تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 10 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مهدى طاووس بهشتيان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802973143




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دل نوشته(4)
دل نوشته(4) مقتدای مسیح علیه‏السلام سید عبدالحمید کریمییا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست که مغیلانِ طریقش گل و نسرین من است آقای من مهدی(عج)، همان امامی است که عیسی ابن مریم، مأمومش خواهد بود. همان است که عمر دراز خضر، در برابر عمر بلند حضرتش کوتاه است.همان است که تصوّر ظهورش، در ردیف تصور وقوع قیامت است.مهدی(عج) همان است که در مدت سلطنت چندین و چند ساله‏اش از فرط عدالت، بسیاری در بسیار، حکومت علی‏وارِ او را تاب نیاورده و از حکومتش می‏گریزند. مهدی(عج) همان است که ارواح مردگان به گاه ظهورش، قیام قائم آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را به یکدیگر مژده می‏دهند. مهدی(عج) همان موعودی است که نه‏تنها شیعه، که مسلمانان، مسیحیان، کلیمیان، زرتشتیان، برهمائیان، هندوها، ژرمن‏ها، اِسلاوها، همه و همه معتقدند که: «او خواهد آمد». «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ؛ و ما در زبور داوود، از پس همه کتاب‏های آسمانی گذشته، نوشته‏ایم که سرانجام زمین را بندگان شایسته ما صاحب شوند».یابن الحسن! بیا که شد از روز غیبتت دنیا پر اضطراب و جهان در مخاصمه و سواری خواهد آمد!نزهت بادیـ از آن یکه‏تاز غریب نوازِ صحراهای بی‏ساز، در تماشاخانه یاد تاریخ، چیزی نمانده جز یک راز؛ راز کودکی که در پیشتازی صف نماز عقل بزرگان طایفه، پنهان شد از دیدگان عقولِ باز! تا کی که بازگردد آن فارِسُ الحجاز!؟ـ از آن کماندار نامدارِ سرزمین‏های سر به دار، در قوس ابروان فلک، چیزی نمانده جز یک خار!که تیری است برای آخرین کار، که یادگار بماند در این گنبد دوّار، عشق آن حیدر کرّار!ـ از آن منصور سلحشورِ معرکه‏های نبرد کور، در غنائم سال‏های دور، چیزی نمانده جز یکخط عبور! که راهی است به سوی نور.ـ از آن دیده‏بان نهانِ سنگرهای ادیان، در زمان دلق پوشان ریاکار جهان، چیزی نمانده جز غم هجران!در آه غربت دین‏داران!ـ از آن میرعباس ناشناسِ شهر مردمان ناسپاس، در میان ازدحام عوام الناس، چیزی نمانده جز عطر گل یاس! که فقط می‏رسد بر مشام دل‏های حساس.ـ از آن شهسوار غصه‏دارِ کوچه‏های داغدار، در خاطره هر علمدار، چیزی نمانده جز غُبار دستار! که با نسیم انتظار، می‏کند دل روزگار را از عشق، سرشار.ـ و از آن موعود مسعودِ عصر نمرود، در ترنم هر سرود، چیزی نمانده جز بوی عنبر و عود و غزل‏های آسمانی داوود!تا فرا رسد وقت معهود، لحظه موعود.پس بر آن نرگس جادو که دل از باغ ربود، صلوات و درود!بانوی صُبحنزهت بادیآن شب که در ضیافت نورانی رؤیایت، به تماشای بانوی آفتاب نشستی، نمی‏دانستی که بخت خواب زده‏ات، تو را به چه هوشیاری مستانه‏ای کشانده است و قلم عشق بر پیشانی تقدیرت چه خطوطی رقم زده است!حتی از پنجره خیالت هم نمی‏گذشت که روزی بیاید و خورشید، از مشرق چشم‏های تو بر عالم بتابد. فقط وقتی تو را نرگس نام نهاد، احساس کردی عطر و بوی گل گرفته‏ای و به جای قطرات عرق، چکه‏های گلاب از چهره‏ات جاری شده است؛ بی آن‏که بدانی «نرگس» نام گلی در مُصحف باغ آل طه است.در انتظار شنیدن آیه‏های امید، عقیق دلت به خون نشست و رخسار بهاری‏ات به خزان فراق، زرد شد و به جای پاسخی برای ابهام چشم‏های سلطنتی روم، دیده بر هم می‏گذاشتی تا شاید دوباره به آن خیال مبارک راه یابی!اما چیزی نگذشت که در ملکوت بیداری نگاهت، قاصدی از سرزمین یار آمد تا تو را به زیارت صبح ببرد. و تو به اندازه پلک بر هم زدنی، از دالان تاریکی شب جهلت به معبر درخشان اسلام مشرّف شدی و در پناه اسم یک مرد آسمانی، که حُسن سلوکش، نوازش دل غریبان بود، به عقد یازدهمین ستاره درآمدی!خانه‏ات به بزرگی کاخ پدری‏ات نبود، اما همیشه بوی گل می‏داد و شوکت باغ را درنظرت خیال‏انگیز می‏نمود؛ اگرچه هنوز نمی‏دانستی که طلوع‏مهر، از بام خانه کوچک خوشبختی تو خواهدبود.برای تو همین دلخوشی بس بود که وقتی امامت، تو را به حضور می‏طلبید، تمام وجودت سراسر عشق می‏شد، اما سرزمین طور قلب تو مقدس‏تر از آن بود که قصه نیکبختی‏ات، به همین نقطه نور، ختم شود. سینه سینای تو منتظر انکشاف حضور حق بود و تو از این حس مسعود، به وجد می‏آمدی!... و دانستی که امانتدار وارث بانوی رؤیاهای دخترانه خود هستی!و دوباره وجودت غرق بوی گل شد، گل نرگس!نقاب غیبتسید عبدالحمید کریمیآن‏گاه که تو آمدی آقا! نور حضور سراسر سرورت، دل سیاه از شب دیجور می‏درید. آن‏گاه که تو آمدی، نسیم سحرگاهان، از کمینگاه کوه‏ها به سوی شهر «سُرَّ مَنْ رأی» وزیدن گرفت.آن‏گاه که تو آمدی، چکاوکان خوش الحان، به نغمه‏سرایی عطر دل آویزت مدهوش شدند.آن‏گاه که تو آمدی، آبشاران سنگی، به کوفتن طبل بشارت، به سماع صوفی، قدح صافی درکشیدند و قمریان، جارچیان شکفتن مبارک تو شدند.زمانی نپایید که مردانِ سیاه، کوی به کوی، معبر به معبر و خانه به خانه از پشت اندیشه‏های کبود، خاموشی تو را زوزه می‏کشیدند تا این چراغ نو شکفته، خلیفه خدا را و نور چشم اولیاء خود را همچون پدران شریفش، به شهادت رسانند.فقُتِلَ مَن قُتِل و سُبیَ مَن سُبِی و اُقْصِیَ مَن اُقْصِیَامّادور باد که سنت خدا چنین باشد که زمین از «حجت» خالی بماند«لَوْلاَ الْحُجَّةُ لَساخَتِ الْاَرْضُ بِأَهْلِها»که اگر «حجت خدا» لحظه‏ای در زمین نباشد زمین، اهلش را در کام خویش فرو می‏برد. و این چنین، چشمه نور از دید دیدگانِ شورِ اصحاب شرور، رخ در نقاب غیبت کشید؛ «اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» تا آن زمان که فقط خدا از آن آگاه است. و امام حسن عسگری علیه‏السلام ، خدای موسی بن عمران را به نیازش می‏خواند و فرزند بی‏همتا و یگانه خویش را به دستان با کفایت روح‏القدس می‏سپارد.گفتم: که روی خوبت از من چرا نهان است گفتا تو خود حجابی ورنه رُخم عیان است گفتم: که از که پرسم جانا نشان کویت؟ گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی‏نشان است به امید آن روز که بیایی و نقاب از چهره برکشیده، عیان بر ما بتابی.
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 299]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن