محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830857659
ورزش رسانهاي(قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ورزش رسانهاي(قسمت دوم) مترجم: سعيد جعفري مقدم به اعتقاد عموم صاحبنظران، برخورد رسانهها با اين موضوع با شيوه رويارويي آنان با مسأله رفتارهاي انحرافي، بزهكاري، نظم و قانون، مطابقت داشت. اوباشگري فوتبال موهبتي است براي رسانهها، بويژه نشريات، به نحوي كه نشريات براي يافتن ماجراهاي شلوغ و صداهاي انفجار با يكديگر و با تلويزيون رقابت دارند و شيوهاي كه با توسل بر آن با اوباشگري فوتبال برخورد ميكنند، پيامدهاي مهمي براي خود اين پديده و نيز براي برخورد با مسايل نظم و قانون در پي خواهد داشت. نشريات در تدوين محاسبات خود نوعاً به مقدار زيادي به سخنگويان و مديران باشگاههاي فوتبال، انجمنهاي فوتبال و ليگ فوتبال، پليس، قضاوتها و نظرات قاضيان دادگاهها، سياستمداران و اختيارات قانوني موجود براي جابهجايي افراد تكيه ميكنند. گزارشهاي صورتجلسه دادگاه و بويژه بيانيههاي قضايي و نيز جزييات احكام صادره با آب و تاب زيادي مورد بحث قرار ميگيرد. آنچه مطبوعات برگزارشهاي خود ميافزايند وراي اصول آنها براي انتخاب، تركيب حساب شدهاي از واژگاني كليشهاي است كه حاميان جوان طبقه كارگر فوتبال را با اتهاماتي نظير «حيوان» يا «ديوانه»، بدنام و بيآبرو ميكند. اين كار با تشديد مشكل و بيش از حد ساده انگاشتن دلايل آن، توجه افراد را از پرسشهايي درباره دلايل وقوع رويداد دور مينمايد و در عوض بر «تهديدهاي ايجاد شده براي جامعه» و نحوه اعمال سركوب متمركز ميشود. دهة 1970 با تيترهايي نظير تيترهاي زير آغاز گرديد: «زبالهها!(120) حيوانها!(121») (روزنامه ديلي ميرور)؛ «اين جانيها را تارو مار كنيد!»(122)، «جنايت در فوتبال»(123)، «آنها را تنبيه كنيد»(124) و «علاقهمندان ديوانه ميشوند»(125)(روزنامه سان). در اواسط دهه 1980، رسانهاي مشاهده شد كه نتايج كشندة يورش حاميان تيم «ليورپول» به حاميان تيم «يوونتوس» در استاديوم «هيسال» در «براسل» را كاملاً بيپرده و آشكار با جزييات تصويري ارايه نمود. همچنين انتقادات شديد (و سخنراني استعارهآميز) نخست وزير انگلستان عليه خشونت و اوباش و نيز تهديد متخلفان به اقدامات تنبيهي را پخش نمود. عكسهاي رنگي و تصاوير ويديويي مكمل اين مطالب و بيانگر بيفكري و خشونتي وحشتناك بود. نوعي از عكسهاي منتشر شده تصويري از خشونت ابلهانه را به گونهاي جذاب نمايش ميداد. اين تصاوير كه با عنوان «تصاوير مشتپراني» بطور مكرر مورد استفاده قرار گرفت؛ چهره تماشاگري را در نماي نزديك نشان ميداد كه (در جريان مسابقه) مشتي بر گوشة چشمش خورده بود. تصوير ديگر، پليس جواني را از نماي نزديك سر و گردن نشان ميداد كه يكي از تماشاچيان مشت محكمي بر پايينگونه وي نواخته بود. اين تصاوير با اشاره به اينكه تعارضات مربوط به فوتبال فوقالعاده ضد اجتماعي، غيرعقلايي و وحشتناك است و اينكه تنها راه مقابله با آن اعمال سختتر و جديتر ومؤثرتر نظم ميباشد، منتشر ميگرديد. هنگامي كه دلايل بروز مشكل وارد بحث ميشد، رسانهها صرفاً بعنوان كامل كنندگان اين نمايش هيجانانگيز عمل ميكنند. راهحل اين مشكل آن است كه تمركز اصلي را بر محور توجه رسانهها بگذاريم. به حساب نياوردن قدرت و فرآيند انجام كار و منصوب نمودن مشكل صرفاً به عدم عقلانيتگرايي و ضعف اخلاقي و معنوي افراد كجرفتار نوعاً ناشي از ساخت رسانهاي مسايل است. مسايل پيچيدهاي كه در برگيرندة بينظميهاي زندگي شهري و بطور كلي تعارضات اجتماعي است.تلويزيون در اين زمينه استثنا نيست؛ اگر چه در مقايسه با نشريات، واژگان خشن كمتري را به كار ميبرد. مثلاً در يك بحث تلويزيوني در شبكه «بي بي سي» ضمن ارايه برنامه ورزشي شبانهاي كه به گزارش فوتبال اختصاص داشت؛ «گراهام تيلور»(126) مدير باشگاه فوتبال «واتفورد»(127) به گونهاي غيرقابل پيشبيني، با توجه به تجاري كردن بازي و نيز با اشاره به اينكه چگونه حاميان فوتبال منحرف ميشوند، به تبيين مشكل پرداخت و از موضوع اصلي برنامه دور شد. به محض اينكه «تيلور» به فساد بازي در اين محيط اشاره نمود، مفسر اين اشاره را بعنوان نوعي بازگشت به اوباشگري فوتبال تفسير نمود (در حالي كه تيلور اصلاً به اين موضوع اشاره نكرده بود) و بلافاصله دنبال سخن تيلور را گرفت و به كارشناسان اعزامي اشاره نمود كه براي تبيين مشكلات ناشي از اوباشگري در بازيها در ارتباط مستقيم با آنان قرار گرفته بودند. پس از آن تقريباً همه برنامه