تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نشانه منافق اين است كه بدى اش ناراحتش نمى كند و خوبى اش او را خوشحال نمى سازد. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828709074




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ارتباط موسي (ع) با خداوند


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ارتباط موسي (ع) با خداوند
ارتباط موسي (ع) با خداوند راز لقب «كليمُ الله» براي موسي ـ عليه السلام ـ امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: خداوند به حضرت موسي بن عمران ـ عليه السلام ـ وحي كرد: «اي موسي! آيا مي‎داني كه چرا تو را براي هم كلامي خودم برگزيدم، نه ديگران را؟!» (با تو هم‎سخن شدم و تو به مقام كليم الله» نائل شدي) موسي ـ عليه السلام ـ عرض كرد: «نه، راز اين مطلب را نمي‎دانم!» خداوند، به او وحي كرد: «اي موسي! من بندگانم را زير و رو (و بررسي كامل) نمودم در ميان آنها هيچكس را در برابر خودم، متواضعتر و فروتن‎تر از تو نديدم. «يا موسي اِنَّكَ اِذا صَلَّيتَ، وَضَعْتَ خَدَّكَ عَلَي التُّرابِ؛ اي موسي! تو هرگاه، نماز مي‎گزاري، گونة خود را روي خاك مي‎نهي و چهره‎ات را روي زمين مي‎گذاري.»[1] به اين ترتيب، در مي‎يابيم كه عاليترين مرحلة عبادت، كوچكي نمودن بيشتر در برابر خدا است. عدالت دقيق خداوند روزي حضرت موسي ـ عليه السلام ـ از كنار كوهي عبور مي‎كرد، چشمه‎اي در آنجا ديد، از آب آن وضو گرفت، به بالاي كوه رفت، و مشغول نماز شد. در اين هنگام ديد اسب‎سواري كنار چشمه آمد و از آب آن نوشيد، و كيسه‎اش را كه پر از درهم بود از روي فراموشي در آنجا گذاشت و رفت. پس از رفتن او، چوپاني كنار چشمه آمد (تا از آب چشمه بنوشد) چشمش به كيسة پول افتاد، آن را برداشت و رفت. سپس پيرمردي خسته، كه بار هيزمي برسر نهاده بود كنار چشمه آمد، بار هيزمش را بر زمين گذاشت و به استراحت پرداخت. در اين هنگام، اسب‎سوار در جستجوي كيسة پول خود به كنار چشمه بازگشت و چون كيسه‎اش را نيافت به سراغ پيرمرد كه خوابيده بود رفته و گفت: كيسة مرا تو برداشته‎اي، چون غير از تو كسي اينجا نيست. پيرمرد گفت: من از كيسة تو خبر ندارم. گفتگو بين اسب‎سوار و پيرمرد شديد شد و منجر به درگيري گرديد. اسب‎سوار، پيرمرد را كشت و از آنجا دور شد. موسي ـ عليه السلام ـ (كه ظاهر حادثه را عجيب و برخلاف عدالت مي‎ديد) عرض كرد: «يا رَبِّ كَيفَ الْعَدْلُ فِي هذِهِ الْاُمُورِ؛ پروردگارا! عدالت در اين امور چگونه است.» خداوند به موسي ـ عليه السلام ـ وحي كرد: آن پيرمرد هيزم‎شكن، پدر اسب‎سوار را كشته بود. (امروز توسط پسر مقتول قصاص شد) و پدر اسب‎سوار به همان اندازه پولي كه در كيسه بود به پدرچوپان بدهكار بود، امروز چوپان به حقّ خود رسيد. به اين ترتيب قصاص و اداي دَين انجام شد، و انا حكمٌ عدلٌ؛ و من داور عادل هستم.[2] نگاه به آن سوي پرده‎ها امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمود: روزي موسي ـ عليه السلام ـ در كنار دريا عبور مي‎كرد، ناگاه ديد صيادي كنار دريا آمد و دربرابر خورشيد سجده كرد و سخنان شرك‎آلود گفت، سپس تور خود را به دريا انداخت و بيرون كشيد، آن تور پر از ماهي بود، و اين كار سه‎بار تكرار شد، در هر سه‎بار، تور او پر از ماهي بود. او ماهي‎ها را برداشت و از آنجا رفت. سپس صياد ديگري به آنجا آمد و وضو گرفت و نماز خواند و حمد و شكر الهي را بجا آورد، آنگاه تور خود را به دريا افكند و بيرون كشيد، ديد توخالي است. بار دوّم تور خود را به دريا افكند و بيرون كشيد، ديد تنها يك ماهي كوچك در ميان تور است. حمد و سپاس الهي گفت و از آنجا رفت. موسي ـ عليه السلام ـ عرض كرد: «خدايا! چرا بندة كافر تو با اينكه با حالت كفر آمد آن همه ماهي نصيب او شد، ولي نصيب بندة با ايمان تو، تنها يك ماهي كوچك بود؟» خداوند به موسي ـ عليه السلام ـ چنين وحي كرد: «به جانب راست خود نگاه كن.» موسي نگاه كرد، نعمت‎هاي فراواني را كه خداوند براي بندة مؤمن فراهم كرده مشاهده نمود. سپس خداوند به موسي وحي كرد: «به جانب چپ خود نگاه كن.» موسي ـ عليه السلام ـ نگاه كرد، آنچه از عذاب‎هاي سخت را كه خداوند براي بندة كافرش مهيا نموده ديد. سپس خداوند فرمود: «اي موسي! با آن همه عذاب كه در كمين كافر است آنچه را كه به او (از ماهي‎هاي فراوان) دادم، چه سودي به حال او دارد؟ و با آن همه از نعمت‎هاي فراوان كه براي بندة مؤمن ذخيره كرده‎ام، آنچه را كه امروز از او بازداشته‎ام، چه ضرري به حال او خواهد داشت؟» موسي ـ عليه السلام ـ عرض كرد: «يا رَبِّ يحِقُّ لِمَنْ عَرَفَكَ اَنْ يرْضي بِما صَنَعْتَ؛ پروردگارا! براي كسي كه تو را شناخته سزاوار است كه به آنچه انجام دهي راضي و خشنود باشد.»[3] راضي شدن به مقدّرات الهي بهتر است امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: گروهي از بني‎اسرائيل نزد موسي ـ عليه السلام ـ آمدند و گفتند: «از خدا بخواه هر وقت ما خواستيم براي ما باران بفرستد.» موسي ـ عليه السلام ـ از درگاه خدا چنين خواست، خدا جواب مثبت داد. آنها هروقت باران مي‎خواستند، باران مي‎باريد، زراعت آنها بسيار رونق گرفت و رشد فوق‎العاده نمود، ولي هنگام درو و چيدن محصول، ديدند محصول همه پوچ و فاسد شده است، آنها ماجرا را به موسي ـ عليه السلام ـ گفتند، موسي ـ عليه السلام ـ شكايت آنها را به خدا عرض كرد، خداوند فرمود: «يا مُوسي! اَنَا كُنْتُ الْمُقَدِّرُ لِبَنِي اِسْرائِيلَ فَلَمْ يرْضَوْا بَتَقْدِيرِي فَاَجَبْتُهُم اِلي اِرادَتِهِم؛ اي موسي! من تقدير كنندة مدبّر براي بني‎اسرائيل هستم، آنها به تقديرات من راضي نشدند، از اين رو طبق خواست آنها به آنها پاسخ دادم.»[4] ارزش نهي از منكر و هدايت كردن امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: در ميان بني‎اسرائيل عابدي بود، هرگز گناه نمي‎كرد و همواره به عبادت خدا مشغول بود، ابليس بسيار ناراحت شد، با دميدن به دماغش اعلام كرد تا فرزندانش به حضور بيايند، به دنبال اين اعلام همة شيطانها در نزد ابليس (پدرشان) اجتماع كردند، ابليس گفت: «چه كسي از ميان شما مي‎توان فلان عابد را گمراه كند كه بي‎گناهي او سخت مرا ناراحت كرده است؟!» هريك از آنها سخني گفتند، يكي گفت: من از ناحية زنان او را گمراه مي‎كنم، ابليس گفت: اين پيشنهاد تو بي‎فايده است، او فريب زنان را نمي‎خورد. ديگري گفت: من به وسيلة شراب و ساير نوشيدني‎هاي لذيذ او را فريب مي‎دهم. ابليس گفت: «فايده ندارد، او گول لذّتهاي دنيا را نمي‎خورد.» ديگري گفت: من او را مي‎توانم فريب دهم، ابليس گفت: چگونه؟ او گفت: از راه عبادت، ابليس گفت: «پيشنهاد خوبي كردي، همين كار را دنبال كن.» آن شيطان به صورت انسان وارد عبادتگاه عابد شد، و در پيش روي او مشغول به نماز و عبادت شد و شب و روز بدون استراحت به عبادت خود ادامه داد. عابد تعجّب كرد و با خود مي‎گفت: اين عابد تازه وارد، چقدر توفيق سرشار براي عبادت دارد، از او سؤال مي‎كرد، ولي شيطان اعتنا نكرده و به عبادتش ادامه مي‎داد. تا اينكه به طور مكرّر گفت: «اي بندة خدا بگو بدانم به خاطر چه عاملي اين گونه براي انجام عبادت آمادگي يافته‎اي؟!» سرانجام شيطان به عابد گفت: «من يك گناهي را انجام داده‎ام، هروقت به ياد آن مي‎افتم، از ترس آن، بيشتر مشتاق عبادت مي‎شوم» (تا باعبادت خود جبران كنم و آن گناه را به طور كلي از زندگي خود دور سازم). عابد: آن گناه چه گناهي بوده، به من خبر بده تا من نيز آن را انجام دهم و سپس توبه كنم و به توفيق سرشار براي عبادت دست يابم. شيطان: اين دو درهم را از من بگير و وارد شهر شو، و در فلان جا به در خانه‎اي برو، در آنجا زني هست با او زنا كن، و سپس بازگرد. عابد جاهل وارد شهر شد و آدرس آن زن را از مردم پرسيد، مردم خانة او را به عابد نشان دادند و پيش خود مي‎گفتند: لابد عابد مي‎خواهد آن زن بدكار را موعظه و هدايت كند. عابد به سوي خانة آن زن رفت، و پس از اجازه وارد خانة او شد، زن وقتي كه شكل و لباس عابد را ديد، گفت: «آمدن تو با اين قيافه به اينجا تناسب ندارد، براي چه به اينجا آمده‎اي؟» عابد قصّة خود را نقل كرد. آن زن گفت: اي بندة خدا! اوّلاً: ترك گناه براي كسب توبه، راهوارتر است، ثانياً: از كجا هركسي توبه كرد، توبه‎اش پذيرفته مي‎شود؟ بدان كه آن راهنماي تو شيطان بوده است كه خواسته به اين طريق تو را گول بزند، اينك به معبد خود برگرد ببين او در آنجا نيست، عابد به معبد خود بازگشت و در آنجا كسي را نديد. آن زن شب آن روز از دنيا رفت، صبح آن شب ناگاه مردم ديدند بر در خانة او اين جمله نوشته شده: «اُحْضُرُوا فُلانَةً فَاِنَّها مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ؛ براي تشييع جنازة اين زن حاضر شويد كه او اهل بهشت است.» مردم در شك افتادند، كه اين جمله با اعمال آن زن تناسب ندارد، سه روز از اين قضيه گذشت، در اين هنگام خداوند به حضرت موسي ـ عليه السلام ـ چنين وحي كرد: «كنار جنازة آن زن حاضر شو، و بر آن نماز بخوان، و به مردم امر كن كه بر آن جنازه نماز بخوانند، زيرا من او را آمرزيدم و بهشت را بر او واجب كردم، چرا كه او بندة من (فلان عابد) را از گناه كردن باز داشت.»[5] موسي ـ عليه السلام ـ فرمان خدا را اجرا كرد، و به اين ترتيب يك بانوي غريق در آلودگي بر اثر امر به معروف و نهي از منكر، و بازداشتن انساني از گناه، آن چنان مشمول رحمت الهي شد، كه خداوند او را از اهل بهشت قرار داد و به پيامبر اولوالعزمش موسي ـ عليه السلام ـ فرمان داد تا با مردم، حاضر گردند و با تجليل و احترام جنازة او را بردارند و به خاك بسپارند. پی نوشت[1] . اصول كافي، ج 2، ص 123. [2] . بحارالانوار، ج 64، ص 117 و 118. [3] . اعلام الدين ديلمي، بحارالانوار، ج 13، ص 349 و 350. [4] . بحارالانوار، ج 14، ص 489. [5] . روضة الكافي، ص 384 و 385.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 532]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن