واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: لطفا در انتظار قسمت آخر باشيد خبرگزاري فارس: انديشههاي عليرضا قزوه هم در ترانههايش به آرمانهاي او بازميگردد. حتي آنجايي كه او قرار است از «عشق» سخني براند؛ باز پاي انديشه آرمانخواهانهاش باز ميشود. اگرچه نميتوان برخي مصاديق و مفاهيم را با برخي مفاهيم و مصاديق ديگر قياس كرد؛ اما شايد بتوان در رويكردي تسامحمحور، نسبت «شاعر» به «شعر» را به نوعي نسبت «انسان» به «زندگي» دانست. با اين فرض؛ هر آنچه كه «انسان» در «زندگي» مييابد و ميداند و به نوعي به زيست جهان او وابسته است؛ در شعر او هم بازتاب خواهد يافت و البته اين در حالتي است كه «صدق» مبناي زيستِ انسان باشد. قزوه در دفتر «مرگ مهربان» كه همه در شكل (قالب) سپيد سروده شدهاند؛ صادقانه به موتيفهايي از زندگي ميپردازد؛ كه دمدستي و ساده است؛ اما نگاهي شاعرانه به اين مفاهيم و عاميانههاي زندگي، تصويري شاعرانه و تفكر برانگيزي را در ذهن مخاطب ميآغازد. در يكي از شعرهاي اين مجموعه ميخوانيم: «جهان/ با «ني» آغاز شد/ با سنتور و تار/ ادامه يافت/ لطفا در انتظار قسمت آخر باشيد». ميبينيد كه در اين شعر «جهان» قطعهاي فرض شده است كه با ساز نواگر غربت انسان؛ «ني»؛ آغاز شده است و با سازهاي ديگر ادامه يافته و ادامه هم خواهد داشت: «نگاه كردم/ مرگ؛ كفشهاي مرا پوشيده بود/ نگاه كردم؛ مرگ چشمهاي مرا پوشيده بود/ نگاه كردم/ مرگ با ششهاي من نفس ميكشيد.». شايد آنچه بيش از ساير عناصر در شعر غزوه در اين مجموعه رخ مينمايد «خيال» است. خيالي كه براي روايت از انسان و آرمانهايش به تمام عناصر هستي؛ دست مييازد و آن را به خدمت ميگيرد. دفتر دوم اين مجموعه «عشق عليه السلام» است؛ در اين مجموعه كه اشعار در شكل غزل سروده شدهاند؛ شاعر بيش از آن كه به حركتهاي روايتمحور و تجربههاي نو در حوزه زبان پرداخته باشد؛ «مضمونمحور» و «نازك خيالي» كرده است. اين نازكخيالي، در كنار استحكام واژگاني ابيات؛ مخاطب را با سطرهايي تاثيرگذار مواجه ميكند. اين نكته وقتي بيشتر نمود مييابد، كه مفاهيم مذهبي با نگاهي تازه در ابيات غزل روايت ميشود. «نه مثل سارهاي و مريم؛ نه مثل آسيه و حوا/ فقط شبيه خودت هستي؛ فقط شبيه خودت، زهرا! / شناسنامهي تو صبح است؛ پدر؛ تبسم و مادر؛ نور/ سلام ما به تو اي باران، درود ما به تو اي دريا» شاعر در شعر ديگري مينويسد: «يعقوب منا؛ يوسفت افتاده در اين چاه/ ديري است كه خون ميچكد از پيرهن ماه». اين نازكي خيال؛ از ذهن واكاو شاعر ميآيد كه سعي در آن دارد مفاهيم را تصويري شاعرانه ببخشد. «پشت هر سنگ خداست»؛ دفتر ديگري از مجموعه «عشق عليه السلام» است. اين مجموعه با شعري براي «يحيي عياش؛ كه صهيونيستها را ديوانه كرده بود» آغاز ميشود. اغلب اشعار منتخب شده در اين مجموعه مرتبط با جريانهاي آزاديساز فلسطين اشغالي است؛ دغدغههاي شاعر در اين شرايط بيش از دايره خود و پيرامون خود است. شاعر بزرگتر از فضاهاي جغرافيايي ميانديشد و دغدغهاي فرامرزي دارد. او در پسزمينهي انديشه خود به انسانهايي ميانديشد كه براي آزادي دين و سرزمينشان سالهاست در مبارزهاند. آنان در اين مبارزه شهيد ميشوند و جاودانه ميمانند. «شتيلا ايستاده بر خرابه خانه/ چون پيرمرد عصا در دست/ بي آنكه دوست داشته باشد/ لباس رزم جواني را / از تن درآورد/ شايد به انتظار كسي است/ كه يك سپيده ميآيد / به جستجوي خواهر/ گيسو سپيدش/ - صبرا- / با چتري چهاررنگ/ براي نبيرههايش/ كه در خرابه هاي بيروت/ باران سنگ بر سرشان ميبارد». «دو نيمهي حوا» يكي ديگر از گزيدههايي است كه در مجموعه «عشق عليه السلام» آمده است. در «دو نيمهي حوا» همان رخدادي كه از شعر غزوه انتظار ميرود دوباره رخ ميدهد. به بيان ديگر؛ ميتوان گفت؛ زبان غزوه براي نامگذاري جهان به گونهاي است كه ميشود از رويكردش به پيرامون؛ شعر او را شناخت. غزوه باز آنگونه كه ميخواهد مفاهيم بزرگ را با عناصر ريز و دمدستي معرفي ميكند. او باز جهان را با تمام ابعادش در واژگاني نزديك به مصاديق زندگيمان ميآورد. بخش ديگري از دفتر «عشق عليه السلام» به چند ترانه اختصاص دارد. طبعآزمايي شاعرانه معاصر در حوزه ترانه بيش از زمانهاي ديگر رخ نموده است. هر شاعر به تبع سليقه و تفكرش دست به سرايش ترانه ميزند. انديشههاي عليرضا قزوه هم در ترانههايش به آرمانهاي او بازميگردد. حتي آنجايي كه او قرار است از «عشق» سخني براند؛ باز پاي انديشهي آرمانخواهانهاش باز ميشود. انتهاي پيام/و/2
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]