به بحث درباره ضرورت يافتن راهحلي براي اين مشكل و تدوين جرايم كيفري يا جزايي، اختصاص يافت. برنامة مشابه ديگري درITV طي سال 1980 به نحوي قاطعانهتر «تنزل فوتبال» را ناشي از اوباشگري ميدانست. در اين برنامه با يادآوري و پرسش مستمر مجري، شش نفر از ده كارشناس اعزامي، سخنگو يا تبيينكننده موضوع، با تقبيح و سرزنش اوباشگري، بعنوان راهحل، خواستار صدور احكامي سنگينتر براي اوباشان بودند. كارشناساني هم كه تلاش ميكردند به ساير دلايل ايجاد شده از سوي برخي از شركتكنندگان اشاره كنند، از طرف مجري كنار گذاشته ميشدند؛ مجرياني كه لازم بود به دستور كار از پيش تعيين شده خود پايبند باشند. اين كه اوباشگري فوتبال انعكاسي از تنزل اخلاقي در كشور است بخشي از اين دستور كار بود. در واقع به معنايي كنايهآميز بايد گفت در بريتانيايي كه از لحاظ اقتصادي و سياسي در حال تنزل است؛ همچنانكه هزينههاي اجتماعي به نحو فزايندهاي آشكار ميشوند؛ اوباشگري فوتبال در رسانهها نيز بعنوان جزيي از مجموعه «ديوهاي مردم عامي» به شمار ميآيد (ديوهاي ديگر عبارتند از: جيببرها، توزيعكنندگان و فروشندگان مواد مخدر، مهاجمان، اعتصاب كنندگان و تروريستها). عواملي كه به هر حال نشانههايي از تنزل در استانداردهاي اخلاقي جامعه و مسؤولان اين تنزل محسوب ميشوند. رسانهها با بدنام و بيآبرو كردن بخشي از جامعه بعنوان آدمهاي شرور و اوباش و با ارايه توصيههايي مبني بر استفاده از قدرت براي سركوبي بيشتر (بعنوان راهحل مشكل) نقش عمدهاي را در ايجاد سياستهاي اعمال قانون و ايجاد نظم ايفا نمودند. خشونت مربوط به فوتبال، جعل يا ابتكار رسانهها نيست. اين پديده مشكلي جدي با مفاهيم و نشانههاي سياسي است كه تنها به طبقه كارگر مربوط نميشود. نكته اين است كه مداخله رسانهها اثرات ايديولوژيك دارد: اين مداخله با ارتباط دادن موضوع به رعايت يا عدم رعايت قانون، در واقع تعارض اوليه بين گروههاي مسلط و زيردستان و بالاتر از آن مشكلات ايجاد شده ناشي از بحرانهاي كنوني را مورد بيتوجهي قرار ميدهد و تودههاي مردم را براي اجراي راهحلهاي ديكتاتوري بسيج ميكند، راهحلهايي كه به ظاهر ميخواهند گروههاي زيردست را از مخمصه نجات دهند. گاهي اوقات انسان به اين فكر وسوسه ميشود كه اگر خشونت فوتبال هرگز وجود نداشت، ابداع آن ضروري بود!فرديتگرايي و خصوصيگرايي با اين فرضيه افراد حرفهاي ورزش در رسانهها شكل گرفته است كه شخصيتها هسته منافع مخاطبين هستند، اينكه اين منافع با تفريح و سرگرمي حفظ ميشوند و اينكه اساساً ورزش دربارة نيل به موفقيت از طريق تلاش و مبارزه است. امروزه ورزش تا اندازه زيادي حول محور ويژگيهاي فردي و افكار و احساسات افراد شكل ميگيرد. البته رسيدن به اوج به هوش افراد بستگي دارد. اما بالاتر از همه پاداش رقابت و استقامت آنان مقادير هنگفت پول، شهرت، آبرو و جذبه است. ما ديدهايم كه حتي در يك بازي شبيه فوتبال كه كار تيمي فوقالعاده حايز اهميت است، توجه بر افراد متمركز ميشود. تجربيات جاري پوشش تلويزيوني انگلستان بيانگر آن است كه اين برنامهها معمولاً نماهاي نزديكي از بازيكنان و مشكلات، موفقيتها و شكستهاي آنان را نشان ميدهد. برخورد مطبوعات نيز اصولاً همينگونه است بجز اينكه آنان در رقابت با تلويزيون و روزنامههاي رقيب از شخصيتپردازي و هيجانسازي بيشتري استفاده ميكنند. تعارضي كه وجود دارد آن است كه شمار نسبتاً زيادي از عكسهاي مربوط به رشتههاي مختلف ورزشي عليرغم اشتغال ذهني نويسندگان متنهاي مربوط به آن، هرگز ميدان مسابقه را نشان نميدهند. در عوض آنها شخصيتها و ژستهاي بازيكنان در خارج از محيط بازي يا شوتهاي واقعي آنان را كه معمولاً تنها سرو شانههاي آنان را نشان ميدهد، و يا تنها نماهايي انفرادي از آنان را به تصوير ميكشند. متنهاي نوشته شده نيز اين زاويه ديد شخصيت گرا را كامل ميكنند. اين متنها متشكلند از جزييات زندگي شخصي، پيروزيها، موفقيتها و شكستها، عقايد و احساسات و جزيياتي از زندگي خصوصي و مهمتر از همه دستمزدهاي دريافتي بازيكنان. براي مثال، پوشش خبري جام «وايت من»(128) بر اين پرسش متمركز گرديد كه آيا مسيرشغلي «ويرجينيا ويد»(129)به سمت ارتقا است يا خير. خود روزنامهنگاران ورزشينويس نيز به همان اندازة شخصيتهاي ورزشي خودنمايي ميكنند. در بالاي بسياري از ستونهاي بخشهاي ورزشي روزنامهها عكسها يا تصاويري از نويسندگان اين ستونها قرار دارد و در آن احساسات، واكنشها و ارزيابيهاي نويسندگان به شيوهاي فوقالعاده انفرادي و شخصي مطرح ميشود. ارزشهاي سرگرمي و تفريح كه پايههاي بنيادين ورزش رسانهها هستند به موضوع ديگري نيز ارتباط مييابند. اين موضوع عبارت است از: فرآيند توسعه تاريخي از فردگرايي به سمت ارتقاي جايگاه خانواده بعنوان منشأ رفاه و سعادت فردي و دور شدن از اين ايدهآل كه فرديت از طريق فرصتهاي مشاركت گسترده در زندگي عمومي ارتقا مييابد. عارضه فردگرايي، خانوادهگرايي و خصوصيگرايي، سمت و سوي ايدهآلهاي طبقه كارگر را از حيثيت و اعتباري كه شايسته آن ميباشند به مفاهيمي ديگر سوق داده است. مفاهيمي مانند: حكم به استقلال فردي و زندگي مطابق با آمال و آرزوهاي فردي خود بعنوان معيار زندگي آبرومندانه؛ تا به اين ترتيب بتوانند به اندازه ديگران خوب باشند و تا حد امكان به خانواده خود خدمت كنند. اما نكته دوم آن است كه باورهاي سنتي قوي در فرهنگ طبقه كارگر وجود دارد كه زندگي تنها مسأله كار و آرزو نيست. آنها بايد از لحظات خود لذت ببرند. بنابراين، سرگرمي و تفريحي كه ميتوانند از آن لذت ببرند نيز از ارزش بالايي برخوردار است. اين پيام كه حفظ روابط با افراد از طريق به حداكثر رساندن مصرف در واحد خانواده لذتبخش است؛ تنش بين «حيثيت و اعتبار» و «لذت جويي» را كنترل ميكند. در همان زمان اين پيام آنان را در طبقهاي خاص همراه با ابعاد رقابتي و خودبينانة فردگرايي در يك كل منسجم، جاي ميدهد و در نهايت خصوصيگرايي و كسب رضايت فردي از طريق تفريح و آسايش، بعنوان روش مناسب زندگي، تجويز و توصيه ميشود. افراد حرفهاي ورزشهاي رسانهاي مايلند چنين فرض كنند كه رسيدن مخاطب به امكانات و شرايط بهتر به تواناييها و قابليتهاي آنان بستگي دارد و مخاطبان نيازمند آنند كه اشتياق و انگيزه خود را به كمك تفريح و سرگرمي حفظ كنند. اين ديدگاه با ايديولوژي مصرفگرايي و مالكيت خصوصي كاملاً سازگار است. عدهاي معتقد بودند ورزش بعنوان يك كل بايد به يك سرگرمي خانوادهمحور براي طبقات متوسط جامعه تبديل شود و افراد حرفهاي رسانهها در صف اول اين مبارزه اصلاحطلبانه بودهاند. يكي از تجارب روزمرهاي كه ارزش سرگرم كننده بودن را با صدايي بلند منتشر ميكند، سخنان و گفتگوهاي محاورهاي است كه در آن نشانههايي از «ارزش سرگرم كنندگي» وجود دارد و مستمراً اين سؤال مطرح ميشود كه آيا به حد كافي سرگرم كننده بود؟ سرگرمي با تجارب زبانشناسانهاي كه هدفش ايجاد تأثير و احساس عمل، هيجان و دلهره است نيز تقويت شده است. سرگرمي با اتكا بر «زبان ميدان نبرد» و بيان اصطلاحاتي مانند: «تكلها (مانع ايجاد كردن در برابر حريف) استخوان شكن هستند»، «مخالفان مضمحل شدهاند، صدمه ديدهاند و تحقير شدهاند» و اصطلاحاتي شبيه به «حمله رعدآسا»، «تندباد»، «شيپور حمله»، «گلها محكم كوبيده شدند»، «قدرت قهرمانان ورزشي آنان را به خط پايان سوق ميدهد»، «مخالفان نابود شدهاند» و... روز به روز زيادتر ميشوند. براي مقايسه ساختار زباني ورزش در رسانهها با عادات زباني متداول در ميان طبقه كارگر در اين كشور تاكنون هيچ كاري انجام نشده است. بعضي از كارهاي انجام شده در انگلستان با تجزيه و تحليل مطالب ورزشي نوشته شده در روزنامههاي «ساندي» و زبان مورد استفاده براي گزارش مسابقات فوتبال و نيز اوباشگري فوتبال، بر فقر ادراكي و واژگاني اين مطالب دلالت دارد. اين مطالب بجز چند استثناي زباني، حتي وقتي كه با نحوه استفادة ساير رسانهها از زبان مقايسه ميشود به گونهاي رسواگرايانه و آشكار، كليشهاي است. اين دايره واژگان محدود است و مرجع آنها به نحوي گسترده به مفاهيم عيني و واقعي باز ميگردد تا مفاهيم مجرد و انتزاعي؛ همچنين صفتها و قيدهاي نسبتاً كمي را در بر ميگيرد. آنچه كه در اصطلاحات زبانشناختي ميتوان بعنوان سخنان نثر تكراري، زياد نوشته شده و عبارات كليشهاي مبتذل طبقهبندي نمود؛ در اصطلاحات زبانشناسي - اجتماعي، رموز منحصر به فردي را تشكيل ميدهد. اينكه آيا رموز محدود شده را ميتوان تنها به ماهيت مخاطبين طبقه كارگر نسبت داد، مورد ترديد است. اما دلايلي وجود دارد مبني بر اينكه عرف ورزش با عرف و عادات طبقه كارگر مطابقت دارد. به هر حال، قلمرويي كه رموز زباني طبقه كارگر به آن محدود شدهاند، مورد بحث و ترديد است. به نظر ميرسد آنچه عرف ورزش در اصطلاحات زباني - اجتماعي ارايه مينمايد بيانگر تلاش بخشي از افراد حرفهاي ورزشهاي رسانهاي براي تبديل ورزش به سرگرمي براي مخاطبين طبقه كارگر است؛ تلاشي كه بطور كلي در جذب و حفظ مخاطب موفقيتآميز بوده است. رسانهها يكي از اولين پايگاههاي بازآفريني تقسيمبنديهاي جنسي و جنسيتگرايانهاند. تصوير مردان بعنوان شركت كنندگان در مسابقات و حتي بيشتر بعنوان افراد حرفهاي ورزش رسانهاي بيشتر از زنان در رسانهها نشان داده ميشود. بجز بخش گزارشهاي جنايي، بخشهاي ورزشي رسانهها احتمالاً يكي از مردسالارترين بخشهاي رسانهها است. عليرغم اينكه تعداد زنان شركت كننده در ورزش رو به افزايش بوده است، بطور كلي منافع ورزش در ميان زنان بيشتر بوده است و بالاتر از همه شمار قابل توجهي از ستارگان ورزشكار را زنان تشكيل ميدهند. تعداد كمي از زنان توانستهاند به اين محدودة رسانهاي مردانه وارد شوند. آنان نيز كساني بودهاند كه كارشان به تهيه گزارش و تفسير درباره ورزشكاران زن محدود شده است. اين واقعيت ثابت شده است كه ورود زنان حرفهاي به عرصه ورزشي رسانهها دشوارتر از ورود آنان به عرصه ورزش است و اين معيار شايستهاي است كه نشان ميدهد ورزش رسانهاي نقش فوقالعاده محافظهكارانهاي را در بازتوليد نابرابري سن زنان و مردان ايفا مينمايد. بدون شك گزارشگران مرد در ورزشهايي مانند كريكت (نوعي گوي بازي) و فوتبال كه در انحصار مردان است حضور دارند و انتظارات اكثريت مخاطبين و ضرورت ارضاي اين انتظارات، رسانهها را با الگوهاي قالب تقسيم و تمايز جنسيتها سازگار مينمايد. اما مردان در بيشتر مواقع فعاليتهاي ورزشي زنان را نيز گزارش و تفسير ميكنند. براي ورزشهاي متداول در ميان زنان ميگوييم تنيس يا ژيمناستيك زنان. اما در مقابل آن، كريكت زنان متداول نيست و حتي براي اين ورزشها نيز غلبه با گزارشگران و مفسرين مرد است. بنابراين، تصوير زنان در ورزشهاي رسانهاي عمدتاً بوسيله مردان شكل ميگيرد. تجربه ساير بخشهاي رسانهها مبين آن است كه اگر بيشتر زنان در قسمتهاي ورزشي رسانهها مشغول به كار ميشدند، طرز تلقيهاي كليشهاي جنسيتگرايانه ضرورتاً از بين نميرفت، بلكه آنچه احتمالاً تغيير ميكرد سختگيري محافظهكارانهاي است كه ورزش رسانهاي با توسل بر آن به كار خود ادامه ميدهد.تصورات جنسيتي در ورزشهاي رسانهاي به بازآفريني الگوهاي متداول سلطه مرد ميپردازند. اين بازآفريني با تأكيد قاطعانه بر بحث و تجربة خانوادهگرايي و گرايش به خصوصيگرايي انجام ميشود. ديدگاهي كه تقسيم جنسي نيروي كار را به گونهاي طبيعي و با عناوين زير تبيين مينمايد: «گرايش زنان به محدود شدن به نقشهاي خانوادگي خود و گرايش كمتر به مشاغل داراي دستمزد معين». پيامدهاي اين ديدگاه، نابرابري جايگاه مردان و زنان در جامعه است. از سوي ديگر، استحكام بيشتر زنان در درون خانواده در ايجاد زندگي متعارف خانوادگي نقش عمدهاي را به زنان واگذار ميكند. در حقيقت اين ديدگاه آنان را به سوي نقشي فرا ميخواند كه فرهنگ مصرف از طريق آن به زندگي خانوادگي نفوذ ميكند و به آن سايه ميافكند و به موازات آن، مردان را براي نيل به موفقيت فردي بخاطر زنانشان، تحت فشار زيادي قرار ميدهد.تقسيمات جنسيتي حاد ايجاد شده در رسانهها ممكن است از طريق مفاهيم جنسيتي تجويز شده به بخشهايي از جامعه كه از نظر سياسي و فرهنگي سنتيتر هستند نيز قوياً تشديد شود. اينها نيروهايي هستند كه از ميان گروههاي مسلط، بيش از همه با پيشرفت زنان در پستهاي بالاي تجاري و حرفهاي و زندگي سياسي مخالفت ميكنند. گروهي از طبقه كارگر به تقسيمات جنسيتي قاطعانهتري اعتقاد دارند و براي زنان نقش زيردست قايلند كه اين گروه احتمالاً از سوي سنت گرايان طبقهكارگر، هنوز هم مورد تأييد قرار ميگيرند. ورزش رسانهاي شديداً خود را با اين جنبه مهم فرهنگي طبقه كارگر تطبيق ميدهد.يك معناي وحدت با احساس تعلق به يك ملت، طبقه، نژاد، جنسيت و ساير جانبداريهايي كه شايد ركن كاملاً محوري يك سيستم سلطه است، شكل ميگيرد و آشكار است كه امروزه رسانهها مهمترين نهاد بازآفريني هويت ملي هستند. بويژه از دهه 1950 با گسترش پوشش تلويزيوني رويدادهاي بينالمللي، ورزش رسانهاي به نحوي فزاينده فرصتهايي را براي مردم فراهم نمود تا از آن طريق و به واسطه ورزش، هويت خود را براي كشورهاي ديگر آشكار نمايند.فرصتهاي ورزشي سالانهاي مانند «كاپ فاينال»(130)، «درباي»(131)، «مسابقات قايقراني آكسفورد و كمبريج(132)و...»، مفهوم روشي ملي براي زندگي را القا ميكنند. اما در پوشش رويدادهاي بينالمللي كه در آن «ما» در مقابل خارجيها رقابت ميكنيم و «بريتانيايي بودن»(133)يا «انگليسي بودن»(134) نشانههاي مرجع قراردادي را تشكيل ميدهند كه بر عضويت ما در يك كشور واحد و سهيم بودن در يك شيوه زندگي عمومي، ارزشمند و خاص دلالت دارند؛ ويژگيهايي كه بر همة جانبداريها و هويتهاي ديگر تقدم دارد و جانشين همه آنهاست. ايده «منافع ملي» كه در رسانهها عموماً در مباحث سياسي مطرح ميشوند جاي خود را به مباحث و مجادلات سياسي داده است. هنگامي كه ورزشكاران شركت كننده و نمايندگان ما در رويدادهاي بينالمللي در كانون توجه رسانهها قرار ميگيرند، از خود ميپرسيم: «كارمان خوب بوده است؟» «چه بايد ميكرديم؟» و بعنوان مثال، با بررسي جدول مدالهاي المپيك در جستجوي نشانهاي از موفقيتهاي خود در برابر ساير كشورهاي برگزيده هستيم. همانگونه كه قبلاً اشاره شد، هنگامي كه يك مدال طلا به دست ميآيد يا در رقابتي فشرده پيروز ميشويم، دقيقاً همان زماني است كه اين رويداد آن ويژگي «واقعيت مجزا» بودن ورزش را كنار مينهد و در جايگاه اخبار ملي قرار ميگيرد. تشريفات رسمي و مراسم سنتي حول و حوش اين رويدادها و نمايش نمادهاي ملي به نحوي برجسته (پرچمها، رژه رفتنها، لباسهاي متحدالشكل، سرودهاي ميهن پرستانه و سرودهاي ملي، مشاركت افراد برگزيده بعنوان نمادهايي از وحدت ملي و بويژه اعضاي خانواده سلطنتي و نيز نخست وزير و ديگران) مفاهيم برگزيده وحدت ملي است كه مقتدرانه احساس هويت و موجوديت ما را فرا ميخواند. بويژه يك جنبه حايز اهميت برنامه گزارش ورزشي رسانهها، مراسم اعطاي جايزه است كه نه تنها بر موفقيتهاي فردي و گروهي دلالت دارد، بلكه بالاتر از همه متضمن موفقيت و افتخاري ملي است. هنگامي كه ورزش در رسانهها توجه خود را بر اين جنبههاي تشريفاتي و مراسم خاص، معطوف ميدارند؛ در واقع به مسايل ديگري مانند رفتار جمعيت، روند افزايش و... توجه نميكنند و اين وحدت ملي را به شيوهاي فرا ميخواند كه با ديدگاه غالب طبقه مسلط سازگارتر است. اين جنبه بيشتر از ساير جنبههايي كه رسانهها بر آن تمركز ميكنند، تحت كنترل و نفوذ گروههاي مسلط قرار ميگيرند. اساساً اين سرمايه فرهنگي آنان است كه براي اجرايي ماهرانه در صحنهاي تشريفاتي مورد استفاده قرار ميگيرد. مثلاً در مراسم «فينال ويمبلدون»(135) در مركز كاخ سلطنتي، قبل از اعطاي نشان پيروزي به برنده، «دايك»(136) و «داچيز»(137) از صندلي سلطنتي به آرامي پايين ميآيند و وارد كاخ سلطنتي ميشوند. سلطنتي آرام و خاموش، در حالي كه ما همه به انتظار نشستهايم و نه ما، بلكه ميليونها نفر در سراسر كشور؛ آنها در مسير خود بين دو گروه از كودكان در حال رقص وقفه ايجاد ميكنند تا با يك يا دو نفر از آنان سخن بگويند. گويي هيچكس ديگري در آنجا نيست و قبل از آنكه به مراسم اعطاي مدال افتخار به برنده ادامه دهند به تمجيدها و تحسينهاي جنجالي ميپردازند. كار نمادين گروههاي مسلط به سادگي و به گونهاي كاملاً بيواسطه به بينندگان انتقال نمييابد، بلكه در ساخت و تركيبي از مفهوم ملت در هم ميآميزد كه با احساسات و هويت ملي طبقه كارگر و ساير گروهها مطابقت دارد. در كل، جنبه ديگر بيشتر به شيوه گزارش مشروح و مصور گرايش دارد.ساخت ملت در ورزش رسانهاي، پيچيده نيست. بعنوان مثال، ابهام دربارة بريتانيايي بودن كه به مفهوم انگليسي بودن نيست و اجماع بر آنچه كه يك ملت را تشكيل ميدهد كه از انگليسي يا بريتانيايي بودن بنياديتر است. حل مشكل گرايش به انگليسي بودن به جاي ولزي، اسكاتلندي يا ايرلندي بودن، براي هويتهاي ملي بومي كه در بعضي از ورزشها حضوري قدرتمند دارند، نيازمند كاري ايديولوژيك است. مثلاً هنگامي كه «ولز» و «انگلستان» در ورزش «راگبي»(138) در ميدان «كارديف آرمز پارك»(139) مبارزه ميكردند؛ پوشش رسانهاي، حضور خانواده سلطنتي را به موازات انواع مراسم تشريفاتي در بر گرفته بود و بخشي جامع از كاري نمادين براي تسهيل كشش بين مليتهاي مختلف بريتانياي كبير (كه در اين بخش از آن ياد شد) را انجام ميداد. اما حضور بيش از يك ملت درون يك واحد سياسي منحصر به فرد نيز مزاياي خود را دارد. هنگامي كه در رقابتهاي مهم بينالمللي هيچ نمايندهاي از انگلستان وجود ندارد، مشكل رسانهها يافتن يك مرجع قراردادي است كه با اشاره بر آن، مخاطب بتواند هويت خود را در ارتباط با اين پديده پيدا كند. اين مشكل با يافتن «تعلق يا وابستگي بريتانيايي» حل شده است. مثلاً در رقابتهاي جام جهاني در سالهاي 1974 - 1978 از ميان تيمهاي انگليسي كه زودتر حذف شدند، تيم اسكاتلند آمده بود تا جانشين تيم انگلستان شود. ضرورت وجودي مفهوم «اسكاتلندي بودن» نيز از طريق نمايش سبك بازي اسكاتلندي ايجاد و تقويت شده بود. ويژگيهاي اين سبك عبارتند از: «فردگرايي برجسته و آشكار»، «روحيه جنگجويي»، «جنجالي و آتشين مزاج بودن» و «ناسازگاري». براساس ويژگيهاي يادشده (كه در جام جهاني 1978 مطرح گرديد) بازيكنان مشهور اسكاتلندي در باشگاههاي حاضر در ليگ انگلستان به كار گرفته شدند؛ ليگي كه علاقهمندان و تماشاچيان آن بيش از همه انگليسيها بودند. به هر حال وقتي كه تيم اسكاتلند با آن همه تبليغ و بزرگنمايي در رسانهها، در آستانه جام جهاني 1978 به سختي شكست خورد؛ اين شكست به جاي اينكه در رسانهها بعنوان مصيبتي براي بريتانيا به شمار آيد، به نحوي گسترده بعنوان مصيبت ملي اسكاتلنديها تفسير شد. رسانهها با تأكيد بر ارايه سبك بازي ساير كشورها و شرح و توصيف آن قوياً ما را در ضديت با ساير ملل، مردم و نژادها قرار ميدهد. مثلاً پوشش تلويزيوني جام جهاني جهان را به گونهاي نشان ميداد كه گويي شمال و غرب اروپا در مقابل جنوب و شرق اروپا و اروپا در مقابل آمريكاي لاتين قرار گرفته است. برعكس، در بازيهاي المپيك تعارضي بين كشورهاي قدرتمند ديده نميشد. در عوض انواع تقسيمبنديهاي ديگر به وجود آمد: درون اروپا بين كشورهاي شمال اروپا و كشورهاي جنوب اروپا و درون آمريكاي لاتين بين اسپانياييزبانها و پرتغاليزبانهاي برزيلي چند نژادي. نشانهها و علايم بسيار تحريك كنندهاي كه در اين ميان نقش داشتند رنگ مو و پوست بود: «لاتين» بودن در اروپا (كشورهايي كه اغلب در نيمه جنوبي اروپا قرار دارند) بطور ضمني بر آتشين مزاج بودن و نيز بد بودن دلالت دارد (و ويژگيهايي مانند عيبجويي و كثيفي. آلف رامسيز(140) مدير فوتبال مشهور انگليسي، انتقاد شديد از آرژانتينيها و «حيوان» خواندن آنان را حاكي از اين نوع مجادلات ميداند). مردم شمال اروپا خونسرد، بيپروا و خوب (و حرفهاي، راحت و منظم) هستند. اين تقسيمبنديها بين كشورهاي ثروتمندتر نيز تمايزي خشن ايجاد ميكند. مشكل قراردادن سبكهاي بازي در قالبهايي اين چنيني آن است كه در واقع بعنوان مثال، شمال اروپاييهاي خونسرد و بيپروا و هلنديهاي ثروتمند در سبك بازيهاي خود وجوه مشترك زيادي با جنوب اروپاييهاي آتشين مزاج و برزيليهاي فقير دارند. همچنان كه ايتالياييهاي جنوب اروپا با اسكاتلنديهاي شمال اين قاره از وجوه مشترك زيادي برخوردارند.اگر چه ادراك عمومي طبقه كارگر از اقليتهاي نژادي آنان را بعنوان بخشي از گروههاي تشكيل دهندة كشور به حساب نميآورد؛ ورزشهاي رسانهاي از حضور اعضاي اقليتهاي نژادي در تيمهاي بريتانيايي استقبال ميكنند و با آنان بعنوان نمايندگان «ما» برخوردي عادلانه دارند. از سوي ديگر، كشوري مانند آفريقاي جنوبي در ورزشهاي رسانهاي اظهار همدردي چنداني را به خود جلب ننموده است و فعاليتهاي ملي اين چنيني در مسابقات فوتبال موفقيت چنداني كسب ننموده است. از آنجا كه عرصه ورزش يكي از شناختهشدهترين زمينههاي موفقيت براي سياهان است نمايش آنان در رقابتهاي بينالمللي بعنوان نمايندگان كشور بريتانيا بيانگر پيشرفت اين كشور در نيل به برابري و هماهنگي نژادي است. در حالي كه به واقع جايگاه مردم سياهپوست و وضعيت حاكم بر روابط نژادي در كشور معمولاً كاملاً برعكس است. در ميان طبقه كارگر نيز تعصبات نژادي بطور چشمگيري گسترش يافته است. در اين زمينه ورزش در رسانهها به تبعيت از حساسيتهاي سياسي موجود، سعي ميكند به جاي اين كه به خواستههاي مخاطبين طبقه كارگر خود توجه كند، بيشتر با بحثهاي غالب موجود در اين زمينه سازگار شود. مگر اينكه شيوهاي ديگر در پيش گيرد و با نشان دادن موفقيتهاي ورزشي سياهان در پي بازآفريني افسانهاي فراگير در بريتانيا باشند. افسانهاي كه براساس آن سياهان در انجام فعاليتهاي فيزيكي بطور طبيعي موفقترند و به تبع آن در فعاليتهاي فكري كمتر به آنان نياز خواهد بود و از آنجا كه سياهان در مقايسه با نژاد سفيد به طبيعت نزديكترند به همان نسبت از شهرنشيني دورترند. تجارب رسانهها نيز اين افسانه را تقويت ميكند. در واقع افراد حرفهاي ورزشهاي رسانهاي، سياهان و اقليتهاي نژادي را در گروهها و طبقات متداول در ميان خود جاي نميدهند. در ورزشهاي رسانهاي نيز اين سفيدپوستان هستند كه به نحوي تقريباً منحصر بهفرد تصورها و ديدگاههاي غيرسفيدها را شكل ميدهند. اين، در حقيقت انعكاسي از يك جريان عمومي در رسانهها است كه در پي محروم نمودن اقليتهاي نژادي از پستهاي عالي متنفذ و آبرومند است. فقدان سياهان به معناي آن است كه مديريت ورزشهاي رسانهاي از عدم استقبال مخاطبان سفيدپوست واهمه دارد و لذا خود را با خواستههاي آنان تطبيق ميكند. به اين ترتيب، چندان عجيب نيست كه دربارة بريتانياييهاي سياهپوست نيز مانند سياهان غيربريتانيايي تفكرات كليشهاي نژادي وجود داشته باشد. مثلاً در گزارش بازي كريكت، حاميان سياهپوست بريتانيايي و نيز بوميهاي جزاير هند غربي، نوعاً با تأكيد بر ويژگيهاي زير نشان داده ميشدند: «نشاط و سرزندگي»، «تحريكپذيري»، «پرهيجاني» و از آنجا كه نسبتهاي ياد شده بر ويژگيهايي مانند «خامي» و «بيانضباطي» دلالت دارند، بعيد است كه مورد توجه مخاطبان بريتانيايي قرار نگيرد؛ مخاطبيني كه هنوز بخش قابل توجهي از ميراث فرهنگي امپرياليسم را از اذهان خويش نزدودهاند. همچنان كه حركتهاي افقي دوربين در حول و حوش تماشاچيان سياهپوستي كه در حال خندهاند، بالا و پايين ميپرند، سرو دست خود را تكان ميدهند، فرياد ميزنند و بر طبلها ميكوبند و... با طرز تلقي شماري از گزارشدهندگان از خوشقلبي و بردباري فوقالعاده سياهان همراه ميشود. ورزش رسانهاي بويژه در سراسر بريتانيا اغلب مدعي آن است كه ورزش، مليتها و مردم مختلف را گردهم ميآورد، در حالي كه بسيار بعيد است كه مطالب ورزشي رسانهها بتوانند مفاهيمي مانند «ميهنپرستي افراطي»، «قوميت گرايي» و گاه «نژادپرستي» را از هويت ملي بزدايند و از دايره اختلافات و مشاجرات ملي خارج كنند؛ مفاهيمي كه بطور كلي مورد توجه عموم مردم و بويژه طبقه كارگر قرار ميگيرد. در واقع از آنجا كه تمايلات و عواطف ياد شده در مباحثات ورزشي رسانهاي رمزگشايي ميشود، مفهوم «محروميتگرايي در هويت ملي» نيز بيشتر ممكن است از اين طريق تقويت شود. مفهومي كه گروههاي زيردست بومي متحد را درون حاكميتي كاملاً مسلط، پشت گروههاي مسلط و در مقابل بيگانگان قرار ميدهد. بنابراين، رمز ورزشهاي رسانهاي يكي از جنبههاي فرآيند چند لايهاي است كه رسانهها از طريق آن به بازآفريني معناي محروميتگرايي در هويت ملي ميپردازند. غلبه تكنولوژي پخش راديويي و تلويزيوني برتكنولوژي دوره تاريخي پيشين (راهآهن، اتوبانهاي پرنور و...) كه از طريق آن يك فرستنده متمركز، پيامي را به گيرندههاي خانگي پراكنده ميفرستد؛ با اين جنبه فرهنگ سياسي، كه سبك زندگي خصوصي شده را به موازات انگليسي بودن تبيين مينمايد؛ ارتباطي عميق دارد. تعيين هويتي كه در ضربالمثل قديمي زير به اختصار توصيف شده است: «خانه مرد انگليسي، قلعه اوست»(141). در تفسير رابطه بين ورزش رسانهها با فرهنگ طبقه كارگر و احتمالاً اثرات ورزش رسانهاي بر روي مخاطبين طبقه كارگر بايد به اين نكته توجه نمود كه در پژوهشهاي انجام شده دربارة اثرات ارتباطات تودهاي تاكنون نتايج مستند و موثق بسيار اندكي حاصل شده است. فرآيند تطبيق و سازگاري انتخابي با فرهنگ طبقه كارگر قطعاً روي خواهد داد، اما انتخابي بودن اين فرآيند به معناي آن است كه ورزشهاي رسانهاي تنها با جنبههايي از فرهنگ طبقه كارگر سازگار ميشوند كه با ارزشهاي افراد حرفهاي فعال در اين عرصه موافق باشد؛ جنبههايي كه روابط آنها با گروههاي مسلط را به خطر نمياندازد. اين عناصر به احتمال زياد تقويت خواهند شد. از سوي ديگر، هنگامي كه ورزش جنبه سياسي پيدا ميكند احتمال سازگاري گروههاي مسلط بيشتر است. همچنان كه در مورد خشونت فوتبال و المپيك مسكو، ورزشهاي رسانهاي در حمايت از منافع گروههاي مسلط، موضع گرفتند و در اين مورد به جاي اينكه نيروهاي اجتماعي را تنها تقويت كنند، خواستهها و فعاليتهاي آنان را با بزرگنمايي فوقالعادهاي منعكس نمودند. بنابراين، ورزشهاي رسانهاي احتمالاً بر جنبههاي سنتيتر و محافظه كارانهتري از فرهنگ طبقه كارگر، اثرات تعيين كنندهاي خواهد داشت و بويژه اثر كلي محافظهكارانهاي بر روابط بين ورزش و فرهنگ طبقه كارگر اعمال خواهد نمود.
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 463]
صفحات پیشنهادی
ورزش رسانهاي(قسمت دوم)
ورزش رسانهاي(قسمت دوم) مترجم: سعيد جعفري مقدم به اعتقاد عموم صاحبنظران، برخورد رسانهها با اين موضوع با شيوه رويارويي آنان با مسأله رفتارهاي انحرافي، بزهكاري، ...
ورزش رسانهاي(قسمت دوم) مترجم: سعيد جعفري مقدم به اعتقاد عموم صاحبنظران، برخورد رسانهها با اين موضوع با شيوه رويارويي آنان با مسأله رفتارهاي انحرافي، بزهكاري، ...
پیرامون گزارشگری ورزشی (قسمت دوم وپایانی )
پیرامون گزارشگری ورزشی (قسمت دوم وپایانی )-پیرامون گزارشگری ورزشی (قسمت ... خود را صرف یافتن مشکلات در رسانه های خبری میکنند زیرا به عقیده آنها رسانه های ...
پیرامون گزارشگری ورزشی (قسمت دوم وپایانی )-پیرامون گزارشگری ورزشی (قسمت ... خود را صرف یافتن مشکلات در رسانه های خبری میکنند زیرا به عقیده آنها رسانه های ...
پیرامون گزارشگری ورزشی (قسمت اول)
پیرامون گزارشگری ورزشی (قسمت اول)-پیرامون گزارشگری ورزشی (قسمت اول)مشکلات و ... سه: این کار کمک به ایجاد پدیده رسانه ای مدرن است که مدام برای زندگی ایده آل ... گروه دوم (مقلدها) اول به بذله گویی و بعد به گزارشگری اهمیت میدهند که درواقع اشتباه ...
پیرامون گزارشگری ورزشی (قسمت اول)-پیرامون گزارشگری ورزشی (قسمت اول)مشکلات و ... سه: این کار کمک به ایجاد پدیده رسانه ای مدرن است که مدام برای زندگی ایده آل ... گروه دوم (مقلدها) اول به بذله گویی و بعد به گزارشگری اهمیت میدهند که درواقع اشتباه ...
ورود به عرصه كار رسانهاي حرفهاي بايد سختتر شود
ورزش رسانهاي(قسمت دوم) اين كار با تشديد مشكل و بيش از حد ساده انگاشتن دلايل آن، توجه افراد را از ... است و اينكه تنها راه مقابله با آن اعمال سختتر و جديتر ومؤثرتر نظم ...
ورزش رسانهاي(قسمت دوم) اين كار با تشديد مشكل و بيش از حد ساده انگاشتن دلايل آن، توجه افراد را از ... است و اينكه تنها راه مقابله با آن اعمال سختتر و جديتر ومؤثرتر نظم ...
ورزش رسانهاي
ورزش رسانهاي مترجم: سعيد جعفري مقدم در ميان تمامي ابزارهاي مورد استفاده براي نيل به ... تيترهاي بزرگتر آنها در قسمت ورزشي، خواننده را به شروع مطالعه ترغيب ميكند. .... در حالي كه زاويه ديد دوم بر حاميان طبقه كارگر منطبق است؛ كساني كه بطور سنتي و ...
ورزش رسانهاي مترجم: سعيد جعفري مقدم در ميان تمامي ابزارهاي مورد استفاده براي نيل به ... تيترهاي بزرگتر آنها در قسمت ورزشي، خواننده را به شروع مطالعه ترغيب ميكند. .... در حالي كه زاويه ديد دوم بر حاميان طبقه كارگر منطبق است؛ كساني كه بطور سنتي و ...
مطبوعات تا حد زيادي منافع ملي را در نظر ميگيرند
ورزش رسانهاي(قسمت دوم) vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... قضايي و نيز جزييات احكام صادره با آب و تاب زيادي ...
ورزش رسانهاي(قسمت دوم) vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... قضايي و نيز جزييات احكام صادره با آب و تاب زيادي ...
مراسم روز ورزشی نویسان برگزار شد
مراسم روز ورزشی نویسان برگزار شد-مراسم روز ورزشی نویسان برگزار شد انجمن ... نویسندگان و عکاسان ورزشی رسانه های دیداری و شنیداری به مناسبت دوم جولای روز جهانی ورزشی ... همچنین در قسمت ورزشی (مسابقه دارت) خانم «توسلیان» در گروه خواهران و آقای .
مراسم روز ورزشی نویسان برگزار شد-مراسم روز ورزشی نویسان برگزار شد انجمن ... نویسندگان و عکاسان ورزشی رسانه های دیداری و شنیداری به مناسبت دوم جولای روز جهانی ورزشی ... همچنین در قسمت ورزشی (مسابقه دارت) خانم «توسلیان» در گروه خواهران و آقای .
ورزش گلف با کمک رسانه ها همگانی می شود
ورزش گلف با کمک رسانه ها همگانی می شود-ورزش گلف با کمک رسانه ها همگانی می شود ... وی در پایان با تاکید بر اهمیت و جایگاه رسانه های ورزشی در توسعه و تعمیم ورزش، ... می شود · مجموعه زیبا از اهنگ هاي خاص موبايل قسمت دوم Akon Ringtone Collection. .
ورزش گلف با کمک رسانه ها همگانی می شود-ورزش گلف با کمک رسانه ها همگانی می شود ... وی در پایان با تاکید بر اهمیت و جایگاه رسانه های ورزشی در توسعه و تعمیم ورزش، ... می شود · مجموعه زیبا از اهنگ هاي خاص موبايل قسمت دوم Akon Ringtone Collection. .
محدود شدن فعالیت رسانه های منتقد
محدود شدن فعالیت رسانه های منتقد-وبلاگ > افروغ، عماد - محدود شدن فعالیت رسانه های منتقد، فضا و فرصت را برای رسانه های زرد فراهم می ... کل ظرفیت ورزش کشور ما به هر دلیل به فوتبال محدود شده است و عمده فوتبال ما هم . ... نظامهای ایدئولوژیک (قسمت دوم) ...
محدود شدن فعالیت رسانه های منتقد-وبلاگ > افروغ، عماد - محدود شدن فعالیت رسانه های منتقد، فضا و فرصت را برای رسانه های زرد فراهم می ... کل ظرفیت ورزش کشور ما به هر دلیل به فوتبال محدود شده است و عمده فوتبال ما هم . ... نظامهای ایدئولوژیک (قسمت دوم) ...
خودمحوري آقاي شصتچي
آيتمهاي پرداختن به گروه مافيايي در قسمت اول و جادوگرها و جادوگري در قسمت دوم ... ساليان سال است كه فوتبال حرفهاي با عوارض و آسيبهايش گريبانبخش رسانهاي ما را ... تيراژ بالاي روزنامههاي ورزشي در مقايسه با كتاب و ديگر مطبوعات و روزنامهها مويد اين ...
آيتمهاي پرداختن به گروه مافيايي در قسمت اول و جادوگرها و جادوگري در قسمت دوم ... ساليان سال است كه فوتبال حرفهاي با عوارض و آسيبهايش گريبانبخش رسانهاي ما را ... تيراژ بالاي روزنامههاي ورزشي در مقايسه با كتاب و ديگر مطبوعات و روزنامهها مويد اين ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها