيئاً.- هل أتى على الإنسان حين من الدهر لم يكن شيئاً مذكوراً.- فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه.- و اُوحى الى هذا القرآن لاُنذركم به و من بلغ.- و تركهم فى ظلمات لايبصرون.- ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم.- وجوه يومئذٍ ناضرة إلى ربّها ناظرة.- الّو استقاموا على الطريقة لأسقيناهم ماءً غدقاً.- إنّ فى ذلك لايات للمتوسّمين و إنّها لبسبيل مقيم.- أولى لك فأولى ثمّ أولى لك فأولى.- ثمّ ليقضوا تفثهم.- لئن أشركت ليحبطن عملك.- كذّبوا باياتنا كلّها.- فآمنوا باللّه و رسوله و النور الذي أنزلنا.- قل للذين آمنوا يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه.3. بيان شان نزول و قرائت در چند آيه:- و لو أنّهم فعلوا ما يوعظون به.- فبدّل الذين ظلموا قولاً غير الذي قيل لهم.- و تعيها اُذن واعية.- إنّ الذين كفروا و ظلموا.- يا ايها الناس قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم.- فأبى أكثر الناس إلاّ كفوراً.- قل الحق من ربكم.- هذا صراط عليٍّ مستقيم.- قل اعملوا فسيرى اللّه عملكم و رسوله و المؤمنون.4. خطبه موعظهاى اميرالمومنين(ع).5. حديث لوح.6. امور وابسته به قضا و قدر الهى.7. وجوب روزه رمضان با رؤيت هلال و حكم روزه يومالشك.8. پذيرش از امامان صادق(ع).9. شكر مخلوق.10. مدح آب كشى از چاه زمزم.11. سكوت از لغو.12. كشندگان پيامبران.13. درباره زنان.14. كشتن شتر مريض.15. علت مخالفت با شيعه.16. انواع نشستن.17. نماز در مكان تصوير دار.18. زكات نگرفتن مستحق.19. تحريف زدائى از يك خبر.20. محبت به خدا، پيامبر و خويشان وى.21. نور امام در دلهاى مؤمنان.22. فضيلت زيارت با معرفت حضرت رضا(ع) در توس.23. يك گام در راه زيارت امام حسين(ع).24. تيمم با خاك راه.25. گريه آسمان و زمين بر امام حسين(ع).26. گريه آسمان و زمين بر يحيى سلاماللّه عليه و امام حسين(ع).27. نُه نام از نامهاى حضرت زهرا(س).28. موسى بن جعفر(ع) فرزندشان على را رضا ناميدند.29. ارزش انتظار.30. چند شعر پندآموز در پاسخ به نامه مأمون.31. اولى الامر.32. قباله خريد خانه براى شريح.33. بروز ارزش عقيده به امامت در هنگام مرگ.34. وجوب اطاعت از امام واجب.35. پيامبر(ص) و خوردن غذا با امام على(ع).36. وظيفه ما، گفته امام زنده است.37. ترجيح حديث امام اخير.38. خواب ديدن ام سلمه.39. خواب امام رضا(ع).40. درباره قم وا هل قم.41. گفتارى از ابوذر.42. تفسير آيات حج.43. نماز.44. مؤمن واقعى.ج. مهمترين روايات حضرت عبدالعظيم1. كباير در قرآن2. جايگاه امامت در اسلام3. حديث معراج و دستههاى گوناگون زنان معذب4. شانزده حكمت از كلمات اميرالمومنين(ع)5. پيام حضرت رضا(ع) به شيعه6. مناجات موسى(ع) با خدا و سؤالهايش از خداوند7. عرض دين بر امام هادى(ع)8. خطبه پندآميز اميرالمومنين(ع) در جمع ياران9. روايت لوح10. دعاى امام جواد(ع) در شب اول ماه مبارك رمضان پس از نماز مغرب11. روايت امام زينالعابدين(ع) درباره امامت، نام بردن تك تك امامان و سخن درباره خصوص حضرت امام زمان سلاماللّه عليه در زمان غيبت12. روايت چهار گفتار اميرالمومنين(ع) كه در قرآن آمده است.13. روايت تفسير اضطرار و اقسام غير مذكّى8. توثيق امام(ع) از وىبسيارى از رجال و راويان، از سوى رجاليّونى چون نجاشى توثيق گرفتهاند، ولى راويان بزرگى چون حضرت عبدالعظيم حسنى چنان برجستهاندكه از امامان(ع) توثيق دارند.امام هادى(ع) با ديدن عبدالعظيم مىگويد: «مرحبا بك يا اباالقاسم، أنت ولّينا حقّاً»(44) و پس از آنكه عبدالعظيم دين خويش را بر امام عرض كرد، امام در تأييد دين وى مىگويد: «هذا واللّه دين اللّه الذى ارتضاه لعباده فاثبت عليه(45)؛ به خدا سوگند اين همان دين خداست كه براى بندگانش پسنديدهاست، بر آن پايدار بمان». و آنگاه او را دعا مىكند كه «ثبتك اللّه بالقول الثابت في الحياة الدنيا و في الآخرة».(46)باز هنگامى كه نزد امام حسن عسكرى(ع)، از عبدالعظيم حسنى صحبتى به ميان آمد، وى را چنين مىستايد: «اگر عبدالعظيم نبود، مىگفتم كه على بن حسن بن زيد بن حسن فرزندى از خود باقى نگذاشته است».(47) مىنگريد كه توثيق حضرت عبدالعظيم، توثيق معمولى و عادى رجالى نيست؛ اين توثيق از سوى امام معصوم(ع) و در اوج آن است. بنابر اين رواياتى كه عبدالعظيم در سند آن باشد، از جهت وى موصوف به صحت خواهد بود.حال بنگريد كه محقق ميرداماد، چگونه از اين حقيقت دفاع مىكند و اين سخن را كه عبدالعظيم توثيق رجالى ندارد و بدين جهت رواياتش وصف صحت نمىگيرد را، چگونه مىكوبد! وى مىنويسد:من الذايع الشايع أنّ طريق الراوية من جهة أبي القاسم عبدالعظيم بن عبداللّه الحسنى المدفون بمسحد الشجرة بالرى رضىاللّه تعالى عنه و أرضاه من الحسن؛ لأنّه ممدوح غيرمنصوص على توثيقه.و عندي أنّ الناقد البصير و المتبصّر الخبير يستهجنان ذلك و يستقبحانه جدّاً و لو لم يكن له الاّ حديث عرض الدين و ما فيه من حقيقة المعرفة و قول سيّدنا الهادى أبي الحسن الثالث(ع):«يا أباالقاسم، أنت وليّنا حقّاً». مع ماله من النسب الظاهر و الشرف الباهر لكفاه؛ اذ ليس سلالة النبوة و الطهارة كأحد من الناس اذا ما آمن و اتقى و كان عند آبائه الطاهرين مرضيّاً مشكوراً... .(48)معروف و مشهور است كه سند روايت از جهت ابوالقاسم عبدالعظيم بن عبداللّه حسنى كه در مسجد شجره در رى مدفون است، حَسَن خواهد بود؛ چون عبدالعظيم ممدوح است، ولى تصريحى به وثاقت وى نشده است. من بر اين باورم كه ناقد بينا و روشن دل آگاه، اين سخن را زشت مىداندو جداً تقبيح مىكند و اگر نبود جز همان روايت عرض دين و حقيقت شناختى كه در آن آمده و گفته سرور ما امام هادى ابوالحسن ثالث(ع) درباره او كافى بود. امام هادى(ع) فرمود: اى ابوالقاسم، تو به حق، ولىّ ما هستى به علاوه، حضرت عبدالعظيم نسبى آشكار و شرافتى روشن دارد؛ چرا كه سلاله نبوت و طهارت چون يك فرد معمولى از مردم نيست، اگر ايمان و تقوى پيشه سازد و در نزد پدران پاكش پسنديده و مورد تقدير باشد.بدين دليل است كه آيةاللّه خويى(ره)، فقيه و رجالى بزرگ، كه در پذيرفتن توثيق رجال بسيار سختگير است، پس از نپذيرفتن روايتى كه عبدالعظيم بىواسطه از حضرت رضا(ع) نقل كرده، مىنويسد:والذى يهوّن الخطب أنّ جلالة مقام عبدالعظيم و إيمانه و ورعه غنيّة عن التشبث في إثباتها بأمثال هذه الروايات الضعاف(49)؛ آنچه كه مشكل را آسان مىسازد، اين است كه والايى مقام عبدالعظيم و ايمان و ورع وى نياز ندارد كه براى اثبات آن به اين روايات ضعيف تمسك جوييم.هم اكنون شايسته است در اين جمله امام هادى(ع) درباره حضرت عبدالعظيم تأمل كنيم كه فرمود: «مرحبا بك! أنت وليّناً حقّاً؛ خوش آمدى، آغوشم براى تو گشوده است! تو به راستى ولىّ مايى».براى توضيح اينكه ولى امامان بودن چه مفهوم و محتوايى دارد، نگاهى بيفكنيد به گفتار امام باقر(ع) با جابر بن يزيد جعفى. امام باقر(ع) در وصيت طولانى خويش به جابربن يزيد جعفى مىفرمايد:واعلم بأنّك لاتكون لنا وليّاً حتّى لو اجتمع عليك أهل مصرك و قالوا: إنّك رجل سوء لم يخزنك ذلك ولو قالوا إنّك رجل صالح لم يسرّك ذلك ولكن اعرض نفسك على كتاب اللّه. فإن كنت سالكاً سبيله زاهداً في تزهيده راغباً في ترغيبه خائفاً من تخويفه.فاثبت و أبشر؛ فإنّه لايضرك ما قيل لك و إن كنت مبائناً للقرآن فما ذاالذي يغرك من نفسك. إنّ المومن معنىّ بمجاهدة نفسه ليغلبها على هواها. فمرّة يقيم أودها و يخالف هواها في محبةاللّه و مرّة تصرعه نفسه فيتّبع هواها فينعشه اللّه فينتعش و يقيل اللّه عثرته فيتذكّر و يفزع إلى التوبة و المخافة فيزداد بصيرة و معرفة لما زيد فيه من الخوف و ذلك بأنّ اللّه يقول:«إنّ الذين اتّقوا إذا مسّهم طائف من الشيطان تذكّروا فإذا هم مبصرون»(50)؛اى جابر، بدان كه تو ولى ما نيستى تا آنكه اگر همه مردم ديارت بر ضد تو اتفاق كنند و همه درباره تو بگويند كه تو مرد بدى هستى، اين تو را محزون نسازد و اگر بگويند كه تو فرد شايستهاى هستى، اين هم تو را شاد نسازد (سخن مردم ملاك نيست)؛ بلكه بايد خويش را بر قرآن عرضه كنى. اگر راه قرآن را مىروى و آنجا كه قرآن دعوت به زهد مىكند زهد مىورزى و در موردى كه ترغيب مىكند تمايل نشان مىدهى و از بيم دهى قرآن بيم مىگيرى، پس ثابت و استوار باش و بشارت باد تو را؛ چرا كه آنچه درباره تو گفته شده است، آسيبى به تو نمىرساند و امّا اگر از قرآن جدا افتادهاى، پس اين چه است كه تو را درباره خودت مغرور ساخته است.مؤمن به جهاد با خويش اهتمام مىورزد تا بر هواى خويش پيروز گردد. گاه كجى خود را راست مىكند. و در راه محبت خدا با هواى خويش مخالفت مىورزد و گاه نفس وى او را زمين مىزند و او در پى هواى خود حركت مىكند، ولى خداوند او را زنده مىسازد و او زنده مىشود و خداوند لغزش وى را جبران مىكند و مؤمن متوجه مىشود و توبه مىكند و از عقاب خداوند به هراس مىافتد و بينايى و معرفت او به دليل فزونى يافتن ترس در او، فزونى مىيابد. و اين حقيقت بر پايه آن است كه خداوند مىگويد: پرهيزكاران هنگامى كه گرفتار وسوسههاى شيطان مىشوند متذكر مىگردند و ناگهان بينا مىشوند.بنابر گفته امام باقر(ع) ولىّ امامان(ع) كسى است كه حرف مردم كوچكترين تأثيرى در او نگذارد. و تنها خويش را بر پايه كتاب خدا ساخته باشد و در اين راه پيوسته در جهاد با نفس باشد از اين سخن امام باقر(ع)، فهميده مىشود كه شخصيت حضرت عبدالعظيم چه تعالى و اوجى دارد!ولىّ واژهاى است كه هم به خدا و پيامبر(ص) و امامان(ع) اطلاق ميشود و هم از اين سو درباره مردمى ويژه. در آن سو، معناى مطاع بودن را مىرساند و در اين سو، معناى مطيع بودن را.حضرت عبدالعظيم ولىّ امامان است؛ يعنى دوست نزديك و مطيع و پيرو امامان(ع) است و آنان را مطاع خود مىداند.در روايتى ديگر، ولىّ امامان چنين تفسير مىشود:... من كان للّه مطيعاً فهو لنا وليّ و من كان للّه عاصياً، فهو لنا عدؤ. ما تنال ولايتنا الا بالعمل و الورع(51)؛در اين روايت امام به جابر مىگويد، هر كس مطيع خداوند است او ولىّ ما است و هر كس خدا را عصيان مىكند، او دشمن ما است ولايت ما جز با عمل و ورع دست يافتنى نيست.باز در روايتى مىخوانيم: «يا جابر، من أطاع اللّه و أحبّنا فهو وليّنا؛ اى جابر كسى كه خدا را اطاعت كند و ما را دوست بدارد، ولىّ ما است».از آنچه گفته شد؛ فهميده مىشود كه جمله «انت ولينا حقّاً» و ارجاع و اعتماد امام به وى، تا چه ميزان وثاقت حضرت عبدالعظيم را مىرساند.9. دعاى معصوم(ع) در حق اودعاى امام معصوم مستجاب است و اگر در حق كسى دعاكند به استجابت مىرسد. اين يك نكته درباره اصل دعا از سوى امام معصوم. نكته ديگر اينكه امام چه دعايى در حق عبدالعظيم حسنى كرده است. توجه به مضمون و محتواى دعاى امام نيز بسيار مهم است و ارجمندى حضرت عبدالعظيم را در نگاه امام ترسيم مىكند. به علاوه، مورد دعاى معصوم قرار گرفتن خود از ارزشهاى ويژه است؛ چون دعا نشانه رضايت دعاكننده از كسى است كه دعا مىشود.بنگريد: «ثبتك اللّه بالقول الثابت في الحياة الدنيا و الآخرة؛ خداوند تو را با گفتار ثابت و استوار در دنيا و آخرت استوار و ثابت سازد».در آيه 27 از سوره ابراهيم مىخوانيم:يثبّت اللّه الذين آمنوا بالقول الثابت في الحياة الدنيا و في الآخرة؛ خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان استوار ميدارد، هم در اين جهان و هم در سراى ديگر.اين تثبيت الهى و اين دعاى معصوم است كه كار مومن را كامل مىسازد و او را مصونيت مىبخشد. باقيماندن بر اين دين پيراسته و اين ايمان آراسته و پايدارى بر آن، چيزى است كه بالاتر از آن تصور نمىشود لذا امام(ع) به حضرت عبدالعظيم مىفرمايد: بر اين دين استوار بمان و آنگاه وى را دعا مىكند كه خداوند او را در دنيا و آخرت با اين ايمان استوار و پايدار بدارد.يافتن دين حق و پسنديده و پايدارى بر آن تا قيامت ارزشمندترين ارزشها است.و حضرت عبدالعظيم حسنى اين دين حق و پسنديده را يافته و امام(ع) او را در اين جهت تأييد كرده واز آن سو براى اينكه بر اين دين پايدار بماند؛ دعاى حضرت همراه او است.10. دين مرضىامام هادى(ع) درباره دين حضرت عبدالعظيم فرمود: هذا و اللّه دين اللّه الذي ارتضاه لعباده؛ به خدا سوگند اين دين، دين مرضى خداوند است.صاحب بن عباد درباره حضرت عبدالعظيم مىنويسد:ذو ورع و دين... عالم بامور الدين....(52)دين دارى و دينشناسى از ارزشهاى شخصيت عظيم الشان حضرت عبدالعظيم است.دين مرضى دين تكميل شده با ولايت است. قرآن بر اين سخن تصريح دارد:اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا؛(53) امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين شما پذيرفتم.دين مرضى دين تكميل شده با ولايت و حاكميت امام است.بنگريد: «وليمكّن لهم دينهم الذى ارتضى لهم»؛(54) «و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت».مهم اين است كه حضرت عبدالعظيم دين مرضى را برگزيده است؛ چون دين غيرمرضى، يعنى دين منهاى ولايت و امامت، حتى براى سخت كوشترين ناسكان ارزش ندارد.دردين غيرمرضى ناسك ومتهتك همسانند وتنهابراىناسك رنجىبيهوده ماندهاست.11. تسليم بودنحقيقت دين همان تسليم بودن در برابر خدا و حجتهاى الهى است: «إنّ الدين عنداللّه الإسلام»؛(55) «دين در نزد خدا اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است.» اين تسليم بودن برخاسته از فهم درست و سرشت پاك فرد است. هر قدر كه فرد فهيمتر و پاكتر باشد، خصلت تسليم وى در برابر خداوند و حجتهاى او بيشتر خواهد شد.دين باوران فهيم كه از طهارت و پاكى ويژهاى برخوردارند به اين خصلت دست مىيابند و روح تسليم در آنان موج مىزند. برخى مىپندارند كه تعبّد و تسليم نشان ضعف فكرى و نارسايى درك فرد است؛ ولى چنين نيست؛ تعبّد و تسليم در برابر خداوند و حجتهاى الهى نشان اوج فهم و پاكى است.قدرت فهم و شناخت بالاى خدا و حجتهاى الهى انسان را به كرنش وا مىدارد و پايههاى تسليم را در او محكم مىسازد.در آيه هفتم از سوره آل عمران مىخوانيم: «والراسخون في العلم يقولون آمنا باللّه كلّ من عند ربّنا».اينكه اعتراف مىكنند و اقرار دارند، نشان رسوخ و عمق علم آنان است. دانشمندان پس از به اوج رسيدن در علم تازه اقرار به جهل مىكنند و اين اقرار نشان اوج علم و دركشان خواهد بود.حضرت اميرالمؤمنين(ع) مىفرمايد:واعلم أنّ الراسخين فى العلم، هم الذين أغناهم عن اقتحام السدد المضروبة دون الغيب الإقرار بجملة ما جهلوا تفسيره من الغيب المحجوب. فمدح اللّه تعالى اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم يحيطوا به علماً و سمّى تركهم التعمق فيما لم يكلفهم البحث عن كنهه رسوخاً؛(56)بدان، آنان كه در علم دين استوارند، خدا آنها را از فرو رفتن در آنچه كه بر آنها پوشيده است و تفسير آن را نمىدانند و از فرو رفتن در اسرار نهان، بىنياز ساخته است و آنان را از اين رو كه به عجز و ناتوانى خود در برابر غيب و آنچه كه تفسير آن را نمىدانند اعتراف مىكنند، ستايش فرموده و ترك ژرف نگرى آنان در آنچه كه خدا بر آنان واجب نساخته را راسخ بودن در علم شناسانده است. پس به همين مقدار بسنده كن و بزرگى خدا را با ميزان عقل خود ارزيابى مكن.آرى، رها كن كسانى را كه مىپندارند همه چيز را مىفهمند و يا مىتوانند بفهمند؛ اينان واقعاً نمىفهمند.اين از درك بالاى فرد است كه مىفهمد همه حقايق دست يافتنى نيست و ما حقايق مافوق علم و عقل داريم كه با تسليم در برابر وحى به دست مىآيد. اينان مىفهمند كه بايد در برابر خدا و حجتهاى وى تسليم باشند. تسليم نشان معرفت و شناخت است.الامام الباقر(ع):أحقّ من خلق اللّه بالتسليم لما قضى اللّه من عرف اللّه؛(57)كسى كه خدا را شناخت، از همه به تسليم در برابر قضاى الهى سزاوارتر است.عبدالعظيم حسنى سرشار از اين روح تسليم است و اساساً مشخصه ارزشآفرين و ويژگى مشهود اين راوى بزرگ همان تسليم و تعبّد او در برابر خداوند و حجتهاى الهى است. اين ويژگى را با كمترين نگاه به زندگى اين عبد بزرگ همه مىيابند. ما به برخى از آنچه اين تسليم را مىنماياند، اشاره مىكنيم:الف. درك محضر امام و دانشپذيرى از امام،ب. پرسش از امام چه حضوراً و چه كتباً،پ. عرض دين خويش بر امام،ت. تأييد ويژه امام از او و شهادت امام بر اينكه حضرت عبدالعظيم حسنى به حق ولىّ امام است،ث. ارجاع و اعتماد امامان به وى.مناسب است به اسوه ديگرى از تسليم منشان اشاره كنيم:امام صادق(ع) درباره عبداللّه بن ابى يعفور فرمود:ما وجدت أحداً يقبل وصيّتي و يطيع أمري إلاّ عبداللّه بن أبي يعفور(58)؛كسى را كه سفارش مرا بپذيرد و دستورم را اجرا كند، جز عبداللّه بن ابى يعفور نمىشناسم.در روايتى آمده است كه عبداللّه بن ابى يعفور به امام صادق(ع) گفت: اگر يك انار را دو نيم كنيد و شما بگوييد كه اين نيم حرام و اين نيم حلال است مىپذيرم كه همان را كه شما حلال گفتهايد حلال و همان را كه حرام گفتهايد حرام است. امام صادق(ع) دو مرتبه فرمود: خداوند تو را رحمت كند.(59)شناخت ژرف و عميق از حجت خدا، زمينه ساز چنين تسليم و تعبدى است.12. عبادتنجاشى درباره حضرت عبدالعظيم حسنى(ع) از احمد بن محمدبن خالد برقى نقل مىكند كه عبدالعظيم پس از آن كه از چنگ سلطان زمان فرار كرد و به رى آمد، در خانه مردى از شيعيان در سكّة الموالى ساكن شد و در آنجا به عبادت اشتغال ورزيد. روزها روزه داشت و شبها را به عبادت مىپرداخت؛ چنان كه نقل شدهاست: «و كان (فكان) يعبد اللّه في ذلك السرب و يقوم نهاره و يقوم ليله» (60)صاحب بن عباد نيز در شرح حال حضرت عبدالعظيم به اين ويژگى حضرت اشاره دارد و مىنويسد: «... عابد... و كان يعبداللّه عزّوجلّ في ذلك السرب يصوم النهار و يقوم اللّيل»(61) عبادت خدا و روزهدارى و شبزندهدارى كار مردان خدا است؛ آنان كه در سويداى قلبشان حبّ خدا جا دارد و شور و هوايى ديگر به سر دارند. جّد اعلاى ما حضرت آيةاللّه شيخ محمدعلى صفايى حايرى قمى براى فرزندشان نقل كردند كه شبى از شبها براى نماز شب بيدار شدم، ولى گويا حال برخاستن از بستر را نداشتم. در اين هنگام از بادگير خانه صدايى شنيدم كه مىگفت: برخيز! عاشقى شيوه رندان بلاكش باشد.عبادت سلوك صراط مستقيم است، خداوند مىفرمايد: «و أن اعبدوني هذا صراط مستقيم»؛(62) و مرا بپرستيد كه راه مستقيم اين است حضرت عبدالعظيم حسنى -سلاماللّه عليه با عبادتى كه با كيفيت «احمزه(63)» و با كميت استمرار زينت يافته بود رهپوى صراط مستقيم بودهاست.13. امانتدارىامانتدارى از خصلتهاى بنيادينى است كه ريشه بسيارى از فضيلتها و ارزشها است. تأكيد بر اين فضيلت در آيات و روايات نشان ارزشمندى فوقالعاده اين فضيلت است. شخصيّتهاى بزرگى چون پيامبر(ص) با اين وصف بزرگ ستوده شدهاند.برخى از احكام اسلام خاص مردان يا زنان است. حجّ از احكام خاص مستطيع است و بعضى از احكام مقيد به اسلام و ايمان است؛ ولى امانتدارى جزء قوانين بينالمللى اسلام است؛ يعنى امانت را بايد به صاحب آن بازگرداند گرچه كافر حربى باشد و هيچ قيدى مانع از پرداخت امانت نمىشود، نه كفر امانت دهنده و نه فسق و نه چيز ديگرى.پيامبر(ص)، اميرالمؤمنين(ع) را در مكه گذاشتند تا امانتهاى حضرت را باز پردازند و امين از نخستين و افتخار آميزترين القاب پيامبر(ص) است.اين تخصيص نخوردن در امانتدارى و دقتهايى كه دين مقدس اسلام در پرهيز از افراط و تفريط درباره امانت كرده است، عظمت امانتدارى و ارزش شخص امين را مشخص مىكند.البته امانت، قلمرو گستردهترى از حوزه مالى دارد.از ويژگيها و صفات بارز و شهرت يافته حضرت عبدالعظيم حسنى امانتدارى است.صاحب بن عبّاد در وصف كوتاه و پرمحتواى خود درباره شخصيت حضرت عبدالعظيم آورده است كه: «معروف بالأمانة»؛ امانتدارى آن حضرت از خصلتهاى شناخته شده و مشهورشان بوده است.اعتماد و ارجاع امامان به وى حاكى از امين بودن اين شخصيت بزرگ است.14. عمل به تقيّهتقيّه يك عملكرد خردمندانه و محتاطانه براى پاسدارى از دين و دين مداران است. نقش تقيّه در گسترش دين و در پاسدارى از دين باوران چونان نقش هجرت و جهاد است. ما جلوههاى گوناگون تقيّه را در گفتار و كردار پيشوايان دين مىنگريم و به نقش پوياى آن در سختترين شرايط ممكن پى مىبريم.در زمان سلطه نيزهها و بستن دهانها و شكستن قلمها و نابودى حقيقتها، تنها تقيّه است كه علىرغم فشار، حقيقتها و حقيقت باوران را پاس مىدارد و زيركانه قلم را بر نيزه، حق را بر شمشير و حقيقت را بر سلطه پيروز مىگرداند.روند تقيّه را مىتوان از آغاز بعثت بررسى كرد. پنهان بودن دعوت، افشا نكردن حقايق و اسرار، همشكلى و همزيستى ظاهرى با اهل اديان و مكاتب، ابرازِ تبرّى نكردن، نفوذ و حضور در حلقه مخالف، از جلوههاى تقيّه است.زندگى حضرت عبدالعظيم با اين ارزش همراه بوده است؛ صاحب بن عبّاد مىنويسد:و خاف من السلطان فطاف البلدان على أنّه قيج ثمّ ورد الرىّ و سكن بساربانان في دار رجل من الشيعة في سكّة الموالي و كان يعبداللّه عزّوجلّ في ذلك السرداب يصوم النهار و يقوم الليل و يخرج مستتراً فيزور القبر الّذى يقابل الآن قبره و بينهما الطريق و يقول هو قبر رجل من ولد موسى بن جعفر(ع) و كان يقع خبره إلى الواحد بعد الواحد من الشيعة حتّى عرفه أكثرهم؛(64)حضرت عبدالعظيم حسنى -سلاماللّه عليه از بيم سلطان به گردش در شهرها به عنوان پيك پرداخت. آنگاه به رى آمد و در محله ساربانان در خانه مردى شيعى در سكة الموالى سكونت كرد و در آن سرداب به عبادت خدا مشغول شد. روز را روزه مىگرفت و شب خيزى داشت و پنهان و ناشناس از خانه بيرون مىآمد و به زيارت قبرى مىرفت كه امروز روبهروى قبر خود ايشان است و ميان اين دو قبر راه است و مىفرمود: اين قبر مردى از فرزندان حضرت موسى بن جعفر(ع) است و اين چنين خبر حضرت عبدالعظيم حسنى به شيعيان تك تك مىرسيد تا آنكه اكثر شيعيان از حضور ايشان باخبر شد».15. اعتماد و ارجاع امام به وىو أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا؛ فإنّهم حجّتى عليكم و أنا حجةاللّه عليهم؛(65)در حوادثى كه پيش مىآيد، به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ چرا كه آنان حجّت من بر شما و من حجّت خدا بر آنان هستم.روى ابوتراب الرويانى قال: سمعت أبا حمّاد الرازى يقول: دخلت على عليّ بن محمّد(ع) بسرّ من رأى. فسألته عن أشياء من الحلال و الحرام. فأجابنى فيها. فلمّا ودّعته، قال لي: يا حمّاد، إذا اشكل عليك من أمر دينك بناحيتك، فسل عنه عبدالعظيم بن عبداللّه الحسنى و اقرأه منّي السلام؛(66)ابو حماد رازى گويد: در سرّ من رأى به خدمت امام هادى(ع) رسيدم و سؤالاتى درباره حلال و حرام از ايشان كردم و ايشان جواب دادند چون با ايشان وداع كردم حضرت به من فرمود: اى حمّاد، هر زمان كه در منطقهات چيزى از امور دينى بر تو مشكل شد دربارهاش از عبدالعظيم بن عبداللّه الحسنى بپرس و سلام مرا نيز به او برسان.ارجاعهاى امامان حاكى از آن است كه آن شخصيت كاملاً شايسته بوده و اهليّت آن را داشته كه شيعه در مشكلات دينىاش به او مراجعه كند.با يك بررسى ساده، روشن مىشود كه ارجاعهاى امامان به چه گونه افرادى است؛ بنگريد به: ارجاع به زكريّا بن آدم، ارجاع به ابان، ارجاع به يونس بن عبدالرحمن، ارجاع به زراره، ارجاع به محمّدبن مسلم ثقفى، ارجاع به ابابصير.امام رضا(ع) در پاسخ به سؤال على بن مسيّب كه مىپرسد: فاصلهام دور است و هر زمان نمىتوانم محضرتان شرفياب شوم، معالم دينم را از چه كسى بپرسم؟ مىفرمايد: از زكريّا بن آدم قمى كه بر دين و دنيا مأمون است، بپرس.(67)امين بر دنيا و امين بر دين بودن اوج اخلاق و علم زكريّا بن آدم قمى را مىرساند و از اين حديث به دست مىآيد كه چه شخصيتهاى برجستهاى و با چه شرايطى مورد ارجاع امامان قرار مىگرفتهاند.حضرت صادق(ع) فيض بن مختار را به زراره ارجاع مىدهد و به او مىگويد:«إذا أردت حديثاً فعليك بهذا الجالس» و أومأ إلى رجل من أصحابه. فسألت أصحابنا عنه. فقالوا: زرارة بن أعين؛(68)اگر حديث خواستى، بر تو باد به اين فردى كه نشسته است و اشاره فرمود به يك نفر از ياران خويش فيض گويد: از يارانمان پرسيدم اين كيست؟ گفتند: زرارة بن اعين است.ارجاع در ميان فقيهان معناى والايى دارد. اينكه يك فقيه بزرگ حتّى مسئلهاى را به فقيه ديگرى ارجاع دهد، از چنان ارزشى برخوردار است كه اعلميّت و برترى وى را در رتبه بعد از خود اثبات مىكند.هم اكنون اگر امام معصومى به طور مطلق كسى را به عبدالعظيم حسنى ارجاع دهد و بگويد كه در مشكلات دينى به عبدالعظيم مراجعه كن؛ آيا شخصيّت ارزشمند و والاى او را نمىرساند؟ اين چنين است كه نجاشى پس از نقل ارجاع حضرت رضا(ع) به يونس بن عبدالرحمن مىنويسد: «و هذه منزلة عظيمة(69)؛ اين موقعيت بس بزرگى است» براى يونس كه امام(ع) به وى ارجاع داده است.عبدالعزيز بن المهتدى گويد:إنّي سألته فقلت انّي لا اقدر على لقائك في كل وقت فعمّن آخذ معالم ديني؟ فقال: خذ عن يونس بن عبدالرحمن؛(70)از امام رضا(ع) پرسيدم من هميشه نمىتوانم به ديدارتان نايل شوم؛ پس از چه كسى معالم دينم را بگيرم؟ حضرت فرمود: از يونس بن عبدالرحمن.ارجاع مكرّر امام صادق(ع) به ابان بن تغلب، شخصيتى كه سه امام را درك كرده و سى هزار حديث تنها از امام صادق(ع) روايت كرده است، نيز حكايت از منزلت ابان دارد.گفتنى است ارجاعهاى مطلق، اوج و ارج بيشترى دارد و شخصيت عبدالعظيم حسنى -سلاماللّه عليه از چنين ارجاعى بهرهمند است و او را در رديف راويان بزرگ و بىمانند قرار مىدهد.16. مأموريّت پيام رسانىدر قلمرو اديان الهى سفارت يكى از مأموريّتهايى بوده است كه در كنار رسالت و پا به پاى رسالت براى گسترش پيام در رساندن حقيقت جلوه كرده است. حضرت عيسى(ع) سفير به انطاكيه مىفرستد. پيامبر اكرم(ص) براى رساندن پيام به مراكز قدرت و هر كدام از امامان نيز سفيرانى داشتهاند.از سويى همچنان كه وارد شده: «رسولك ترجمان عقلك؛(71) سفير و فرستاده تو نشان دهنده خردورزى توست». از اين رو، گزينش سفير به وسيله امام معصوم نشان لياقت و نمود عظمت مُرسِل است؛ آن گونه كه پيامبران و اوصياى الهى نشان عظمت خداوند متعال بودهاند و با عظمت خويش عظمت او را بازگو كردهاند.گزينش حضرت عبدالعظيم حسنى سلاماللّه عليه از سوى حضرت رضا(ع) جلوه دگرى از عظمت و ارزشمندى او است. در روايتى از حضرت رضا(ع)مىخوانيم:يا عبدالعظيم، أبلغ عنّي أوليائي السلام و قل لهم أن لا يجعلوا للشيطان على أنفسهم سبيلاً، و مرهم بالصدق في الحديث و اداء الأمانة، و مرهم بالسكوت و ترك الجدال فيما لا يعنيهم و إقبال بعضهم على بعض و المزاورة؛ فانّ في ذلك قربة إلىّ، و لا يشتغلوا أنفسهم بتمزيق بعضهم بعضاً؛ فانّى آليت على نفسى أنه من فعل ذلك و أسخط وليّاً من أوليائى دعوت اللّه ليعذّبه في الدنيا أشدّ العذاب و كان في الآخرة من الخاسرين، و عرّفهم أنّ اللّه قد غفر لمحسنهم و تجاوز عن مسيئهم إلاّ من أشرك به أو آذى وليّاً من أوليائى أو أضمر له سوءً؛ فإنّ اللّه لا يغفر له حتّى يرجع عنه فإن رجع و إلاّ نزع روح الإيمان عن قلبه و خرج عن ولايتى و لم يكن له نصيباً فى ولايتنا و أعوذ باللّه من ذلك؛(72)عبدالعظيم حسنى از حضرت رضا(ع) روايت كرده كه آن حضرت فرمودند: اى عبدالعظيم، دوستان مرا از جانب من سلام برسان و به آنان بگو: شيطان را به دلهاى خويش راه ندهند و آنان را به راستگويى در گفتار و اداى امانت امر كن. و نيز آنان را به سكوت، ترك منازعه و جدال در كارهاى بيهوده، توجه به يكديگر و به ديدار يكديگر رفتن دستور بده؛ چرا كه اين كار مايه قرب به من است. دوستان من نبايد به مخالفت و دشمنى با يكديگر خود را مشغول سازند؛ چون من با خويش پيمان بستهام كه هر كس چنين كارى كند و يكى از اولياى مرا خشمگين سازد دعا كنم و از خداوند بخواهم تا او را در دنيا به شديدترين عذاب مجازات كند و او در آخرت از زيانكاران باشد. دوستان مرا متوجه ساز كه خداوند نيكوكاران آنان را آمرزيده و از بدكاران آنان درگذشته است، مگر كسى كه براى خداوند شريك گيرد و يا ولىاى از اولياى مرا آزار دهد و يا در دل كينه و عداوت او را نهان دارد و تا از اين كار برنگردد خداوند او را نمىبخشد و اگر بازنگردد، خداوند روح ايمان را از قلبش در آورد و از ولايت من بيرون رود و بهرهاى از ولايت ما را نداشته باشد. من از اين امر به خداوند پناه مىبرم.17. بىشبهه بودن شخصيّت حضرت عبدالعظيمبرخى از اصحاب امامان علىرغم تقرّب، نجابت، صداقت و پيشينه افتخارآميز، در بعضى از عملكردها مورد نقد شديد برخى از امامان(ع) قرار مىگرفتهاند؛ مثلاً با اينكه على بن يقطين يك عامل محبوب، نفوذى، كاردان و كارساز در دربار عباسى بود، هنگامى كه به مدينه آمد و اجازه تشرّف خواست، به او اجازه ندادند. همچنين گويا احمدبن اسحاق، با داشتن عنوان وكالت، صداقت و پيشينه اعتمادآميز، هنگامى كه به محضر مقدّس امام حسن عسكرى(ع) رسيد به او اجازه ورود ندادند. ابوالاسود دوئلى با كمال قرب وى به اميرالمؤمنين(ع) از سوى حضرت عزل مىشود. عثمان بن مظعون از سوى پيامبر توبيخ شده؛ چرا كه او لذّت برى از زنان را ترك كرد. همسرش به رسول خدا شكايت برد و پيامبر عثمان را از اين كار باز داشت.(73)برخىديگر ازاصحاب پيامبر وامامان(ع)، گاه بهعملكردمعصوم انتقاد مىكردند و به زعم خويش در فكر تصحيح بودند كه اين باز نشان پايين بودن معرفت و بينش آنان بود.حضرت عبدالعظيم حسنى در هيچ كدام از اين دو گروه نبود؛ او در زمره تسليمان محض امامت بود و در طول مصاحبت و همراهىاش با چند امام، نقطه منفى از او ديده نشد كه اين نشان اوج معرفت و اوج تسليم او است.18. اختفا و شهادت احتمالىباتوجّه به تعقيب و مراقبت مأموران عباسى از حضرت عبدالعظيم و با توجه به هجرت، آوارگى و اختفاى ايشان از دست سلطه عباسى در رى و با توجه به نقش عظيم ايشان، شهادت آن حضرت دور از گمان نيست. شاهدى كه اين گمان را تقويت مىكند، شهادت همگنانان ايشان است. به علاوه، تشبيه زيارت حضرت عبدالعظيم حسنى سلام الله عليه به زيارت حضرت سيدالشهداء(ع)، كه سمبل مظلوميت و شهادت است، احتمال به شهادت رسيدن ايشان را تقويت مىكند.در كتاب الشجرة المباركة فى الانساب الطالبية، ص 64 آمده است كه: عبدالعظيم در رى كشته شد و مزار او بدان جا معروف و مشهور است.(74)به هر حال هجرت نيز، همچون جهاد امرى مقدس است و اجر فراوانى دارد. خداوند عزوجل مىفرمايد:و من يخرج من بيته مهاجراً إلى اللّه و رسوله ثمّ يدركه الموت فقد وقع أجره على اللّه؛(75) و هر كس به عنوان مهاجرت به سوى خدا و پيامبر او از خانه خود بيرون رود و سپس مرگش فرا رسد پاداش او بر خداست.گفتنى است كه نجاشى و صاحب بن عباد، مرگ اين راوى بزرگ را در پى مريضى ايشان گفتهاند و اشارهاى به شهادت ايشان نداشتهاند.(76)19. ملجأ بودن قبر حضرت عبدالعظيم حسنى(ع)در ميان قبور فراوانى كه زيارت مىشوند، قبر عبدالعظيم حسنى، پس از امام معصوم(علیهم السلام) موقعيت بسيار ويژهاى را دارا است، چون:الف. وى پس از امام معصوم، از بزرگترين امامزادههايى است كه زيارت شدهاند.ب. بسيارى از صالحان، سالكان و عالمان بزرگ تشيّع وصيت كردهاند كه در جوار حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شوند و آرزوى اين همجوارى نشان عظمت حضرت عبدالعظيم است.پ. در تاريخ سياسى ايران، بسيارى از گلايهمندان از حكومتها و يا كسانى كه مورد تعقيب سلطهها بودهاند، در حرم عبدالعظيم حسنى بست مىنشستهاند و شكوه حرم عبدالعظيم و احترام و حرمت آن مانع از تعقيب و شكنجه وآزار آنان مىشد.ت. عنايتيافتهگان و توسل جستهگان به قبر عبدالعظيم حسنى در طول تاريخ بسيارند و اين عنايتها و كرامتها نشان مقام عظيم حضرت عبدالعظيم است.حضرت عبدالعظيم حسنى از معدود ساداتى است كه هم جلالت قدر فوقالعادهاى داشته و هم قبرشان مشخص و معروف بوده است؛ چرا كه عدهاى از نوادگان امامان(ع) چندان برجسته نيستند و عدهاى كه شخصيت فوقالعاده دارند، قبرشان مشخص نيست و در محل قبر آنان اختلاف است، چون على بن جعفر، ولى حضرت عبدالعظيم هم شخصيت بلندمرتبهاى دارد و هم قبرش قطعى، مشخص و معين است. اين دو جهت، قبر اين سلاله پيامبر را برجسته و ملجأ ساخته است.20. زيارت حضرت عبدالعظيم حسنى(ع)صاحب بن عبّاد درباره فضيلت زيارت حضرت عبدالعظيم مىنويسد:دخل بعض أهل الري على أبي الحسن صاحب العسكر(ع) فقال: أين كنت؟ فقال: زرت الحسين صلواتالله عليه.فقال: أما إنّك لو زرت قبر عبدالعظيم عندكم. لكنت كمن زار الحسين(ع)؛(77)فردى از اهل رى خدمت امام هادى(ع) رسيد. حضرت از او پرسيد: كجا بودى؟ پاسخ گفت: به زيارت قبر امام حسين(ع) رفته بودم. حضرت فرمود: آگاه باش! اگر قبر عبدالعظيم را كه نزد شما است زيارت كنى، چون كسى هستى كه حسين(ع) را زيارت كرده باشد.محقق ميرداماد در الرواشح مىنويسد:و فى فضل زيارته روايات متظافرة، قد ورد من زار قبره و جبت له الجنة؛(78) درباره فضيلت زيارت عبدالعظيم روايات بسيارى آمده است. در روايت است كه هركس به زيارت قبر وى برود، بهشت بر او واجب مىشود.اينكه زاير قبر حضرت عبدالعظيم حسنى بهشتى مىشود و زيارت قبر آن حضرت چونان زيارت قبر سيد شهيدان حسين بن على(ع) ارزش مىيابد، نشان شخصيت ارجمند و ارزشمند صاحب قبر است.بى جهت نيست كه تشبيه زيارت او به زيارت حضرت سيد الشهداء(ع) اين حدس را در انسان قوى مىسازد كه اين بزرگ مرد از سلاله آل محمد(ع) در نهايت به فوز شهادت نائل آمده است، آنگونه كه برخى بدان اشاره كردهاند.شخصيتى كه دارنده ارزشهاى فراوان است، پاره تن پيامبر است، نسب او با چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبى(ع) مىرسد، از مدينه و ديار خويش هجرت مىكند، آواره شهرها مىگردد و مدتها در رى مخفيانه به سر مىبرد و شيعه كم كم با او آشنا مىشود و به محضرش راه مىيابد؛ چنين شخصيت بزرگ و شناخته شدهاى كه از سوى حكومت وقت به جرم دوستى با خاندان پيامبر اكرم(ص) مورد تعقيب است و در شهرها به عنوان نامهرسان مىچرخد، تا از دشمن در امان بماند؛ آيا با اين همه، احتمال نمىرود كه وى پس از شناخته شدن در رى و اقبال شيعه به وى، از سوى حكومت و به دست ظالمان به شهادت رسيده باشد.و آيا تشبيه زيارت او به زيارت سيدالشهداء(ع) اشاره تلميحى به اين پايان فوزبخش شهادت نيست.او كه هم حسنى و هم حسينى است، از جد بزرگوار خويش امام حسين(ع) فرار و آوارگى را به ارث برده است.چون امام حسين(ع) كه مأمنى نداشت و از سوى دشمن در تعقيب بود، تا آنجا كه خانه خدا و مكه نيز براى او امن نبود، از شهر و ديار خويش مىگريزد و در شهرها آواره مىشود. هيچ بعيد نيست كه در پايان نيز چون سيدالشهدا(ع) به شهادت برسد.آيا با وجود اين همه فضايل، تشبيه زيارت او به زيارت سيدالشهداء(ع) استبعادى دارد؟ و چنانكه در برخى از گفتهها ديده شده، اين تشبيه براى ايشان سنگين است؟ آيا اگر گفته شود كه زيارت قبر پاره تن پيامبر، چونان زيارت قبر پيامبر است، چنين تشبيهى درست نيست؟ وجه شباهت در اين تشبيه بسيار روشن است:همين كه بهشت براى زاير او واجب مىشود، مىتواند وجه شباهت در اين تشبيه باشد.همچنين اينكه او از نسل پيامبر است و نسبش به فرزندان بلافصل پيامبر(ص) مىرسد، مىتواند وجه شبه در اين تشبيه باشد. همين فرار، آوارگى و شهادت احتمالى او مىتواند وجه شباهت در اين تشبيه بلند باشد.سه عنصر در زيارت بايد در نظر گرفته شود:يك. مقام و عظمت مزور (صاحب مزار).دو. كرم معطى.سه. رنج، معرفت و محبت زاير.بى ترديد با توجه به مقام عظيم حضرت عبدالعظيم(ع) كه مورد زيارت قرار گرفته و كرم بى كران و نامحدود خداوند كريم و معرفت و محبتى كه بايد در هر زايرى در نظر گرفت، جاى هيچ استبعادى را براى پاداش زيارت حضرت عبدالعظيم، همانند پاداش زاير امام حسين(ع) باقى نمىگذارد.پی نوشت:42. ص 153، ح 52.43. ص 69، ح 16 و ص 93، ح 31.44. مسند كنگره، ح 83.45. همان.46. همان.47. عزيزاللّه عطاردى قوچانى، عبدالعظيم حسنى حياته و مسنده، ص 25.48. الرواشح السماوية، ص 86.49.معجم رجال الحديث، ج 11، ص 54.50. تحف العقول، باب ماروى عن أبيجعفر الباقر(ع)، حديث اوّل.51. الكافى، ج 2، باب الطاعة و التقوى، ح 2.52. خاتمه مستدرك به نقل از رساله صاحب بن عباد.53. سوره مائده، آيه 3.54. سوره نور، آيه 55.55. سوره آل عمران، آيه 19.56. نهجالبلاغه، خطبه 91.57. ميزان الحكمة، ج 2، ص 1354، ح 8869.58. معجم رجال الحديث، ج 11، ص 104-105.59. همان.60. رجال النجاشى.61. خاتمه مستدرك به نقل از رساله صاحب بن عباد.62. سوره يس ، آيه 61.63. «افضل الاعمال احمزها».64. خاتمه مستدرك به نقل از رساله صاحب بن عباد.65. وسائل الشيعه، ج 18، ص 101، چاپ اسلاميه، كتاب القضاء، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 9.66. خاتمه مستدرك به نقل از رساله صاحب بن عباد.67. وسائل الشيعة، ج 18، ص 106، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 27.68. همان، ص 104، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 19.69. رجال النجاشى، ص 447.70. همان.71. نهج البلاغه، حكمت 301.72. مسند حضرت عبدالعظيم حسنى(ع)، ح 50، به نقل از اختصاص شيخ مفيد، ص 247.73. معجم رجال الحديث، ج 12، ص 140.74. به نقل از مقاله(عظمت و شخصيت حضرت عبدالعظيم از ديدگاه امامان و عالمان) نوشته دكتر سيد جعفر شهيدى.75. سوره نساء، آيه 100.76. رجال النجاشى و خاتمه مستدرك.77. سفينة البحار، واژه عبدالعظيم.78. همان.منبع: فصلنامه علو حدیث
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 490]
صفحات پیشنهادی
آفتاب رى – قسمت دوم و پایانی
آفتاب رى – قسمت دوم و پایانی نويسنده: مهدى حسينيان قمى 7. مجموعه روايى حضرت عبدالعظيم حسنى(ع)مجموعه روايات حضرت عبدالعظيم حسنى و مسند ارزشمند وى نشان از ...
آفتاب رى – قسمت دوم و پایانی نويسنده: مهدى حسينيان قمى 7. مجموعه روايى حضرت عبدالعظيم حسنى(ع)مجموعه روايات حضرت عبدالعظيم حسنى و مسند ارزشمند وى نشان از ...
حيات سياسى امام رضا(علیه السلام): قسمت دوم و پایانی
حيات سياسى امام رضا(علیه السلام): قسمت دوم و پایانی-حيات سياسى امام رضا(علیه السلام): قسمت دوم و پایانی نويسنده: آيت الله سيد جعفر مرتضى عاملى چرا امام رضا ...
حيات سياسى امام رضا(علیه السلام): قسمت دوم و پایانی-حيات سياسى امام رضا(علیه السلام): قسمت دوم و پایانی نويسنده: آيت الله سيد جعفر مرتضى عاملى چرا امام رضا ...
نقش نماز در آرامش رواني خانواده(قسمت دوم و پایانی)
نقش نماز در آرامش رواني خانواده(قسمت دوم و پایانی)-نقش نماز در آرامش رواني ... به آفتاب رسيد از فتادگي بنگر كه از كجا به كجا ميتوان شدن و سعدي رمز برخورداري از فيض ...
نقش نماز در آرامش رواني خانواده(قسمت دوم و پایانی)-نقش نماز در آرامش رواني ... به آفتاب رسيد از فتادگي بنگر كه از كجا به كجا ميتوان شدن و سعدي رمز برخورداري از فيض ...
لطفا در انتظار قسمت آخر باشيد
لطفا در انتظار قسمت آخر باشيد-لطفا در انتظار قسمت آخر باشيد خبرگزاري ... دفتر دوم اين مجموعه «عشق عليه السلام» است؛ در اين مجموعه كه اشعار در شكل غزل سروده ... نشست مطبوعاتی فیلم آفتاب بر همه یکسان می تابد كاهش حس بويايی؛ علل و راه حل آن ...
لطفا در انتظار قسمت آخر باشيد-لطفا در انتظار قسمت آخر باشيد خبرگزاري ... دفتر دوم اين مجموعه «عشق عليه السلام» است؛ در اين مجموعه كه اشعار در شكل غزل سروده ... نشست مطبوعاتی فیلم آفتاب بر همه یکسان می تابد كاهش حس بويايی؛ علل و راه حل آن ...
نوروز در فرهنگ شیعه – قسمت دوم
نوروز در فرهنگ شیعه – قسمت دوم نويسنده:رسول جعفریان نوروز در منابع شيعى ..... نوروز و همينطور روز شكستن بتها با آن شده آورده و در پايان ترجمه آن نقل مىنويسد: .... در نصفالنهار و بعد از نصفالنهار پيش از آن روز به واسطه آفتاب به نقطه اول نزول كند.
نوروز در فرهنگ شیعه – قسمت دوم نويسنده:رسول جعفریان نوروز در منابع شيعى ..... نوروز و همينطور روز شكستن بتها با آن شده آورده و در پايان ترجمه آن نقل مىنويسد: .... در نصفالنهار و بعد از نصفالنهار پيش از آن روز به واسطه آفتاب به نقطه اول نزول كند.
چگونه شوهري نمونه براي همسر خود باشيم؟ قسمت دوم
قسمت دوم تهيه کننده:مائده قبهمنبع:راسخون احساسات خودتان را مخفي نکنيد. ... خنده، آقتاب روح است و بدون آفتاب، هيچ چيز قادر به زندگي کردن و رشد کردن نيست.
قسمت دوم تهيه کننده:مائده قبهمنبع:راسخون احساسات خودتان را مخفي نکنيد. ... خنده، آقتاب روح است و بدون آفتاب، هيچ چيز قادر به زندگي کردن و رشد کردن نيست.
هنر اسلامي (قسمت دوم)
هنر اسلامي (قسمت دوم) درواقع ايران از همان نخستين قرن هجري [قرن هفتم]ميراث هنري مستقلي ... جرزهاي ستبر و حفاظ سايه گستر، وراق جانبي براي دور داشتن گرما و آفتاب و شباک هاي ... مراکز سامرّا و شوش و ري و نيشابور و سمرقند در سده ششم ه ق عالي ترين آثار ... در پايان به خلاصه اشاره مي شود که در ايران اسلامي نقاشي مشتمل بود بر جزئي ...
هنر اسلامي (قسمت دوم) درواقع ايران از همان نخستين قرن هجري [قرن هفتم]ميراث هنري مستقلي ... جرزهاي ستبر و حفاظ سايه گستر، وراق جانبي براي دور داشتن گرما و آفتاب و شباک هاي ... مراکز سامرّا و شوش و ري و نيشابور و سمرقند در سده ششم ه ق عالي ترين آثار ... در پايان به خلاصه اشاره مي شود که در ايران اسلامي نقاشي مشتمل بود بر جزئي ...
مثل های فارسی – قسمت دوم
مثل های فارسی – قسمت دوم-مثل های فارسی – قسمت دوم آن قدر ها هم نر نبود ! ... "هر که نقش خویشتن بیند در آب ، برزگر باران و گازر آفتاب پیرمردی بود دو تا دختر داشت که ...
مثل های فارسی – قسمت دوم-مثل های فارسی – قسمت دوم آن قدر ها هم نر نبود ! ... "هر که نقش خویشتن بیند در آب ، برزگر باران و گازر آفتاب پیرمردی بود دو تا دختر داشت که ...
عنایاتی شگرف – قسمت دوم
عنایاتی شگرف – قسمت دوم عنايات قمر بني هاشم عليه السلام به مسيحيان ديدي گفتم ابالفضل شما باب الحوائج استجناب حجه الاسلام آقاي حاج شيخ فضل الله شفيعي ...
عنایاتی شگرف – قسمت دوم عنايات قمر بني هاشم عليه السلام به مسيحيان ديدي گفتم ابالفضل شما باب الحوائج استجناب حجه الاسلام آقاي حاج شيخ فضل الله شفيعي ...
دل نوشته های انتظار(قسمت دوم)
دل نوشته های انتظار(قسمت دوم)-دل نوشته های انتظار(قسمت دوم) تهیه کننده: م. ... آفتاب!!!! خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند. دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست. سنگ را بستند و ..... باید به این تنهایی پایان بدیم .
دل نوشته های انتظار(قسمت دوم)-دل نوشته های انتظار(قسمت دوم) تهیه کننده: م. ... آفتاب!!!! خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند. دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست. سنگ را بستند و ..... باید به این تنهایی پایان بدیم .
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها