تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه سپر آتش (جهنم) است. «يعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815080147




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آبگوشت كبوتر پا پر


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آبگوشت كبوتر پا پر
آبگوشت كبوتر پا پر نويسنده: اكبر صحرايي كبوتر سفيد پا پر كه آمد و روي سنگر نشست. دارعلي دلش لك زد براي آبگوشت كبوتر. موسي نهيب زد و شهر اشغال شده پشت سر دشمن را نشان داد.- از اون جا فرار كرده، دستيه!- مي دونم، همشهري خودمه!موسي زير آتش شديد دشمن با مهارت كبوتر را گرفت. شاه كتش را با بند ريسمان بست. بعد رفت و از سنگر تداركات، آبليمو گرفت و برگشت. آبليمو را داخل آب ريخت و جلو كبوتر گذاشت! دارعلي گفت:- چرا آبليمو بهش مي دي؟- سبليش رو چرب مي كنم.خنديد و ادامه داد:- نمك گيرش مي كنم.يك هفته كه گذشت، كبوتر نمك گير شد! شاه كتش را باز كرد و پروازش داد. كبوتر زير آتش دو طرف جنگ، توي آسمان پشتك و معلق مي زد. گاهي هم خودش را روي سر شهر اشغال شده مي رساند و خسته باز مي گشت و روي سنگر مي نشست و بغ بغو مي كرد. دارعلي مي خنديد و سر به سر موسي مي گذاشت:- كفتر باز بودي و ما نمي دونستيم؟چند مدتي تلفات داخل خط زياد شده بود. دشمن داخل جبهه رادار رازيت فرانسوي آورده بود و دقيق آتش مي ريخت روي خاكريز و اطراف. نيروهاي گردان زير فشار آتش بودند تا روزي كه موسي چند حلب آهن سبك آورد و به پاي كبوتر بست و پروازش داد. انگار موسي پي پرده بود كه هر چه سقف پرواز با پر بيشتر شود، زخمي و تلفات هم پائين تر مي آيد. دشمن هم متوجه شد و دست به كار شد. هرگاه كبوتر به آسمان مي رفت، باراني از تير و تركش طرفش مي رفت.زمان تعويض گردان تازه نفس، پا پر وسط آسمان پشتك و معلق مي زد و رادارهاي رازيت دشمن هم قاطي كرده بودند. درست زماني كه نيروهاي تازه نفس رسيدند پشت خاكريز و مستقر شدند، خمپاره زماني بالاي سر پا پر تركيد و كبوتر انگار تكه سنگي سقوط كرد بين دو خاكريز. بعد هم باراني از گلوله هاي سنگين بود كه روي خاكريز فرو ريخت.آتش كه سبك شد، دارعلي ياد موسي افتاد. از زمان سقوط پا پر او را نديده بود. خودش را كه به سنگر موسي رساند، سنگر را خالي ديد.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1805]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن