واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
توسّل(قسمت دوم) نويسنده: هاشمي نژاد ج)سمهودی[1] درباره ی توسّل زائر به پیامبر می گوید[2]: «بدان كه استغاثه از رسول اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و مقام و منزلت او را در پیشگاه خدا به شفاعت بردن، كار انبیا و رسولان بوده و سیره ی صلحای گذشته در همه حال، استقرار بر همین داشته است كه چه در حال حیاتِ آن حضرت و چه بعد از وفات، چه در عالم برزخ و چه در قیامت، و حتّی پیش از خلقتِ آن حضرت نیز توسّل و استشفاع به او، سیره ی پیامبران بزرگ خدا بوده است.» مردی از اعراب بادیه نشین به محضر رسول اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ شرف یاب شد و با انشای چند بیت شعر، آن حضرت را وسیله ی طلب باران از خدا قرار داد و وقتی به این بیت رسید: و لیس لنا إلّا الیك فرارنا و أین فرار الخلق إلّا الی الرّسل ما، جز فرار به سوی تو راهی نداریم، جز به سوی پیامبران خدا به كجا ممكن است مردم روی آورند؟! پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از جابرخواست و در حالی كه از شدّت اندوه و تأثّر، ردای خود را به زمین می كشید؛ بالای منبر رفت و پس از ایراد خطبه ای، دعای باران نمود و به دعا ادامه تا هوا بارانی شد و باران فراوانی نازل گردید.[3] این مرد عرب برای طلب باران به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ متوسّل شد و حضرت هم خاسته ی او را اجابت كرد و دعا نمود و باران نازل شد. سمهودی می نویسد: بعد از وفات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، مردم مدینه دچار خشك سالی سختی شدند. شكایت به عایشه ـ همسر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بردند و از وی راهِ چاره ای خواستند. او گفت: رو به سوی قبر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ آورده و از سقف قبر مطهّر، روزنه ای به سوی آسمان باز كنید، به طوری كه حایلی بین قبر شریف و آسمان، باقی نماند. طبق دستور عمل كردند، در نتیجه، باران فراوانی نازل شد و گیاهان روییده و شتران فربه شدند. سپس سمهودی از زین الدین مراغی نقل كرده كه می گوید: باز كردن روزنه از قبر شریف پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به هنگام خشكسالی و قحطی، سنّتی است كه اهل مدینه آن را حفظ كرده اند و به آن، عمل می كنند. در قسمت پایین قبّه ی منّوره از جانب قبله، دریچه ای می گشایند، (اگرچه سقف، بین قبر مطهّر و آسمان حایل باشد.) سپس سمهودی می گوید: امروزه سنّت اهل مدینه، بازكردن دری است كه در قسمت پیش روی شریف از روضه ی منّوره واقع شده است.[4] د) ابن عبدالبّر مالكی می گوید: مردم در زمان عمر به قحطی دچار شدند. مردی از مسلمانان نزد قبر مطهّر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آمد و گفت: «یا رسول الله استسق لامّتك فانّهم قد هلكوا؛ ای پیامبر! برای اُمّتت طلب باران كن كه هلاك شدند.»[5] این مرد توسل به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نمود و هیچ كس مانع او نشد و به او اعتراض نكرد كه چرا پیامبر را شفیع، برای طلب باران قرار دادی. هـ ) ابوبكر كنار قبر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ می آمد و می گفت: «یا محمّد إنّی أتوسّل إلیك؛ ای رسول خدا! من به تو توسّل می جویم».[6] این خبر بیانگر این است كه توسّل به قبر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، سیره ابوبكر بوده است. مردی در زمان خلافت عثمان، به خاطر حاجتی، چند مرتبه به دارالخلافه مراجعه نمود، اما عثمان به او توجّهی نكرد. آن مرد حاجتمند، روزی به عثمان بن حُنیف ـ كه از اصحاب پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بود ـ برخورد و از بی مهری عثمان، به او شكایت كرد. ابن حنیف گفت: وضو بگیر، در مسجد دو ركعت نماز بخوان و سپس بگو: «اللهم إنی أسئلك و أتوجه إلیك بنبیّنا محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ نبیّ الرحمه، یا محمّد إنی أتوجه بك إلی ربّك أن تقضی حاجتی» و حاجت خود را ذكر كن. مرد رفت و طبق دستور او عمل كرد. سپس به در خانه ی عثمان بن عفّان آمد. این بار، تا رسید، دربان جلو آمد و دست او را گرفت و نزد خلیفه برد و روی مسند عثمان، كنار وی نشانید و عثمان از حاجتش سؤال كرد و خواسته های او را برآورده كرد و به او گفت: هر زمان، هر حاجتی داشتی نزد ما بیا و از ما بخواه. آن مرد، با حاجت روا شده به دیدار عثمان بن حُنیف رفت و به او گفت: خدا به تو پاداش نیك دهد كه درباره ی من نزد عثمان شفاعت نمودی. ابن حُنیف گفت: به خدا قسم من نزد عثمان از تو شفاعتی نكردم. ولی رمز كار این است كه من روزی در محضر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بودم. مرد نابینایی وارد شد و از زوال نور چشم خویش شكایت كرد. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «اگر بخواهی، دعا می كنم ـ كه چشمت بینا شود ـ و گرنه صبر كن (تا اجر ببری)» آن مرد گفت: ای رسول خدا! كسی ندارم كه دستم بگیرد و راهم ببرد. لذا كار بر من دشوار شده است. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به او فرمود: «وضو بگیر و دو ركعت نماز بجا آور و پس از آن، خدا را با این جملات بخوان! اللّهم إنّی أسئلك و أتوجه إلیك بنبیّنا محمّد...» ابن حنیف گفت: بخدا قسم، ما هنوز در محضر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مشغول سخن گفتن بودیم و از هم جدا نشده بودیم كه همان مرد وارد مجلس شد، در حالی كه بینا شده بود به طوری كه گویا نابینا نبوده است.[7] از روایت فوق استفاده می شود: 1 . جواز توسّل به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در حیات آن حضرت؛ 2 . جواز توسّل به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ پس از وفات آن حضرت؛ 3 . جواز حاجت خواستن از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ چه در زمان حیات و چه پس از وفات، چنان كه جمله ی «یا محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ إنّی أتوجّه بك الی ربّك أن تقضی حاجتی» گواه بر مدّعاست.[8] 6 . بركات توسّل به امام حسین ـ علیه السلام ـ بركات و خیرات مجالس توسّل به سالار شهیدان، حضرت ابا عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ بیش از آن است كه قابل شمارش باشد؛ به دلیل این كه در تاریخِ طولانیِ مجالسِ عزاداری آن حضرت، كرامات و بركاتِ فوق العاده ای از این محافل دیده شده كه جمع آوری آن ممكن نیست. جاذبه ی عشق حسینی به قدری زیاد است كه به مجرد حلول ماه محرّم، اقشار مختلف از پیر و جوان و زن و مرد، لباس عزا بر تن كرده و به سوی مجالس عزای آن حضرت، رهسپار می گردند. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ در دل مؤمنین آتشی روشن می كند كه هیچ گاه سرد نمی شود.» امام خمینی(ره) می فرمود: «ما هر چه داریم از گریه داریم»؛ و این، یك حقیقت غیر قابل انكار است. سیل خروشان مردمِ سوگوار در ایام پرشور محرم و صفر به سوی مساجد و تكایا و حسینیّه ها می آیند و مبلّغینِ مكتب ولایت، معارف حقّه را به آنان می آموزند و مؤمنین را به وظایف دینی خود آشنا می گردانند. اكنون برای تشویق و ترغیب مبلّغین گرانقدر، حدیث ذیل را نقل می كنیم تا این عزیزان، بیشتر به ارزش كار خود پی ببرند و گام هایشان در طریق ترویج مكتب ولایت و گریه ی بر سیدالشهدا ـ علیه السلام ـ استوارتر گردد. در «لهوف» سید بن طاووس، مسطور است: «من بكی و أبكی فینا مأئه فله الجنّه و من بكی و أبكی خمسین فله الجنّه و من بكی و أبكی ثلاثین فله الجنّه و من بكی و أبكی عشرین فله الجنّه، و من بكی و أبكی عشر فله الجنّه، و من بكی و أبكی واحداً فله الجنّه و من تباكی فله الجنّه» پی نوشت:[1] . عالم معروف شافعی و متوفّای 911 هجری. [2] . وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، سمهودی، ج 1، فصل سوم، ص 560. [3] . كشف الارتیاب، ص 310. [4] . وفاء الوفاء، ج 1، ص 560. [5] . الدّعوه الاسلامیه، ج 2، ص 207. [6] . الدعوه الاسلامیه، ج 2، ص 207. [7] . وفاء الوفاء، ج 4، ص 1373، و كشف الارتیاب، ص 311. [8] . التوسل و الوسیله، ابن تیمیّه، ص 92 ـ 98. منبع: ره توشه راهيان نور
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 290]