واضح آرشیو وب فارسی:فارس: در مراسم نقد آثار بزرگسال «صحرايي»؛ اكبرپور: استناد ماجراها، دست و پاي تخيل نويسنده را بسته است
خبرگزاري فارس: «حميد اكبرپور» درباره داستانهاي كوتاه «اكبر صحرايي» گفت: استناد ماجراها، دست و پاي تخيل نويسنده را بسته است و در بعضي موارد داستانها به شرح دلاوري ها، جانبازيها و گاهي حتي در حد گزارشي از شهادت رزمندهاي تنزل مييابند.
به گزارش خبرگزاري فارس، مجموعه آثار «اكبر صحرايي» داستاننويس دفاع مقدس در حوزه بزرگسال با حضور «حميد اكبرپور» نويسنده دفاع مقدس و منتقد ادبي و «ساناز مجرد» مدرس دانشگاه و منتقد ادبي در فرهنگسراي كتاب شيراز برگزار شد.
در اين نشست كه به همت سرويس فرهنگي روزنامه افسانه شيراز برگزار شد، «حميد اكبرپور» به نقد و بررسي مجموعه داستانهاي كوتاه اكبر صحرايي پرداخت.
وي در ابتداي بحث گفت: آثار اكبر صحرايي رابه طور كلي مي توان درسه بخش داستان كوتاه، رمان جنگ براي نوجوانان و رمان بزرگسالان بررسي كرد. در بخش داستان كوتاه اكبر صحرايي با تكيه بر تجربه ي شخصياش در سال هاي جنگ هشت ساله و بهرهگيري از تاريخ شفاهي جنگ (اعم از خاطرات مكتوب و شفاهي) با نگاهي واقع گرايانه ميكوشد خوب و بد جنگ را به رخ خواننده بكشد تا خود زيباييها، حماسهها ، و شكستها را به قضاوت بنشيند.
وي در ادامه به زمينه حضور صحرايي در جامعه ادبي اشاره كرد و افزود: اكبر صحرايي با مجموعههاي داستان كوتاه كانال مهتاب (1378) و هزارونه (1379) خود را به جامعه ادبي كشور معرفي كرد. دو مجموعه داستاني كه از لحاظ عناصر داستاني، مضمون، نوع روايت و نگاه نويسنده به مقوله جنگ، بسيار به هم نزديكند و به نوعي در ادامه يكديگر هستند. داستانهاي اين دو مجموعه معمولاً با راوي اول شخص و توصيفات بعضاً طولاني و مخل داستان روايت مي شوند، خاطرهاي مستند از يك شهيد و يا رزمنده را بيان مي كنند و فاقد نگاه و ايده تازهاي در مقوله جنگ هستند.
اكبرپور گفت: نويسنده به عنوان يك شخص مستقل حضور چنداني در داستانها ندارد و حضور او تنها در زمان انتخاب خاطره، ملموس و تاثير گذار است. به تعبير ديگر، استناد ماجراها، دست و پاي تخيل نويسنده را بسته است و داستانها به شرح دلاوريها، جانبازيها و گاهي حتي در حد گزارشي از شهادت رزمندهاي تنزل مييابند.
وي در ادامه تكامل اكبر صحرايي در داستان نويسي را مورد توجه قرار داد و تصريح كرد: بعد از چاپ اين دو مجموعه، خود نويسنده نيزدر عمل به اين اشكالات اساسي پي مي برد و در اقدامي جالب به رفع آن مي كوشد. او داستانهايي كه قابليت بهتر شدن را دارند، جراحي مي كند و با تغييرات و ويرايش اساسي، بلافاصله در مجموعه هاي بعدي به چاپ مي رساند. مثال روشن اين نكته داستان (سيگار دامادي) است. اين داستان نخستين بار در كتاب كانال مهتاب به چاپ رسيد. داستان با توصيفات طولاني از زمين و آسمان دشت عباس آغاز ميشود و پس از دو صفحه توصيف مخل، ماجراي اصلي مطرح ميشود.
اكبرپور تصريح كرد: همين داستان در خمپاره خواب آلود هم به چاپ رسيده با اين تغييرات كه دو صفحه ابتدايي داستان به طور كلي حذف شده است. شخصيتهاي اضافي از داستان رفتهاند. داستان در نقطه اوج و به تعبيري به هم خوردگي تعادل، آغاز مي شود. بار طنز بيشتر ميشود و در نهايت داستاني شسته رفته با پرهيز از شعار زدگي به مخاطب ارايه ميشود.
اين داستاننويس سپس به نمونههايي از آثار صحرايي اشاره كرد و گفت: اين شيوه را اكبر صحرايي درباره مجموعه هاي بعدي نيزا جرا كرده است و داستان هايي نظير (خيابان پير)، (آنا هنوز هم مي خندد) ، (نامه هاي صليب سرخ) ، (غريبه) ، (تاريخ) ، (صندوق پستي 1818)، (مي شماريم تا يازده)، ( كاش پرسيده بودم) و .... را در دو كتاب با دو نوع پرداخت متفاوت ارايه كرده است كه به نظر براي علاقمندان نوپاي داستان كوتاه مي تواند نوعي آموزش عملي داستان نويسي باشد. در واقع راوي حماسههاي واقعي جنگ در مجموعه هاي اول و دوم، رفته رفته به نويسندهاي تحليلگر و جامعنگر تبديل ميشود. نويسندهاي كه نميخواهد صرفاً گزارشگر زيباييهاي جنگ باشد. او آگاهانه نگاه دوربينش را از جبهه خودي به جبهه دشمن مياندازد و با نگاهي منطقي و انساني آدمهاي دو طرف خاكريز را به تحليل مينشيند و نوعي همذات پنداري و همدردي با آنها را به مخاطب منتقل مي كند.
نويسنده رمان شكارچي پرندگان همچنين وجود رگههاي طنز در آثار صحرايي و استفاده هوشمندانه او از اين ويژگيها را از نقاط قوت كار وي دانست و افزود: يكي از شاخص هايي كه در مجموعه داستانهاي كوتاه اكبر صحرايي حايز اهميت است، مقوله طنز است . از همان نخستين داستان از نخستين مجموعه او (كانال مهتاب ) رگههايي از طنز، مخاطب گريز پاي آثار جنگ كه سابقهاي كليشه اي از اين دست آثار دارد، به خود جلب مي كند. طنزهاي اكبر صحرايي در ابتدا بيشتر كلامي است اما همين مختصر هم از يك طرف به آشناييزدايي ذهن مخاطب كمك مي كند و از طرف ديگر استعداد ذاتي نويسنده را در اين زمينه سخت و دشوار، آشكار ميكند. همين رگههاي طنز كلامي در آثار اخير صحرايي و به ويژه در كتاب (آنا هنوز هم مي خندد) به تكامل ميرسد و موقعيتهاي طنز كم نظيري را در فضاي جنگ ترسيم مي كند. فضايي كه شايد خيلي ها هنوز نمي خواهند ذرهاي از تقدس آن كم شود.
اكبرپور يكي ديگر از شاخصههاي آثار صحرايي را شكار لحظهها و سوژه هاي بكردانست و توضيح داد: نگاه اكبر صحرايي از هر چيز كوچكي يك داستان بيرون ميكشد. گاهي يك ديالوگ و حتي يك نگاه مثلاً داستان يك تكه بلور از كتاب كانال مهتاب ميتواند يك داستان باشد. نمونههاي اين موقعيتهاي بكر و نادر در مجموعه آثار او كم نيستند كه در اين مجال مختصر مي توان به داستان هاي (بچرخ تا بچرخم) ،(كارت شناسايي) ، (غريبه اي با لباس غواصي ) ، (ناشناس) ، (رو به ميهن) ، ( حمام) ، (نرگس خواهرم) ، (كي انتقام بگيرم) ، (آبگوشت كبوتر پاپر) همگي از كتاب (آنا ...) و .... اشاره كرد.
اكبرپور در پايان گفت: اگر بخواهيم شيوه نويسندگي اكبر صحرايي در داستان كوتاه را با نمونه هاي خارجي آن بسنجيم ، نگاه او به داستان كوتاه، نزديك به دو نويسنده بزرگ در گذشته آنتوان چخوف و ارنست همينگوي است. همان طور كه مي دانيم داستانهاي چخوف بر اساس تجربه و عينيت بنا شده و برش كوتاهي از زندگي با كمترين پيچيدگي در پيرنگ است. او واقعه ي كوچك مجزايي را انتخاب و با رنگ آميزي پر احساس، ارزش و اهميت آن را آشكار مي كرد، در حالي كه به شدت در ايجاد و اختصار كلام مي كوشيد و داستان را بازوايد و جزييات بي ربط پر نميكند. از سوي ديگر هم همينگوي با تكيه بر ديالوگ هاي فشرده، كوتاه و موثر آن هم بر گرفته از تكيه كلام ها و اصطلاحات روزمره، شخصيتهاي باورپذيري را ميسازد و با نثري ساده و با جملاتي كوتاه و رسا، بدون هيچگونه پيچيدگي و ابهام داستان را پيش مي برد .
* نويسنده فرصتهايي در متن ايجاد كرده تا خواننده مطابق با ميل خود و نوع ديدگاهش به برداشت معني دست يابد
«ساناز مجرد» مدرس دانشگاه و منتقد پيرامون رمان «پرونده 312» بيان داشت: اين داستان شامل دو بخش ميشود. بخش اول رمان به حادثه ترور آيت الله دستغيب و حوادث انقلاب تا 22 بهمن و هر آنچه در شيراز رخ داده از ديدگاه نادر به عنوان پاسداري محافظ آيت الله دستغيب اختصاص دارد. بخش دوم به زندگي نادر از مهر 55 تا آذر 56 و موقعيت او به عنوان يك نظامي فعال در ساواك كه جاسوس نفوذي در بيت آيت الله دستغيب است ميپردازد.
وي در ادامه با اشاره به قالبهاي متنوع روايت داستان افزود: هر قالبي آنگاه درخشان ميشود كه در رساندن موضوع داستان و تبيين جوانب آن با موضوع هم خواني داشته باشد. قالب روايت رمان 312 گزارش است. اين شيوه به سبب آنكه نويسنده قصد بازسازي صحنه به صحنه بخشهايي از تاريخ را دارد بسيار مفيد است. داستان از تاريخ 23 آذر 60 يعني سه روز پس از شهادت آيت الله دستغيب آغاز مي شود. خواننده اگر به احتمال قوي از تاريخ به محتواي فصل اول پي نبرد با قرارگرفتن در جريان خواب نادر و توصيف صحنهها در مييابد كه رماني كه پيش رو دارد قراراست چگونه محتوايي داشته باشد.
اين منتقد روشن شدن ساختار داستان را دليلي براي انصراف خواننده عادي از ادامه دادن داستان دانست و گفت: با توجه به اين كه خواننده نتيجه اين كشمكش را ميداند و اطلاع دارد كه شخصيت به كدام سمت سوق پيدا مي كند مي تواند حدس بزند كه روند داستان به چه شكل پيش ميرود. با اين كه خواننده تا پايان خلاف آنچه ميانديشيده و از روند داستان انتظار داشته نميبيند ولي چند نكته در پردازش اثر نبايد از ديدگاه مخفي بماند شخصيت نادر (اتابكي) شخصيتي ساده نيست كه بتوان به راحتي تغييرات او را پذيرفت .
اين مدرس ادبيات ادامه داد: شخصيت پيشبيني كننده اصولاً شخصيت پيچيدهاي است و نميتوان از آن به سادگي گذشت. اكنون بازگرديم به اين مطلب كه چگونه خواننده اين تغيير را با كمال ميل مي پذيرد؟ شخصيت داستان با پيشينه مذهبياي كه دارد كاملا آمادگي بريدن از هر آنچه پس از آن در اثر تلقين و آموزش فرا گرفته است دارد. چرخش او يك تغيير وضعيت كاملاً طبيعي است. او به اصل خود رجوع مي كند و به دامن همان چيزي باز مي گردد كه تحت آموزش هاي ساواك بايد آن را كنترل مي كرد. اكنون ميتوان وضعيت شخصيت را به گونهاي ديگر مورد بررسي قرار داد شخصيت نادر با دو جنبه قابل شناخت است اول از لحاظ وضعيت اجتماعي و دوم از لحاظ ديدگاه شخصي نسبت به وضعيت خود.
وي در نهايت شخصيتپردازي در رمان پرونده 312 را بينقص توصيف كرد و ادامه داد: نويسنده فرصتهايي در متن ايجاد كرده تا خواننده مطابق با ميل خود و نوع ديدگاهش به برداشت معني دست يابد. نحوه چينش بخشها در هر دو دفتر به گونه قابل ملاحظهاي منطقي است با اين حال در بين تمام بخشها بخش پنج و شش از دفتر اول زايد مينمايد هر چند هر دو بخش پرداختي قوي و زيبا دارد در اين دو بخش راوي اول شخص ناگهان تغيير ميكند و واگويهها و حالات دختر جواني كه به قصد ترور آيت الله دستغيب در كوچه پس كوچهها انتظار است ترسيم شده است. مجرد اظهار داشت: صحنه پردازيها بي نقص است ولي به واقع جايي در محور داستان كه بر تحول شخصيت نادر متمركز است ندارد. از ديگر ايرادهاي وارد تغيير مداوم زاويه ديد از اول شخص به سوم شخص و گمراه كردن خواننده است. مجرد در نهايت رمان 312 را داستاني ساختمند دانست كه كمتر خطاي پردازشي داشته است.
انتهاي پيام/
جمعه 8 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]