تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835378486




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

درس آموزی در محضر امام رضا (علیه السلام)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
درس آموزی در محضر امام رضا (علیه السلام)
درس آموزی در محضر امام رضا (علیه السلام) «اصولاً رسول اكرم(صلی الله علیه واله) و ائمه عليهم‏السلام طبق رواياتي كه داريم قبل از اين عالم انواري بوده‏اند در ظلّ عرش و در انعقاد نطفه و طينت از بقيه مردم امتياز داشته‏اند.»(1) حضرت امام خميني ضمن بيان مطلب فوق افزوده‏اند: « و مقاماتي دارند ـ الي ماشاء اللّه‏ ـ چنانكه در روايات معراج جبرئيل عرض مي‏كند: ... هرگاه كمي نزديكتر مي‏شدم، سوخته بودم.(2) با اين فرمايش كه ... ما با خدا حالاتي داريم كه نه فرشته مقرب آن را مي‏تواند داشته باشد و نه پيامبر مرسل.(3) اين جزء اصول مذهب ماست كه ائمه عليهم‏السلام چنين مقاماتي دارند. چنانكه به حسب روايات اين مقامات معنوي براي حضرت زهرا عليها‏السلام هم هست.(4)»(5) پيشوايان شيعه تمام عمر خويش را صرف بسط احكام و اخلاق و عقايد نمودند و تنها هدف و مقصدشان نشر احكام خدا و اصلاح و تهذيب بشر بوده، نورشان از بسيط خاك تا آن سوي افلاك و از عالم ملك تا آن سوي ملكوت اعلي پرتوافشاني كرده و مي‏كند. در اين مختصر با استفاده از رهنمودهاي معصومين عليهم‏السلام و علماي بزرگوار در محضر درخشان‏ترين سيماي نوراني از تبار امام كاظم عليه‏السلام و آفتاب خطّه خراسان مي‏نشينيم و از اخلاق امام هشتم، هشت درس فرا مي‏گيريم. دستت نمي‏رسد كه بچيني گلي ز شاخ باري بپاي گلبن ايشان گياه باش 1 ـ عبادت و نيايش امام خميني مي‏نويسد: فرموده ائمه عليهم‏السلام كه: «عبادت ما عبادت احرار است كه فقط براي حب خداست، نه طمع به بهشت يا ترس از جهنم است» از مقامات معمولي و اول درجه ولايت است. از براي آنها در عبادات حالاتي است كه به فهم ما و شما نمي‏گنجد.(6) و در جاي ديگر مي‏فرمايد: شما خيال مي‏كنيد گريه‏هاي ائمه طاهرين عليهم‏السلام و ... براي تعليم بوده و مي‏خواسته‏اند به ديگران بياموزند؟ آنان با تمام آن معنويات و مقام شامخي كه داشتند از خوف خدا مي‏گريستند و مي‏دانستند راهي كه در پيش دارند پيمودنش چه قدر مشكل و خطرناك است. از مشكلات، سختيها ناهمواريهاي عبور از صراط كه يك طرف آن دنيا و طرف ديگرش آخرت مي‏باشد و از ميان جهنم مي‏گذرد خبر داشتند. از عوالم قبر، برزخ، قيامت و عقبات هولناك آن آگاه بودند از اين روي هيچگاه آرام نداشته و همواره از عقوبات شديد آخرت به خدا پناه مي‏بردند.(7) شيخ صدوق (متوفا به سال 381) از ابراهيم بن عباس نقل مي‏كند كه: حضرت رضا عليه‏السلام در شب كم مي‏خوابيد و بيشتر بيدار مي‏ماند، اكثر شبهايش را از اول شب تا صبح احيا مي‏داشت (و به عبادت و نيايش مي‏پرداخت).(8) و حتي اهل منزل خود را به نماز شب وادار مي‏ساخت. شيخ صدوق در جاي ديگر از رجاء بن ابي‏ضحاك نقل مي‏كند كه وي گفت: مأمون به من مأموريت داد تا حضرت رضا عليه‏السلام را (به اجبار) از مدينه به مرو بياورم (تا تحت نظر باشد) و دستور داشتم از راه مخصوصي امام را بياورم و وي را از قم عبور ندهم (چون مركز شيعيان بود و احتمال شورش مي‏رفت) و شب و روز مي‏بايست به نگهباني از آن حضرت مشغول باشم. از مدينه تا مرو با حضرت بودم، به خدا سوگند كسي را مانند او در تقوا و كثرت ذكر خدا و خوف از او در تمام اوقات نديدم. و سپس به تفصيل، كيفيت اداي نمازها و ذكرها و راز و نيازهاي حضرت‏راشرح‏مي‏دهد.(9) آن حضرت درباره وحشت و هراس شيطان از نماز و نمازگزار مي‏فرمايد: شيطان همواره از مؤمني كه مراقب وقت نمازهاي پنجگانه‏اش باشد در هراس است و در صورتي كه وي نمازهاي خود را ضايع كند بر او جرأت پيدا مي‏كند و كم كم او را در گناهان بزرگ مي‏اندازد.(10) برخيز و شست و شو كن با اشك خود وضو كن تحصيل آبرو كن در پيشگاه يزدان دور افكن اين ريا را وين كبر و اين هوي را يكدم بخوان خدا را چون عاشقي پريشان 2 ـ انس به قرآن و تأمل در آناصولاً پيوند ميان قرآن و عترت پيوندي عميق، جاودانه و پايدار است كه حديث شريف ثقلين بدان شهادت داده است. شيخ صدوق از يكي از معاصران حضرت چنين نقل كرده است: همه كلام حضرت و جوابها و مثالهايش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز يك بار قرآن را ختم مي‏كرد و مي‏فرمود: اگر بخواهم در كمتر از سه روز هم مي‏توانم آن را ختم نمايم اما هرگز به آيه‏اي نمي‏رسم مگر اينكه در معناي آن و اينكه درباره چه چيزي و در چه وقتي نازل گشته، مي‏انديشم.(11) آن حضرت در مورد پيروي از قرآن مي‏فرمايد: قرآن كلام و سخن خداست از آن نگذريد و هدايت را در غير آن نجوييد كه گمراه مي‏شويد.(12) 3 ـ اطاعت از ولي امراساسا تمامي ائمه اطهار عليهم‏السلام تا قبل از رسيدن به مقام امامت مطيع‏ترين فرد نسبت به ولي امر خويش بوده‏اند. امام كاظم عليه‏السلام فرموده‏اند: «علي، پسرم، بزرگترين فرزندم است و سخنانم را شنواتر و دستوراتم را مطيع‏تر است».(13) و اينك ما كه در زمان غيبت حضرت صاحب العصر عليه‏السلام بسر مي‏بريم نيز بايستي با تمام توان خويش از ولايت فقيه كه منصب نمايندگي از جانب حضرت حجت(علیه السلام) است، حمايت و پاسداري نماييم. و چه بسيار دور از حقيقت‏اند آنان كه با طرح شبهات كودكانه مي‏خواهند اصل ولايت فقيه را زير سؤال برند، در صورتي كه اطاعت از ولي فقيه در زمان غيبت، مورد تصريح حضرات معصومين عليهم‏السلام قرار گرفته است و حضرت امام خميني نيز به تفصيل در كتاب ولايت فقيه به شرح آن پرداخته‏اند. در قسمتي از كتاب فوق مي‏خوانيم: الفقهاء امناء الرسل .. همانطور كه پيغمبر اكرم مأمور اجراي احكام و برقراري نظامات اسلام بود و خداوند او را رئيس و حاكم مسلمين قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است فقهاي عادل هم بايستي رئيس و حاكم باشند و اجراي احكام كنند و نظام اجتماعي اسلام را مستقر گردانند.(14) 4 ـ علم و دانششيخ طبرسي (از علما و دانشمندان قرن ششم) نقل مي‏كند كه: .. امام كاظم عليه‏السلام همواره به فرزندان خويش مي‏فرمود: اين برادر شما، علي بن موسي، عالم آل محمد است، پس از وي در مورد اديان خود بپرسيد و آنچه به شما تعليم مي‏دهند را حفظ كنيد، چرا كه از پدرم (امام صادق عليه‏السلام ) چندين بار شنيدم كه مي‏فرمود: عالم آل محمد در صلب توست و اي كاش او را درك مي‏كردم.(15) يك بار خود آن حضرت فرمودند: من در روضه (مسجد النبي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ) مي‏نشستم، در مدينه دانشمندان زيادي بودند، هرگاه يكي از آنها در پاسخ دادن به مطلبي عاجز مي‏گشت، همگي به من اشاره مي‏كردند و مسائلي را پيش من مي‏فرستادند و من به آنها پاسخ مي‏دادم.(16) آري! از سربلندي نديده قافش صداي سيمرغ. شيخ طبرسي از هروي نقل كرده است كه: هيچ كس را دانشمندتر از علي بن موسي الرضا عليه‏السلام نديدم و هيچ دانشمندي نيز وي را نديد مگر اينكه همانند من به فضل و دانش او شهادت داد.(17) شيخ صدوق مي‏نويسد: مأمون افرادي را از فرقه‏ها و گروههاي مختلف و گمراه دعوت مي‏كرد و قصد آن داشت تا بر امام در بحث و مناظره پيروز شوند و اين به جهت حقد و حسدي بود كه نسبت به آن حضرت در دل داشت، اما امام با كسي به بحث ننشست جز آنكه در پايان به فضيلت آن حضرت اعتراف كرد و در برابر استدلال امام سر فرود آورد.(18) آري «چراغي را كه ايزد برفروزد» هيچكس را توان خاموشي آن نخواهد بود. خود حضرت امام رضا عليه‏السلام مي‏فرمايد: ... آنگاه كه من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجيل با انجيلشان و بر اهل زبور با زبورشان و بر صائبين با زبان عبري خودشان و بر هربذان با زبان فارسي‏شان و بر روميان با زبان خودشان و بر اصحاب مقالات با لغت خودشان استدلال كنم. و آنگاه كه هر دسته‏اي را محكوم كردم و دليلشان را باطل ساختم و دست از عقيده و گفتار خود كشيدند و به گفتار من گراييدند مأمون در مي‏يابد مسندي كه بر آن تكيه كرده است حق او نيست و در اين هنگام پشيمان مي‏گردد. سپس فرمود: «ولا حول ولا قوة الا باللّه‏ العلي العظيم».(19) 5 ـ امر به معروف و نهي از منكرطبق تصريح آيات قرآن و روايات اهل بيت عليهم‏السلام امر به معروف و نهي از منكر از اهميت ويژه‏اي برخوردار است و اصولاً ساير واجبات به واسطه آن دو برپا مي‏گردند. اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرموده است: امر به معروف و نهي از منكر را ترك مكنيد كه در غير اين صورت ستمگران بر شما مسلط مي‏گردند و آنگاه هر قدر هم كه دعا كنيد اجابت نمي‏شود.(20) در جاي ديگر نيز فرموده‏اند: قوام دين در سه چيز خلاصه مي‏شود: امر به معروف، نهي از منكر و اقامه حدود.(21) با توجه به فرمايش حضرت رسول اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم كه بالاترين جهاد سخن عدلي است كه نزد فرمانرواي ظالمي ايراد گردد حضرت رضا عليه‏السلام در مقاطع مختلف زندگي خويش با جلوه‏هاي گوناگون توانست با بالاترين جهاد سياستهاي باطل زمامداران ستمگر زمان خويش را نقش بر آب نمايد و چهره حق و حقيقت را بنماياند. نقش امر به معروف و نهي از منكر به حدّي در زندگي آن حضرت بارز بود كه يكي از مهمترين علل شهادت حضرت رضا عليه‏السلام محسوب مي‏گردد. مرحوم شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا عليه‏السلام در باب اسباب شهادت آن حضرت، سه خبر نقل كرده است كه مؤيد ادعاي مزبور مي‏باشد.(22) و جالب اينجاست كه در ضمن خبر اول حضرت به پرونده ثروتهاي بادآورده مأمون و غيرقانوني بودن آنها نيز اشارت كرده است. مرحوم شيخ كليني (متوفا به سال 329) درباره عذاب تاركان امر به معروف و نهي از منكر حديثي از امام رضا عليه‏السلام نقل كرده كه آن حضرت از قول رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرموده: زماني كه امت من نسبت به امر به معروف و نهي از منكر سهل انگاري كنند و مسؤوليت را به گردن يكديگر اندازند (و هر كس منتظر اين باشد كه ديگري آن را انجام دهد) در اين صورت بايستي منتظر عذاب الهي باشند و اين كار آنها به منزله اعلان جنگ با خداست.(23) يكي از كنيزان مأمون چنين گفته است: «هنگامي كه در منزل مأمون بوديم در بهشتي از خوردني‏هاي و نوشيدني‏ها و بوي خوش و پول فراوان بسر مي‏برديم اما همين كه مأمون مرا به امام رضا عليه‏السلام بخشيد ديگر از آن همه ناز و نعمت خبري نبود، زني كه سرپرست ما بود، شب ما را بيدار مي‏كرد و به نماز وادار مي‏ساخت كه بر ما سخت و گران مي‏آمد و آرزو مي‏كردم از آنجا رهايي يابم ..»(24) كه البته به زودي توسط حضرت به ديگري بخشيده شد زيرا لياقت خدمت در منزل امام را نداشت. همانطور كه ملاحظه مي‏شود، امام نسبت به نماز شب خواندن اهل منزل عنايت داشتند و لذا به سرپرست زنان دستور داده بودند كه آنها را در آن موقع بيدار نمايند. در اينجا يادآوري اين نكته بجاست كه ميان «تحميل عقيده» و «تحميل عمل در برخي امور» تفاوت وجود دارد. در قرآن كريم مي‏خوانيم: «لا اكراه في الدّين»(25) [در دين تحميل عقيده راه ندارد.] در صورتي كه تحميل عمل در برخي از موارد كه مصلحت بالاتري وجود دارد نه تنها جايز بلكه ضروري مي‏باشد. به عنوان مثال وقتي معلمي دلسوز، دانش‏آموز خود را به انجام پاره‏اي از تكاليف وادار مي‏سازد، هيچگاه نمي‏خواهد تحميل عقيده نمايد بلكه به خاطر در نظر گرفتن صلاح و مصلحت دانش‏آموزش به وي نوعي عمل را اجبار مي‏كند و چه بسا همان دانش‏آموز پس از رسيدن به مدارج عالي علمي از كار معلم بسيار خشنود و دلشاد گردد. تذكرات دلسوزانه خميني كبير را مروري دوباره كنيم: بايد همه بدانيم كه آزادي به شكل غربي آن كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران مي‏شود از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنراني‏ها و كتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيري از آنها واجب است و از آزادي‏هاي مخرب بايد جلوگيري شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسير ملت و كشور اسلامي و مخالف با حيثيت جمهوري اسلامي است بطورقاطع اگر جلوگيري نشود همه مسؤول مي‏باشند و مردم و جوانان حزب‏اللّهي اگر برخورد به يكي از امور مذكور نمودند به دستگاههاي مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهي نمودند خودشان مكلف به جلوگيري هستند خداوند تعالي مددكار همه باشد.(26) 6 ـ هشياري سياسي و سازش ناپذيريائمه عليهم‏السلام نه فقط خود با دستگاههاي ظالم و دولتهاي جائر و دربارهاي فاسد مبارزه كرده‏اند بلكه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت نموده‏اند، بيش از پنجاه روايت در وسائل الشيعه و مستدرك و ديگر كتب هست كه « از سلاطين و دستگاه ظلمه كناره‏گيري كنيد و به دهان مداح آنها خاك بريزيد، هر كس يك مداد به آنها بدهد يا آب در دواتشان بريزد چنين و چنان مي‏شود ..» خلاصه دستور داده‏اند كه با آنها به هيچ وجه همكاري نشود و قطع رابطه بشود.(27) امام خميني در جاي ديگر اينطور مي‏فرمايند: ائمه ما عليهم‏السلام همه شان كشته شدند براي اينكه همه اينها مخالف با دستگاه ظلم بودند اگر چنانچه امامهاي ما تو خانه‏هايشان مي‏نشستند .. محترم بودند، روي سرشان مي‏گذاشتند ائمه ما را، لكن مي‏ديدند هر يك از اينها حالا كه نمي‏تواند لشکركشي كند از باب اينكه مقتضياتش فراهم نيست، دارد در زيرزميني اينها را از بين مي‏برد، اينها را مي‏گرفتند حبس مي‏كردند ..(28) مرحوم شيخ كليني از قول يكي از ياران امام رضا عليه‏السلام مي‏نويسد: پس از آنكه حضرت رضا عليه‏السلام به امامت رسيد سخناني ايراد فرمود كه بر جان وي ترسيديم و لذا به آن حضرت عرض شد: مطلبي آشكار كردي كه بيم داريم اين طاغوت (هارون) بر عليه شما اقدامي كند، و حضرت در جواب فرمود: هر كاري مي‏تواند انجام دهد ..(29) يكي ديگر از ياران حضرت مي‏گويد: به امام عرض كردم: شما خود را به اين امر (يعني امامت) شهره ساخته و جاي پدر نشسته‏ايد، در حالي كه از شمشير هارون خون مي‏چكد (و دوران اختناق عجيبي حكمفرماست، شما با چه جرأتي چنين مي‏كنيد؟!) كه آن حضرت با پاسخ خود به وي فهماند كه اين مسائل و مأموريتهاي ائمه عليهم‏السلام قبلاً از جانب الهي تعيين شده و هارون قدرت مقابله با حضرت را ندارد.(30) امام هشتم با هشياري سياسي خويش توانست پس از مرگ هارون (كه در سال دهم از امامت حضرت اتفاق افتاد) در دوران نزاع و كشمكش‏هاي ميان دو برادر (يعني امين و مأمون) به ارشاد و تعليم و تربيت شيعه ادامه دهد. و بالاخره پس از به قدرت رسيدن مأمون، با حركتها و موضعگيريهاي دقيق و حكيمانه نقش عظيم خويش را به خوبي ايفا نمود. همانطور كه معروف است مأمون در ميان خلفاي بني‏عباس از همه داناتر و زيرك‏تر بود، از علوم مختلف آگاهي داشت و تمام اينها را وسيله‏اي براي پيشبرد قدرت شيطاني خويش قرار داده بود و از همه مهمتر جنبه عوام فريبي وي بود. وي با طرح يك نقشه حساب شده، ولايت عهدي حضرت را پيشنهاد كرد كه اهداف مختلفي را دنبال مي‏نمود از جمله: در هم شكستن قداست و مظلوميت امامان شيعه و پيروانشان، مشروعيت بخشيدن به حكومت خويش و خلفاي جور قبلي و كسب وجهه و حيثيت براي خويش، تخطئه شيعيان مبني بر عدم اعتنا به دنيا و رياست، كنترل مركز و كانون مبارزات، دور كردن امام از مردم و تبديل امام به يك عنصر درباري و توجيه‏گر دستگاه. مقام معظم رهبري حضرت آية‏اللّه‏ خامنه‏اي (مدظله العالي) ضمن برشمردن و توضيح اهداف فوق فرموده‏اند: در اين حادثه، امام هشتم علي بن موسي الرضا عليه‏السلام در برابر يك تجربه تاريخي عظيم قرار گرفت و در معرض يك نبرد پنهان سياسي كه پيروزي يا ناكامي آن مي‏توانست سرنوشت تشيع را رقم بزند، واقع شد. در اين نبرد رقيب كه ابتكار عمل را بدست داشت و با همه امكانات به ميدان آمده بود مأمون بود. مأمون با هوشي سرشار و تدبيري قوي و فهم و درايتي بي‏سابقه قدم در ميداني نهاد كه اگر پيروز مي‏شد و اگر مي‏توانست آنچنانكه برنامه‏ريزي كرده بود كار را به انجام برساند يقينا به هدفي دست مي‏يافت كه از سال چهل هجري يعني از شهادت علي بن ابيطالب عليه‏السلام هيچيك از خلفاي اموي و عباسي با وجود تلاش خود نتوانسته بودند به آن دست يابند يعني مي‏توانست درخت تشيع را ريشه‏كن كند و جريان معارضي را كه همواره همچون خاري در چشم سردمداران خلافتهاي طاغوتي فرو رفته بود بكلي نابود سازد. اما امام هشتم با تدبيري الهي بر مأمون فائق آمد و او را در ميدان نبرد سياسي كه خود به وجود آورده بود بطور كامل شكست داد و نه فقط تشيع ضعيف يا ريشه‏كن نشد بلكه حتي سال دويست و يك هجري يعني سال ولايتعهدي آن حضرت يكي از پر بركت‏ترين سالهاي تاريخ تشيع شد و نفس تازه‏اي در مبارزات علويان دميده شد و اين همه به بركت تدبير الهي امام هشتم و شيوه حكيمانه‏اي بود كه آن امام معصوم در اين آزمايش بزرگ از خويشتن نشان داد.(31) آري نمونه‏هاي هشياري و تيزبيني آن حضرت در قضاياي متعددي جلوه‏گر است مانند ماجراي نماز عيد كه هر چند با پيشنهاد مأمون بود اما حركت و شيوه حضرت به گونه‏اي بود كه مأمون دستور جلوگيري از اقامه نماز را صادر كرد و به قول رهبر عزيزمان «مأمون را در ميدان نبردي كه خود به وجود آورده بود بطور كامل شكست داد.» 7 ـ تواضع و فروتنيمرحوم شيخ صدوق به نقل از يكي از معاصران حضرت رضا عليه‏السلام مي‏نويسد: چون سفره انداخته مي‏شد، غلامانش حتي دربان و نگهبان نيز با او سر يك سفره مي‏نشستند.(32) مرحوم ابن شهر آشوب (متوفا به سال 588) نيز مي‏نويسد: روزي امام وارد حمام شد، مردي (كه حضرت را نمي‏شناخت) از وي درخواست كرد تا او را كيسه كشد، امام نيز پذيرفت و مشغول شد. حاضران به آن مرد، حضرت را معرفي كردند و او با كمال شرمندگي و سرافكندگي از حضرت پوزش خواست اما حضرت رضا عليه‏السلام او را آرام نمود و به كار خود همچنان ادامه داد.(33) مرحوم كليني طبق حديثي فرموده: شبي امام مهمان داشت، در ميان صحبت، چراغ دچار نقص گشت، مهمان خواست آن را اصلاح نمايد ولي حضرت اجازه نداد و خود به اصلاح آن پرداخت.(34) مرحوم علامه مجلسي (متوفا به سال 1111) چنين نقل كرده است: مردي از اهالي بلخ گويد: در سفر خراسان با حضرت همراه بودم، به دستور وي سفره انداخته شد و خدمتكاران و غلامان، چه سياهان و چه غير ايشان، همگي را بر سر يك سفره نشاند، به امام عرض كردم: فدايت شوم خوب بود براي اينها سفره جداگانه‏اي مي‏انداختيد. حضرت فرمود: ساكت باش. پروردگار همه يكي است، پدر و مادر همه يكي است و پاداش و جزا (فقط) به عمل بستگي دارد (نه بر حَسَب و نَسَب و جاه و مقام).(35) 8 ـ احترام و محبت به ديگرانمرحوم اِربلي (از دانشمندان قرن هفتم) در خبري كه نقل نموده است از قول يكي از معاصران امام رضا عليه‏السلام مي‏نويسد: هرگز نديدم كه امام در سخن خويش نسبت به كسي بي‏احترامي كند و هرگز نديدم كه كلام ديگري ر اقطع كند، و مي‏گذاشت تا سخنانش به پايان رسد .. هيچگاه در برابر كسي كه مقابلش نشسته بود پاهايش را دراز نمي‏كرد و تكيه نمي‏زد. هرگز نديدم به هيچيك از خدمتكاران و غلامانش ناسزا گويد ..(36) آن حضرت فرموده است: محبت به ديگران نيمي از عقلانيت و خرد ورزي است.(37) و از آنجا كه درصد قابل توجهي از كينه‏ها و دلخوري‏ها به سبب سخنان بي‏مورد و بعضا نيش‏داري است كه نسبت به يكديگر اظهار مي‏گردد و شايد در اكثر موارد نيز بي‏قصد و غرض باشد آن حضرت فرموده‏اند: سكوت موجب جلب محبت مي‏گردد.(38) 9- احترام به حقوق دیگران : سليمان جعفرى مى‏گويد:... من با حضرت رضا(علیه السلام) وارد منزلشان شديم، حضرت ديدند غلامانشان مشغول گلكارى هستند و كارگر سياه چهره‏اى هم با آنها مشغول كار است. حضرت فرمود، اين كيست با شما؟ غلامان گفتند او را آورده‏ايم به ما كمك كند و چيزى هم به او بدهيم. حضرت فرمود، آيا مزد او را معين كرده‏ايد؟ گفتند نه، ما هر چه به او بدهيم راضى است. حضرت بسيار خشمگين شدند به طورى كه مى‏خواستند غلامان خود را با تازيانه ادب كنند، من پيش رفته گفتم، فدايتان شوم چرا ناراحت شديد؟! حضرت فرمود: آخر من چندين بار آنها را از مانند اين كار منع كرده‏ام كه به هيچ كس كارى ندهند مگر مزد و اجرت او را تعيين كنند.- اى سليمان- بدان اگر كارگرى براى تو كارى كرد بدون تعيين اجرت غالبا چنين است- اگر سه برابر اجرتش را هم به او بدهى باز گمان مى‏كند. كم داده‏اى و اگر مزد او را تعيين كردى، اگر همان مقدار هم بدهى ترا سپاسگزار است و اگر يك ذره اضافه كنى آنرا بحساب مى‏آورد و مى‏فهمد كه به او زيادى هم داده‏اى. 10- حرمت مؤمن :يسع‏بن حمزه مى‏گويد: من در مجلسى با حضرت رضا(علیه السلام) مشغول صحبت بودم و عده زيادى هم براى پرسش از مسائل حلال و حرام جمع شده بودند كه مردى بلند قامت و گندمگون داخل شد و سلام كرد و عرضه داشت من دوستى از دوستداران شما و اجداد شما هستم و از حج مى‏آيم، زاد و توشه‏ام گم شده اگر ممكن است كمكى بفرمائيد كه من به شهرم برسم كه اين نعمتى است بر من از جانب خداى تعالى، پس چون به شهرم رسيدم آنرا از جانب شما صدقه مى‏دهم چون من احتياجى به صدقه ندارم. حضرت فرمود: بنشين، خدا ترا رحمت كند. حضرت رو كردند به مردم و با آنها سخن گفتند تا وقتى كه متفرق شدند و فقط آن مرد و من و سليمان جعفرى و خيثمه باقى مانديم. حضرت فرمود، اجازه مى‏دهيد من به داخل منزل بروم؟ بلند شدند و داخل رفتند و بعد از لحظاتى آمدند پشت در و دست مبارك خود را از بالاى در خارج كردند و فرمودند: كجاست آن مرد خراسانى؟ آن مرد گفت: بله اينجا هستم. حضرت فرمود: اين دويست دينار را بگير و كار خود را انجام بده و به آن متبرك شو و از طرف من هم لازم نيست صدقه دهى، بيرون برو كه من ترا نبينم و تو مرا نبينى. آن مرد خارج شد. وقتى حضرت آمدند، سليمان گفت فدايت شوم شما كه عطاى وافر و زيادى به اين مرد فرموديد چرا روى نازنين خود را از او پوشانديد؟ حضرت فرمود، تا مبادا ذلت سؤال را در چهره‏اش ببينم. آيا مگر نشينده‏اى كه رسول خدا(صلی الله علیه واله) فرمود: هر كس حسنه و كار نيك خود را مستور بدارد، برابر است با هفتاد حج و هر كس سيئه و كار زشت خود را آشكار كند خوار مى‏شود و هر كس زشتى خود را بپوشاند و عمل خلافش را در پنهان انجام دهد بخشيده خواهد شد؟! 11- ارزش طعام مساکین : معمربن خلاد مى‏گويد: وقتى حضرت رضا(علیه السلام) مى‏خواستند غذا بخورند يك كاسه بزرگى را كنار سفره مى‏گذاشتند و از بهترين غذاها، از هر كدام مقدارى، در آن كاسه مى‏ريختند و مى‏فرمودند آنرا به مساكين بدهند. سپس اين آيه مباركه را قرائت مى‏فرمودند: فلا اقتحم العقبة - سوره بلد آيه 11 - «پس انسان. آن گردنه‏هاى سخت را نتواند پيمود» و بعد مى‏فرمود، چون خداوند مى‏دانست كه براى هر انسانى، آزاد كردن بنده، مقدور نيست راهى براى رسيدن به بهشت قرار داد با اطعام طعام.اخلاق امام رضا (علیه السلام) در بيان روايات :او بسيار به مستمندان رسيدگى مى‏كرد. به دادن صدقه به ويژه در شبهاى تار و به صورت پنهانى بسيار مبادرت مى‏كرد. با خدمتگزارانش كنار يك سفره مى‏نشست و غذا مى‏خورد. هيچ فرقى ميان غلامان و اشراف و اقوام و بيگانگان نمى‏گذاشت، مگر براساس تقوا. همواره متبسم و خوش‏رو بود. بهترين بخش غذاى خود را قبل از تناول، براى گرسنگان جدا مى‏ساخت. با فقرا مى‏نشست. در تشييع جنازه شركت مى‏جست. خدمتكارى را كه مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نمى‏خواند. با صداى بلند و با قهقهه هرگز نمى‏خنديد. رفع نياز مؤمنان و گره‏گشايى از ايشان را بر ديگر كارها مقدّم مى‏داشت. روى حصير مى‏نشست. قرآن زياد تلاوت مى‏كرد. با گفتارش دل كسى را نرنجانيد. سخن هيچ كس را ناتمام نمى‏گذاشت و نمى‏شكست. هيچ نيازمندى را تا حد امكان رد نكرد. پاى خود را هنگام نشستن در حضور ديگران دراز نمى‏كرد. در حضور ديگران همواره از ديوار فاصله داشت و هيچ گاه تكيه نزد. همواره ياد خدا بر زبان جارى داشت. از اسراف و تبذير سخت پرهيز داشت. به مسافرى كه پول خود را تمام و يا گم‏كرده بود، بدون چشمداشت، هزينه سفر مى‏داد. در دادن افطارى به روزه‏داران كوشا بود. به عيادت بيماران مى‏رفت. در معابر عمومى، آب دهان خود را نمى‏انداخت. از ميهمان شخصا پذيرايى مى‏كرد. هنگامى كه بر جمعى كنار سفره وارد مى‏شد، اجازه نمى‏داد تا براى احترام وى از جاى برخيزند. به سخن ديگران كه وى را مورد خطاب قرار داده، از او پرسشى داشتند، با دقت كامل گوش مى‏داد. خويش را به بوى خوش معطر مى‏كرد، به خصوص براى نماز. به نظافت جسم و لباس به ويژه موى سر توجّه داشت. قبل از غذا دست‏ها را مى‏شست و با چيزى خشك نمى‏كرد، بعد از غذا نيز آنها را مى‏شست و با حوله‏اى خشك مى‏كرد. اگر غذايى از حد نياز زياد مى‏آمد، آن را هرگز دور نمى‏ريخت. در حضور ديگران به تنهايى چيزى نمى‏خورد. بسيار بردبار و شكيبا بود. كارگرى را كه به مبلغ معين اجير مى‏كرد، در پايان افزون بر مزدش به او عطا مى‏كرد. با همگان با رافت و خوشرويى روبرو مى‏شد. بسيار فروتن بود. به فقرا و بيچارگان بسيار مى‏بخشيد و آن را براى خود پس انداز مى‏دانست. (39)كتاب فضل ترا آب بحر كافي نيست كه تر كنم سرانگشت و صفحه بشمارمپی نوشت ها: (1) بحارالانوار 5 : 261. (2) همان 18: 382. (3) بصائر الدرجات: 23. (4) بحارالانوار ج 43 ص12 به بعد. (5) ولايت فقيه: 67، قطع جيبي. (6) شرح چهل حديث: 57. (7) جهاد اكبر: 287، قطع جيبي. (8) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 2: 184، بحارالانوار 49: 90. (9) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 2: 180. (10) همان 2: 28. (11) امالي صدوق: 525، عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 2: 180، اعلام الوري 2: 63، بحارالانوار 49: 90. (12) مسند الرضا عليه‏السلام 1: 294 به بعد. (13) بحارالانوار 49: 19. (14) ولايت فقيه: 92. (15) اعلام الوري 2: 64، كشف الغُمّه 2: 317، حلية الابرار 2: 302، اثبات الهداة 6: 28، احقاق الحق 12: 354، بحارالانوار 49: 100. (16) همان. (17) همان. (18) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 1: 179، بحارالانوار 49، 179. (19) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 1: 154، بحارالانوار 49، 174. (20) نهج البلاغة نامه 47. (21) غررالحكم 4: 518. (22) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 2: 237. (23) كافي 5: 59. (24) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 2: 179. (25) بقره/256. (26) وصيتنامه الهي ـ سياسي، صحيفه نور 21: 195. (27) ولايت فقيه: 207. (28) صحيفه نور 2: 166. (29) كافي 1: 487. (30) همان 8: 257. (31) پيام مقام معظم رهبري (در زمان رياست جمهوري) به نخستين كنگره جهان حضرت رضا عليه‏السلام : 10. (32) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 2: 180، اعلام الوري 2: 63، كشف الغمه 2: 316، بحارالانوار 49: 90. (33) مناقب 4: 362، بحارالانوار 49: 99. (34) كافي 6: 283. (35) بحارالانوار 49: 101. (36) كشف الغمه 2: 316، بحارالانوار 49: 90. (37) تُحَف العقول: 326. (38) همان. (39) ماهنامه کوثر
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 382]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن